به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 به سبب خلط میان معانی مختلف و بی‌توجهی به بخشی از مصادیق و مولفه‌های معنایی احسان، اغلب تعاریف ارائه شده برای آن جامع و مانع نیستند.بررسی آیات قرآن نشان می‌دهد که احسان متناسب با چگونگی کاربرد آن، در سه معنای «انجام کار نیک»، «نیکی کردن به دیگری» و «انجام کاری به شکل کامل و بهترین شکل آن» به کار رفته است.

 
خبرگزاری فارس: سیمای مِهر ،مفهوم شناسی و مصادیق احسان در قرآن

 

 

چکیده

احسان یکی از آموزه‌های وحیانی و از مفاهیم بنیادین و پردامنه قرآن است. اغلب تعاریف احسان در منابع تفسیری به سبب گستردگی مصادیق و مؤلفه‌های معنایی و نیز خلط میان معانی مختلف آن، جامع و مانع نیستند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، به صورت تفسیر قرآن به قرآن و با هدف بازشناسی دقیق یکی از مفاهیم کلیدی قرآن، به بررسی مفهوم و مصادیق گوناگون احسان، نسبت آن با مفاهیم قرآنی دیگری مانند تقوا، ایمان و عمل صالح، حسنه، کفر، تکذیب آیات الهی، ظلم و تعدی از حدود الهی پرداخته است.

بررسی آیات نشان می‌دهد که قرآن کریم با توجه به آشنایی کامل عرب عصر نزول با مفهوم احسان،آن را که بیش‌تر در قلمرو روابط انسانی به کار می‌رفت، به حوزه معنایی نسبتاً جدیدی آورده است. مفهوم یاد شده هر چند صبغه غالب اخلاقی دارد، امّا قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلّی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزش‌های اساسی اسلام، که در هم تنیده و تفکیک‌ناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزه‌های گوناگون ارتباط با خدا، خود، دیگران، دین و بیگانگان به تصویر کشیده است.

واژگان کلیدی: احسان، نیکوکاری، ایمان، عمل صالح، محسنان، تقوا، مفهوم شناسی احسان، مصادیق احسان

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 17 خرداد 1391  - 10:51 PM

 یکی از نهادهای دخیل در اسلامی سازی علوم انسانی، دانشگاه است. در دانشگاه هایی که مهد پرورش نیروی انسانی در این خصوص بوده اند، انگیزه تحول هم در اساتید، هم در مدیران و هم در دانشجویان ضعیف شده و موج مدرک گرایی و مدرک گیری به وجود آمده است.

 
خبرگزاری فارس: آسیب شناسی اسلامی سازی علوم انسانی

 

 

کشاکش سفارشی بودن و رهایی از حاکمیت

موضوع علوم انسانی، برای همه کشورهایی که برای آینده خودشان و اداره کشورشان اهمیت قائل هستند، همواره مهم بوده و برای ایران اسلامی به دلیل برخورداری از فرهنگ غنی و دغدغه های اسلامی و دینی باید اهمیت بیشتری داشته باشد. به همین دلیل انتظار بیشتری نسبت به تأثیر گذاری این علوم بر اداره کشور و تأمین سعادت فرد و جامعه وجود دارد؛ اما چنانکه به عینه شاهد هستیم، بعد از انقلاب اسلامی، علوم انسانی و آن چه که به این عنوان در کشور وجود داشته، نتوانسته انتظارات انقلاب اسلامی را تأمین کند. به همین جهت در سالیان اخیر، مجدداً موج جدید مطالبه اسلامی سازی علوم انسانی مورد توجه قرار گرفته است.

طبیعتاً در هر تحول و حرکت رو به جلو، آن چه که لازم است و مقدمه اقدامات هوشمندانه و تأثیر گذار را فراهم می کند، آسیب شناسی مناسب نسبت به فعالیت های گذشته است. در خصوص علوم انسانی هم آسیب شناسی امری ضروری به نظر می رسد. بنابراین در این مجال به صورت مختصر از سه زاویه سازمان دهی، برنامه ریزی و محتوانی علوم انسانی به این مهم بوده می پردازیم.

 

1- آسیب شناسی سازماندهی تولید علوم انسانی اسلامی

در خصوص سازماندهی انجام گرفته در خصوص علوم انسانی، همچنان عدم تعریف مناسب مسئولیت ها به این حوزه آسیب زده است. به عنوان مثال، نقش و جایگاه شایسته حوزه های علمیه در تحول علوم انسانی چیست؟ طی سال های اخیر شاهد نوگرایی اسلامی در حوزه های علمیه هستیم که بسیار مؤثر بوده است؛ از جمله آثار این پدیده، رشد و تربیت جمعی از فضلای آشنا به علوم انسانی غربی در رشته های مختلف است که دارای دغدغه های اسلامی و ایرانی هم هستند.

همچنین، شاهد شکل گیری دانشگاه هایی هستیم که در درون مباحث درسی شان، دروس حوزه را هم تعریف کرده اند و بخشی از دروس حوزوی را به دانشجویان خود تعلیم می دهند. این گونه پدیده ها، در نوع خود مبارک هستند و توانسته اند قدم های مناسبی بردارند و هم اکنون سرمایه هایی برای قدم های دیگر تحول در علوم انسانی محسوب می شوند. اما اگر این رویکرد را مورد نظر و بررسی قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که ارتباط با علوم انسانی موجود بر اساس تدبیر قابل دفاعی اتفاق نیفتاده است.

با این مبنا که اگر بناست تحولی صورت گیرد باید صاحب نظران به علوم روز آشنا باشند، افراد را به فراگیری علوم انسانی موجود سوق دادیم و در نتیجه، طلاب توان و استعداد خود را صرف یادگیری و حفظ اصطلاحات و ادبیات موجود علوم انسانی کردند و گاهی آن قدر این مرحله حجیم و سنگین می نماید که ممکن است توان اصلی و نشاط علمی فرد را به خود اختصاص دهد و بعد از فراگیری این علوم، دیگر حوصله و توان لازم برای این که بخواهد طرح نویی در بیندازد و تحولی بیافریند در فرد وجود نداشته باشد؛ حداکثر، مدرس همین علوم می شود و در نتیجه از اهداف خود دور می ماند.

به همین جهت، این رویه باید مورد توجه و بازنگری قرار گیرد تا مشخص شود چقدر جواب داده و چقدر لازم است مورد اصلاح قرار گیرد. به نظر می رسد که نقش حوزه های علمیه در یادگیری و مواجهه با علوم انسانی، با نقش دانشگاه ها متفاوت است.

دومین نهاد دخیل در اسلامی سازی علوم انسانی، دانشگاه است. در دانشگاه هایی که مهد پرورش نیروی انسانی در این خصوص بوده اند، انگیزه تحول هم در اساتید، هم در مدیران و هم در دانشجویان ضعیف شده و موج مدرک گرایی و مدرک گیری به وجود آمده است. دانشجویان برای این که بتوانند در بازار کار جایگاهی پیدا کنند به این شیوه روی آوردند و به همین جهت صبغه آموزشی دانشگاه ها باعث شده که نوگرایی و تحول آفرینی در این عرصه به حداقل برسد، البته دانشگاه ها جز مکملی مانند دانشکده و پژوهشکده ها در کنار خودشان دارند که گاه در دل دانشگاه و گاه مستقل از آنها و گاه به شکل دولتی و گاه به شکل خصوصی، فعالیت می کنند.

طبیعتاً از این نهادها – به دلیل ماهیت پژوهشی آنها – انتظاری بیشتری وجود دارد که بتوانند به تحولاتی در تولید نظریه های علوم انسانی اسلامی دست پیدا کنند، اما به نظر می آید که خصوصاً در بخش دولتی دانشکده ها استقبال کمتری از این موضوع داشته اند. امر پژوهش به دلیل عدم حمایت کافی و همچنین مرارتی که امر پژوهش نسبت به آموزش دارد، کمتر مورد استقبال قرار می گیرد و برای اساتید راحت تر است همان درس هایی را که قبلاً تدریس می کرده اند مرتب تکرار کنند و آموزش دهند و نگران محتوای نظریه و توسعه علوم نباشند. پژوهشکده ها هم تا حدود زیادی تحت الشعاع مراکز آموزشی قرار گرفته اند و توانسته اند نقش مناسب را ایفا کنند.

نهاد سومی که نقش آن در سازمان دهی علم باید از بازبینی شود، نهاد حاکمیت و مدیریت علمی کشور است. نه این نظریه درست است که تصور کنیم تولید علم به سفارش حاکمان صورت می گیرد و آنها می توانند نظریه های علمی را تعیین کنند و نه این نظریه درست است که بگذاریم جامعه علمی، رها از حاکمیت به پیش برود؛ بلکه جامعه علمی مسئولیت پذیر، جامعه ای است که در قبال حاکمیت و جامعه خودش واکنش مثبت نشان دهد. اگر چنین باشد، باید حاکمیت ما قدرت تعریف مسأله و تنظیم مسائل در قبال دانشگاهیان را داشته باشد و از آنها در خدمت نیازهای واقعی جامعه اسلامی قرار گیرد.

به نظر می آید در دهه های گذشته در این جهت ضعیف عمل کرده ایم. این موضوع در بخش های غیر علوم انسانی هم مسأله بوده و به نظر می آید که علوم انسانی در بهبود بخشیدن به این وضعیت نسبت به غیر علوم انسانی پیش رو بوده اند. این ها مجموعه عواملی هستند که در آسیب شناسی سازمان دهی علوم انسانی باید به آنها توجه شود و اگر نقش ها باز بینی شده و در ارتباط با هم تعریف شوند وضعیت بهتری خواهیم داشت.

 

2- آسیب شناسی سیاست گذاری و برنامه ریزی تولید علوم انسانی اسلامی

در دوره های مختلف، بیشتر توجه سیاست گذاران در سیاست گذاری علم، معطوف به علوم مهندسی و پزشکی بوده و تا علوم انسانی و در نتیجه نسبت به علوم انسانی غفلت شده است. از یک طرف رشد بی رویه و نامتوازنی در توسعه علوم انسانی اتفاق افتاده، از نظر کیفی و محتوایی، رها شده و هیچ سیاست گذاری روشنی در تغییر سرفصل ها در حجم رشته های مورد نیاز اتفاق نیفتاده است و از طرف دیگر از نظر کمی هم، حجم دانشگاه ها افزایش یافته و رشد قابل توجهی در این بخش پیدا شده است؛ به طوری که هم اکنون فارغ التحصیلان این رشته ها بخش عمده ای از بیکاران جامعه را تشکیل می دهند، به دلیل این که تناسب عرضه و تقاضا در این بخش رعایت نشده است.

بنابراین دو نقیصه در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها وجود داشته است. نقیصه دیگر، حاصل سیاستگذاری های نادرست است؛ ارزش گذاری غلطی که در علوم و ارزش اجتماعی فناوران و برخورداران دانش مهندسی اتفاق افتاده، باعث شده است تا از نظر اعتبار اجتماعی و تأمین شغلی و کسب درآمد، این رشته ها مقدم باشند.

ممکن است که از نظر کمی، نیاز به فارغ التحصیلان علوم انسانی نسبت به دیگران کمتر باشد؛ ولی از نظر کیفی تأثیر گذاری آنها در برنامه ریزی کشور حتماً بیشتر است، به دلیل اینکه سایر علوم در خدمت تحقق سیاست گذاری هایی هستند که از دل این علوم خارج شده اند.

آسیب دیگری که در حوزه سیاست گذاری و برنامه ریزی وجود دارد، القای نگاه خوش بینانه به علوم به جای موضع نقادانه نسبت به آنهاست. متأسفانه اساتید نتوانستد در این جهت فعالیت درخوری داشته باشند. شاید احساس می کردند که اگر بخواهند نگاه نقادانه و ویرانگر نسبت به علوم موجود داشته باشند، اعتبار علمی شان زیر سؤال می رود؛ به همین جهت ابا داشتند که به این مسأله دامن بزنند و به همین دلیل نتوانستند روحیه نقادی را دانشجویان این بخش فعال کنند.

 

3- آسیب شناسی محتوایی

آسیب شناسی محتوایی را در سه مقیاس می توان انجام داد. مقیاس اول، آسیب شناسی محتوایی در محدوده علوم انسانی است. در یک محیط بزرگتر آسیب شناسی باید در مقیاس علم شناسی و فراتر از علوم انسانی صورت گیرد. در لایه سوم آسیب شناسی رابطه علوم با محیط اجتماعی است.

به نظر می رسد یک از آسیب ها در مقیاس اولی، عدم جامع نگری و کلان نگری در بین رشته های علوم انسانی است؛ یعنی نحوه تعامل و داد و ستد علوم انسانی مرتبط به هم، کمتر مورد توجه قرار گرفته و طبقه بندی مناسبی شکل نگرفته است. این تک نگری باعث می شود که ماهیت علوم به درستی عیان نشود. در مقیاس دوم، داد و ستد علوم انسانی با سایر علوم (مهندسی و پایه و...) به درستی محاسبه نشده است. در مقیاس سوم، چگونگی تأثیرگذاری فرهنگ پذیرفته شده جامعه اسلامی بر تولید دانش به خوبی مشخص نشده است. به هر حال، با استفاده از ظرفیت دانشی و انسانی موجود کشور، می توان تدابیری اندیشید که این تحول دانشی رخ دهد؛ به شرط پی گیری و همکاری.

حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند

منبع: فرهنگستان علوم اسلامی قم

ادامه مطلب
چهارشنبه 17 خرداد 1391  - 10:35 PM

 مردم‏سالارى دینى در مقایسه با دموکراسى غربى، در حوزه مبانى، اهداف، روش و حقوق، از امتیازات قابل توجهى برخوردار است. به پشتوانه این برترى‏ها مى‏توان مردم‏سالارى دینى را به عنوان جایگزینى مناسب براى دموکراسى غربى معرفى کرد

 
خبرگزاری فارس: تحلیل مفهوم دموکراسى غربى و مردم‏سالارى دینى

 

 

چکیده

مردم‏سالارى یکى از مهم‏ترین بحث‏هاى فلسفه سیاسى بوده و برداشت‏هاى متعددى از آن صورت گرفته است. بر اساس تحلیل فهم تاریخى از واژه دموکراسى و تبیین عناصر اصلى آن، مى‏توان چنین تعریفى از آن ارائه داد: حکومتى است که در آن مشارکت مردم در مسائل سیاسى، و آزادى و تساوى همه در برابر قانون و رضایت مردم نسبت به نظام سیاسى حاکم به رسمیت شناخته شده است. با بررسى آموزه‏هاى اسلامى، به این نتیجه مى‏رسیم که تحقق عناصر موجود در مفهوم مردم‏سالارى مورد اهتمام اسلام نیز بوده است.

همین نکته، زمینه مناسبى را براى ارائه الگویى جدید از مردم‏سالارى، پیش روى ما قرار مى‏دهد؛ زیرا در طول تاریخ دموکراسى ناب و خالص وجود نداشته است، بلکه تمام دموکراسى‏ها در چارچوب باورهاى مختلفى محدودیت‏هایى را پذیرفته‏اند. بر این اساس، راه‏کارها و سازوکارهاى تحقق آن تعریف شده است.بنابراین، مى‏توان دموکراسى ناب را بر اساس آموزه‏هاى اسلامى، که مورد اعتقاد و باور مسلمانان است، تحدید کرده سازوکارهاى تحقق آن را مشخص نمود. به این ترتیب، الگوى جدیدى از مردم‏سالارى را تحت عنوان مردم‏سالارى دینى ارائه داد. این مقاله با رویکرد نظرى به این موضوع مى‏پردازد.روش این تحقیق توصیفى ـ تحلیلى مى‏باشد.

کلیدواژه‏ها: دموکراسى، مردم‏سالارى، مردم‏سالارى دینى، لیبرال دموکراسى.

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 17 خرداد 1391  - 5:59 PM

 از نگاه همه بزرگان، آن هنری را می‌توان اسلامی و دینی نامید که درصدد تعالی انسان و جامعه باشد. به عبارت دیگر، هنر اسلامی آن هنری است که رابطه خالق و مخلوق را بیش از پیش به هم نزدیکتر گرداند.

 
خبرگزاری فارس: هنر اسلامی از دیدگاه اندیشمندان مسلمان

 

 

اشاره:

دراین تحقیق برآنیم تا معنا و مفهوم هنر اسلامی را از نگاه برخی از اندیشمندان معاصر که مقام والای عرفانی آنان نیز زبانزد خاص و عام است، مورد بررسی قرار دهیم. بزرگانی مانند: حضرت امام خمینی، شهید مرتضی مطهری، آیت‌الله جوادی آملی، علامه محمدتقی جعفری، آیت‌الله مصباح یزدی و شهید مظلوم دکتر بهشتی؛ ازجمله اندیشمندانی هستند که در این مقال دیدگاه‌های آنان مورد واکاوی قرار گرفته است. در این میان لازم دیدیم تا در کنار این بزرگان، به بررسی دیدگاه‌های شهید سیدمرتضی آوینی نیز بپردازیم؛ چه آنکه اندیشه ناب این شهید والامقام، قرابت خاصی با بزرگان عرصه دین و عرفان دارد.

 

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 17 خرداد 1391  - 5:54 PM

 ایران و تیم مذاکره کننده با حرکت در چارچوب بسته ارائه شده، باهوشمندی و درایت توانست به تدریج و بر اساس دیدگاه حرکت پروسه‌ای و نه پروژه ای، مسئله هسته‌ای را به یکی از محورهای فرعی مذاکرات و نه محور اصلی مذاکرات تبدیل کند

 
خبرگزاری فارس: دستاورد های هسته ای ایران

 

در پی چشم‌انداز مثبت مذاکرات استانبول 2 که ناشی از دیپلماسی مبتنی بر منطق تیم مذاکره کننده ایران به ریاست سعید جلیلی بود، طرفین مذاکره کننده، حرکت بر اساس چارچوب مورد توافق برای اجلاس بغداد را در دستور کار قرار دادند و تا آغاز مذاکرات بغداد در سوم خرداد، نشستهای کارشناسی مشروحی میان علی باقری معاون جلیلی و خانم هلگا اشمیت معاون کاترین اشتون رئیس تیم مذاکره کننده گروه 1+5 به منظور تعیین اولویتها و رئوس مذاکرات برگزار شد.

 

در این میان پایان مذاکرات استانبول 2 سرآغاز بروز تحولاتی شد که اجلاس بغداد را بیش از پیش از اهمیت برخوردار ساخت و اختلافات در میان اعضای 1+5 مشهودتر از گذشته نمایان شد و برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشورهای عضو به همراه مشکلات داخلی برخی از اعضا، شرایط متفاوتی را برای اجلاس بغداد رقم زد به گونه‌ای که فرانسه شاهد دگرگونی در بالاترین سطح سیاسی خود شده و نیکولا سارکوزی رئیس جمهور تندرو و دنباله روی سیاستهای غرب، کرسی ریاست را به فرانسوا اولاند سوسیالیست واگذار کرد و این در حالی است که سابقه نشان داده سوسیالیستهای فرانسه هیچگاه دنباله روی بی چون و چرای سیاستهای غرب به ویژه آمریکا نبوده اند.

 

نمایان شدن اختلافات

از سویی حزب محافظه کار دموکرات مسیحی آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان ضربه انتخاباتی سختی را پیش از اجلاس بغداد متحمل شد که بخشی از آن به سیاستهایی باز می گردد که وی در قبال مسائل اقتصادی حاکم بر اروپا به همراه برخی از دولتمردان اروپایی به ویژه سارکوزی به دنبال اعمال آنها بود اما نتایج انتخابات اخیر در فرانسه، یونان و ایتالیا نیز نشان داد که سیاست های ریاضت اقتصادی چندان مورد حمایت افکار عمومی نیست و در واقع بخشی از این شکست را می بایست سیاستهای مرکل در قبال جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌های اقتصادی دانست که چنین شرایطی را برایش رقم زده است.

سیاستهای خارجی ناموفق فرانسه در دوران سارکوزی باعث شد که اولاند در نخستین گام نماینده تندروی کشورش در گروه 1+5 را از کار برکنار کرده و در گامی نشانگر فاصله گرفتن از سیاستهای آمریکا در خاورمیانه در سفری غیرمترقبه به کابل، از خروج نیروهای رزمی فرانسوی مستقر در افغانستان تا پایان سال جاری میلادی خبر داد و این ضربه‌ای دیگر برای کاخ سفید محسوب می شود.

در عین حال ورود مجدد ولادیمیر پوتین به کرملین در ردای رئیس جمهوری روسیه از دیگر تحولاتی است که نمی توان از تاثیرات آن بر حرکت سیاست خارجی مسکو به ویژه در قبال چگونگی تعامل با آمریکا و نگرش به تحولات در عرصه جهانی به ویژه برنامه هسته‌ای ایران به سادگی گذشت چرا که همگان می دانند که روسیه تحت هدایت پوتین یکی از پرتنش ترین دوران خود را در سیاست خارجی با آمریکا سپری کرده و وی یکی از جدی ترین منتقدان رفتارها و کردارهای آمریکا در جامعه بین الملل بوده است.

از این رو در رویکردها و سیاستهای مسکو که همواره به بهره‌گیری از دیپلماسی در قبال برنامه هسته‌ای ایران و احترام به حقوق و جایگاه جمهوری اسلامی –دستکم در مواضع اعلامی روسیه- تاکید داشته، تفاوتها در چگونگی موضعگیری دولتمردان روسیه در فاصله زمانی میان اجلاس استانبول 2 و بغداد کاملا مشهود بود و روسها آشکارا از سیاستها و تحریم‌های اعمالی به ویژه از سوی آمریکا بر ایران انتقاد کردند.

 

شکستهای آمریکا از راه رسیدند

تحولاتی که پس از اجلاس استانبول 2 روی داد به ویژه سفر یوکیا آمانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به ایران در 2 روز قبل از اجلاس بغداد و دیدارهای سازنده‌ای که با مقامات ایرانی داشت و رضایت طرفین بر همکاری‌ها بر اساس چارچوب مورد توافق به همراه اختلافات میان اعضای 1+5 در قبال اتخاذ رویکرد مشترک در قبال جمهوری اسلامی ایران و مشکلات داخلی اعضا، رفتارهایی آشکار از سوی آمریکا را در پی داشت که از این واقعیت حکایت دارد که آمریکایی‌ها برخلاف همتاهای اروپایی خود تمایلی برای پیشبرد مذکرات میان ایران و گروه 1+5 ندارد.

در واقع مشکلات آمریکا با اعضای اروپایی گروه مذاکره کننده با ایران مدتی است که علنی شده و همتاهای اروپایی واشنگتن دیگر تلاشی برای پنهان کردن اختلافات خود با دولتمردان آمریکایی نمی کنند و سیاستهای این کشور را به ویژه در مقاطعی بشدت در تضاد با منافع و مصالح خود دانسته اند.

تعامل با جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت سیاسی و اقتصادی غیر قابل کتمان که از ثبات لازم برای قرار گرفتن در راس اولویتهای سیاست خارجی کشورهای اروپایی به ویژه در مقطع کنونی که اروپا با مشکلات سیاسی و اقتصادی بی شماری دست به گریبان است، به امری جدی برای دولتمردان اروپایی بدل شده است.

روابط آمریکا با روسیه و چین به عنوان دو عضو تاثیرگذار 1+5 نیز چنان فراز و نشیبهایی به دنبال داشته است که دستیابی به این نتیجه که مسکو و پکن در مهندسی روابط خود با جمهوری اسلامی ایران-دستکم در اوضاعی کنونی جهانی- در اندیشه ارتقا و تحکیم مناسبات خود با تهران باشند، کار دشواری نیست.

از این رو آمریکا تمایلی به پیشبرد مذاکرات میان ایران و 1+5 نداشت و اقدام کنگره آمریکا دو روز پیش از برگزاری اجلاس بغداد مبنی بر اتخاذ مواضع جنگ طلبانه و رد تصویب تحریمهای جدید علیه ایران از اقدام برنامه ریزی شده واشنگتن برای تخریب مذاکرات حکایت دارد به این نحو که چنین انتظار داشت طرف ایرانی در واکنش به این رفتار آمریکا، سیاست تندی را در مذاکرات بغداد اتخاذ کرده و مذکرات مسیری غیر طبییعی را طی کند که این امر با درایت مثال زدنی تیم ایرانی نیز خنثی شد؛

سناریویی که با سفر نماینده آمریکا در گروه 1+5 به سرزمینهای اشغالی بلافاصله پس از پایان اجلاس بغداد به منظور آنچه که تبادل اطلاعات با مقامات صهیونیستی خوانده شده است، تکمیل شد و در واقع مهر تائیدی است بر این واقعیت که آمریکا صرفأ سیاستهایی را دنبال می کند که منافعش به رژیم صهیونیستی برسد و هر آنچه که از اهمیت برخوردار است خشنودی سران اسرائیل از اقدامات آمریکاست و طبیعی است که اسرائیل از دستاوردها و پیروزی‌های جمهوری اسلامی ایران هیچگاه خشنود نخواهد شد. حال این اروپایی‌ها هستند که باید از خواب بیدار شده و دریابند که واشنگتن به هیچ وجه به منافع و مصالح آنها اندکی توجه نمی کند.

 

دستاوردهای طلایی ایران

در واقع دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران و تیم مذاکره کننده از همین واکنشهای منفعلانه آمریکا در تخریب روند مذکرات کاملا نمایان است؛ امری که سعید جلیلی در کنفرانس خبری خود به آن اشاره داشت و گفت: مسیر گفت‌وگو برای همکاری‌ها وقتی می‌تواند موفق و رو به جلو باشد که مسیرهای تخریبی به موازات آن نباشد و این یک مقوله جدی برای ماست.در واقع دستاوردها و موفقیتهایی که جمهوری اسلامی ایران طی 3 سال اخیر در مذاکرات خود با گروه 1+5 به دست آورده است دقیقا مبتنی بر مفاد بسته پیشنهادی است که طی آن ایران به گروه 1+5 آمادگی خود را برای ورود به مذاکرات همه جانبه، فراگیر و سازنده با هدف دستیابی به چارچوب مشخص همکاریها اعلام کرد و پیشنهادهای خود را به عنوان چارچوب اصلی گفتگو درمحورهای سیاسی- امنیتی، بین المللی و اقتصادی برشمرد.

در این بسته پیشنهادی تاکید شده بود: ملت ایران با تاکید بر ظرفیت های ذاتی ملی و نیز توانمندی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خود و با التزام اصولی، اعتقادی و تاریخی به بهره گیری از این ظرفیت ها و توانمندی‌ها در جهان به منظور برقراری صلح، آرامش، ثبات پیشرفت و رفاه ملت‌های منطقه و جهان آمادگی دارد تا بر اساس اصول و ارزش‌های الهی و انسانی از جمله به رسمیت شناختن حقوق ملت‌ها، احترام به حاکمیت کشورها، رعایت مردم سالاری و حق آزاد انتخاب برای ملتها و نیز پرهیز از فشار و تهدید و بر اساس بنیان‌های محکم عدالت و قانون و از طریق گفتگو و مذاکره، مسیر مناسب برای دستیابی به صلح پایدار و ثبات برای منطقه و جهان و نیز پیشرفت مستمر و رفاه فراگیر ملت های منطقه و جهان را فراهم آورد.در واقع جمهوری اسلامی ایران و تیم مذاکره کننده با حرکت در چارچوب بسته ارائه شده، با هوشمندی و درایت توانست به تدریج و بر اساس دیدگاه حرکت پروسه‌ای و نه پروژه ای، مسئله هسته‌ای را به یکی از محورهای فرعی مذاکرات و نه محور اصلی مذاکرات تبدیل کند که این امر دستاورد طلایی برای جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.

به طور خلاصه دستاوردها و موفقیتهای جمهوری اسلامی ایران را می‌توان به شرح ذیل ارائه داد:

1-تبدیل مذاکرات هسته‌ای به مذاکرات فراگیر: دیپلماسی منطقی جمهوری اسلامی ایران در مسیر مذاکرات اکنون مذاکرات را به دو بخش هسته‌ای و غیر هسته‌ای بدل ساخته است و طرفهای خارجی در حال مذاکره با ایران، با آگاهی از توانایی و جایگاه جمهوری اسلامی در حل مشکلات منطقه‌ای و جهانی خواستار ایفای نقش ایران در این امور هستند که حل و فصل مسئله بحرین، مواد مخدر، دزدان دریایی و امنیت آبهای دریایی از جمله این امور است.

2- تغییر موازنه فشار-مذاکره به راهبرد مذاکره-همکاری: "من قبل از آغاز گفت‌وگوها در تهران به صراحت بیان کردم که آنچه که امروز به پایان رسیده مسیر فشار علیه ملت ایران است و این مسیر، مسیری بن‌بست و بی‌نتیجه است و آن‌چه که می‌تواند موفقیت را تضمین کند بحث گفت‌وگو و همکاری است و ما توصیه می‌کنیم برای این‌که گفت‌وگوها موفق رو به جلو باشد در راهبرد گفت‌وگو و همکاری عمل شود".

این اظهارات جلیلی در کنفرانس خبری خود در بغداد به خوبی از این امر حکایت دارد که جمهوری اسلامی ایران با به کارگیری سیاستی منطقی، تداوم مذاکرات را به نیاز جدی طرفهای خارجی بدل کرده است و ادامه مذاکرات در روسیه دقیقا در راستای همین سیاست اتخاذی ایران است که بارها در قبال برگزاری مذاکرات مبتنی بر چارچوب مورد توافق و همکاری‌های مناسب در هر زمان و مکانی اعلام آمادگی کرده است.

3-استفاده از برگه ای به نام تعیین مکان برگزاری اجلاس: طی 10 سالی که از مطرح شدن برنامه هسته‌ای ایران می گذرد همواره مکان برگزاری مذاکرات بر عهده طرفهای مدعی خارجی بوده که جمهوری اسلامی ایران را وادار می کرد در شهرهای اروپایی و مکانهایی غیر از آنچه که خود تمایل داشت، بر سر میز مذاکره بنشیند. اما شرایط به نحوی رقم خورده است که اکنون این جمهوری اسلامی ایران است که در تعیین مکان برگزاری مذاکره نقش اصلی را ایفا کرده و برگزاری دو نشست در استانبول و یک نشست در بغداد و نشست آتی در مسکو از موفقیتهای جمهوری اسلامی ایران برای برگزاری مذاکرات در همسایگی خود حکایت دارد.اکنون تراز دیپلماسی ایران به گونه ای بالا رفته است که حتی از محل برگزاری مذاکرات نیز به عنوان یک برگ برنده استفاده می کند.

4-با اهمیت ساختن دستور کار اجلاس بر اساس پیشنهادهای ایران: در مذاکرات پیشین میان ایران و گروه 1+5 ، اصرار دو طرف بر مواضع پیشین به ویژه تاکیدات غربی‌ها بر مواضع غیر منطقی خود در قبال غنی‌سازی و موضوعات مرتبط با آن، شرایطی را رقم می زد که دو طرف صرفأ به ایراد سخنرانی برای یکدیگر پرداخته و بدون دستیابی به توافقی برای تداوم مذکرات به خانه‌های خود باز می گشتند اما اکنون شاهد هستیم که طرفین مذاکره با تهران، دستور کار اجلاس را جدی تلقی کرده و خواستار مشارکت ایران در حل شماری از مشکلات منطقه‌ای و جهانی می شوند.

5- تغییر جایگاه ایران از متهم به مدعی: اکنون اعضای گروه 1+5 به این نتیجه رسیده اند که با ارائه برخی امتیازهای ناچیز نظیر ارائه قطعات یدکی هواپیما، تامین امنیت نیروگاه بوشهر و مواردی از این دست نمی توان ایران را به کوتاه آمدن از حقوق خود مجبور سازند به طوریکه جلیلی در برابر دیدگاه جهانیان پس از پایان مذاکرات اعلام می کند که باید در بحث هسته‌ای، اعتماد ملت ایران جلب شود و اعضای ان‌پی‌تی باید به همان میزان که به تکالیفشان عمل می‌کنند از حقوق لازم هسته‌ای برخوردار باشند. در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران در جایگاهی است که طرفهای دیگر را به دلیل اتخاذ مواضع غیر اصولی و عدم پایبندی به تعهدات خود که در معاهدات و کنوانسیونهای بین المللی تصریح شده، به زیر سوال برده و تاکید می کند که در پایبندی به حقوق حقه خود اندکی عقب نشینی نمی کند.

6-افزایش قدرت چانه زنی و اعتبار منطقه‌ای: جمهوری اسلامی ایران بر اساس مفاد بسته پیشنهادی خود افزایش اعتبار و قدرت چانه زنی کشورهای منطقه به منظور ایفای نقش موثر در حل مسائل منطقه‌ای و جهانی را از جمله اولویتهای خود می داند و شاهد بودیم که برگزاری 2 دور از مذاکرات در ترکیه و یک دور در بغداد که به بهترین نحو ممکن و امنیت کامل برگزار شد این پیام را برای کشورهای منطقه و جامعه بین الملل به دنبال داشت که کشورهای منطقه از جایگاه و اعتبار مناسبی برخوردارند که خود مشکلات خود را حل کرده و نیازمند نسخه‌های غربی و منفعت طلبانه قدرتهای بزرگ نباشند.

7-تقویت آمادگی افکار عمومی ایران درباره مذاکرات: دستاوردهای اخیر تیم مذاکره کننده ایران در صیانت از حقوق ملت ایران شامل موفقیت بزرگی می شود که همانا تقویت آمادگی افکار ملت ایران در قبال مذاکرات مهم و حساسی است که فرزندان توانمند این آب و خاک با در نظر گرفتن 3 اصل عزت، حکمت و مصلحت با بیگانگان دنبال می کنند. اکنون ملت ایران به خوبی واقفند مذاکرات امری "پروسه ای است و نه پروژه‌ای" که در کوتاه مدت، نتیجه‌ای بلند مدت داشته باشد.

مردم ایران به یاد دارند که در گذشته‌ای نچندان دور ایران مجبور شده بود از حق غنی سازی خود به طور مقطعی نیز دست بردارد و آن را تعلیق نماید و حتی برای امضای پروتکل الحاقی در فشار بود اما اکنون شاهدیم که صیانت از حقوق اساسی ملت ایران به ویژه حق هسته‌ای آن که امری انکار ناپذیر در میان حقوق شناخته شده ملت ایران است، به ابزار اعمال فشار ایران بر بیگانگان بدل شده و تیم مذاکره کننده مبتنی بر ظرافتهای دیپلماتیک به بهترین نحو ممکن نه تنها از حقوق ملت ایران دفاع می کنند بلکه طرف مقابل را در نقطه ضعف قرار داده اند و با دست برتر، مطالبات ملت ایران را پیگیری می کنند.

اکنون جمهوری اسلامی ایران مذاکرات مسکو را پیش رو دارد و قطعا تیم مذاکره کننده ایران با پیشنهادها و گزینه‌های نتیجه‌بخشی در این اجلاس حضور خواهد یافت و ضروری است که اعضای 1+5 با بهره‌گیری از فرصت طلایی پیش آمده، از توانایی‌ها و پتانسیل جمهوری اسلامی ایران برای حل مشکلات فراوان خود نهایت استفاده را ببرند و به جای خصومت و دشمنی با ملت ایران، راه تعامل و همکاری را به منظور برقراری صلح و ثبات در جهان در پیش بگیرند.

منبع:بصیرت

ادامه مطلب
چهارشنبه 17 خرداد 1391  - 5:45 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6269342
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی