از اموال محکومعلیه باید به میزانی توقیف شود که معادل محکومبه و هزینههای اجرایی باشد، ولی هرگاه مال معرفی شده ارزش بیشتری داشته باشد و قابل تجزیه هم نباشد تمام آن مال توقیف میشود.
چکیده مقاله حاضر به بررسی شرایط و احکام توقیف اموال، غیرمنقول، و تحلیل آن پرداخته و آثار توقیف اموال غیرمنقول را بررسی نموده است. قانون آیین دادرسی مدنی، توقیف اموال، اعم از منقول و غیرمنقول و صورت برداری، ارزیابی و حفظ اموال توقیف شده راتوقیف حقوق استخدامی خوانده و اموال منقول وی که نزد شخص ثالث موجود است را به قانون اجرای احکام مدنی ارجاع داده است. بنابراین، توقیف اموال منقول و غیر منقول، باید مطابق مقرّرات قانون اجرای احکام مدنی صورت گیرد. این مقاله با رویکرد نظری و روش تحلیلی و تطبیقی بر حقوق و قوانین موضوعه، به خصوص قانون اجرای احکام مدنی آیین نامه جدید اجرای مفاد اسناد رسمی لازم الاجراء (مصوب 11/6/1387) و با هدف شناسایی و روشن ساختن تمام جوانب آثار و احکام توقیف اموال غیرمنقول در قوانین جدید فعلی، نگاشته شده است. کلید واژهها: توقیف اجرایی، اموال توقیفشده، غیر منقول، محکومعلیه، قانون اجرای احکام مدنی، توقیف مازاد، رفع توقیف. بقیه در ادامه
پک پژوهشگر و محقق گفت: شش داستان اول هریپاتر نزدیک به 325 میلیون نسخه فروش در سطح جهان داشتهاند. این کتاب ارتباط خاصی با رنگهای به کار رفته در انقلابهای مخملی دارند و ذهن را برای تغییر بنیادی آماده میکنند.
در 15 سال اخیر که مجموعه داستانهای «هری پاتر» وارد ادبیات جهانی شده تحول عظیمی در ژانر داستانهای ژانر علمی تخیلی(science-fiction) بوجود آمده و هر روز شاهد خبرهایی در مورد کتابهای این نویسنده بریتانیایی منتشر شده است. کتابهای رولینگ به سرعت به زبانهای مختلف ترجمه شدند و براساس آخرین اعلام تا کنون به 72 زبان دنیا ترجمه شدهاند. در ایران نیز کتاب های هری پاتر از سال 1379 از سوی مترجمان مختلف ترجمه شدهاند.
در کنار این ترجمهها و استقبالی که از ترجمههای این کتابها انجام شده کمتر به آسیب شناسی این آثار پرداخته شده است. حجت الاسلام و المسلمین امیرعباس عبداللهی، یکی از روحانیونی است که تمام آثار هریپاتر را مطالعه کرده و فیلمهای ساخته شده از این کتابها را نیز مشاهده کرده است. برخلاف افراد بسیاری که این کتابها را صرفا زاده تخیل و خیال نویسنده میدانند، عبداللهی این کتابها را نوشته جیکی رولینگ نمیداند بلکه این نوشتهها را حاصل کار نویسندگانی پشت پرده میداند که این کتابها را مینویسند و به نام وی منتشر میکنند.
مطلبی که زیر میآید بخش اول از صحبتهای وی در مورد مجموعه کتابهای هری پاتر است.
* کتابهای هریپاتر را رولینگ ننوشته است
به نظر من نوشتن مجموع کتابهای هریپاتر کار یک نفر نیست زیرا وقتی که به خاطرات نویسنده در سایت مراجعه میکنیم، رولینگ عنوان میکند که در حین یکی از سفرهای خود با قطار به فکر نوشتن کتاب میافتد. پس معلوم میشود که وی پیش از نوشتن این کتاب هیچ قلمی نزده است و به طور ناگهانی به نوشتن این کتاب مشغول شده است. این کتاب را از منظرهای متفاوتی میشود بررسی کرد: جامعهشناسی دین، مردمنگاری فرهنگی، تیپشناسی ادبیات داستانی کتابهای هریپاتر و ...
وقتی شما این مطالب را در کنار هم قرار میدهید، نکاتی مشخص میشوند. بخشهایی از این کتاب از نظر من بار امنیتی ویژهای دارند و برای نمونه بخشهایی در کتاب «هری پاتر و شاهزاده دورگه» وجود دارند که میتوان با برخی از وقایعی که در چند ماه گذشته پس از انتخابات رخ داد تطبیق داد.
از سوی دیگر وقتی شما نویسندگان شاهکارهای ادبی دنیا را با نویسنده هریپاتر مقایسه میکنیم متوجه میشویم که بسیاری از این نویسندگان در دهه پنجم زندگی خود به شهرت رسیدهاند. اما این نویسنده که سن وی هنوز به 50 سال هم نرسیده برنده جوایز متعدد ادبی در سطح جهان میشود.
همچنین یک نویسنده نمیتواند در فاصله زمانی کمتر از 5 سال 7 اثر بنویسد و بلافاصله آنها را منتشر کند و این نکته زمانی عیانتر میشود که ما در کارنامه خانم رولینگ هیچ سابقه نویسندگی نمیبینیم. از این رو این فکر بیشتر به ذهن متبادر میشود که تیم فنی کارکشته و ماهری این کتاب را نوشتهاند و این اثر به اسم ایشان منتشر شده است.
* رنگهای مطرح شده در این کتابها ریشه در انقلاب مخملی دارند
این درحالی است که به رغم ادعاهای نویسنده که این کتاب صرفا بر مبنای خیالات وی است، در درون کتاب ارجاعات تاریخی فراوانی به چشم میخورند. برخی از منتقدین این اثر را روایتگر دوران بین جنگ جهانی اول و دوم و منازعات میان آلمان و انگلستان میدانند و برخی از این نکات و حقیقتهای تاریخی در درون کتاب وجود دارند.
از سوی دیگر این کتاب در قضایای پس از انتخابات خود را بهتر نمایش میدهد. برای مثال رنگهایی که در این کتاب مطرح میشوند ریشه در عقبه فکری همان انقلابهای مخملی دارند. به نظر من این نویسنده یک یهودی و فراماسونر است. شما وقتی قطعات تاریخی این داستان را در کنار هم میچینید، مشاهده میکنید که نویسنده در پی آن است که واقعه هولوکاست را برای شما بیان کند. این وقایع در قسمتهای پنجم و ششم کتاب کاملا مشخص هستند.
![]() |
* حمایت صهیونیستها از نویسنده هریپاتر و ترجمه آن به 72 زبان دنیا
اگر همه این موارد را به کناری بگذاریم، از این نکته که سران رژیم صهیونیستی جایزه ویژهای به نویسنده این کتاب دادهاند، نمیتوان گذشت. این قضیه این سوال را به ذهن متبادر میکند که چرا کتابی که در حوزه ادبیات نوشته شده تا این اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟ در حال حاضر شش داستان اول هریپاتر نزدیک به 325 میلیون نسخه فروش در سطح جهان داشتهاند. همچنین این کتابها به 72 زبان دنیا ترجمه شدهاند. این کتاب ارتباط خاصی با رنگهایی که در انقلابهای مخملی کابرد داشتهاند، دارد و تمام این موارد ذهن را برای تغییر و تحولی بنیادی آماده میکند.
* نمادسازیهای یهودیان و صهیونیستها در کتابهای هریپاتر
ماجراهای داستان نیز به گونهای هستند که در خدمت ایدههای صهیونیسم و یهودیت قرار دارند. داستان این گونه آغاز میشود که هزاران سال پیش در جامعهای 4 جادوگر بزرگ، مدرسهای را برای تعلیم جادوگری و ساحری تاسیس میکنند. بعدها بین افراد اختلاف نظر میافتد بر سر اینکه کسانی که قصد دارند در مدرسه آموزش بینند باید اصیلزاده باشند. سه نفر موافق اصیلزادگی میشوند و یکی از آنها مخالف با این نظر میشود. سه نفر اول عنوان میکنند که پدر و مادر شخص باید اصیل زاده باشد و نفر چهارم عنوان میکند که تنها اصالت مادر کافی است. جالب اینجاست که در قوم یهود نسب را از طریق مادر میدانند و میگویند کسی یهودی است که مادرش یهودی باشد. این نکته ریزی است که بسیاری به راحتی از کنار آن عبور میکنند.
همین نفر چهارم تالاری را در قصر درست میکند که نوه او بیاید و بساط جادوگری را از بین ببرد. مدتها از این قصه میگذرد و جادوگری وارد این مدرسه میشود که استعداد فراوانی نیز دارد. وی متوجه میشود که مادرش جادوگر بوده و پدرش جادوگر نبوده است و این به فرضیه اولی که مادر باید یهودی باشد بسیار قرابت دارد. در نتیجه این پسر متوجه میشود که با توجه به اینکه او چنین ویژگی دارد، پس وی میتواند به تالار اسرار آمیز وارد شود. وی در تالار را باز میکند اما از آنجا که اصیل زاده نبوده، آن حیوانی که در آنجا بوده به اینها حمله میکند. این داستان ادامه مییابد و گفته میشود که کودکی خواهد آمد و این جادوگری که تمام جهان را سیاه کرده را از بین خواهد برد. باز اینجا هم باید به داستانهای قوم یهود بازگردیم و این جمله که کودکی متولد خواهد شد و فرعون را از بین خواهد برد. بسیاری از این نشانهها بیانگر یهودی بودن مضامین داستان است.
![]() |
* سحر، جادو، همجنسگرایی و فمینیست در کتابهای هریپاتر
این کودکی که متولد میشود هری پاتر نام دارد و نیروی اهریمن پدر و مادر وی را میکشد اما به دلیل طلسم مرگ نمیتواند، این کودک را بکشد. این فرزند بعد از کشته شدن پدر و مادرش به خالهاش سپرده میشود و در اینجا بار دیگر ادبیات قوم یهود دیده میشود. این کاملا با قضیه تولد حضرت موسی و انتقال وی به قصر فرعون تطابق دارد.
با مطالعه این کتاب شما در فضای خاصی فرو میروید. در نگاه اول به این کتاب متوجه میشویم که سحر و جادو در این کتاب حرف اول را میزند و در ادبیات یهود نیز این بحث دیده میشود و بسیار به این مقوله توجه میشود. آنها خیلی به امور ماوراءالطبیعه و امور خارقالعاده اتکا دارند و به تعبیری بهتر میتوان گفت به بیخدایی.
نکته دیگر در این کتابها تبلیغ همجنسگرایی است. این کتاب همچنین دارای رگههای فمینیستی شدید است. رویارویی خیر و شر و رسیدن به خیر مطلق از دیگر موضوعات مهم و قابل بحث است که به گونهای بحث آرماگدون را مطرح میکنند. منجی که در این داستان هری پاتر است میآید و جهان پر از آشوب را نجات میدهد.
از نکات دیگر در این کتاب عشق و سرخوردگی است. در یکی از این داستانها هریپاتر عاشق یک دختر شرقی میشود اما پس از مدتی این علاقه به وی از بین میرود و این دختر شرقی از کل داستان حذف میشود.
* توهین به روز جمعه در کتابهای هری پاتر
همچنین در این کتاب به اعتقادات مسلمانان نیز توهین میشود. در یکی از حوادث داستان زمانی که مردم در روز جمعه بر روی پلکانها قرار میگیرند، مسیرها عکس میشود که این کاملا با عقاید مسلمانان که این روز را روزی مقدس میدانند در تضاد است. این بحث کنایه از این است که در این روز نباید کاری را انجام داد. در این داستان این گونه عنوان میشود که در روز جمعه مسیرها عوض میشوند و مردم سرگردان میشوند. از روز دوشنبه تا پنجشنبه همه مسیرها به درستی انجام میشود اما در روز جمعه این پلکانها حرکت میکنند و افراد را به مسیرهای دیگری میبرند.
معنای ضمنی این حادثه که در داستان قرار دارد این گونه میتواند باشد، در روز جمعه نباید عبادتی انجام داد زیرا در غیر این صورت به بیراهه خواهید رفت. روز جمعه به طور عام یکی از اعیاد مسلمانان محسوب میشود و اعمال خاصی برای آن مشخص شده است. این کتاب در پی نقض این عبادات است. جوان ایرانی هم زمانی که این داستان را میخواند با خود این گونه میگوید که روز جمعه مسیر پلهها عوض میشوند و اعمالی که ما انجام میدهیم عکس هستند.
داستان اگر چه به ظاهر خیالی است اما دارای لایههای معانی عجیبی است که در سطحیترین لایه آن اسطوره های قوم یهود دیده میشوند. این کتاب خواننده بیاطلاع را به سمتی میبرد که او دیگر در برابر قوم یهود موضعگیری نکند. این کتاب بحث مظلومیتها و خونخواهیهای قوم یهود را در خود مطرح میکند. همچنین به طور مشخصی به هولوکاست میپردازد.
ادامه دارد.....
صرفاً تفکیک جنسیتی محیط دانشگاه اگرچه رویکردی مثبت میباشد، اما در صورتی که سایر ابعاد به درستی طرح نشود و ابزارهای فرهنگسازی جامعه خصوصاً اگر رسانهها آموزش و آگاهیهای لازم را در اذهان ایجاد نکرده باشد،اگر نگوییم اثری مخرّب دارد،میتوان ادّعا نمود بیحاصل خواهد بود.
اشاره: جهان معاصر از ورود زنان به حوزه دانش و پژوهش و فناوری، دستیابی به تواناییهای بالای علمی و تحصیل هنرها و مهارتهای مهم صنعتی و فنی، در مواردی حکایت از ربودن گوی سبقت از مردان دارد. از سوی دیگر با سیاستهای حمایتی جدید دولتها در زمینة حمایت از مشاغل زنان؛ به عهدهگیری بسیاری از کارکردهای خانواده مانند شیرخوارگاهها، مهد کودکها و مدارس، کاهش فعالیتهای خانهداری به دلیل وجود وسایل پیشرفته و صنعتی و در نتیجه آزاد شدن وقت زنان در خانه، طی سالهای اخیر شاهد اشتغال بیرون از خانواده دوشادوش مردان هستیم.1 در سالهای اخیر تعداد ورودی دختران دانشگاه در مقاطع مختلف در کارشناسی، کارشناسی ارشد و ...؛ بیشتر از پسران است. در فاصله سالهای 1380 تا 1388 هر سال به طور متوسط 5/5 درصد به شمار دختران دانشآموز افزوده شده است.2 به صورت کلی در حدود 64 درصد پذیرش در کنکور سال 86 مربوط به دختران و 37 درصد مربوط به پسران بوده است. این درصدها با احتساب دانشگاه آزاد، فنی حرفهای و فراگیر به 51 درصد به نفع دختران و 49 درصد به نفع پسران تبدیل شده است و رشتههای پزشکی و دندانپزشکی بدون استثنا 60 درصد دختر و 40 درصد پسر پذیرفته میشوند.3 همچنین آمار از سال 1335 تا 1385 نشان میدهد که (جز در مقطع زمانی 1355 – 1365) اشتغال زنان روند صعودی داشته است.4 بقیه در ادامه
بسیاری در جهان فراماسونری و صهیونیسم را یکی میدانند، اما آیا واقعا چنین است یا این که این گفته ادعایی بیش نیست؟
نویسنده وبلاگ یک رکعت عشق در آخرین پستش نوشت: برخی معتقدند، افکار و اعتقاداتی که بر محافل فراماسونری حاکمیت داشته، بسان همان افکار و اندیشههایی است که بر سازمانهای صهیونیستی کنونی حاکم است، به همین دلیل هنگام صحبت از فراماسونری و صهیونیسم از دورهها و مراحلی سخن میگویند که بر هر دو سازمان گذشته و از آنجا که مرحله اول تشکیل این دو سازمان ریشه در دوران بسیار گذشته دارد و از موضوع بحث ما خارج است، سخن را از زمان آغاز نشو و نمای این دو سازمان در تاریخ معاصر شروع میکنیم.
اما در همین ابتدا جالب است بدانید، اولین سازمان فراماسون جهان بدست شاه "هیرودس" یهودی و با کمک مشاوران یهودیاش تاسیس و "قدرت مخفی" نامیده شد که هدف آن کشتن و مهاجرت دادن مسیحیان جهت ممانعت از انتشار دینشان بود.
اما وقتی تاریخ را ورق بزنیم و به جلوتر بیاییم ملاحظه میکنیم، اولین محفل فراماسونی در سال 1717 در اسکاتلند تشکیل شد که محفلی شبه مذهبی و دارای آداب و رسوم سری و مخفیانه بود که اعضای آن بر حفظ آن آداب و رسوم تاکید بسیار داشتند.
بنابراین می توان گفت فراماسونری پس از عصر روشنگری در اروپا زاده شد، عصری که بر اندیشه و تفکر بشری و قوانین طبیعی یا همان لامذهبی تاکید بسیار داشت. در این دوره شاهد تشکیل چهار محفل فراماسون در انگلستان قرن 18 هستیم که مهمترین آنها همانطور که گفته شد، در سال 1717 تاسیس گردید و باید آن را آغاز جنبش فراماسونری در تاریخ معاصر برشمرد.
در ابتدا یهود از ورود به این محافل ممنوع بودند، اما در سال 1732 به یهود اجازه داده شد به این محافل وارد شوند و پس از آن بود که پای محافل فراماسونری به سرعت به فرانسه (1725) و سپس ایتالیا (1733) باز شد.
سازمانهای فراماسون در این دوره منادی متحد ساختن بشر از طریق تکیه بر عقل و منطق و به کنار نهادن دین از زندگی بشری بودند که مهمترین بازتاب این افکار و اندیشهها تلاش جهت کاستن از قدرت و نفوذ کلیسا در جوامع اروپایی بود.
در سال 1786 فراماسونها به مجمع نورانی "وایز هاوبت" آلمانی پیوستند که افکار و اندیشههای همچون محافل فراماسونری، یعنی استیلا بر جهان و تبلیغ لامذهبی را داشت و از آنجا که فراماسونها از جایگاه ویژهای در میان پروتستانها برخوردار بودند، زمینه را برای ورود یهود به این محافل بیش از پیش فراهم نمودند و همین امر این باعث شد، این دو محفل (فراماسونری و مجمع نورانی) در کشورهای پروتستانیسمی چون آمریکا و انگلیس و سپس استرالیا و شمال اروپا گسترش و فعالیت چشمگیری داشته باشند.
هاوبت به سرعت بر فراماسونها استیلا یافت و ورود فراماسونها به محفل نورانی را منوط به ابراز تمایل آنها به جهانگرایی و عقاید شیطانی کرد که در لامذهبی نمود پیدا میکرد. به این ترتیب نورانیها بر فراماسونها مسلط شدند، درحالی که اکثر آنها را یهودیانی تشکیل میدادند که ایده سلطه بر جهان را داشتند.
این یهودیان به سرعت زمینههای نفوذ در محافل فراماسونری انگلیس را فراهم ساختند و با ارسال نامهای به "جان روبنسون" یکی از بزرگان فراماسون اسکاتلند از وی خواستند با پیوستن به آنها راه رسیدن به حکومت جهانی "محبت و رافت"اشان را هموارتر سازد، اما روبنسون به دلیل نفرتی که از یهود داشت از پیوستن به آنها امتناع کرد.
از اینجاست که برخی فراماسونری را همان یهودیت میدانند، بویژه آن که فراماسونهای مسیحی که به آیین پرستش شیطان درآمده بودند، در واقع به فلسفه "کابالا" استناد می جستند که از جمله مشربهای فکری آیین یهودیت است و بر شیطان پرستی و بت پرستی و سحر و جادو متکی است که ریشه در فلسفه یونان و سومر و بابل و فراعنه مصر دارد.
از جمله اعتقادات مهم فراماسونها ساخت مجدد هیکل (معبد) سلیمان است، اما این تاکید نه به جهت علاقه به حضرت سلیمان نبی الله است، بلکه جهت گرامیداشت ساحران و جادوگران بزرگشان صورت میگیرد، چون معتقدند آن هیکل، معبد بزرگترین ساحران و جادوگران آنهاست.
پرفسور "کنت پالمرتون" در این باره میگوید: اگر با فراماسونها سخن بگویی، میبینی همه از ساخت هیکل سلیمان سخن میگویند، اما نه برای این که یاد و خاطره حضرت سلیمان را گرامی دارند، بلکه از این جهت که معبد نمرود را از نو بنا نمایند.
اما این که چرا باید صهیونیسم را با فراماسونری یکی دانست، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله این که:
- صهیونیسم بسان فراماسونری جنبشی سیاسی، لائیک، تندرو و نژادپرستانه است و نام خود را " کوه صهیون" گرفت تا هیکل سلیمان را در آنجا دوباره از نو بنا نماید.
- تارخ نشان میدهد نشو و نمای محافل فراماسونری در اروپا با نشر ادبیات عبری در این قاره همزمان بود و کلیسای پروتستانیسم در آن زمان متولی این امر گردید.
وجالب است بدانید که در بطن پروتستانیسم بود که فرقههای مختلف فراماسونری نشو و نما یافتند و از جمله وجوه مشترک این دو جنبش دشمنی با کلیسای کاتولیک است.
- فراماسونری را مجموعهای از افکار و اندیشههای شیطانی تشکیل میدهند که شعار آن نابودی ادیان دیگر و لامذهبی است، بسان صهیونیسم که جنبشی لامذهب است که با دستاویز قرار دادن آیین یهودیت و نفی دیگر ادیان تلاش دارد بر جهان حاکم شود.
- حس برتری جویی و تفوق بر همنوعان که هم در میان فراماسونها و هم صهیونیستها به چشم میخورد.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران و پژوهشگران اعتقاد دارند، صهیونیسم ادامه فراماسونری و به عبارتی همان فراماسونری است.