به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای که از سیم خام تن داری

قامتی همچو نارون داری

در قبایی کسی نمی‌داند

که تو در پیرهن چه تن داری

تا نگفتی سخن ندانستم

که تو شیرین زبان دهن داری

تو بدان دام زلف و دانهٔ خال

صد گرفتار همچو من داری

تو چنین چشم و ابروی فتان

بهر آشوب مرد و زن داری

زیر هر غمزه‌ای نمی‌دانم

که چه ترکان تیغ زن داری

در همه شهر دل نماند درست

تا چنان زلف پر شکن داری

زنده در خرقه‌های درویشان

چه شهیدان بی‌کفن داری

در فراق تو سیف فرغانی

می‌کند صبر و خویشتن داری

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:46 PM

از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه

دوشم به لب شیرین جان داد به هر بوسه

از بهر غذای جان ای زنده به آب و نان

بستد لب خشک من ز آن شکر تر بوسه

ای کرده رخت پیدا بر روی قمر لاله

وی کرده لبت پنهان در تنگ شکر بوسه

مه نور همی خواهد از روی تو در پرده

جان راز همی گوید با لعل تو در بوسه

نزد تو خریداران گر معدن سیم آرند

ای گنج گهر ز آن لب مفروش به زر بوسه

ای قبلهٔ جان هر شب بر خاک درت عاشق

چون کعبه روان داده بر روی حجر بوسه

چون جوف صدف او را پر در دهنی باید

و آنگاه طلب کردن ز آن درج گهر بوسه

خواهی که شکر بارد از چشم چو بادامت

رو آینه بین وز خود بستان به نظر بوسه

چون خاک سر کویت آهنگ هوا کرده

بر ذره به مهر دل داده مه و خور بوسه

هر جا که تو برخیزی از پای تو بستاند

زنجیر سر زلفت چون حلقه ز در بوسه

لطفت که چو اندیشه حد نیست کنارش را

از روی تو انعامی دیدیم مگر بوسه

سیف ار ز تو می‌خواهد بوسه تو برو می‌خند

کز لعل تو خوش باشد گر خنده و گر بوسه

گر پای رقیبانت بوسند محبانت

ترسا ز پی عیسی زد بر سم خر بوسه

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

ای پیش تو ماه آسمان خیره

وز روی تو آب روشنان تیره

در چشم تو روی مردمی پیدا

در روی تو چشم مردمان خیره

بر درج درت ز لعل پیرایه

بر طرف مهت ز مشک زنجیره

با چشم تو نرگس است همخوابه

با لعل تو شکر است همشیره

همواره درون من به تو مایل

پیوسته رقیب تو ز من طیره

شیرین سخن تو تلخ شد با ما

آری به مرور می‌شود شیره

سیف از در تو شکسته باز آمد

چون لشکر کافر از در بیره

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

 

ای پستهٔ دهانت نرخ شکر شکسته

وی زادهٔ زبانت قدر گهر شکسته

من طوطیم لب تو شکر بود که بینم

در خدمت تو روزی طوطی شکر شکسته

آنجا که چهرهٔ تو گسترده خوان خوبی

گردد ز شرم رویت قرص قمر شکسته

چون باز گرد عالم گشتم بسی و آخر

در دامت اوفتادم چون مرغ پر شکسته

نقد روان جان را جو جو نثار کردم

زین سان درست کاری ناید ز هر شکسته

من خود شکسته بودم از لشکر غم تو

این حمله بین که هجرت آورد بر شکسته

وز طعنه‌های مردم در حق خود چه گویم

هر کو رسید سنگی انداخت بر شکسته

بارم محبت تست ای جان و وقت باشد

کز بار خویش گردد شاخ شجر شکسته

گر من شکسته گشتم از عشق تو چه نقصان

هیچ از شکستگی شد بازار زر شکسته؟

امشب ز سنگ آهم در کارگاه گردون

شد شیشه‌های انجم در یکدگر شکسته

دی گفت عزت تو ما را به کس چه حاجت

من کس نیم چه دارم دل زین قدر شکسته

از هیبت خطابت شد سیف را دل ای جان

همچون ردیف شعرش سر تا بسر شکسته

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

 

ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده

لعلت به هر حدیثی گنج گهر گشاده

ای ماه بندهٔ تو هر لحظه خندهٔ تو

ز آن لعل همچو آتش لؤلؤی تر گشاده

بهر بهای وصلت عشاق تنگ‌دل را

دستی فراخ باید در بذل زر گشاده

در طبعم آتش تو آب سخن فزوده

وز خشمم انده تو خون جگر گشاده

تن را به گرد کویت پای جواز بسته

دل را به سوی رویت راه نظر گشاده

تا لشکر غم تو بشکست قلب ما را

بر دل ولایت جان شد بیشتر گشاده

چون زلف بر گشایی زیبد گرت بگویم

کبک نگار بسته، طاوس پر گشاده

شب در سماع دیدم آن زلف بستهٔ تو

چون چتر پادشاهان روز ظفر گشاده

روی تو را نگویم مه ز آنکه هست رویت

گلزار نو شکفته، فردوس در گشاده

گر عاشق تو فردا اندر سفر نهد پا

صد در ز خلد گردد اندر سفر گشاده

تا از سماع نامت چون عاشقان برقصد

از بند خاک گردد بیخ شجر گشاده

از بار فرقت تو جان از تن و تن از جان

بند تعلق خویش از یکدگر گشاده

عشق چو آتش تو از طبع بنده هر دم

همچون عصای موسی آب از حجر گشاده

ز آن سیف می‌نیاید در کوی تو که دایم

در هر قدم ز کویت چاهی است سر گشاده

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

 

ای صبا قصهٔ عشاق بر یار بگو

خبری از من دلداده به دلدار بگو

از رسانیدن پیغام رهی عار مدار

به گلستان چو درآیی سخن خار بگو

چون به حضرت رسی امسال، بدان راحت جان

آنچه از رنج رسیدست به من پار، بگو

ور به قانون ادب بر در او ره یابی

با شفا یک دو سخن از من بیمار بگو

خبر آدم سرگشته به رضوان برسان

قصهٔ بلبل شوریده به گلزار بگو

چون بدان خسرو شیرین ملاحت برسی

بیتکی چندش ازین مخزن اسرار بگو

غزلی کز من گوینده سماعت باشد

به اصولی که در آن طبع کند کار بگو

ور بپرسد که به رویم نگرانی دارد

شعف بنده بدان طلعت و دیدار بگو

خادمانی که در آن پردهٔ عزت باشند

در اگر بر تو ببندند ز دیوار بگو

ور بدانی که دوم بار نیابی فرصت

وقت اگر دست دهد جمله به یک بار بگو

کای ازو روی نهان کرده چو اصحاب الکهف!

او سگ تست مرانش ز در غار بگو

سیف فرغانی بی روی تو تا کی گوید

ای صبا قصهٔ عشاق بر یار بگو

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

 

ای رقعهٔ حسن را رخت شاه

ماییم ز حسن رویت آگاه

روی تو مه تمام بر سرو

رخساره گل شکفته بر ماه

در کوی تو کدیه کردن ای دوست

نزد همه همچو مال دلخواه

ما از همه کمتریم در ملک

ما از همه پس تریم در راه

کس نور صفا ندید در ما

کس آب بقا نیافت در چاه

نی مسند فقر را ز من صدر

نی رقعهٔ عشق را زمن شاه

بربسته گلو چو میخ خیمه

پوشیده نمد چو چوب خرگاه

از صورت من جداست معنی

آمیخته نیست دانه با کاه

زین خرقه بود فضیحت من

کز پوست بود هلاک روباه

بر کسوت حال من چنان است

این خرقه که بر پلاس دیباه

آلوده به صد دراز دستی

این دامن و آستین کوتاه

ای گشته ز یاد دوست غافل

ذکرش ز زبان حال آگاه

چندان بشنو که حلقه گردد

در گوش دل تو های الله

تا دوست به دامت اوفتد سیف

از خویش خلاص خویشتن خواه

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

 

چو هیچ می‌نکنی التفات با ما تو

چه فایده است درین التفات ما با تو؟

برای چیست تکاپوی من به هر طرفی؟

چو در میانه مسافت همین منم تا تو

ز بس که خلعت عشق تو جان من پوشید

خیالم است که در جامه این منم یا تو

به چشم معنی چندان که باز می‌نگرم

ز روی نسبت ما قطره‌ایم و دریا تو

پس این تویی و منی در میانه چندان است

که قطره بحر ببیند تو ما شوی ما تو

ترا به بردن دلهای خلق معجزه‌ای است

که دلبران همه سحرند و دست بیضا تو

اجل به کشتن من قصد داشت، عشقت گفت

که این وظیفه از آن من است فرما تو

شب وصال دهان بر لبم نهادی و گفت

منم به لب شکر و طوطی شکرخا تو

بدان که هست تو را با دهان من نسبت

که در جهان به سخن می‌شوی هویدا تو

فدا کند پس ازین جان و دل به دست آرد

چو دید بنده که در دل همی کنی جا تو

ز فرقت تو چو مرده است سیف فرغانی

توی به وصل خود این مرده را مسیحا، تو!

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

 

به رنگ خود نیم زان رو وز آن مو

که گل را رنگ بخشد مشک را بو

دو چشمم خیره شد دروی ندانم

نگارستان فردوس است یا رو

ندارد هیچ خوبی فر آن ماه

ندارد پر طاوسان پرستو

دهان چون پسته و پسته پر از قند

لبان چون شکر و شکر سخن‌گو

عجب گر ملک روم و چین نگیرد

نگار ترک رو با خال هندو

ز من چون شیر از آتش می‌گریزد

بلی از سگ گریزان باشد آهو

نهاده دام اندر حلقهٔ زلف

فگنده تاب در زنجیر گیسو

ایا چون ساحری کار تو مشکل

ایا چون سامری چشم تو جادو

اگر در گلشن آیی، سرو آزاد

زند در پیش بالای تو زانو

کسی را وصل تو گردد میسر

که جان بر کف بود زر در ترازو

اگرچه آسمانش پشت باشد

نیارد با تو زد خورشید پهلو

کسی کو پیش گیرد کار عشقت

نهد کار دو عالم را به یک سو

جفای تو وفا باشد ازیرا

ز نیکو هرچه آید هست نیکو

از آن ساعت که تیر غمزه خوردم

من از دست کمانداران ابرو،

هماندم سیف فرغانی بدانست

که جرم عاشقان جرمی است معفو

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

 

مرغ دلم صید کرد غمزهٔ چون تیر او

لشکر خود عرض داد حسن جهان گیر او

باز سپید است حسن، طعمهٔ او مرغ دل

شیر سیاه است عشق، با همه نخجیر او

عشق نماز دل است، مسجد او کوی دوست

ترک دو عالم شناس اول تکبیر او

هست وضوش آب چشم، روز جوانیش وقت

فوت شود وصل دوست از تو به تاخیر او

عشق چو صبح است دید روی چو خورشید دوست

بر دل هر کس که تافت نور تباشیر او

خمر الهی است عشق ساقی او دست فضل

بی خبری از دو کون مبدا تاثیر او

عشق چو آورد حکم از بر سلطان حسن

در تو عملها کند حزن به تقریر او

عشق جوان نورسید تا چو خرابات شد

خانقه دل که بود عقل کهن پیر او

مرغ دل عاشق است آن که چو قصدش کنی

زخم خوری چون هدف از پر بی تیر او

گر تو ندانی که چیست این همه نظم بدیع

دوست به حسن آیتی‌ست وین همه تفسیر او

ورنه تو بیدار دل حال چو من خفته را

خواب پریشان شمار وین همه تعبیر او

زمزمهٔ شعر سیف نغمهٔ داودی است

نفخهٔ صور دل است صوت مزامیر او

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 12:43 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 98

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4289304
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث