تقارن نوروز امسال با ایام فاطمیه شیعیان علی(ع) امسال عید ندارند

آیا شیعه های مادری امسال عید دارند؟

هفت سین چه طور؟

سینه سوراخ و سیلی جفا کافی نیست؟ هفت تا نمی شود اما به اندازه تمام عالم درد دارد.

سال تحویل چه چیز را به هم تبریک بگوییم؟

نفس های خسته و بریده فاطمه(س) را؟

بیایید با هم عیدمان را سیاه پوش کنیم، سوگ مادر را بر هر چیز دیگری ترجیح بدهیم ، بیایید شیعه مولا بمانیم و برایش سنگ تمام بگذاریم.

اگر چه علی در تاریکی شب و غربت مدینه برای تشییع زهرا تنها بود، بیایید در این سال نو علی را تنها نگذاریم.

به جای نشستن روبروی تلویزیون و شکستن تخمه یک یاعلی بگوییم وبرخیزیم .یکی باید زیر شانه های علی را بگیرد. یکی باید اشک از چشمان بچه ها پاک کند. یکی باید بیاید در سوخته را تعمیر کند...

بیایید به همتی عظیم سال جدید را به سال ظهور مولایمان صاحب الزمان عجل الله گره بزنیم تا با انتقام مادر از قاتلانش به جشن ظهوربنشینیم.

برای ما هنوز عید نرسیده. عید اصلی در راه است...

صدای سم سمندش را می شنوید آیا؟

اللهم عجل لولیک الفرج



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 28 اسفند 1392  ساعت 11:12 PM | نظرات (0)

یاس ، با نسیم هم پرپر میشود . . .

بانو! سیلی که هیچ ما برای دین خدا غصه هم نخورده ایم حتی.......!!!

برای برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان و شادی ارواح پاک شهدا و سلامتی همه جانبازان یه صلواتی بفرستید :
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
یا علی



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 28 اسفند 1392  ساعت 6:52 AM | نظرات (0)

بنمای رخ

ای آفتاب حسن برون آ ، دمی ز ابر ....

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ ، دمی ز ابر
کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز : « بیش مرنجان مرا برو »
آن گفتنت که : « بیش مرنجانم » آرزوست

وان دفع گفتنت که:«برو شه بخانه نیست»
وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

در دست هر کی هست زخوبی قراضهاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

این نان و آب چرخ چو سیلست بی وفا
من ماهیم ، نهنگم ، عمّانم آرزوست

یعقوب وار وا اسفاها همی زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول
آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست

گویا ترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند : « یافت می نشود جسته ایم ما »
گفت: « آنکه یافت می نشود آنم آرزوست »

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خُرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست

پنهان ز دیدها و همه دیدها ازوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

می گوید آن رباب که : مُردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه ی عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست
وان لطفهای زخمه ی رحمانم آرزوست

باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همی شمار که زین سانم آرزوست



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 28 اسفند 1392  ساعت 6:46 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :88   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >