به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

حجت‌الاسلام حميد احمدى جلفايى در مقاله‌اي با موضوع «حجاب و عفت زنان» كه در اختيار خبرگزاري فارس گذاشته است؛ پيش‌نيازهاى مهندسى فرهنگ حجاب و عفت در جامعه ايران را بررسي كرده است.


يكى از مقوله‏هاى بسيار مؤثّر در فرآيند مهندسى فرهنگى كه ارتباط تنگاتنگى با همه پارامترهاى توسعه، اعمّ از سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى دارد و به اذعان صريح دشمنان اسلام، از ديرباز، از ابزارهاى مهم تهاجم فرهنگى در جهت تضعيف امنيت اجتماعى و قدرت سياسى جوامع اسلامى محسوب مى‏شود، مقوله «حجاب و عفّت زنان» در جامعه است.
وجود نقاط ضعف و موارد ناهمسانى نسبتاً زيادى ميان پارادوكس‏هاى صورت گرفته در خصوص اين موضوع و سريان اين ضعف‏ها و ناهمسانى‏ها به عرصه‏ها همچون: قانون‏گذارى، اجرايى و نظارتى در جامعه ايران، باعث شده تادر طى دهه‏هاى اخير انقلاب، موفقيّت دشمنان اسلام در اين زمينه،نسبتاً بيشترگردد.


بقيه در ادامه


از اين رو، تلاش در جهت ترسيم نوعى برنامه جامع فرهنگى در اين خصوص، به همراه بازپژوهى ابعاد مختلف بحث و طرح نظريه‏هاى متعادل و به دور از افراط و تفريط و به زبان روز، در پنج عرصه مختلف؛ تحقيق و پژوهش، تقنين، اجرا، نظارت، و ترويج و تبليغ، از جمله اولويت‏هاى مهمّ فرايند مهندسى جامع فرهنگى در جامعه اسلامى ايران، محسوب مى‏گردد، در اين گفتار مختصر، تنها به شناخت و تبيين برخى از پيش‏نيازهاى مهمّ اين فرآيند، پرداخته شده است.

* پيش‌گفتار

امروزه، بيش از نيمى از جمعيت هر كشورى را زنان تشكيل مى‏دهند و مجموعه رفتارهاى مختلف آنان، تأثيرات ويژه‌اى (چه به صورت مستقيم و چه غير مستقيم) در همه ابعاد مختلف توسعه جوامع مى‏گذارد. از اين رو مطالعات و پژوهش‏هاى مربوط به زنان و مقوله‏هاى مرتبط با آن ، به ويژه در قرن اخير، از جمله بسترهاى مهمّ پژوهشى شمرده شده و روز به روز، شاخه‏هاى ريزترى پيدا نموده است .
اهميّت اين مسئله، با پيدايش جولانگاه‏هاى جديدى در هر يك از جوامع پيشرفته و رو به تمدّن در عرصه‏هاى مختلف اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى ، در قالب مقوله‏هايى همچون؛ ورزش، اشتغال، هنر و غيره و نيز در عرصه بين‏الملل، با مقوله‏هاى همچون؛ جهانى‏شدن، حقوق اقلّيّت‏ها، آزادى، چالش‏هاى مربوط به تبعيض جنسى و مانند آن، پيش از بيش افزون‏تر شده است.
از اين رو، در هر جامعه ارزشى، به تناسب نوع جهان‏بينى‏ها و ارزش‏ها و آرمان‏هاى حاكم در آن، جمع ميان برخى واقعيّت‏ها و التزام‏هاى طبيعى ملّى و فراملّى و به نوعى جبرى از يك طرف، و اصول و ارزش‏ها و آرمان‏هاى پايه‏اى از طرف ديگر، نيازمند نوعى مهندسى جامع است كه مطابق آن، نه به ثبات ارزش‏ها و آرمان‏ها در آن جامعه ، لطمه‏اى وارد گردد و نه پارامترهاى رشد و توسعه همه‌جانبه، ناديده گرفته شوند.
در جامعه آرمانى ايران، پس از پيدايش انقلاب شكوهمند اسلامى، گام‏هاى خوبى در زمينه احياى برخى از ارزش‏ها و آرمان‏هاى ملّى و دينى، به ويژه در زمينه احياى شخصيّت والاى زن و اثبات ارزش ذاتى هم‏ترازِ او با مرد ، برداشته شده و يا در گذر دادن شخصيّت و جايگاه زن از معرض سوء استفاده‏هاى جاهلانه و مغرضانه (همچون نگرش كالا انگارانه به آن و خلاصه‏كردن شخصيّت او در ارضاى غرايز جنسى و يا در نهايت ، تلقّىِ نيروى پخت و پز و شست و شوى مَحض بودنِ او و مانند آن) و همچنين تبيين جايگاه والاى او در صحنه خلقت، اجتماع و خانواده (همچون محور عاطفه بودن در كانون خانواده، رمز تشكيل بنياد اساسى زندگى بشرى، مديريّت خانه، تربيت فرزند و در نهايت عنصرى بسيار تأثيرگذار در همه متغيّرهاى رشد اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى) موفّقيت‏هايى غير‌قابل انكار، حاصل شده است؛
امّا مى‏توان گفت كه در زمينه تبيين منطقى برخى از مباحث و موضوعات دينى و ارزشى مرتبط با زنان، همچون مقوله حجاب و عفّت و پارادوكس‏سازى‏هاى مرتبط با آن، آن چنان كه بايد كوشش نشده و در طول دوره‏ها و حتّى سنوات مختلف، بسته به نوع دولت‏ها و سياست گذارى‏هاى اجرايى، ناهمسانى‏ها و يا افراط و تفريط‏هاى وسيعى به چشم مى‏خورد.
فلذا، در راستاى طرح مهندسى جامع فرهنگى، تلاش و كوشش بليغ در زمينه موضوعات فرهنگى مرتبط با زنان، به ويژه موضوع حجاب و عفّت، در حوزه‏هاى مختلف مربوط به آن، اعمّ از تحقيق و پژوهش، قانون‏گذارى و ارائه راهكارهاى اجرايى و نظارتى و ترويجى مناسب، از جمله اولويّت‏ها حساب مى‏آيد.

* حجاب و عفّت

واژه حجاب، در ادبيات گفتارى آيات و روايات اسلامى، بيشتر به معانى ديگرى غير از معناى اصطلاحى رايج در زمينه پوشش، به كار رفته و عفّت نيز در اصل به معناى خويشتن‏دارى و محدوده‏شناسى توأم با عزّت‏مدارى و غناى روحى استعمال شده است، از اين رو استعمال هر دو واژه، در زمينه پوشش زن و يا مجموعه‏اى از حدود و اصول و شرايط خاصّ در رفتارهاى بانوان مسلمان، در قالب مقوله‏هايى همچون؛ اختلاط، سخن‏گفتن با نامحرمان، نگاه‏كردن، آرايش و زينت و مانند آن جنبه حقيقى ندارد.
اما پر واضح است كه اين مسئله نبايد دست‏آويزى براى ايجاد ترديد در مورد اصل موازين شرعى پوشش زنان و رفتارهاى اجتماعى آن‏ها از ناحيه برخى از روشنفكران افراطى و مغالطه‏گر محسوب گردد؛ چرا كه اين دسته از موازين شرعى در آيات و روايات معتبر اسلامى طرح گرديده و عموم فقهاى اسلام به آن فتوا داده‏اند، بنابراين، مناقشه در الفاظ مورد استعمال، حقيقت حدود و احكام شرعى را عوض نمى‏كند.

* حجاب زنان در اديان و ملل غيرمسلمان

از مفهوم برخى از آيات و روايات اسلامى چنين فهميده مى‏شود كه اصل گرايش به حجاب و عفّت، ريشه در فطرت انسان‏ها داشته و در واقع، از آثار وجودى تمايل فطرى «شرم و حيا» در نهاد نوع بنى‏آدم، نشأت مى‏گيرد(1) و به همان‏خاطر در هر جامعه‏اى اعمّ از جوامع متديّن و غير متديّن، پاى‏بندى به اين مقوله، در سطوح و اشكال و حدود مختلف، متناسب با نوع ارزش‏هاى آن جامعه وجود دارد.
با گذر از اين حقيقت، على رغم تصوّر برخى از نويسندگان كه زمان پيدايش و شروع انديشه حجاب و عفّت را به دين مقدّس اسلام و يا حداقل به يكى از اديان آسمانى ديگر نسبت داده‏اند، از ديرباز درست از زمان پيدايش زندگى اجتماعى بشريّت در روى زمين، پاى‏بندى بشر به صورت فطرى به اين مقوله، البتّه با تفاوت كيفى و كمّى در دوره‏هاى مختلف از زمان و يا مكان‏هاى متفاوت، بوده و هست و شواهدى بر اين مدّعا، از زمان‏هاى قبل از پيدايش تمدّن، و حداقل از قرن‏ها پيش از ميلاد حضرت مسيح(ع)، در كتب تاريخى و متون مقدّس اديان مختلف و بويژه در لابلاى آثار باستانى بر جاى مانده از دوره‏هاى مختلف تاريخى ديده مى‏شود.
به عنوان نمونه، در فقرات 14 و 15 از كتاب تورات (روت) و نيز در فقرات 64 و 65 از سفر براشت و در جاهاى ديگر، در ضمن بيان داستان‏هايى از پيغمبران الهى، از يك سرى واژه‏هايى نام برده شده كه مفسّران مختلف اين كتاب مقدّس، آن‏ها را به پوشش‏هايى همچون؛ پوشش‏سرتاسرى (چادر) و يا نقاب و يا برقع و يا مانند آن تفسير نموده‏اند؛(2) اين مسئله، دلالت بر رواج اين نوع از پوشش‏ها در ميان پيروان آيين يهود و نيز قبل از آن در ميان امّت ابراهيمِ خليل و اسحاقِ كليم عليهم‏السلام دارد. (3)
مشابه اين، در فقرات 13 الى 17، باب 11 از كتاب انجيل نيز ديده مى‏شود(4) و يا در تاريخ گذشته برخى از اديان و ملل ديگر همچون؛ زرتشت، ارامنه، اقوام هندى، رومانى، كشورهاى عربى قبل از اسلام، اسپانيا، تركيه، تركستان، الجزاير و غيره به حكم قرائن و شواهد موجود، همين مسئله به خوبى قابل استنباط است. (5)

* چكيده‏اى از تاريخچه حجاب در ايران

على‏رغم تصوّر برخى از نويسندگان معاصر كه تاريخ پيدايش حجاب را در كشور ايران، دوره حكومت قاجاريّه معرفى كرده‏اند،(6) تحقيقات نشان مى‏دهد كه در قديمى‏ترين دوره تاريخى ايران باستان، فرهنگ حجاب بانوان در سطحى گسترده‏تر و محدود كننده‏تر نسبت به زمان حاضر وجود داشته است و پوشش‏هايى همچون؛ چادر، نقاب، روبند و برقع در دوره‏هاى تاريخى مختلف، از ديرباز در ميان بانوان ايرانى مرسوم بوده است.
در اين خصوص شواهد و قرائنى روشن، متعلّق به برخى از دوره‏هاى تاريخى مثل هخامنشيان، اشكانيان، ساسانيان و بعد از آن، در لابلاى يافته‏هاى باستانى موجود است،(7) پس از ورود اسلام به ايران، از آن جا كه اين نوع از پوشش‏ها، تناسب بيشترى با تعاليم اسلامى در خصوص پوشش بانوان و موازين عفاف آنان در اجتماع داشت، حداقل تا دوره حكومت قاجاريه در ايران، تقريباً با همان شدّت و حدّت، اين وضعيت پابرجا بود.
امّا از آغاز دوره قاجاريّه به بعد (كه مى‏توان اين دوره را نقطه آغازين تهاجم فرهنگى بر عليه ارزش‏هاى اسلامى و ملّى ايران دانست) وضعيت حجاب در ايران، به تدريج دگرگون شد، اين تحوّل و دگرگونى، از لابلاى سفرنامه‏هاى برخى از متشرقين غربى و اروپايى و ساير اسناد و آثار باقى مانده از آن دوره، به خوبى قابل استنباط است كه از آن جمله مى‏توان به نوشته‏هاى سفرنامه‌نويسان زير اشاره نمود؛
«آدام‏اولئاريوس» در سفرنامه‏اش مربوط به زمان شاه صفى(8)، «تاورنيه» در همان دوره(9)، «دروويل» در دوره فتحعلى شاه(10)، «دوسرى» در دوره محمّد شاه قاجار(11)، «اوژن فلاندن» در همان دوره(12)، «يوشيداماساهارو» سفير ژاپن در دوره ناصرالدين شاه(13)، «كنت دوگوبينو» در همان دوره(14)، «پولاك» در همان دوره(15)، «بنجامين»(16) و «چارلز جيمز ويلسن»(17) و «مسترهمفر» جاسوس انگليسى در ايران(18) و «كلودانه»در دوره مظفرشاه و محمدعلى شاه به بعد(19)، «بلوشر» در دوره پهلوى(20) و از اين قبيل.
به عنوان نمونه «كلودانه» در زمان مظفّرشاه، راجع به اوضاع حجاب در ايران، چنين مى‏نويسد «به نظر من، زنان ايرانى بيش از تمام كشورهاى مشرق زمين، مقيّد به حجاب‏اند و با دقّت و وسواس، قدّ بالا و چهره خود را مى‏پوشانند، وقتى از منزل خارج مى‏شوند، سرتاپاى خود را در چادر سياه بزرگى كه از پارچه‏هاى بالنسبة لطيف، امّا بى‏هيچ زيبايى و ظرافتى درست شده است مى‏پيچند.
اين چادر در قسمت بالا - يعنى در محلّى كه معمولاً صورت قرار دارد- از هم باز مى‏شود، امّا زن ايرانى دوست ندارد حتّى چشمان خود را به كسى نشان دهد و به همين جهت نيز در جلوى چهره خويش، دستمال بلند سفيدى كه بالاى آن مشبّك است مى‏آويزد... برخلاف آنچه ظاهر پوشيده در حجابِ زنان ايرانى نشان مى‏دهد، چنين به نظر مى‏رسد كه همين زنان در زندگى خود از آزادى زيادى برخوردارند؛ بيشتر آن‏ها هر وقت دلشان بخواهد و بى‏آنكه كسى همراه‌شان باشد از خانه خارج مى‏شوند.»(21)
آغاز دوره تهاجم با بررسى تاريخ حجاب و عفّت زنان در جامه ايران و در برخى از كشورهاى همسايه، چنين به دست مى‏آيد كه تقريباً تا قبل از دوره حكومت محمّدشاه قاجار، مقوله حجاب و عفّت زنان مسلمان در ايران، هنوز چندان در تيررس تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام و جوامع اسلامى قرار نگرفته بود، از اين دوره به بعد، انديشه اصلاحات اروپايى در ايران، از جمله افتخارات شاهان ايرانى محسوب مى‏شد و به دنبال آن، تأسيس مدارس و پاتوخ‏هاى غربى و اروپايى، به قصد تغيير فرهنگ و رفتار و اخلاق مردم و تبديل آن به روش‏ها و الگوهاى غربى و اروپايى، در دستوركار سياستمداران و حاكمان ايران قرار گرفت.
طبيعى است كه برخى از كشورهاى سلطه‏طلب و سودجو نيز همچون آمريكا و انگليس، از اين فرصت استفاده نموده و طرح‏هاى جامع و بلندمدّت خود را در جهت تسخير و وابسته نمودن اين كشورها از همه ابعاد فرهنگى، سياسى،اجتماعى و اقتصادى به خود عملى نمودند، به عنوان نمونه، در زمان ناصرالدين شاه قاجار، صنعت نسّاجى و توليد پوشاك در كشور انگلستان، رشد قابل توجّهى پيدا كرده بود و انگليسى‏ها در پى يافتن بازارهايى مناسب براى توليدات خود بودند.
يكى از مهم‏ترين بازارهاى فروش براى محصولات متنوّع و رنگارنگ آنان مى‏توانست كشورهاى خاورميانه، به ويژه برخى كشورهاى عقب‏مانده در آن زمان همانند ايران، تركيه، لبنان، فلسطين، عراق و ساير كشورهاى حاشيه خليج فارس مى‏توانست باشد؛ چرا كه همه اين كشورها از لحاظ صنعت توليد پوشاك، بسيار عقب‏مانده بودند.
از اين رو كشور انگلستان به شدّت از افكار روشن فكرمآبانه و ضدّ‌سنّتى سياستمداران حكومت ايران، پشتيبانى مى‏نمود و در جهت ايجاد تغيير و تحوّل در فرهنگ پوشش ايرانيان و تبديل آن‏ها از مدل‏ها و شيوه‏هاى سنّتى و ارزشى مثل چادر و نقاب و مانند آن (كه دامنه تنوّع و مدگرايى در آن‏ها بسيار محددود بود) به سمت مدل‏ها و سبك‏هاى اروپايى وغربى برنامه‏ريزى مى‏نمود.
بنابراين، در اين دوره، برنامه وسيع تهاجم فرهنگى ممالك غربى به ويژه آمريكا و انگلستان، برعليه فرهنگ حجاب و عفاف زنان مسلمان، در مجموعه‏اى از كشورهاى خاورميانه، با اهداف جانبى خاصّى همچون؛ تضعيف امنيّت فرهنگى و در نتيجه قدرت اجتماعى اين كشورها، وابسته نمودن آن‏ها به غرب در ابعاد مختلف اقتصادى، فرهنگى، سياسى، اجتماعى و مانند آن شروع گرديد، به‏گونه‏اى كه برخى از اين كشورهاى استعمارگر، اكيپ‏هاى كارشناسى و جاسوسى متعدّدى به ممالك تحت برنامه ارسال نمودند تا در اين زمينه، راهكارها و زمينه‏هاى نفوذ فرهنگى را شناسايى و گزارش نمايند.
بسيارى از ايران‏گردان و سفرنامه‏نويسان و جاسوسان مستقر در ايران، در اين دوره از تاريخ، گوشه‏هايى از اين واقعيت‏ها را در آثار مكتوب خود، به رشته تحرير در آورده‏اند كه «كلاراكوسيور رايس»، «پولاك»، «بنجامين آمريكايى»، «مستر همفر»، «كلودانه» و غيره از اين قبيل افراد هستند، به عنوان نمونه، مسترهمفر (جاسوس انگليسى مستقر در ايران) در خاطرات خود، نتيجه تحقيقاتش را به اربابان خود، چنين گزارش مى‏دهد «در مسئله بى‏حجابى زنان، بايد كوشش فوق‏العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بى‏حجابى و رهاكردن چادر مشتاق شوند، بايد با استفاده [از] شواهد و دلايل تاريخى، ثابت كنيم كه پوشيدگى زن از دوران بنى‏عبّاس متداول شده و مطلقاً سنّت اسلام نيست؛ مردم همسران پيامبر را بدون حجاب مى‏ديده‏اند و زنان صدر اسلام، در تمام شئون زندگى، دوش به دوش مردان، فعاليّت داشته‏اند... پس از آن كه حجاب، با تبليغات وسيعى از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق‏بازى و روابط نامشروع با زنان، تشويق كنند و بدين‏وسيله ، فساد را در جوامع اسلامى گسترش دهند، لازم است زنان غيرمسلمان، كاملاً بدون حجاب، ظاهر شوند تا زنان مسلمان، از آنان تقليد كنند.»(22)
بنابراين، دوره حكومت قاجاريّه به بعد را مى‏توان آغاز اصطكاك دانش مدرن با ارزش‏هاى ملّى و فرهنگى در ايران به حساب آورد، بعد از اين دوره، هجمه تهاجمات فرهنگى كشورهاى غربى و اروپايى بر عليه اين كشور، در قالب سياست‏هاى مختلف ادامه داشته و در اين ميان، از جمله مسائلى كه همواره در رأس برنامه‏ها و سياست‏هاى تهاجمى آن‏ها قرار داشته، حجاب و عفاف زنان مسلمان بوده است.

* ضرورت مهندسى فرهنگ حجاب و عفّت در ايران

از آنچه كه تا به حال گفته شد اهميت موضوع حجاب و عفّت زنان در جامعه اسلامى و نيز ميزان تأثير آن در فرآيند توسعه فرهنگى كشور مشخّص گرديد، از اين‏رو اولويّت اين مقوله در پژوهش‏هاى مربوط به مهندسى فرهنگى كه در سال‏هاى اخير، در رأس برنامه‏هاى فرهنگى حكومت ايران قرار گرفته، كاملاً روشن مى‏گردد.
بديهى است كه موفقيّت هرچه بيشتر در اين زمينه مى‏تواند همه متغيّرهاى توسعه همه‏جانبه جامعه اسلامى را در بلندمدّت تحت تأثير خود قرار دهد؛ چرا كه مطابق پيشرفته‏ترين نظريّه‏هاى توسعه، يك توسعه پايدار تابعى از همه متغيّرهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى جوامع مى‏باشد.(23)
اهميّت اين مسئله ، با توجّه به وجود ناهمسانى دامنه‏دارى كه در خصوص اين مقوله‏ها در جامعه ارزشى ايران، در عرصه‏هاى مختلف پژوهشى و قانون‏گزارى و اجرايى، به ويژه افراط و تفريط‏هاى زياد به چشم مى‏خورد، زيادتر گرديده و نياز به تلاش عمومى محقّقان و مسئولان و سياستگذاران جمهورى اسلامى ايران، در جهت تدوين يك اساس‏نامه جامع در خصوص فرهنگ حجاب و عفّت ـ كه متضمّن تعيين حدود آزادى‏هاى شرعى و قانونى و فردى و اجتماعى در اين زمينه بوده و به‌گونه‏اى متناسب و همسان در بخش‏هاى مختلف اجتماعى و متعادل و به زبان روز و بدون اصطكاك با ارزش‏هاى مدرن توسعه و پيشرفت و توأم با درك بده بستان‏هاى دو مقوله مهم فرهنگ و تكنولوژى باشد ـ جدّى‏تر مى‏سازد.(24)

* پيش‏نيازهاى مربوط به مهندسى فرهنگ حجاب و عفّت در ايران

از آنچه كه گفتيم روشن گرديد كه مسئله حجاب و عفّت در جامعه ايران، از جمله مسائلى است كه در فرآيند مهندسى فرهنگى، از اولويّت بسيار ويژه‏اى برخوردار است، موفقيّت در اين زمينه، از يك طرف، هوش سياسى و فرهنگى بالايى را از طرف مسئولان فرهنگى جامعه مى‏طلبد و از طرف ديگر نيازمند تلاش گسترده اهل تحقيق و پژوهش و نظريّه‏پردازى آن‏ها در زمينه‏هاى مختلف مى‌باشد.
بنابراين، تحقيق و پژوهش در اين زمينه چيزى نيست كه بتوان در يك مقاله و يا يك كتاب، از عهده آن برآمد، بلكه همه محقّقان و پژوهشگران، بايستى در اين عرصه بسيج شوند و هركس به اندازه توان علمى خود، سعى كند تا در اين خصوص، گامى مفيد بردارد.
امّا به نظر نگارنده، قبل از ورود به پژوهش در خصوص مسائل اصلى اين موضوع، ملاحظه يك سرى مطالب زيربنايى ـ كه در اين مقاله از آنها به عنوان پيش‏نيازهاى مهندسى فرهنگ حجاب و عفّت زنان در جامعه ايران ياد مى‏گردد ـ از ناحيه مسئولان فرهنگى و پژوهشگران و محقّقان جامعه ايران، ضرورى مى‏باشد و ما در اين پژوهش مختصر ، اين پيش نيازها را در قالب چهار حوزه مختلف، مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

1. حوزه تحقيق و پژوهش
امروزه انديشمندان مختلف علوم نظرى و عملى، مقوله تحقيق و پژوهش را زيربناى رشد و توسعه و پيشرفت جوامع در هر زمينه‏اى قلمداد مى‏كنند، از اين‏رو، كشورهاى توسعه‏يافته و يا در حال توسعه، به اين نتيجه رسيده‏اند كه هرچه بيشتر در زمينه تحقيق و پژوهش در عرصه‏هاى مختلف، هزينه كنند، به همان اندازه، به رشد و موفقيّت كمّى و كيفى بالاترى دست خواهند يافت؛ چرا كه تحقيق و پژوهش، در واقع چراغ مسير رشد و توسعه در همه ابعاد اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى محسوب مى‏گردد .
به عبارتى ديگر، موفقيّت هر چه بيشتر در عرصه پژوهش، تلاش و هزينه صورت گرفته در آن زمينه خاص را هدفمند مى‏نمايد و نظم و نظام خاصّى به مجموعه فعاليت‏ها مى‏بخشد، در معناى تحقيق و پژوهش گفته‏اند «بررسى علمى و نظام‏يافته پديده‏هاى مختلف جهان، با اعتبار و پشتوانه نظرى و با هدف پاسخ‏گويى به يك يا چند مسئله، يا دست‏يابى به راه‏حلّ يك يا چند مشكل.» (25)
بديهى است كه تحقيق و پژوهش، در همه زمينه‏هاى مهندسى فرهنگى نيز به ويژه در خصوص مهندسى فرهنگ حجاب و عفّت، از اين قاعده مستثنى نيست و بايستى همه مشخّصات گنجانده شده در ضمن اين تعريف، در زمينه پژوهش‏هاى مرتبط با موضوع مورد نظر مورد توجّه قرار بگيرند، اين مشخّصات عبارت‏اند از علميّت، نظام‏يافتگى، پارادوكس‏سازى متناسب و هدفمندى.
به طور كلّى مراحل علمى مورد نظر در يك تحقيق و پژوهش موفّق ـ كه به نظر نگارنده، بايد همه آن‏ها از طرف محقّقان اين عرصه مورد توجّه قرار بگيرند عبارت‏اند از؛

الف- منبع‏شناسى و داده‏پژوهى؛
شايد بتوان گفت نخستين گام اساسى در عموم پژوهش‏هاى علوم اجتماعى كه جنبه ارزشى- فرهنگى دارند، شناخت منابع و داده‏هاى معتبر دينى و ارزشى مى‏باشد، اين داده‏ها و اطّلاعات خاص كه در موضوعاتى همچون مسئله حجاب و عفّت، مستقيماً از متن آيات و روايات اسلامى استخراج مى‏گردد، در واقع خمير مايه‏هاى اساسى پژوهش‏هايى محسوب مى‏گردند كه به نحوى موضوع آن‏ها با باورها و ارزش‏هاى دينى جامعه گره خورده است؛ چرا كه در اين دسته از پژوهش‏ها، پژوهشگر و يا كارشناس دينى، نظر خود را بر پايه مبانى و نظريّه‏هاى پذيرفته شده در نزد خودش، به اين داده‏ها مستند مى‏كند و در صورت توافق با مدلول دسته‏اى از آن‏ها، فرضيه‏هاى خود را تحكيم مى‏بخشد.
مراد از شناخت در فرايند شناخت داده‏هاى اوّليه، معناى سطحى و ظاهرى آن نيست، بلكه مراد از آن، بررسى اعتبار سندى و متنى آن‏ها و تشخيص نوع معتبر آن‏ها از نوع غير معتبر و يا سقيم از سليم و يا صحيح از غير صحيح مى‏باشد كه مبانى اين نوع شناخت، در حوزه علومى خاص همچون مبانى علم رجال، مبانى حديث‏پژوهى، اصول فقه، فهم‏المتن و مانند آن مورد بحث و بررسى قرارمى‏گيرد.
بنابراين پژوهشگران اين عرصه، قبل از هر چيزى، بايستى داده‏ها و اطلاّعات و منابع استنادسازى مربوط به تحقيق خود را با تكيه بر نظريه‏هاى معتبر و علمى طرح شده در علوم مربوطه، شناسايى كنند و سپس با روش‏هاى علمى پذيرفته شده در حوزه استنباط و اجتهاد، به تجزيه و تحليل داده‏هاى موجود بپردازند.
مطابق تحقيقاتى كه نگارنده انجام داده است، در يك دسته‏بندى اجمالى و اوّليه، همه داده‏هاى شرعى مربوط به موضوع حجاب و عفّت زنان را مى‏توان به نحو زير مورد تقسيم بندى قرار داد؛
نوع اوّل ـ آيات قرآن كريم كه در نزد همه فرقه‏هاى اسلامى، مورد پذيرش قرار گرفته و از ديدگاه فرقه ناجيه شيعه، ظواهر و مفاهيم اتّفاقى آن‏ها، حجّت محسوب مى‏شوند و در استنباط احكام شرعى، شايسته استناد هستند.
گفتنى است كه شناخت مراد و مفهوم دقيق هريك از آيات الهى و نيز شناخت مدلول قابل استناد آن‏ها، به ويژه در موارد منسوخ بودن و يا متشابه‏بودن و مانند آن، نيازمند تكيه بر نظريّه‏هاى علمى و تخصّص‏هاى ويژه‏اى است كه در مباحث علوم قرآنى و تفسير مورد بحث قرار مى‏گيرد و پژوهشگر اين عرصه، بايستى همه برداشت‏هاى خود را بر نظريات معتبر در اين زمينه استوار نمايد.
با توجّه به مطالعاتى كه نگارنده در اين خصوص انجام داده است، بيش از بيست آيه شريفه در اين زمينه در قرآن كريم آمده است كه مى‏توان در بحث‏هاى مربوط به حجاب و عفّت بانوان، به آن‏ها استناد نمود و نصّ اين آيات به همراه ترجمه دقيق آن‏ها، در كتاب «سيماى حجاب و عفّت» از ناحيه نگارنده، ارائه شده است.(26)
لازم به توضيح است كه برخى از اصطلاحات و كليد واژه‏هاى آمده در اين آيات، به جهت وجود ابهام و اغلاق در معانى و مفاهيم خارجى آن‏ها موجب گشته تا دامنه اختلافات در نظريه‏پردازى‏هاى فقهى و اجتهادى و به تبع آن در ساير حوزه‏هاى تقنين و اجرا بيشتر گردد و اين مسئله، نياز جدّى محقّقان و پژوهشگران را مى‏طلبد تا با اتّكا بر همه شواهد و قرائن تاريخى، روايى، فقهى، لغوى و مانند آن گامى مفيد در زمينه حل اين اغلاقات و اختلافات بردارند،كليد واژه هايى همچون؛ جلباب، ارخاء، خمار، ثياب (در آيه قواعد) و غيره از اين قبيل هستند.
نوع دوّم ـ داده‏هاى روايى هستند كه در منابع و متون اسلامى، با طرق مختلف از محدّثان مسلمان نقل گرديده‏اند و به نحوى بيان كننده نظر معصومان و پيشوايان دين اسلام، در خصوص موضوع مورد بحث هستند، بديهى است كه تشخيص نوع معتبر اين داده‏ها از نوع غيرمعتبر و يا نوع سقيم از
سليم و يا نوع صحيح از غيرصحيح، نيازمند نظريّه‏هاى معتبر علوم حديثى و رجالى مى‏باشد كه پژوهشگر اين عرصه، بايستى علمى‏ترين و پوياترين آن‏ها را شناسايى نموده و فرضيّه‏هاى خود را بر آن مبتنى سازد.
همچنين كشف مداليل اين دسته از داده‏ها و استنباط حكم هريك از مسائل موضوع مورد بحث از مجموعه اين داده‏ها، نيازمند دسته ديگرى از نظريّات علمى است كه معمولاً در كتب اصول فقه، درايه، فهم‏المتن، فقه‏الحديث و مانند آن مورد بحث قرار مى‏گيرند.
نگارنده، مطابق تحقيقاتى كه در اين خصوص انجام داده، بيش از دويست روايت (اعمّ از معتبر و غيرمعتبر) در اين زمينه شناسايى كرده و در كتاب «سيماى حجاب و عفّت» آن‏ها را گرد آورده است، امّا ضرورى است تا اعتبار سندى و متنى هريك از اين داده‏ها، با استناد بر نظريه‏هاى معتبر رجالى و علوم حديثى، مورد پژوهش و بررسى قرار بگيرد و بدين‏وسيله موارد معتبر از غيرمعتبر شناخته شود و در مراحل بعدى پژوهش، به آن‏ها استناد گردد.
اين دسته از داده‏هاى روايى، عمدتاً به هفت بخش مختلف، قابل تقسيم هستند؛
1. رواياتى كه بيان كننده اهميت موضوع حجاب و عفّت زنان در جامعه هستند.(بيش از 60 مورد)(27)
2. رواياتى كه بيان كننده حكمت‏ها و فلسفه‏هاى تشريع موازين حجاب و عفّت بانوان هستند؛ فلسفه‏هايى همچون؛ دفع فساد از جوامع، پاكى قلوب مؤمنان،موفقيّت در امر ازدواج، امنيت‏ناموسى، موفقيّت مادران در زمينه تربيت فرزند، موفقيّت زنان در امر شوهردارى و مانند آن. (بيش از 15 مورد)(28)
3. رواياتى كه بيان كننده سنّ شرعى لازم براى مرد و زن، جهت مراعات آموزه‏هاى حجاب و عفّت و نيز مسائل مربوط به محارم و غيرمحارم هستند. (بيش از ده مورد)(29)
4. رواياتى كه بيان كننده مباحث مربوط به حدود و يا محدوده حجاب براى زنان در ميان نامحرمان مى‏باشند. (نزديك به 10 مورد)(30)
5. رواياتى كه بيان كننده مباحث مربوط به كيفيّت پوشش زن و شرايط شرعى لباس او در جامعه و يا در نزد غيرمحارم خود مى‏باشند. (نزديك به 20 مورد)(31)
6. رواياتى كه بيان كننده ابعاد مختلف عفّت زنان در جامعه، اعمّ از عفّت در نگاه، كلام، آرايش و زينت، حضور در جامعه، اختلاط، خلوت، رفتار و كردار اجتماعى، لمس و تماس و مانند آن مى‏باشند. (بيش از 100 مورد)(32)
7. رواياتى كه حاوى برخى رهنمودهاى كلّى براى والدين، مسئولان فرهنگى و عالمان دينى، در خصوص اين مسئله بوده و يا رواياتى هستند كه هشدارهايى را در اين زمينه، مربوط به دوره آخرالزمان ارائه مى‏دهند. (بيش از 30 مورد)(33)

ب ـ تجزيه و تحليل اطلاعات و داده‏ها (استنباط شرعى)
پس از شناسايى داده‏ها و اطّلاعات اوليّه شرعى و تشخيص نوع معتبر آن‏ها از غير معتبر، گام بعدى در حوزه تحقيق و پژوهش، فرآيند تجزيه و تحليل اطّلاعات و در نهايت، استباط احكام شرعى مربوط به موضوع حجاب و عفّت، با تكيه بر نظريّه‏هاى زيربنايى علمى و معتبر است، اين نظريّه‏ها، غالبا در حوزه علوم مختلفى همچون؛ اصول فقه، قواعد فقهى، قواعد علوم قرآنى و تفسيرى، قواعد فقه الحديث و مانند آن مورد بحث و بررسى قرار مى‏گيرند.
متأسّفانه در اين بخش از حوزه پژوهش، كاستى‏ها و ضعف‏هاى قابل توجّهى وجود دارد كه به نظر مى‏رسد بخش عمده‏اى از ناهمسانى‏ها و ضعف‏هاى موجود در ساير حوزه‏ها ـ مثل تقنين، ترويج و اجرا ـ نيز مولود ضعف‏هاى موجود در اين زمينه مى‏باشد، جبران اين ضعف‏ها و كاستى‏ها ـ كه در اين‏جا، به مواردى از آن به صورت خلاصه اشاره مى‏گردد ـ تلاش و هوش فقاهتى هرچه بيشتر مراجع عظام شيعه و پژوهشگران مختلف اين عرصه را مى‏طلبد.
از جمله اين كاستى‏ها عبارت‏اند از؛
1. عدم پردازش كافى به اين مقوله در حوزه تفقّه و استنباط به صورت علمى و اجتهادى، به گونه‏اى كه مباحث و روش‏هاى استنباطى به كار گرفته در خصوص بسيارى از فتاوا و استفتائات موجود از ناحيه مراجع عظام شيعه، برخلاف برخى از مباحث مسلّمى در ابواب طهارت، وضو، نماز و مانند آن كه به صورت مفصّل به آن‏ها پرداخته شده، چندان ارائه نگرديده و در برخى از موارد، حتى فتواى صادر
شده از يك فقيه خاص، با مبانى خود آن فقيه چندان سازگارى ندارد.
همچنين در رساله‏هاى عمليه مراجع عظام، تنها به چند مسئله كلّى در خصوص پوشش ـ كه عمدتاً در ضمن كتب و ابواب كلّى ديگر مثل نكاح و مانند آن آمده و تحت‏الشعاع مسائل ديگر واقع شده است ـ پرداخته شده و در خصوص بسيارى از شقوق و مسائل ديگر موضوع، بحثى به ميان نيامده است. اين در صورتى است كه با توجّه به گستردگى ابعاد مختلف اين بحث، جا دارد كه در پژوهش‏هاى فقهى موجود، حتّى كتابى خاص به صورت مستقل به اين مقوله اختصاص داده شود.
2. وجود ناهمسانى قابل توجّه در بسيارى از پژوهش‏هاى صورت گرفته، به گونه‏اى كه در برخى از موارد، اين ناهمسانى حتّى در بين فتاوا و استفتائات ارائه شده از ناحيه يك نظريّه پرداز خاص، به چشم مى‏خورد.
3. بسيارى از سؤالات اساسى و زيربنايى مربوط به اين موضوع ـ كه تأثير خاصّى در نتيجه شرعى حاصله در خصوص مسائل موضوع دارند و در واقع از چالش‏هاى اساسى بحث حجاب و عفّت در اسلام محسوب مى‏گردند ـ همچنان به صورت لاينحل باقى مانده‏اند؛ موضوعاتى همچون؛ معناى جلبات قرآنى، پوشش سرتاسرى يا چادر، رنگ مشكى چادر براى بانوان، ميزان اعتبار نظريه جداسازى و مانند آن.
4. عدم پويايى برخى از نظريات ارائه شده و عدم همسويى آن‏ها با برخى واقعيت‏هاى اجتماعى و بين‏المللى همچون؛ مسئله جهانى‏شدن، گسترش طبيعى روابط بين‏الملل و يا ارتباطات فرا ملّى، تقريب مذاهب، مسأله وحدت فرقه‏هاى اسلامى و مانند آن.
به نظرنگارنده، پژوهشگران محترم در اين عرصه لازم است تا چند نكته مهم واساسى زير را در فرآيند پژوهش‏هاى خود، مدّ نظر داشته باشند؛
1. تلاش در جهت ارتقاى جنبه علمى بودن پژوهش‏ها، با توجّه به تعريفى كه از تحقيق و پژوهش ارائه گرديد.
2. پرهيز از سياسى نمودن پژوهش‏هاى ارائه‏شده در اين زمينه.
3. ملاحظه برخى مباحث فرامتنىِ موضوع حجاب و عفّت، همچون؛ شبهه‏شناسى، آسيب‏شناسى، پيامدشناسى، ريشه‏شناسى و مانند آن.
4. تلاش در جهت پوياكردن اجتهاد در اين زمينه، به واسطه درك واقعيّت‏هاى مختلف زمان و مكان و نيز تلاش در جهت رفع اصطكاك ميان دين و علم، توأم با احترام به يافته‏هاى علوم اجتماعى روز.
5. تلاش در جهت مقارن نمودن بحث در مكاتب شيعه و سنّى و ارائه نظريّات فرامكتبى و وحدت آفرين در اين زمينه.
رعايت همه اين نكات، نيازمند يك بازخوانى مجدّد و علمى داده‏هاى شرعى و همچنين تلاش در جهت نظريه‏پردازى متعادل و به روز در اين عرصه مى‏باشد.

ج ـ پژوهش‏هاى فرا فقهى
در راستاى نكاتى كه در خصوص پويا شدن هرچه بيشتر نظريّه‏هاى اجتهادى در خصوص مسائل مختلف حجاب و عفّت در بخش پيش گفته شد، لازم است تا دسته‏اى از پژوهشگران، در خصوص برخى از مباحث فرامتنى اين موضوع ـ اعمّ از تحقيقات مبتنى بر مطالعات جامعه‏شناسى، رفتارشناسى، روان‏شناسى و مانند آن ـ توأم با اصطكاك‏شناسى مربوط به رابطه ميان ارزش‏هاى دينى و برخى واقعيات روز طبيعى، به صورت مجزّا و ريزنگار، پژوهش‏هاى لازم را به عمل بياورند.
در مراحل بعدى، از نتايج نظريات توليد شده در اين عرصه، در پوياسازى نظريه‏هاى فقهى و اجتهادى، بهره‏گيرى شود و اين، همان رمز اتّحاد ميان حوزه و دانشگاه است كه در متن سياست‏هاى حكومت اسلامى ملاحظه گرديده است.
از جمله فوايد مهمّ اين دسته از پژوهش‏ها، هم سايه نمودن هرچه بيشتر نظريه‏هاى فقهى و قوانين موضوعه با واقعيت‏هاى روز ملّى و جهانى و كاهش اصطكاك ميان آنها و ميان متغيرهاى رشد و توسعه اقتصادى و سياسى و اجتماعى و يافته‏هاى مسلّم علوم اجتماعى و مانند آن است؛ چرا كه وجود اين اصطكاك‏ها ـ كه مشابه آن در خصوص برخى از مباحث فقهى ديگر نيز وجود دارد ـ موجبات ترديد برخى از پيروان مكتب را در اصل دين و احكام اسلامى، فراهم مى‏آورد.
از جمله مباحث مهمّ فرامتنى كه به نظر نگارنده لازم است تا پژوهشگران اين عرصه، در خصوص آن‏ها، مطالعه و تحقيق بيشتر به عمل آورند و در نهايت، بتوانند يافته‏هاى محكم و مستدلّى در اين زمينه، در اختيار دو حوزه فقاهت و قانون‏گذارى قرار بدهند، عبارت‏اند از؛
1 ـ مباحث آسيب‏شناسى بحث، كه از جمله آن‏ها مى‏توان به موارد زير اشاره نمود؛ عقب‏ماندگى اجتماعى برخى از زنان محجّبه، افراط در حفظ حريم، بى‏نشاطى و ملالت دل‏آزار، دنياگريزى افراطى و زهد نامطلوب، انگشت‏نما بودن، بى‏نظمى و بى‏سليقه‏گى، كوتاهى زنان در وظايف شوهردارى، خانه‏دارى و يا بچّه‏دارى به بهانه حفظ حجاب و عفّت، بى‏عزّتى، انزوا و نوع‏گريزى و عزلت اجتماعى، عدم موفقيت در امر ازدواج و زوج‏يابى، خرافه‏گرايى، سربار بودن براى بستگان و جامعه و غيره .
2 ـ مباحث مربوط به ريشه‏يابى اجتماعى موضوع بى‏حجابى و بى‏عفّتى، مقوله‏هايى همچون؛ مسأله تهاجم، تبليغات مندمج در اجناس وارداتى، شيوه‏هاى غلط مقابله با ناهنجارى (امر و نهى)، شيوه‏هاى ناسنجيده تبليغى و ترويجى، آلودگى برخى محيط‏هاى حضور بانوان در جامعه، ضعف در بسترسازى سالم براى فعاليت‏هاى هنرى و ورزشى بانوان، مشكلات اقتصادى و ازدواجى جوانان
همچون بيكارى، تورم، كمبود مسكن و مانند آن، مسأله اعتياد، وجود بن‏بست‏هاى ارضاى جنسى به شيوه‏هاى شرعى و سالم، رفتارهاى غلط والدين و مقوله‏هايى از اين قبيل.
3 ـ مباحث پيامدشناسى موضوع همچون؛ طلاق، ازدواج‏هاى ناموفّق، قتل‏هاى مرموز، فرار دختران از خانه، بى‏عزّتى خانوادگى، بى‏امنيّتى در جوامع، وابستگى فرهنگى ـ اقتصادى ـ اجتماعى و سياسى، كاهش موفقيت جوانان و نوجوانان در زمينه‏اى مختلف تحصيل و اختراع و مانند آن.

2. حوزه قانون‏گذارى؛
دومين حوزه مهم در مهندسى فرهنگ حجاب و عفّت كه در اين حوزه نيز چالش‏هاى زيادى در جامعه ايران وجود دارد، حوزه قانون‏گذارى است، البتّه در اين كه همه قوانين كلّى مندرج در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، منطبق بر اصول و تعاليم مسلم شريعت مقدّسه اسلام تدوين شده، هيچ ترديدى وجود ندارد و هرآن چه كه در اين گفتار، به عنوان نواقص و يا كاستى‏هاى اين عرصه از آن بحث مى‏شود، به معناى نشانه رفتن به قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نيست، بلكه مراد از قانون‏گذارى در اين عرصه، غير از قوانين كلّى مندرج در قانون اساسى بوده و مقصود، قوانين ثانويّه و جزئيّه است كه بايستى با اتّكا بر نظريه‏هاى ارائه‏شده در حوزه استنباط و تفقّه وضع گردند و آن‏گاه در همه بخش‏ها و نهادهاى مختلف جامعه ايران، به اجرا درآيند.
بديهى است كه قبل از هرگونه بحث و اظهار نظر در اين خصوص، نخستين گام در اين مرحله از فرآيند مهندسى شناخت نهادهاى مؤثّر در امر قانون‏گذارى در جامعه ايران مى‏باشد، اين كه چه نهادهايى در جامعه ايران، مسئول وضع قوانين در اين زمينه و ساير زمينه‏هاى فرهنگى مى‏باشند؟! به نظر نگارنده، هرچند كه قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، مسئوليت وضع اين دسته از قوانين را به نهاد مجلس شوراى اسلامى با نظارت شوراى نگهبان سپرده و در مواردى خاصّ، نهاد مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز تأثيرگذار مى‏گردد و ساير نهادها بايستى تنها مجرى اين قوانين باشند و فقط مى‏توانند در راستاى اجراى اين قوانين، آيين نامه‏هاى ريز و جزئى منطبق بر اين قوانين كلّى وضع نمايند.
ولى در بسيارى از اوقات ديده مى‏شود كه برخى از نهادهاى ديگر نيز به بهانه تدوين آيين نامه‏هاى داخلى، از دايره اختيارات خود تجاوز نموده و دست به قانون‏گذارى مى‏زنند و در برخى از موارد، آنچه را كه بعضى از نهادهاى اجرايى اجرا مى‏كنند، درست خلاف آن چيزى است كه در قوانين كلّى مندرج آمده است، در برخى از موارد ديگر، مبهم بودن و يا كلّى بودن زياد قوانين مصوّبه، خود راه را براى تخطّى نهادهاى اجرايى ـ مثل دولت‏ها، وزارت ارشاد، آموزش و پرورش، آموزش عالى، قوّه قضائيّه، صدا و سيما و غيره ـ هموار مى‏سازد.
بنابراين، به نظر نگارنده، اصل اين روند قانون‏گذارى در جامعه اسلامى ايران كه عهده‏دار آن، نمايندگان مردمى مجلس و ناظر آن بايستى مجمعى متشكّل از علماى دين‏شناس، پرهيزكار و متعهّد به دين اسلام باشد، بسيار شايسته و مناسب است، ولى اين قوانين، بايستى به گونه‏اى تنظيم و تدوين گردند كه راه هر گونه سوء‌استفاده و تخلّف و مسامحه را براى نهادهاى اجرايى ببندد.
از اين رو، ضرورى مى‏دانم تا مسئولان قانون‏گذار و همچنين نهادهاى ناظر بر حسن اجراى قوانين فرهنگى ـ كه در بخش بعدى از آن سخن خواهيم گفت ـ قبل از هر چيز، نهادهاى مرتبط با قوانين فرهنگى را شناسايى نمايند و سپس در حين وضع قوانين، بايسته‏ها و شرايط خاصّ هر كدام از نهادهاى مذكور را مدّ نظر داشته باشند و به اين طريق، در تنظيم موادّ آن، تخطّى گاه‏هاى احتمالى را مسدود نمايند.

برخى از مهم‏ترين نهادهاى مرتبط با قوانين فرهنگى در جامعه ايران عبارت‏اند از؛
1. قوّه مجريّه به صورت عام؛
2. قوّه قضائيه به صورت عام؛
3. وزارت ارشاد؛
4. صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران؛
5. نهاد آموزش و پرورش؛
6. سازمان آموزش عالى؛
7. سازمان تربيت بدنى؛
8. سازمان جهانگردى؛
9. سازمان تبليغات؛
10. دفتر تبليغات حوزه علميّه قم؛
11. حوزه‏هاى علميّه و مجامع مختلف روحانيت و طلاّب علوم دينى؛
12. سازمان مساجد و اوقاف و مانند آن؛
13. توليت حرم‏هاى شريفه مثل حرم رضوى، آستانه مقدّسه قم، آستان حضرت شاه عبدالعظيم رى و مانند آن؛
14. وزارت بهداشت؛
15. نهادهاى ناظر به اجناس وارداتى؛
16. خانواده و والدين؛
17. نهادهاى عقيدتى ـ سياسىِ مرتبط با نهاد رهبرى؛
18. سازمان ملّى جوانان؛
و غيره.
گام دوّم در مرحله قانون‏گذارى فرهنگى كه نيازمند هوش فرهنگى خاصّى هم است، انتخاب تئورى‏هاى پايه مى‏باشد، اين تئورى‏ها كه عمدتاً بايستى از حوزه فقاهت و استنباط أخذ شوند، نياز به بازخوانى مجدّد و متناسب با شرايط خاصّ جامعه و شرايط هر يك از نهادهاى مرتبط و همچنين نياز به ريز شدن و احياناً شفّاف‏سازى دارند.
چالش اساسى در اين مرحله، تعدّد تئورى‏هاى متفاوت فقهى و به عبارتى ساده‏تر، اختلاف فتاواى مراجع عظام شيعه در برخى از مسائل فرهنگى است كه منشأ آن، اختلاف مبانى رجالى و فقهى اين بزرگواران مى‏باشد و از منظر عموم علماى شيعه، نظر هركدام از آن‏ها براى مقلّدان خود حجّت محسوب مى‏گردد.
مضافاً اين كه در تعاليم اسلامى، حتّى اجتهاد هر كسى غير از مراجع عظام شيعه كه صلاحيّت استنباط احكام شرعى را داشته باشد، براى خودش حجّت محسوب مى‏گردد و در كلّ؛ وجود اين توسيع در مقام عمل به احكام شرعى، كار را براى قانون‏گذاران جامعه اسلامى مشكل‏تر مى‏كند.
بديهى است كه در چنين شرايطى، نهادهاى تأثيرگذار در تصويب قوانين فرهنگى، بايستى تا حدّ امكان، قوانين را با رعايت حدّ اشتراك تئورى‏هاى مختلف و يا قدر متيّقن‏هاى موجود ميان پارادوكس‏هاى مختلف، هماهنگ سازند و به عبارتى ديگر آن‏ها بايستى هم‏سو با اين اختلافات، توسيع لازم را براى عموم مردم ـ كه هر قشرى از آن‏ها مقلّد مرجعى با يك تئورى خاصّ هستند ـ فراهم آورند.
امّا نكته مهمّى كه در اين عرصه، بايستى مورد لحاظ مسئولان فرهنگى قرار بگيرد، اصل همسان‏سازى قوانين در بخش‏ها و زمينه‏هاى متفاوت اجتماعى مى‏باشد. عدم رعايت اين اصل، موجب ايجاد ترديد و بدبينى افراد به عموم قوانين فرهنگى شده و تسامح‏آفرين خواهد بود، متأسفانه اين اصل، در حال حاضر در بين قوانين فرهنگى رايج در بخش‏ها و نهادهاى متفاوت جامعه ايران، چندان مراعات نشده است، البتّه در بخش‏هاى بعدى اين گفتار روشن خواهد شد كه ريشه بخشى از
اين ناهمسانى‏ها را بايستى در ضعف‏هاى مربوط به حوزه‏هاى نظارتى، جستجو كرد.
نگارنده در ارتباط با اين حوزه از مهندسى فرهنگى، پيشنهادى را ارائه مى‏دهم كه به نظر قاصر خودم، با توجّه به اهميّت قوانين فرهنگى در جامعه ايران، مفيد مى‏باشد، هرچند كه اين نظر را قطعى تلقّى نمى‏كنم و اميدوارم كه از ناحيه ساير دوستان پژوهشگر، مورد نقد و يا بررسى واقع شود و در صورت منطقى بودن گفته‏هاى ناقدان محترم، قطعاً نگارنده به خطاى نظر خود اعتراف نموده و عقب‏نشينى خواهم نمود.
خلاصه نظر نگارنده اين است كه؛ با توجه به جايگاه ويژه فرهنگ در جامعه ايران و نيز حسّاس بودن قوانين فرهنگى در اين كشور، لازم است تا در كنار ساير نهادهاى قانون‏گذار و نظارتى، نهادى شبيه نهاد مجمع تشخيص مصلحت نظام، با عنوان «مجمع تشخيص مصلحت فرهنگ» در ايران تشكيل شود كه اعضاى آن متشكّل از نخبگان حوزه و به روش انتخابِ دوره‏اى، از ناحيه طلاّب علوم دينى و علماى شيعه باشند و همه قوانين فرهنگى، از زير نظر اين مجمع بگذرد.

3. حوزه نظارت بر حسن اجراى قوانين فرهنگى
بسيارى از انديشمندان علوم سياسى و اجتماعى، بر اين باورند كه فرآيند قانون‏گذارى، بدون در نظر گرفتن اهرم‏هاى نظارتى و كنترلى، هيچ نتيجه‏اى در پى نخواهد داشت و از اين‏رو نظارت بر حسن اجراى قوانين وضع شده، به همراه رصد نمودن كارايى آن قوانين، از وظايف قانون‏گذاران است.
در اين مرحله، قانون‏گذاران جامعه، بايستى ضمن شناخت نهادهاى مرتبط با قوانين وضع شده ـ كه به عناوين برخى از آن‏ها در فصول گذشته اشاره شد ـ با مكانيزم‏هاى مختلف و متناسب ، به صورت مستمرّ ، به نظارت و ارزيابى قوانين بپردازند تا علاوه بر بررسى ميزان كارايى آن‏ها در بخش‏هاى مختلف جامعه، از حسن اجراى قوانين مصوّبه، اطمينان حاصل نمايند.
در جامعه فرهنگى ايران، در شرايط حاضر، نهادهاى مرتبط با اين رسالت، اعمّ از مجلس و قوّه قضائيّه و برخى نهادهاى تحت فرماندهى مقام معظّم رهبرى، هركدام در سطوح مختلف، به نوعى در فرآيند نظارت بر قوانين فرهنگى دخالت دارند. به نظر نگارنده، تشكيل نهادى با عنوان «مجمع تشخيص مصلحت فرهنگ» كه در فصل سابق از آن سخن گفتيم، مى‏تواند اين فرايند را همسان‏تر و نظام‏مندتر
گرداند.
در اين مرحله، نهاد ناظر، همه بخش‏هاى اجرايى و مرتبط با اجراى قوانين فرهنگى را ـ مثل؛ صدا و سيما وزارت ارشاد، آموزش و پرورش عالى و مانند آن ـ ملزم به ارائه راهكارهاى اجرايى و تدوين آيين‏نامه‏هاى داخلىِ هم سايه با قوانين كلّى مى‏كند و علاوه بر نظارت بر آيين‏نامه‏ها و حسن اجراى همه قوانين فرهنگى، در موارد بروز اختلاف، اصطكاك و يا تخلّف، به آن‏ها رسيدگى مى‏نمايد.

4. حوزه آموزش و تبليغ
يكى از مهم‏ترين راهكارهاى تقويت سياست‏هاى فرهنگى وضع شده در هر جامعه‏اى، آموزش و ترويج ، اعمّ از ترويج رسمى و غير رسمى مى‏باشد، امروزه بسيارى از كشورهاى توسعه يافته، بودجه‏هاى عظيمى را در جهت تبليغ ارزش‏ها و سياست‏هاى تصويب شده خود هزينه مى‌كنند، بديهى است كه يكى از ناگزيرترين حوزه‏هاى فرايند مهندسى فرهنگى در ايران نيز همين حوزه مى‌باشد .
آموزش، تبليغ و ترويج آن چنان تأثيرى مى‏تواند در فرآيند رشد و توسعه فرهنگى جوامع بگذارد كه زور و فشار و تهديد و برخورد، يك از هزارم آن را نمى‏تواند، از اين روست كه در دين مقدّس اسلام، مسئله امر به معروف و نهى از منكر و شرايط خاصّ آن ـ كه توأم با مهر و شفقت و منطق است ـ و نيز اهميّت مسئله تعليم، از جمله مهم‏ترين مقوله‏هاى ارزشى به حساب مى‏آيند، به گونه‏اى كه به جرأت مى‏توان گفت؛ رمز پايدارى بسيارى از موازين و شعائر اسلامى در طول تاريخ ايران پس از قرن‏ها حكومتِ حاكمان فاسد و شاهان خوشگذران، مديون تلاش‏هاى مجاهدان و عالمان و خطيبان و تبليغات و ترويجات مهربانانه آن‏هامى‏باشد.
در سيستم حكومتى جامعه ايران، نهادهاى زيادى در جامعه، نقش ترويج و آموزش آموزه‌هاى فرهنگى را به عهده دارند كه به برخى از آن‏ها مى‏توان چنين اشاره نمود؛
1. حوزه‏هاى علميّه و جامعه روحانيت و در رأس همه آن‏ها مراجع عظام شيعه؛
2. سازمان تبليغات اسلامى؛
3. دفتر تبليغات اسلامى؛
4. نهاد رهبرى و ارگان‏هاى ذى‏ربط آن؛
5. سازمان ملّى جوانان؛
6. برخى ستادهاى رسمى امر به معروف و نهى از منكر؛
7. آموزش و پرورش؛
8. صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران؛
9. وزارت فرهنگ و ارشاد؛
و مانند آن .
از مهمترين آفاتى كه به نظر نگارنده در اين حوزه از فرآيند مهندسى فرهنگى مى‏تواند وجود داشته باشد و بلكه وجود آن، موجب تأثير منفى در ميان پيروان يك مكتب شده و دامنه شكّ و ترديد را نسبت به سياست‏هاى فرهنگى، در ذهن آن‏ها تشديد مى‏نمايد، عبارت است از؛
1. وجود ناهماهنگى و ناهمسانى در ترويجات و تبليغات بخش‏ها و نهادهاى مختلف حكومتى، به گونه‏اى كه اين ناهمسانى، گاهى در ميان سياست‏هاى تبليغى يك بخش و يا يك نهاد واحد هم به چشم مى‏خورد.
2. عدم استفاده از شيوه‏هاى متعادل و به دور از افراط و تفريط در تبليغ و ترويج؛
3. جهت‏دادن و يا آميختن فرآيند تبليغ با جريانات سياسى؛
4. ضعف مخاطب‏شناسى و يا عدم مراعات رده‏هاى سنّى و علمى مخاطبان و شرايط خاصّ آن‏ها؛
5. آميختگى برخى از تريپون‏هاى تبليغاتى با خرافات؛
6.ضعف منطق خطابه و كلام؛

*انتظارات مهندسى فرهنگى حجاب و عفّت و ملاك‏هاى ارزيابى آن در بلند مدّت

به نظر نگارنده، عمده انتظاراتى كه مسئولان فرهنگى جامعه، بايستى پس از انجام درست مراحل مختلف مهندسى فرهنگى، در بلند مدّت از اين فرآيند داشته باشند و بلكه در ضمن آن، بتوانند سياست‏هاى فرهنگى اجرا شده را مورد محك قرار دهند، عبارت‏اند از؛
1. تقويت استحكام كانون خانواده در ايران؛
2. كاهش آمار طلاق در جامعه؛
3. كاهش ازدواج‏هاى ناموفّق و افزايش رضايت از زندگى در ميان زوجين؛
4. كاهش فساد و ناهنجارى‏هاى اخلاقى و اجتماعى در جامعه؛
5. بالا رفتن روحيه مسئوليّت‏پذيرى در ميان نسل آينده و در نتيجه افزايش بهره‏ورى در عرصه‏هاى مختلف؛
6. تقويت روح تديّن و ارزش‏محورى در جامعه؛
7. افزايش امنيّت ناموسى و جنسى در جامعه به صورت خاص؛
8. اتّحاد و انسجام هرچه بيشتر مردم جامعه؛
9. تقويت روحيه خلاّقيّت و ابداع در ميان جوانان و نخبگان جامعه؛
10. افزايش مصرف توليدات داخلى و در نتيجه تأثير مثبت آن در رشد اقتصادى جامعه؛
11. بالا رفتن محبوبيت مكتبى و فرامكتبى دين مبين اسلام؛
12. افزايش قدرت سياسى و اجتماعى جامعه در عرصه بين‏الملل؛
و مانند آن.

-------------------------------------------------------------------------------------
پى‏نوشت‏ها:
1 . مستفاد از مفهوم آيه 22 از سوره اعراف و آيه 121 از سوره طه.
2. ر.ك: تفسير فرانكلس، ص 200 و 242.
3. ر.ك: حجاب برتر نگارنده، ص 14 و 15.
4. تفسير شمايس، ذيل فقرات مذكور.
5. تاريخ ويل دورانت، ج 1، ص 336؛ اروپايى‏ها و لباس ايرانيان، ص37 و 138؛ الملابس العربيّة الإسلاميّه
في العصر العبّاسى دكتر صلاح الحسين عبيدى، ص 13 و 30 و 39 و 298 و 767 و...؛ وسيله‏العفائف شيخ يوسف نجفى گيلانى، ص 128؛ حجاب‏شناسى حسين مهدى‏زاده، ص 48.
6. فاطمه خاتمى، روزنامه ايران، ش 1627.
7. ر.ك: انسان ، پوشش، ريشه‏هاى تاريخى مهدى قانع؛ فرهنگ برهنگى، برهنگى فرهنگى حدّاد عادل،
مجلّه پيام زن، ش 19، ص 69؛ حجاب مهدى مهديزى، ج 1، ص 49؛ حجاب برتر، نگارنده، ص 32 و 35.
8. سفرنامه آدام اولئاريوس، ص 644.
9. سفرنامه تاورنيه، ص 627.
10. سفرنامه دروويل، ص 62 و 64 و 91.
11. پشت پرده‏هاى حرم‏سرا، ص 320.
12. سفرنامه اوژن فلاندن، ص 67.
13. سفرنامه يوشيداماساهارو، ص 176.
14. سفرنامه كنت دوگو بينو، ص 404.
15.سفرنامه پولاك، ص 115.
16. ايران و ايرانيان، ص 122 و 140 و 245.
17. سفرنامه چارلزو ويلسن، ص 151.
18. خاطرات همفر حسن مؤيّدى، ص 93.
19. گلهاى سرخ اصفهان، ص 162.
20. سفرنامه بلوشر، ص 207.
21. گل‏هاى سرخ اصفهان، ص 162.
22. خاطرات همفر، ص 93.
23. رابطه فرهنگ و توسعه عقيلى، 138.
24. ارتباط فرهنگ با تكنولوژى حسين سليمى،ص 1487.
25. روش تحقيق در علوم اجتماعى دكتر مرتضى عزّتى، ص 5.
26. كتاب سيماى حجاب و عفّت نگارنده، نشر زائر- وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام در قم.
27. سيماى حجاب و عفّت، ص 25 - 45.
28. همان، ص 47- 50.
29. همان، ص 57- 65.
30. همان، ص 67- 70.
31. همان، ص 73- ص 73-80.
32. همان، ص 93- 155.
33.همان، ص 157- 183.

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390  - 4:34 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6031964
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی