شايسته است، در تبيين مقام عترت و جايگاه امامت از سخنان عالم آل محمّدحضرت رضا (ع) بهره گيريم، آنجا كه در جمع بزرگي از عالمان عراق و خراسان آيه «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِن عِبادِنا» مطرح گرديد و اين پرسش به ميان آمد كه وارثان كتاب الهي و برگزيدگان از ميان بندگان خدا چه كساني هستند؟

اين دلهاي مشتاق كه شيفته زيارت اهل بيت رسول صلي الله عليه و آله مي يابي!
اين چشمان خسته و رمد ديده كه با نگاه به ضريح علي بن موسي الرضا عليه السلام بي اختيار به بارش مي نشيند و نشاط و معنويت مي آفريند.
اين پاهاي خسته كه مسافتهاي طولاني راه پيموده و چون به حريم حرم رضوي مي رسد، خستگي از ياد مي برد و ساعتها با احترام و ادب در برابر امام مي ايستد و شاهد گفتگوهاي بي ريا و خالصانه زائران، با مهربانِ غريب نواز مي شود.
بقيه در ادامه
هيچ كدام بي دليل نيست!
-------------------------------
شايد براي آنان كه امام را نمي شناسند، و حكمت زيارت را در نمي يابند. آنان كه راز ارتباط دلها با امام رأفت و رحمت را كشف نكرده اند، اين همه ابراز احترام و محبّت شگفت انگيز به نظر آيد! حتّي ممكن است براي برخي از آشنايان و زائران كه خود به زيارت آمده و همراه با انبوه مشتاقان، در جذبه ولايت و محبّت رضوي قرار گرفته اند، سرّ اين شيفتگي آشكار نباشد! ولي اين واقعيتي است آشكار و غير قابل انكار.
عترت، سرآمد امّت
---------------------
آنچه بديهي مي نمايد، اين است كه در مجموعه امّت اسلامي، همه اهل ايمان در پايداري بر ايمان و پاسداري از شايستگيها و مقابله با كجيها، همسان نيستند، بلكه برخي از آنان بر گروهي ديگر در اين ميدان سبقت جسته و برتري و كمال و فضيلت را از آنِ خود ساخته اند.
از آيات قرآن و منابع روايي معتبر استفاده مي شود: همان گونه كه امّت اسلامي بر ساير امّتها برتري يافته و عهده دار دفاع از بايسته ها و مبارزه با زشتيها شده است، در ميان امّت اسلامي، عترت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بالاترين امتياز را در اين زمينه دارا هستند و بر ساير افراد و مجموعه هاي اسلامي برتري يافته اند.
شگفت نيست اگر كساني نخواسته اند اين امتياز را براي عترت پيامبر صلي الله عليه و آله قايل شوند، چرا كه پيش از آنان و پس از آنان كساني مدّعي بوده اند كه پيامبر اسلام و قرآن بر ديگر انبيا و كتابهاي آسماني برتري نداشته، بلكه معتقد شده اند كه از صدق و راستي برخوردار نبوده اند! غافل از اينكه انكار آفتاب، انكار خود است و محروم گذاشتن خويش از نور و رحمت به شمار مي آيد.
اكنون شايسته است، در تبيين مقام عترت و جايگاه امامت از سخنان عالم آل محمّد صلي الله عليه و آله حضرت رضا عليه السلام بهره گيريم، آنجا كه در جمع بزرگي از عالمان عراق و خراسان آيه «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِن عِبادِنا»(1) مطرح گرديد و اين پرسش به ميان آمد كه وارثان كتاب الهي و برگزيدگان از ميان بندگان خدا چه كساني هستند؟
عالمان عراق و خراسان كه در مجلس مأمون گردآمده و از مكتب اهل بيت بهره اي نبرده بودند، اظهار داشتند كه همه امّت اسلامي برگزيدگان خداوند و وارثان كتاب الهي هستند. امّا امام علي بن موسي عليه السلام كه در آن جلسه محور آرا و مرجع نقد و تحليل انظار شناخته مي شد، فرمود: من اين نظر را كه عالمان عراقي وخراساني اظهار داشتند، صحيح نمي دانم، زيرا منظور آيه از وارثان كتاب و برگزيدگان، فقط عترت طاهره پيامبر صلي الله عليه و آله است و نه همه امّت.
امام عليه السلام در ارائه دليل براي اين وجه تفسير، از خود قرآن بهره جست و فرمود: در آيه بعد خداوند فرموده است:
«جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها...».(2)
يعني وارثان كتاب و برگزيدگان الهي همه اهل بهشت بوده و از نعمتهاي بهشتي برخوردار خواهند بود، اين در حالي است كه خداوند در آيه قبل آيه 32 امّت اسلامي را به سه گروه 1 ظالم به خود 2 ميانه رو 3 پيشتاز نيكيها معرّفي كرده است و شك نيست كه اين سه گروه با يكديگر برابر نبوده همه بي چون و چرا اهل بهشت نخواهند بود، بلكه پيشتازان راه خير و رستگاران و برخورداران از فضل گسترده الهي از اين امتياز برخوردارند.
در ادامه اين حديث امام عليه السلام به ارائه دلايلي از قرآن پرداخت كه هر كدام از آنها عترت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را سرآمد امّت اسلامي و پاكيزه ترين و شايسته ترين امّت براي تداوم بخشيدن به راه نبيّ اكرم صلي الله عليه و آله و وراثت كتاب الهي و تبيين و تفسير آن براي رهپويان ايمان و اسلام معرّفي كرده است.(3)
هم محبّت، هم معرفت
---------------------------
شيفتگان و ارادتمنداني كه به زيارت علي بن موسي عليه السلام مي آيند به دو گروه تقسيم مي شوند:
1 زائراني كه در قلب خويش، نسبت به ساحت امام، احساس محبّت و دوستي و احترام دارند، ولي نمي توانند دليل اين محبّت و ارادت را توضيح دهند.
2 زائراني كه همراه با اين شيفتگي و محبّت، داراي معرفتي شايسته نسبت به مقام امام و جايگاه امامت هستند و مي توانند دليل آن را بيان كنند و اگر از آنان سوءال شود كه دليل توجّه و روي آوري مردم به بارگاه امامان چيست و اساساً زيارت امام چه نسبتي با باورهاي ديني و اسلامي دارد، به راحتي و روشني مي توانند آن را شرح دهند.
كساني كه در گروه نخست جاي دارند، شيفتگاني با احساسند، ولي كساني كه در گروه دوّم قرار دارند، شيفتگاني با احساس و نيز با معرفت؛ مي باشند. و شيعه واقعي كسي است كه نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت هم محبّت داشته باشد و هم معرفت. زيرا آن گاه كه محبّت و معرفت در كنار هم قرار گيرند و به يكديگر ياري رسانند، زائر امام، زائري واقعي مي شود و زيارت مقدمه اي براي معرفت بيشتر و مايه استحكام ارتباطهاي دروني و معنوي است.
كدام زائر، ارجمندتر است؟
------------------------------
محبّت به پاكان و نيكان، چه همراه با معرفت و چه بدون آن، به هر صورت نيك است، ولي آنچه بدان ارزش مي بخشد، و دوستداران را شايسته برخورداري از الطاف محبوب مي سازد، اين است كه محبّت همراه با معرفت و شناخت باشد. در زيارت جامعه مي خوانيم:
«اللّهم... اسئلك اَنْ تُدْخِلَني في جُملة العارفين بهم وبحقّهم».
خداوندا! از تو مي خواهم كه مرا در شمار عارفان به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و آشنايان به حقّ آنان قرار دهي.
در بخش ديگري از اين زيارت كه شيخ صدوق رحمه الله از امام هادي عليه السلام نقل كرده است، امام عليه السلام معارفي را تحت عنوان زيارت، بيان فرموده است كه يك زائر بايد بدانها توجّه داشته و آگاه باشد:
«اُشْهِدُ اللّه َ واُشْهِدُكم انّي موءمنٌ بكم وبِما امَنْتُمْ به».
خداي را به گواهي مي طلبم و نيز شما خاندان رسالت را شاهد مي گيرم كه من به شما و نيز به باورهاي مورد قبول شما ايمان دارم.
«كافرٌ بعدوّكم وبما كَفَرْتُم به»
دشمنان شما را انكار من كنم و آنچه شما قبول نداريد، من نيز قبول ندارم.
«مُسْتَبْصِرٌ بِشأنكم وبضلالةِ مَنْ خالَفَكُمْ»
نسبت به شأن و منزلت شما بصيرت دارم و مي دانم كه مخالفان شما در گمراهي به سر مي برند.
«مُوالٍ لكم وَلاَِوْليائكم مُبْغِضٌ لاَِعْدائكم ومُعادٍ لهم».
شما و دوستانتان را دوست دارم و به دشمنان شما كينه مي ورزم و آنان را دشمن مي دارم.
«سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ».
هر كس با شما سازش داشته باشد، من با او مسالمت دارم و هر كس با شما از درِ جنگ و ستيز درآيد، با او ستيز خواهم داشت.
«مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقْتُمْ مُبْطل لِما اَبْطَلْتُمْ، مطيعٌ لكم، عارفٌ بِحَقِّكُمْ».
آنچه را شما حق بدانيد من نيز حق مي دانم و آنچه را شما باطل شماريد، من نيز باطل شمارم، رهنمودهايتان را اطاعت مي كنم و به حق شما عارف و آگاهم.
اين عبارتها گرچه به صورت دعا و زيارت بيان شده است، امّا هر جمله آن، در بردارنده معارفي است كه در بسياري از روايات و آيات قرآن مورد اشاره يا تصريح قرار گرفته است.
اقرار به اين فضايل، براي شيعيان و اهل ولايت آسان است، امّا كساني كه با اهل بيت و مكتب آنان آشنايي ندارند، چه بسا گرفتار ابهام و حيرت شوند و از خود بپرسند كه: به راستي اهل بيت عليهم السلام چه كساني هستند و چه جايگاهي دارند كه بايد به آنان ايمان داشت، مطيع و دوستدار آنان بود و از راه و روش دشمنان و مخالفان ايشان دوري گزيد؟
حتّي گاه ديده شده است كه برخي از ناآشنايان با مكتب اهل بيت، به شيعه اعتراض كرده اند كه چرا شما اين همه احترام و مقام را براي امامان خود قايل هستيد! مگر آنها با ساير علما و مسلمانان چه فرقي دارند، چرا براي آنان بارگاه مي سازيد و چرا از راههاي دور و نزديك به زيارت ايشان مي شتابيد!
زائران حضرت رضا عليه السلام در پاسخگويي به اين پرسشها و اعتراضها به دو گروه تقسيم مي شوند:
الف برخي از پاسخ گفتن باز مي مانند و نمي دانند به اين سؤالها و اعتراضها چگونه بايد پاسخ داد.
ب گروهي هم با بصيرت و آگاهي و معرفتي كه نسبت به ساحت پاك امامان دارند، با گشاده رويي و شكيبايي و با دلايل قانع كننده، به اين پرسشها پاسخ مي دهند.
آنچه از زائر شايسته حضرت رضا عليه السلام انتظار مي رود، اين است كه بتواند در برابر منكران و مخالفان و ناآشنايان با مكتب اهل بيت عليهم السلام ، سخن و دليلي داشته باشد و با سكوت خود، منكران را جسور و گستاخ نسازد.
البته لازم به يادآوري است كه هرگز انسان نمي تواند با خواندن يك يا چند كتاب مختصر، به مرتبه اي از دانش و معرفت برسد كه هرگونه سؤال يا اشكالي را پاسخ دهد و به بحث و گفتگو با منكران بپردازد. روش صحيح اين است كه ناآشنايان با مكتب اهل بيت عليهم السلام را به اهل نظر و عالمان شناخته شده ديني كه عمري را صرف فهم و مطالعه مباحث ديني كرده اند راهنمايي كنيم و خود از بحث با آنان بپرهيزيم، زيرا بحث و مناظره نياز به تخصّص و اطلاعات كافي دارد.
امّا اينكه توصيه مي شود، زائر بايد اهل مطالعه و معرفت و فهم ديني باشد به خاطر اين است كه در برابر برخي سؤالها، گرفتار سردرگمي و حيرت نشود و دست كم براي خودش حجّت و دليل داشته باشد.
امام كيست؟
---------------
پاسخ اين سؤال را از كلام امام علي بن موسي الرضا عليه السلام مي آوريم:
«الامامُ كالشَّمس الطالعة المجلِّلَة بنورها للعالم»
امام چونان خورشيد نورافشاني است كه با نور خود روشنگر جهان است.
«وهي في الافق بحيث لا تنالَها الاَيْدي والأبصار»
در جايگاهي قرار دارد كه دستها و چشمها بدان نايل نمي شود.
«الامام الماء العذب علي الظَّمآء»
امام، آب گوارايي است از پس تشنگي و عطش.
اين تعابير بلند در باره امام، عبارتهايي شاعرانه، ادبي و مبالغه آميز نيست، بلكه بازگوكننده جايگاه و منزلت واقعي امام است، و به همين دليل امام رضا عليه السلام پس از اين تعابير بلند، به اين سؤال نهفته در ذهن مخاطبان پاسخ مي دهد كه: به راستي نورافشاني امام در چه زمينه اي است و امام براي كدام تشنگي، مانند آب گوارا است؟
«والدّال علي الهدي والمنجي مِنَ الرّدي»
امام، رهنماي بشريّت به سوي هدايت و نجات دهنده آنان از پستي و فرومايگي است.
«الامام الانيس الرفّيق والوالد الشفيق والاخ الشقيق»
امام براي انسانها، همدمي رفيق، و پدري مهربان و برادري همانند است.
«والامّ البرّة بالولد الصغير، ومفزع العباد في الداهية النَّآد»
امام به امّت خويش مهر مي ورزد، همانند مادري كه به فرزند خردسال خود مهربان و نيكوكار است، امام پناهگاه بندگان خدا در مصيبتها و دشواريهاي عظيم است.
«الامامُ امينُ اللّه فِي خَلْقهِ و حُجَّتُه علي عبادهِ و خليفَتُه في بلادهِ والدّاعي الي اللّه ِ، والذّابّ عَنْ حُرُمِ اللّه ».
امام، امين الهي در ميان خلق و حجّت خداوند بر بندگان او و خليفه پروردگار در جامعه بشري است. امام مردم را به سوي خدا دعوت مي كند و از حريم ارزشهاي الهي و ساحت قدس خداوندي، پاسداري مي كند.
«الامامُ المُطَهَّر من الذنوب، والمُبَرّأ عَنِ العيُوب».
امام از هر گناه، پاكيزه و از هر عيب و كاستي به دور است.
«المخصوصُ بالعلم، الموسومُ بالحلم، نظام الدّين».
امام داراي علم ويژه و حلم و بردباري است و وجود او مايه استواري دين است.
«وعزّ المسلمين، و غيظ المنافقين، و بَوار الكافرين».
امام مايه عزّت و سربلندي مسلمانان، و باعث ناخشنودي و نگراني عميق منافقان و عامل شكست و حقارت كافران است.
«الإمامُ واحدُ دَهْرِه، لايُدانيهِ اَحَدٌ ولا يُعادِلُه عالمٌ، ولا يُوجَد منه بَدَلٌ ولا لَهُ مثلٌ ولا نظير».(4)
امام، يگانه عصر خويش است، به طوري كه هيچ كس در شرافت و فضيلت به پاي او نرسد و در دانش به مرتبه او راه نيابد، همانندي براي او يافت نمي شود و مثل و نظير ندارد.
«لِلاِْمام علاماتٌ: يكونُ اَعْلَمُ النّاس واَحْكَمُ النّاس، واَتْقَي الناس واحلم الناس، واشجع الناس واعبد النّاس، واسخي الناس.»(5)
امام داراي نشانه هايي است: امام آگاه ترين، استوارترين، با تقواترين و بردبارترين مردم و از همه شجاع تر و عابدتر و با سخاوت تر است.
نگاهي دوباره
----------------
آنچه آورديم، گوشه اي از فضايل و ويژگيهاي امام بود، در حالي كه از كمالات امامان عليهم السلام ، در روايات به شكل گسترده تري ياد شده است. در عين حال همين موارد كه به صورت خلاصه يادآور شديم، بسيار شگرف و عظيم است.
اين ويژگيها را در سه زمينه مي توان خلاصه كرد: 1 منزلت امام نزد خدا؛ 2 ارتباط امام با مردم ؛ 3 شخصيّت معنوي و علمي امام.
منزلت امام نزد خدا
----------------------
امين الهي در ميان خلق .
حجّت و دليل خداوند بر مردم.
خليفه الهي در جامعه بشري.
دعوت كننده مردم به سوي خدا.
پاسدار حريم ارزشهاي الهي.
ارتباط امام با مردم
---------------------
راهنماي مردم به سوي هدايت.
انيس مردم، چونان پدري دلسوز و مهربان.
پناهگاه مردم در مشكلات و دشواريها.
مايه عزّت مسلمانان و باعث خشم منافقان و رسوايي كافران.
شخصيت معنوي و علمي امام
----------------------------------
برتري نسبت به همه مردم به لحاظ علم و فضيلت.
بركناري از هر گناه و كاستي.
برخورداري از علم ويژه و دانش مخصوص.
برازنده ترين به لحاظ شكيبايي، تقوا، شجاعت و سخاوت.
عابدترين انسانها به درگاه خداوند.
انتخاب امام به اختيار خدا يا مردم؟
--------------------------------------
با توجه به مشخصّات و ويژگيهايي كه براي امام برشمرديم، تعيين امام و شناسايي و انتخاب امام نمي تواند به انتخاب مردم باشد، زيرا انسانها نمي توانند تشخيص دهند كه چه كسي داراي برترين مقام علمي و معنوي است و مبرّا از هر گناه، چه آشكار و چه پنهان. مردم نمي توانند با انديشه و تجربه هاي خود دريابند كه چه كسي صلاحيّت خلافت الهي را دارد. تنها خداوند است كه از دل همه انسانها با خبر است و مي داند كه شايسته ترينِ انسانها براي بردوش كشيدن بار امانت و خلافت الهي كيست.
پاسخ به اين سؤال را نيز از كلام امام علي بن موسي عليه السلام مي آوريم، چه اينكه وقتي آن حضرت وارد مَرو شدند، در ميان مردم بحث از امامت مطرح گرديد و اختلاف نظريه ها به وضوح پيدا بود.
شخصي به نام عبدالعزيز پيش امام آمد و از بحث و گفتگو و اختلاف نظر مردم درباره امامت خبر آورد! امام رضا عليه السلام لبخندي زد و فرمود: اي عبدالعزيز! اين گروه گرفتار ناآگاهي هستند و با نظريه پردازيهاي گوناگون، خود را گول زده اند!
سپس امام درباره اين نظريه كه «امام را بايد خود مردم انتخاب كنند» فرمود:
«هل يعرفونَ قدرَ الامامَة ومحلَّها مِنَ الاُّمة فَيَجُوز فيها اختيارُهم».
آيا اينان اساساً اهميّت و جايگاه امامت را در ميان امّت اسلامي مي دانند و ويژگيهاي امام و رسالتي كه بر دوش اوست تشخيص مي دهند تا بتوانند براساس آن معيارها، كسي را براي امامت انتخاب كنند!
«اِنَّ الامامة اَجَلُّ قدراً واَعْظَمُ شاْناً واَعْلامكاناً واَمْنَعُ جانباً واَبْعَدُ غَوراً من اَنْ يبلغها النّاس بعقولهم».(6)
امامت، ارزشي والاتر، شأني بزرگ تر، جايگاهي برتر، موقعيتي فراتر و ژرفايي فزون تر از آن دارد كه مردم بتوانند با ملاكهاي عقلي خويش، آن را اندازه گيرند و به آن برسند.
امامان عليهم السلام به اين مقام چگونه رسيده اند؟
-----------------------------------------------------------
وقتي سخن از جايگاه و منزلت امامان به ميان مي آيد، به طور طبيعي اين سؤال به ذهن مي رسد كه: به راستي امامان عليهم السلام اين مرتبه عالي و اين شايستگي و صلاحيّت را چگونه و به چه دليل يافته اند؟
قبل از پاسخ به اين پرسش، يادآوري اين نكته لازم است كه اين پرسش اختصاص به امامان ندارد، بلكه درباره همه انبياي بزرگ الهي مانند نوح عليه السلام ، ابراهيم عليه السلام ، موسي عليه السلام ، عيسي عليه السلام و محمدبن عبداللّه صلي الله عليه و آله نيز همين مطرح بوده است كه چرا خداوند، مقام نبوت و رسالت را به آنها داده و از ميان خلق، آنان را برگزيده است؟
بنا بر اين، پاسخ به اين سؤال تنها متوجّه شيعه نيست؛ بلكه همه مسلمانان كه به رسالت و مقام نبي اكرم صلي الله عليه و آله اعتراف و ايمان دارند، حتّي يهوديان و مسيحيان كه به رسالت حضرت موسي عليه السلام و عيسي عليه السلام معتقدند بايد به اين سؤال پاسخ گويند.
و امّا پاسخ اين است كه چون خداوند داراي علم بي پايان و گسترده است، هنگامي كه انسانها را آفريد، از همان آغاز مي دانست كه مطيع ترين، عابدترين، و پرهيزگارترين بندگان چه كساني هستند و براساس علم برتر خود، آنان را براي رسالت و امامت برگزيد، تا ديگر بندگان خود را به سوي نور و پاكي هدايت كند.
«وَجَعَلْناهُمْ اَئِمةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا»(7) يعني؛ و قرار داديم آنها را امامان و پيشواياني كه مردم را به امر ما هدايت كنند.
بنا بر اين بي شك، دليل انتخاب شدن انبيا و امامان از سوي خداوند، لياقت و شايستگي آنان بوده است. چنان كه در طول زندگي اين شايستگي را به اثبات رسانده اند، ابراهيم عليه السلام گام در آتش مي گذارد و براي اطاعت از امر الهي به انجام سخت ترين آزمايش خداوند تن مي دهد و تا مرحله ذبح فرزند عزيز خويش پيش مي رود.
موسي عليه السلام با قدرت فرعوني درگير مي شود و براي هدايت بني اسرائيل سخت ترين مرحله ها را مي گذراند و دشوارترين رنجها را تحمل مي كند.
عيسي عليه السلام براي اجراي رسالت خود، چندان مقاومت مي ورزد كه تا پاي دار پيش مي رود.
پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله در راه رسالتش بيش از همه انبياي الهي ستم مي بيند و تا بدان پايه به هدايت مردم اهتمام مي ورزد و براي آنان دل مي سوزاند كه خداوند در نص آيه كريمه قرآن به او دستور مي دهد كه تا اين اندازه خود را در مشقّت مينداز.(8)
علي بن ابي طالب عليه السلام در طول زندگي خود اثبات مي كند كه جز به خدا و دين و خلق نمي انديشد و زندگي و مرگ خود را در راه حق و براي حق قرار مي دهد. تا آنجا كه يك ضربت او در جنگ با خشن ترين چهره كفر و لجاج، برتر از عبادت همه جن و انس معرفي مي شود.
خداوند كه شايستگي و صلاحيت انبيا و امامان را از آغاز خلقت مي داند، آنان را به عنوان معلمان و راهنمايان خلق بر مي گزيند و به ايشان كرامت خاص و توفيق ويژه مي بخشد و از آنان مسوءوليتهاي بيشتري مي خواهد.
راههاي اثبات امامت امامان
------------------------------
جهان پر است از نداهاي حق و باطل و ادعاهاي الهي و شيطاني، زيرا همچنان كه پيامبران الهي و امامانِ راستين، مردم را به سوي خود خوانده اند تا آنان را به سوي خدا هدايت كنند، هم زمان با ايشان و در عصر آنان نيز مدعيان دروغيني بوده اند كه خود را پيشوا و راهنما معرّفي كرده و مردم را به پيروي از خويش فراخوانده اند و مايه گمراهي آنان شده اند.
خداوند متعال از گروه اوّل به عنوان پيشواياني كه مردم را به امر الهي هدايت مي كنند ياد كرده(9) و از گروه دوّم به عنوان پيشواياني كه مردم را به سوي آتش فرا مي خوانند نام برده است.
«وجَعَلْناهم ائمةً يَدْعُونَ الي النّار».(10)
براين اساس، هر كس كه در جامعه بشري ادّعاي امامت و پيشوايي را داشته باشد، نمي توان بدون دلايل و نشانه هاي لازم، ادّعاي او را پذيرفت و از او پيروي كرد، بلكه بايد مدّعي امامت و نبوت، دلايلي داشته باشد تا بتوانيم به او اعتماد كنيم.
دلايلي كه انبيا براي مردم آورده اند به چهار بخش قابل تقسيم است:
1 گواهي و تأييد آنان از سوي انبياي پيشين.
2 ارائه مطالب صحيح و منطقي و معقول همراه با دلايل قانع كننده و هماهنگ با فطرت و نياز آدمي و نيز هماهنگ و همساز با معارف انبياي گذشته.
3 برخورداري آنان از اخلاقي ممتاز و رفتاري انساني و متعالي.
4 ارائه معجزات، به منظور اثبات نبوت خود و ارتباط ويژه اي كه با خداي هستي دارند.
هرگاه اين چهار نشانه در كنار هم قرار گيرد، اين اطمينان براي ما حاصل مي شود كه مدّعي نبوت، به راستي مورد تأييد خداوند است و ما را به سوي خداوند متعال هدايت مي كند.
اكنون بايد ديد كه آيا امامان هم براي اثبات امامت خود نياز به اين دلايل دارند؟
-------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ اين است كه «امامت» به عنوان پيشوايي خاص الهي و ديني با ويژگيهايي كه در صفحات قبل ياد كرديم مقامي والاست و امام معصوم واجد همه ويژگيهاي پيامبر بجز وحي قرآن و داراي تمامي اختيارات و مسؤليتهاي رسول خدا و برخوردار از علم لَدُنّي و در يك كلمه امام يعني، خليفه خدا و خليفه رسول اللّه صلي الله عليه و آله . با توجّه به اين ويژگيهاي امام و نيز با توجّه به اينكه تنها خداوند با علم برتر خود، شايستگي انسانها را مي داند و براساس شايستگي، مقام امامت را به آنان عطا مي كند؛ ناگزير امامان و جانشينان خاص انبيا نيز بايد مانند خود انبيا عليهم السلام از دلايل و شواهدي برخوردار باشند تا ما بتوانيم به آنان اعتماد داشته باشيم و از ايشان پيروي كنيم.
امام علي بن موسي الرضا عليه السلام در اين باره فرموده است:
«لمّا كانَ الامامُ مُفتَرضَ الطّاعة لم يكن بدٌّمِن دلالةٍ تَدُلّ عليه و يتميّزه بها من غيره».(11)
يعني؛ چون امام كسي است كه اطاعت كردن از او واجب است، ناگزير بايد بر امامت او دليلي اقامه شود تا در پرتو آن دليل بتوان امام را از غير امام تشخيص داد.
دلايلي از قرآن و حديث
--------------------------
در كتاب بحارالانوار حدود هشتاد آيه از قرآن آمده است كه به شكلي به مسأله امامت مربوط مي شود.(12) ولي به سبب آنكه آوردن همه آن آيات در اين مختصر نمي گنجد به چند نمونه اكتفا مي كنيم:
امام رضا عليه السلام در يكي از مناظرات خود مي فرمايد:
1 «هم الذّين وَصَفَهم اللّه ُ فيِ كتابِهِ فقال: «انّما يُريد اللّه ُ لُيِذْهِبَ عنكم الرِّجْسَ اَهْلَ البيت ويُطَهِّرَكم تطهيراً»»
يعني؛ اهل بيت همان كساني هستند كه خداوند ايشان را در قرآن توصيف كرده و درباره آنان فرموده است: «همانا خداوند اراده كرده است تا هرگونه گناه و آلودگي از شما اهل بيت به دور باشد و شما را به گونه اي خاص پاك و منزّه از گناه بدارد».
سپس آن حضرت در پاسخ به اين سؤال كه اين آيه درباره چه كساني است و منظور از اهل بيت پيامبر چه كساني هستند؟ فرمود:
«هم الذّين قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : انّي مُخَلَّف فيكم الثَّقَلين كتاب اللّه وعترتي اهل بيتي، لَنْ يَفْتَرِقا حتّي يردا عَلَيَّ الحوض».(13)
اهل بيت در اين آيه همان كساني هستند كه رسول خدا درباره آنان فرمود: «من پس از خود دو يادگار گرانبها ميان شما مي گذارم، كتاب الهي و عترتم كه اهل بيت من هستند و اين دو از يكديگر جدا نمي شوند تا در روز قيامت نزد حوض كوثر بر من وارد شوند.»
2 «يا ايّها الذّين امَنوا اطيعوا اللّه واطيعوا الرّسول و اولي الامر منكم»(14).
يعني: «اي اهل ايمان، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و نيز آنان كه صاحب فرمان هستند».
در فهم اين آيه اگر از معارف دين و روايات استفاده نكنيم، چه بسا گرفتار بد فهمي شويم، زيرا منظور از «اولي الامر» كساني نيستند كه تحت عنوان «فرمانروا» و «سلطان» بر مردم فرمان مي رانند، زيرا بسياري از فرمانروايان مانند فرعون براساس هواي نفس و قدرت طلبي و فزون خواهي فرمان مي رانند و خداوند آنان را طاغوت ناميده است و از مسلمانان خواسته است تا با طاغوتها سازگاري نداشته باشند.
بنا براين، منظور از «اولي الامر» صاحب فرمان بايد كسان خاصي باشند كه امام رضا عليه السلام آنان را معرفي كرده و فرموده است:
«يعني الذّين اَوْرَثَهم الكتاب والحكمةَ وحُسِدُوا عَلَيهم بِقَوْلِهِ «ام يحسدون الناس علي ما آتاهم اللّه من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب والحكمة وآتيناهم ملكاً عظيماً... والملك ههنا الطاعة لهم».
در اين آيه «اولي الامر» همان كساني هستند كه وارث كتاب و حكمت اند و مورد حسادت قرار گرفته اند، چنان كه خداوند در قرآن فرموده است: «آيا مردمان به خاطر آنچه خداوند از فضل خود به ايشان عطا كرده است، به آنان حسد مي ورزند! با اينكه به آل ابراهيم ما كتاب و حكمت را عطا كرده ايم و نيز ملكي عظيم بخشيده ايم».
سپس امام توضيح مي دهد كه «ملك عظيم» در اين آيه به معناي فرمانروايي بر سرزمينها نيست، بلكه منظور فرمانروايي بر دلهاست كه بر مردم واجب شده است از برگزيدگان الهي اطاعت كنند.
3 «قُل لا أسألكم عليه اَجْراً الاّ المودّة في القُرْبي».(15)
«بگو! من در برابر رسالتي كه انجام داده ام، از شما مردم اجرو پاداشي نمي طلبم، مگر دوستي خويشاوندان و نزديكانم را.»
امام رضا عليه السلام در توضيح اين آيه و دلالت آن بر منزلت اهل بيت عليهم السلام فرموده است:
در قرآن نظير اين آيه درباره برخي انبياي ديگر مانند نوح عليه السلام ، هود عليه السلام ، صالح عليه السلام ، لوط عليه السلام و شعيب عليه السلام نيز آمده است با اين تفاوت كه فقط اين جمله آمده است كه «پاداش انبيا با خداست» ولي مسأله «دوستي ذي القربي» در مورد آنان مطرح نشده است.
خداوند درباره نوح مي فرمايد كه او به مخاطبان خود گفت:
«وما اسألكم عليه مِنْ اَجْر اِنْ اَجْري الاّ علي ربِّ العالمين»(16)
يعني ؛ «من هيچ گونه پاداشي از شما نمي طلبم، زيرا پاداش من فقط با پروردگار جهانيان است.»
قرآن درباره حضرت هود فرموده است:
«لا أسألكم عليه اجراً اِنْ اجري الاّ علي الذي فَطَرني».(17)
يعني ؛ «من از شما مردم به خاطر رسالتي كه انجام داده ام، مزدي نمي طلبم، زيرا پاداش من بر هيچ كس نيست، جز آن كس كه مرا آفريده و وجودم را سرشته است.
امّا قرآن تنها در باره رسول خاتم صلي الله عليه و آله فرموده است كه اجر رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله ، دوستي خويشان نزديك اوست.
سپس امام رضا عليه السلام مي فرمايد:
«وَلَمْ يُفْرض اللّه مودّتهم الاّ وقد علم انّهم لايرتدّون عن الدّين ابداً ولا يرجعونَ اِلي ضلالةٍ ابداً».(18)
يعني؛ خداوند دوستي اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را به اين سبب واجب كرده است كه مي دانسته است اهل بيت پيامبر اسلام، هرگز از دين الهي روي برنمي تابند و هرگز به جانب گمراهي و كج روي كشيده نمي شوند.
آن گاه امام رضا عليه السلام مي فرمايد: پس از نزول اين آيه و قبل از اينكه آيه براي مردم خوانده شود رسول خدا صلي الله عليه و آله در ميان پيروان خود به حمد و ثناي الهي پرداخت و فرمود: اي مردم! خداوند تكليفي را بر شما واجب كرده است، آيا اين وظيفه را انجام خواهيد داد؟
به اين پرسش پيامبر صلي الله عليه و آله هيچ كس پاسخي نداد! زيرا گمان مي كردند كه اين تكليف به پرداخت وجه مادّي مربوط است!
روز دوم و روز سوم نيز همين مسأله تكرار شد و مخاطبان پيامبر سكوت كردند تا اينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اين تكليف مربوط به پرداخت طلا و نقره و خوردني ها و نوشيدنيها نيست!
مردم پرسيدند: اگر درباره اين امور نيست، پس درباره چيست؟
در اين هنگام رسول خدا، آيه اي را كه بر او نازل شده بود براي مردم بازخواند و فرمود اجر رسالت من، دوستي اهل بيت من است.
مردم با شنيدن اين آيه گفتند ما اين فرمان الهي را مي پذيريم و اين واجب را به جاي خواهيم آورد.
در ادامه اين حديث، امام رضا عليه السلام مي فرمايد: «امّا بيشتر مردم به اين تكليف الهي عمل نكرده و به اين پيمان وفا ننموده اند!»
وجوب محبّت اهل بيت عليهم السلام براي چيست؟
---------------------------------------------------------
از ديدگاه شيعه اماميه، مطابق با تعاليم قرآني و نيز روايات رسيده از رسول خدا صلي الله عليه و آله و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، هيچ حكمي از احكام الهي بدون دليل و مصلحت نيست.
بنابر اين اگر خداوند در قرآن از موءمنان خواسته است تا «اهل بيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله » را دوست بدارند، حتماً اين بيان الهي، داراي دليل و حكمت و مصلحت بوده است.
اگر سؤال شود كه آيا ممكن است همان گونه كه انسانها فرزندان و خويشاوندان خود را به دليل نسبتهاي خانوادگي بر ديگران ترجيح مي دهند و گاه در اين راه حقوق و فضايل ديگران را ناديده مي گيرند؛ خداوند هم فقط به خاطر خويشاوندي «اهل بيت عليهم السلام » با پيامبرش، آنان را مورد توجّه ويژه قرار داده و محبّت ايشان را بر مردم واجب كرده باشد!
پاسخ اين است كه نسبت دادن چنين مطلبي به خداوند، دور از ساحت قدس الهي است؛ زيرا خداوند با هيچ انساني خويشاوندي ندارد. همه آدميان، بندگان او هستند و لطف و رحمت او شامل همه انسانها بوده و خواهد بود و اين انسانها هستند كه در استفاده از رحمت الهي و عنايات او با يكديگر تفاوت دارند. برخي شايستگي بيشتري از خود نشان مي دهند و در ميدان عبوديت بر ديگران سبقت مي گيرند و برخي با سستي و كندي به طرف رحمت الهي حركت مي كنند.
خداوند خود در قرآن فرموده است: «اِنَّ اكرمكم عنداللّه اَتْقيكُمْ»(19).
يعني؛ «همانا با كرامت ترين و با فضيلت ترين شما انسانها نزد خداوند، آن كس است كه با تقواتر باشد [و بيش از ديگران خدا را در نظر داشته و حقوق الهي را رعايت كرده باشد]».
دليل اينكه خداوند نزديكان و خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله را تا اين اندازه مورد تكريم و عنايت قرار داده، تا آنجا كه محبّت آنان را پاداش رسالت رسول خاتم صلي الله عليه و آله تعيين كرده است؛ آن است كه اهل بيت پيامبر از همه انسانها و از همه امّت پيامبر با تقواتر بوده و در ميدان بندگي و عبادت و اداي حقوق و انجام وظايف الهي بر همگان پيشي گرفته اند.
بهترين گواه بر اينكه در نظر خداوند، برتري و فضيلت آدميان بر يكديگر، منوط به فضايل و شرافتهاي اخلاقي و ديني است و صِرف خويشاوندي و ارتباط نسبي، يك ارزش به حساب نمي آيد، اين است كه خداوند فرزند نوح را با اينكه از نسل نوح بود، مورد عنايت قرار نداد و زماني كه نوح به درگاه خداوند دعا كرد تا فرزندش از غرق شدن و هلاك شدن نجات يابد و گفت: «رَبِّ اِنَّ ابني مِنْ اَهْلي واِنَّ وَعْدَكَ الْحَقّ»(20). يعني؛ پروردگارا! فرزند من از اهل من به حساب مي آيد [و تو وعده داده اي كه اهل مرا نجات دهي] و البته وعده تو حق است». خداوند در پاسخ او فرمود: «قال يا نوح اِنَّه لَيْسَ من اهلك».(21)
يعني؛ اي نوح [آن جوان كافر با اينكه فرزند تني تو به حساب مي آيد، امّا] او از اهل تو نيست [و وعده الهي شامل او نمي شود].
از مجموع اين مطالب نتيجه مي گيريم كه اگر خداوند بدون قيد و شرط و بدون استثنا از مؤمنان خواسته است تا «اهل بيت عليهم السلام » را دوست بدارند، معنايش اين است كه خداوند هم آنان را دوست دارد و آنان نزد خدا از كرامت ويژه اي برخوردارند و دليل كرامت و برتري آنان در تقوا و خداشناسي و معنويت و شرافت علمي و عملي آنان است و خداوند وقتي از مؤمنان خواسته است تا اهل بيت را دوست بدارند، معنايش اين است كه مقام و منزلت و عصمت آنان را تأييد و امضا كرده است.
محبّت، هموارترين راه درس آموزي
--------------------------------------
خداوند متعال براي هدايت انسانها، ابزار و امكانات معرفتي و فطري و راههاي مختلفي را در اختيار آنان قرار داده است. پيامبران را مبعوث و كتاب آسماني را بر آنان نازل كرده تا شريعت و معرفت را به انسانها آموزش دهند. يكي از هموارترين راهها براي درس آموزي از مكتب اولياي الهي، راه محبّت و دوستي است.
اطاعت از قانون و پيروي از صالحان به دو صورت امكان پذير است:
1 اطاعت از روي اجبار و پيروي ناخواسته و بدون رغبت.
2 اطاعت از روي انتخاب و پيروي با ميل و اشتياق.
مادر براي فرزندش وظايف مادري را انجام مي دهد، امّا اين وظايف كه مشكلات فراوان نيز دارد، با عشق و محبّت آميخته است و مادر از انجام وظايف مادري لذّت مي برد، زيرا فرزندش را دوست دارد.
بنابر اين اگر انجام وظايف و پيروي از الگوهاي ديني و الهي، همراه با محبّت و مودّت نسبت به آنان باشد، درس آموزي و پيروي از آنان نه تنها سخت و دشوار نمي نمايد، بلكه لذّت بخش و بهجت آفرين نيز هست.
خداوند در قرآن، رابطه محبّت و اطاعت را چنين بيان فرموده است:
«قل اِنْ كُنْتُمْ تُحبّونَ اللّه َ فاتّبعوني يُحْبِبْكُم اللّه ».(22)
يعني؛ «اي پيامبر بگو: اگر شما خدا را دوست داريد از من كه پيامبر او هستم پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد.»
از اين آيه استفاده مي شود كه در فرهنگ قرآني اطاعت و پيروي از صالحان و مردان الهي، با دو محبّت همراه است. يك محبّت به عنوان مقدمّه و انگيزه و يك محبّت به عنوان دستاورد و نتيجه.
پس مي توان نتيجه گرفت كه اگر خداوند محبّت و مودّت اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را بر مؤمنان واجب ساخته، به خاطر آن بوده است تا مردم با محبّت و دوستي، راه اطاعت از معلّمان الهي را بپيمايند و معرفت خدا و اطاعت از دستورات دين را با زمزمه محبّت فراگيرند و اين به سود خود مردم است، چنان كه قرآن به صراحت اين نكته را بيان داشته است:
«قُلْ ما سَألْتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُوَ لكم اِنْ اَجْرِيَ الاّ علي اللّه ».(23)
يعني؛ [اي پيامبر! به موءمنان] بگو اگر از شما در برابر انجام وظيفه رسالت پاداشي خواستم، به خاطر منافع و نتايج ارزشمندي است كه براي خود شما دارد وگرنه پاداش [حقيقي] من بر خداوند است.
به راستي اگر كسي جوياي حق باشد، درمي يابد كه تا چه اندازه معارف اماميه، به روشني و آساني از قرآن فهميده مي شود؛ زيرا پيامبر در سراسر قرآن به فرمان الهي فقط يك پاداش از امّت خود درخواست كرده و آن هم «محبّت اهل بيت عليهم السلام » بوده است و سپس درباره همان يك درخواست هم مي فرمايد، هدف و منظور، سودرساني به امّت بوده است. و اين سود در فرهنگ قرآني و نبوي عبارت است از هدايت يابي اهل ايمان به معرفت صحيح و اخلاق و معنويت و پاكي در گفتار و رفتار و انديشه.
نتيجه
--------
1 محبّت و ارادت مسلمانان به اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله ريشه در متن آيات قرآن و فرمايشات رسول اكرم صلي الله عليه و آله دارد.
2 اظهار دوستي نسبت به اولياي الهي و انبيا و امامان عليهم السلام هر چند خود مورد خواست و فرمان الهي است، امّا از آنجا كه فرمانهاي الهي و امر و نهي او داراي حكمتها و مصلحتهاي مختلفي براي تكامل بشر مي باشد؛ مي توان از فرهنگ قرآني و نبوي استفاده كرد كه يكي از نتايج مهمّ اين دوستي، دريافت معارف صحيح درباره توحيد، وحي، رسالت، قرآن، وظايف انسان، مسأله معاد و... از مكتب درسي و سيره و سنّت آنان است.
3 اساس توجّه مسلمانان به اهل بيت عليهم السلام رهنمود خود قرآن و پيامبراكرم صلي الله عليه و آله مي باشد، از اين رو ابراز دوستي و محبّت به خاندان نبوّت، هرگز به معناي شرك و كم توجّهي به ساحت قدس الهي نيست. همچنان كه اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله و «اولي الامر» به معناي شرك در اطاعت از خداوند نيست، زيرا خداوند خود دستور داده است:
«اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول واولي الامر منكم».
يعني؛ اطاعت كنيد از خدا واطاعت كنيد از رسول خدا و اولي الامر از ميان خودتان.
لازم به يادآوري است كه براساس دليل معتبر عقلي و نقلي، تعبير «اولي الامر» شامل فرمانروايان ناصالح و غيرديني و آلوده به گناه نمي شود، بلكه فقط فرمانروايان صالح، دين شناس و باتقوا را در بر مي گيرد. كساني كه جز براساس دين الهي حكم نمي كنند و آنان امامان معصوم از اهل بيت رسول صلي الله عليه و آله مي باشند. و پس از آنان، كساني كه تأييدهاي لازم را از نظر ديني دارا باشند.
4 دوستي و محبّت اهل بيت عليهم السلام زماني در وجود يك مسلمان ريشه دارد و مودّتي راستين به حساب مي آيد كه او به لوازم و شرايط دوستي پايبند باشد. و با رفتار و اعمال خود خشنودي خداوند و پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان را جلب نمايد. در انجام واجبات ديني و تكاليف الهي كوشش و در ترك گناهان همّت نمايد و همواره آرزو داشته باشد كه معارف قرآني و مكارم اخلاقي اهل بيت عليهم السلام در جامعه بشري گسترش يافته و حاكميّت يابد و حكومت مادّي و معنوي از آنِ خاندان رسول اكرم صلي الله عليه و آله شود.
«اللّهم اِنّا نَرْغَبُ اليك في دولةٍ كريمةٍ تُعِزُّ بها الاسلامَ واَهْلَهُ وتُذِلُّ بها النّفاقَ واَهْلَهُ وتَجْعَلُنا فيها مِنَ الدُّعاةِ اِلي طاعَتِك والقادةِ اِلي سبيله وتَرْزُقُنا بِها كِرامَةَ الدّنيا والاخِرَة».
خداوندا! از درگاه تو آرزومنديم تا شاهد دولت با كرامت حضرت مهدي عليه السلام باشيم. دولتي كه در پرتو آن، اسلام و مسلمانان عزّت و منافقان ذلّت يابند.
خداوندا! از تو مي خواهيم كه ما را در آن دولت كريم و حكومت جهاني در زمره كساني قرار دهي كه مردم را به طاعت و بندگي تو فرا مي خوانند و به راه تو هدايت مي كنند.
خداوندا! در پرتو آن حكومت با عزّتِ ديني، كرامت دو جهان را به ما عنايت كن.
----------------------------------------------------------------------------------
منابع و مآخذ
1 الاصول من الكافي، كليني، محمد، تصحيح و تعليق علي اكبر الغفاري، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1388 ه .
2 امالي، صدوق، محمد، ترجمه كمره اي، تهران، اسلاميه، 1404 ه .
3 تحف العقول عن آل الرسول، حراني، حسن، تصحيح علي اكبر الغفاري، قم، نشر اسلامي، 1404 ه .
4 التطبيق بين السفينة والبحار، مصطفوي، جواد. مشهد، آستان قدس، 1403 ه .
5 عيون اخبارالرضا، صدوق، محمد، تصحيح مهدي لاجوردي، قم، طوس، 1363ش.
6 كمال الدين و تمام النعمة، صدوق، محمد، تصحيح و تعليق علي اكبر الغفاري، قم، مدرسين، 1405ه.
7 مسند الامام الرضا عليه السلام ، عطاردي، عزيزاللّه ، تهران، مكتبة الصدوق، 1392 ه .
8 معاني الاخبار، صدوق، محمد، تصحيح علي اكبر الغفاري، تهران، مكتبة الصدوق، 1379 ه .
الامامُ كالشَّمس الطالعة المجلِّلَة بنورها للعالم
الامام الرضا عليه السلام ، كافي 1/200
امام چونان خورشيدِ نورافشاني است كه با نور خود روشنگر جهان است
--------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت:
1 فاطر / 32.
2 فاطر / 33.
3 رك: عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج 1، ص 228.
4 مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 1، 96 تا 101 به نقل از كافي ج 1، ص 200 201؛ كمال الدين و تمام النعمه صدوق، ج 2، ص 675 باب 58؛ امالي، ص 674، باب 97؛ معاني الاخبار، ص 96؛ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 216.
5 مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 1، ص 101.
6 مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 1، ص 97.
7 انبياء / 73 .
8 طه / 2 .
9 انبياء / 73 .
10 قصص / 41 .
11 عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج 2، ص 102؛ مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 1، ص 111.
12 التطبيق بين السفينة والبحار، دكتر سيدجواد مصطفوي، ص 95.
13 مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 2، ص 114.
14 نساء / 59.
15 شوري / 23.
16 شعراء / 109.
17 هود / 51 .
18 مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 2، ص 117؛ تحف العقول، ص 431.
19 حجرات / 13.
20 هود / 45 .
21 هود / 46.
22 آل عمران / 31.
23 سبأ / 47
نويسنده: احمد ترابي
منبع: فصلنامه مشكوة - شماره80