بدون ترديد نام امامخمينى با تاريخ معاصر جهان آميخته است و به ويژه براى
مسلمانان نامى آشنا و محبوب است. امامخمينى، مرد قرن و احياگر ميراث عظيم
اسلامى در جهان امروز است. با وجود سيطره تمدن غربى بر جهان امروز و شيفتگى
بسيارى به زرق و برق آن، امامخمينى كسى بود كه راه جديدى را براى انسان
امروز ارائه نموده و به تعبير انديشمند پسامدرن فرانسوى، ميشل فوكو، منادى
معنويت و روحى جديد براى جهان بىروح در عصر حاضر گرديد. پايدارى، تلاش و
مجاهدت خستگىناپذير او در طول بيش از سه دهه ميراث گرانبهايى براى
مسلمانان و شيفتگان وى بر جاى گذارد و سنتى نو و مكتبى اصيل براى احياى
ارزشها و اصول اسلامى در جهان امروز ارائه كرد. مكتب سياسى وى، مبتنى بر
اصول و اركانى بنيادين است و آرا و انديشههاى وىراهنماى انديشه و تفكر
اصيل اسلامى است. با گذشت بيش از دو دهه از ارتحال امامخمينى انديشهها و
آراى وى مورد تفسيرها و ديدگاههاى گوناگون و گاه متعارض قرار گرفته است.
در اين نوشتار كوتاه سعى كنيد تا اصول بنيادين مكتب امامخمينى را شناسايى
كرده، شيوه صحيح كشف آن را توضيح دهيد.
بقيه در ادامه
راههاى مختلفى براى شناسايى آرا و انديشههاى سياسى يك انديشمند وجود دارد. يك راه مناسب براى شناخت امامخمينى، شناسايى اصول مكتب سياسى امامخمينى است. مكتب سياسى، عبارتست از مجموعه ديدگاهها و آراى يك انديشمند يا مجموعه انديشمندان كه يك ديدگاه نظام مند در عرصه سياسى را عرضه مىنمايند. شايد بتوان راه دقيقتر ديگرى را نيز در اين باب، تحليل گفتمان انديشه و عمل امامخمينى بدانيم. هر چند نظريه گفتمان تحليلهاى گفتمانى، به چرخش پسامدرن تعلق داشته، بر اصولى چون نسبيت گرايى، ضد مبناگرايى و احتمال مبتنىهستند، اما مىتوان فارغ از مبناى نظرى تحليل گفتمان، به گفتمان به مثابه يك روش نگاه كرد و بدين جهت تلاش نمود دقايق و نشانگان مفصل بندى گفتمانى امامخمينى را توضيح داد. در اين نوشتار سعى خواهد شد با روش تحليل گفتمانى، مكتب سياسى امامخمينى را بررسى نموده، در عمل به گونهاى بين دو روش مكتب شناسى و تحليل گفتمان تركيب نماييم.
در يك تعريف اجمالى، گفتمان عبارتست از مجموعهاى از احكام، گزارهها و نشانههايى كه سازنده يك نظام معنايى متمايز از ديگر گفتمانها هستند. گفتمانها در واقع منظومههايى از معانى هستند كه در آنها نشانهها با توجه به تمايزى كه با يكديگر دارند، هويت و معنا مىيابند. گفتمانها تصور و فهم ما از واقعيت و جهان را شكل مىدهند. در عمل، اين چگونگى مفصل بندى نشانهها در يك گفتمان است كه نظام معنايى گفتمان را شكل مىدهد. "هوارث " معتقد است كه مفصل بندى، به گردآورى عناصر مختلف و تركيب آنها در هويتى نو مىپردازد. به بيان ديگر، هر عملى كه ميان عناصر پراكنده در درون يك گفتمان ارتباط برقرار كند، به نحوى كه هويت اين عناصر اصلاح و تعديل شود، مفصل بندى ناميده مىشود. طبيعى است كه معانى واژگان و نشانههاى به كار رفته در يك مفصل بندى گفتمانى، متناسب با نظام معنايى كلان يك گفتمان، از ديگر گفتمانها متفاوت خواهد بود. عنصر اساسى در هر مفصلبندى گفتمانى نيز دال برتر است. دال برتر عبارتست از نشانگان مركزى يك گفتمان كه همانند يك ميدان مغناطيسى، ديگر مفاهيم و نشانگان را تحت تأثير خود قرار مىدهد.
بر اين اساس، مىتوان مهمترين مفاهيم و نشانگان به كار گرفته شده در مكتب سياسى امامخمينى و دال مركزى آن را شناسايى كرد و به اصول مكتب سياسى امامخمينى پى برد. مهمترين نوآورى و كانون مكتب سياسى امامخمينى، تركيب سنت ديرپاى شيعى با يافتههاى عقلانى دنياى جديد است. بدون ترديد، تفكر سياسى امامخمينى ريشه در سنت عقل گراى شيعى دارد و نظريه سياسى وى نيز مبتنى بر نظام سياسى امامت شيعى مىباشد. اگر ولايت فقيه را به عنوان جانشين امام معصوم عليهالسلام در كانون مكتب سياسى امامخمينى بدانيم، بدون ترديد فقهاى شيعى از همان آغاز عصر غيبت كبرى، با تمسك به احاديث و كلام معصومين عليهمالسلام ولايت فقيه را طرح نمودهاند و دانشمندانى چون شيخ مفيد، سيد مرتضى، سلار، محقق كركى و صاحب جواهر بر ولايت عامه فقيهان در عصر غيبت تأكيد كرده بودند. نوآورى اساسى امامخمينى را علاوه بر احياى نظريه ولايت فقيه در برابر سيطره تفكر مدرنيسم غربى، بايد در طرح و تركيب برخى از عناصر فكرى جديد، مانند جمهوريت خواهى و تأكيد بر نقش مردم و قانون اساسىو انتخابات در نظريه ولايت فقيه بدانيم. تأكيد امامخمينى بر جمهورى اسلامى - نه يك كلمه كمتر و نه يك كلمه بيشتر - كانون نظريه سياسى امامخمينى را شكل مىدهد. از اين جهت، دال برتر و مركزى مفصل بندى گفتمان سياسى امامخمينى را مىتوانيم همان "جمهورى اسلامى " بدانيم كه اسلاميت محتواى آن و جمهوريت شكل آن است.
طبق آن چه كه در مجموعه آثار باقى مانده از امامخمينى درباره جمهوريت مىتوان يافت، طرح جمهورى اسلامى براى نخستين بار در مصاحبه با خبرنگار فيگارو مىباشد. وى در پاسخ به اين سوال خبرنگار كه "عمل شما داراى چه جهتى است و چه رژيمى را مى خواهيد جانشين رژيم شاه كنيد؟ "، براى اولين بار از جمهورى اسلامى سخن گفتند. ايشان در اين مصاحبه با اشاره به اينكه شكل حقوقى رژيم نيست كه اهميت دارد، بلكه محتواى آن مهم است، جمهورى اسلامى را مطرح ساختند و اظهار داشتند "قبل از هر چيز ما به محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده خود دل بستهايم " . وى در جاى ديگر با توصيف اجمالى ويژگىهاى آن گفت: "ما خواستار جمهورى اسلامى مىباشيم. جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكيل مى دهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است. " از نظر امامخمينى، "جمهورى " بهترين قالبى است كه ما را به "محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده و ترقى جامعه " مىرساند و نسبت به تشكيل حكومت اسلامى اميدوار مىنمايد. او خود اذعان مىكرد كه "جمهورى اسلامى " نظيرى در جهان سياست ندارد.
تجلى اسلاميت نظام، همان نظريه ولايت فقيه است كه وى به صورت اجمالى آن را ابتدا در كشف الاسرار - در سال 1323 - و بعد در مباحث فقه استدلالى و فتوايى مطرح كرد و سرانجام در سخنرانىها و مصاحبههاى مختلف و نامه هايى كه در پاسخ استفتائات يا اشكالات نوشته بود، آن را تبيين كرد.
بديهى است كه نشانه جمهوريت در آموزه "جمهورى اسلامى " معناى خاصى در مفصل بندىگفتمانى امامخمينى دارد كه با گفتمان مدرنيسم متفاوت است. غرب مدرن بر اساس آموزههايى چون اومانيسم، سكولاريسم، عقلانيت خود بنياد و قرائت كلان پيشرفت، تفسيرى از جمهوريت ارائه داده است كه در آن تمامى مشروعيت نظام سياسى از قرارداد اجتماعى و خواستههاى بشرى سرچشمه گرفته است و دين و آموزههاى الهى در آن كاملا از عرصه سياسى كنار گذاشته شدهاند. غرب با سيطره فكرى و تمدنى خويش و تحميل ديدگاههاى خويش بر ديگران - به ويژه بر ملل جهان اسلام - چنين وانمود كرده است كه معنا و مفهومى متفاوت براى جمهوريت و جود ندارد و تنها معناى صحيح آن همان قرائت غربى آن است. از اين رو، برخى نيز در كشور ما هنگام طرح اين نظريه توسط امامخمينى، تحت تأثير نگرش غربى بر تناقض آميز بودن آن اعتقاد داشتهاند. اما چنين تفسيرى از ميراث سياسى امامخمينى نادرست است و غرب مدرن را معيار داورى قرار مىدهد.
بايد توجه داشت كه هنر امامخمينى فرا رفتن از سيطره و هژمونى غرب است و به تعبير سامىزبيده "امامخمينى چنان سخن مىگويد كه گويى غرب وجود ندارد ". بابىسعيد نيز به خوبى در اثر ارزشمند خود نشان داده است، نوآورى امامخمينى شكست سيطره و مركزيت غربى است. وى مىنويسد:
"اسلام گرايى تلاشى است براى تبيين مدرنيتهاى كه حول اروپامدارى ساخته نشده است. از اين منظر، اسلامگرايى آن گونه كه خود اسلامگرايان نيز ادعا مىكنند، جنبشى آشكار براى انكار غرب به حساب مىآيد؛ البته رد غرب را نبايد به معناى تلاش براى استقرار جوامع كشاورزىسنتى دانست. انجام اين كار، به معناى گفتوگوى مجدد با هويت مدرنيته و هويت غرب است. اين نوع نگرش، تلويحا در پارهاى از بحثهاى اخير راجع به رابطه بين مدرنيته و پست مدرنيته يافت مىشود ".
از اين منظر، تنها زمانى مىتوان اسلام گرايى معاصر را كه امامخمينى مصداق بارز آن است، درك كرد كه از غرب مركزيت زدايى شده باشد و غرب نيز همانند مركزى بين ديگر مراكز باشد.
"منطق اسلامگرايى، مستلزم منطقهاى شدن غرب و جا دهى مجدد آن به عنوان مركز در ميان ساير مراكز است. ديگر تلقى يك شكلبندى فرهنگى كه فرهنگهاى ديگر لزوما در صدد تقليد از آن باشند، وجود ندارد. ظهور اسلامگرايى تنها در فضايى قابل فهم است كه در آن غرب مركز زدا شده باشد ".
پس از شناسايى دال مركزى گفتمان سياسى امامخمينى، جامع ترين توصيف درباره مكتب سياسى امامخمينى، در كلام مقام معظم رهبرى است. آيةالله خامنهاى كه شاگرد مبرز امامخمينى بود و در مراحل انقلاب نيز همواره از ياران نزديك و ملازمان خاص ايشان بوده است، در مراسم بزرگداشت ارتحال امامخمينى در 14 خرداد 1383ش. در بهشت زهرا توصيف جامع و فراگيرى از مكتب سياسى امامخمينى ارائه كرد. وى با اشاره به جايگاه امامخمينى در جهان معاصر، خطوط اساسى و برجسته مكتب سياسى امامخمينى را در پنج ويژگى اساسى اعلام كردند. آنچه در پى مىآيد گزيدهاى از عبارات اوست كه مستندات آن از كلام امامخمينى، پس از نقل ديدگاههاى وى ذكر شده است. اين ويژگىها عبارتند از:
1. پيوند معنويت و سياست
در مكتب سياسى امام، معنويت با سياست در هم تنيده شده است. در مكتب سياسى امام، معنويت از سياست جدا نيست؛ سياست و عرفان، سياست و اخلاق. امام كه تجسم مكتب سياسىِ خود بود، سياست و معنويت را با هم داشت و همين را دنبال مىكرد؛ حتّى در مبارزات سياسى، كانون اصلى در رفتار امام، معنويت او بود. همه رفتارها و همه مواضع امام، حول محور خدا و معنويت دور مىزد. امام به اراده تشريعى پروردگار اعتقاد و به اراده تكوينىِ او اعتماد داشت و مىدانست كسى كه در راه تحقق شريعت الهى حركت مىكند، قوانين و سنتهاى آفرينش كمك كار اوست.
امامخمينى در نخستين نوشتههاى خويش بر مسئله پيوند دين و سياست تأكيد نمودهاند. جدايىدين از سياست از نظر ايشان فكرى است كه ابتدا از سوى بنى اميه در صدر اسلام و سپس از سوى استعمارگران مطرح شده است. استعمارگران "تبليغ كردند كه اسلام دين جامعىنيست؛ دين زندگى نيست؛ براى جامعه نظامات و قوانين ندارد؛ طرز حكومت و قوانين حكومتى نياورده است ". چنين شعارى از نظر امامخمينى، شاخصه اسلام آمريكايى است. "... اسلام آمريكايى اين بود كه ملاها بايد بروند درسشان را بخوانند چه كار دارند به سياست؛ با صراحت لهجه مىگفتند... ".
2. اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم كرامت انسان، هم تعيينكننده بودن اراده انسان. در مكتب سياسى امام، هويت انسانى، هم ارزشمند و داراى كرامت است، هم قدرتمند و كارساز است. نتيجه ارزشمندى و كرامت داشتن اين است كه در اداره سرنوشت بشر و يك جامعه، آراى مردم بايد نقش اساسى ايفا كند؛ لذا مردمسالارى در مكتب سياسى امام بزرگوار ما - كه از متن اسلام گرفته شده است - مردمسالارىِ حقيقى است؛ مثل مردمسالارى امريكايى و امثال آن، شعار و فريب و اغواگرىِ ذهنهاى مردم نيست. مردم با رأى خود، با اراده خود، با خواست خود و با ايمان خود راه را انتخاب مىكنند؛ مسئولانِ خود را هم انتخاب مىكنند. از طرف ديگر، امام با اتكا به قدرت رأى مردم معتقد بود كه با اراده پولادين مردم مىشود در مقابل همه قدرتهاى متجاوز جهانى ايستاد.
سامى زبيده تفكر سياسى امامخمينى را بدان جهت به عصر جديد متعلق مىداند كه مردم در آن نقش مهمى دارند. بارزترين نمونههاى سخنان امامخمينى را در باب نقش مردم، مىتوان در گزاره معروف زير دانست: "ميزان رأى ملت است ". ايشان در جاى ديگر ضمن تأكيد بر ولايت فقيه اظهار داشته است " ... تولى امور مسلمين و تشكيل حكومت، بستگى دارد به آراى اكثريت مسلمين كه در قانون اساسى هم از آن ياد شده است و در صدر اسلام تعبير مىشده به بيعت با ولىمسلمين ".
3. رويكرد بين المللى و جهانى
شاخص سوم از شاخصهاى مكتب سياسى امام، نگاه بينالمللى و جهانىِ اين مكتب است. مخاطب امام در سخن و ايده سياسى خود، بشريت است؛ نه فقط ملت ايران. ملت ايران، اين پيام را به گوش جان شنيد؛ پايش ايستاد؛ برايش مبارزه كرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب اين پيام، همه بشريت است. مكتب سياسى امام، اين خير و استقلال و عزت و ايمان را براى همه امت اسلامى و همه بشريت مىخواهد. اين رسالتى است بر دوش يك انسان مسلمان.
امامخمينى در موارد مكرر بر پيام انقلاب اسلامى براى تمامى جهان و نيز الگو بودن آن براىتمامى مردم ستمديده تأكيد كردهاند. در كلامى مىفرمايند: " اميد است انقلاب اسلامىملت بزرگ ما و پيروزى عظيم آنان بر دشمنان اسلام و مملكت، راهنمايى براى ساير ملل ستمديده و تحت سلطه قرار گيرد و با اتحاد و همبستگى، شرّ همه سلطهگران و بخصوص آمريكا را از خود كوتاه نموده در تحت تعاليم مقدسه اسلام، عظمت از دست رفته خود را باز يابند. " در جاىديگرى نيز بر الگو گيرى ديگر مسلمانان از مردم ايران اشاره نموده است: " ملتهاى مسلمان از فداكارى مجاهدين ما در راه استقلال و آزادى و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگيرند و با پيوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشكنند، به پيش به سوى آزادگى و زندگى انسانى بروند. "
4. پاسدارى از ارزشها و ولايت فقيه
شاخص مهم ديگر مكتب سياسى امام بزرگوار ما، پاسدارى از ارزشهاست كه مظهر آن را امام بزرگوار در تبيين مسئله ولايت فقيه روشن كردند. از اول انقلاب اسلامى و پيروزى انقلاب و تشكيل نظام اسلامى، بسيارى سعى كردهاند مسئله ولايتفقيه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفى كنند؛ برداشتهاى خلاف واقع و دروغ و خواستهها و توقعات غيرمنطبق با متن نظام سياسى اسلام و فكر سياسى امام بزرگوار.
ولايت فقيه در كانون تفكر سياسى امامخمينى قرار دارد. از نظر ايشان، "ولايت فقيه از موضوعاتىاست كه تصور آنها موجب تصديق مىشود و چندان به برهان احتياج ندارد؛ به اين معنا كه هر كس عقايد و احكام اسلام را، حتى اجمالاً دريافته باشد، چون به ولايت فقيه برسد و آن را به تصور آورد، بىدرنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضرورى و بديهى خواهد شناخت "؛ اما شايد بتوان مهمترين توصيه امامخمينى را در پاسدارى از اين ارزش در كلام معروف وى بدانيم كه فرمودند: " پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبى به اين مملكت نرسد " .
5. عدالت اجتماعى
عدالت اجتماعى يكى از مهمترين و اصلىترين خطوط در مكتب سياسى امام بزرگوار ماست. در همه برنامههاى حكومت - در قانونگذارى، در اجرا، در قضا - بايد عدالت اجتماعى و پُر كردن شكافهاى طبقاتى، مورد نظر و هدف باشد. اينكه ما بگوييم كشور را ثروتمند مىكنيم؛ يعنى توليد ناخالص ملى را بالا مىبريم؛ اما ثروتها در گوشهاى به نفع يك عده انبار شود و عده كثيرى هم از مردم دستشان خالى باشد، با مكتب سياسى امام نمىسازد.
امامخمينى هدف اساسى خود را برقرارى عدالت اسلامى معرفى كردهاند؛ "عدالت اسلامى را مىخواهيم در اين مملكت برقرار كنيم... يك همچو اسلامى كه در آن عدالت باشد؛ اسلامى كه در آن ظلم هيچ نباشد؛ اسلامى كه در آن شخص اول با آن فرد آخر، همه على السواء در مقابل قانون باشند ". در جاى ديگر فرمودهاند: " حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى، عدل اسلامى را مستقر كنيد. با عدل اسلامى، همه و همه در آزادى واستقلال و رفاه خواهند بود ".
نتيجهگيرى
مكتب سياسى امامخمينى مبتنى بر اصولى است كه امامخمينى در طول دوران مبارزاتى خويش از نخستين اثر خويش - در سال 1323ش. در كتاب كشف الاسرار - تا آخرين مكاتبات خويش در سال 1368ش. آنها را ارائه كرده است. هر چند پس از امامخمينى در تفسير اين اصول، اختلاف نظرهايى شكل گرفته است و ديدگاههاى مختلفى در جزئيات تفكر سياسى امامخمينى ظاهر شده است، اما به نظر مىرسد كه اصول مكتب سياسى امامخمينى را مىتوان با مراجعه به آثار مكتوب و شفاهى وى تدوين كرد. يكى از روشهاى توضيح تفكر سياسى امامخمينى نگرش گفتمانى است كه طبق آن سعى مىشود دال برتر و محورى يك انديشه شناسايى شده و به دنبال آن چگونگى جايگزينى نشانهها در آن و مفهوم آنها مورد بررسى و مطالعه قرار گيرد. "حكومت اسلامى " در قالب نظام جمهورى اسلامى كه خود متشكل از دو مؤلفه اسلاميت يا (ولايت فقيه) و جمهوريت (نقش مردم) است، كانون تفكر سياسى امام خمينى است. بديهى است كه نشانههايى چون مردم، آزادى، عدالت، مجلس، انتخابات و بسيارى ديگر، در اين نظام مفصل بندى يا همان مجموعه نشانهها، متفاوت از مفاهيم و نشانههاى به كار گرفته شده در گفتمان غرب خواهد بود. عدم توجه به اين نكته، موجب سوء فهم نسبت به گفتمان سياسى امامخمينى گرديده است.
نويسنده: دكتر غلامرضا بهروزلك ادامه مطلب
بقيه در ادامه
راههاى مختلفى براى شناسايى آرا و انديشههاى سياسى يك انديشمند وجود دارد. يك راه مناسب براى شناخت امامخمينى، شناسايى اصول مكتب سياسى امامخمينى است. مكتب سياسى، عبارتست از مجموعه ديدگاهها و آراى يك انديشمند يا مجموعه انديشمندان كه يك ديدگاه نظام مند در عرصه سياسى را عرضه مىنمايند. شايد بتوان راه دقيقتر ديگرى را نيز در اين باب، تحليل گفتمان انديشه و عمل امامخمينى بدانيم. هر چند نظريه گفتمان تحليلهاى گفتمانى، به چرخش پسامدرن تعلق داشته، بر اصولى چون نسبيت گرايى، ضد مبناگرايى و احتمال مبتنىهستند، اما مىتوان فارغ از مبناى نظرى تحليل گفتمان، به گفتمان به مثابه يك روش نگاه كرد و بدين جهت تلاش نمود دقايق و نشانگان مفصل بندى گفتمانى امامخمينى را توضيح داد. در اين نوشتار سعى خواهد شد با روش تحليل گفتمانى، مكتب سياسى امامخمينى را بررسى نموده، در عمل به گونهاى بين دو روش مكتب شناسى و تحليل گفتمان تركيب نماييم.
در يك تعريف اجمالى، گفتمان عبارتست از مجموعهاى از احكام، گزارهها و نشانههايى كه سازنده يك نظام معنايى متمايز از ديگر گفتمانها هستند. گفتمانها در واقع منظومههايى از معانى هستند كه در آنها نشانهها با توجه به تمايزى كه با يكديگر دارند، هويت و معنا مىيابند. گفتمانها تصور و فهم ما از واقعيت و جهان را شكل مىدهند. در عمل، اين چگونگى مفصل بندى نشانهها در يك گفتمان است كه نظام معنايى گفتمان را شكل مىدهد. "هوارث " معتقد است كه مفصل بندى، به گردآورى عناصر مختلف و تركيب آنها در هويتى نو مىپردازد. به بيان ديگر، هر عملى كه ميان عناصر پراكنده در درون يك گفتمان ارتباط برقرار كند، به نحوى كه هويت اين عناصر اصلاح و تعديل شود، مفصل بندى ناميده مىشود. طبيعى است كه معانى واژگان و نشانههاى به كار رفته در يك مفصل بندى گفتمانى، متناسب با نظام معنايى كلان يك گفتمان، از ديگر گفتمانها متفاوت خواهد بود. عنصر اساسى در هر مفصلبندى گفتمانى نيز دال برتر است. دال برتر عبارتست از نشانگان مركزى يك گفتمان كه همانند يك ميدان مغناطيسى، ديگر مفاهيم و نشانگان را تحت تأثير خود قرار مىدهد.
بر اين اساس، مىتوان مهمترين مفاهيم و نشانگان به كار گرفته شده در مكتب سياسى امامخمينى و دال مركزى آن را شناسايى كرد و به اصول مكتب سياسى امامخمينى پى برد. مهمترين نوآورى و كانون مكتب سياسى امامخمينى، تركيب سنت ديرپاى شيعى با يافتههاى عقلانى دنياى جديد است. بدون ترديد، تفكر سياسى امامخمينى ريشه در سنت عقل گراى شيعى دارد و نظريه سياسى وى نيز مبتنى بر نظام سياسى امامت شيعى مىباشد. اگر ولايت فقيه را به عنوان جانشين امام معصوم عليهالسلام در كانون مكتب سياسى امامخمينى بدانيم، بدون ترديد فقهاى شيعى از همان آغاز عصر غيبت كبرى، با تمسك به احاديث و كلام معصومين عليهمالسلام ولايت فقيه را طرح نمودهاند و دانشمندانى چون شيخ مفيد، سيد مرتضى، سلار، محقق كركى و صاحب جواهر بر ولايت عامه فقيهان در عصر غيبت تأكيد كرده بودند. نوآورى اساسى امامخمينى را علاوه بر احياى نظريه ولايت فقيه در برابر سيطره تفكر مدرنيسم غربى، بايد در طرح و تركيب برخى از عناصر فكرى جديد، مانند جمهوريت خواهى و تأكيد بر نقش مردم و قانون اساسىو انتخابات در نظريه ولايت فقيه بدانيم. تأكيد امامخمينى بر جمهورى اسلامى - نه يك كلمه كمتر و نه يك كلمه بيشتر - كانون نظريه سياسى امامخمينى را شكل مىدهد. از اين جهت، دال برتر و مركزى مفصل بندى گفتمان سياسى امامخمينى را مىتوانيم همان "جمهورى اسلامى " بدانيم كه اسلاميت محتواى آن و جمهوريت شكل آن است.
طبق آن چه كه در مجموعه آثار باقى مانده از امامخمينى درباره جمهوريت مىتوان يافت، طرح جمهورى اسلامى براى نخستين بار در مصاحبه با خبرنگار فيگارو مىباشد. وى در پاسخ به اين سوال خبرنگار كه "عمل شما داراى چه جهتى است و چه رژيمى را مى خواهيد جانشين رژيم شاه كنيد؟ "، براى اولين بار از جمهورى اسلامى سخن گفتند. ايشان در اين مصاحبه با اشاره به اينكه شكل حقوقى رژيم نيست كه اهميت دارد، بلكه محتواى آن مهم است، جمهورى اسلامى را مطرح ساختند و اظهار داشتند "قبل از هر چيز ما به محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده خود دل بستهايم " . وى در جاى ديگر با توصيف اجمالى ويژگىهاى آن گفت: "ما خواستار جمهورى اسلامى مىباشيم. جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكيل مى دهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است. " از نظر امامخمينى، "جمهورى " بهترين قالبى است كه ما را به "محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده و ترقى جامعه " مىرساند و نسبت به تشكيل حكومت اسلامى اميدوار مىنمايد. او خود اذعان مىكرد كه "جمهورى اسلامى " نظيرى در جهان سياست ندارد.
تجلى اسلاميت نظام، همان نظريه ولايت فقيه است كه وى به صورت اجمالى آن را ابتدا در كشف الاسرار - در سال 1323 - و بعد در مباحث فقه استدلالى و فتوايى مطرح كرد و سرانجام در سخنرانىها و مصاحبههاى مختلف و نامه هايى كه در پاسخ استفتائات يا اشكالات نوشته بود، آن را تبيين كرد.
بديهى است كه نشانه جمهوريت در آموزه "جمهورى اسلامى " معناى خاصى در مفصل بندىگفتمانى امامخمينى دارد كه با گفتمان مدرنيسم متفاوت است. غرب مدرن بر اساس آموزههايى چون اومانيسم، سكولاريسم، عقلانيت خود بنياد و قرائت كلان پيشرفت، تفسيرى از جمهوريت ارائه داده است كه در آن تمامى مشروعيت نظام سياسى از قرارداد اجتماعى و خواستههاى بشرى سرچشمه گرفته است و دين و آموزههاى الهى در آن كاملا از عرصه سياسى كنار گذاشته شدهاند. غرب با سيطره فكرى و تمدنى خويش و تحميل ديدگاههاى خويش بر ديگران - به ويژه بر ملل جهان اسلام - چنين وانمود كرده است كه معنا و مفهومى متفاوت براى جمهوريت و جود ندارد و تنها معناى صحيح آن همان قرائت غربى آن است. از اين رو، برخى نيز در كشور ما هنگام طرح اين نظريه توسط امامخمينى، تحت تأثير نگرش غربى بر تناقض آميز بودن آن اعتقاد داشتهاند. اما چنين تفسيرى از ميراث سياسى امامخمينى نادرست است و غرب مدرن را معيار داورى قرار مىدهد.
بايد توجه داشت كه هنر امامخمينى فرا رفتن از سيطره و هژمونى غرب است و به تعبير سامىزبيده "امامخمينى چنان سخن مىگويد كه گويى غرب وجود ندارد ". بابىسعيد نيز به خوبى در اثر ارزشمند خود نشان داده است، نوآورى امامخمينى شكست سيطره و مركزيت غربى است. وى مىنويسد:
"اسلام گرايى تلاشى است براى تبيين مدرنيتهاى كه حول اروپامدارى ساخته نشده است. از اين منظر، اسلامگرايى آن گونه كه خود اسلامگرايان نيز ادعا مىكنند، جنبشى آشكار براى انكار غرب به حساب مىآيد؛ البته رد غرب را نبايد به معناى تلاش براى استقرار جوامع كشاورزىسنتى دانست. انجام اين كار، به معناى گفتوگوى مجدد با هويت مدرنيته و هويت غرب است. اين نوع نگرش، تلويحا در پارهاى از بحثهاى اخير راجع به رابطه بين مدرنيته و پست مدرنيته يافت مىشود ".
از اين منظر، تنها زمانى مىتوان اسلام گرايى معاصر را كه امامخمينى مصداق بارز آن است، درك كرد كه از غرب مركزيت زدايى شده باشد و غرب نيز همانند مركزى بين ديگر مراكز باشد.
"منطق اسلامگرايى، مستلزم منطقهاى شدن غرب و جا دهى مجدد آن به عنوان مركز در ميان ساير مراكز است. ديگر تلقى يك شكلبندى فرهنگى كه فرهنگهاى ديگر لزوما در صدد تقليد از آن باشند، وجود ندارد. ظهور اسلامگرايى تنها در فضايى قابل فهم است كه در آن غرب مركز زدا شده باشد ".
پس از شناسايى دال مركزى گفتمان سياسى امامخمينى، جامع ترين توصيف درباره مكتب سياسى امامخمينى، در كلام مقام معظم رهبرى است. آيةالله خامنهاى كه شاگرد مبرز امامخمينى بود و در مراحل انقلاب نيز همواره از ياران نزديك و ملازمان خاص ايشان بوده است، در مراسم بزرگداشت ارتحال امامخمينى در 14 خرداد 1383ش. در بهشت زهرا توصيف جامع و فراگيرى از مكتب سياسى امامخمينى ارائه كرد. وى با اشاره به جايگاه امامخمينى در جهان معاصر، خطوط اساسى و برجسته مكتب سياسى امامخمينى را در پنج ويژگى اساسى اعلام كردند. آنچه در پى مىآيد گزيدهاى از عبارات اوست كه مستندات آن از كلام امامخمينى، پس از نقل ديدگاههاى وى ذكر شده است. اين ويژگىها عبارتند از:
1. پيوند معنويت و سياست
در مكتب سياسى امام، معنويت با سياست در هم تنيده شده است. در مكتب سياسى امام، معنويت از سياست جدا نيست؛ سياست و عرفان، سياست و اخلاق. امام كه تجسم مكتب سياسىِ خود بود، سياست و معنويت را با هم داشت و همين را دنبال مىكرد؛ حتّى در مبارزات سياسى، كانون اصلى در رفتار امام، معنويت او بود. همه رفتارها و همه مواضع امام، حول محور خدا و معنويت دور مىزد. امام به اراده تشريعى پروردگار اعتقاد و به اراده تكوينىِ او اعتماد داشت و مىدانست كسى كه در راه تحقق شريعت الهى حركت مىكند، قوانين و سنتهاى آفرينش كمك كار اوست.
امامخمينى در نخستين نوشتههاى خويش بر مسئله پيوند دين و سياست تأكيد نمودهاند. جدايىدين از سياست از نظر ايشان فكرى است كه ابتدا از سوى بنى اميه در صدر اسلام و سپس از سوى استعمارگران مطرح شده است. استعمارگران "تبليغ كردند كه اسلام دين جامعىنيست؛ دين زندگى نيست؛ براى جامعه نظامات و قوانين ندارد؛ طرز حكومت و قوانين حكومتى نياورده است ". چنين شعارى از نظر امامخمينى، شاخصه اسلام آمريكايى است. "... اسلام آمريكايى اين بود كه ملاها بايد بروند درسشان را بخوانند چه كار دارند به سياست؛ با صراحت لهجه مىگفتند... ".
2. اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم كرامت انسان، هم تعيينكننده بودن اراده انسان. در مكتب سياسى امام، هويت انسانى، هم ارزشمند و داراى كرامت است، هم قدرتمند و كارساز است. نتيجه ارزشمندى و كرامت داشتن اين است كه در اداره سرنوشت بشر و يك جامعه، آراى مردم بايد نقش اساسى ايفا كند؛ لذا مردمسالارى در مكتب سياسى امام بزرگوار ما - كه از متن اسلام گرفته شده است - مردمسالارىِ حقيقى است؛ مثل مردمسالارى امريكايى و امثال آن، شعار و فريب و اغواگرىِ ذهنهاى مردم نيست. مردم با رأى خود، با اراده خود، با خواست خود و با ايمان خود راه را انتخاب مىكنند؛ مسئولانِ خود را هم انتخاب مىكنند. از طرف ديگر، امام با اتكا به قدرت رأى مردم معتقد بود كه با اراده پولادين مردم مىشود در مقابل همه قدرتهاى متجاوز جهانى ايستاد.
سامى زبيده تفكر سياسى امامخمينى را بدان جهت به عصر جديد متعلق مىداند كه مردم در آن نقش مهمى دارند. بارزترين نمونههاى سخنان امامخمينى را در باب نقش مردم، مىتوان در گزاره معروف زير دانست: "ميزان رأى ملت است ". ايشان در جاى ديگر ضمن تأكيد بر ولايت فقيه اظهار داشته است " ... تولى امور مسلمين و تشكيل حكومت، بستگى دارد به آراى اكثريت مسلمين كه در قانون اساسى هم از آن ياد شده است و در صدر اسلام تعبير مىشده به بيعت با ولىمسلمين ".
3. رويكرد بين المللى و جهانى
شاخص سوم از شاخصهاى مكتب سياسى امام، نگاه بينالمللى و جهانىِ اين مكتب است. مخاطب امام در سخن و ايده سياسى خود، بشريت است؛ نه فقط ملت ايران. ملت ايران، اين پيام را به گوش جان شنيد؛ پايش ايستاد؛ برايش مبارزه كرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب اين پيام، همه بشريت است. مكتب سياسى امام، اين خير و استقلال و عزت و ايمان را براى همه امت اسلامى و همه بشريت مىخواهد. اين رسالتى است بر دوش يك انسان مسلمان.
امامخمينى در موارد مكرر بر پيام انقلاب اسلامى براى تمامى جهان و نيز الگو بودن آن براىتمامى مردم ستمديده تأكيد كردهاند. در كلامى مىفرمايند: " اميد است انقلاب اسلامىملت بزرگ ما و پيروزى عظيم آنان بر دشمنان اسلام و مملكت، راهنمايى براى ساير ملل ستمديده و تحت سلطه قرار گيرد و با اتحاد و همبستگى، شرّ همه سلطهگران و بخصوص آمريكا را از خود كوتاه نموده در تحت تعاليم مقدسه اسلام، عظمت از دست رفته خود را باز يابند. " در جاىديگرى نيز بر الگو گيرى ديگر مسلمانان از مردم ايران اشاره نموده است: " ملتهاى مسلمان از فداكارى مجاهدين ما در راه استقلال و آزادى و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگيرند و با پيوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشكنند، به پيش به سوى آزادگى و زندگى انسانى بروند. "
4. پاسدارى از ارزشها و ولايت فقيه
شاخص مهم ديگر مكتب سياسى امام بزرگوار ما، پاسدارى از ارزشهاست كه مظهر آن را امام بزرگوار در تبيين مسئله ولايت فقيه روشن كردند. از اول انقلاب اسلامى و پيروزى انقلاب و تشكيل نظام اسلامى، بسيارى سعى كردهاند مسئله ولايتفقيه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفى كنند؛ برداشتهاى خلاف واقع و دروغ و خواستهها و توقعات غيرمنطبق با متن نظام سياسى اسلام و فكر سياسى امام بزرگوار.
ولايت فقيه در كانون تفكر سياسى امامخمينى قرار دارد. از نظر ايشان، "ولايت فقيه از موضوعاتىاست كه تصور آنها موجب تصديق مىشود و چندان به برهان احتياج ندارد؛ به اين معنا كه هر كس عقايد و احكام اسلام را، حتى اجمالاً دريافته باشد، چون به ولايت فقيه برسد و آن را به تصور آورد، بىدرنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضرورى و بديهى خواهد شناخت "؛ اما شايد بتوان مهمترين توصيه امامخمينى را در پاسدارى از اين ارزش در كلام معروف وى بدانيم كه فرمودند: " پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبى به اين مملكت نرسد " .
5. عدالت اجتماعى
عدالت اجتماعى يكى از مهمترين و اصلىترين خطوط در مكتب سياسى امام بزرگوار ماست. در همه برنامههاى حكومت - در قانونگذارى، در اجرا، در قضا - بايد عدالت اجتماعى و پُر كردن شكافهاى طبقاتى، مورد نظر و هدف باشد. اينكه ما بگوييم كشور را ثروتمند مىكنيم؛ يعنى توليد ناخالص ملى را بالا مىبريم؛ اما ثروتها در گوشهاى به نفع يك عده انبار شود و عده كثيرى هم از مردم دستشان خالى باشد، با مكتب سياسى امام نمىسازد.
امامخمينى هدف اساسى خود را برقرارى عدالت اسلامى معرفى كردهاند؛ "عدالت اسلامى را مىخواهيم در اين مملكت برقرار كنيم... يك همچو اسلامى كه در آن عدالت باشد؛ اسلامى كه در آن ظلم هيچ نباشد؛ اسلامى كه در آن شخص اول با آن فرد آخر، همه على السواء در مقابل قانون باشند ". در جاى ديگر فرمودهاند: " حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى، عدل اسلامى را مستقر كنيد. با عدل اسلامى، همه و همه در آزادى واستقلال و رفاه خواهند بود ".
نتيجهگيرى
مكتب سياسى امامخمينى مبتنى بر اصولى است كه امامخمينى در طول دوران مبارزاتى خويش از نخستين اثر خويش - در سال 1323ش. در كتاب كشف الاسرار - تا آخرين مكاتبات خويش در سال 1368ش. آنها را ارائه كرده است. هر چند پس از امامخمينى در تفسير اين اصول، اختلاف نظرهايى شكل گرفته است و ديدگاههاى مختلفى در جزئيات تفكر سياسى امامخمينى ظاهر شده است، اما به نظر مىرسد كه اصول مكتب سياسى امامخمينى را مىتوان با مراجعه به آثار مكتوب و شفاهى وى تدوين كرد. يكى از روشهاى توضيح تفكر سياسى امامخمينى نگرش گفتمانى است كه طبق آن سعى مىشود دال برتر و محورى يك انديشه شناسايى شده و به دنبال آن چگونگى جايگزينى نشانهها در آن و مفهوم آنها مورد بررسى و مطالعه قرار گيرد. "حكومت اسلامى " در قالب نظام جمهورى اسلامى كه خود متشكل از دو مؤلفه اسلاميت يا (ولايت فقيه) و جمهوريت (نقش مردم) است، كانون تفكر سياسى امام خمينى است. بديهى است كه نشانههايى چون مردم، آزادى، عدالت، مجلس، انتخابات و بسيارى ديگر، در اين نظام مفصل بندى يا همان مجموعه نشانهها، متفاوت از مفاهيم و نشانههاى به كار گرفته شده در گفتمان غرب خواهد بود. عدم توجه به اين نكته، موجب سوء فهم نسبت به گفتمان سياسى امامخمينى گرديده است.
نويسنده: دكتر غلامرضا بهروزلك