گریه نکن! خون پدرت پایمال نمیشود..

گریه نکن، نترس!!

خون پدرت پایمال نمیشود!

ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله...پدرت زنده است و خونش در رگ های هر بسیجی می جوشد..

شاید خون پدرت به بقیه بفهماند که گرگ بهر گوسفند است که میش میشود

شاید بفهماند به آنها آیه ( با کافران پیمان ( صلح؟) نبندید، شما برترید چون خدا با شما است)



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 30 دی 1392  ساعت 7:44 PM | نظرات (0)

آدم ها را ...

عجب دنیایی شده است...
کوچه ها را بلد شدم...
مغازه ها را...
حتی جدول ضرب را ..
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم...
اما گاهی میان ادم ها گم می شوم...

"ادم ها را بلد نیستم"



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 30 دی 1392  ساعت 7:42 PM | نظرات (0)

باغبان (پوستر و دلنوشته)

سلام بر رهبر بزرگترین انقلاب تاریخ... انقلابی که نامش اسلام شد...
سلام بر اسلام!
صاحب تقویم شمسی و قمری! هجرتت مبدا تقویم ماست و میلادت مبدا تمام خوبی ها!
گفتم تقویم...
چقدر حرف و عبرت دارد برای اولو الابصار این تقویم و این اعداد سرخ و سیاه..!
گل حسینت را سر بریدند و شاخه بی گلش را اسبها لگد مال کردند!... دلشان سوخت، تواب هم شدند! اما پارچه سیاه اربعینش هنوز مانده بود که سرخی خون جگر حسنت، خون ریخته دهم محرم را تازه کرد و تابوتش را انسانها! تیرباران کردند..
باز هم دلشان خواهد سوخت و عزا دار می شوند.. پارچه سیاه می برند برای سردر خانه مادری اش! اصلا چرا پارچه سیاه؟ خود در را سیاه می کنند با آتش معرفتشان!!!
خیلی نمانده است...
تقویم حرفها دارد در بیان تفسر اهل زر و زور و تزویر از مزد رسالتت...!
بگذریم.. گفتم و گفتم که بگویم علی تنهاست بعد از تو... این بار که آمدی دیگر نرو صاحب شق القمر!
میلادت مبارکمان باد..
...
راستی یادم رفت! باز هم تقویمی است؛
چه گواراست برای تنهایی مان که رئیس مذهب مان هم قدم شده با رئیس شریعت مان...!
حالا که گفتم بگذار تمامش کنم، شاید هم این تقویم از تکرار روزهای ننگ می هراسد که در حاشیه سرخی عدد جمعه ای نمی نویسد آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست باز آمد... !

پی نوشت:
هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 30 دی 1392  ساعت 7:39 PM | نظرات (0)

فضیلت نماز اول وقت

امام صادق علیه السلام فرمودند :

فَضلُ الوَقتِ الاوّلِ عَلَی الأخیر کَفَضل الاخرةِ عَلَی الدُّنیا.
فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 30 دی 1392  ساعت 7:38 PM | نظرات (0)

نیم وجب باش ، ولی مرد باش …

گفتند بچه است. عملیات نرود. گریه کرد ، زیاد. یک کوله پشتی دادند پر از باند و پنبه. گفتند امدادگر باشد. عملیات شروع شد. مجروح پشت مجروح. سر یکی دو ساعت همه وسایلش تمام شد. خواست برود جلو که یک مجروح دیگر آوردند. با کمربند دستش را بست…

مجروح بعدی را آوردند آستین‌های لباسش را پاره کرد و پایش را بست…
مجروح آخر را کول کرد و برگرداند عقب. توی راه همه یک جوری نگاهش می‌کردند. وقتی رسید عقب دید از لباس‌هایش، جز یک شُرت و نصف زیرپوش چیزی نمانده.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 30 دی 1392  ساعت 7:36 PM | نظرات (0)

محبت امام زمان (عج) موجب محجبه شدنم شد…

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:…
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بودروسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 30 دی 1392  ساعت 7:35 PM | نظرات (0)

تعداد صفحات :113   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >