به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

 انحرافات اخلاقی و اعتقادی از سقیفه آغاز شد و در حاکمیّت معاویه به اوج خود رسید، و انواع جعل و تحریف و مسخ ارزشها شکل گرفت و با طرح ولایت عهدی یزید بزرگترین و خطرناکترین انحراف، دین الهی را مورد تهدید قرار می داد که:

جنایتکار شرابخواری با عنوان خلیفه مسلمین، قدرت سیاسی کشور را در دست گیرد، و با هواپرستی و شهوت زدگی و روح انتقام جویی از ارتکاب بزرگترین جنایت ها باکی نداشته باشد چاره ای جز قیام خونین نیست.

پس دفاع از اسلام و اصالت دین، یک وظیفه الهی است که متناسب با روشها و نوع تهاجمات دشمن باید تحقّق یابد.

در زمان معاویه باید بگونه ای عمل کرد که در زمان یزید کاربُرد ندارد.
زیرا یزید، عنصر فاسدی بود که آشکارا مرتکب جنایت می شد؛
آدم می کُشت؛

میمونی را در آغوش گرفته با مردم ملاقات می کرد؛
مجلس بزم شراب داشت و جلسات میگساری ترتیب می داد؛

و از نظر سیاسی، از بزرگترین باند خطرناک روزگار خویش بنام سردمداران بنی امیّه حمایت می کرد، و قدرت سیاسی و حکومتی را نیز در دست خود داشت و مردم زمان او نیز ساکت بودند.

سکوت مردم از جانبی، و قدرتمندی حزب اُموی از جانب دیگر کار را بر همه مصلحان دشوار کرده بود و خطرات دامنگیر دین، آنچنان ویرانگر و نابود کننده بودند که روشهای دفاعی معمول کارساز نبود.

نه برخورد سیاسی نتیجه ای داشت؛
و نه اقدامات تبلیغی و فرهنگی می توانست مفید باشد؛
و دشمن نیز نه از تهدید می هراسید؛
و نه از افشاگریها باکی داشت؛

از این رو حضرت اباعبدالله علیه السّلام تنها یک راه را کارساز می دانست و آن قیام خونین عاشورا است که در آن شرائط حساس و در برابر تهاجمات ویرانگر اُمویان تنها با «شهادت طلبی» و ایثارگری می توان دین را آزاد ساخت، و دشمن را از پا درآورد، و ریشه های تحریف و انحراف را خشکاند.

افکارنیوز

منبع: انگیزه های قیام عاشورا، ص ۱۵۱ و ۱۵۲.

ادامه مطلب
یک شنبه 5 آذر 1391  - 8:57 PM

 

اما چرا برخلاف ضریح و مرقد امامان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا(ع) شش گوشه ساخته شده است؟ در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد، اما مجموع این روایت‌ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می‌رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است.

او در بخشی از این کتاب نام 17 نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و نوشته است: آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبرشان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام(ع) آنان را زیارت می‌کنند و حضرت علی بن الحسین(ع)يعني ( حضرت علی اکبر(ع)) از جمله اين شهداي بزرگ هستند.

برخی گفته‌اند: محل دفن حضرت علی اکبر(ع) نسبت به مرقد امام حسین (ع) نزدیک‌ترین محل است.

در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: امام سجاد (ع) (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین(ع) از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آنگاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: "هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریب" این قبر حسین بن علی بن ابی طالب(ع) است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.

آن حضرت پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس(ع) رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد.

سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین(ع) فرزندشان علی اکبر (ع) است؛ چنانكه امام صادق(ع)در این باره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین(ع) را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.

بنابراین به نظر می‌رسد گوشه‌های اضافی ضریح مطهر امام حسین(ع) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(ع) باشد و محل دفن نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(ع) یعنی علی اصغر(ع) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(ع) باشد.

ادامه مطلب
یک شنبه 5 آذر 1391  - 8:52 PM

 

محبت عنصری بی‌نظیر است و وقتی در میان اعضای یک خانواده جریان می‌یابد، زیبایی‌اش دو چندان می‌شود؛ درس مهرورزی را می‌توان به روش‌های مختلف آموخت؛ اما برای ما شیعیان مظهری از محبت وجود دارد.

خبرگزاری فارس: «مهربانی» در صحرای کربلا

 

  عطوفت، مهرورزی، عشق، فداکاری و از خودگذشتگی، واژ‌ه‌هایی نام آشنا برای همه ما هستند؛ واژه‌هایی که هر انسان عاقل و معتدلی آنها را می‌فهمد و به طور فطری به سمت آنها گرایش دارد.

محبت اکسیری ارزشمند است که در سخت‌ترین‌ها هم نفوذ می‌کند و نیاز انسان‌ها به این گونه است که بدون این اکسیر نمی‌توانند از زندگی بهره برند.

همین امر موجب می‌شود تا نظریه پردازان و روانشناسان متعددی، سا‌ل‌های متمادی از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق بر روی اثرات این اکسیر پر ارزش کنند تا همواره این نکته را به بشریت یادآوری کنند که برای بهره‌مندی از این اکسیر قدرتمند چه باید بکنند و چگونه رفتار کنند.

محبت عنصری بی‌نظیر است و وقتی در میان اعضای یک خانواده جریان می‌یابد، زیبایی‌اش دو چندان می‌شود؛ درس مهرورزی را می‌توان به روش‌های مختلف آموخت؛ اما برای ما شیعیان مظهری از محبت وجود دارد که تا همیشه مایه افتخار است.

مظهری روشن و بی‌نظیر که در هیچ یک از کرسی‌های علمی دنیا یافت نمی‌شود؛ چرا که جایگاهش در کرسی آسمان‌هاست و اصلاً از جنس زمین نیست؛ آری! سخن از حماسه‌ای عظیم است که پیشینیان و آیندگان شرمسارش هستند؛ حماسه عظیم عاشورا که بزرگترین درس عطوفت و مهرورزی است.

*داستان خواهری غمگین

سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتی؛ بیش از هر کس، حسین از آمدنت خوشحال شد؛ دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید:" پدر جان!خدا یک خواهر به من داده است!"

زهرای مرضیه گفت: "علی جان! اسم دخترمان را چه بگذاریم؟"

حضرت پاسخ دادند: "نامگذاری فرزندمان شایسته پدر شماست؛ من سبقت نمی‌گیرم از پیامبر در نامگذاری این دختر."

پیامبر در سفر بودند؛ وقتی بازگشتند، یک راست به خانه زهرا وارد شدند؛ پدر و مادرت گفتند که برای نامگذاری عزیزمان، چشم انتظار بازگشت شما بوده‌ایم.

پیامبر تو را چون جان شیرین، در آغوش فشرد، بر گوشه لب‌های خندانت بوسه زد و گفت: " نامگذاری این عزیر، کار خداست؛ من چشم انتظار اسم آسمانی او می‌مانم."

و جبرئیل آمد در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و نام زینب را برایت از آسمان آورد؛ ای زینب پدر! ای زیبای معطر!

پیامبر از جبرئیل پرسیدند که دلیل گریه و غصه او چیست؟ جبرئیل عرضه داشت: "همه عمر در اندوه این دختر می‌گریم که در همه عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید."

پیامبر گریست و زهرا و علی گریستن؛ دو برادرت هم گریه کردند و تو نیز بغض کردی.

همانطور که اکنون هم بغض راه گلویت را بسته است و منتظر بهانه‌ای هستی تا رهایش کنی که شاید آرام بگیری و این بهانه را حسین چه زود برایت فراهم کرد.

شب دهم محرم باشد، تو بر بالین سجاد به تیمار نشسته باشی، آسمان سنگینی کند و زمین همچون جنینی بی‌تاب بر خود بپیچد؛ غلام ابوذر در کار تیز کردن شمشیر برادر باشد و برادرت در گوشه‌ای از خیام، زانو بر بغل گیرد و از فراق گوید و از بی‌مهری روزگار بنالد.

چه بهانه‌ای بهتر از این که گریه‌ات را رها کنی و بغض فروخفته چند 10 ساله‌ات را بیرون ریزی؛ نمی‌خواهی حسین را از این حال غریب بیرون آوری، در حالی که او چشم به ابدیت دوخته؛ اما چاره‌ای نداری؛ بهترین پناه اشک‌های تو، همواره آغوش پرمهر حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است؛ برای اینکه در سایه سارش پناه گیری به همان شیوه همیشگی و رسم دوران کودکی‌ات.

تنها آغوش حسین، جای گریستن توست؛ آنقدر گریه می‌کنی که از حال می‌روی؛ حسین پیشانی‌ات را می‌بوسد و تو زنده می‌شوی و نوای دلنشین صدایش را با گوش جان می‌شنوی که: آرام باش خواهرم! صبر کن عزیز جان! مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است؛ حتی آسمانیان هم می‌میرند؛ بقا و قرار فقط از آن خداست؛ اوست که می‌آفریند، می‌میراند و دوباره زنده می‌کند.

جد من که از من برتر بود، زندگی را بدرود گفت و پدرم نیز با دنیا وداع کرد؛ مادر و برادرم هم که از من بهتر بودند، رخت خویش از این دنیا بربستند؛ باید صبور بود و شکیبایی ورزید.

عطوفت، شرمنده شما شد! تو در همان بی‌خویشی لب به سخن می‌گشایی که: برادرم! تنها بهانه زیستنم! تو پیامبرم بودی وقتی جان پیامبر از قفس پر کشید؛ گرمای نفس‌هایت، جای مهر مادری را برایم پر می‌کرد وقتی مادرمان شهید شد؛ تو پدر بودی برایم و حضورت از جنس پدرم بود، وقتی گرد یتیمی بر سرم نشست.

وقتی که حسن رفت، همگان مرا به حضور تو سر سلامتی می‌دادند؛ اکنون این تنها تو نیستی که می‌روی، بلکه پیامبر من، زهرای من، مرتضای من و این مجتبی من است که می‌رود؛ این جان من است که می‌رود.

با رفتن تو انگار همه می‌روند؛ اکنون عزای یک قبیله بر دوش من است؛ تو تنها نشانه همه گذشتگانی و تنها پناه بازماندگان.

حسین اگر بگذارد، حرف‌های تو با او تمامی ندارد؛ سرت را بر سینه می‌گذارد و داروی تلخ صبر را جرعه جرعه در کامت می‌ریزد: خواهرم! روشنی چشمم!گرمی دلم! مبادا بی‌تابی کنی! مبادا روی بخراشی! مبادا گریبان چاک دهی! استواری صبر از استقامت توست؛ حلم در کلاس تو درس می‌خواند، شکیبایی در دست‌های تو پرورش می‌یابد و تسلیم و رضا دو کودکند که از دامان تو زاده می‌شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبد می‌دهند؛ راضی باش به رضای خدا که بی‌رضای تو این کار، ممکن نمی‌شود.

ادامه مطلب
یک شنبه 5 آذر 1391  - 5:27 PM

 

همسرسرلشکر خلبان شهید قدرت‌الله کیانجو گفت: شهید کیانجو 32 سال پس از شهادت به قولش عمل کرد.

خبرگزاری فارس: شهید کیانجو پس از 32 سال به قولش عمل کرد

 

 همسرسرلشکر خلبان شهید کیانجو ظهر امروز در آیین استقبال از پیکر پاک 17 شهید تفحص شده دوران دفاع مقدس که با حضور پرشور مردم و مسئولان در مشهد شهدای شلمچه برگزار شد اظهار کرد: شهید کیانجو و همرزمانش سردارانی هستند که در راه وطن از خود گذشتند و امروز شاهد بازگشت باشکوه آنها به آغوش میهن هستیم.

وی ادامه داد: سربازانی همچون شهید کیانجو، صالحی، حیدری و حاجی در کشورمان بسیار هستند که به محض اینکه خطری کشورمان را تهدید کرد در راه آرمان‌های خود و دفاع از میهن جان خود را فدا کنند.

وی در خصوص آخرین لحظات زندگی این شهید بزرگوار گفت: زمانی که شهید کیانجو را برای آخرین بار بدرقه کردم فرزندی 4 ماهه داشتم و شهید کیانجو به من گفت اگر فرزندمان پسر باشد نام وی را محمد و اگر دختر باشد منا بگذار ان‌شاءالله من بر می‌گردم و با هم به زیارت آقا امام رضا(ع) می‌رویم.

همسرسرلشکر خلبان شهید کیانجو ادامه داد: امروز و پس از 32 سال شهید کیانجو به قول خود عمل کرد و امروز به اتفاق هم رهسپار زیارت امام رضا(ع) هستیم.

وی در خصوص اینکه شهید کیانجو نشانه‌ای از آمدن خود داده بود گفت: من گل رز صورتی را بسیار دوست دارم و حدود یک ماه قبل خواب دیدم شهید کیانجو با یک گل رز صورتی آمده و به من می‌گوید که من برگشتم و اکنون پس از یک ماه شاهد بازگشت وی هستیم.

همچنین همسر سرلشکر خلبان شهید محمد حاجی نیز در این خصوص گفت: لحظه‌های به پایان رسیدن فراق لظاتی بسیار شیرین و خاطره‌انگیز است.

وی ادامه داد: در تمام این 32 سال در انتظار بودیم که آیا شهیدانمان به ما باز می‌گردند یاخیر و امروز پس از سال‌ها شاهد تحقق این امر هستیم.

همسرسرلشکر خلبان شهید محمد حاجی تصریح کرد: خدا را شاکریم که در این روزهای عزیز و در آستانه ماه محرم شهیدانمان را به ما بازگرداند و امروز می‌خواهیم با حضرت زینب(س) همدردی کنیم.

وی که به شدت اشک می‌ریخت اضافه کرد: از خداوند می‌خواهیم حالا که در آستانه روز عرفه گمگشته‌هایمان را به ما بازگرداند این قربانی را از ما بپذیرد.

همسرسرلشکر خلبان شهید محمد حاجی در پایان گفت: امیداوریم شایستگی آن را داشته باشیم که ادامه دهنده راه شهیدان دفاع مقدس باشیم.

ادامه مطلب
یک شنبه 5 آذر 1391  - 5:22 PM

 

امام حسین(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) فرمود: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید، پس بر او اشک بریزید!

خبرگزاری فارس: نحوه شهادت امام حسین(ع)/ آخرین لحظات امام چگونه گذشت

 

 مهمترین واقعه روز عاشورا شهادت سیدالشهداء حسین بن علی علیه‌السلام است. در این یادداشت، قطره‌ای از آن دریای مصیبت عظمی و جانگداز بیان شده است.

بقیه در ادامه

ادامه مطلب
یک شنبه 5 آذر 1391  - 5:18 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6181540
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی