هنوز مریم و موسی 20 متری افسریه را بالا و پایین میکنند در حالی که مریم چشم از طلاهایی که در ویترین طلا فروشی به او چشمک میزند می دزد. او همچنان به دنبال یک انگشتر بدلی است تا با آن دستان خالیاش را پر کند.

" گرمی 55 هزار تومان. ناقابل ناقابل. سکه تمام بهار 623 تومان که این هم قابل نداره" این دو کلمه ساده را به راحتی میتوان کنار هم گذاشت تا در تداخل چشمان خیره شده زنان به ویترین طلا فروشیها به آروزیی رسید که شاید دیگر به رویایی دست نیافتی مبدل شده است.
قیمتهای بالا و عدم توانایی مردم برای خرید طلاهایی که زرق و برقشان چشم هر کسی را به راحتی میرباید باعث شده تا مغازههای بدلی فروشی به پاتوق جیبهای خالی تبدیل شود تا این سوال تکراری بین زوج های جوان که غالبا اسیر هزار قسط و وام و گرفتاری هستند رد و بدل شود که " نمی فهمن بدلیه؟ " تکرار شود.
زندگی بدلی شاید برای خیلی از ما نام آشنایی داشته باشد اما سوال اینجاست چرا باید تب و تاب بازار به سمتی حرکت کند که اقشار مختلف جامعه نیاز ساده خود را با بدلیجات برآورده کنند در حالی که حبابهای قیمتی هر روز بیش از روز قبل گریبان شهروندان را میفشارد و مسئولان در برابر آن فقط سکوت اختیار میکنند یا در اظهاراتی عموما شعارگونه بر این نکته تاکید دارند که همه چیز تحت کنترل است و حبابها شاید وقتی دیگر شکسته شود.
دستهایمان برای خرید بسته است
مریم در حالی که دست به دست همسرش موسی ویترین طلا فروشی در بیست متری افسریه را برانداز میکند زیر لب میگوید " قشنگه؟ نه؟ " اما موسی با نگاهش ادامه حرفهایش را پاره میکند تا دوباره در برابر یک مغازه بدلی فروشی مریم همان حرف را تکرار کند و موسی به رضایت سری تکان دهد.
مریم میگوید: وقتی درآمد همسرم کفاف خرید طلا را نمیدهد؛ وقتی خرید طلا به آرزویی برای من تبدیل شده باید به بدلیجات راضی باشم.
وی ادامه میدهد: اگر الان بخواهیم یک سرویس ساده بخریم حداقل یک میلیون و پانصد هزار تومان باید هزینه کنیم که این با حقوق شوهرم به هیچ وجه همخوانی ندارد.
بدلیجات در دسترسند
باور کردنی نیست هم اکنون به راحتی میتوان زیباترین طرح از طلاهای موجود در بازار را با 30 هزار تومان و با ضمانت از بین نرفتن آب طلا، در بدلی فروشیها پیدا کرد. شاید به قول مهرناز یکی از مشتریان پروپا قرص بدلیجات باید سوخت و ساخت هر چند که آدم با این بدلیها اصلی میشود و در بین آشنایان با افتخار میتواند سرش را بالا بگیرد.
وی میگوید: به هیچ وجه نمیشود سمت طلا رفت اما شما میدانید خانمها علاقه زیادی به زیورآلات دارند و نوعی چشم و هم چشمی باعث میشود که هر روز به فکر نو کردن طلاهایشان باشند اما برای ما که درآمد مناسبی نداریم تنها راه استفاده، خرید بدلیجات است. بدلیجاتی که بعد از دو ماه استفاده دیگر کاربرد ندارند و رنگشان سیاه میشود.
خواستههای رنگ و رو باخته
خواستههایی که هر روز رنگ و رویی جدیدتر به خود میگیرند اما جیبهای خالی که دیگر یارای پاسخگویی به آنها را ندارد شاید یکی از عمده دلایل گرایش مردم به استفاده از اجناس بدلی برشمرده شود.
در همین رابطه یکی از فروشندگان بدلیجات میگوید: در بازار بدلیجات به راحتی میتوان هر جنسی را پیدا کرد. بهترین طرحهای طلا هم اکنون به صورت بدلی برای فروش وجود دارد. بدلیهای جدید که طرح طلا هستند با " ورنی کاری " دیگر هیچ تفاوتی با طلای اصل ندارند و به راحتی میتوان سالها از آنها استفاده کرد بدون آنکه کسی شک کند این انگشتر، دستبند و یا گردنبندی که شما از آن استفاده میکنید تقلبی است.
وی بیان میدارد: استفاده از بدلیجات تنها اختصاص به خانمها ندارد هرچند که میزان گرایش مردها به استفاده از این اجناس در برابر زنها خیلی کمتر است.
ترابی ادامه میدهد: هم اکنون خیلی از افراد رو به بدلی فروشی آوردهاند چرا که بازار خوبی دارد و ریسک سرمایهگذاری در آن بسیار پایین است و نهایتا سود خوبی از این کار حاصل میشود.
و اما...
وقتی صحبتها با بدل فروش و بدل دوست به پایان میرسد هنوز مریم و موسی 20 متری افسریه را بالا و پایین میکنند در حالی که مریم چشم از طلاهایی که در ویترین طلا فروشی به او چشمک میزند می دزد. او همچنان به دنبال یک انگشتر بدلی است تا با آن دستان خالیاش را پر کند.