به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 اگر انسان در میدان جاذبه منظومه شمسی قرار گرفت با سرعت منظومه شمسی در عالم حرکت می‏کند. چراکه در میدان جاذبه آن قرار گرفته است. آیا می‏شود در میدان جاذبه اولیا الهی قرار گرفت و با سرعت عبادت آنها حرکت کرد؟

خبرگزاری فارس: مبانی کلی علم اخلاق

 

1 ـ "رشد و غی" محصول ولایت و تولی

یک "رشد" و "غی" و یک "هدایت" و "ضلالی" وجود دارد که بر خلاف کسانی که خیال می‏کنند این انسان است که خود مستقیما به هدایت و ضلال راه پیدا می‏کند و خود انسان است که به رشد و غی می‏رسد، یک امر دو طرفه است؛ یعنی با "ولایت" و "تولی" است که ما به رشد یا غی (ضلال) می‏رسیم. گرچه اکراهی در کار نیست و بنای خدای متعال در این مرحله بر اجبار نبوده که کسی را بر غی یا ضلال مجبور کند.

بقيه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
دوشنبه 14 فروردین 1391  - 7:39 PM

   بورس آمریکا در سه سال گذشته حدود نیمی از ارزش خود را بر اثر آشکار شدن بحران املاک و ورشکستگی ده‌ها بانک آمریکایی و سقوط قیمت منازل و املاک در این کشور که از سال 1929 بی‌سابقه بود از دست داد.

خبرگزاری فارس: 6 دلیل برای فروپاشی بورس آمریکا

 

سرمایه‌گذاران در بورس وال استریت از افزایش قیمت نفت بشدت نگران هستند. مضاربه‌های خیالی هم نمی‌تواند این واقعیت را به مدت طولانی مخفی نگاه دارد. شاخص‌های کل بورس شرکت‌های فناوری نازداک و شرکت‌های صنعتی داو جونز وارد مرحله‌ای از رکود شده است و این، پس از آن اتفاق افتاد که سطح شاخص اولی به 3000 و دومی به 13000 رسید. این شاخص‌ها از لحاظ فنی مرحله‌ای محسوب می‌شود که رشد زیاد بورس‌ها یا نزول شدید سهامهای آمریکا و به تبع آن دیگر بازارهای جهانی در آن مشخص می‌شود؛ نزولی که این بار دیگر هیچ ثباتی ندارد اگر تنش در منطقه خلیج فارس با ایران ادامه یابد به طوری که این امر سبب بالا رفتن قیمت جهانی نفت می‌شود و امیدها برای احیاء اقتصادی غرب از بین‌ می‌رود.

بقيه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
دوشنبه 14 فروردین 1391  - 8:35 AM

  در سالهای اخیر گروه هایی که در سواحل این کشور در دریای سرخ تشکیل شده اند به حمله به کشتی های تجاری و نفت کش پرداخته اند و باعث شده اند تا این منطقه به یکی از خطرناک ترین نقاط برای کشتی رانی تبدیل بشود.

خبرگزاری فارس: حقایقی در مورد دزدان دریایی سومالی

 

به نقل از باشگاه خبرنگاران، بسیاری از ما با شنیدن واژه دزد دریایی به یاد یک کشتی چوبی بزرگ با ملوانانی اکثرا یک چشم و پرچمی سیاه رنگ با تصویر یک جمجمه و دو استخوان می افتیم. اما دزدی دریایی پدیده ای است که در جهان امروز نیز وجود دارد و در سالهای اخیر و در نزدیکی کشور ما شدت زیادی پیدا کرده است.

کشور سومالی در شاخ آفریقا از سالهای اولیه دهه 90 میلادی شاهد جنگ داخلی و نا آرامی های گسترده ای بوده است که این کشور را به سمت بی ثباتی کامل کشیده است. در سالهای اخیر گروه هایی که در سواحل این کشور در دریای سرخ تشکیل شده اند به حمله به کشتی های تجاری و نفت کش پرداخته اند و باعث شده اند تا این منطقه به یکی از خطرناک ترین نقاط برای کشتی رانی تبدیل بشود.

بسیاری از ناظران دخالتهای خارجی را نیز در این ماجرا را بی دلیل نمی دانند تا به این بهانه در این آب راه مهم و استراتژیک حضور پیدا کنند. در این مطلب قصد داریم تا شما را با ارقام و مسائلی در مورد این دزدان دریایی قرن بیست و یکمی آشنا کنیم.

_ اقدامات چند سال اخیر این گروه ها باعث شده است که هزینه کشتی رانی در جهان با افزایش چشم گیری مواجه شود. هزینه بیمه کشتی ها و اسکورت کشتی ها از جمله این هزینه ها است که سالانه به حدود 10 میلیارد پوند می رسد.

_ چیزی در حدود 44 درصد دزدی های دریایی که در سال 2010 میلادی رخ داده است در سواحل سومالی بوده است و ای منطقه را به نوعی به خطرناک ترین نقطه برای دریانوردی تبدیل کرده است.

_ تنها در پاییز سال 2011 میلادی چیزی در حدود 300 نفر از شهروندان کشورهای مختلف توسط گروه های مختلف از دزدان دریایی سومالی گروگان گرفته شدند.

_ سلاح عمده این شورشی ها سلاح های اتوماتیک تهاجمی مثل کلاشینکف ، راکت انداز آر پی جی 7 و گاها مسلسل های سنگین است که بر روی قایقهای این دزدها نصب می شود.

_ با توجه به نبود دولت مرکزی ، تعدادی از شرکتهای ماهی گیری خارجی به این منطقه آمده اند و در حال استفاده منابع غنی آبزیان این کشور برای ماهی گیری هستند. بسیاری معتقد هستند که این شرکتها در حال آلوده کردن سواحل سومالی هستند.

_ بر اساس آمار موجود چیزی در حدود 70 درصد ساحل نشینان سومالیایی از این گروه ها حمایت می کنند.

_ بسیاری از دزدان دریایی در این منطقه نوجوان و جوان هستند که به دلایل مختلفی به این گروه ها می پیوندند.

ادامه مطلب
شنبه 12 فروردین 1391  - 9:25 PM

  استراتژی عملیات روانی آمریکا در کجا شکل می گیرد؟ عملیات‌های سایبری امریکا طی دهه آتی چگونه خواهند بود؟ آموزش سربازان آمریکایی توسط چه سازمانی و چگونه انجام می‌گیرد؟

خبرگزاری فارس: دکترین و تاکتیک‌های جنگ‌‌های اطلاعاتی آمریکا چگونه تدوین می‌شود؟

 

به نقل از مشرق، مقر فرماندهی آموزش و دکترین ارتش آمریکا (TRADOC) یا ترادوک یکی از مراکز فرماندهی ارتش آمریکا است که در پادگان فورت اوستیس (Fort Eustis) در ویرجینیا قرار دارد. این سازمان مسؤول نظارت بر آموزش نیروهای ارتش آمریکا، تدوین دکترین و طراحی و تهیه سیستم‌های تسلیحاتی جدید است. ترادوک 33 دانشکده و مرکز را در 16 مجموعه نظامی هدایت می‌کند. دانشکده‌های ترادوک 2/734 دوره آموزشی (81 دوره مستقیما در پشتیبان از بسیج نیروها) و 373 دوره یادگیری زبان ارائه می‌کنند. این 2/734 دوره شامل 503/164 صندلی برای 434/424 سرباز؛ 34/675 دیگر پرسنل نظامی؛ 7/824 سرباز خارجی و 26/241 غیر نظامی است.[1] هم‌اکنون ریاست این سازمان بر عهده ژنرال رابرت دبیلیو کان (Robert W. Cone) است.[2]

بقيه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
شنبه 12 فروردین 1391  - 3:11 PM

 

فرزند اولم تازه به دنيا آمده بود. همه از تولد او خوشحال و ذوق‌زده بودند و به روزهاي خوش آينده فكر مي‌كردند. من هم از شادي در پوست خودم نمي‌گنجيدم، اما فقط به فكر لحظات خوب و شاد امروز نبودم. مي‌دانستم كه من مسوول آينده اين كوچولو هستم و بايد او را طوري تربيت كنم كه در زندگي آينده‌اش موفق باشد.

در اولين اقدام براي تربيت او تصميم گرفتم هيچ وقت فرزندم را مجبور نكنم كاري را انجام دهد كه من مي‌خواهم. مي‌خواستم مادر صبور و مهرباني باشم كه فرزندش را در هر شرايطي درك مي‌كند و او را مي‌فهمد.

 

*‌*‌*‌

5 سال گذشت؛ سال‌هايي خوب و آرام. من، همسر و فرزندم با هم به خوبي زندگي مي‌كرديم و شاد بوديم. خوشبختانه همه چيز خوب بود و فرزندم همان طور كه مي‌خواستم بزرگ مي‌شد.

آن روزها او داشت براي امتحان كاراته‌اش آماده مي‌شد؛ امتحاني كه پس از قبولي در آن مي‌توانست كمربند زرد كاراته را بگيرد. در آن روزها همه ما سعي مي‌كرديم به اين كوچولو كمك كنيم. براي همين شرايط بسيار سختي پيش آمده بود، بخصوص براي من كه مادرش بودم. هر روز با او تمرين مي‌كردم و از او مي‌خواستم روي حركاتي تمركز كند كه بيشتر احتمال دارد در امتحانش باشد.

من همه سعي خودم را مي‌كردم و تمام انرژي‌ام را روي اين كار گذاشته بودم، اما براي او كه پسر بچه‌اي 5 ساله بود، اين تمرينات اصلا جدي به نظر نمي‌رسيد. او تنها دوست داشت بازي كند و شاد باشد. همه اين تمرين‌ها را هم به بازي مي‌گرفت. در حقيقت اين روزها تنها من به عنوان مادرش كمك مي‌كردم تا او موفق شود، ولي قبولي در اين امتحان اصلا براي خودش مهم نبود. او تمام روز بازي مي‌كرد و دوست داشت با همسالانش همراه شود. من هم دائم با او بحث مي‌كردم يا حتي گاهي سرش فرياد مي‌كشيدم. به او مي‌گفتم با اين شيوه تمرين كردن هيچ وقت كمربند زرد را نخواهد گرفت.

يكي از حركات به نظرم سخت بود و تصور مي‌كردم حتما در امتحان او خواهد آمد. به همين دليل دائم اين حركت را با او كار مي‌كردم و از او مي‌خواستم آن را تكرار كند. اما هر دفعه او فقط بازي مي‌كرد و من هم فقط عصباني مي‌شدم و فرياد مي‌كشيدم. در نهايت من باعث شدم پسرم احساس كند نمي‌تواند هيچ كاري را با موفقيت به اتمام برساند. درست همان كاري را انجام دادم كه روز تولدش قول داده بودم نكنم.

هنوز هم احمقانه و خودخواهانه برخورد مي‌كردم. گويي اصلا نمي‌فهميدم دارم چه كار مي‌كنم. او خوب حركات را اجرا مي‌كرد، اما من بيش از حد توقع داشتم.بالاخره روز امتحان فرا رسيد. كم‌كم آماده مي‌شديم تا از خانه بيرون برويم و به محل امتحان برسيم. توصيه‌هاي دقايق آخر را هم به او كردم و با هم راهي شديم.

وقتي داشت امتحان مي‌داد، فوق‌العاده عمل كرد. مربي حركتي را به او مي‌گفت و پسرم هم خيلي طبيعي و آرام همان كار را انجام مي‌داد. همه حركات آرام و ماهرانه انجام شد و مربي هم هيچ وقت از او نخواست حركت خاصي را كه من با او كار كرده بودم اجرا كند. پسر كوچولوي من كمربند زردش را گرفت و يك مرحله پيش رفت.

وقتي مي‌خواستيم به خانه برگرديم، سوار ماشين شدم و پسر كوچكم را كنار خودم نشاندم. وقتي داشتم به سمت خانه حركت مي‌كردم، او از من پرسيد: «مامان، چرا منو مجبور كردي اين همه آن حركت را انجام بدم، وقتي اصلا تو امتحان نبود؟»

شايد اگر شخص ديگري در ماشين بود مي‌خنديد و فكر مي‌كرد پسرم چه حرف‌هاي مسخره‌اي مي‌زند، اما حرف‌هاي او براي من مفهوم داشت. من مي‌فهميدم منظور او چيست. در حقيقت هر كلمه‌اي كه او مي‌گفت مثل يك سيلي به صورتم مي‌خورد. من به او اعتماد نكرده بودم و او هم خوب اين موضوع را درك كرده بود.

براي اين‌كه كار اشتباهم را جبران كنم، بقيه روز با هر كسي كه صحبت مي‌كردم با افتخار از پسرم تعريف مي‌كردم و مي‌گفتم او كمربند زردش را گرفته است. شب هم وقتي خوابيد، كنارش رفتم و به او گفتم چقدر دوستش دارم. گفتم عاشق او هستم و هميشه بهترين‌ها را برايش مي‌خواهم.

او بازي مي‌كرد و هيچ چيز نمي‌گفت. فقط گاهي آرام مي‌خنديد. هنوز احساس گناه مي‌كردم، پسرم را در آغوش گرفتم، بوسيدم و گفتم: «من عاشقتم كوچولو.» نمي‌دانستم او مرا بخشيده است يا نه. محكم بغلش كردم و به چشمان زيبايش خيره شدم.

پسرك آرام و با خنده‌اي كودكانه جواب داد: «مي‌دونم دوستم داري، ولي من بيشتر دوستت دارم، مامان جونم.»

او مرا بخشيده بود. من هم با خودم فكر كردم اين حس از هر امتحان و آزمايشي بهتر و مهم‌تر است. پس با خودم قرار جديدي گذاشتم؛ مي‌خواستم مادر بهتري باشم و فرزندم را همان‌طور كه هست بپذيرم؛ فرزند كوچك و دوست‌داشتني من.

ادامه مطلب
شنبه 12 فروردین 1391  - 10:43 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6270088
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی