به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

استقلال یعنی آزادی نسبی یک کشور در زمینه‌ی دخالت دیگران در اموری که به آن کشور مربوط می‌شود. استقلال، که تأمین‌کننده‌ی امنیت یک کشور است، اصل بنیادین موجودیت کامل و شرط لازم در شکوفایی و پیشرفت یک جامعه محسوب می‌شود.

خبرگزاری فارس: ابعاد استقلال و مصادیق آن در جمهوری اسلامی چیست؟

 

استقلال یعنی آزادی نسبی یک کشور در زمینه‌ی دخالت دیگران در اموری که به آن کشور مربوط می‌شود. استقلال، که تأمین‌کننده‌ی امنیت یک کشور است، اصل بنیادین موجودیت کامل و شرط لازم در شکوفایی و پیشرفت یک جامعه محسوب می‌شود، اما براستی ابعاد استقلال در جمهوری اسلامی چیست؟

  استقلال از متغیرهایی است که از حاکمیت ناشی می‌شود و حاکمیت به عنوان قدرت مطلق، توجیه‌ناپذیر، مستمر و عام، همراه با عناصری مانند سرزمین، ملت و حکومت، مفهوم یا پدیده‌ای به نام دولت را می‌سازد. بدین ترتیب لازم است در بحث واکاوی مفهوم استقلال، مفهوم حاکمیت نیز مورد توجه قرار گیرد:

معنای اصطلاحی حاکمیت

حاکمیت در معنای اصطلاحی، در کنار عناصر مردم، سرزمین و حکومت، یکی از عناصر تشکیل‌دهنده‌ی دولت مدرن است و از مهم‌ترین شاخص‌های تمایز دولت از سایر گروه‌بندی‌های انسانی به شمار می‌رود، زیرا 3 عنصر دیگر هرچند در ساختار دولت از گستردگی برخوردارند، اما در اجتماعاتی مانند قبیله، ایلات، شهر و... بدون آنکه به آن‌ها دولت اطلاق گردد نیز وجود دارند. بر این اساس، شاخصی که موجب تمایز دولت از سایر اجتماعات سازمان‌یافته‌ی بشری می‌شود عنصر حاکمیت است.[1]

در تعریف اصطلاحی می‌توان حاکمیت را این گونه تعریف کرد: «حاکمیت عبارت است از قدرت برتر فرماندهی یا امکان اعمال اراده‌ای فوق اراده‌ها. به عبارت دیگر، قدرت ناشی از آزادی و استقلال دولت‌‌‌ـ‌کشور که می‌تواند با اعمال حق حاکمیت، روابط خارجی و امور داخلی خود را تنظیم کند.»[2]

بدین ترتیب حاکمیت در محدوده‌ی حقوق اساسی و حقوق بین‌الملل مطرح است و 2 حوزه‌ی داخلی و خارجی را در بر می‌گیرد. در حوزه‌ی داخلی و حقوق اساسی، یعنی برابری انسان‌ها در برابر قانون و در حوزه‌ی حقوق بین‌الملل، مراد از حاکمیت، استقلال کشورهاست که ناظر به روابط بین کشورها و موضع آن‌ها در قبال یکدیگر و مقابله با دولت‌های استعماری است[3] و در همین حوزه است که استقلال در ابعاد مختلف مطرح می‌شود.

ابعاد استقلال و مصادیق آن در جمهوری اسلامی

استقلال یعنی آزادی نسبی یک کشور در زمینه‌ی دخالت دیگران در اموری که به آن کشور مربوط می‌شود. بدین معنا که آن کشور بتواند از قدرت نسبی در بیان و اجرای نظریات خود در داخل مرزها و نیز در صحنه‌ی بین‌المللی برخوردار باشد. استقلال، که تأمین‌کننده‌ی امنیت یک کشور است، اصل بنیادین موجودیت کامل و شرط لازم در شکوفایی و پیشرفت یک جامعه محسوب می‌شود.

هرچند بر اساس نظریه‌ی وابستگی ‌متقابل و روابط به‌هم‌تنیده‌ی کشورها، استقلال کامل برای واحدهای سیاسی در صحنه‌ی بین‌الملل ممکن نیست، اما این واقعیت مشهود وجود دارد که کشورهای مستقل دارای حاکمیت، طی چند دهه که از فروپاشی امپراتوری‌ها در سطح جهان می‌گذرد، در حال گسترش هستند.

تجدید حیات شکاف‌های مزمن ایدئولوژیک، مهر تأیید بر پراکندگی و تفرق جامعه‌ی بین‌الملل می‌زند. تولد و اعلام استقلال چند کشور در آسیا و آفریقا و به رسمیت شناختن آن از سوی دیگر کشورها و مجامع بین‌المللی شاهدی بر این مدعاست.

از طرف دیگر، گسترش روزافزون روابط انسانی و نیازمندی‌های کشورها به یکدیگر اقتضا می‌کند که دولت‌ها، بر مبنای عرف یا از طریق انعقاد قراردادهای بین‌المللی، روابط حسنه و مستقلی داشته باشند. اما شرط اصلی این روابط، احترام متقابل به استقلال و حاکمیت و عدم دخالت در امور داخلی کشور‌های دیگر است. در شرایط کنونی جهان، استقلال دارای ابعاد گسترده‌ی‌ سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی است که همه‌ی آن‌ها به هم مربوط هستند و از همدیگر تأثیر و تأثر می‌پذیرند؛ بدین معنا که کاستی در هر یک از این ابعاد، اصل استقلال را مخدوش می‌‌کند.

1ـ2. استقلال سیاسی

در استقلال سیاسی آنچه مهم است عدم وابستگی هیئت حاکمه و اتخاذ تصمیمات بر اساس منافع کشور است. بر این اساس، استقلال سیاسی به معنای مستقل بودن هیئت حاکمه‌ی یک کشور از نفوذ بیگانگان و اتخاذ تصمیمات سیاسی بر اساس منافع ملی کشور است.

استقلال سیاسی مبنای ابعاد دیگر استقلال به شمار می‌رود؛ بدین معنا که دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی برای یک جامعه در صورتی ممکن است که به استقلال سیاسی دست یابد و دولتمردان آن، به دور از دخالت بیگانگان، استراتژی کشور را تدوین نمایند و به اتخاذ تصمیمات بپردازند.

استقلال سیاسی برای جمهوری اسلامی در زمان کنونی در 2 بُعد داخلی و خارجی ظهور و بروز می‌یابد. استقلال سیاسی در بُعد داخلی در انحصار اتخاذ تصمیمات توسط دولت تجلی می‌یابد؛ بدین معنا که دولت با برخورداری از حاکمیت مطلق، برای مردم ایجاد حق و تکلیف می‌کند و هیچ امری نمی‌تواند برای آن محدودیت ایجاد نماید.

استقلال سیاسی مبنای ابعاد دیگر استقلال به شمار می‌رود؛ بدین معنا که دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی برای یک جامعه در صورتی ممکن است که به استقلال سیاسی دست یابد و دولتمردان آن، به دور از دخالت بیگانگان، استراتژی کشور را تدوین نمایند و به اتخاذ تصمیمات بپردازند.

در بُعد خارجی، استقلال سیاسی بدین معناست که ابتکار تعیین و اداره‌ی روابط با دیگر کشورها در دست دولت قرار دارد. بدین ترتیب، استقلال سیاسی عبارت است از داشتن قدرت تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری همراه با اعمال این تصمیم‌ها و سیاست‌ها در حیطه‌ی حاکمیت.[4]

طبق این تعریف، قدرت تصمیم‌گیری، قدرت اعمال تصمیم‌های گرفته‌شده و قلمروی حاکمیت، عناصر اصلی استقلال سیاسی به حساب می‌آیند و بر این اساس، ملت و دولتی مستقل به شمار می‌رود که بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی، اعم از منطقه‌ای و بین‌المللی، قدرت‌های بزرگ، سازمان‌های بین‌المللی و شرکت‌های چندملیتی، برای خود برنامه‌های کلان سیاسی را در جهت نیل به پیشرفت تدوین و اعمال نماید و در عرصه‌ی بین‌المللی سیاست‌ها و عملکردش در راستای تأمین منافع آن باشد.

2ـ2. استقلال اقتصادی

در جهان کنونی، استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی ممکن به نظر نمی‌رسد، زیرا وابستگی اقتصادی دولت‌ها را در مقابل بیگانگان از اعمال حاکمیت سیاسی بازمی‌دارد. در صحنه‌ی بین‌المللی، قدرت‌های بزرگ از اهرم اقتصادی، در وجوه مختلف، برای به انقیاد کشاندن کشورهای دیگر استفاده می‌کنند.

در این راستا، کشوری که از استقلال اقتصادی برخوردار نباشد بیشتر در معرض دخالت بیگانگان قرار دارد. در استقلال اقتصادی، منابع کشور مورد توجه است. استقلال در بُعد اقتصادی عبارت است از جلوگیری از غارت منابع اقتصادی یک کشور از سوی قدرت‌ها و دولت‌های بیگانه.

فرهنگ علوم سیاسی، استقلال اقتصادی را این گونه بیان می‌کند: آزادی انتخاب راه خاص برای توسعه‌ی کشور و استقرار آن‌چنان نظام روابط اقتصادی که در درجه‌ی اول احتمال سلطه‌ی اقتصادی را از طرف یک یا چند کشور نفی کند و سپس خروج قسمتی از درآمد ملی کشور بدون ورود ارزشی معادل آن را به هیچ صورتی امکان ندهد.[5]

در عرصه‌ی بین‌الملل، تعارض میان منافع کشورها حتمی است. علاوه بر آن، کشورهای استعماری، برای تحمیل خواست‌های خود بر نظام جمهوری اسلامی، از اهرم‌های متعددی بهره می‌گیرند. برای اثبات این مدعا، گذشته از شواهد متعدد تاریخی، کافی است علمکرد نظام سلطه را در مقابل نظام اسلامی در طول زمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به خصوص در سال‌های اخیر، مورد توجه قرار دهیم.

کشورهای غربی، برای از بین بردن استقلال جمهوری اسلامی و بازداشتن آن از پیشرفت و تکامل، با بهانه‌ قرار دادن مسئله‌ی هسته‌ای، از هر وسیله‌ای استفاده کرده و می‌کنند که یکی از آن حربه‌ها، تحریم‌های تجاری و اقتصادی از جمله تحریم خرید نفت است و جمهوری اسلامی با مقابله به مثلی که با قطع صادرات نفت به 2 کشور اروپایی، یعنی انگلستان و فرانسه، انجام داد توانست استقلال و عزتش را حفظ کند و موانع موجود در جهت پیشرفت خود را تضعیف نماید.

3ـ2. استقلال فرهنگی

استقلال فرهنگی در فرهنگ سیاسی چند دهه‌ی اخیر جهان کاربرد زیادی داشته است و جنبه‌ی خاصی از ابعاد استقلال را مطرح می‌کند و با توجه به عملکرد کشورهای استعمارگر، که فرهنگ‌ها، هنجارها و ارزش‌های جوامع دیگر را در جهت گسترش سلطه هدف قرار می‌دهد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

امروزه استعمار فرانو با جهانی‌سازی، به جای تکیه بر اشغال نظامی یا سلطه‌ی سیاسی عریان، بر عامل عمیق‌تر و زیربنایی‌تر، یعنی فرهنگ، توجه دارد و می‌کوشد تا با فرهنگ‌سازی، فرهنگ اصیل جوامع را تغییر دهد.

سلطه‌گران در این راستا از ابزارهای مجاز و غیرمجاز فرهنگی، تبلیغاتی و رسانه‌ای برای سلطه بر کشورهای ضعیف بهره می‌گیرند. تهاجم به فرهنگ و ارزش‌های جوامع دیگر و تغییر آن راهی است که در دستور کار استعمار فرانو قرار دارد.

پایه و اساس دیگر وجوه استقلال در استقلال فرهنگی نهفته است و سلطه‌ی واقعی قدرت‌ها سلطه‌ی فرهنگی است؛ بدین معنا که اگر ملتی بتواند فرهنگ، باورها، اعتقادات، رسوم و ارزش‌های خود را در ملت دیگر نفوذ دهد و آن ملت را از فرهنگ، آداب، رسوم و ارزش‌های خودش تهی نماید، بر آن ملت سلطه‌ی حقیقی یافته است.

استقلال فرهنگی نهادینه شدن ارزش‌ها و هنجارهای جامعه را در پی دارد که نتیجه‌ی آن مقاومت و ایستادگی در مقابل فرهنگ بیگانه است. بر این اساس، فرهنگ و ارزش‌های هر جامعه یک عنصر نیرومند در حفظ استقلال آن است.

در تعریف استقلال فرهنگی می‌توان چنین بیان کرد: استقلال فرهنگی عبارت است از حفظ فرهنگ و ارزش‌های جامعه از تهاجم فرهنگ بیگانه. به تعبیر دیگر، استقلال فرهنگی عبارت است از عدم وابستگی فکری و ارزشی به کشورهای بیگانه، به ترتیبی که کشور بتواند با افکار و تمایلات و خصیصه‌های فکری خود زندگی کند.[6]

اهمیت استقلال فرهنگی و جایگاهی که فرهنگ در هویت بخشی و موجودیت جامعه دارد امروزه بر کسی پوشیده نیست، زیرا فرهنگ تمام ابعاد زندگی جامعه را در بر می‌گیرد. بالاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن است. فرهنگ یک جامعه یعنی تمامیت باورها و ارزش‌های آن جامعه و همچنین آداب و رسوم برآمده از آن هنجارها و ارزش‌ها.[7]

امام خمینی (رحمت الله علیه) در مورد اهمیت فرهنگ و استقلال فرهنگی می‌فرماید: «اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بُعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد، ولى پوچ و پوک و میان‌تهى است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشئت مى‏گیرد و ساده‏اندیشى است که گمان شود با وابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد دیگر یا یکى از آن‌ها امکان‌پذیر است.»[8]

به خاطر همین اهمیت نقش فرهنگ در هویت و موجودیت جامعه است که استکبار و نظام سلطه اولین قدم را در جهت محو فرهنگ دیگر جوامع برمی‌دارد. عبارت فرهنگ‌زدایی، که استعمارگران در مورد زدودن آداب و رسوم ملل استعمارشده به کار می‌برند، نشان‌‌دهنده‌ی توجه آنان به عامل فرهنگ و تأثیر آن بر سلطه‌ی سیاسی بوده است.[9]

قدرت تصمیم‌گیری، قدرت اعمال تصمیم‌های گرفته‌شده و قلمروی حاکمیت، عناصر اصلی استقلال سیاسی به حساب می‌آیند و بر این اساس، ملت و دولتی مستقل به شمار می‌رود که بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی برای خود برنامه‌های کلان سیاسی را در جهت نیل به پیشرفت تدوین و اعمال نماید.

4ـ2. استقلال نظامی

قوای نظامی و انتظامی در اجرای نظم و امنیت در داخل، حفظ مرزها و جلوگیری از تجاوز بیگانگان نقش بسزایی دارند. اسلام به این بُعد توجه دارد و جامعه را به آمادگی فرامی‌خواند: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم»:[10] براى دفع دشمنانتان اسلحه‏هاى لازم جنگ و اسبان خوب، که آن‌ها را در راه خداوند تعالى براى جهاد پرورش داده‏اید، حاضر و آماده کنید. همیشه تدارکات براى شما آماده باشد تا به سبب آن، دشمنان الهى و دشمنان خودتان را بترسانید.

با توجه به نقشی که قوای نظامی در داخل کشور و حفظ مرزها دارد، استقلال آن یک امر الزامی است. استقلال نظامی وقتی حاصل می‌شود که یک کشور، بدون اتکا به بیگانگان، قدرت تجهیز نیروها و دفاع از خود را داشته باشد. به طور کلی، عوامل ذیل در تأمین استقلال نظامی نقش دارند:

1ـ نیروی انسانی متعهد و کارآمد و مشارکت فعال مردم در مواقع لازم.

2ـ تأمین تجهیزات نظامی در داخل و خودکفایی در تولید آن.

3ـ آموزش، تربیت و سازمان‌دهی نیروهای نظامی با ابتکار داخلی و متخصیصین داخلی.[11]

تجربه‌ی 8 سال جنگ با عراق و دفاع مقدس و تحریم‌های نظامی، از سوی کشورهای صادرکننده‌ی تسلیحات در جهان، فرصت استقلال اقتصادی را برای جمهوری اسلامی فراهم کرد؛ به نحوی که به گفته‌ی رهبر معظم انقلاب اسلامی، امروز ایران تنها کشوری است که به خواست‌های کشورهای استعماری نه می‌گوید و نیازمندی‌هایش را خودش تأمین می‌کند. امروز استقلال نظامی در ابعاد هوایی، زمینی و دریایی و تأمین امنیت کشور کاملاً مشهود است. (*)

پی‌نوشت:

[1]. ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1380، چاپ هفتم، ص 185.

[2]. علی آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر چاپار، 1379، ص 554.

[3]. محمدجواد نوروزی، نظام سیاسی اسلام، قم، مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379، ص 110.

.[4] علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ج 3، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1376، ص 277.

.[5] همان، ص 180.

[6]. محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، دادگستر، 1380، چاپ سوم، ص 204.

[7]. احمد حسین شریفی، جنگ نرم، قم، مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389، چاپ دوم، ص 145.

[8]. روح‌الله خمینی، صحیفه‌ی امام، ج 15، ص 243.

[9]. احمد نقیب‌زاده، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، سمت، 1380، چاپ دوم، ص 70.

[10]. انفال (8)، 60.

[11]. محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، دادگستر، 1380، چاپ سوم، ص 208.

* محمد اسماعیل‌عمار؛ کارشناس ارشد مسائل سیاسی

منبع: سایت برهان

ادامه مطلب
چهارشنبه 3 آبان 1391  - 9:39 AM

 

  مقام معظم رهبری در دیدار با مردم خراسان شمالی، چکیده‌ی اهداف ملت ایران را در مفهوم کلیدی «پیشرفت» خلاصه می‌کنند و در تبیین آن بیان می‌دارند: «پیشرفت اسلامی و انقلابی یعنی پیشرفت همه جانبه». ایشان همچنین یکی از معیارهای پیشرفت در ادبیات اسلامی را «پیشرفت در استقلال سیاسی» می‌دانند.

 
 انسان بر ‌‌اساس فطرت همواره سعی در پیشرفت و بهبود شرایط زندگی خود داشته است. در اندیشه‌ی مدرن هیچ چیز به اندازه‌ی پیشرفت،[1]‌ نیروی هدایت‌کننده‌ی اندیشه و رفتار انسانی نبوده است. در زمان کنونی پیشرفت در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به گونه‌ای از اهمیت برخوردار است که تمام نظام‌های سیاسی، پیشرفت همه‌جانبه را وجهه‌ی همت خود قرار داده‌اند و برای دستیابی به آن تلاش می‌کنند.
 
اهمیت پیشرفت و تعالی در جهان کنونی به گونه‌ای است که گام برنداشتن یک جامعه در جهت پیشرفت به منزله‌ی مرگ تدریجی و نابودی آن جامعه خواهد بود. بر اساس همین نیاز است که دهه‌ی کنونی توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی دهه‌ی «عدالت و پیشرفت» نامیده شده است.
 
یکی از امور لازم برای رسیدن به پیشرفت سیاسی یک جامعه، استقلال و عدم دخالت بیگانگان در امور آن است. استقلال و نفی سلطه‌ی بیگانگان از نقطه‌نظر فکری در اندیشه‌ی اسلامی از مبانی مستحکمی برخوردار است. قرآن کریم همواره بر استقلال و عزّت مسلمان و جامعه‌ی اسلامی تأکید داشته و سلطه‌ی بیگانگان را نفی کرده است. به علاوه، استقلال و نفی سلطه‌ی بیگانگان به اندازه‌ی شکل‌گیری زندگی اجتماعی انسان قدمت دارد. 
 
اولین گام در جهت پیشرفت همه‌جانبه‌ی یک جامعه استقلال و عدم دخالت بیگانگان در امور آن است و این گامی است که راهکارهای بسیار برای رسیدن به پیشرفت و تعالی در پس آن نهفته است.
 
در زمان کنونی نیز، که جمهوری اسلامی ایران ریاست جنبش غیرمتعهدها را بر عهده دارد، برای جامعه و نظام اسلامی اهمیت تبیین رابطه‌ی استقلال و پیشرفت سیاسی دوچندان شده است.
 
از سویی دیگر، پیشرفت و پیمودن راه تکامل در صورتی امکان‌پذیر است که تمام تصمیمات و ارائه‌ی راهکارها با توجه به نیازهای اساسی جامعه و با درک کامل و عمیق نسبت به آن صورت گیرد و از دخالت بیگانگان به دور باشد.
 
از طرف دیگر، بر مبنای اندیشه‌ی اسلامی جامعه‌ای، ایده‌آل و توسعه‌یافته تلقی می‌شود که حاکمیت الهی در آن برقرار باشد و این حاکمیت عام و همه‌جانبه است و تمام ابعاد سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی اسلامی را در بر می‌گیرد، به گونه‌ای که اطاعت از بیگانگان اطاعت از طاغوت تلقی می‌شود و از جهت ارائه‌ی راهکار و الگو برای دیگر اعضای جنبش نیز مطرح است؛ زیرا در فرآیند پیشرفت و تکامل هر جامعه‌ای شرایط گوناگون تاریخی، جغرافیایی، طبیعی، انسانی، زمانی و مکانی تأثیرگذارند و دستیابی به پیشرفت و تعالی همه‌جانبه مستلزم ارائه‌ی راهکار، طراحی الگوی مناسب و تعیین شاخص‌ها است. یکی از الزامات پیشرفت درون‌زا بودن آن است که استقلال از مبانی و شرایط اصلی آن به حساب می‌آید.
 
در زمان کنونی، که جمهوری اسلامی ایران ریاست جنبش غیرمتعهدها را بر عهده دارد، برای جامعه و نظام اسلامی اهمیت تبیین رابطه‌ی استقلال و پیشرفت سیاسی دوچندان شده است.

 

در معنای اصطلاحی استقلال، به این نکته باید اشاره کرد که استقلال از متغیرهایی است که از حاکمیت ناشی می‌شود و حاکمیت به عنوان قدرت مطلق، توجیه‌ناپذیر، مستمر و عام همراه با عناصری مانند سرزمین، ملت و حکومت مفهوم یا پدیده‌ای به نام دولت را می‌سازند.

 
مستقل بودن و نفی سلطه‌ی دیگران از ذات انسان سرچشمه می‌گیرد اما استقلال‌خواهی نتیجه‌ی پدیده‌ی استعمار است. نخستین معیار ارزشی در جامعه‌ی اسلامی حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی و سیاسی خویش به عنوان ودیعه‌ی الهی است. «لا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا»[2] چه آنکه «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاصی قرار دهد.»[3]
 
بدین ترتیب، معیار ارزشی حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی‌ـ‌سیاسی خویش معیار ارزشی عام و به تعبیر بهتر، شاخص عمده‌ای است که الگوی پیشرفت اسلامی نمی‌تواند با آن مغایر باشد و یا آن را نادیده انگارد. اتخاذ الگویی که در آن حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و استقلال جامعه نادیده انگاشته شود، به طور قطع، به تشدید وابستگی به کشورهای سلطه‌گر می‌انجامد و جامعه‌ی اسلامی را از دستیابی به پیشرفت و تکامل واقعی بازمی‌دارد.         
 
در مورد نسبت استقلال با پیشرفت، باید توجه کرد که نه تنها پیشرفت پیوندی عمیق با استقلال سیاسی دارد، بلکه شرط لازمِ به وجود آمدن آن، استقلال سیاسی است. متعاقب گذر از سطح خاصی از استقلال سیاسی زمینه‌ی پیشرفت فراهم می‏گردد.
 
متقابلاً، در سطوح مختلف پیشرفت، شدت رشد استقلال سیاسی متفاوت است. بدین معنا که هر اندازه در جامعه‌ای در مورد استقلال سیاسی کم‌تجربگی بیشتر مشهود باشد، پیشرفت از پشتوانه‌ی ضعیف‌تری برخوردار است و هر قدر سطح توسعه‏یافتگی کشورها پایین‏تر باشد، تجربه‌ی مردم آن‌ها در کسب استقلال سیاسی کمتر خواهد بود.
  
در جامعه‌ی اسلامی، استقلال سیاسی تابعی از آموزه‌های دینی در جهت پیشرفت و تکامل همه‌جانبه قرار می‌گیرد. از دیدگاه اسلام، فرد و جامعه‌ی اسلامی بر اساس رسالت خود در جست‌وجوی رشد و کمال است و مسیر حرکت خود را به سوی تکامل همه‌جانبه هدف‌گیری می‌کند.
 
در مورد نسبت استقلال با پیشرفت، باید توجه کرد که نه تنها پیشرفت پیوندی عمیق با استقلال سیاسی دارد، بلکه شرط لازمِ به وجود آمدن آن، استقلال سیاسی است. متعاقب گذر از سطح خاصی از استقلال سیاسی زمینه‌ی پیشرفت فراهم می‏گردد.
 
این تکامل و پیشرفت در پرتوی آموزه‌های دینی شاخص‌گذاری و با تکیه بر آن، مراحل رشد و کمال پیموده می‌شود. بدین ترتیب، تحقق عینی و خارجی آموزه‌های اسلامی، با روش‌های معقول و نتیجه‌بخش در جهت عزّت و استقلال جامعه‌ی اسلامی، از مهم‌ترین شاخص‌های استقلال سیاسی است و بر این اساس، در نظر گرفتن و به کارگیری اصول «عزت، حکمت و مصلحت» از مهم‌ترین شاخص‌های استقلال سیاسی شمرده می‌شود.
 
پیشرفت از مفاهیمی است که هر جامعه‌ای براساس مبانی معرفتی، فلسفی و اخلاقی خود برداشت خاصی از آن دارد. هر پدیده‌اى داراى ویژگی‌ها و جنبه‌هاى خاصى است که شناخت صحیح آن، ارتباط مستقیم و وابستگى تامى به تشخیص آن ویژگی‌ها دارد. زبانی که برای توصیف پدیده‌ها به کار گرفته می‌شود بر موضوع مورد بررسی و نیز شیوه‌ی رویکردی که به آن موضوع می‌پردازد تأثیرگذار است.
 
در فرآیند پیشرفت و تکامل و هدف‌گذاری و تعیین مقصد برای آن، جهان‌بینی حاکم بر جامعه نقش بسزایی دارد. اگر جامعه‌ای دارای بینش مادی باشد، اهداف زندگی را محدود به جنبه‌های مادی می‌داند و گزینش خود را در همین راستا انجام می‌دهد و پیشرفت را حرکتی در جهت اهداف خود تعریف می‌کند. در این نگاه، هر چیزی که محدودیت مادی ایجاد نماید و برای امیال و خواسته‌های مادی مانع محسوب شود، ضدتوسعه قلمداد می‌شود.
 
کاربرد واژه‌ی توسعه توسط اندیشمندان و سیاست‌مداران غربی با بار ارزشی و ارزش‌گذاری شخصی همراه است. غرب با تقسیم‌بندی جهان به توسعه‌یافته، در حال توسعه و توسعه‌نیافته این مفهوم را القا می‌کند که کشوری توسعه‌یافته به شمار می‌رود که دارای فرهنگ، آداب، رفتار و جهت‌گیری سیاسی با مختصات غربی باشد. در حال توسعه یعنی کشوری که در حال غربی شدن است و توسعه‌نیافته یعنی کشوری که در مسیر غربی شدن قرار ندارد.
 
ملاک این تقسیم‌بندی نه برخورداری از دانش و فناوری پیشرفته، بلکه برخورداری از فرهنگ و ارزش‌های غربی و حرکت در مسیر کسب آن‌ها است. در این راستا، ایده‌ی توأم بودن فرهنگ و تکنولوژی را مطرح نمودند. مدعای این ایده این بود که یا باید تکنولوژی را با فرهنگ پذیرفت یا هر دو را رد کرد و چون تکنولوژی از غرب می‌آید، باید فرهنگ هم از غرب بیاید.
 
پیشرفت در اندیشه و نظام معنایی اسلام معنای خاص دارد و در چالش با توسعه‌ی غربی قرار دارد. واژه‌ی توسعه، که در جهان سیاست به‌کاربرده می‌شود، برگرفته‌شده از فرهنگ غرب است و با نگاه تک‌بعدی به رشد جامعه، فقط رشد مادی آن را مد نظر قرار می‌دهد.
 
در جهان معاصر، هویت و شخصیت حقیقی جوامع اسلامی در پرتوی فرهنگ و ایدئولوژی آسمانی‌شان رقم می‌خورد. بدین معنا که اگر جهان غرب با ابتنا بر انسان‌محوری با فرهنگ مادی و تکنولوژی پیشرفته‌اش شناخته می‌شود؛ جهان اسلام با ابتنا بر خدامحوری با معنویت، انسانیت و اخلاق و با فلسفه، حکمت و ایدئولوژى متافیزیکى‌اش هویت‌ مى‌یابد.[4]
 
اندیشه‌ی اسلامی، پیشرفت و تکامل را یکی از ابعاد وجودی انسان تلقی می‌نماید و هر روزِ انسان را بهتر از روز قبل مى‌خواهد؛ البته این پیشرفت و ترقّى باید در چارچوب اصول، احکام و ارزش‌هاى دینى خود تحقق یابد، چرا که اساساً سعادت حقیقى این جهانى انسان، علاوه بر سعادت اخروى، از همین راه حاصل شدنى است.
 
پیشرفت در نظام معرفتی اسلام, عبارت است از حرکت تصاعدی و رو به کمال انسان که تمام ابعاد وجودی او را در بر دارد و به طور متوازن و متناسب انجام می‌گیرد. (*)
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]Progress
 
[2]نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 129.
 
[3]قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 53.
 
[4]محمد تقی مصباح‌یزدی، تهاجم فرهنگی، تحقیق و نگارش عبدالجواد ابراهیمی، قم: مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381، چاپ هشتم، ص 20.
 
* محمد اسماعیل‌عمار؛ کارشناس ارشد مسائل سیاسی

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 3 آبان 1391  - 9:34 AM

 

  در هفته‌های اخیر اخبار مرتبط با خشونت پلیس علیه شهروندان سراسر این کشور، سیر صعودی داشته که ۹ مورد از عجیب‌ترین این خشونت‌ها در گزارشی منتشر شده است.

خبرگزاری فارس: ۹ مورد از عجیب‌ترین خشونت‌های پلیس آمریکا علیه شهروندان این کشور

 

 پایگاه «OEN»، اخیراً اینترنت پر از نوارهای ویدئویی شده است که خشونت پلیس آمریکا علیه مردم این کشور را نشان می‌دهد. در واقع به نظر می‌رسد که تعداد نوارهای ویدئویی در یوتیوب و دیگر وب‌سایت‌ها که خشونت پلیس آمریکا علیه مردم کشورش را به نمایش می‌گذارد، افزایش یافته است.

9 مورد از بدترین خشونت‌های پلیس آمریکا علیه مردم سراسر این کشور به شرح زیر است:

1) پلیس منطقه «گرینویل» در 26 سپتامبر 2009، سیزده مرتبه با استفاده از شوکر به صورت نوجوان 18 ساله آمریکایی ضربه وارد کرد.

در تاریخ 26 سپتامبر 2009، یک نوجوان 18 ساله آمریکایی مورد ضرب و شتم یک افسر پلیس مخفی قرار گرفت و 13 مرتبه به صورت وی مشت زده شد و پلیس با استفاده از شوکر به او ضربه وارد کرد و تنها جرم او این بود که در یک مکانی که مواد مخدر به فروش می‌رسید، دیده شده بود و حتی معلوم نبود که آیا قصد خرید مواد داشته یا خیر.

 

2) در 29 آگوست 2012، پلیس «لس‌آنجلس» یک زن بی‌دفاع آمریکایی را در حالیکه دستبند به دستان وی زده شده بود به زمین پرتاب کرد.

یک دوربین امنیتی از «دل تاکو» این نوار ویدئویی را از «میشل جردن» پرستار آمریکایی گرفت که در حالیکه در حین رانندگی با تلفن همراه خود صحبت می‌کرد، توسط افسران پلیس متوقف شد و مورد خشونت دو افسر پلیس قرار گرفت و در حالیکه به دستان این پرستار دستبند زده شده بودند، او را به زمین پرت کردند و صورت و بدن وی کبود شد.

 

3) در 18 نوامبر 2010، افسر پلیس آمریکا به مادربزرگ آمریکایی در «هوتر» حمله کردند.

یک افسر پلیس آمریکا در ایالت «ایلینوی» در حالیکه در مرخصی به سر می‌برد،‌ به یک مادربزرگ آمریکایی حمله کرد و تمامی این دعوا بر سر یک صورتحساب بود که در نهایت این دعوا کاملا از کنترل خارج شد.

4) در 17 آگوست 2010، پلیس «دنور» یک عابر پیاده را که در حال صحبت با تلفن همراه خود بود، مورد ضرب و شتم قرار داد.

5)  در 27 اکتبر 2010، افسر پلیس آمریکا با یک نوجوان 15 ساله در ایالت «ایلینوی» به دلیل آنکه لباس خود را داخل شلوارش نگذاشته بود وارد جر و بحث لفظی شد و سپس در نهایت این پلیس آمریکا بینی این نوجوان 15 ساله را شکست.

6) در 7 فوریه 2011، پلیس «هوستون» یک پسر 15 ساله که دستبند به دست داشت را مورد ضرب و شتم قرار داد.

بر اساس این گزارش،‌نیروهای پلیس آمریکا یک نوجوان 15 ساله آمریکایی را تعقیب کردند و او به روی زمین افتاد و او را محاصره کردند و در حالیکه دستان وی بالای سرش قرار داد، به او لگد زند و ضرباتی را نیز به سر او وارد آوردند.

7) در 2 سپتامبر 2012 مأموران پلیس آمریکا به صورت یک زن در حالیکه دستبند به دست داشت و روی زمین نشسته بود، سیلی زد.

8) در 23 سپتامبر 2009، یک زن آمریکایی که مظنون به رانندگی در حال مستی بود به اداره پلیس آورده شده بود، ویدئوی منتشر شده به این شکل است که گویی پلیس، دوربین‌های جاسوسی خود را خاموش می‌کند و وقتی که این دوربین روشن می‌شود، شما زن را به شکلی می‌بینید که انگار در استخری از خون خود افتاده است.

9) در 8 مه 2012، «کلی توماس» که به اسکیزوفرنی مبتلا بود مورد رفتار خشونت‌آمیز پلیس کالیفرنیا قرار گرفت.

ادامه مطلب
یک شنبه 30 مهر 1391  - 7:45 AM

 

تنها گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است که استقرار عدل جهانی را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از این فرهنگ یعنی ذلّت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدایت.

خبرگزاری فارس: راهی برای با شرف زیستن امت

 

اشاره:

فرهنگ شهادت‌ طلبی به عنوان کارآمدترین و مؤثرترین عنصر در پیشبرد اهداف و حفظ ارزش‌ها و مقابله با دشمنان داخلی و خارجی مطرح بوده است. فرهنگ شهادت‌طلبی یعنی باور به خدا و معاد، اعتقاد راسخ بر درستی و بر حق بودن راه اسلام ناب محمدی (ص)، ایستادگی در مقابل دشمن، ایثار و فداکاری جهت حفظ ارزش‌های انقلاب و اسلام ناب، خستگی‌ناپذیری و اعتقاد به احدی الحسنیین ( پیروزی یا شهادت در راه خدا ). اسلام با مسلح کردن پیروان با ایمان خویش به دیدگاه احدی‌الحسنین، آنان را چنان بار می‌آورد که در میدان‌های جنگ نیز، چه بکشند و چه کشته شوند ، پیروز باشند و به نیکویی دست یابند.

سلحشوری‌ها و ایثارگری‌ها در راه خدا، فدا نمودن نه از بهر طمع بهشت و نه از سر اجبار و تسلیم و نه از سر نادانی؛ انقلاب شکوهمند درونی است که همانند علی بن ابی طالب (ع) در نبرد با عمر بن عبدود، پاسخ توهین و تف انداختن دشمن را با درنگ می‌دهد و این درنگ مولا، از اخلاص و روحیه ایثار (از خود گذشتگی) نشأت دارد؛ چرا که بدون این درنگ، او به خواسته هوا و هوس و منیّت اجابت می‌نمود.

ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نیاز به لوازمی دارد که ابتدا با شناخت درست جوهره ایثار و شهادت و درگام بعدی تجلی این جوهره در نقل و عمل مروّجین، فرهنگ‌سازان و مدیران ارشد کشور در بستر جامعه جاری و ساری می‌شود و به تبع آن جامعه از برکات مادی و معنوی آن برخوردار می‌گردد؛ برکاتی همچون قانونگرایی، ضابطه‌مندی، مسئولیت‌پذیری، رعایت هنجارهای اجتماعی، روحیه آزادمنشی و سلامت نفس، در کنار حفظ قداست و حرمت ایثارگران و شهدا از آن جمله است.

استقبال از مرگ در راه عقیده و آرمان، نزد ملت‌های دیگر هم ارزشمند و ستودنی است و مردم آزاده چنین مرگی را تقدیس و تمجید می‌کنند و آن را برتر از زندگی مذلّت‌بار و زیر بار ستم و همراه با ننگ و پستی می‌شمارند. مرگ سرخ نوع کمال‌یافته‌تری از حیات است و شهدا زندگان جاویدند.

حسین بن علی (ع) آگاهانه به استقبال این مرگ سرخ رفت. یارانش نیز مانند خود او شهادت‌طلب بودند. اگر در اظهارات یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا دقت شود، این روحیه در گفتارشان موج می‌زند و هر یک برخاسته، عشق خود را به کشته شدن در راه خدا و در حمایت از فرزند پیامبر و مبارزه با ظالمان ابراز می‌کردند، با آن که حضرت بیعت خویش را از آنان برداشت که هر کس می‌خواهد برود ، اما سخنشان چنین بود: « الحمد لله الذی اکرمنا بنصرک و شرفنا بالقتل معک »؛ سپاس خدایی را که با یاری کردن تو، ما را گرامی داشت و با کشته شدن همراه تو، ما را شرافت بخشید.1

ضرورت و اهمیت موضوع

رمز پیروزی انقلاب اسلامی، تأسی از فرهنگ ایثار و شهادت و گفتمان امام خمینی (ره) بوده است. مقام شهادت از بالاترین رتبه‌های انسانی و اسلامی در جوامع بشری بوده و قرآن، شهیدان را به حیات جاوید و مقام عالی نزد پروردگار رهنمون ساخته است. وجود روحیه ایثارگری و شهادت‌طلبی در عرصه روابط اجتماعی، به عنوان ارزش‌های کلیدی فرهنگ اسلامی و سطح روح تزاید آنها در زندگی اجتماعی سرمایه‌ای عظیم و قابل اتکاست که می‌تواند تحقق اهداف نظام مقدس اسلامی را تسهیل و تضمین نماید.

شهادت‌طلبی مفهومی مقدس است که در وهله نخست ریشه در دین دارد. تاریخ نشان داده است که ایدئولوژی‌هایی که ریشه در دین داشته‌اند، مؤثرترین و بیشترین انگیزه‌ها را در افراد ایجاد کرده‌اند. این مفهوم به مردم یاری می‌رسانده است تا در برابر تجاوز، ستم و ظلم متجاوزان ایستادگی کنند و نتایج را به نفع مصالح عمومی مردم به اتمام برسانند. بی‌گمان یکی از مهمترین ویژگی‌های شهادت‌طلبی؛ جوهر ذاتی شجاعت، حماسه‌آفرینی و فداکاری است.ویژگی‌های فوق، رابطه‌ای نزدیک و ساختاری با این مفهوم و فرهنگ مقدّس دارد.

به نظر می‌رسد که ترویج روحیه ایثار و شهادت‌طلبی و نیاز به قهرمانان، جزو لاینفکی از زندگی انسانی شده است؛ چرا که ستودن آیین سلحشوران و پهلوانان و از خودگذشتگان و جنگاوران، در همه مذاهب و سنن دنیا، به عنوان مهمترین روش و ابزار تأمین امنیت جوامع و حفظ اقتدار کشورها و نظام‌های سیاسی بوده است.

امروزه در بسیاری از کشورهای مترقی و پیشرفته دنیا، سعی بر آن شده است که برای حفظ روحیه حماسه‌ای و متحرک نمودن جامعه خود به سمت و سوی اهداف دلیران و رزمنده‌هایی که در جبهه‌های نبرد جانشان را به خاطر میهن از دست داده‌اند، با ساختن مجسمه‌های یاد بود، بر پا نمودن یادواره‌های متعدد و ایجاد و گسترش موزه‌های جنگی، آن اهداف و دستاوردها را به نسل‌های بعدی خویش انتقال دهند؛

چرا که آنان به خوبی دریافته‌اند که اگر چنین نکنند، پس از اندک زمانی دستاوردهایی که برایش خون ریخته‌اند، دستخوش تغییرات بسیار و فراموشی خواهد شد. این است که با حفظ کردن و نگهداری آثار به جای مانده از آن دفاع‌ها و جنگ‌ها و در معرض نمایش گذاشتن آن‌ها، هدف خود، حس میهن‌دوستی، دفاع از قوانین و بسیاری از اندیشه‌ها و اهداف سیاسی خود را با آن سمبل‌های مقدس همیشه متذکر می‌شوند.

تانک‌های سوخته‌ای که جان‌پناه عده‌ای سرباز بوده است، لاشه هواپیمایی که خلبانی از خود گذشته در آن بوده، پوتین‌های سربازان کشته‌ای که روزگاری در پای رزم آورانی بوده است، عکس‌هایی که نشان از مقاومت و ایثار ملت را می‌دهد، تندیس سربازی قهرمان با پرچمی در دست و اسلحه ای بر شانه که بیانگر اوج شعار نبرد تا پیروزی است و ...؛ این‌ها همه نمونه‌هایی است برای الگو دادن و فراهم کردن بستر الگوپذیری از آن حماسه‌سازان محبوب و ایثارگر.

مفهوم ایثار و شهادت

واژه شهید از اسماء‌الله است. این واژه در لغت به معانی مختلف به کار رفته است. در اصطلاح « شهید مسلمانی است که در راه خدا کشته شود» . ادبیات اسلامی به مسئله شهادت رویکردی ویژه دارد. در قرآن کریم ماده شهد160 بار به صورت مشتقات مختلف ذکر شده است و احادیث متعدد نبوی (ص) و مروی از ائمه معصومین (ع)، مسئله شهید و شهادت را چون میراثی عظیم به ما رسانیده است.

از دیدگاه اسلام فدا کردن جان به طور آگاهانه و انتخاب‌گرایانه در راه آرمانی مقدس و پاک که به تعبیر قرآن «فی سبیل‌الله» نامیده می‌شود، «شهادت» نام دارد و کسی که به چنین مقامی دست می‌یابد، «شهید» است. البته پذیرفتن مرگ هنگامی ارزشمند است و قداست دارد که از سویی آگاهانه باشد و از سوی دیگر، رضایت و خشنودی خداوند را در پی داشته باشد.

آنکه در راه رسیدن به آرمانی مقدس گام برمی‌دارد و مبارزه می‌کند و سختی‌ها را متحمّل می‌شود و نهایت تلاش و همت خود را تا حد ایثار کردن جان به کار می‌گیرد، خداوند وی را از دیگران به عنوان « مجاهد در راه خدا» برتر می‌داند و پاداشی عظیم برایش در نظر می‌گیرد، چنان که در قرآن آمده است: «خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان برتری بخشیده است». پیامبر اکرم (ص) نیز چنین انسانی را بهترین مردم می‌داند و می‌فرماید: «بهترین مردم کسی است که نفس خود را در راه خدا نگه داشته و با دشمنانش جهاد می‌کند و خواهان مرگ یا کشته شدن در میدان جنگ است».

تأثیر فرهنگ عاشورا و کربلا بر پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی

در حالی که اکثر انقلاب‌های معاصر، سرچشمه ایدئولوژیک خود را از ناسیونالیسم، بورژوازی، کمونیسم و ... می‌گرفتند، مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، اسلام را به عنوان ایدئولوژی انقلابی خود برگزیدند. با توجه به آنکه مهمترین منبع فرهنگ سیاسی ایران، مبانی دینی و به طور خاص مذهب شیعه است و بخش عمده‌ای از رفتار سیاسی مردم نیز از آن متأثر است، بنابر این حرکت اسلامی مردم ایران در بهمن 57 نیز از آنجا ناشی شده است.

اینکه روحانیت شیعه در طول تاریخ منشأ حرکت‌های بزرگ شده است، دو دلیل عمده دارد: دلیل اول، ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. به این معنا که فرهنگ شیعی یک فرهنگ زنده، حرکت‌زا و انقلاب‌آفرین است. این فرهنگ که از روش و اندیشه‌های امام علی(ع) تغذیه می‌کند، فرهنگی است که در تاریخ خود؛ عاشورا، صحیفه سجادیه ، دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله دارد.

دلیل دوم این است که روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایه‌گذاری شده است، بر اساس تضاد با قدرت‌های سلطه‌گر، انکار حقانیت پادشاهان و بی‌نیازی از قدرت‌های حاکم بوده است. روحانیت شیعه از نظر معنوی، متکی به خدا و از نظر اجتماعی متکی به مردم است و این اندیشه پیوند ناگسستنی با قیام امام حسین (ع) و واقعه عاشورا دارد.

مفاهیم شهید و شهادت در دین اسلام، از تعبیری ویژه نسبت به ادیان دیگر برخوردار است. شهادت، مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و به خاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن « فی سبیل الله » انتخاب می‌کند. در واقع شهدا، سعادتمندانی به شمار می‌آیند که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین گذرانده‌اند و در آخر نیز عمر فانی خود را به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاءالله آرزو می‌کنند، بخشیده‌اند. از این رو آنان جایگاهی والا دارند؛ زیرا زندگانی خویش را در راه هدفی الهی با سرافرازی به خیل شهدای راه حق پیوند زده‌اند.

بنابراین استفاده از عناصر شهادت‌طلبی و الگوی کربلا را می‌توان از جمله منابع قدرت روحانیون شیعه محسوب کرد؛ الگویی که در ایام محرّم قوی‌ترین نیروی ملی و بسیج اجتماعی را در اختیار روحانیت قرار می‌دهد، به شکلی که تمام ملّت به سوی یک سوگواری با احساسات شدید تا آن درجه سوق داده می‌شوند که باور کردن آن برای کسانی که شاهد آن نبوده‌اند، بسیار مشکل است.

واقعیت این است که روحانیت شیعه در طول تاریخ توانسته است حادثه عاشورا را بازسازی نموده و آن را با گفتمان‌های جدیدی وارد عرصه سیاسی ایران نمایند. از آنجا که سلطه خارجی بر اساس شرایط غیر عادلانه‌ای ایجاد می‌شود، بنابراین می‌توانستند همانند « یزید» را در فرهنگ سیاسی ایران تشابه‌سازی نمایند و به این ترتیب، مردمی که سال‌ها در عزای امام حسین (ع) گریه کرده‌اند و از قیام وی، درس غیرت و شهادت فراگرفته‌اند را وارد عرصه سیاسی و اجتماعی نمایند که زمینه‌ساز اعتراض علیه سلطه خارجی می‌باشد.

ضرورت بهره گیری از فرهنگ عاشورا و کربلا در نگاه حضرت امام خمینی(ره)

در میان علمای شیعه، حضرت امام خمینی (ره ) متمایز از تمامی علمای پیش از خود، فلسفه قیام عاشورا و حرکات سایر ائمه معصومین (ع) را برپایی حکومت عدل و مقابله با حکومت‌های ظالم و جابر معرفی می‌کند: «زندگی سیدالشهداء(ع) زندگی حضرت صاحب سلام‌الله‌علیه، زندگی همه انبیاء عالم، همه انبیاء از اول، از آدم تا حالا همه‌شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می‌خواستند درست کنند.»2از این رو امام خمینی (ره) از واژگان محرم، صفر، شهادت، امام حسین (ع)، عاشورا و کربلا تفسیری ارائه می‌داد که می‌توانست کنش انقلابی علیه رژیم پهلوی را برانگیزاند.

در واقع امام خمینی (ره ) بیش از هر متأله شیعه، خاطره کربلا را با ضرورت سیاسی به کار گرفته است. مردمی که در طول چهارده قرن، حماسه محمد(ص)، علی(ع )، زهرا (س)، حسین(ع)، زینب (س)، سلمان (ع)، ابوذر (ره) و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه‌ها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از امام خمینی (ره) شنیدند و علی (ع) و حسین (ع) را در چهره او دیدند.

اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره ) به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی خود، از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت حسینی برخوردار بوده است؛ چرا که از دیدگاه امام خمینی (ره) اسلام تنها به عبادت و برگزاری آیین‌های دینی ختم نمی‌شود، بلکه دعوت وی به آگاهی و بیداری ملل جهت فهم دین، برقراری ارتباط فرد با اجتماع، برقراری ارتباطات فرهنگی، داشتن استقلال فکری و احساس مسئولیت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمین، نشان از آمیختگی اسلام با تمام وجوه زندگی انسان در قرائت دینی امام‌(ره) داشت.

از این رو ایدئولوژی شیعی مبتنی بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در ایجاد و گسترش دامنه نفوذ وپیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا نموده است.وقتی به عبارات امام در باره عاشورا رجوع می‌کنیم، ابتکار انقلابی امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده می‌نماییم: « تمام انبیاء برای اصلاح جامعه آمده‌اند و همه آنها این مسئله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. سیدالشهداء روی همین میزان، خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد تا جامعه اصلاح بشود.»3

در واقع امام خمینی (ره ) با اعتقاد به این امر که قیام و شهادت سیدالشهداء(ع) باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد، نهضت حسینی را مبنای حرکت خویش در انقلاب اسلامی قرار داد: «آنچه که سیدالشهداء(ع) عمل کرد و آن ایده‌ای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد، (روحانیون) [برای] مردم روشن کنند و بفهمانند به صد نفر می‌شود مقابله با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد.»4

امام خمینی (ره ) که استقلال کشور را در عصر خود در خطر می‌دید، خطاب به علما و مردم مسلمان ایران اعلام کرد: «امروز روزی نیست که به سیره سلف صالحان بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره‌گیری همه چیز را از دست خواهیم داد.»5 به عقیده امام: « تکلیف ماها را حضرت سید الشهداء(ع) معلوم کرده است: در میان جنگ از قلّت عدد نترسید.»6 «قیام ایشان با تعداد کم به خاطر آن بود که عذر را از ما ساقط کند.»7 «حضرت سید الشهداء(ع) به همه آموخت که در مقابل ظلمت، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر، چه باید کرد.»8

تأکید بر قیام عاشورا و فرهنگ شهادت‌طلبی، نزد امام خمینی (ره ) از چنان اهمیتی برخوردار بود که ایشان حتی در وصیت‌نامه سیاسی الهی خود نیز به تذکر در این باب پرداخته اند: « ما مفتخریم که ائمه معصومین ما صلوات الله و سلامه علیهم، در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومت‌های جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که می‌خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلف ملت ما در این راه بزرگ سرنوشت‌ساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می‌کنند.»9

مفهوم‌شناسی فرهنگ ایثار و شهادت

بر اساس آموزه‌های دینی و انقلابی، برخی از ارزش‌ها که روحیه مقاومت و سلحشوری در مقابل دشمن داخلی و خارجی و از خود گذشتگی را در بین مردم ترویج می‌دهد، به عنوان نمادهای فرهنگ ایثار و شهادت شناخته می‌شوند.به عبارت دیگر فرهنگ ایثار مجموعه‌ای از افکار، اعتقادات، باورها، ارزش‌ها، پسندها، علایق، دلبستگی‌ها، روابط و عاداتی است که در جریان انقلاب اسلامی و با توجه به پیشینه دینی ملت و متأثر از قیام و نهضت حسینی تجلّی یافته و در دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی به اوج خود رسیده و در عرصه‌های گوناگون بازسازی و سازندگی نیز خود را نشان داده است و اینک نیز در دهه چهارم انقلاب و در مقابله با تهدید نرم دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی، بیش از هر زمان، جامعه ما به آنها نیازمند است.

فرهنگ ایثار و شهادتِ متأثّر از قیام حضرت امام حسین (ع) در کربلا؛ مالا مال از ارزش‌هایی نظیر: عشق، عرفان، دلاوری، مردانگی، شجاعت، حماسه، ایثارگری، از خودگذشتگی، ایمان به هدف، اطمینان به پیروزی، شهادت‌طلبی، فداکاری، انفاق، بذل، احسان، عفو، بردباری، فرو بردن خشم، استقامت، عدالت‌خواهی، ظلم‌ستیزی، آزادی‌خواهی، عزتمداری، غیرت، جوانمردی و ... است.

تأثیر ترویج و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت بر تقویت امنیت ملی و بازدارندگی

روحیه شهادت‌طلبی هم نقش بازدارندگی دارد و دشمن را از تهاجم باز می‌دارد و هم باعث می‌شود در هنگامه هجوم، جوانان و مردان این دیار به میدان جنگ شتافته و از حریم اسلام حراست و پاسداری نمایند.تجربه اکثر کشورها نیز نشان می‌دهد که هرگاه روحیه ایثار و فداکاری در میان مردم ضعیف بوده، دشمن نه تنها در تهاجم خود موفق بوده بلکه توانسته است بخش‌هایی از خاک کشور مورد هجوم را از آنان جدا نماید. از این رو روحیه فداکاری و شهادت‌طلبی سدّ محکمی در برابر تهاجم دشمن به شمار می‌آید،

اما مهمترین تأثیری که فرهنگ ایثار و شهادت بر امنیت کشور دارد، تأثیر فرهنگی و نرم است. فرهنگ شهادت و شرح حال زندگی و رشادت‌های شهدا در صورتی که بتواند به زیبایی به نسل جوان منتقل شود، می‌تواند نسلی مؤمن تربیت کند که در هنگامه خطر به مانند پشتیبان خود به میدان جهاد و شهادت بشتابد.به عبارتی، فرهنگ شهادت هم به جهت بازدارندگی امنیت کشور را از تهاجم نظامی تأمین می‌کند و هم با عطرآگین کردن فضای کشور و مقابله با تهدیدات نرم دشمن، باعث تربیت نسلی مؤمن و شهادت‌طلب گشته که در هنگامه خطر به دفاع از اسلام می‌پردازند.

نشر فرهنگ ایثار و شهادت، همچنین می‌تواند نسلی شجاع و ایثارگر تربیت نموده تا مانند شهدا در میدان جهاد علمی نیز نقش‌آفرینی کنند. از این رو دستگاه‌های فرهنگی کشور باید کوشش نمایند با معرفی هر چه بیشتر شهدا به نسل جوان، آنان را با فداکاری‌های این شهدا آشنا نمایند و این کار را مقدمه تربیت جوانان و سازندگی کشور قرار دهند.

راه‌های حفظ و انتقال فرهنگ ایثار و شهادت‌طلبی در جامعه

یکی از رسالت‌ها و مسئولیت‌ها در طول تاریخ، در همه عصرها و تمدن‌ها و کشورها، انتقال دادن ارزش‌های حاکم بر جامعه است. حفظ و اعتلاء و انتقال ارزش‌های اصیل فرهنگی و دینی و باورهای مطلوب اجتماعی، رفتارهای متعالی فردی و جمعی مانند نشاط و پویایی، عطوفت، استواری، عزم و تلاش از اساسی‌ترین رسالت‌های همگانی است.

باید توجه داشته باشیم که عوامل ایجاد انقلاب اسلامی، گذشته از یک سلسله شرایط مساعد که زمینه‌ساز پیروزی انقلاب و به اصطلاح شرایط لازم وقوع انقلاب بودند؛ وجود همزمان سه عامل مکتب اسلام، رهبری و حضور مردم بوده است. تردیدی نیست که برای تداوم و استمرار هر پدیده‌ای‌، از جمله انقلاب اسلامی، باید علل محدثه به عنوان علل مبقیه، نه فقط در شکل، بلکه در فعل، نیز حفظ شود و در هر سه بُعد، نهضت عاشورا معیار و میزان عمل است.

به عبارتی دیگر؛ به میزانی که مفاهیم و مضامین نهضت امام حسین(ع) از جامعه دور شود، به همان میزان جامعه از استقرار اهداف حق‌طلبانه امام خمینی (ره ) که همانا اهداف متعالی امام حسین (ع) بود، دور می‌شود. به میزان دور شدن از مضامین قیام عاشورا، شاهد کمرنگ‌تر شدن مضامین انقلابی و سکون و دل‌مردگی بیش‌تر و رشد نگران‌کننده عوامل انحرافی خواهیم بود.

طبیعی است که اگر عاشورا و روح حرکت عاشورا در ایران زنده بماند، انقلاب و آرمان‌های والای آن بدون آسیب در گذر زمان، روز به روز آب‌دیده‌تر و مستحکم‌تر به حرکت خود ادامه خواهد داد، ولی این امر؛ فداکاری، بسیج و عزم ملی می‌طلبد. گفته‌اند: «الناس علی دین ملوکهم»، استمرار روحیه ایثار و فداکاری مردم، منوط به تداوم روحیه عدالت‌جویانه و حق‌طلبانه دولت‌مردان انقلاب است.استمرار انقلاب هم، مانند دوران شکل‌گیری، نیازمند روحیه شهادت‌طلبی، فداکاری و ایثار جمعی است.

با این اوصاف می‌توان گفت که مسئولان جامعه برای الگوسازی و الگوپذیری فرهنگ ایثار و شهادت در میان جامعه و نسل‌های آینده، ناچارند به نقش‌های ذیل توجه خاص و ویژه مبذول دارند:

1- بررسی و تبیین سیره ائمه معصومین ( ع ) و حضرت امام خمینی (ره ) و مقام معظم رهبری به عنوان الگوهای باهویّت و قابل قبول.

2- تعیین استراتژی و نقشه جامع دفاع فرهنگی با بهره‌گیری اصولی و دقیق از ارزش‌های دفاع مقدس و نهضت کربلا و اخلاق و رفتار رزمندگان.

3- ایجاد حوزه تبادل فرهنگ نظام شیعی با سایر ملل مسلمان جهت اثبات قابلیت و توانمندی فرهنگ غنی اسلام و نفوذ روش کارآمد در فرآیند توسعه و تجدد علمی و ایجاد خدشه در مشروعیت انحصار الگوی توسعه غرب.

4- خدامحوری و آرمان‌گرایی مسئولان جامعه، با نگاه تکلیف‌محور، به جای نگاه رابطه‌محور و عامل شدن به انجام و پیگیری آن .

5- جلوگیری از تنزل ارزش‌های ایثارگری و دفاع مقدس از سطح ملی و مردمی به سطح ارزش‌های گروهی.

6- تلاش مناسب و فعال برای باورپذیر کردن ارزش‌های فرهنگ ایثار و شهادت، از طریق اجتناب جدی از تبلیغاتی کردن آنها و در نظر گرفتن انواع مخاطبان و در سطح آنان .

7- ایجاد هماهنگی کامل میان بخش‌های فرهنگی با دیگر بخش‌های جامعه از طریق مهندسی فرهنگی و تبیین نظام جامع فرهنگی کشور و مدیریت آن .

8- تلاش برای بومی‌سازی مطالبات فرهنگی و مباحث متنوع آن از طریق از میان بردن تعارض میان صاحب‌نظران در تعریف ارزش‌ها و مسائل مختلف فرهنگی و اجتماعی.

9- اقدام برای از میان بردن جاه‌طلبی‌ها و سابقه الگوهای دینی و فکری جامعه برای رسیدن به قدرت.

10- اقدام مؤثّر برای از میان بردن مظاهر متنوع ضد ارزشی و شبیخون فرهنگی در سطوح مختلف جامعه که حتی برخی تحت عنوان ارزش‌ها تبلیغ و ترویج می‌شود.

11- تعلیم و تربیت غیر مستقیم، هنری و جذاب مطالب و مباحث عینی و عملی فرهنگ ایثار، از جمله برشمردن برجستگی‌های ایثارگری و خدمتگزاری، اسرار شهادت‌طلبی و تفاوت آن با مرگ طبیعی، تبیین اصل دفاع مشروع در اسلام و حقوق بین‌الملل معاصر، توضیح تلازم متناسب در حق و تکلیف، لزوم حفظ اصل امنیت و احساس امنیت، توجه به ادبیات اثرگذار داستانی، فیلم‌ها، تئاترها ، اردوها ، بازدیدها و ... که با نوعی تعادل و البته تفاهم همراه باشد.

با توجه به مطالب اشاره شده، مسئولان کشور بایستی نسبت به موارد زیر نیز توجه جدی داشته باشند:

1- فهم صحیح و درک درست و جامع از مفاهیم ارزشی داشته و به دور از افراط و تفریط ، مفاهیم ارزشی دفاع مقدس را به نسل جوان معرفی نمایند.

2- سهل گیری در انتقال مفاهیم ارزشی و عدم تحمیل تکالیف خارج از وسع و توان، به ویژه در مراحل اولیه که نیاز به جاذبه‌های ویژه است.

3- تقویت انگیزه‌های معنوی: دین‌خواهی و احساس انگیزه و عطش برای پاسخ‌گویی به نیازهای روحی و معنوی به نحوی که اگر احساس نیاز و عطش از درون بجوشد، چون تشنه‌ای خود به دنبال آب خواهد رفت.

4- به کارگیری روش‌های تبلیغی صحیح، جذاب و منطقی در ایجاد گرایش و انگیزه‌های مثبت به سوی ارزش‌ها: مخاطب‌شناسی و ارایه مفاهیم ارزشی مناسب با توانایی و ظرفیت روحی علمی آنان ( کَلّم الناس علی قَدْر عقولهم) و همچنین شفافیت و سادگی در انتقال مفاهیم ارزشی.

5- تکیه بر استدلال و روش‌های اقناعی: انتقال پیام‌های ارزشی باید مبتنی بر آگاه‌سازی همراه با استدلال و تحلیل باشد تا موجب اقناع و پذیرش درونی و ایجاد کانون جذب در خانه دل مخاطب شود.

6- تکیه بر زیبایی‌ها با بهره‌مندی از هنر. حکیمی می‌گوید: «اگر ما یوسف‌های دینی و مفاهیم ارزشی را به مردم و مخاطبان بنمایانیم، هزاران زلیخای سینه چاک را مشتری دین و ارزش‌ها خواهیم ساخت».

7- توجه به کرامت، عزت نفس و ارزنده‌سازی شخصیت مخاطبان: حرمت‌گذاری و احترام به شخصیت و کرامت انسانی؛ از مهمترین عوامل مؤثّر در تربیت به شمار می‌آید. عزّت نفس موجب اعتماد و خودباوری و شکوفایی و خلاقیت خواهد شد. چنانچه حضرت امیر (ع) فرمودند: یادآوری زیاد نقاط مثبت و خوب در رفتار افراد، باعث تحریک و پویایی اشخاص شجاع و برانگیختن افراد دلسرد و مسامحه‌کار به سوی رفتار مثبت خواهد شد.10

8- امیدبخشی، مثبت‌گرایی، اعتمادسازی: ایجاد امید و نشاط، به جای یأس آفرینی، القای توان و اعتماد به جای تلقین عجز، ناتوانی و ضعف و نگرش مثبت به آینده‌ای روشن و تعالی‌بخش و سعادتمند، موجب تحرک و پویایی، اعتماد به نفس و افزایش روحیه استقامت و پایداری در راه هدف شده و زمینه‌های مناسبی را برای پذیرش مفاهیم ارزشی برای او فراهم می‌سازد. حسن ظنّ و اعتماد به جوانان؛ باعث دلگرمی و برقراری ارتباط صمیمی می‌شود.

9- معرفی الگوهای عینی و رفتاری در جامعه : معرفی الگوهای ارزشی شایسته که بیانگر عینی و ملموس انطباق با رفتارهای عملی الگوهاست، از عوامل مهم گرایش به ارزش‌ها می‌باشد. قرآن کریم در اهمیت نقش الگویی راهبران دینی می‌فرماید: « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه.»

10- پاسداری از هویت اصیل جامعه در مواجهه با فرهنگ بیگانه: اقوام و مللی که از وحدت و انسجام فرهنگی قوی برخوردارند، کمتر در معرض تغییر و تحریف قرار می‌گیرند.

11- نظام آموزشی کیفی و کارآمد: بذر اعتقاد به مفاهیم ارزشی در فطرت هر انسانی به طور بالقوه وجود دارد. نظام آموزشی کارآمد می‌تواند با شیوه‌های صحیح، این استعدادهای بالقوه را به فعلیت رسانده و در این زمینه  برنامه‌ریزی نماید.

12- مسئولان و دولتمردان باورشان شود که مدیون خون شهدا هستند.

13- برای مسئولان تبیین شود که امنیت امروز جامعه، مرهون فداکاری‌ها، رشادت‌ها، خون دادن‌ها و از جان گذشتگی شهدای دیروز است.

14- تهیه زندگینامه و شرح عملیات مربوط به شهدا.

15- مصاحبه با خانواده شهدا و ثبت و ضبط ویژگی‌های اخلاقی و دینی شهیدان.

16- بسط و گسترش اهداف انقلاب و نهضت عاشورا؛ نظیر عدالت اجتماعی و کرامت انسانی و ارزش نهادن به جایگاه مردم.

هنگامی که فرهنگ شهادت در جامعه رواج یافت، شوق و شعفی در قلوب به وجود می‌آید که سبب مسابقه و رقابت بر سر کسب این مقام می‌شود. پیامبر گرامی اسلام(ص) با ترویج فرهنگ جهاد و شهادت، توانست با جمع اندک و ناتوان (به لحاظ مادی) مسلمانان اولیه، نصرت و یاری خداوند متعال را کسب کرده، بزرگترین ضربه‌ها را بر پیکر شرک زده و سبب تثبیت و گسترش سریع اسلام شود.

با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت‌طلبی است که لرزه بر اندام دشمنان می‌افتد و آنان را از نفوذ در دژهای اسلام ناامید می‌کند. پس تنها گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است که استقرار عدل جهانی را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از این فرهنگ یعنی ذلّت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدایت.

حماسه بزرگ هشت سال دفاع مقدس باید به عنوان میراثی گرانسنگ در ذهن ملت ایران باقی و از آفت تحریف مصون بماند. تنها در این صورت است که آیندگان و کسانی که دوران پرافتخار دفاع مقدس را درک نکرده‌اند، می‌توانند این میراث را در منظر دیدگان خویش قرار دهند و از اندوخته‌های گرانبهای آن سود جویند. بدیهی است ملت ما امروز با داشتن مفاخر و دستاوردهای گرانبهای دوران دفاع مقدس، در تدوین الگوی فرهنگی، نیازمند مبانی تئوریک متناسب با تحول، از دیگران نیست.

انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از جهات وامدار نهضت حسینی و مقولاتی نظیر شهادت‌طلبی عاشورایی است. در واقع اسلام به عنوان ایدئولوژی انقلاب از سوی امام خمینی (ره) با مفاهیم عاشواریی آمیخته شد و مردمی‌ترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد. در این انقلاب، نفی سلطه و مبارزه با بیگانگان از یک سو و شهادت‌طلبی و آزادگی به شیوه حسینی از سوی دیگر، مدّ نظر امام خمینی (ره) و مردم مسلمان ایران قرار گرفت.از این رو نهضت حسینی به عنوان سر منشأ انقلاب، تأثیر به سزایی نخست در شکل‌گیری مبارزات علیه رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و سپس در جبهه‌های جنگ علیه تجاوزگران خارجی به جای گذاشت.

اینک از خود بیگانگی و خود را فراموش کردن و در بند دنیا گرفتار شدن، مهم‌ترین مانع در بسط و ترویج فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت در جامعه است. آن چیزی که اساساً فرهنگ دینی ما را تهدید می‌کند، فراموش کردن شاخصه‌های اسلام انقلابی، اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام علوی و در یک کلمه اسلام عاشورایی و رو آوردن مسئولان و به تبع آن مردم به روحیه رفاه‌زدگی، اشرافی‌گری، تجمّل‌پرستی، اسلام اموی، اسلام آمریکایی و در یک کلمه؛ ترجیح خود بر دیگران است.

امروز در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی که اسلام اشرافی‌گری در مقابل گفتمان امام و انقلاب اسلامی صف‌آرایی کرده و در پیشبرد اهداف شیطانی خود از هیچ خدعه و نیرنگی فرو گذار نیست، تکیه بر فرهنگ ایثار و شهادت به عنوان راهبرد اصلی جبهه خودی مطرح است و تمامی کسانی که به این جبهه اعتقاد دارند؛ اعم از مسئولان و مردم، موظفند گوش به فرامین مقام معظم رهبری، در تبیین و بسط و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت کوشا باشند.

پی ‌نوشت‌:

1. موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ص 402.

2. صحیفه نور، ج 20، ص 191.

3. همان، جلد 15، ص59.

4. همان، ج 17، ص 61.

5. همان، ج 1، ص 57.

6. همان، ج 17، ص 59.

7. همان، ج 4، ص 42.

8. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی (ره)، ص 55.

9. وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی (ره)، ص16.

10. نهج البلاغه.

دکتر سید عبدالله متولّیان

منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره 13

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 مهر 1391  - 10:16 AM

 

  آمریکا هزاره جدید را نیز با جنگ و وحشت آغاز کرد؛ اما از تأثیرهای روانشناختی و اجتماعی جنگ‌طلبی بر خانواده‌های آمریکایی کمتر سخنی به میان می‌آید.

خبرگزاری فارس: جنگ بر سر خانواده‌های آمریکایی چه آورده است؟

 

  مشرق، از زمان تسلیم شدن ژاپن در سال 1945 هرچند جنگ برای جهان پایان یافت اما برای دولت آمریکا هیچگاه پایانی در کار نبود، آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تا کنون به بهانه‌های مختلف جنگ‌هایی را در سراسر جهان آغاز کرده است و به عنوان پر هیاهوترین مدعی صلح و حقوق بشر و دموکراسی در طی سال‌های گذشته جنگ افروزترین دولت نیز بوده است.

کره، هندوچین، ویتنام، عراق، افغانستان و آمریکای لاتین از جمله مناطقی بوده است که جنگ افروزی آمریکا در آنها قتل عام گسترده‌ای را به دنبال داشته است؛ برخی گمانه زنی‌ها معتقدند اقلاً 6 میلیون انسان نظامی و  غیرنظامی پس از جنگ جهانی دوم در جنگ‌های آمریکا کشته شده‌اند.

با این حال آمریکا هزاره جدید را نیز با جنگ و وحشت آغاز کرد؛ سناریوی پیچیده 11 سپتامبر، لشکرکشی به افغانستان و عراق و کوبیدن همواره بر طبل جنگ در طول دو دولت بوش تأثیر اجتماعی روانی بزرگی بر خانواده‌های آمریکایی به خصوص خانواده‌های نظامیان داشته است.

اگر چه گزارش‌های فراوانی از هزینه‌های انسانی جنگ داده می‌شود اما از تأثیرهای روانشناختی و اجتماعی جنگ طلبی بر خانواده‌های آمریکایی و سربازان اعزام شده به جبهه تهاجم کمتر سخنی به میان می‌آید؛ در آمریکا اضطراب‌ها و تنش‌های روانی برای خانواده‌هایی که به نوعی با جنگ و نظامی‌گری سر و کار دارند از قبل از حرکت نیروهای نظامی آغاز می‌شود در طی عملیات‌ها و حضور نیروها در جنگ تشدید شده و بعد از برگشت ادامه داشته و گاهی تا سال‌ها نیز پا برجا می‌ماند.

*جنگ‌های آمریکایی

بدیهی است جنگ‌های آمریکایی اثرات آشکار و پنهان فراوانی بر مردم آمریکا و مردم کشورهای جنگ زده داشته است؛ خسارات مالی فراوان از جنبه‌های آشکار جنگ است که امروز دامنگیر خود آمریکا نیز شده است؛ افول اخیر اقتصادی آمریکا و رشد سریع فقر در این کشور از نتایج هزینه‌های گزاف جنگ‌های آمریکا در خاورمیانه طی 2 دهه اخیر ارزیابی می‌شود.

جنگ‌هایی که جمهوری خواهان و نومحافظه کاران آمریکا به راه انداخته و هزینه‌های آن را بر مردم آمریکا تحمیل کرده‌اند؛ کار گروه حزب دموکرات برای تعیین هزینه‌های جنگ عراق و افغانستان اعلام کرده است این جنگ‌ها به طور متوسط برای هر خانواده 4 نفری آمریکایی به قیمت 20 هزار دلار تمام شده است و هزینه این جنگ‌ها برای دولت آمریکا تقریباً 2 برابر رقمی بوده که تاکنون برآورد می‌شده است.

مالیات دهندگان آمریکایی در حدود 5/1 تریلیون دلار صرف این جنگ‌های بی‌ثمر کرده‌اند که حتی از هزینه‌های کلان بودجه فدرال نیز بیشتر بوده است.

تأثیر پنهان جنگ‌های آمریکا اثرات روانی و اجتماعی جنگ بر جامعه این کشور است که افزایش خشونت و کاهش امنیت اجتماعی را در این کشور از این منظر می‌توان تجزیه و تحلیل کرد؛ جامعه امروز آمریکا در خشن‌ترین برهه خود به سر می‌برد و روزی نیست که خبری از کشتار مردم عادی توسط افرادی که تصور ارتکاب جنایت در مورد آنان نمی‌رفت در رسانه‌های این کشور منتشر نشود.

اثرات روانی جنگ بر سربازان اعزام شده به جنگ و به خصوص خانواده‌های این سربازان دارای زوایای بسیار قابل توجهی است؛ بالا بودن نرخ طلاق، خودکشی، الکلی شدن و بیماری‌های روانی از میانگین جامعه در این خانواده‌ها از دست آورد‌های جنگ‌های بی‌حاصل آمریکا در دهه‌های اخیر بوده است.

*دست آورد جنگ عراق

با اینکه در جنگ عراق 4 هزار و 400 سرباز و نظامی آمریکایی جانشان را از دست دادند و هزاران سرباز مجروح و قطع عضو شده نیز به خانواده‌هایشان تحویل داده شد؛ آنچه که برای خانواده‌های ایشان به جا مانده است نه غرور اشاعه دموکراسی در جهان بلکه خاطرات تلخ و تأسف آور از روزهای پر تنش و اضطرابی بوده است که عضوی از آنان در منطقه جنگی بوده است.

روزهایی که هر آن منتظر شنیدن خبر ناگواری بوده‌اند؛ بر اساس اعلام سازمان مردم نهادی که برای بررسی وضعیت خانواده‌های سربازان آمریکایی حاضر در جنگ عراق تشکیل شده است؛ 2 هزار و 465 نفر همسران خود را طی جنگ آمریکا در عراق از دست داده‌اند.

3 هزار و 137 کودک یکی از والدین خود، 8 هزار و 964 نفر از والدین یکی از فرزندانشان، 13 هزار و 446 نفر یکی از نوه‌هایشان و 3 هزار و 675 نفر یک برادر یا خواهر خود را از دست داده‌اند؛ اثرات روانی و اجتماعی این هجم از فشار و تنش روانی در این خانواده‌ها در سال‌های آتی با گسترش بیش از پیش خشونت و خودکشی و یأس و رفتارهای ضد اجتماعی خود را بروز خواهد داد.

کما این که از هم اکنون نیز نشانه‌های آن در جامعه آمریکا دیده می‌شود و تحقیقات دانشگاهی آن را تأیید می‌کنند.

*روزهای قبل از اعزام

روزهای قبل از اعزام واحدهای نظامی به خصوص هنگامی که خانواده دارای فرزندان خردسالی هم هست از پر تنش‌ترین اوقات برای خانواده‌های آمریکایی است؛ تصور در پیش بودن جدایی دراز مدت بین سرباز و خانواده‌اش برای اعضای خانواده غم انگیز و شکننده است.

ارتش آمریکا برای کاستن اضطراب در خانواده‌ها قبل از اعزام نیروها اقدام به برپایی اردوهای دراز مدتی می‌کند تا از وحشت خانواده‌ها از این دوری‌ها کاسته شود؛ در حالی که همسران سربازان متأهل به فکر چگونگی مدیریت خانواده در طی ماه‌های نبود همسرانشان هستند فشار روانی بر روی خود سربازان مضاعف است؛ آنها به جنگی اعزام می‌شوند که در مورد چرایی و اهداف آن چیز زیادی نمی‌دانند؛ در کنار آماده شدن برای حضور در چنین جنگی به فکر خانواده بعد از خودشان نیز هستند.

موضوع وفاداری همسران اغلب در ذهن هر دو جای مهمی برای خود باز می‌کند؛ آیا سربازی که به جنگ اعزام می‌شود (چه مرد و چه زن) در طول دوری از همسرش به او وفادار خواهد ماند؟ و در سوی دیگر آیا سربازی که پس از ماه‌ها دوری از همسر و فرزندانش و تجربه روزها و شب‌های مناطق جنگی و فشارهای روحی و روانی فراوان به خانه‌اش بر می‌گردد با همسری وفادار مواجه خواهد شد؟ یا این که آنچه مشاهده خواهد کرد بر زخم‌های بی‌نتیجه و بی‌هدف جسمی و روانی وارد شده بر وجودش در طی جنگ‌های بی‌حاصل آمریکایی خواهد افزود؟!

اغلب تفهیم کردن کودکان در مورد علت غیاب طولانی مدت یکی از والدین برای حضور در جنگ کار آسانی نیست و این کودکان آسیب پذیرترین اعضای خانواده‌های نظامیان آمریکایی را تشکیل می‌دهند؛ بدین ترتیب هفته‌ها و روزهای قبل از اعزام افراد به اوقات پر تنشی برای خانواده و خودشان تبدیل می‌شود.

*پس از اعزام

پس از اعزام و آغاز حضور نیروهای نظامی در مناطق جنگی فشار جدایی و نبود ارتباط از بزرگترین عوامل تنش‌زا برای خانواده‌ها محسوب می‌شوند؛ عدم اطلاع از وضعیت سرباز و آنچه که در نبرد اتفاق می‌افتد و نیز عدم آگاهی از این که سرباز سالم است یا نه فشار روانی زیادی بر افراد خانواده‌اش وارد می‌کند.

اما برای سربازان حاضر در منطقه جنگی این خود جنگ است که بیشترین استرس را برای آنها می‌آفریند؛ سربازان درگیر این افکار می‌شوند که چرا باید بجنگند؟ هدف این جنگ و از دست رفتن دوستان و هم قطارانشان چیست؟ آنها به وضوح می‌بینند که با مردمی (مثلاً در افغانستان و عراق) می‌جنگند که توانایی دفاع از خود را ندارند و آنگاه این توجیه که اینان تهدید کننده امنیت آمریکا هستند در ذهن آنها می‌شکند و درگیری‌های ذهنی آغاز می‌شود و در نتیجه آمار خود کشی سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان برای کارشناسان به موضوعی که قابلیت تفسیر و تعبیر قرالوانی دارد تبدیل می‌شود.

*بعد از برگشت: توسعه ناهنجاری‌ها

تنش‌های بعد از برگشت از جنگ در خانواده و خود نظامیان از شناخته شده‌ترین انواع استرسی‌ها هستند؛ از سویی سربازان باید به نوعی با آنچه که دیده‌اند و تجربه کرده‌اند کنار بیایند؛ گاهی سربازان حتی از گفت‌وگو در  مورد منطقه جنگی و تجربیات اسفناک خود نیز منع می‌شوند و این کار را برای تخلیه روانی آنها سخت‌تر می‌کند. برگشت به زندگی عادی برای این سربازان بدون کمک خانواده‌هایشان غیر ممکن است و از همین جا تنش‌های پس از جنگ برای خانواده نیز آغاز می‌شود؛ خانواده با افرادی پرخاشگر و گاهی دچار ترس‌های بی‌مورد از نظر آنان روبرو می‌شوند؛ کابوس‌های شبانه اضطراب‌ها، خشم‌ها و بی‌حوصلگی‌های طولانی مدت شرایطی است که خانواده‌های آمریکایی در سربازان از جبهه برگشته می‌بینند.

بالطبع بخشی از این شرایط روانی دشوار به خانواده منتقل می‌شود؛ در موارد فراوانی همسران دیگر نمی‌توانند تحمل کنند و طلاق برای آنها امری رهاننده تلقی می‌شود؛ از این جاست که آمار طلاق در بین خانواده‌های نظامی که در آن یکی از همسران به تازگی از جنگ برگشته بسیار بالاست؛ رهاورد جنگ‌های بی‌حاصل آمریکا برای خانواده‌های نظامیان از هم پاشیدن، خیانت، آوارگی عاطفی کودکان و بیماری‌های روانی بوده است.

*خشونت سهمناک

در سال 2008 نیویورک تایمز طی سلسله مقالاتی به مشکلات روانی و اجتماعی نظامیانی پرداخت که از جنگ عراق برگشته بودند؛ 121 مورد قتل انجام شده توسط این افراد نشانگر افزایش شدید خشونت طلبی در بین آنان بود؛ خانواده‌های این نظامیان به هیچ وجه از این خشونت در امان نبودند؛ یک زن 19 ساله که همسر یکی از سربازان اعزامی به جنگ عراق بود به گزارشگر نیویورک تایمز می‌گوید شب‌ها نمی‌تواند راحت بخوابد؛ نگران جان خود و فرزندش بوده و اسلحه مجاز را از خانه خارج کرده است چون هر آن ممکن است همسرش نیمه شب در اثر کابوس‌هایش بیدار شود و فکر کند در عراق است و خود یا زن و بچه‌اش را بکشد.

از زمان حمله به عراق نرخ جرایمی همچون قتل، تجاوز به عنف و ضرب و شتم در ارتش آمریکا افزایش یافته است؛ در سال 2009 در فورت کارسون ایالت کلمبیا دسته‌ای از سربازانی که از عراق برگشته بودند جنایات هولناکی مرتکب شدند؛ آنها شروع به کشتار اعضای خانواده، دوستان و غریبه‌ها کرده و برخی نیز خودکشی کردند.

این اتفاق نمونه کاملی از خشونتی بود که نظامیان بازگشته از جبهه جنگ برای خانواده‌های خود به ارمغان آورده بودند؛ دئیو فیلیپس (Dave Philipps) خبرنگاری که جزئیات این ماجرا را در یکی از نشریات محلی انتشار داد؛ می‌گوید: «از سال 2005 تا 2008، 14 نفر از نظامیان در 11 قتل نقش داشته‌اند که یکی از آنها خودکشی بوده است».

بر اساس مطالعات انجام شده هر چه قدر زمان ماندن سربازان در منطقه جنگی بیشتر است اقدام آنها به خشونت در خانواده و خارج از آن نیز بیشتر می‌شود؛ بدرفتاری و کتک زدن همسر و فرزندان از شایع‌ترین اقدامات این سربازان در خانه است.

*کودکان، قربانی یا جنایتکاران جنگی آینده؟!

تا سال 2009 یکی از والدین حدود 2 میلیون کودک آمریکایی نظامی بودند؛ کودکان اکثر سربازانی که به جنگ اعزام شده بودند 7 ساله و کوچکتر از آن بودند؛ در سال 2007 یک و یا هر دو والد 700 هزار کودک آمریکایی در مناطق جنگی بودند.

در سال 2008، 2 میلیون کودک آمریکایی وجود داشتند که یکی از والدین آنها در عراق یا افغانستان بود و یا قبلاً در این مناطق بوده است؛ شمار زیادی از آنان والدین خود را از دست دادند و یا با پدر یا مادری قطع عضو شده و زخمی روبرو شدند؛ بیشتر این کودکان به طور نامتناسبی از اقلیت‌های نژادی آمریکا هستند و یک نفر از هر 4 نفر آنها افسرده شده‌اند.

مطالعات سال 2010 نشان می‌دهد کودکانی که یکی از والدین آنها به جنگ اعزام شده است از خدمات مشاوره‌ای روانی 11 درصد بیشتر استفاده کرده و اختلالات روانی در آنها بنا به مورد 15 تا 19 درصد بیش از میانگین‌هاست.

38 درصد این کودکان به صورت "شدیداً مستعد" به اختلالات رفتاری طبقه‌بندی می‌شوند، در حالی که در زمان صلح این نرخ 18 درصد بوده است؛ اختلال در خواب و یادگیری، افت تحصیلی و انزوا به وفور در این کودکان دیده می‌شود.

از سال 2003 تا 2008 ویزیت تعداد کودکان متعلق به خانواده‌های نظامیان درگیر در جنگ‌های آمریکا که توسط روانشناسان ویزیت شده‌اند از یک میلیون نفر به 2 میلیون نفر افزایش یافته‌اند؛ در همین دوره نرخ اقدام به خودکشی کودکان در این خانواده‌ها نیز به شدت افزایش یافته بود.

به نظر می‌رسد نظام جنگ افروز آمریکا در حال تربیت جانیان تازه نفسی برای ابوغریب‌ها و گوآنتانوموهای جنگ‌های آمریکایی آینده است.

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 مهر 1391  - 7:36 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6265991
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی