تا کی غم طیلسان و اطلس بخوریم
بازیم، کجا طعمه کرکس بخوریم
روشن دیدیم روی بیرنگی را
دیگر به چه رنگ، بازی از کس بخوریم
تا کی غم طیلسان و اطلس بخوریم
بازیم، کجا طعمه کرکس بخوریم
روشن دیدیم روی بیرنگی را
دیگر به چه رنگ، بازی از کس بخوریم
تا چند بساط شادی و غم گیریم
راه و روش مردم عالم گیریم
کو زلف مشوشی که در هم پاشیم
کو شعلهٔ آتشی که در هم گیریم
زاهد مستیم و بیریا میرقصیم
نه چون تو به تسبیح و ردا میرقصیم
یکذره چو از هوای او خالی نیست
چون ذره شدیم ودر هوا میرقصیم
هر چند که پوشیده ترم، عورترم
هر چند که نزدیکترم، دورترم
سبحان اللّه در آن جمال از حیرت
هر چند که بینندهترم، کورترم
آنی که به فکر در نیائی چکنم؟
از فکر به ذکر در نیٰائی چکنم
نینی غلطم فکر چه و ذکر کدام
این معنی گو، اگر نیٰائی چکنم
چون نام لب تو سرو چالاک بریم
رنگ از رخ آب زندگی پاک بریم
دادیم بباد بر تمنای تو عُمر
مگذار که حسرت تو بر خاک بریم
تا چند زمانی و مکانی باشیم
وامانده ز پای کاروانی باشیم
آن روز که آب زندگانی میریخت
می خواست و بال زندگانی باشیم
با سبحه به چپ و راست ساغر گیریم
وز ننگ ریا دین قلندر گیریم
چون باد به هر ناخوش و خوش در گذریم
چون شعله بهر خار خسی درگیریم
ما دیدن عیش تو مدام انگاریم
زهر غم تو لذت کام انگاریم
ما آب خضر بی تو حرام انگاریم
یا زلف و رخ تو، صبح و شام انگاریم
هر دل که درین زمانه درویش ترک
از نیش زبان ناکسان، ریش ترک
خواهی که مقٰام لی مع الله یابی
گامی بنه از من و توئی پیشترک