به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

عقیق : ائمّه اطهار(ع) به غیر از تأکید بر سجده کردن بر تربت سیّدالشهداء(ع) و درست کردن مهر از تربت آن حضرت، تأکیدات فراوانى براى درست کردن تسبیح از تربت سیّدالشهداء(ع) کرده‏اند، که این خود به تنهائى بیانگر مقام و ارزش تربت سیّدالشهداء(ع) مى ‏باشد که ما براى تیمّن و تبرّک تعدادى از این روایات را ذکر مى ‏کنیم:

 حدیث اول: حسن بن محبوب گوید: «از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا تربت حضرت حمزه بافضیلت‏ تر است یا تربت امام حسین(ع)؟ حضرت فرمود: تسبیحى که از تربت امام حسین(ع) درست شود و در دست گرفته شود ثواب ذکر گفتن براى صاحب آن نوشته مى ‏شود اگرچه ذکر هم نگوید». (20)

 حدیث دوم: مرحوم آل کاشف الغطاء می نویسد: «به طورى که از آثار و اخبار استفاده کرده‏ام و از اساتید خود نیز شنیده ام، اوّلین فردى از ائمّه مسلمین که بر تربت سیّدالشهداء(ع) سجده کرد امام زین العابدین(ع) بود». ایشان در ادامه مى‏ فرمایند: «حضرت سجّاد(ع) پس از اینکه از دفن پدر فارغ شد و فرزندان و یاران آن حضرت را هم به خاک سپرد، مقدارى از خاک جسد پدر بزرگوارش را که در اثر زخم شمشیرها همچون تکّه گوشت شده بود با خود برداشت و در کیسه‏اى ریخت و سپس آن را به صورت تسبیح درآورد و در دست خود مى‏ گردانید.

مرحوم علّامه مجلسى(ره) در بحار الانوار این روایت را  اینگونه بیان فرموده ‏اند که: هنگامى که امام زین العابدین(ع) را با اهل بیت عصمت و طهارت وارد مجلس یزید نمودند، یزید ابتدا قصد کشتن امام را نمود، دستور داد امام را در مقابلش نگه دارند تا مطالبى را از محضرش بپرسد و امام پاسخ دهد تا در خلال پاسخهاى امام، یزید بهانه‏اى به دستش بیاید و امام را شهید کند. در خلال سؤالات و پاسخهاى امام، یزید متوجّه شد که امام تسبیحى در دست گرفته و با انگشتانش دانه‏ هاى آن را مى ‏گرداند. یزید پرسید: این تسبیح چیست که در دست گرفته‏اى و مى‏گردانى ؟ امام(ع) پاسخ داد: حدیث کرد مرا پدرم از جدّم رسول خدا(ص) که رسول خدا(ص) هنگامى که نماز صبح را مى ‏خواند بعد از نماز با کسى صحبت نمى ‏کرد مگر اینکه تسبیحى را به دست مى ‏گرفت و این ذکر را مى ‏گفت : «اللّهمّ إنّی أصبحتُ اُسبّحکَ واُمجّدک وأحمِدُکَ واُهَلِّلُکَ بعَدَدِ ما اُدیرُ به سُبْحَتی». سپس با هرکسى که مى ‏خواست صبحت کند آن تسبیح را در دستش مى‏ گرفت و مى‏ گردانید بدون اینکه آن ذکر را بگوید، مى ‏فرمود: «آن ذکر حرزى است که هرکس آن را با تسبیح بعد از نماز صبح بگوید از هر بلایى تا شب محفوظ مى‏ ماند»، شب که مى‏ شد بعد از نماز عشاء همین ذکر را با تسبیح مى ‏گفت، سپس تسبیح را زیر سرش مى ‏گذاشت و مى ‏خوابید و مى ‏فرمود: «انسان از هر بلایى محفوظ خواهد ماند». من که با تو صحبت مى ‏کنم و تسبیح در دستم گرفته‏ام و آن را مى‏گردانم مى ‏خواهم به جدّم رسول خدا(ص) اقتدا کرده باشم. یزید از شنیدن این سخن مبهوت شد، فوراً دستور داد غُل و زنجیر را از گردن امام بردارند و از کشتنش صرف‏ نظر کرد».(21)

حدیث سوم: امام صادق(ع) فرمود: «کسى که با تسبیح تربت امام حسین(ع) ذکر بگوید خداوند ثواب هفتاد دور تسبیح را برایش مى‏نویسد». (22)

ادامه مطلب
سه شنبه 7 آذر 1391  - 11:43 AM

 

عقیق : در اینجا به تبیین و شرح زیارت ناحیه مقدسه و معارف ناب آن، از آن جهت پرداخته می‌شود که این زیارتنامه از لسان قائم منتظَری است که نه تنها جانشین بر حق حسین است، بلکه همان نوری می باشد که خداوند به فرشتگان وعده داد تا بوسیله آن انتقام ثارالله را از ظالمان می ستاند.

 

زیارت ناحیه مقدسه از لسان مبارک حضرت صاحب الزمان، برای آموختن عرض ادب و چگونگی زیارت امام حسین (ع) به شیعیان بیان شده است و علت اینکه چرا این زیارتنامه به ناحیه مقدسه شهرت یافته است، به آن دلیل است که این زیارت از ناحیه امام زمان (عج) صادر شده است و در احادیث شیعه در اکثر مواقع لفظ ناحیه مقدسه اشاره به وجود مبارک امام زمان (ع) دارد.


کلمه ناحیه مقدسه که دلالت بر وجود مبارک امام زمان (عج) دارد، در کتاب های «اصول کافی»، «من لایحضر الفقیه»، «کمال الدین»، «ارشاد مفید»، «بحارالانوار» و کتب متعدد دیگر آورده شده است، در نتیجه، اسم زیارتنامه خود دلالتی است بر راویت کننده آن که حضرت صاحب الزمان (عج) است.


زیارت ناحیه مقدسه را می‌توان جزو «زیارات مطلقه» دانست؛ بدان معنا که این زیارت تنها در شأن اباعبدالله الحسین(ع) روایت شده است.

 

برخی از زیارات را مانند جامعه کبیره یا زیارت رجبیه در نزد هر کدام از ائمه می‌توان قرائت کرد و محتوا و مفاهیم آن شامل تمامی ائمه معصومین می‌شوند، اما برخی از زیارت خاص و مطلق یک امام معصوم هستند و از آن جهت به آن مطلقه گفته می‌شود.


اسناد و مدارکی که به صحت صدور زیارت ناحیه مقدسه از سوی حضرت مهدی(عج) صحه می گذارند؛،بسیار متقن و معتبر است.

 

شیخ مفید، سید مرتضی علم الهدی، ابن المشهدی شاگرد شاذان بن جبرئیل قمی، سید بن طاووس، علامه مجلسی، محدث نوری و آیت الله میلانی بر صحت و سقم این زیارتنامه در کتاب های خود بحث کرده و آن را مورد تایید قرار داده اند و این زیارتنامه را صادر شده از سوی امام زمان (عج) دانسته اند. (1)


فراز نخست زیارت ناحیه مقدسه با سلام بر نخستین نبی حضرت آدم و وصیی ایشان آغاز می‌شود:


«أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُود ِمِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ»


در قسمت نخست زیارت نامه، حضرت حجت با سلام بر هر نبی ویژگی‌ای خاص از وی را بر می‌شمارد، در حقیقت حضرت نام بیست و سه تن از انبیای الهی را در ابتدای زیارتنامه می‌برد و آنچه به وسیله آن نبی را توصیف می‌کند صفت و فضیلتی است که خداوند به وسیله آن، پیامبر را شرافتی خاص اعطا کرده است.

 

در حقیقت ابتدای زیارتنامه تاریخی کوتاه و مجمل از سیر انبیاء الهی و صفات خاص آنان و اشاره به تاریخ حوادث آنان دارد.


«سلام بر ابراهیم کسی که ...، سلام بر اسماعیل کسی که ...، سلام بر یعقوب کسی که ...، سلام بر یوسف کسی که ...، (در جواب این کسی که صفت خاص پیامبر مورد نظر بیان می‌شود؛)

 

سلام بر ابراهیم کسی که خدا مقام خلت و رفاقت را به او عطا کرد

درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم از بهشت را فـداىِ او نمود
درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او بازگـرداند
سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید
درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت»


سلام حضرت صاحب الزمان بر انبیای الهی و توصیف آنان به شرافت خاصی که خداوند ایشان را بدان مختص کرده است، ادامه پیدا می‌کند و به پیامبر و حضرت علی و دخت رسول خدا و امام حسن مجتبی می‌انجامد و در آخر با نام حسین(ع) درودهای ابتدایی زیارتنامه به پایان می رسد.


آری تاریخ انبیاء و شرافت هرکدام از آن بزرگواران تک به تک از زبان تنها باقی مانده خدا بر روی زمین بیان می‌شود و با آوردن نام حسین(ع) داستانی جدید و نو آغاز می‌شود؛ حکایت و حقیقتی تلخ که حضرت صاحب الزمان شروع به توصیف آن می‌فرمایند.


چرا امام زمان (ع) زیارت ناحیه مقدسه را با سلام بر انبیای الهی آغاز کرده‌اند؟

 

قبل از آن که وارد سلام‌ها و توصیفات حضرت مهدی(عج) نسبت به جد بزرگوارشان ابا عبدالله (ع) شویم، لازم است به تبیین و بررسی علت سلام بر انبیا الهی در ابتدای زیارت نامه بپردازیم؛ چرا امام زمان (ع) در ابتدای زیارتنامه با سلام بر انبیای الهی آغاز کرده‌اند و هر کدام را به صفتی خاص مدح و توصیف کرده‌اند؟


سلام کردن در ابتدای هر زیارتنامه امری معمول و جزو شرایط و آداب زیارت کردن است؛ این که در زیارت مورد نظر به نسب و آباء آن فرد توجه شود و وی را منسوب به بزرگواران کند، مانند آن که در زیارات مختلف آمده است؛ «السلام علیک یابن رسول الله؛ السلام علیک یابن امیرالمؤمنین.»


اما در زیارت ناحیه مقدسه تاکید سلام ها تنها بر نسب و پدران امام حسین(ع) نیست؛ چرا که حضرت صاحب الزمان هر نبی را با وصفی خاص که خداوند وی را مشرف کرده است خوانده اند، با این توصیف سلام‌های نخست زیارت چه چیزی را به ذهن خواننده متبادر می‌کند؟


سلام های نخست زیارتنامه رسالت واحد و منسجم انبیای الهی را یاد آوری می کند؛ پاکی و قداست افرادی را بر می شمارد که هدایت و آموزش بشر بر عهده و تکلیف آنان بوده است. «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّه ِوَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفى ‏بِاللَّهِ حَسیبا» (2)؛ پیامبران کسانی هستند که پیام‌هاى خدا را مى‏رسانند، و از او مى‏ترسند و از هیچ کس جز خدا هراس ندارند و خدا براى حسابرسى بسنده است.

 

سلام‌های متوالی امام زمان (ع) نه فقط اشاره به صلب و نسب امام حسین (ع) دارد که فرزند انبیاء است، بلکه با آوردن شرافت و صفت خاص هر یک از پیامبران رسالت کلی انبیاء را یاد آوری می کند که از هیچ کس نهراسیدند، به مانند آن جا که امام زمان (ع) می فرمایند: «سلام بر یحیى که خداوند به سبب شهادت مقام و منزلتِ او را بالا برد.»


قیام و رسالت حسین(ع) در ادامه راه آدم و شیث و ابراهیم و اسماعیل

 

امام حسین(ع) نیز ادامه دهنده این رسالت و پیام الهی بود و به مانند یحیی و موسی و ایوب و ابراهیم از هیچ چیز نهراسید و برای رساندن پیام الهی به پا خاست، در حقیقت سلام ها و درودهای ابتدایی ناحیه مقدسه این نمای کلی را منتقل می کند که ظلم ستیزی اباعبدالله الحسین در ادامه راه پیامبران و اوصیاء الهی بوده است؛ چنان چه امام حسین (ع) در برابر خیرخواهی و نصیحت برادر خود ابوحنیفه به ایشان فرمودند: «یاأخی، واللّه لو لم ‏یکن ‏فی‏الدنیا ملجأ و لامأوى لما بایعت یزید بن معاویة، فقد قال جدّی صلّى اللّه علیه وآله: اللّهمّ لاتبارک فی یزید.» (3)؛ برادرم به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاه و نقطه امنی برایم وجود نداشته باشد، هرگز با یزید بن معاویه بیعت نمی‌کردم به تحقیق که جدم رسول خدا فرمود: خداوندا برای یزید خیر قرار مده»

 

هرچند سخنان فراوانی از امام حسین(ع) در بیان و تایید شجاعت ایشان برای قیام علیه یزید وجود دارد، اما به همین نکته بسنده می کنیم که سلام و درودهای نخست زیارت ناحیه مقدسه با توصیفات خاص صاحب الزمان(عج) این نکته را به ذهن متبادر می کند که قیام و رسالت حسین(ع) در ادامه راه آدم و شیث و ابراهیم و اسحاق و اسماعیل است و این یک رسالت کلی و منسجم الهی است.


دومین نکته ای که از سلام ها و درودهای امام زمان (ع) در ابتدای زیارت ناحیه می توان متوجه شد، آن است که سلام از حضرت آدم اولین پیامبر خدا بر روی زمین شروع شده و به حسین (ع) خاتمه یافته است.

 

شروع و خاتمه سلام به این صورت زائر و عزادار حسینی را به یاد جمله پر محتوای حضرت زینب(س) می اندازد که در روز عاشورا خطاب به امام حسین(ع) فرمود: «باقیه الماضین» تو باقی مانده گذشتگان هستی و تنها کسی که از پنج تن اهل کسا بر جای مانده است. امام حسین (ع) باقی مانده و وارث آدم و شیث و نوح و ابراهیم و موسی و زکریا  یحیی بود.

 

شهادت پسر رسول خدا در روز عاشورا به معنای شهادت دوباره تمام انبیای الهی بود به معنای دوباره سر بریده شدن یحیی بود به معنای شهادت دوباره امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) بود. با شهادت خامس آل عبا کأنه دوباره تمام انبیای الهی به دست بشر به خاک و خون کشیده شده اند.


و اکنون این امام زمان، بقیه الله الاعظم تنها باقی مانده از نسل حید کرار است که این گونه به جد بزرگوار خویش سلام می دهد: 


«سلام بر آدم یارِ مخلص خدا از بینِ آفریدگانش

درود بر شیث ولىّ خدا و بهترینِ بندگانش

سلام بر ادریس که براى خدا حجّتِ او را به پا داشت

درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ اجابـت بود

سـلام بر هـود که کمـک و یارىِ خـدا مَـدَدِ او بود

درود بر صـالح که خـداوند تاج کـرامت بر سـرش نهاد

سـلام بر ابراهـیم که خـدا مقـامِ خُلّـت و رفاقـت را به او عـطا نمود

درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم از بهشت را فـداىِ او نمود

سـلام بر اسحـاق که خـداوند پیامبرى را در نسـل او قـرار داد

 

درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او باز گـرداند

سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید

درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت

سلام بر هـارون که خـداوند پیامبـرى خود را به وى اختـصاص داد

درود بر شعـیب که خدا او را بر اُمّـتش پیـروز نمود

سلام بر داوود که خداوند از لغزش او درگذشت

درود بر سلیمان که به خاطر شوکتش، جنّ به فرمان او در آمد

سلام بر ایّوب که خداوند او را از بیماریش شفا بخشید

درود بر یونس که خداوند به وعده خود برایش وفا نمود

سلام بر عُزَیر که خداوند او را پس از مرگش به حیات بازگردانید

درود بر زکریّا که در رنج و بَلا شکیبا بود

سلام بر یحیى که خداوند به سبب شهادت مقام و منزلتِ او را بالا برد

درود بر عیسى روح خدا و کلمه او

 

سلام بر محمّد محبوبِ خدا و یار مخلص او

درود بر فرمانرواى مؤمنان على بن ابیطالب که برادرىِ رسول خدا به وى اختصاص یافت

سلام بر فاطمه زهراء دختر رسول الله

درود بر حسن بن على وصىّ و جانشین پدرش

سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود

سلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود

 

سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد

سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست

سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند

سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران

سلام بر فرزند سرور جانشینان

سلام بر فرزند فاطمه زهراء، سلام بر فرزند خدیجه کبرى

 

سلام بر فرزند سدرة المنتهى

سلام بر فرزند جنّة المأوى

سلام بر فرزند زمزم و صفا

سلام بر آن آغشته به خون

سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد

سلام بر پنجمینِ اصحابِ کساء

سلام بر غریبِ غریبان

سلام بر شهیدِ شهیدان

سلام بر مقتولِ دشمنان

سلام بر ساکنِ کربلاء

 

سلام بر آن کسى که فرشتگان آسمان بر او گریستند

سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند

سلام بر پیشواى دین

سلام بر آن جایگاه هاى براهین و حُجَجِ الهى

درود بر آن پیشوایانِ سَروَر

سلام بر آن گریبان‌هاى چـاک شده

سلام بر آن لب‌هاى خشکیده

سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار

سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده

سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه

سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف، سلام بر آن خونهاى جارى

سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده

سلام بر آن سرهاىِ بالارفته (برنیزه ها)

سلام بر آن بانوان ِبیرون آمده (ازخیمه ها)

سلام بر حجّتِ پروردگارِ جهانیان»

 

پی نوشت ها: 
1- علامه مجلسی بحار النوار ج 98 ص 317   
2- احزاب 39
3- تسلیةالمجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج‏2، ص: 158_ مقتل ابى مخنف،ص 15.

ادامه مطلب
سه شنبه 7 آذر 1391  - 11:42 AM

 

حجت الاسلام قرائتی در یکی از سخنرانی هایشان به تبیین اهمیت هدف در رفتارهای فردی و اجتماعی  پرداختند و گفتند:

حضرت امیرالمومنین می فرماید: به درستی که من محب شهادت هستم. 
همان اسلامی که می گوید انسان باید عاشق شهادت باشد می گوید انسان باید از دشمن، خودش را حفظ کند.ما کفش به پا می کنیم تا پایمان آسیب نبیند. اما اگر لازم شد پا را در راه اسلام می دهیم.این طور نیست که بگوییم سر را می خواهیم در راه اسلام بدهیم پس از آن محافظت نکنیم.
یزید نامه نوشت که امام حسین باید بیعت کند. امام حسین علیه السلام هم سی نفر محافظ برداشت و به دور خانه استاندار یزید برد و فرمودند اگر داخل رفتم و مرا در فشار امضاءگرفتن قرار داد، من الله اکبر می گویم و شما از در و دیوار داخل بریزید تا مرا در فشار قرار ندهد. همین امام حسین با پای خودش می رود کربلا و شهید می شود و این بیانگر این است که در هر زمانی مکلف به انجام وظیفه مشخصی هستیم.
ادامه مطلب
سه شنبه 7 آذر 1391  - 11:38 AM

قيام بزرگ عاشورا ماندگارترين نهضت اسلامى است كه در محرم سال 61 قمرى روى داده است. اين نهضت داراى دو مرحله بود. برهه نخست، آفرينش و شكل‏گيرى و جهاد و جانبازى و دفاع از كرامت اسلامى و دعوت به اقامه عدل و احياى دين محمدى و سنت و سيره نبوى و علوى بوده كه به رهبرى امام حسين علیه السلام از نيمه ماه رجب سال 60 هجرى آغاز و در دهم محرم سال 61 هجرى به فرجام رسيد. مرحله دوم، دوره پيام رسانى و تثبيت ارزشهاى نهضت و عرصه جهاد فرهنگى و تبيين آرمان‏هاى آن قيام مقدس بود كه به رهبرى امام على‏بن‏الحسين علیهما السلام تداوم يافت. امامت شيعه و رهبرى نهضت كربلا در عصرى به امام سجاد علیه السلام منتهى گشت كه او به همراه نزديك‏ترين افراد خاندان آل على علیهم السلام به اسارت مى‏رفتند. آل على علیهم السلام آماج تيرهاى ستم و تهمت و افترائات سياستمداران بنى‏اميه قرار داشتند، ارزشهاى دينى دستخوش تحريف و تغيير امويان قرار گرفته، روحيه شجاعت و حميت اسلامى و باورهاى دينى مردم سست، احكام دينى بازيچه نالايقان اموى شده، خرافه گرى رواج يافته، روحيه شهامت وشهادت طلبى در زير شلاق و شكنجه و ارعاب امويان محو گشته بود. سخت‏گيرى‏هاى بى‏ حد و حصر، مصادره اموال و تخريب خانه‏هاى آل‏هاشم، محروم ساختن آنها از امتيازات جامعه اسلامى، جلوگيرى مردم از هرگونه ارتباط با خاندان وحى و به انزوا كشاندن امام معصوم علیه السلام از مهم‏ترين سياست‏هاى حاكمان اموى در مبارزه با اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است. [3] امام زين‏العابدين علیه السلام در چنين عصر و جوى رسالت و پيامبرى خود را آغاز كرد. در صورتى كه تنها سه تن پيرو واقعى داشت.[4] حركت جهاد فرهنگى و پرورش شخصيت‏ها را در دستور كار خود قرار داد و با يك حركت عميق و دامنه‏دار به ايفاى نقش پيشوايى خود پرداخت اين رويكرد امام سجاد علیه السلام زمينه ساز انقلاب فرهنگى امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام گشت. از اين رو برخى از نويسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جديد» ناميدند.[5]



بقیه در ادامه
ادامه مطلب
سه شنبه 7 آذر 1391  - 11:29 AM

خبرنامه دانشجویان ایران؛ آنچه در کتب روایی و حدیثی مستند و قوی وجود دارد جاکی ا این است که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بانوی علم و فضل است. او علم خود را از جد بزرگوارش، پدر ارجمند و مادر گرامی و برادران عزیزش دارد. کسانی که متصل به وحی‎اند. نوشته‌اند حضرت زینب (سلام الله علیها) درس تفسیر برای بانوان داشت.
 
دختر امیرالمومنین علی (علیه السلام) دارای علم وافر خدادادی بود. ابن عباس از وی با این عبارت نقل می‌کند و می‎گوید: «بانوی خردمند ما زینب (سلام الله علیها) و همین بس که در بنی‎هاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند معروف بود و آن هنگام که حضرت زینب (سلام الله علیها) در اسارت وارد کوفه شد. او بانوانی را که برای تماشا آمده‎اند، می‌شناسد. در و دیوار آن او را به یاد ایامی انداخت که بانوان همین شهر، صف اندر صف منتظر لقایش می‌نشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند و اکنون شهر به شهر می‌گردد.
 
از سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه‌ها و سخنرانی‎هایی آینده نگرانه و خردمندانه که در فرصت‌های مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم می‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهره‌ای الهی و جنبه خارق‎العاده داشته است.
 
شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (علیه السلام) است که پس از خطبه کوفه بر او فرمود: "عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده و فهمیده‌ای هستی که کسی تو را فهم نیاموخته است."
 
خطبه هاي حضرت زينب(س) به عنوان پديده اي زباني، از تأثيرات اجتماعي و فرهنگي دور نبوده است. زينب(س) از فصاحت و بلاغت قرآن و نبي اکرم(ص) و علي(ع) بهره ها برده؛ همان قرآن که فصاحت و بلاغت آن، خطباء و ادباء عرب را عاجز کرده و همان نبي که «أفصح من نطق بالضاد» بود و همان علي (ع)که نهج البلاغة او فصيح ترين کلامها بعد از قرآن وکلام نبي(ص) است.
 
 تحليل کلام چنين شخصيتي، اگر چه بارها و بارها صورت گرفته است، ولي به جرئت مي توان گفت که اکثر تحليلگران نتوانسته اند فصاحت و بلاغت ايشان را حتي به قدري بسيار اندک، نشان دهند؛ چرا که اکثر آنان به تحليل کلام ايشان با استناد به جنبه هايي محدود از ساختارهاي متني کلام، همچون ساختارهاي بلاغي قديم، اکتفا کرده و حتي نتوانسته اند ارتباط بعضي از اين ساختارهاي بلاغي، همچون آرايه هاي ادبي نظير استعاره، تشبيه و سجع را با فصاحت و بلاغت ايشان بيان کنند.
 
در حالي که اوج فصاحت و بلاغت زينبي زماني بروز مي کند که ايشان با توجه به هر موقعيت، بهترين کلام را متناسب با آن جايگاه، بيان مي کند. به عبارت ديگر، زيبايي هاي تمام ساختارهاي متني کلام ايشان، از ساختارهاي کلي و بنايي آن تا ساختارهاي اسلوبي و دروني، همگي در ارتباط با بافت موقعيتي آن ظهور پيدا مي کنند.
 
خطبه های حضرت زینب(س) هر کدام دارای موقعیتی خاص است که اسلوبی خاص را هم می طلبد .
 
در این گزارش به بررسی خطبه ی ایراد شده توسط ایشان در شهر کوفه می پردازیم.:
 
این خطبه زمانی خوانده شد که کاروان اسرای اهل بیت از کربلا وارد کوفه شد. پیر و جوان، زن و مرد، به معابر آمده بودند تا مغلوبین و اسرا را ببینند. برخی ناراحت و برخی بهت زده و گروهی از شدت تاثر می گریستن ولی اکثرمردم نیز به گمان اینکه اسرای رومی هستند به آنها سنگ می زدند و با دیدن آنها در آن حال، شادمانی می کردند. در این حال کاروتن اسیران زیر محافظت و مراقبت شدید سربازان و نیروهای مسلح یزیدی بودند .
 
مردم در دو طرف مسیر حرکت کاروانیان صف کشیده بودند و نظاره گر بودند. همه ی این کارها برای این بود تا حس تنهایی و حقارت کاروان را در مردم ایجاد نمایند. مردم ناآگاهانه پیروزی یزیدیان را جشن گرفته بودند و کف می زدند. آری به خیال خود به استقبال کفار و اسرای رومی شکست خورده از سپاهیان اسلام رفته بودند و بر آل رسول الله(ص) سنگ می زدند .
 
در این زمان بود که زینب(س) با قوت ایمان، زبان حکمت گشود و با تیغ بلاغت، سینه ی نفاق را شکافت و با همان حالت روحی و مشکلات روانی که بر او فشار می آورد و در حالی که بر روی شتر عریان سوار بود، دستهایش بسته و چشمانش گریان و مصیبت زده، و سرهای مقدس شهدا نیز پیشاپیش آنها در حرکت بودند و کودکان نیز به دنبالشان روان .
 
آری در همین حالات سخت و جان فرسا هنگامی که موقعیت را مناسب تشخیص می دهد نگاهی بر مردم می افکند و آنها را به سکوت دعوت می کند سپس با انتخاب بهترین فرصت ها و زیبا ترین کلمات و جملات ، و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند وعظ و خطابه می ایستد و شاید از همان مکان و همان لحظه بود که نهضت توابین را خلق می کند.
 
رسولی محلاتی به نقل از احتجاج طبرسی می نویسد: هنگامی که حضرت علی بن الحسین را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند، زنان کوفی با دیدن آنان به شدت می گریستند و گریبان چاک می کردند و مردان نیز با آنان گریه می کردند. زین العابدین (ع) که در آن زمان بیمار بود به صدای بلند فرمود: اینان برما می گریند پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟ در این وقت زینب (س) با اشاره ای مردم را ساکت کرد. با همان اشاره نفس ها در سینه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد، آنگاه زینب (س) چنین گفت: سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و برگزیده اش . و سپاس ای مردمان کوفه ! ای مردمان دغل پیشه و فریبکار و بی حمیت و حیله گر ! اشکانتان خشک نشود و ناله هایتان پایان نپذیر! براستی حکایت شما حکایت زنی است که رشته های خود را محکم بافته بود و پس باز می کرد، شما سوگند تان را دستاویز فساد قرار دادید! شما چه دارید جز لاف زدن و دشمنی و دروغ ! و همچون کنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین ! یا هماند سبزه وگیاهی که برفراز سرگین روید و یا همچون نقره ای که روی قبر را بدان اندود کرده باشند که ظاهری زیبا و فریبنده و باطنی بد بو گندیده دارد. براستی که بد توشه ای برای خود فرستادید که خشم خدا برشماست و در عذاب جاویدان هستید! آری بگرید که به خدا سوگند شایسته گریستن هستنید، بسیار هم بگریید واندک بخندید که ننگ آن گریبان گیر شما شد و بال آن شما را در برگرفت و هرگز لکه این این ننگ را از امان خود نتوانید شست! و چگونه پاک خواهید کرد لکه ننگ کشتن فرزندان خاتم پیامبران و معدن رسالت و آقای جوانان بهشت را ! همان که در جنگ سنگر شماست و در پناه حزب و دسته شماست و در هنگام صلح سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگ ها مرجع شما و بیانگر دلیل های روشن و چراغ هدایت شما بود !
 
حضرت ادامه می دهند: براستی چقدر بد است آنچه برای خود پیش فرستادید و چقدر بد است بار گناهی را که برای روز جزا بر دوش خود نهادید !نابودی و سر نگونی بر شما باد ! کوشش تان به نومیدی انجامید و دستهایتان بریده شد و سوداگری شما زیان داد و به خشم خدا باز گشتید و خواری بیچارگی را برای خود مسلم و قطعی کردید! وای بر شما ! هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید ؟ وچه پیمان محکمی را بستید ؟ و چه پردگیانی را از او از پرده بیرون افکندید؟ وچه حرمتی را از او هتک کردید؟ وچه خونی را از او ریختید؟ کار بسیار و بزرگی انجام دادید که نزدیک است آسمانها از هول این کار از شکافد و زمین متلاشی شود و کوهها از هم بپاشد! مصیبتی بس دشوار و بزرگ بد وکج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته و در عظمت به اندازه آسمان خون ببارد و براستی که عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود و یاری نخواهید داشت ! و این مهلت تاخیر در کیفر الهی شما را خیره نکند که خدای عزوجل در انتقام عجله نمی کند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام ندارد حتما پروردگار در کمینگاه شماست .
 
آنگاه شروع به خواندن اشعاری در رسای حادثه کربلا نمود.
 
خطبه های حضرت زینب(ُس)با خطبه های امام علی (ع) در نهج البلاغه شباهت زیادی دارد و شاید از همین جهت است که ایشان را عقیله بنی هاشم(عقل کل) می خونند؛ این امر باعث می شود حتی کسانی که هنوز به ماهیت آنها شک داشتند از اصالت آنها مطمئن شوند و به یاد سخنان امام علی بیافتند زیرا اینجا همان کوفه ای است که علی در آن می زیست و کوفیان کلام نافذ او را به یاد دارند و هنوز مدت زمان چندانی از شهادت آن حضرت نگذشته است . این شباهت در کلام تعجب ندارد زیرا او دختر علی (ع) است ، پاره ی تن و وارث او.
 
حضرت زینب(س) از پیامبر(ص)، به پدر تعبیر می کند و با انتخاب این کلمه، باز هم خود و قافله ی اسیران را بهتر به مردم معرفی می کند و نسب خود را با پیامبر روشن می کند، تا همه دریابند که این قافله از کدامین دودمان و قبیله اند و افکار و احساسات مردم را در دست بگیرد و دیگر مردم آنها را به چشم اسیر ننگرند . سپس به به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان ، یعنی سست عنصری و پیمان شکنی آنها اشاره می کند و آنها را بر این خصلتشان آگاه  می کند.
 
از برادر شهیدش ، امام حسین (ع) ، به عنوان پاره ی جگر رسول الله (ص) و سرور جوانان اهل بهشت ، تعبیر کرد و بنی امیه را کشنده ی او و خاندان پیامبر معرفی می کند . این تعبیر چنان آتشی در جان کوفیان انداخت که تمام آثار کفر و نفاق و جهالت را از جان آنان زدود .
 
در قسمتی از این خطبه به معرفی شخصیت پدرش ، این بزرگ مظلوم عالم ، می پردازد و اورا به کوفیان سست عهد و نامرد می شناساند تا آنها را به یاد ظلمهایی که به او کرده اند بیاندازد . آری این زینب (س) دخترش است که بعد از سالها ، سکوت علی(ع) را شکست و از او دفاع کرد و او را به همگان می شناساند .
 
خطبة ایشان در کوفه، در میان مردم بوده است؛ مردمی که استاد مطهری مهم ترین عامل در اقدام آنها به قتل فرزند رسول خدا(ص) را جهالت آنان می داند و در واقع امام حسین، شهید فراموش کاری مردم شد. همین مردم اگر چه اهل بیت پیامبر(ص) را تنها گذاشتند، ولی بعدها جوانه های نهضت مقاومت و بیداری در میان آنها آشکار و به صورت قیام توابین و مختار، روییده شد و به حکومت هزارماهة بنی امیه خاتمه داد.
 
در حقیقت، تأثیر این خطبه در مردم، اولین بذرهای این قیامها را در وجود آنها کاشت . لذا واجب بود که این خطبه ها به صورتی ایراد شود که بیشترین تأثیر را در آنها بگذارد و وجدان خفته آنان را بیدار کند.
 
بعد از اینکه خطبه ی حضرت زینب (س) تاثیر شگرفی بر کوفیان نهاد و همه را متحول و گریان ساخت، یزیدیان به ناچار سریع آنها را از آنجا بیرون بردند ، زیرا بیم قیام علیه بنی امیه می رفت .
 
به هر حال کاروان اسرا را به سوی دارالاماره ی یزید بردند و در آنجا آنها را در یک صف ، همانند اسیران مشرک ، و در روبه روی ابن زیاد قرار دادند . ابن زیاد که سرمست پیروزی بود ، شروع به توهین نسبت به حضرت زینب(س) نمود ، اما باز هم حضرت زینب (س) در اینجا سخنانی فرمودند که ظرافت هایی در آن نهفته است که محصول کیاست و هوشیاری ایشان بوده است و متناسب با یک ماموریت و سیاست تبلیغی است.
 
در مقابل ابن زیاد با آن همه کبکبه و دبدبه می ایستد و شجاعانه او را تبهکار، بدکار، دروغگو و ... می خواند و از هیچ کس و هیچ چیز نمی هراسد آنهم در قالب یک اسیر . واقعا تحسین بر انگیز و شجاعانه است . الله اکبر .
 
او را فرزند مرجانه و زنا زاده می خواند، ان هم در مقابل همگان. در آن روزگار که یکی از راههای شناخت افراد، نام پدر آن شخص بود، زینب ابن زیاد را با نام مادرش می خواند، یعنی پدرت نامعلوم است و تو حاصل چنین روابط نامشروعی بوده ای. آیا توهینی بالاتر از این، آن هم در مقام یک اسیر . واقعا شجاعت او در قالب یک زن ستودنی و قابل تقدیر نیست.
 
حضرت زینب در پاسخ به این سوال ابن زیاد که با استهزاء از زینب (س) پرسید: (چگونه دیدی کار خدا درباره ی برادر و خاندانت را ؟) با بی اعتنایی می فرماید (فقط زیبایی و خیر بوده است)
 
ابن زیاد با این سوال می خواست آنها را باطل و خودشان را نماینده ی خدا نشان دهد، اما زینب (س) از آن هم علیه خودشان استفاده می کند و آنها را محاکمه شوندگان در مقابل پروردگار، نشان می دهد و حقانیت خود و خاندانش را ثابت می کند. نه تنها نمی گذارد ابن زیاد به هدفش نائل شود، بلکه باعث می شود تا از سخنانش نتیجه ی عکس بگیرد.

ادامه مطلب
سه شنبه 7 آذر 1391  - 11:25 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6174351
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی