به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

امروزه گروهی، آرمان یا ایده‌آل را در برابر واقعیت قرار داده‌اند و آرمان‌گرایی را به طور مطلق، نقطه‌ی مقابل واقع‌گرایی می‌دانند. لذا بر این اساس، بررسی نسبت این دو رویکرد و امکان‌سنجی ترکیب این دو، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌گردد.‎

خبرگزاری فارس: آیا آرمان‌خواهی و واقع‌بینی قابل ترکیب است؟
 

 

آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی در اصطلاح، دو مفهوم متقابل تلقی می‌شوند که هر یک نافی و متعارض با دیگری است. در یک مفهوم عام و کلی، آرمان‌گرایی بیانگر خیال‌گرایی و باور به آرزوها و امیدهای گاه دست‌نیافتنی یا دشوار قلمداد می‌شود و واقع‌گرایی در این معنای کلی، بیانگر باور به وضع موجود و تأیید و همگامی با آن تلقی می‌گردد.

گاه نیز با ترجمه‌ی ساده‌ای، ماتریالیست‌ها را مادیون و واقع‌گرا و ایده‌آلیست‌ها را آرمان‌گرایان می‌خوانند و می‌گویند که مادیون یعنی کسانی که به دنبال منافع اقتصادی جامعه و رشد و تغییر آن هستند و نظر به واقعیات و مادیات در روند حرکت جامعه دارند؛ ولی آرمان‌گرایان یا ایده‌آلیست‌ها یعنی کسانی که نظر به معنویات دارند و به دنبال آرمانی عالی هستند و خود را وقف ایده و اندیشه‌ای نموده‌اند.

دیدگاه فلسفی که امروز از آن با نام آرمان‌گرایی یاد می‌شود اغلب به یک کشیش ایرلندی با نام جرج برکلی نسبت داده می‌شود. در این دیدگاه، آرمان‌گرایی باور به ایده‌هاست. اما این فلسفه، ریشه‌های تاریخی عمیق‌تری هم در غرب و هم در شرق دارد. اول کسی که واژه‌ی ایده‌ در فلسفه‌ی غربی را به عنوان اصطلاح فلسفی آرمان به کار برد، افلاطون بود که آن را به اعتبار یکی از معانی این واژه، یعنی نمونه و مثال، در مورد یک سلسله حقایق مجرد یا همان مثل افلاطونی استعمال نمود. افلاطون برای هر نوعی از انواع موجودات جهان، یک موجود مجرد عقلانی قائل بود که افراد محسوس یا همین موجوداتی که در جهان می‌بینیم، سایه و نمونه‌ی آن موجود و خود آن موجود، نمونه‌ی کامل افرادش است. حقیقت هر نوع را باید در آن موجود یافت.

افلاطون این موجودات مجرد از ماده را که حقایق عالم‌اند و تنها با سلوک عقلانی می‌توان به آن‌ها رسید، ایده خواند.[1] در اینجا آرمان‌گرایی به معنای وجود موجودات نامحسوس و معنایی در برابر واقع‌گرایی به عنوان باور به محسوسات دیده می‌شود.[2]

البته باید توجه داشت که وی منکر وجود افراد محسوس نبود، بلکه وجود آن‌ها را متغیر و فانی می‌دانست. بر خلاف موجودات جهان محسوس، ایده یا مثال دارای وجود لایتغیر و باقی است. در میان مسلمانان، پیروان مکتب اشراق به این ایده‌های افلاطونی معتقد بودند.

در اندیشه‌ی اندیشمندان اسلامی، «ایده» به «مثال» و «نمونه» ترجمه شده است و‌ گروهی که به پیروان فلسفه‌ی «اشراق» معروف هستند، به بسط و گسترش این نوع تفکر، که در اصل حکمت ایرانی و خسروانی بوده است، با تفاوت‌هایی پرداختند.[3]

تا اواخر قرن هفدهم میلادی، این نوع برداشت از مفاهیم و موجودات اطراف، کم‌وبیش پیگیری شد و هر کسی به فراخور نگرش خویش، به تبیین و تشریح آن پرداخت؛ اما از این زمان به بعد، با پدید آمدن جریان‌های فلسفی جدید، این مفهوم هم رنگ‌ولعاب دیگری یافت.

بقیه در ادامه مطلب...

تصور سیاسی‌اجتماعی موجود

اما آنچه مهم است این است که امروزه گروهی، آرمان یا ایده‌آل را در برابر واقعیت قرار داده‌اند و آرمان‌گرایی را به طور مطلق، نقطه‌ی مقابل واقع‌گرایی می‌دانند. در این اندیشه، ایده‌آل یا آرمان، چیزی است که فقط در عالم ذهن به آن می‌توان رسید، نه در عالم خارج. لذا به آن، اصالت دادند و گفتند چاره‌ای جز تلاش برای نزدیک شدن به این مفهوم نیست، زیرا ذهن است که توان ارتقای وضع موجود را دارد. اینان به لحاظ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آرمان‌گرا نام یافته‌اند؛ یعنی آن‌هایی که به تصورات و باورهای و خواست‌های ذهنی و آرزوها اصالت می‌دهند و صرفاً بر آن‌ها تکیه می‌نمایند و کاری به واقع امور ندارند.

در برابر این گروه، کسانی هستند که به طور کامل، ایده یا به عبارت دیگر، آرمان را نفی کردند و آن را ازبین‌برنده‌ی ‌انرژی، استعداد و توانایی انسان دانستند؛ زیرا گفتند با تصور ذهنی و امید و آرزو نمی‌توان به جایی رسید. در نتیجه، این افراد، اصالت را به واقعیت موجود و آنچه من و شما داریم، می‌بینیم، می‌شنویم، لمس می‌کنیم و با آن روبه‌رو هستیم، دادند و به «رئالیست» یا واقع‌گرا مشهور شدند. در جریان چنین برداشتی، گروهی نیز «ایده‌آل‌گرایی» را در جبهه‌ی روبه‌روی «عمل‌گرایی» یا همان «پراگماتیسم» قرار دادند و اصالت را به عمل دادند، نه به ایده و آرمان.

این نگاه دوگانه و مرزبندی به جایی رسید که فلاسفه و اندیشمندان، سیاست و جامعه را نیز به دو گروه آرمان‌گرایان چون افلاطون و هگل و... و واقع‌گرایان چون هابز و ماکیاولی و... تقسیم‌بندی کردند.

با ورود این نگرش دوگانه به جهان اسلام، بسیاری از مسلمانان نیز تحت تأثیر این دو نوع برداشت، اندیشمندان جهان اسلام را به دو دسته‌ی واقع‌گرایان، چون ابن‌خلدون و غزالی و آرمان‌گرایان، چون فارابی و ابن‌سینا، تقسیم کردند. در نگاه این‌ها واقع‌گرایان برحق هستند، چون وقایع زندگانی را مورد توجه قرار می‌دهند و بر آن تأکید دارند و آرمان‌گرایان تنها در عالم خیال و دنیای ناشدنی سیر می‌کنند و لذا نمی‌توانند الگوی اندیشه‌ای برای جوامع فراهم نموده باشند.

تحت تأثیر چنین نگاهی، دیدگاه‌های مکاتب بزرگی که چشم به آینده‌ی روشن بشریت دوخته‌اند و نظریه‌هایی چون انتظار و مهدویت و آینده‌ی روشن جهان را ترسیم کرده‌اند، مورد بی‌مهری قرار گرفتند و در قالب خیال‌گرایی قلمداد شدند.

نزاع میان آرمان‌گرا و واقعیت‌گرا

نزاع میان آرمان‌گرایان و واقع‌گرایان از دیگر مبانی و مسائل مهم اندیشه‌های سیاسی و به طور کلی، دنیای سیاست در این دوران است. در واقع اندیشمندان دنیای سیاست، با توجه به نگرش به واقعیت‌های اجتماعی یا تغییر آن‌ها، به دو گروه کلی تقسیم شده‌اند:

1.      گروه آرمان‌گرا که در واقع خواهان ایجاد دگرگونی در وضع موجود بودند. این‌ها به نظام مطلوب و مدینه‌ی فاضله نظر داشتند و تلاش آن‌ها در جهت این بود که جامعه را به سوی وضعی بهتر از آنچه هست سوق دهند.

2.      گروه واقع‌گرا که توجه به واقعیت‌های موجود و حفظ آن برای جلوگیری از بدتر شدن، مورد توجه و باور آنان بود.

پس محور بحث گروه اول، مطلوبیت و بهتر شدن و بهبودی بوده است و لذا رادیکال و انقلابی بودند. معمولاً برخی از اهل علم و تحقیق در مورد گروه اول این گونه تصور می‌کنند که آرمان‌گرا بوده‌اند و واقعیات را در نظر نگرفته‌اند. لذا وقتی که مدینه‌ی فاضله توسط فارابی مطرح می‌شود، این گروه آن را اثری خیالی و آرمانی محض تصور می‌کنند که سیاست را در آسمان‌ها مطرح کرده است، نه در زمین. حتی تصور می‌شود غیبت و ظهور امام غایب شیعیان (علیه السلام) نیز بحثی آرمانی و خیالی است. حال باید دید آیا می‌توان اینان را آرمان‌گرا و گروه دیگر را واقع‌گرا تلقی کرد؟ در جواب، بر خلاف تصور غلط اینان، در یک کلام می‌توان گروه اول را آرمان‌خواه، آرمان‌جو و نه خیال‌گرا یا آرمانی‌اندیش محض دانست؛ هرچند در مورد گروه دوم، واقع‌گرایی و باور به حفظ واقعیت موجود، یک اصل است.

این نزاع امروزه بیش از هر جا در دو حوزه‌ی سیاست خارجی و روابط بین‌الملل خود را نشان می‌دهد و حاصل آن دو نظریه‌ی آرمان‌گرایی[4]و واقع‌گرایی دو نظریه‌ای هستند که به عنوان نظریه‌های جریان اصلی در روابط بین‌الملل مطرح شده‌اند. نظریه‌ی آرمان‌گرایی، بعد از جنگ جهانی اول و طرح اصول چهارده‌گانه‌ی ویلسون، طرفداران بسیاری را در میان دانشمند و سیاست‌مداران سیاست بین‌الملل به دست آورد. طرفداران آرمان‌گرایی را طیف وسیعی از صلح‌طلبان، فدرالیست‌های جهانی، بشردوستان، قانون‌گذاران و اخلاق‌گرایان در بر می‌گیرد. و واقع‌گرایی[5] است. نظریه‌های آرمان‌گرایی

به نظر آرمان‌گرایان، بشر دارای سرشتی نیک است و هیچ الگوی رفتاری، غیرقابل تغییر نیست. آرمان‌گرایان با نگاه خوش‌بین به انسان و رفتار انسانی، می‌گفتند صلح یک پدیده‌ی دست‌یافتنی است. به نظر آن‌ها، خشونت را می‌توان از روابط میان دولت‌ها و افراد حذف کرد. آن‌ها به همکاری، هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، خلع‌ سلاح، رعایت اصول حقوق بین‌الملل‌، رعایت اخلاق در روابط میان دولت‌ها و حل‌وفصل مسالمت‌آمیز دعاوی معتقدند. با شروع بحران‌های اقتصادی 1929 و شروع جنگ جهانی دوم، اصول نظریه‌‌ی آرمان‌گرایی و قدرت تبیین این نظریه توسط واقع‌گرایان زیر سؤال رفت.[6]

واقع‌گرایان در نقطه‌ی مقابل آرمان‌گرایان قرار گرفته‌اند و نگاه بدبینانه‌ای به سرشت انسان دارند‌. واقع‌گرایان سیاست را به منزله‌ی کشمکش بر سر قدرت تعریف کردند. به نظر واقع‌گرایان، دولت‌ها موجوداتی خودخواه‌اند که از هر طریق در پی به حداکثر رساندن منافع ملی خود هستند. از نظر آن‌ها، تعقیب منافع فردی، گروهی و ملی، امری سیاسی است. آن‌ها با نظر آرمان‌گرایان مبنی بر اهمیت اخلاق در سیاست بین‌الملل کاملاً مخالف‌اند و آن را رد می‌کنند. واقع‌گرایی به دلیل اینکه نظریه‌ای است که مفروضاتی با نمودهای عینی دارد و در صحنه‌ی روابط بین‌الملل به صورت شفاف قابل لمس است، به سرعت مورد استقبال سیاست‌مداران قرار گرفت.[7]

گفته می‌شود سیاست واقع‌گرایی در پیوند با افکار هابز و ماکیاولی است.[8] اما اولین کسی که سعی نمود به صورت علمی این نظریه را ارائه کند هانس مورگنتا بود.

آرمان‌های بزرگ، مُحال‌اند یا ممکن

در تاریخ اندیشه‌‌ی سیاسی درمی‌یابیم که برخی اندیشمندان به ترسیم جامعه‌ای پرداخته‌اند که آرمانی است. ظاهراً اولین بار، افلاطون در کتاب «جمهور» خود، به طرح این جامعه در قالب «کالی ‌پولیس» پرداخت. وی با تجزیه و تحلیل قوای درونی انسان، طرحی را ارائه می‌دهد که در آن، سعادت جامعه از همان طریقی حاصل می‌شود که سعادت فرد به دست می‌آید. بدین وسیله، با الهام از نیروهای درونی انسان (عقل، غضب و شهوت)، که در حالت عدم افراط و تفریط، هر کدام به عدالت منتهی می‌شود، به طراحی «شهر آرمانی» پرداخت.[9]

سپس در قرن شانزده میلادی، توماس مور، با نگرشی انتقادی به جامعه‌ی آن روز بریتانیا، آرمان‌شهر یا یوتوپیا[10]‌شهرهای رم باستان، شعرهای آرمانی آتلانتیس نو و... را مطرح کردند. را نگاشت که بعدها بسیاری به هجو آن و برخی دیگر به ستایش و تقویت آن پرداختند. هاکسلی، سامیاتین، جرج اورول، والتر و آرنو اشمیت، به «ضدآرمان‌شهر» مشهورند. کامپلانا (قرن هفدهم) نظریه‌ی «شهر آفتاب» را مطرح کرد و فرانسیس بیکن و سیرانو، با تکیه بر الگوی دولت

مَزلو، روان‌شناس مشهور آمریکایی، آرمان‌شهر دور از دسترس را «اپسایکیا»[11] می‌داند که در آن، اشخاص سالم و خودشکوفا، در هماهنگی کامل به سر می‌برند و با هم به کار و زندگی مشغول‌اند. اپسایکیا، فرهنگی سالم، آزاد و محبت‌آمیز دارد که در آن، همه‌ی مردم و حتی جوانان، بیش از معمول، از آزادی برخوردارند. آرزو، محترم شمرده می‌شود و مردم، کمتر مزاحم یکدیگر هستند و عقاید، کمتر سرکوب می‌شود. به عقیده‌ی مزلو، اپسایکیا، محیطی است که در آن، انسان به طور کامل، همان چیزی خواهد شد که واقعاً هست.

در جهان اسلام، فارابی معلم دوم، در دو کتاب «سیاست مَدَنیه» و «آراءُ أهل المدینه الفاضله»، شهری ایده‌آل و آرمانی طراحی کرد با عنوان مدینه‌ی فاضله یا سرزمین فضیلت که در رأس آن، رئیس فرزانه‌ای حکمرانی می‌کند. او وقتی ویژگی‌های این رئیس را بازمی‌گوید، همان پیامبر یا امامی را به تصویر می‌کشد که نمود حقیقی یک «انسان کامل» است. فارابی مدینه‌ای را روبه‌روی ما به نمایش می‌گذارد که می‌تواند همان «آرمان‌شهر شیعی» یا «شهرِ آرمانی شیعیان در آخرالزمان» باشد؛ اما این مدینه انطباق با مدینه‌النبی پیامبر (صلی الله علیه و آله) دارد.

بررسی مدینه‌ها و شهرهای آرمانی و دیدگاه‌های آرمان‌گرایان بیانگر آن است که چند گونه آرمان‌شهر و بالتبع، آرمان‌گرایی را می‌توان یافت:

1.      آرمان‌شهرهایی که محصول تخیل نویسنده و خیالی هستند؛ نظیر آرمان‌شهر مور یا شهر خورشید کامپانلا.

2.      آرمان‌شهرهایی که هرچند محصول اندیشه و ادراک عقلانی اندیشمندان هستند و مابه‌ازای خارجی ندارند، ولی بشر می‌تواند به میزان درک خود، از آن‌ها به عنوان الگو استفاده کند؛[12] مانند کالی پولیس افلاطون. افلاطون خود می‌گوید:

«بلکه اگر همین قدر در بیان این مطلب موفق شوم که به چه طریق می‌توان شهری تأسیس کرد که تا جایی که مقدور است به هدف ما نزدیک باشد، در آن صورت، تصدیق کن که من تقاضای تو را انجام داده و همان طور که از من خواستی، عملی بودن طرح تأسیس شهر را ثابت کرده‌ام.»[13]

3.      آرمان‌شهرهایی که محصول ادراک عقلانی اندیشمند هستند، اما نمونه‌ای عملی در عالم خارج و در واقع با توجه به ویژگی‌های آن‌ها می‌توان برایشان یافت. مدینه‌ی فاضله‌ی فارابی و مدینه‌ی ایده‌آل شیعیان در عصر ظهور، از این نمونه جوامع و مدینه‌هاست که در عین دارا بودن شرایط تحقق و امکان عملی (بسی بیشتر از نوع دوم)، نمونه‌ی تحقق‌یافته‌ای چون مدینه‌النبی را دارند.[14]

راه صحیح: آرمان‌جویی مبتنی بر واقع‌گرایی

حال باید دید که کدامین نگرش و راه از این دو، صحیح و منطقی است؟ آرمان‌گرایی یا واقع‌گرایی یا راهی دیگر؟

اگر آرمان را همان آرزو یا ایده‌آل یا امید به آینده‌ای روشن بدانیم، در متون دینی ما بر اهمیت آن تأکید شده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «آرزو، در حقیقت، رحمتی از جانب خداوند برای امت من است. اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندی را شیر نمی‌داد و هیچ باغبانی، نهالی نمی‌کاشت.»[15]

امام علی (علیه السلام) نیز برپایی دنیا را منوط به آرزو می‌داند.[16]

بنابراین بر اساس این گونه احادیث، اصل آرمان داشتن و آرمان‌خواهی فی‌نفسه امری طبیعی و انسانی قلمداد می‌گردد.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در بیانی دیگر می‌فرماید: «من تمنی شیئا هو لله و هو لله رضا کم یخرج من الدنیا حتی یعطاه»[17] هر کس چیزی را آرزو کند که رضای خدا در آن است، قبل از اینکه از دنیا برود، خداوند متعال او را به آرزوی خویش می‌رساند.

در این حدیث، آرمان مطلوب و متعالی، دست‌یافتنی مطرح شده است. پس دین اسلام، باور به آرمان و برخورداری از آینده‌نگری و آرزو و امید را می‌پذیرد و مُهر تأیید بر آن می‌زند. اما باید دانست که آرزوهای بزرگ، به طور کلی، اگر در حرکت به جلو و پیشرفت، هدف یا در راستای رسیدن به هدفی مطلوب باشد، می‌توان آن را آرمان‌گرایی مطلوب و صحیح نامید. در این مسیر، باید با توجه به آرمان و غایت آرزو، به سنجش خود پرداخت.

بر این اساس، مبنا و ملاک موفقیت، میزان نزدیکی به هدف نهایی خواهد بود. مثلاً اگر هدف شما رسیدن به قله‌هایی است که تا کنون کسی آن را فتح نکرده، آرمانتان در این نهفته است که به قله برسید و آن را فتح کنید؛ هرچند که محال یا بسیار سخت به نظر آید. حال در این مسیر، برای ارزیابی خود، به حرکت دیگران یا مسیری که طی کرده‌اید، نمی‌اندیشید. فکر و ذهن شما، فقط در جهت تحقق این آرمان شماست.

امام علی (علیه السلام) به زیبایی می‌فرماید: «از آرزوهای دراز بپرهیز، زیرا بسا فریب‌خورده‌ای که فریبِ آرزوی درازش را می‌خورَد و عملش را تباه می‌کند و عمرش را به سر می‌آورد و نه به آرزویش می‌رسد و نه [عمر و عملِ] ازدست‌رفته‌اش را جبران می‌کند.»[18]

بنابراین آرمان‌گرایی صرف، به مفهوم داشتن آرزوهایی که یا دست‌یافتنی نیست یا اینکه دست یافتن به آن‌ها انسان را به جایی نمی‌رساند یا از مقصد اصلی بازمی‌دارد، محکوم است؛ اما آرمان‌گرایی به مفهوم درخواست‌ها و داشتن آرزوهایی که سه ویژگی دارند: 1. شدنی هستند. 2. مطلوب هستند. 3. هماهنگ با مقصد و راه انسان و فطرت وی بر مبنای دین اسلام و برداشت ما از روایات صحیح و قابل قبول هستند. سه نوع از آرزوها و آرمان‌های دیگر نیز نامطلوب‌اند:

1.      آرزوهایی خام و ناپخته که ریشه در عقلانیت و واقعیت ندارند و برای ما فضایی ترسیم می‌کنند که در آن، جز سرخوشی موقتی چیزی نیست. این‌ها فریبنده هستند. امام علی (علیه السلام) در مورد این‌ها می‌فرمایند: «دروغ می‌گوید آنکه ادعای ایمان می‌کند، اما دل‌بسته‌ی آرزوهای فریبنده و سرگرمی‌های دروغین دنیاست.»[19]

2.      آرزوهای آنچه برای انسان ثمره‌ی مفید ندارد و وضعیت کنونی انسان را ارتقا نمی‌دهد و پوچ و بیهوده‌اند. در مکتب اسلام، آرمانی مورد ستایش است که در نهایت، به تربیت انسانی پاک از هر گونه ناپاکی و آراسته به فضایل پذیرفته‌شده‌ی انسانی و نیز به ساخته شدن جهانی از همین گونه منتهی شود.

3.      آرمان و آرزوهایی که ریشه در هواپرستی و خودخواهی و نادیده گرفتن انسان‌های دیگر ندارند. از منظر اسلام، آرمانی سازنده و کارساز است که از روی هوا و هوس نباشد. اگر آرمان ما متوجه معنویت، نوع انسان و فطرت حقیقی او باشد، هیچ گاه دچار یأس و سرخوردگی نخواهیم شد و هر چه سختی در این راه به ما برسد، به آسانی تحمل خواهیم کرد. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «هر که پاداش سرای نیکوتر را آرزو می‌کند، آرزوهایش دشوار نمی‌گردند.»[20]

بنابراین ما نه راه اول را پیشنهاد می‌کنیم، یعنی آرمان‌گرایی محض بدون توجه به واقعیات زندگی و حقیقت انسان و آرزوهای خام و بی‌ثمر و خودخواهانه و نه ماندن در واقعیت و تکیه‌ی صرف بر آن که حاصل آن، افتادن در محافظه‌کاری و تأیید وضع موجود به هر بهایی است؛ بلکه آرمان‌جویی مبتنی بر واقع‌گرایی را تنها راه‌حل صحیح می‌دانیم. به علاوه آرمان‌گرایی مطلوب، که ما در اینجا از آن نام می‌بریم، جدای از توهمات ذهنی و خیال‌پردازی‌های ذهن نسبی‌گراست. اینجا منظور همان هدف و آرزوی محقق‌شدنی و دست‌یافتنی است. به عبارت دیگر، این آرمان‌گرایی در نقطه‌‌ی مقابل ذهن‌گرایی و خیال‌پردازی و وهم‌انگاری نیز هست؛ همان گونه که نقطه‌ی مقابل، واقع‌گرایی محض و محافظه‌کاری است. این موضوع را رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود این گونه مطرح ساختند:

«در موضوع نسبت آرمان‌گرایی با واقعیات، ما هم آرمان‌گرایی را کاملاً تأیید می‌کنیم و هم دیدن واقعیات را. آرمان‌گرایی بدون دیدن واقعیات، به خیال‌پردازی و توهم منجر خواهد شد. البته باید میان واقعیات و آنچه که تلاش می‌شود به عنوان واقعیات القاء شود، تفاوت قائل شد.»[21]

نتیجه‌گیری

نظریه‌پردازان فلسفه‌ی اخلاق و سیاست، به‌ ویژه در دهه‌های اخیر، بارها از دو نظریه‌ی «آرمان‌گرایی» و «واقع‌گرایی» سخن گفته‌اند و در اثبات مدعای خود، دلیل‌هایی اقامه کرده‌اند. امروزه به ویژه در جامعه‌ی ما، این دو با برداشتی عوام‌گرایانه، به طور کامل در مقابل هم قرار گرفته‌اند؛ به گونه‌ای که پذیرش یکی بیانگر رد و نفی دیگری است.

در هر حال، با توجه به آنچه گذشت، آرمان‌گرایی محض دارای آسیب‌هایی چون غفلت از راه‌ها و زمینه‌های دست‌ یافتن به آرمان‌ها و نیز غفلت از واقعیت‌هاست. از دیگر آسیب‌های آرمان‌گرایی، به سایه بردن واقعیت‌ها و کوچک و ناچیز دیدن آن‌هاست. پوچ بودن هدف و آرمان، خامی و ناپختگی آرزوها و آرزوهای خودخواهانه گاهی چنان چشم آدمی را بر حقایق می‌بندند که او را یا به هر کاری وامی‌دارند یا به انزوا و بریدن از جامعه و مردم سوقش می‌دهند.

واقع‌گرایی و ماندن در دل واقعیت‌ها بدون داشتن آرمان و آرزویی مطلوب نیز آدمی را از تحرک و جامعه را از پویایی بازمی‌دارد و راه به سوی محافظه‌کاری و دربند وضع موجود بودن و نان به نرخ روز خوردن می‌برد.

این است که راه انتخابی و گزینش مطلوب هیچ یک از این دو به تنهایی نیست، بلکه توجه به دو بُعد وجود انسانی، یعنی آنچه دارد و آنچه باید داشته باشد و می‌تواند داشته باشد است. این توجه را ما با عبارت آرمان‌خواهی واقع‌نگرانه و نه واقع‌‌گرایانه مطرح می‌سازیم؛ یعنی تبدیل واقعیت به پلی برای رسیدن به وضع مطلوب و تبدیل وضع موجود به صراط سعادت و وضع مطلوب؛ یعنی با نگاه به واقعیت و امکانات و توانایی‌ها و الزامات آن، به عنوان یک بال و با تکیه بر اندیشه و امید و آرزو و آرمان به عنوان بال دیگر، به سوی جامعه‌ی مطلوب پرواز کردن و به تعبیر رهبری: «آرمان‌گرایی با دیدن واقعیت‌ها.»(*)

[1]. ر.ک: افلاطون، جمهور، ترجمه‌ی فؤاد روحانی، ص 395 تا 446.

[2]. ر.ک: همان.

[3]. ر.ک: سهروردی، حکمه‌الاشراق، ترجمه‌ی سید جعفر سجادی، انتشارات دانشگاه تهران، 1372.

[4]. Idealism

[5] .realism

[6]. احمد نقیب‌زاده، نظریه‌های کلان روابط بین‌الملل، تهران، قومس، 1373، ص 114 تا 118.

[7]. همان، ص 63 تا 71.

[8]. Rescher, Nicholas (1987). Ethical Idealism: An Inquiry into the Nature and Function of Ideals. Berkeley and Los Angeles, California: University of California Press

[9]. افلاطون، همان، به ویژه کتاب پنجم به بعد.

[10].Utopia

[11] --(eupsychia)

[12]. محمدحسین جمشیدی ، رخ اندیشه، کتاب اول، تهران، کلبه‌ی معرفت، 1385، ص 308.

[13]. افلاطون، همان، ص 314 و 315.

[14]. محمدحسین جمشیدی، همان، ص 309 و 310.

[15]. محمد محمدی ری‌شهری، فرهنگ‌نامه‌ی آرزو، قم، دارالحدیث، ص 21.

[16]. همان، ص 24.

[17]. محمد دشتی، فرهنگ سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، قم، مؤسسه‌ی فرهنگی‌تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1388، ص 49.

[18]. محمد محمدی ری‌شهری، فرهنگ‌نامه‌ی آرزو، ص 145.

[19]. همان، ص 113.

[20]. همان، ص 67.

* محمدحسین جمشیدی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس 

[21] http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=23321-

 

منبع :‌ پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 6 شهریور 1392  - 11:47 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5975790
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی