به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

: در همان حال گیجی و منگی ناشی از حس از دست دادن آقا سید بودم که شب‌هنگام او را دیدم. همراه بقیه رزمندگان به هتل کاروانسرا آمده بود و جالب اینکه دو عراقی را هم با خود آورده بود.

خبرگزاری فارس: جایزه‌ای که عراقی‌ها به شهید هاشمی دادند

 

 شهید «سیدمجتبی هاشمی» از جمله فرماندهانی بود که نیروهایش با تمام وجود دوستش داشتند، و بر دل همه حکومت می‌کرد. این هم به خاطر صفا، پاکدلی و صداقت و یکرنگی و معنویتی بود که داشت. انسان بسیار شجاع و دلیری بود و ابداً در قید اینکه چون فرمانده هستم باید چنین و چنان باشم، نبود. مثل همه بود و با همه به زبان خودشان صحبت می‌کرد. بسیار خاکی و ایضاً بسیار شلوغ بود و روحیه بانشاطی داشت.

بارها عراقی‌ها از طریق رادیو، برای او خط و نشان می‌کشیدند که گفتن یکی از این موارد خالی از لطف نیست. یک روز پای رادیو عراق بودم که ناگهان اعلام کردند «نیروهای شجاع ما امروز موفق شدند مجتبی هاشمی را در منطقه ذوالفقاریه دستگیر کرده و به اسارت درآورند».

رنگ از رخسارم پرید و دیگر حال خودم را نمی‌دانستم. از دست دادن فرمانده‌ای مثل آقا سید، برای تک تک ما بسیار ناگوار و دردآور بود. حاصر بودیم خودمان اسیر یا شهید شویم اما آسیبی به او نرسد. در همان حال گیجی و منگی ناشی از حس از دست دادن آقا سید بودم که شب هنگام او را دیدم. همراه بقیه رزمندگان به هتل کاروانسرا آمده بود. جالب اینکه دو عراقی را هم با خود آورده بود.

با دیدن او و اینکه سالم برگشته است، خوشحال شدیم و تا ساعت 2 نیمه شب در اتاق ایشان نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم. وقتی گفتم رادیو عراق اعلام کرد که شما را دستگیر کردند،‌ گفت «راست گفته بنده خدا دروغ نگفته، منو دعوت کردند برم اردوگاهشون، این دوتا عراقی رو هم بهم جایزه دادن»!

راوی: علی اربابی

ادامه مطلب
یک شنبه 12 آذر 1391  - 6:01 PM

 

  وارد حیاط منزلشان شدم؛ مادر مهدی در اتاق بود و از دور اشاره کرد پیش او بروم؛ جمعیت آن قدر زیاد بود که نمی‌شد به راحتی خودم را به او برسانم؛ چند قدمی رفتم و به او نزدیک شدم؛ گفت: پسرم داماد شده. به مجلس دامادی‌اش خوش اومدین.

خبرگزاری فارس: به مجلس دامادی پسرم خوش آمدید

 

  اگر چه همه شهدای دفاع مقدس از ابتدا اسطوره نبوده‌اند، اما خیلی‌ از آنها که در دانشگاه جبهه،‌ فولاد آبدیده شدند، برای لبیک به ندای فطرت راهی جبهه شدند؛‌ آنها «اهل» جبهه بودند که «جهادی» شدند و با چهره‌های به خون خضاب شده‌شان به دیدار محبوب رفتند؛‌ خاطره‌ای که در ادامه می‌آید از یکی از این پرستوهای عاشق به نام شهید «مهدی محب‌شاهدین»، فرمانده گردان ابوذر تیپ حضرت قائم (عج) است:

*****

 

سال‌ها با مادر «محب‌ شاهدین» آشنا بودم و به خاطر هم محلی بودن رفت ‌و آمد می‌کردیم؛ بیشتر وقت‌ها مادرش می‌گفت: «نماز شب مهدی هرگز ترک نمی‌شه»؛ به حال او غبطه می‌خوردم و پیش خودم می‌گفتم «این دیگه چه آدمیه؟ چقدر باید نزد خدا عزیز باشه که حتی نماز شبش هم ترک نمی‌شه»؛ پس از مراسم عقد، از همسرش خداحافظی کرد و راهی جبهه شد.

به منزلش می‌رفتم و از مادرش جویای حال مهدی می‌شدم؛ مادرش هم مرتب می‌گفت «پسرم رفته جبهه تا داماد بشه» یک روز از دبیرستان برمی‌گشتیم که حجله‌ای نظرم را جلب کرد؛ دلم شور زد و به طرف کوچه آقای محب‌شاهدین رفتم؛ تا چشمم به عکس روی حجله افتاد، اشک‌هایم سرازیر شد و ناله سردادم؛ پیش خودم گفتم «واقعاً اون اخلاص، نمازشب و مناجات‌های آقا مهدی بود که او رو به مقام والای شهادت رسوند».

چند قدمی به طرف منزلشان برداشتم؛ مات و مبهوت به پارچه‌های سیاه روی دیوارها نگاه می‌کردم و اشک می‌ریختم. وارد حیاط منزلشان شدم؛ مادر مهدی در اتاق بود و از دور اشاره کرد تا پیش او بروم؛ جمعیت آن قدر زیاد بود که نمی‌شد به راحتی خودم را به او برسانم؛ چند قدمی رفتم و به او نزدیک شدم؛ گفت: پسرم داماد شده. به مجلس دامادی‌اش خوش اومدین.

ـ مبارک باشه!

ـ خدایا شکرت، این هدیه ناقابل را از من قبول کن!

دوباره مادر نگاهش را به عکس مهدی دوخت و گفت: مهدی‌جان! لباس دامادی‌ات رو از چند ماه قبل تهیه کرده بودم، امیدوارم که اندازه‌ات باشه و خوشت بیاد.

در گوشه‌ای نشستم و های های گریه کردم؛ دوباره روی پای بی‌رمق خود ایستادم و به طرفش رفتم؛ دیدم هر کس می‌آید و به او تسلیت می‌گوید او هم با گشاده‌رویی پاسخشان می‌دهد: چرا تسلیت؟

ـ پس چی بگیم؟

ـ تبریک بگین.

ـ چرا؟

ـ چون پسرم داماد شده است.

راوی: همسر شهید کیومرث نوروزی

//بخشی از وصیت‌‌نامه شهید//

ولا تحسبن‌الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقونآل‌عمران(169)

خدایا! خودت می‌دانی که من معنای این آیه را در مأموریت‌هایم لمس کرده‌ام. بیش از چند ساعتی به شروع عملیات نمانده است و من احتمال کشته شدن خود را در این عملیات حس می‌‌کنم. تا به حال در خیلی از عملیات‌ها شرکت کرده‌ام اما سعادت شهادت را نداشتم و از خدا می‌خواهم لطفش را شامل حال این بنده حقیر کرده و مرا در زمره شهدا قرار دهد. من شهادت را یک رفتنی نو برای زیستن در عالم نو می‌دانم و رفتنی برای تکامل انسانیّت.

ادامه مطلب
یک شنبه 12 آذر 1391  - 5:55 PM

 

«حاج‌حسین اجاقی» می‌گفت: «مگر می‌شود کسی ادعای هدایتگری و رهبری گروهی را داشته باشد و نماز شب نخواند». او حتی در شب‌هایی که خیلی هم خسته بود، نماز شب را ترک نمی‌کرد.

خبرگزاری فارس: مگر می‌شود فرمانده بود و نماز شب نخواند!

 

 سردار شهید «حسین اجاقی» در پاییز سال 1343 در شهر کرمانشاه به دنیا آمد؛ وی در سن نوجوانی در بیشتر راهپیمایی‌های ضد رژیم طاغوت شرکت کرد؛ پس از پیروزی انقلاب این نوجوان خود را وقف حفاظت و حراست از انقلاب کرد و به همراه دوستانش به نگهبانی از اماکن حساس شهر ‌پرداخت.

 

 

حسین در سال 1360 به عضویت سپاه درآمد و به دلیل شجاعت و توانایی نظامی، به فرماندهی گردان حنین تیپ نبی اکرم(ص) منصوب شد؛ او می‌گفت «آن قدر به جبهه می‌روم تا مرحمت خدا شامل حالم شود و شهید شوم» و سرانجام در شانزدهم تیر 1365 در جریان عملیات «کربلای یک» در منطقه قلاویزان به شهادت رسید.

«باقر آقایی» از همرزمان این شهید است که بخشی از خاطرات وی را روایت می‌کند: شهید «حاج حسین اجاقی» قبل از شهادت حج نرفته بود؛ بعد از شهادتش برادر و پسرعمویش حج نیابتی انجام دادند، به همین دلیل ما به این شهید می‌گوییم: «حاج حسین».

او یک عارف وارسته و سخت‌گیر به نفس بود؛ پرداختن به واجبات و ترک محرمات الفبای زندگی‌اش بود؛ رزمنده‌ها برای تبرک به گردان حنین می‌آمدند تا حاج حسین برای آنها فرماندهی کند.

یک بار به همراه حاج حسین با تویوتا می‌رفتیم و او رانندگی می‌کرد؛ پیرمردی که پشت تویوتا نشسته بود، در حالی که یک نخ سیگار در دست داشت، دستش را به سمت جلوی ماشین دراز کرد و گفت «حسین آقا می‌شود این سیگار را روشن کنی؟» رنگ حاج حسین پرید؛ تعجب کردم و دیدم که حاج حسین، ابا دارد سیگار را بگیرد؛ از وی اجازه گرفتم و سیگار را با فندک تویوتا روشن کردم و از شیشه سمت راست ماشین به پیرمرد دادم.

حاج حسین گفت: «باقر، خدا پدر و مادرت را بیامرزد، راحتم کردی، من تا به حال سیگار را لمس هم نکرده بودم»؛ حاج حسین نمی‌خواست به بزرگتر از خودش «نه» بگوید.

او یک فرمانده بود و می‌گفت: «مگر می‌شود کسی ادعای هدایتگری و رهبری گروهی را داشته باشد و نماز شب نخواند» او حتی در شب‌هایی که خیلی هم خسته بود، نماز شب را ترک نمی‌کرد؛ او مقید به برگزاری نماز جماعت بود؛ ایام فاطمیه در دوکوهه بودیم، شب اول و دوم به خاطر جابجایی مشغول بودیم و نشد که دور هم جمع شویم؛ شب سوم در اتاق شهید اجاقی جمع شدیم؛ در ابتدا حاج حسین گفت: «کتاب‌های قرآن را بیاورید» بچه‌ها بعد از قرائت قرآن کریم، روضه خواندند و تا ساعت 12 شب برای شهادت حضرت زهرا(س) عزاداری کردیم.

او با تمام خوبی‌هایی که داشت، به شهادت رسید و دست و صورت و پاهای له شده‌اش را داخل پتو گذاشتیم و در گلزار شهدای کرمانشاه به خاک سپردیم.

 

 

امام خامنه‌ای در مهر ماه 1390 و دیدار با خانواده شهدای کرمانشاه، به منزل شهیدان اجاقی نیز تشریف بردند و با حضور خود دل این خانواده شهید را غرق در نور و شادی کردند.

ادامه مطلب
یک شنبه 12 آذر 1391  - 5:50 PM

 

خداحافظ لباس مشکی! خداحافظ شال سیاه! حسین (ع) فقط الگوی مرگ و گریه و عزا نیست؛ ما سیدالشهدا (ع) را اسوه زندگی، تبسم و شادی نیز می‌دانیم؛ مگر نه این است که اشک، به ویژه اشک برای ارباب، غایت و نهایت لبخند است؟!

خبرگزاری فارس: روزهای پس از عاشورا

 

 حسین قدیانی در وبلاگ قطعه 26 نوشت:

یک: روزهای پس از عاشورا، برای شیعیانی که یک دهه ظاهر و باطن خود را کربلایی کرده‌اند، روزهای سختی است؛ سخت و حزن‌آلود.

بقیه در ادامه

ادامه مطلب
یک شنبه 12 آذر 1391  - 1:13 PM

 

: شهید مدرس 75 سال پیش در تبعیدگاه خود واقع در شهرستان کاشمر به شهادت رسید. آرامگاه وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تجدید بنا و در سال 1367 توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افتتاح شد.

خبرگزاری فارس: آرامگاه شهید مدرس که توسط رهبر انقلاب افتتاح شد + تصاویر

 

 آیت‌الله سیدحسن مدرس در سال 1287 هجری قمری به دنیا آمد، او تحصیل خود را در علوم دینی در اصفهان، سامرا و نجف در محضر بزرگانی چون آیت‌الله میرزای شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو) تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آن گاه به اصفهان مراجعت کرد و مشغول تدریس فقه و اصول شد.

 

 

وی در جریانات مربوط به نهضت مشروطه به سمت سیاست روی آورد، فعالیت سیاسی شهید مدرس با عضویت در انجمن ایالتی اصفهان آغاز می‌شود و با انتخاب او به عنوان یکی از 5 تن علمای منتخب برای دوره دوم قانون‌گذاری مجلس در تاریخ 1289 شمسی، چهره‌ سیاسی او شناخته‌تر می‌شود، همچنین مدرس از چهره‌های سرشناس کمیته دفاع ملی بود که جهت جلوگیری از پیشرفت نیروهای روسیه تزاری به سمت پایتخت به قم مهاجرت کردند.

با امضای قرارداد 1919 وثوق‌الدوله، مدرس به مخالفت برخاست و با این قرارداد ننگین به شدت مخالفت کرد و اجازه نداد ایران بین اجانب تقسیم شود. پس از کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند 1299، مدرس همراه بسیاری از مبارزان دستگیر شد و تا پایان عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی در قزوین زندان بود.

 

 

پس از آزادی به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به عنوان نایب رییس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس که همراه با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس رهبری اقلیت مجلس را بر عهده داشت.

رضاخان که به دنبال حذف قاجار و حاکمیت خود بود، طرح جمهوری را مطرح کرد، اما وجود مدرس و رفقای او در مجلس که فراکسیون اقلیت را تشکیل می‌دادند، مانع از به سرانجام رسیدن طرح جمهوری رضاخانی شد.

 

 

رضاخان هنگام برگزاری انتخابات مجلس هفتم، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد، ابتدا مدتی او را خانه‌نشین کرد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد.

 

 

شهید مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضاخان دستور قتل مدرس را به رییس شهربانی کاشمر داد، ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد، آن‌ها در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری سراغ آن عالم ربانی رفتند و او را به شهادت رساندند و جنازه را مخفیانه به خاک سپردند.

قبر شهید مدرس پس از شهریور 1320 و خروج رضاخان از ایران، توسط اهالی محل شناسایی و مشخص شد.

 

 

در سال 1367 آرامگاه شهید مدرس(ره) به مساحت 1250 مترمربع زیربنا و 3000 متر مربع محوطه و فضای سبز احداث و توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب که در آن زمان ریاست جمهوری اسلامی ایران را داشتند، افتتاح شد.

مقام معظم رهبری در سال 1373 طی حکمی، تولیت آرامگاه شهید آیت‌الله مدرس در کاشمر را به آیت‌الله واعظ طبسی واگذار کردند.

 

عکس‌ها از مسعود نوذری

هم‌اکنون در شهرستان کاشمر از توابع خراسان رضوی، مجاور آرامگاه شهید مدرس کتابخانه بزرگی با 250 هزار جلد کتاب و مجتمع فرهنگی و فضاهای رفاهی ایجاد شده است.

همچنین در موزه کوچکی به مساحت 200 مترمربع، بخش‌هایی از آثار و اسناد شهید مدرس در معرض دید علاقه‌مندان قرار گرفته است.

ادامه مطلب
یک شنبه 12 آذر 1391  - 6:58 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6177482
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی