آیتالله اشتهاردی از بندگان صالح خداوند و عالمی پاک و برخوردار از سجایای اخلاقی و صلاح و سداد عملی بودند و نه تنها درس اخلاق ایشان در حوزه علمیه که شیوه زندگی و رفتار ایشان نیز آموزنده تقوا و پارسایی محسوب میشد.
فرهنگ نیوز، در سده هاى اخیر از دارالمؤمنین اشتهارد علما و دانشمندان، دینى نامورى برخاستند که چون ستارگانى فروزان در آسمان علم و دین درخشیده اند. ازجمله این اعلام بزرگانى نظیر آخوند بزرگ: آقا ملا محمد حسن اشتهاردى، آقا ملا على احمد شاه بختى (1345ق) آقا ملا محمد مهدى امینى (1342 ق) آقا ملا ابوالحسن، ملا محمد اسماعیل امامى، میرزا حبیب الله عسگرى (1373ق) حاج شیخ یحیى تقوى (1378ق) و فرزندش حاج شیخ حسین تقوى (1421ق)، آقاى سید عبدالله برهانى(1397 ق)، شهید حاج شیخ غلامرضا سلطانى(1/12/1364) و شهید مفقودالاثر شیخ حسن سلیمانى و عده دیگرى که در حوزه هاى علمیه اشتهارد و قم به تحصیل اشتغال دارند. از میان آنان آیت الله حاج شیخ على پناه اشتهاردى از چهره هاى شاخص و مقبول علما و مراجع بوده و در زهد و تقوا زبانزد حوزویان و در تدریس و تحقیق میان مدرسان و محققان سابقه اى درخشان دارد.
* تولد و خاندان
على پناه فرزند یوسف، در هفتم محرم سال 1340قمرى (1301شمسى) در خانواده اى متدین و ساده زیست در یکى از محله هاى اشتهارد متولد شد.شغل پدرش آرایشگر (سلمانى) و مادرش خانه دار و تبار هر دو از مردمان مؤمن و ساده زیستى بودند که از راه کار و کارگرى زندگى خود را اداره مى کردند.
على پناه نه ماهه بود که پدر را از دست داد و مادرش مسئولیت تربیت او و دیگر فرزندانش را بر عهده گرفت. مادر براى گذراندن امور زندگى و امرار معاش روزانه با آسیاى دستى براى مردم آرد تهیه و با دستمزد آن مخارج خود و بچه هایش را تأمین مى کرد.
* تحصیلات ابتدایى و مقدماتى
او در شش سالگى به مکتب خانه محله فارچى آباد زادگاهش رفت و در دو سال قرآن خواندن را آموخت. سپس تحصیلات ابتدایى را تا 11 سالگى ادامه داد و با تشویق روحانى محل حاج شیخ یحیى تقوى به فراگیرى مقدمات دروس حوزوى روى آورد. ادبیات عرب، منطق، «معالم الاصول»، «مطوَّل» و پس از آن مقدارى از کتابهاى شرح لمعه و قوانین را نزد او خواند و براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.
آقاى اشتهاردى در خاطرات خود مى گوید:
«...قبل از بلوغ کار مى کردم، آقاى حاج شیخ یحیى تقوى در مسجد فارچى آباد چال محله براى چند نفرى فارسى و هم عربى درس مى گفت. من نیز میل داشتم درس بخوانم. حاج شیخ یحیى فرمود: بیا و به درسها گوش بده. من کتاب نداشتم، به من کتاب داد. عصرها در آن مسجد برایم درس مى گفت. چندین سال خدمت ایشان درس خواندم. با آقاى سید جمال هاشمى و حاج بابا سلطانى و حاج هبة الله شاه بیک از ابتدا تا مقدارى از شرح لمعه را همدرس بودیم. تا شانزده سالگى ضمن کار ادبیات و مقدارى از شرح «لمعه» و «قوانین» را در اشتهارد نزد حاج شیخ یحیى خواندم. او از شرح «امثله» تا «کفایة الاصول» را درس مى داد. مردم براى خواندن نماز لیلة الدّفن (وحشت) به او پولى مى دادند و او پول را به من مى داد و من نماز وحشت را مى خواندم. من نمى خواستم در اشتهارد بمانم. روزى به مسجد چال محله رفتم و از خدا خواستم وسیله مهاجرتم را فراهم کند. چندى نگذشت به محل بقعه بى بى سکینه در سلمیان شهریار رفتم و در آنجا براى عده اى از نوجوانان پسرى که مى خواستند باسواد شوند کلاس درس باز کردم و ماهى 9 تومان حق التعلیم دریافت کردم و مخارج من نیز با آنان بود. پس از سه سال و نیم تدریس با تشویق عده اى از خیرخواهان راهى قم شدم و به مدرسه فیضیه رفتم. آن زمان آقاى صاحب الدارى مدیر و مسئول مدرسه فیضیه بود. نزدش رفتم تا براى درس خواندن و حجره گرفتن ثبت نام کنم. شناسنامه ام را خواست. زیرا از سوى وزیر فرهنگ رژیم پهلوى اعلام شده بود که کسانى که خدمت نظام نکرده اند نباید پذیرفته شوند شناسنامه ام را به او دادم. پس از نگاه کردن به شناسنامه گفت: شما مشمول (سرباز) هستید و ما مشمول نمى پذیریم. سه روز در قم ماندم. سپس به تهران رفتم. در تهران کسى نزدم آمد و گفت: شاگرد مى خواهم. پیش او رفتم تا شاگردى کنم. مدتى کار کردم چون مشترى هاى او بیشتر زن ها بودند، از خدا خواستم کار دیگرى پیدا کنم. دوباره به اشتهارد بازگشتم و دروس حوزوى را نزد حاج شیخ یحیى ادامه دادم تا پهلوى اول (رضاخان) فرار کرد پس از آن با سفارش برخى از بزرگان و اجازه مادرم به قم رفتم. براى گرفتن حجره در مدرسه فیضیه دروس (مغنى، مطوّل، شرایع، منطق و شرح لمعه) خوانده شده را امتحان دادم. کتاب تهذیب المنطق را براى امتحان نزد امام خمینى که از ممتحنین بود خواندم. در اثناى خواندن جمله اى را نتوانستم بخوانم. امام فرمود: دوباره از اول تا آخر بخوان. براى بار دوم خواندم. پس از قبولى، در مدرسه فیضیه حجره گرفتم و مشغول تحصیل شدم. همه درسهایى را که در اشتهارد خوانده بودم، تدریس کردم و بقیه شرح «لمعه» را نزد آیت الله نجفى مرعشى شروع کردم و تا آخر، همه متون درس را نزد دیگر استادان خواندم...»
* تحصیلات سطوح و خارج
در سال 1320شمسى که هجده بهار از عمر آقاى اشتهاردى گذشته بود، وارد قم شد. بقیه کتابها و متون درسى رایج سطح و به دنبال آن سطح عالى را ادامه داد و متون فقه و اصول را نزد استادان مشهور وقت حجج اسلام و آیات عظام آقا شیخ مرتضى حائرى (1406ق) آقا سید صادق شریعتمدارى آقا شیخ محمد على حائرى کرمانى (1373ق)، آقا شیخ عبدالرزاق قائنى (1410ق)، آقا سید محمدرضا گلپایگانى(1414ق) خواند و همزمان فلسفه و کلام را نزد آقا سید احمد خوانسارى (1405ق) و علامه سید محمد حسین طباطبائى (1402ق) فراگرفت و از درس اخلاق امام خمینى (1409ق) بهره هاى فراوان برد.
با اتمام سطوح عالى، در درس خارج فقه و اصول آیات عظام و مراجع بزرگ شرکت کرد. او سالها در درس خارج عمومى و خصوصى آیت الله حاج آقا حسین بروجردى (1380ق) حاضر شد و قبل از رحلت ایشان، در حلقه دروس آیات عظام سید محمدرضا گلپایگانى، سید محمد حجت (1372ق) سید محمد تقى خوانسارى (1371ق)، سید صدرالدین صدر(1373ق)، امام خمینى و بعد از رحلت آیت الله بروجردى درس اصول شیخ الفقها آیت الله شیخ محمد على اراکى (1415ق) و... حاضر شد. وى از دیگر آموخته هاى خود در این دوره چنین مى گوید:
«...اولین استادم آقاى حاج شیخ یحیى تقوى توصیه کرد به غیر از درس و بحث به کار دیگرى نپردازم. از آیت الله آقا سید محمدرضا گلپایگانى، بردبارى را در امور تحصیل و زندگى آموختم. آیت الله العظمى سید احمد خوانسارى به من یاد داد به تخیلات و وهمیات توجه نکنم. از رفتار و کردارهاى آیت الله العظمى بروجردى نظم و ارزش آن، و اینکه کینه کسى را به دل نگیرم، فراگرفتم. امام خمینى به من آموخت به امور دنیوى توجه نکنم و اگر چیزى از آن امور را از دست دادم، اهمیت ندهم... از اول تحصیلاتم تاکنون به این فکر نیفتادم که از کسى اجازه بگیرم و ظاهراً اجتهاد اجازه اى نیست، بلکه قوه اى است الهى که انسان هر وقت آن قوه را پیدا کرد، باید در اعمال خود استنباط و گرنه تقلید کند.
آقاى اشتهاردى از همان سال ورود به قم (1320ش) تدریس دروس سطح را آغاز کرد. او روزانه با تدریس چند درس از متون فقه و اصول چند دوره کتابهاى سطح را به پایان رساند و شاگردان بسیارى را از دانشهاى خود بهره مند ساخت. او پس از رحلت استاد بزرگوارش آیت الله العظمى بروجردى، براى مدتى تدریس سطح خارج را شروع کرد و همزمان از سوى آیت الله العظمى گلپایگانى به عنوان یکى از ممتحنین طلاب در دروس سطح انتخاب شد و در هیئاتى که بدین منظور برگزیده شده بودند، فعالیت کرد.
آیت الله اشتهاردى تمام کتاب و ابواب لمعه را حتى آنچه را که مربوط به مسائل «عبد»، «امه»، «عتق» مى باشد تدریس مى کند و معتقد بود:
یکى از اشتباهات حوزه ها این است که این ابحاث را به دلیل نبودن موضوع «عبد» و «امه» نمى خوانند، درحالى که دانستن و بیان احکام خدا مربوط به نیاز مردم نیست. باید براى حفظ احکام اسلام این ابواب و کتابهاى مربوطه خوانده شود. احکام الهى براى جهانیان است و هنوز هم «عبد» و «امه» در جهان هست. استادم آیت الله العظمى اراکى فرمود «با نقشه انگلیسى ها در جنگ بین الملل اوّل مسئله رقیّت را در جهان اسلام الغا کردند.»
ما باید اجتهاد کنیم و من گفته ام و مى گویم هرکس در فقه مباحث و احکام «عبد» و «امه» و... را نخواند و بحث نکند، مجتهد نیست. چون بخشى از احکام غیر مملوک از ادلّه مملوک استنباط مى شود. بشر روى زمین به این احکام نیاز دارد، اگر حکم بیان شود هرچند مردم هم عمل نکنند، اشکالى ندارد...»
* درس اخلاق
آیت الله اشتهاردى سالهای زیادی در ایام تحصیل حوزه شب هاى پنج شنبه، پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء، در مدرسه فیضیه و صبح پنجشنبه ها در بیت قدیمى امام خمینى و ایام ماه رمضان در بیت رهبرى ساعتى را به تدریس اخلاق اختصاص داده بود. در این ساعت مشتاقان فراوانى گرد او جمع مى شدند و از مواعظ، تذکرات اخلاقى و نصایح او بهره مند مى بردند. او در بیان خود با بهره گیرى از آیات و روایات اخلاقى به ذکر الگوهاى تربیت اسلامى مى پرداخت و از معلمان بزرگ اخلاق و عرفان یاد مى کرد.
* سفرهاى تبلیغى
آقاى اشتهاردى در دوران جوانى و پس از آن، سالها در ایام تبلیغى براى تبلیغ و گاه تدریس به شهرهاى مختلف سفر مى کرد. او بارها براى ارشاد و تبلیغ به زادگاهش اشتهارد مى رفت. سفرهاى تبلیغى زیادى هم به شهرهاى تفرش، ترخوران، زرین شهر و تهران داشته است. او براى مدتى در تویسرکان اقامت گزید و با طلاب حوزه آن جا ضمن اُنس و الفت تبلیغاتى هم داشت. قریب دو سال ساکن خرم آباد لرستان شد و ضمن تبلیغ و ارشاد، به تدریس کتابهاى درسى براى طلاب حوزه آنجا همت گماشت و در این مدت کار عمده تحقیقات پیرامون کتاب مدارک «العروة الوثقى» را نیز انجام داد.
آیت الله اشتهاردى از سوى مراجع تقلید درگذشته و معاصر سفرهاى بسیارى براى حج تمتع به عربستان کرده و در بعثه آنان به انجام وظایف محوله پرداخته است.
آقاى اشتهاردى از این سفرهاى خود خاطرات خوشى دارد. او مى گوید:
«در یکى از سفرهاى حج که با هیئت انصارالمهدى اعزام شدم، وقتى به مدینه رفتم، با مشاهده مسجدالنبى و حریم آن عظمتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در قلبم افتاد و از آن روز تا به حال هیچگاه در تشهد نماز جمله «السلام علیک ایّها النّبى و رحمة الله و برکاته» را ترک نمى کنم و به یاد آن عظمت مى افتم. در سفرى دیگر از سوى آیت الله العظمى فاضل لنکرانى به مکه، در بعثه ایشان انجام وظیفه مى کردم. هیئاتى از ائمه جمعه اهل سنت به آنجا آمدند. من مطالبى را که از آیت الله العظمى بروجردى پیرامون حکومت و احکام اسلامى در ذهن داشتم، همراه با دیدگاه هاى ایشان براى حضار نقل کردم و توضیح دادم. ازجمله توضیحات این که حدیث ثقلین تنها براى خلافت نیست بلکه براى بیان احکام و حکومتى است که اصل و فرع و بناى آن باید بر مبناى دستورات اهل بیت(علیهم السلام) باشد و روایات وارده هم مبیِّن احکام است. در پایان احساس کردم نقل قول و نظرات آیت الله العظمى بروجردى اثر عمیقى بر علماى یاد شده گذاشت و من خیلى خوشحال شدم.
آیت الله اشتهاردى ازجمله شاگردان امام خمینى بود و با ایشان ارتباط نزدیک داشت. در روزهاى تعطیلى حوزه و هرگاه حوادثى پیش مى آمد، بیشتر به منزل امام مى رفت. وى از آغاز نهضت تا پیروزى انقلاب اسلامى در صحنه هاى گوناگون از امام و نهضت پشتیبانى مى کرد. وقتى حادثه 15 خرداد پیش آمد، مرحوم آقا شیخ اسدالله کاشى مبلغى پول براى آقاى اشتهاردى فرستاد تا او به طلابى که از این واقعه آسیب دیده بودند برساند. او برخى از اطلاعیه ها و بیانیه هایى را که از سوى طلاب، فضلا و مدرسین حوزه در حمایت از امام صادر مى شد امضا مى کرد. آقاى اشتهاردى هنگام پاسخ به مسائل شرعى نام امام را با قداست و فتاواى ایشان را با صراحت و بلند نقل مى کرد. آیت الله العظمى اراکى قبل از پیروزى انقلاب سالها در مسجد امام حسن عسکرى(علیه السلام) نماز جمعه مى خواند. هنگامى که در سفر بود یا عذرى داشت،اگر آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى نبود آقاى اشتهاردى را مأمور به اقامه نماز جمعه مى کرد. او در سالهاى جنگ تحمیلى و دفاع مقدس به مناطق جنگى اعزام شد و با حضور خود در جمع رزمندگان در شهرهاى اهواز و اندیمشک و محل استقرار لشکر 17 على بن ابى طالب(علیه السلام)، ضمن تشویق و ترغیب رزمندگان به عبادت، با بیان اینکه حضور در جبهه نوعى عبادت است، آنان را موعظه و ارشاد و در اوقات سه گانه نماز جماعت را اقامه مى کرد.
* ویژگی هاى آیت الله اشتهاردى
آیت الله اشتهاردى داراى فضایل اخلاقى ویژه اى بود. همین محاسن باعث ممتازى او شده بود. وى از معدود عالمان عاملى بود که از لحاظ زهد و تقوى در بین همه اقشار حوزوى مقبول و نزد علما و اساتید داراى جایگاه خاصى بود.
الف: زهد و وارستگى
همه کسانى که آیت الله اشتهاردى را دیده اند و یا مى شناسند و یا با او هم سخن شده اند شاهد روح تواضع و فروتنى، وارستگى و بى تکلفى او بوده اند. منزل مسکونى اش در یکى از کوچه هاى فرعى خیابان صفائیه بود. روزانه مسافت بین منزل و حرم، مدرسه فیضیه و محل درسش را پیاده طى مى کرد و سر به زیر و مشغول ذکر بود. اگر ناشناسى او را میدید، احساس هیچ تفاوت بین او و یک طلبه عادى نمى کرد. در برخوردها خوش خلق و متبسم و در معاشرتها خوش سخن و شاد بود و پوشاکش همیشه ساده و تمیز و معمولى بود. از دیگر نشانه هاى زهد و تواضع او، قناعت به تدریس دروس سطح و جوابگویى به مسائل شرعى بود.
ب: عزت نفس و مناعت طبع
آیت الله اشتهاردى از دوران نوجوانى تا زمان فوت به خاطر تأمین امور مادى به کسى متوسل نشده و از موقعیت خود و دیگرى استفاده نکرده بود. زمانى که در زادگاهش بود، کار مى کرد و درس مى خواند. وقتى هم که به قم آمد و مشغول تحصیل شد، از محل دریافت شهریه اندک و گاه با خواندن نماز استیجارى و تبلیغ در ایام ماه مبارک رمضان و محرم روزگار گذراند و اینک با تدریس، تألیف و کارهاى پژوهشى و تحقیقى امرار معاش مى کرد.
آقاى اشتهاردى به خاطر داشتن همین خوى پسندیده، در مشى و منش فکرى خود مستقل بود و آنچه را که وظیفه شرعى تشخیص میداد، اظهار مى کرد.
ج: آرامش روحى
اجتماع صفات زهد، عزت نفس، مناعت طبع از یک سو و توکل و اعتماد به خدا از سوى دیگر، باعث آرامش روحى او شده بود. آیت الله اشتهاردى از استادانش -چنانکه گذشت- بى اعتنایى به امور دنیوى را سبب توجه به خدا و یاد او مى دانست و این همه باعث رفع تشویشها و نگرانى ها در سیره و سیماى او گردیده بود. آرى! در حرکات و سکنات و گفتار و کردار او نوعى آرامش و وقار به چشم مى خورد که مایه غبطه همه ناظران بود.
د: ارادت و اخلاص به اهل بیت(علیهم السلام)
آیت الله اشتهاردى از ارادتمندان اهل بیت بود. او این ارادت و اخلاص را در ضمن درسها و مجالس با نقل احادیث آنان ابراز مى کرد. در محافل و مجالسى که به عنوان تولد و یا سوگوارى امامان(علیهم السلام) تشکیل شد، حاضر مى شد و عقیده داشت که اینگونه مجالس برکات فراوان معنوى در پى دارد. چنگ زدن به دامان اهل بیت(علیهم السلام) و پیروى از آنها را باعث نجات از گردابهاى هلاکت و گمراهى مى دانست و توسل به آنان را براى برآورده شدن نیازهاى مادى و معنوى سفارش مى کرد. به دو نمونه از عنایات حضرت حجت(عج) نسبت به ایشان که در دوران قبل از آمدن به حوزه قم و پس از آن روى داد، از زبان خودش نقل مى کنیم.
«...در اشتهارد تا مطّول خوانده بودم و خیلى مایل بودم که به حوزه علمیه قم بیایم، لکن ممکن نمى شد و مخصوصاً از نظر مادى در مضیقه بودیم. کثرت علاقه به حدى بود که مسجدى در نزدیکى منزلمان بود به نام مسجد چال محله که فقط همان نزدیک محرابش یک قطعه حصیر داشت و بقیه اش خاک بود. امام جماعت هم نداشت. من قبل از طلوع صبح به مسجد مى رفتم و مخصوصاً توسل به حضرت ولى عصر(عج) پیدا مى کردم و گریه و ناله داشتم و مى خواستم تا اسباب رفتنم به قم فراهم شود. نام حضرت را مى بردم و اشک مى ریختم تا آنکه شبى در عالم رؤیا خواب دیدم مرا با این بیت شعر امر به رفتن به قم فرمودند. وقتى بیدار شدم، شعر در یادم مانده و آن این بود:
تا خود نروى به پاى خود در ره دوست *** تا جان نکنى فداى خاک ره دوست
از این خواب فهمیدم که ماندن و گریه فایده ندارد و باید خود تصمیم بگیرم، براى رفتن به قم. چون در قریه سلمیان نزدیک بى بى سکینه منزل اخوان بیاتى بودم و فرزندان ایشان را درس مى دادم و ایشان مخارج ما را تأمین مى کردند. همان روز آمدم با آن ها خداحافظى کردم و آماده شدم که رهسپار قم گردم. هرچند التماس کردند که اگر حاجتى دارى حاجت و خواسته ات را برآورده مى کنیم و بمانید، گفتم: نه، من براى ادامه تحصیل باید به قم بروم و بحمدالله موفق شدم و آمدم قم... اما آنچه را بعد از ورود به قم از ناحیه حضرت مى دانم، این بود که همان سالهاى اول که به قم آمدم، رساله «العروة الوثقى» که داراى چهار حاشیه از علماى آن زمان بود تازه از چاپ خارج شده بود. این حواشى از آیات عظام بروجردى، قمى، اصفهانى و آقا ضیاء عراقى بود. من خیلى مایل بودم آن را بخرم و براى مباحثه فقهى داشته باشم. پیش کتابفروشى رفتم. گفت قیمت آن سه تومان است. من فقط سه شاهى بیشتر نداشتم. از او خواستم تخفیف بدهد. گفت: چانه ندارد، ولى بعد ده شاهى آن را کم کرد. دیدم قدرت مالى براى خرید آن را ندارم. مأیوسانه برگشتم و توسل به حضرت ولى عصر(ارواحنافداه) پیدا کردم و از او خواستم که من محتاج این کتابم، باید وسیله تهیه اش جور شود. سابق لوله کشى شهرى نبود. در مدرسه فیضیه براى توالت ها آفتابه مى بردند. من درب حجره ایستاده بودم. دیدم شخصى آمد و گفت: اجازه هست از آفتابه شما استفاده کنم. گفتم مانعى ندارد. آفتابه پر از آب را برد و پس از بازگشت دیدم چیزى گذاشت و رفت. وقتى آمدم دیدم سه تومان گذاشته و رفته است. من خیلى تعجب کردم، زیرا به فرض آنکه مى خواست پول آفتابه دارى بدهد، باید یک قران بدهد لکن این سه تومان است. فهمیدم که چون توسل به حضرت پیدا کردم، حضرت این پول را حواله کرده است براى خرید کتاب. بلافاصله رفتم و کتاب را خریدم و بعد هم براى جمع آورى مدارک العروة موفق شدم...»
* آثار علمى
آیت الله اشتهاردى در دوران تحصیل و تدریس اقدام به خلق آثار قلمى مفید و ارزنده کردند و براى استفاده محققان آثارش را به صورت تقریرات دروس خارج فقه و اصول استادان یا تعلیقه و حاشیه بر نوشته هاى فقهى و اصولى اعلام و مراجع یا تألیفات مستقل نگاشته است و تعداد آن ها به 80 جلد کتاب و رساله مى رسد. برخى از این آثار به زیور طبع آراسته شده و بعضى خطى است.
* تألیفات
1 ـ تعلیمات اخلاقى: نخستین تألیف آیت الله اشتهاردى است که کار چاپ و نشر آن به وسیله انتشارات علمیه اسلامیه قم انجام شده است.
2 ـ رسالتان مجموعتان: حاوى فتاواى على بن حسین بابویه قمى و حسن بن على عمانى (ابن ابى عقیل) است و به وسیله انتشارت علمیه اسلامیه متنشر شده است.
3 ـ فتاوا «ابن جنید»: توسط انتشارات اسلامى چاپ شده است.
4 ـ جزوات «وظایف مجلس خبرگان»، «مجلس شوراى اسلامى»، «برخى از دستآوردهاى انقلاب اسلامى» و «غربگرایى چرا؟»: توسط انتشارت علمیه اسلامیه قم چاپ شده است.
5 ـ چهل حدیث از هر معصوم: این کتاب ترجمه متن عربى «اربعون حدیثاً عن کل معصوم» است مترجم آن آقاى ابوذر دیلمىاست این کتاب در یک جلد به وسیله چاپ و انتشارات مطبوعات دینى در سالهاى 1382 و 1383 طى دو نوبت چاپ شده است.
6 ـ لغات القرآن المأخوذة من تفسیر مجمع البیان: در 5 جلد توسط مؤسسه چاپ و انتشارات مطبوعات دینى قم در سال 1382 چاپ گردیده است.
8ـ7 ـ کتاب هفت ساله چرا صدا در آورد؟ این کتاب در پاسخ اشکالات و شبهات مطرح شده در کتاب «شهید جاوید» نوشته شده و چاپ و انتشار آن توسط انتشارات علامه انجام شده است. ضمناً رساله اى که در حکومت انبیاء و ائمه(علیه السلام) توسط مؤلف نگاشته شده، پیوست این کتاب است.
9 ـ مدارک العروة الوثقى: این اثر نفیس ابتدا تا 11 جلد با هزینه شخصى مؤلف در قم چاپ و منتشر شد. پس از آماده شدن بقیه مجلدات، در 30 جلد توسط چاپ و انتشارات اسوه قم منتشر گردید.
شایان ذکر است که کتاب معروف و معتبر فقهى العروة الوثقى تألیف آیت الله العظمى سید محمد کاظم یزدى (1337ق) است. این کتاب در بردارنده فتاواى فقهى مؤلف در اکثر ابواب فقه است که پس از چاپ و انتشار آن و درگذشت مؤلف، نزدیک به 50 شرح و تعلیقه به وسیله علما و مراجع بزرگ بر آن نگاشته شده است.[6]
آیت الله اشتهاردى در رابطه با مجموعه مدارک العروة و انگیزه نگارش خود مى گوید:
«...روزى سر حوض مدرسه فیضیه وضو مى گرفتم. طلبه اى آمد و پرسید: آیت الله سید محمد کاظم یزدى صاحب عروة الوثقى این همه فتوا را از کجا آورده است؟ پس از آنکه جواب مختصرى دادم، به ذهنم خطور کرد که مدارک فتواى یاد شده را پیدا کنم. با مطالعه و بررسى کتب اربعه (کافى، من لایحضر...، تهذیب و استبصار) و غیر آن ها معلوم شد که مدارک تمامى فتوا در کتب مورد بررسى آمده است. اکثر احکام واجب مدرکش در کتب اربعه و احکام مستحب و مکروه بنابر دلیل -تسامح ادله و سنن و شهرت قدما- آن هم در متن روایات یادآورى شده است.»
10 ـ کشکول زمان: این کتاب را همچون کتابهاى کشکول دیگر علما و دانشمندان که حاوى مطالب گوناگون است، به رشته تحریر درآورد و انتشارات علامه در سال 1384شمسى چاپ کرد.
* وفات
آیتالله حاج شیخ علیپناه اشتهاردی استاد عالی حوزه علمیه قم بین نماز مغرب و عشاء در مدرسه فیضیه قم دچار عارضه قلبی شد و پس از عمری تحقیق و تالیف و تبلیغ معارف مکتب اهل بیت(ع) در شامگاه تیر 87 و در سن 87 سالگی دار فانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت.
مقبره ایشان در حرم حضرت معصومه(س) قرار دارد.
* پیام های تسلیت مقامات بلند پایه کشور به مناسبت ارتحال آیت الله اشتهاردی
پیام تسلیت مقام معظم رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم پارسا و پرهیزگار مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ علی پناه اشتهاردی را دریافت کردم. ایشان از بندگان صالح خداوند و عالمی مهذب و پاک و برخوردار از سجایای اخلاقی و صلاح و سداد عملی بودند و نه تنها درس اخلاق ایشان در حوزه علمیه که شیوه زندگی و رفتار ایشان نیز آموزنده تقوا و پارسایی محسوب میگشت.
دکتر احمدی نژاد، دکتر علی لاریجانی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، در پیام های جداگانه ای، ارتحال عالم ربانی، مرحوم آیت الله اشتهاردی را تسلیت گفتند.