مشاهیر ایران و جهان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15

حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ سیف الله یعقوبی در سال 1329 هجری شمسی در شهرضا دیده به جهان گشود، وی در سال 1348 وارد حوزه علمیه شهرضا شد و بخشی از مقدمات را نزد حضرات عبدالعلی بهاری و شیخ غدیر علی ممیز آموخت . ایشان در سال 1349 ضمن ورود به حوزه علمیه قم، ادامه مقدمات را در مدرسه تولیت زیر نظر آیت ا... العظمی سید محمد رضا گلپایگانی آموخت. همچنین از محضر اساتید برجسته ای چون حضرات زین العابدین باکویی، حسین مظاهری و محمد فاضل لنکرانی بهره برد.
ایشان پس از طی دوره مقدمات به حوزه درس خارج فقه و اصول حضرات آیات جعفر سبحانی و حسین وحید خراسانی راه یافت. پس از اتمام تحصیلات و از سال 1370 ایشان در حوزه های علمیه شهرضا به تدریس مشغول شدند. حجت الاسلام یعقوبی از برخی از مراجع اجازه اجتهاد به نحو تجزی دریافت کرد. ایشان همچنین از حضرات آیات  اسماعیل پور شهرضایی و علامه میرجهانی دارای اجازه نقل حدیث است.

 

حجت الاسلام و المسلمین یعقوبی از تاریخ 30 آبان ماه سال 1379 به امامت جمعه شهرضا منصوب شدند و تا کنون خدمات شایانی در راستای اجرای فرامین مقام معظم رهبری و جهت رونق بخشیدن به فریضه نماز عبادی سیاسی جمعه ارائه نموده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز پس از 557 ق، از زنان خیر و نیكوكار. وى دختر سلطان محمود سلجوقى (525 -522 ق) بود. وى تزییناتى در حرم مطهر امام رضا (ع) انجام داد از جمله كاشیهاى هشت ضلعى بسیار نفیس معروف به «كاشیهاى سنجرى» كه در ازاره‏ى حرم به كار رفته و اكنون در زیر قابهاى بزرگ شیشه‏اى محافظت مى‏شوند از آثار تركان زمرد ملك است كه پس از 557 ق نصب شده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 750 ق، از زنان خیر و نیكوكار. وى همسر محمود شاه و مادر شاه ابواسحاق اینجو (758 -744 ق) بود. در سال 744 ق قبه و گنبدى عالى براى مرقد سید احمد بن موسى (ع) معروف به شاه‏چراغ بنا كرد. مدرسه‏اى نیز در كنار آن ساخت و زاویه‏اى در جنب آن احداث كرد و كتابخانه‏اى نیز تأسیس نمود و مجموعه نفیسى بدان اهدا كرد. وى دستور داد تا پسر یحیى جمال صفوى كه از خوشنویسان هنرمند شیراز بود قرآنى درسى جزء با خط ثلث بسیار زیبا بنویسد و آنرا در سال 746 ق وقف بقعه شاه‏چراغ كرد. همچنین قصبه میمند در هیجده فرسنگى شیراز را كه حاصلخیزترین املاكش بود وقف مدرسه كرد. در مدرسه و زاویه گروهى از علما و زهاد صوفیه مشغول تبلیغو تدریس و ارشاد بودند و از بودجه‏اى كه وقف بقعه بود از مسافران و تهیدستان پذیرایى مى‏شد. به نوشته ابن بطوطه تاشى خاتون شخصاً تمام شبهاى جمعه به بقعه شاه‏چراغ مى‏آمد و فقها، قضات و بزرگان نیز در آنجا حضور داشتند. مراسم تلاوت قرآن نیز برگزار مى‏شد و با میوه و شیرینى و انواع غذاها از همه پذیرایى به عمل مى‏آمد. در چنین شبها واعظان معروف به موعظه مى‏پرداختند و این برنامه از خاتمه‏ى نماز عصر تا نماز عشا ادامه داشت. آنگاه طبل‏ها و نفیرها و شیپورها به صدا درمى‏آمدند و این تشریفات كه خاص بارگاه سلاطین بود به منظور بزرگداشت احمد بن موسى (ع) انجام مى‏شد. وى متهم شد كه با امیر على پیر غیاث‏الدین یزدى وزیر شیخ ابواسحاق روابط پنهانى داشته است. تاشى خاتون در سال 750 ق مرقدى در جنب مرقد شاه‏چراغ براى خود ساخت و پس از مرگ در همانجا دفن شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

- 1282 ق، از زنان (1237 ق) و خواهر میرزا ابوالقاسم قائم مقام (1251 -1193 ق) صدر اعظم مقتول محمدشاه قاجار (1264 -1250 ق) بود. آقا بزرگ تهرانى در الذریعه، او را از مهمترین وقف كنندگان كتاب به كتابخانه آستان قدس رضوى معرفى كرده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 946 ق، از زنان نیكوكار. وى همسر شاه اسماعیل اول صفوى (930 -907 ق) بود. به نوشته برخى منابع فارسى و تركى، او در جنگ چالدران به همراه بهروزه خانم همسر دیگر شاه اسماعیل، پس از شكست لشكر ایران از عثمانى‏ها به اسارت مسیح پاشازاده، از نظامیان عثمانى درآمد، اما با دادن یك جفت گوشواره قیمتى خود كه معروف به لعل بى‏رگ بود از اسارت نجات یافت. مدارك مستندى در رد یا قبول این گفته نیست. تاجلوبیگم در 925 ق گنبد حرم حضرت معصومه (ع) را بازسازى و ایوان شمالى حرم را بنا كرد. در 929 ق درآمد چندین روستا را براى اداره آن وقف نمود كه وقفنامه آن به تاریخ دهم صفر 929 ق در دست است. از آثار دیگر او بازسازى پلى است بر رودخانه قزل اوزون میان زنجان و میانه كه به «پل دختر» مشهور است و در 933 ق مرمت گردیده است. همچنین وقف محصول قریه حسن‏آباد ورامین براى سادات تنگدست و بناى عمارت گنبد عالى در اردبیل، معروف به جنت سرا، از دیگر اقدامات اوست. تاجلوبیگم در دربار صفویان اعتبارى فراوان داشت، چنانكه امراى قزلباش پس از مرگ شاه اسماعیل، براى انتخاب جانشین او با تاجلوبیگم مشورت كردند. شاه طهماسب اول صفوى (984 -930 ق) در آغاز، احترام او را نگاه داشت. اما در 940 ق از او روى گرداند و سرانجام در 946 ق به شیراز تبعید كرد. اندكى پس از ورود به آن شهر درگذشت و او را در بقعه بى‏بى دختران در محله میدان شاه شیراز به خاك سپردند. كتاب تربت پاكان، شاه بیگم را همان تاجلو بیگم مى‏داند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن نهم هجرى، از زنان خیر. به نوشته اعیان‏الشیعه، وى ندیمه گوهرشاد بیگم همسر شاهرخ تیمورى (850 -807 ق) بود. هنگامى كه گوهرشاد آغا، مسجد گوهرشاد را در كنار مرقد امام رضا (ع) بنا كرد، پریزاد خانم نیز مدرسه‏اى دینى در مشهد ساخت و املاكى براى آن وقف نمود و در حدود بیست الى سى طلبه در آن تحصیل مى‏كردند. در زمان شاه سلیمان صفوى (1105 -1077 ق)، یكى از خوانین قندهار به نام نجفعلى خان مدرسه را تعمیر كرد و آقا محمد بیگ و میرزا شكراللَّه نیز در تجدید بناى آن اهتمام نمودند. این مدرسه، در بازار مشهد قرار داشته و تا سه دهه گذشته موجود بوده است.[1] (س نهم ق)، نیكوكار. به نوشته‏ى «اعیان الشیعه» وى ندیمه‏ى گوهرشاد بیگم، همسر شاهرخ تیمور، بود. هنگامى كه گوهرشاد آغا مسجد گوهرشاد را در كنار مرقد امام رضا (ع) بنا كرد، پریزاد خانم نیز مدرسه‏اى دینى در مشهد ساخت و املاكى براى آن وقف كرد. این مدرسه در بازار مشهد قرار داشته و تا سه دهه‏ى گذشته‏ى موجود بوده است.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز اوایل قرن دهم هجرى، از زنان خیر و نیكوكار. وى همسر سلطان حسین بایقرا (912 -875 ق) بود. مدرسه‏اى در هرات، پایتخت تیموریان، بنا كرد كه به نام فرزندش بدیع‏الزمان میرزا، بدیعیه شهرت یافت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن سیزدهم هجرى، از زنان خیر و نیكوكار، وى دختر فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) و بدر جهان خانم بود كه به ازدواج محمد قاسم خان امیر درآمد. پدرش علاقه وافرى به این دختر و همسرش داشت. در سفر و حضر، همراه و هم‏صحبت پدر بود و در سر سفره پادشاهى و مجالس حاضر مى‏شد. وى زنى بخشنده و باكرم بود و به عرفان تمایل داشت و از مریدان حاج آقا رضا همدانى- كه از عرفاى آن زمان به شمار مى‏رفت- بود و هر سال مبلغ زیادى پول براى وى ارسال مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 777 ق، مشهور به خاتون عظمى از زنان خیر. وى همسر امیر جلال‏الدین چقماق و از زنان سرشناس زمان خود بود. از آثار او تكمیل و اتمام ساختمان مسجد جامع یزد است كه سطح آن را با سنگ مرمر تراشیده فرش كرد و دو ستون چپ و راست صفه به كاشى تراشیده مرتب ساخت و به جاى منبر چوبى پوسیده منبرى از آجر نقش‏دار ساخت و مسجد جدید و عتیق را با یكدیگر متصل نمود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن چهاردهم هجرى، از نخستین بنیانگذاران مدارس دخترانه در تهران. وى دختر وزیراف و همسر موسى خان میرپنج بود. بى‏بى خانم در سال 1324 ق، «مدرسه دوشیزگان ایران» را تأسیس كرد. اقدام او از آغاز با مخالفت كسانى روبرو شد كه مدارس دخترانه را كانون تجددخواهى و بى‏حجابى در میان زنان و دختران مى‏دانستند، از اینرو بى‏بى خانم از بیم مخالفان و به توصیه وزیر معارف وقت، صنیع‏الدوله، به مدت یكسال مدرسه را تعطیل كرد. سال بعد- پس از بمباران مجلس و متعاقب آن تعطیلى مجلس- بار دیگر نزد وزیر معارف رفت. این بار به شرط حذف دوشیزه از عنوان مدرسه، و نیز پذیرفتن دختران چهار الى شش سال، و نپذیرفتن دختران بزرگسال، با بازگشایى آن موافقت شد و بى‏بى خانم شرایط وزیر را اجرا كرد. سپس در مدرسه خود یتیم‏خانه‏اى ایجاد كرد كه در آن عده‏اى از دختران بدون سرپرست را نگهدارى مى‏نمود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن سیزدهم هجرى، از زنان خیر و نیكوكار. وى دختر مصطفى خان قاجار و دختر عمو و همسر فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود. او از شاه طلاق گرفت. سپس به حج رفت و در بازگشت از این سفر درگذشت. این بانو نیازمندان را دستگیرى مى‏كرد. طلاكارى چهار گلدسته در كاظمین به دستور و هزینه او بود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

1314 ق، فاطمه از زنان كاردان و خیر. وى دختر نور محمد، از گرجیانى بود كه در زمان صفویه، اجدادش را از گرجستان كوچانده و در مازندران سكونت داده بودند. پدرش در جوانى درگذشت و از آن پس نزد عمه‏اش زندگى مى‏كرد. به توسط او به حرمخانه ناصرالدین شاه قاجار (1313 -1264 ق) راه یافت و جیران خانم فروغ‏السلطنه- كه در آن زمان زن سوگلى شاه بود- دختر را به خدمت خود نگاه داشت. پس از مرگ جیران خانم و در سفر سلطانیه، شاه او را صیغه كرد (1276 ق) و به دلیل لیاقت، كفایت، كاردانى و آداب‏دانى به تدریج مورد توجه و علاقه شاه قرار گرفت و مقام و منزلت ممتازى در میان زنان عقدى و صیغه‏اى شاه به دست آورد. حتى شاه چند بار خواست او را به عقد دائم خود درآورد ولى او نپذیرفت. انیس‏الدوله در اندرون، دستگاه عظیم جداگانه، آشپزخانه‏اى مخصوص و مواجب معینى داشت. پس از مرگ مهد علیا، مادر شاه، وى همسران سفراى خارجى و رجال دولت را به حضور مى‏پذیرفت. در سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا انیس‏الدوله به همراه یكى دیگر از زنان همراه شاه بود، اما در میان راه او را به تهران بازگرداندند. ناصرالدین شاه به او علاقه زیادى داشت و او نیز به شاه مهر مى‏ورزید. گویند پس از مرگ ناصرالدین شاه او بسیار غمگین و افسرده بود. یكبار وقتى كه مقدارى اسكناس برایش آوردند كه تصویر ناصرالدین شاه بر روى آن بود به قدرى شیون كرد كه بیمار شد و مدتى پس از آن درگذشت. هنگامى كه میرزاى شیرازى استعمال توتون و تنباكو را تحریم كرد شاه غلیان خواست و او اظهار داشت كه كشیدن غلیان حرام است. شاه گفت: چه كسى آن را حرام كرده وى گفت: همان كسى كه مرا به تو حلال كرده است. او به اهل‏بیت ارادت داشت و بخش قابل توجهى از مال و ثروت خود را به شرح زیر به آستانه‏هاى مقدسه بخشید: تاج الماس به روضه امیرالمؤمنین على (ع)، ضریح نقره‏اى براى شهداى كربلا (ع)، پرده‏اى مروارید نشان براى آستان امام حسین (ع)، نیم تاج الماس هدیه آستانه امام رضا (ع)، تعمیر در نقره‏اى طلاكوب مسجد گوهرشاد، وقف ده باب مغازه براى روضه‏خوانى امام رضا (ع)، وقف كاشانك براى شاهزاده حسین در روستاى امامه، بناى پل در ناصرآباد لواسان و چاپ و توزیع رایگان كتاب ناسخ‏التواریخ، جلد حضرت صدیقه طاهره (س). همچنین به دستور او رساله عملیه فارسى زینةالعباد، اثر شیخ زین‏العابدین مازندرانى حائرى (1308 ق) كه در سال 1313 ق در كلكته چاپ شده بود، در همان سال در تهران به اهتمام شیخ مهدى شیرازى ملقب به سلطان المتكلمین به چاپ رسید. انیس‏الدوله در تهران درگذشت. پیكر او را به نجف اشرف منتقل كردند و در مقبره مخصوص زنان ناصرالدین شاه در ایوان صحن امیر مؤمنان دفن كردند.[1] ملكه ایران و زوجه متفنذ ناصرالدین شاه (ف. تهران 1314 ه.ق.)

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 1060 ق، اعزازالنساء بیگم، از زنان صاحب خیرات و مبرات مسلمان هند. وى همسر شاه جهان (1068 -1037 ق) پادشاه تیمورى هند بود. او به سال 1060 ق، در فیض بازار (بازار فیض) شهر شاه جهان‏آباد (دهلى) مسجدى بنا كرد كه بنام بانى آن به «مسجد اكبرآبادى» شهرت یافت. این مسجد از سنگ سرخ بنا شده بود و كتیبه‏هاى آن به زبان و خط فارسى بوده است. چنانكه از نوشته‏هاى كتیبه به دست مى‏آید ساختمان مسجد دو سال به طول انجامید و یكصد و پنجاه هزار روپیه هزینه آن شد. وى موقوفاتى براى آن تعیین نمود و مقرر كرد كه هزینه مرمت مسجد از آن تامین شود و مابقى آن را به خدمه‏ى مسجد، بناى حمام و طلاب علوم دینى بدهند در غیر اینصورت تمام آن را به نویسندگان و كاتبان ببخشند. این مسجد و مدرسه‏ى پیوسته به آن در سال 1273 ق به كلى منهدم شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

1217 ق، از زنان عابد و نیكوكار. وى مادر فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) و از طایفه یوخارى‏باش بود. او در ترویج علم و بزرگداشت علما مى‏كوشید. از آثار خیر او تعمیر مدرسه حكیم هاشم بود كه از آن پس به مدرسه مادر شاه شهرت یافت. او شهریه مرتبى براى طلاب و مدرسان برقرار كرد و اوقافى براى مدرسان آن منظور نمود. آسیه خانم در تهران درگذشت. جنازه‏اش را بنابر وصیت به نجف منتقل كردند و در روضه حیدریه به خاك سپردند.[1] (وف 1217 ق)، عابد و نیكوكار. وى مادر فتحعلى شاه قاجار و از طایفه‏ى یوخارى باش بود. آسیه خانم در ترویج علم و بزرگداشت علما مى‏كوشید. از آثار خیر او تعمیر مدرسه‏ى حكیم هاشم در تهران بود كه از آن پس به مدرسه‏ى مادرشاه شهرت یافت. او شهریه‏ى مرتبى براى طلاب و مدرسان برقرار كرد و اوقافى براى مدرسان آن منظور داشت. آسیه‏خانم در تهران درگذشت. جنازه‏اش بنا به وصیتش به نجف منتقل شد و در روضه‏ى حیدریه به خاك سپرده شد.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(میرزا) محمد حسین قزوینى ابن (میرزا) فضل‏اللَّه متولى باشى آستانه قدس رضوى (ف. 1285 ه.ق.).

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

عالم دینى. تولد: 1305، مشهد. درگذشت: 15 آبان 1371، مشهد. آیت‏الله مهدى نوغانى، فرزند میرزا على‏اكبر نوغانى مؤلف «سه مقاله‏ى نوغانى» و «دو مقاله‏ى نوغانى»، پس از تحصیل دوره‏ى ابتدایى، به حوزه‏ى علمیه‏ى خراسان پیوست و در مدرسه نواب به تحصیل اشتغال یافت. استادان آیت‏الله نوغانى به شرح زیر بودند: آیت‏الله على‏اكبر نوغانى، آیت‏الله عبدالجواد ادیب نیشابورى (ادیب اول)، آیت‏الله محمدتقى ادیب ثانى، آیت‏الله احمد مدرس، آیت‏الله هاشم قزوینى، آیت‏الله مهدى اصفهانى خراسانى، آیت‏الله سید محمدهادى میلانى. در تابستان سال 1333 آیت‏الله میلانى به مشهد رفت و ابتدا حدود یك سال در منزل آیت‏الله مهدى نوغانى اقامت گزید و از ایشان مدت چهارده سال از دروس آیت‏الله میلانى بهره برد و مراتب علمى‏اش مورد تأیید آیت‏الله میلانى قرار گرفت. همچنین به دستور وى امامت جماعت مسجد فاضل را پذیرفت. آیت‏الله نوغانى خود نیز به تدریس و تربیت طلاب اشغال ورزید و كتاب‏هاى المعالم الاصول و مكاسب شیخ مرتضى انصارى را درس مى‏داد و در كار تدریس جدیت داشت. وى مدت بیست و دو سال تفسیر تدریس مى‏كرد و در این مدت یك بار تفسیر تمام قرآن تدریس شد و بار دوم تا آیه‏ى دهم از سوره «انبیاء» تفسیر شد، از جمله فعالیت‏هاى دیگر ایشان تدریس نهج‏البلاغه، اقامه‏ى مجالس عزادارى و ذكر مصیبت و قرائت دعاى كمیل، تصدى مدیریت چند مدرسه علمیه و از جمله مدرسه‏ى باقریه، ایجاد صندوق قرض‏الحسنه «جاوید» و مشاركت در تأسیس مؤسسه‏ى خیریه‏ى حضرت ولى‏عصر (ع) (انصار الحجة) بود. آیت‏الله نوغانى در مبارزات علیه نظام پهلوى نیز مشاركت فعال داشت و اعلامیه‏هایى كه صادر مى‏شد، امضاء مى‏كرد. از نهضت پانزده خرداد 1342 وارد این مبارزات شد و در حركت انقلاب خراسان سهم مؤثرى داشت. وى همچنین سفرهایى به كشورهاى خارجى (و از جمله كویت) براى تبلیغ اسلام داشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

عالم دینى. تولد: 1290(1335 ق.)، تهران. درگذشت: 2 آبان 1372(9 جمادى‏الاولى 1414 ق.). آیت‏الله حاج سید احمد میرخانى پس از طى دوران كودكى و نوجوانى و فراگیرى خواندن و نوشتن و قرآن به شوق تحصیل علوم دینى، به یادگیرى ادبیات و سطح پرداخت. پس از آن به حوزه‏ى علمیه‏ى قم آمد و از محضر آیت‏الله سید شهاب‏الدین مرعشى نجفى مكاسب و كافیه را فراگرفت و سپس به درس خارج آیات عظام كوه‏كمره‏اى و خوانسارى حاضر شد. با ورود آیت‏الله بروجردى به قم، تنها به درس ایشان رفت و تا پایان عمر آن استاد از بحث‏هاى فقهى و اصولى او استفاده نمود و پس از وفات وى، به تهران آمد و به خدمات دینى، از جمله اقامه‏ى جماعت در مسجد ولى‏عصر، اعزام مبلغ به اطراف تهران، تألیف و نشر كتب دینى (كه زندگانى برخى امامان و ترجمه برخى از مجلات بحارالانوار از جمله آنهاست)، ساخت مساجد و حوزه‏ى علمیه، اقامه‏ى مجالس دینى در عصرهاى جمعه و راهنمایى و ارشاد جوانان و تشكیل مجالس دعاى ندبه در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم (ع) اشتغال ورزید. از آثار قلمى ایشان یا كتابهایى كه خوشنویسى كرده‏اند مى‏توان به عنوان‏هاى زیر اشاره نمود: آیات الاحكام (در دو جلد)؛ سیر حدیث در اسلام؛ شرح زیارت عاشورا (تألیف با خط فریبا مقصودى كرمانشاهى)؛ تاریخ اجتهاد و تقلید (تهران، 1372)؛ قرآن كریم با ترجمه فارسى (مهدى الهى قمشه‏اى، با خط احمد میرخانى، تهران، 1374)؛ كلیات مفاتیح الجنان (به خط احمد میرخانى)؛ سوره مباركه انعام به انضمام: دعاى شریفه توسل، كمیل، ندبه و گنج عرض (مترجم مهدى الهى قمشه‏ى با خط احمد میرخانى). حاج میر سید احمد میرخانى از علماء مبرز و مروج معاصر تهرانست. وى در حدود سال 1335 قمرى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبیات و متون فقه و اصول به قم مهاجرت نموده و سطح كفایه و مكاسب را از محضر آیت‏اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آیات دیگر استفاده نموده و پس از آن از درس خارج مرحوم آیت‏اللَّه حجت و آیت‏اللَّه خونسارى و بالاخص آیت‏اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم بهره‏مند گردیده آنگاه مراجعت به تهران و بخدمات دینى از اقامه جماعت و ترویج احكام و تعظیم شعائر مذهبى در مسجد (حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه) واقع در خیابان (حشمت‏الدوله) پرداخته است. نگارنده گوید: آقاى میرخانى از علماء خدوم و مروجین متین و مورد توجه مردم تهرانست. خدمات بسیارى در تهران و حومه آن نموده كه از آنها اعزام مبلغ بقراء و دهات اطراف تهران میباشد. چند سالى در شبهاى جمعه در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام احیاء و دعاء كمیل و غیره داشتند و صدها نفر را بدین وسیله بسوى خدا و استغفار رهبرى مى‏نمودند. و اكنون در عصرهاى جمعه در مسجد خود مجلس باشكوهى دارند و جمع كثیرى از جوانان و غیره را بوسیله دعاء ندبه و سمات و غیره بخداوند متعال جلت عظمته و ولى اللَّه اعظم حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء هدایت و ارشاد مى‏نمایند. از آثار و خدمات دینى و اجتماعى ایشان تعمیر و بناء مساجد و غیره در حومه تهران مى‏باشد كه بوسیله گویندگان و فضلاء و مبلغینى كه به آنجاها فرستاده انجام داده است. (ح 1414 -1335 ق)، عالم دینى. در تهران به دنیا آمد. پس از فراگیرى مقدمات به قم رفت و سطوح «كفایه» و «مكاسب» را از محضر آیت‏اللَّه مرعشى فراگرفت. سپس در درس خارج آیت‏اللَّه حجت كوه كمرى و آیت‏اللَّه سید محمدتقى خوانسارى حاضر شد و استفاده‏ها نمود. پس از ورود آیت‏اللَّه بروجردى به قم، وى از درس و بحثهاى فقهى و اصولى ایشان بهره برد. پس از درگذشت استادش، آیت‏اللَّه بروجردى، به تهران آمد و به اقامه‏ى جماعت، تألیف و نشر كتب دینى، ترویج احكام، اقامه مجالس وعظ و ارشاد و سایر امور دینى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثارش: «آیات الاحكام»، در دو مجلد؛ «سیر حدیث در اسلام».[1]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

عالم. تولد: 1302 خلیل محله‏ى بهشهر. درگذشت: 27 اسفند 1374. آیت‏الله ابوالقاسم رحمانى خلیلى مازندرانى در حدود هشت یا نه سالگى كسب علم و دانش را آغاز نمود و آموزش را از مكتبخانه‏هاى قدیمى آن روزگاران آغاز كرد و سپس به تحصیل علوم الهى و حوزوى حوزه‏ى علمیه‏ى كوهستان تحت نظر و آموزش آیت‏الله شیخ محمد كوهستانى پرداخت. ایشان دوره مقدمات و دوره سطوح را در حوزه‏ى علمیه‏ى كوهستان فراگرفت و سپس براى تكمیل مدارج علمى در سال 1325 در بیست و سه سالگى به حورزه علمیه نجف اشرف رفت و از محضر عالمانى همچون حضرات آیات عظام حاج سید محمود شاهرودى، حاج سید محسن كریم، سید ابوالقاسم خویى، حاج میرزا هاشم آملى، میرزا حسن یزدى و شیخ صدر بهره‏هاى فراوان برد. در همان حوزه‏ى علمیه‏ى نجف به تدریس نیز اشتغال ورزید. آیت‏الله رحمانى خلیلى مازندرانى بعد از چهارده سال اقامت در حوزه‏ى نجف اشرف به زادگاه خود مراجعت نمود. بعد از مراجعت وى، و پس از یك هفته اقامت نزد آیت‏الله كوهستانى، ایشان اعلام فرمودند كه «شیخ ابوالقاسم فقیه است، ملاست، عالم است، باید از ایشان استفاده بشود ». پس از مدتى در سال 1339 حوزه‏ى علمیه‏ى «خلیل محله» را تأسیس نمود و به این ترتیب به آموزش طلاب منطقه پرداخت. از جمله فعالیت‏هاى دیگر ایشان تأسیس مسجد و حسینیه‏اى با كمك مردم محله بود. مدتى بعد به تهران رفت و حدود چهارده سال در آن شهر اقامت گزید، در سال 1364 به قم مهاجرت نمود. از جمله فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى ایشان باید به درستى كمیته‏ى انقلاب اسلامى مسجد شفا اشاره نمود. تألیفات و آثار قلمى آیت‏الله رحمانى به این شرح است: شرحى بر تبصره علامه حلى (ره)؛ شرحى بر عروة الوثقى (رساله فى الاجتهاد والتقلید)؛ تفسیرى بر سوره شریفه حمد؛ رساله در مشتق؛ رساله در طلب و اراده؛ نامه‏ها و مكتوبات عرفانى و اسرار و اذكار؛ كتابى در نحو.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1401 -1314 ق)، عالم دینى، فقیه اصولى و مجتهد. در نجف به دنیا آمد. در هفت سالگى به همراه پدرش به شیراز رفت و پس از فراگیرى مقدمات و ادبیات، فقه و اصول را در محضر پدرش و آیت‏اللَّه میرزا محمدصادق مجتهد شیرازى فراگرفت. مدتى نیز حكمت الهى را در محضر سید على حكیم كازرونى آموخت. سپس به نجف مهاجرت كرد و مدتى ده سال از محضر آقا شیخ ضیاءالدین عراقى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه نایینى استفاده نمود تا به درجه‏ى اجتهاد نایل شد. در 1349 ق به شیراز بازگشت و عهده‏دار تدریس و مرجعیت امور دینى مردم گشت. وى تا پایان عمر خویش در ایجاد مؤسسات خیریه كوشا بود. از آثارش: تألیفاتى در فقه و اصول؛ «رهنماى حق»؛ «اصول العقائد»؛ «خطبات جانسوز».[1] بهاءالدین بن العلامة الورع حاج شیخ جعفر مجتهد محلاتى از مشاهیر دانشمندان و علماء بزرگ معاصر شیراز است. وى در سال 1314 ق در نجف اشرف متولد شده و در هفت سالگى در خدمت مرحوم والدش به شیراز رفته و پس از فراگرفتن دروس مقدمات و ادبیات هشت سالى از محضر پدر بزرگوارش و مرحوم آیت‏اللَّه آمیرزا محمدصادق مجتهد فقه و اصول را خوانده است. آنگاه مدتى نیز حكمت الهى را در خدمت مرحوم حاج سید على حكیم كازرونى تلمذ كرده و بعد از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدت ده سال متوالى از محضر علمین آیتین آقا ضیاءالدین عراقى و آقا شیخ محمدكاظم شیرازى و آیت‏اللَّه نائینى استفاده نموده تا به مقام رفیع اجتهاد رسیده. و در سال 1349 ق به شیراز برگشته و به وظائف دینى پرداخته و بعد از فوت مرحوم والدش در مسجد مولى به اقامه نماز جماعت و تبلیغ و ترویج دین و تدریس علوم دینى اشتغال و تا هم‏اكنون اول عالم و مرجع دینى و علمى استان فارس و شیراز مى‏باشد. تألیفاتى در اصول دین و فقه و اصول دارد و در زهد و تقوا و فضل و دانش به پدر بزرگوارش آیت‏اللَّه حاج شیخ جعفر مرحوم اقتدا نموده و در حال حاضر كه هشتاد سال از عمر شریفش مى‏گذرد به خدمات دینى و روحى و اعانت به درماندگان اشتغال دارد. عالم دینى. تولد: 1275(1313 ق.) نجف. درگذشت: 27 مرداد 1360، شیراز. آیت‏الله بهاءالدین محالتى، فرزند جعفر محلاتى، در همان كودكى مادر خود را از دست داد و در مدرسه‏اى به نام شریعت تحت نظارت آیت‏الله میرزا ابراهیم محلاتى و به سرپرستى آقا شیخ محمدحسین حیات، به مدت شش سال بسیارى از علوم مقدماتى را آموخت. پس از تحصیلات ابتدایى و دروس مقدماتى به مدت هشت سال نزد پدر خود و آیت‏الله میرزا محمدصادق مجتهد شیرازى سطوح رفته و اصول و در محضر علامه سید اسماعیل كازرونى حكمت و فسلفه را فراگرفت. در بیست سالگى قصد عزیمت به حوزه‏ى علمیه‏ى نجف اشرف را داشت و چون در بحبوحه جنگ جهانى اول، عراق هم مانند ایران صحنه‏ى تاخت و تاز نیروهاى انگلیسى قرار گرفت. مراجع نجف براى بیرون راندن متجاوزان حكم جهاد صادر كردند. در پى این فتوا، پدرش و او نیز رهبرى حركت را بر عهده گرفته و لباس رزم بر تن كرد و همراه با 700 مجاهد، به طرف برازجان حركت كردند. این مبارزه ادامه داشت تا انگلیسى‏ها مجبور به عقب نشینى شدند. در سال 1342 ق. رهسپار نجف شد و مدت چند سال به تحصیل پرداخت. سپس از سوى محقق عراقى و محقق شیرازى براى وى اجازه اجتهاد صادر شد. برخى از استادان ایشان در حوزه‏ى علمیه‏ى نجف، اشرف عبارتند از: آیات عظام محمد حسین نایینى، ضیاءالدین عراقى، سید ابوالحسن اصفهانى و شیخ محمدكاظم شیرازى. پس از رسیدن به مقام اجتهاد، در سال 1349 ق. به شیراز برگشت. در سال 1349 ق. به ساماندهى حوزه‏ى علمیه‏ى شیراز، تدریس و دیگر مناصب روحانى خویش پرداخت. با درگذشت پدرش در 1358 ق. رسما ریاست حوزه‏ى علمیه‏ى شیراز را عهده‏دار شد. وى همچنین در مسجد مولا نیز به وعظ و سخنرانى مى‏پرداخت. از دیگر اقدامات آیت‏الله محلاتى تشكیل جلسات منظم بحث و بررسى اصول عقاید بود كه در حدود سال هاى 1339 -1338 و با شركت دانشگاهیان و فرهنگیان، در شب‏هاى دوشنبه و پنجشنبه برگزار مى‏شد. بعدها این گردهمایى نام «انجمن دین و دانش» به خود گرفت و آن درس‏ها به نام راهنماى حق، به عنوان یازدهمین نشریه‏ى انجمن منتشر شد. تا قبل از وفات آیت‏الله سید حسین بروجردى، آیت‏الله محلاتى از چاپ و نشر رساله‏ى علمیه خوددارى مى‏ورزید و مردم را به مراجع قم و نجف ارجاع مى‏داد. اما پس از وفات آیت‏الله بروجردى و آیت‏الله حكیم، توضیح المسائل خود را منتشر كرد. آیت‏الله محلاتى به غیر از تقریرات درس فقه و اصول استادان خود و رساله‏هاى فتوایى مانند رساله عملیه، مناسك حج، و حاشیه‏ى عروة الوثقى، نوشتارهاى دیگرى مانند اصول عقاید (شیراز، 1325)؛ راهنماى حق (تهران، جلد اول چاپ دوم، 1329)؛ و خطبات جانسوز (شیراز، 1338)؛ را تألیف كردند. آیت‏الله محلاتى به تأسیس بنیادهاى عام‏المنفعه و مؤسسه‏هاى خیریه اهتمام مى‏ورزید كه مهم‏ترین آنها به شرح زیر است: درمانگاه خیریه حضرت ولى عصر (1346، شیراز)؛ مؤسسه خیریه قائمیه (1354)؛ كوى امام على (شیراز).

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1311 -1263 ق)، نیكوكار و شاعر، متخلص به فخرى. معروف به بالاجه خانم و ملقب به فخرالملوك. وى دختر ناصرالدین‏شاه و آراسته به كمالات نفسانى بود و طبع شعرى وقاد، روان، دقیق و نكته‏دان داشت و اشعارش لطیف و بلیغ بود. این بانو همه ساله در سالگرد تولد پدرش شعرى مى‏سرود و تقدیم وى مى‏كرد و مورد لطف و قبول پدر واقع مى‏شد. فخرالملوك اهل خیرات و مبرات بود و از فقرا و مستمندان دستگیرى مى‏كرد. در قم درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

رحیم موذن زاده : پدرش، مرحوم شیخ عبدالکریم اردبیلی، مؤذن بود و زمانی که در مسجد امام تهران اذان می خواند، صدایش به طور زنده از رادیو پخش می شد. شیخ عبدالکریم اردبیلی، تا سال 1322 در منطقه اردبیل به وعظ و اذان گویی مشغول بود و نخستین بار به خاطر اذانی که در این سال در رادیو گفته بود، شهرت پیدا کرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحری رادیو را به صورت زنده، از طریق مسجد امام (مسجد شاه سابق) اجرا می کرد و در سال 1329 از دنیا رفت. در خانواده مؤذن زاده که اغلب به فعالیت های مذهبی و اذان گویی پرداخته اند، رحیم مؤذن زاده، فرزند ارشد شیخ عبدالکریم است، راه پدر را با جدیت بیشتر پی گرفت و عملاً پس از درگذشت پدرش به جای او قرائت اذان را ادامه داد. اذان مشهور مؤذن زاده که در گوشه‌ روح الارواح آواز بیات ترک (زند) خوانده شده است، اذانی است که رحیم مؤذن زاده در سال 1334 در میدان 15 خرداد در استودیوی 6 خوانده است. به روایت خود مؤذن زاده، او در حالی که روزه‌دار بوده می‌خواسته است اذانی بگوید تا برای فرهنگ ایران و اسلام یادگاری ارزنده باشد. مؤذن زاده برای ضبط این اذان گوشه‌های مختلفی را می‌آزماید، اما هیچ کدام مورد پسندش واقع نمی‌شود، تا این ‌که مناسب ‌ترین گوشه را برای قرائت اذان،‌ روح‌الارواح می‌بیند. ایشان بارها گفته است: "از ضبط این اثر همیشه یک احساس غرور معنوی در طول سال‌های گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همین ثروت معنوی باقی بماند برای من کافی است". استاد موذن زاده در روزهای پایانی حیات خود، زندگی‌اش را اینگونه توصیف كرده بود: «من سال ‌1304 در اردبیل به دنبال آمدم، ‌در آن دوران ما عوض دبیرستان مكتب می‌رفتیم. همه هم متدین بودند. خانواده‌ها در دوره‌ی ما در ابتدای امر بچه‌ها را با قرآن مانوس می‌كردند. ما هم پس از طی این مرحله به مدرسه حاج ابراهیم آمدیم. طلبه بودیم به اصطلاح امروز، ولی در حین طلبگی، این اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبی هر روز اذان می‌خواندیم، ‌تا اینكه یك شب كه پدرم در خیابان ایران اردبیل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه میهمانی هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگوید، صبح آن روزی كه پدرم اذان گفت: امام جمعه‌ی اردبیل گفته بود كه من صدای ملكوتی می‌شنوم، ببینید این صدا از كجا می‌آید. آن‌ها همه خانه‌ها را گشته بودند تا اینكه صاحب خانه‌ی ما گفته بود شیخ عبدالكریم اردبیلی اینجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما ‌2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال ‌1322 برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین طور تا ‌1326 كه برنامه‌ی سحری را به صورت زنده اجرا می‌كرد. او در سال ‌1329 سكته كرد و من قبول كردم جای او اذان بگویم تا الآن كه با این سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن یك اذان، برای اسلام ومملكتم كاری كرده‌ام. ما كه نه ثروت داریم و نه مكنت و همین یك اذان برایمان بهترین خیر است. هر روز تلفن می‌زنند و می‌گویند كه این اذان خیلی زیبا گفته شده است، می‌دانید چرا؟ من جوابتان را می‌دهم برای این كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، برای این كه این اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الی الله باشد. این یك كار مادی نبود بلكه معنوی بود نتیجه‌اش را هم می‌بینید. واعظ تهرانی درجایی گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما این اذان موذن‌زاده آدم را وادار می‌كند كه به مسجد بیاید. البته این اذان گفتن در خانواده‌ی ما موروثی است. ‌150 سال است كه خانواده‌ی ما اذان می‌گویند. حتی زمانی كه در اردبیل آن موقع‌ها شناسنامه می‌دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگی انتخاب می‌كردند. به بابایم هم گفته بودند تو چیكاره‌ای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است. زمانی كه سال ‌1329 پدرم فوت كرد و من جای او رفتم. گوینده‌ها می‌گفتند اذان، اذانی كه به وسیله استاد موذن، " زاده اردبیلی" گفته شده است. لذا این "زاده اردبیلی" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. یك روزی هم تصمیم گرفتم تا یك اذان یادگاری را بگویم. در استودیوی ‌6 صدا و سیما هر گوشه‌ای انداختم نشد تا اینكه آن را در روح‌الارواح آواز بیات ترك به این شكل كه بیش از ‌50 سال پخش می‌شود گفتم. ما ایرانی هستیم و اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان‌هایی هستند كه تقلید می‌كنند از عربستان و این پسندیده نیست و خود ما باید ابتكار به خرج دهیم. الآن ‌50 سال است كه كسی نتوانسته روی این اذان من اذان بگوید حتی برادرم سلیم كه آن صدای گیرا و زیبا را دارد و این خواست خداست. همان خدایی كه می‌گوید اگر با من یك‌صدایی كنید، محبت شما را به قلوب همه می‌اندازم. البته ‌20 سال پیش می‌خواستم یك اذان دیگر به مدت ‌15 دقیقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان ‌6 دقیقه بیشتر نمی‌شود. ولی در كل می‌خواهم بگویم در هر كاری كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتی خواهد داشت.» مؤذن زاده اردبیلی که زمانی در اردبیل زندگی می‌کرد، بعدها به مهر شهر کرج کوچید و در آنجا ساکن شد. این اذان گوی سرشناس ایرانی، در سن هشتاد سالگی بر اثر بیماری روز پنجشنبه 5 خرداد ۸۴ در تهران دعوت حق را لبیک گفت. روحش شاد...

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

محقق. تولد: 12198، خوانسار. درگذشت: 31 مرداد 1375. محمدحسن فاضلى خوانسارى، فرزند آیت‏الله ملا محمدمهدى فاضل خوانسارى، تحصیلات ابتدایى و علوم دینى را در شهرستان خوانسار نزد پدر و سایر علما به پایان رساند و موفق به اخذ اجازه‏ى روایى از آیت‏الله آقا سید ابوالحسن اصفهانى گردید و سپس به شغل سردفترى در شهرستان خوانسار مشغول و در سال 1325 به تهران هجرت و نزدیك به نیم قرن در كسوت سردفترى اسناد رسمى در تهران در خدمت مردم بودند. اهداى زمین دبیرستان پسرانه خوانسار اولین اقدام فرهنگ دوستى ایشان به وزارت فرهنگ سابق و جوانان خوانسار بود. ایشان در سمت ریاست هیئت امناى بقعه‏ى متبركه به هزینه‏ى شخصى زمین‏ها و قسمتى از خانه‏هاى اطراف بقعه را خریدارى و سه ماه قبل از فوت خود به مردم شهرستان خوانسار و اداره‏ى اوقاف اهدا نمود. از ابتداى جوانى به خرید و جمع‏آورى كتاب پرداخته و همواره در فكر احداث كتابخانه‏ى عمومى در شهرستان خوانسار بود و سرانجام در سال 1366 كلیه كتاب‏هاى كتابخانه‏ى خود را كه بالغ بر هفتاد جلد كتب خطى و چاپ سنگى و چاپى و مجلات و نشریات و آثار و نام حضرت آیت‏الله فاضل خوانسارى نامگذارى نمود. دو جلد فهرست كتب خطى موجود در كتابخانه‏ى آیت‏الله فاضل خوانسارى با همت حجت‏الاسلام حسینى اشكورى و زیر نظر وى تهیه شده است. از آثار دیگر ایشان است: شرح حال آیت‏الله آقا حسین خوانسارى، مهبط نور یا ولایات ثلاث (درباره‏ى رجال و شخصیت‏هاى سه شهر خوانسار، گلپایگان و خمین).

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

عالم علوم دینى. تولد: 1339 ق.، كربلا. درگذشت: 11 مرداد 1376، مشهد. آیت‏الله حاج سید عبدالرضا حسینى شهرستانى، فرزند حجت‏الاسلام سید زین‏العابدین شهرستانى، بود. وى پس از پست سر نهادن دوران كودكى به سال 1346 ق. وارد مدرسه‏ى جعفریه شد و به یادگیرى خواندن و نوشتن و علوم ابتدایى پرداخت و پس از آن به تحصیل علوم دینى روى آورد و مقدمات و سطوح را نزد حضرات آیات شیخ على‏اكبر سیبویه و شیخ جعفر رشتى فراگرفت. سپس به یادگیرى رسائل و مكاسب و كفایة و علوم هیئت و ریاضیات نزد حضرات آیات شیخ محمد رضا اصفهانى و سید محمد طاهر بحرانى پرداخت و خارج فقه و اصول را نیز در محضر آیات عظام سید محمدهادى میلانى، میرزا مهدى شیرازى، سید عبدالحسین حجت و شیخ مرتضى آشتیانى آموخت. ایاشن در كنار تحصیل به تدریس سطوح عالیه پرداخت و پس از سالیان فراوان تدریس سطح، در سال 1392 ق. تدریس خارج فقه را آغاز كرد. سپس به مشهد هجرت كرد. آیت‏الله حسینى شهرستانى علاوه بر تحصیل و تدریس، به اقامه‏ى جماعت در صحن حسینى (ع) پاسخگویى به مسائل دینى پرداخت. وى در برابر نفوذ و تبلیغات فكرى و سیاسى و ایجاد شبهات دینى از سوى كمونیست و چپگرایان عراق سخت ایستادگى كرد و به منظور استحكام بنیان‏هاى فكرى جوانان، اقدام به تأسیس مجله‏ى «اجوبة المسائل الدینیه» كرد و در آن- با همیارى و همكارى حضرات آیات سید محمدباقر صدر، سید حسن شیرازى، سید عبدالصاحب حكیم و استاد احمد امین- به صدها پرسش فكرى و اعتقادى جامعه پاسخ داد و حوزه‏ى خوانندگان خود را به فراسوى مرزهاى عراق گسترانید. دامنه نفوذ این مجله در آن سال‏هاى پر اختناق عراق باعث شد تا رژیم بعث، پس از آزار و اذیت‏هاى فراوان و زندانى ساختن فرزندش جلو انتشار آن را بگیرد و او را هم از عراق بیرون نماید. ایشان به جز تدریس، تألیف، اقامه‏ى جماعت و تبلیغ شعائر دینى، با همیارى و مساعدت گروهى از علماى بزرگ و تجار كربلا دست به بنیاد مؤسسات خیریه و عام‏المنفعه‏اى زد كه برخى از آنها عبارتند از مدرسة الامام الصادق. (این مدرسه براى دانش‏آموزان بر مبناى تعالیم اسلامى در سال 1371 ق. تأسیس شد و تا سال 1395 ق. ادامه یافت)؛ مدرسة اسلامیه (در این مدرسه به دانش‏آموزان دروس فقه؛ حدیث تفسیر و عقاید آموزش داده مى‏شد)؛ درمانگاه كودكان؛ الجمعیة الهریة الاسلامیة؛ المكتبة الجعفریة (این كتابخانه با پنج هزار كتاب چاپى و خطى در مدرسه هندى گشایش یافت)؛ لجنة الثقافة الدینیة (كه پاسخگویى به شبهات و پرسشهاى دینى را بر عهده داشت و در خلال پانزده سال فعالیت خویش، توانست صدها سئوال را پاسخ دهد). از تألیفات آیت‏الله حسینى شهرستانى مى‏توان این آثار را نام برد: مقالید الهدى فى شرح العروة الوثقى (هفت جلد، كه سه جلد آن به چاپ رسیده است)؛ حیاة الامام الحسین بن على (ع)، الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، السجود على التربة الحسینیة؛ صلاة الجمعة فى عصر الغیبة؛ النوروز فى السلام نوروز در تاریخ و دین؛ اجوبة المسائل الدینیة (چهارده جلد كه دو جلد آن به نام امید جوان ترجمه و چاپ شده است)؛ اجوبة المسائل فى التفسیر (دو جلد)؛ اجوبة المسائل فى العقائد؛ تقویم هجرى (از سال 1363 تا 1463 ق.). تألیفات مخلوط ایشان عبارت است از: المهدى الموعود و دفع الشبهات عنه؛ الطریق القویم الى جنة النعیم (پیرامون امامت)؛ دفع الشبهات و حل المشكلات؛ غایة التقرب فى شرح منظومة التهذیب؛ حاشبه بر مكاسب؛ حاشیه بر رسائل؛ حاشیهبر معالم؛ حاشیه بر قوانین؛ حاشیه بر شرح لمعه؛ الطریق المستقیم فى بیان اصول‏الدین؛ عقاید المؤمنین فى اصول الدین. در سال 1397 ق. به علت فشارهاى رژیم بعثى، وى عراق را به قصد ایران ترك كرد و در مشهد اقامت گزید و به تدریس سطوح عالیه و عقاید، امامت جماعت (در مسجد الحمید) و تأسیس مجله «الارشاد»- كه از آن هفت شماره منتشر گردید پرداخت. اما در سال 1400 ق. به دنبال سكته‏اى ناقص توان كار و كوشش از او سلب شد و تا پایان عمر خانه‏نشین شد. آیت‏الله حسینى شهرستانى سرانجام پس از هفتاد و هفت سال زندگى در یازدهم مرداد 1376(27 ربیع‏الاول 1418 ق.) چشم از جهان فروبست و پیكرش در روز سه شنبه بیست و هشتم ربیع‏الاول، پس از تشییع و نماز آیت‏الله شیخ حسنعلى مروارید بر آن، در صحن آزادى حرم امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

عالم دینى. تولد: 1303، قم. درگذشت: 6 اردیبهشت 1375. آیت‏الله سید رضا برقعى پس از طى دوران طفولیت، به فراگیرى سواد و تحصیل علم در مدرسه‏هاى باقریه و حكیم نظامى پرداخت. در سال 1320 پس از فراغت از تحصیل مدرسه حكیم نظامى وارد حوزه‏ى علمیه قم شد و با استفاده از دورس آیت‏الله سید حسین بروجردى و امام خمینى (ره)، درس خارج را در محضر استادان حوزه‏ى علمیه‏ى قم به پایان برد. سپس راهى نجف شد و چند سالى در آنجا در درس آقایان سید یحیى و سید احمد یزدى و دیگران حاضر شد. پس از بازگشت به ایران، در وزارت آموزش و پرورش به شكل دهى و تألیف و تدوین كتابهاى درسى دینى دبستان و دبیرستان پرداخت. در این راه آقایان گلزاده‏ى غفورى، حجت‏الاسلام محمدجواد باهنر و آیت‏الله دكتر بهشتى در كنار وى فعالیت مى‏كردند. در سال 1354 دفتر نشر فرهنگ اسلامى تأسیس كرد. از جمله فعالیت‏هاى اجتماعى ایشان، مى‏توان به تأسیس كارگاه قالى بافى، مدرسه راهنمایى، درمانگاه و احداث راه ارتباطى آسفالته اشاره كرد. تألیف خودآموز قرآن از جمله آثار اوست. وى همچنین با همكارى دكتر باهنر، رساله خداشناسى و كتاب تعالیم قرآن (این كتاب به زبان‏هاى اردو، انگلیسى و فرانسوى ترجمه شده است) و كتاب اصول دین و احكام را منتشر كردند. كتابچه‏ى دیگر معلم قرآن است كه به زبان فارسى و عربى منتشر شده است. رساله احكام دین نیز از آثار ایشان است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

در روز بيستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهريور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله عليها, روح الله الموسوى الخمينى پاى بر خاكدان طبيعت نهاد .

او وارث سجاياى آباء و اجدادى بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم وكسب معارف الهى كوشيده اند. پدر بزرگوار امام خمينى مرحوم آيه الله سيد مصطفى موسوى از معاصرين مرحوم آيه الله العظمى ميرزاى شيرازى (رض) که پس از آنكه ساليانى چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمده بود به ايران بازگشت و در خمين ملجأَ مردم و هادى آنان در امور دينى بود. در حاليكه بيش از ۵ ماه از ولادت روح الله نمى گذشت, طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبى پدر را كه در برابر زورگوئيهايشان به مقاومت بر خاسته بود, با گلوله پاسخ گفتند و در مسير خمين به اراك وى را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دار الحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.

بدين ترتبيب امام خمينى از اوان كودكى با رنج يتيمىآشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كودكى و نوجوانى را تحت سرپرستى مادر مومنه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آيه الله خوانسارى ( صاحب زبده التصانيف ) بوده است و همچنين نزد عمه مكرمه اش ( صاحبه خانم ) كه بانويى شجاع و حق‌جو بود سپرى كرد اما در سن ۱۵ سالگى از نعمت وجود آن دو عزيز نيز محروم گرديد .

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندكى پس از هجرت آيه الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حايرى يزدى رحمه الله عليه ( نوروز ۱۳۰۰ هجرى شمسى, مطابق با رجب المرجب ۱۳۴۰ هجرى قمرى ) امام خمينى نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حوزوى را نزد اساتيد حوزه قم طى كرد. كه مى توان از فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول ( در علم معانى و بيان ) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد على اديب تهرانى و تكميل دروس سطح نزد مرحوم آيه الله سيد محمد تقى خوانسارى, و بيشتر نزد مرحوم آيه الله سيد على يثربى كاشانى و دروس فقه و اصول نزد زعيم حوزه قم آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رضوان الله عليهم نام برد .
پس از رحلت آيه الله العظمى حايرى يزدى تلاش امام خمينى به همراه جمعى ديگر از مجتهدين حوزه علميه قم به نتيجه رسيد و آيه الله العظمى(رض) به عنوان زعيم حوزه علميه عازم قم گرديد. در اين زمان, امام خمينى به عنوان يكى از مدرسين و مجتهدين صاحب راى در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قم به تدريس چندين دوره فقه, اصول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامى در فيضيه, مسجد اعظم, مسجد محمديه, مدرسه حاج ملاصادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حوزه علميه نجف نيز قريب ۱۴ سال در مسجد شيخ اعظم انصارى (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براى نخستين بار .مبانى نظرى حكومت اسلامى را در سلسله درسهاى ولايت فقيه بازگو نمود.

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

روحيه مبارزه و جهاد در راه خدا ريشه در بينش اعتقادى و تربيت و محيط خانوادگى و شرايط سياسى و اجتماعى طول دوران زندگى آن حضرت داشته است. مبارزات ايشان از آغاز نوجوانى آغاز و سير تكاملى آن به موازات تكامل ابعاد روحى و علمى ايشان از يكسو و اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى ايران و جوامع اسلامى از سوى ديگر در اشكال مختلف ادامه يافته است و در سال ۴۱و۱۳۴۰ ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى فرصتى پديد آورد تا ايشان در رهبريت قيام و روحانيت ايفاى نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسرى روحانيت و ملت ايران در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با دو ويژگى برجسته يعنى رهبرى واحد امام خمينى و اسلامى بودن انگيزه ها و شعارها و هدفهاى قيام, سرآغازى شد بر فصل نوين مبارزات ملت ايران كه بعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخته و معرفى گردید امام خمينى خاطره خويش از جنگ بين الملل اول را در حاليكه نوجوانى ۱۲ ساله بوده چنين ياد مى كند : من هر دو جنگ بين المللى را يادم هست ... من كوچك بودم لكن مدرسه مى رفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين, من آنجا آنها را مى ديدم و ما مورد تاخت و تاز واقع مى شديم در جنگ بين الملل اول. حضرت امام در جايى ديگر با ياد آورى اسامى برخى از خوانين واشرار ستمگر كه در پناه حكومت مركزى به غارت اموال و نواميس مردم مى پرداختند مى فرمايد : من از بچگى در جنگ بودم ... ما مورد زلقى ها بوديم, مورد هجوم رجبعليها بوديم و خودمان تفنگ داشتيم و من در عين حالى كه تقريبا شايد اوايل بلوغم بود, بچه بودم, دور اين سنگرهايى كه بسته بود ند در محل ما و اينها مى خواستند هجوم كنند و غارت كنند, آنجا مى رفتيم سنگرها را سركشى مى كرديم. كودتاى رضا خان در سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسى كه بنابر گواهى اسناد و مدارك تاريخى و غير قابل خدشه بوسيله انگليسها حمايت و سازماندهى شده بود هر چند كه به سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حدودى حكومت ملوك الطوايفى خوانين و اشرار پاركنده را محدود ساخت اما درعوض آنچنان ديكتاتورى پديد آورد كه در سايه آن هزار فاميل بر سرنوشت ملت مظلوم ايران حاكم شدند ودودمان پهلوى به تنهايى عهده دار نقش سابق خوانين و اشرار گرديد .
در چنين شرايطى روحانيت ايران كه پس از وقايع نهضت مشروطيت در تنگناى هجوم بى وقفه دولتهاى وقت و عمال انگليسى از يكسو و دشمنی‌هاى غرب باختگان روشنفكر مآب از سوى ديگر قرار داشت براى دفاع از اسلام و حفظ موجوديت خويش به تكاپو افتاد. آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى به دعوت علماى وقت قم از اراك به اين شهر هجرت كرد واندكى پس از آن امام خمينى كه با بهره گيرى از استعداد فوق العاده خويش دروس مقدماتى و سطوح حوزه علميه را در خمين و ارا ك با سرعت طى كرده بود به قم هجرت كرد و عملا در تحكيم موقعيت حوزه نو تاسيس قم مشاركتى فعال داشت.
زمان چندانى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجسته اين حوزه در عرفان و فلسفه و فقه و اصول شناخته شد.
پس از رحلت آيه الله العظمى حايرى ( ۱۰ بهمن ۱۳۱۵ ه-ش ) حوزه علميه قم را خطر انحلال تهديد مى كرد. علماى متعهد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حوزه علميه قم را آيات عظام :
سيد محمد حجت, سيد صدر الدين صدر و سيد محمد تقى خوانسارى -رضوان الله عليهم بر عهده گرفتند. در اين فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان, شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. آيه الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته اى بود كه مى توانست جانشين مناسبى براى مرحوم حايرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيه الله حايرى و از جمله امام خمينى به سرعت تعقيب شد. شخص امام در دعوت از آيه الله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمينى كه با دقت شرايط سياسى جامعه و وضعيت حوزه ها را زير نظر داشت و اطلاعات خويش را از طريق مطالعه مستمر كتب تاريخ معاصر و مجلات و روزنامه هاى وقت و رفت و آمد به تهران و درك محضر بزرگانى همچون آيه الله مدرس تكميل مى كرد دريافته بود كه تنها نقطه اميد به رهايى و نجات از شرايط ذلت بارى كه پس از شكست مشروطيت و بخصوص پس از روى كار آوردن رضا خان پديد آمده است, بيدارى حوزه هاى علميه و پيش از آن تضمين حيات حوزه ها و ارتباط معنوى مردم با روحانيت مى باشد.
امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حوزه علميه را با همكارى آيه الله مرتضى حايرى تهيه كرد و به آيه الله بروجردى پيشنهاد داد. اين طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشن ضمير حوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت .
اما رژيم در محاسباتش اشتباه كرده بود. لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن كريم و مرد بودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مى يافت در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ به تصويب كابينه امير اسد الله علم رسيد. آزادى انتخابات زنان پوششى براى مخفى نگه داشتن هدفهاى ديگر بود.
حذف و تغيير دو شرط نخست دقيقا به منظور قانونى كردن حضور عناصر بهايى در مصادر كشور انتخاب شده بود. چنانكه قبلا نيز اشاره شد پشتيبانى شاه از رژيم صهيونيستى در توسعه مناسبات ايران و اسرائيل شرط حمايتهاى آمريكا از شاه بود. نفوذ پيروان مسلك استعمارى بهائيت در قواى سه گانه ايران اين شرط را تحقق مى بخشيد. امام خمينى به همراه علماى بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند .
نقش حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعى رژيم شاه و گوشزد كردن رسالت خطير علما و حوزه هاى علميه در اين شرايط بسيار موثر وكارساز بود. تلگرافها و نامه های سرگشاده اعتراض آميز علما به شاه و اسد الله علم موجى از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. لحن تلگرافهاى امام خمينى به شاه و نخست وزير تند و هشدار دهنده بود. در يكى از اين تلگرافها آمده بود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت مى كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد واز عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون اساسی بترسيد وعمدا و بدون موجب مملكت را به خطر نيندازيد و الا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد .
بدين ترتيب ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى تجربه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بويژه از آن جهت بود كه طى آن ويژگيهاى شخصيتى را شناختند كه از هر جهت براى رهبرى امت اسلام شايسته بود. باو جود شكست شاه در ماجراى انجمنها, فشار آمريكا براى انجام اصلاحات مورد نظر ادامه يافت. شاه در ديماه ۱۳۴۱ اصول ششگانه اصلاحات خويش را بر شمرد و خواستار رفراندوم شد . امام خمينى بار ديگر مراجع و علماى قم را به نشست و چاره جويى دوباره فراخواند .
با پيشنهاد امام خمينى عيد باستانى نوروز سال ۱۳۴۲ در اعتراض به اقدامات رژيم تحريم شد. در اعلاميه حضرت امام از انقلاب سفيد شاه به انقلاب سياه تعبير و همسويى شاه با اهداف آمريكا و اسرائيل افشا شده بود . از سوى ديگر, شاه در مورد آمادگى جامعه ايران براى انجام اصلاحات آمريكا به مقامات واشنگتن اطمينان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفيد نهاده بود. مخالفت علما براى وى بسيار گران مى‌آمد .
امام خمينى در اجتماع مردم, بى پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلى جنايات و هم پيمان با اسرائيل ياد مى كرد و مردم را به قيام فرا مى خواند. او در سخنرانى خود در روز دوازده فروردين ۱۳۴۲ شديدا از سكوت علماى قم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيم انتقاد كرد و فرمود : امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است حضرت امام روز بعد ( ۱۳ فروردين ۴۲ ) اعلاميه معروف خود را تحت عنوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منتشر ساخت .
راز تأثير شگفت پيام امام و كلام امام در روان مخاطبينش كه تا مرز جانبازى پيش مى رفت را بايد در همين اصالت انديشه, صلابت راى و صداقت بى شائبه اش با مردم جستجو كرد.
سال ۱۳۴۲ با تحريم مراسم عيد نوروز آغاز و با خون مظلومين فيضيه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمريكا اصرار مى ورزيد و امام خمينى بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخالتهاى آمريكا و خيانتهاى شاه پافشارى داشت. در چهارده فروردين ۱۳۴۲ آيه الله العظمى حكيم از نجف طى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خواستار آن شد كه همگى به طور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علما و كيان حوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بدون اعتنا به اين تهديدها, پاسخ تلگراف آيه الله العظمى حكيم را ارسال نموده و در آن تاكيد كرده بود كه هجرت دسته جمعى علما و خالى كردن حوزه علميه قم به مصلحت نيست .
امام خمينى در پيامى( به تايخ ۱۲ / ۲ / ۱۳۴۲ ) به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه بر همراهى علما و ملت ايران در رويارويى سران ممالك اسلامى و دول عربى با اسرائيل غاصب تاكيد ورزيد وپيمانهاى شاه و اسرائيل را محكوم كرد .

ماه محرم ۱۳۴۲ كه مصادف با خرداد بود فرا رسيد. امام خمينى از اين فرصت نهايت استفاده را در تحريك مردم به قيام عليه رژيم مستبد شاه به عمل آورد.
امام خمينى در عصر عاشوراى ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲شمسى در مدرسه فيضيه نطق تاريخى خويش را كه آغازى بر قيام ۱۵ خرداد بود ايراد كرد.
در همين سخنرانى بود كه امام خمينى با صداى بلند خطاب به شاه فرمود : آقا من به شما نصيحت مى كنم، اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مى كنم دست بردار از اين كارها، آقا اغفال مى كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند... اگر ديكته مى دهند دستت و مى گويند بخوان، در اطرافش فكر كن.... نصيحت مرا بشنو... ربط ما بين شاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت مى گويد از اسرائيل حرف نزنيد... مگر شاه اسرائيلى است ؟ شاه فرمان خاموش كردن قيام را صادر كرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينى در شامگاه ۱۴ خرداد دستگير و ساعت سه نيمه شب ( سحرگاه پانزده خرداد ۴۲ ) صدها كماندوى اعزامى از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بود دستگير و سراسيمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانى كردند و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمودند. صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگيرى رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شيراز وديگر شهرها رسيد و وضعيتى مشابه قم پديد آورد.
نزديكترين نديم هميشگى شاه، تيمسار حسين فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبده ترين مامورين سياسى و امنيتى آمريكا براى سركوب قيام و همچنين از سراسيمگى شاه و دربار وامراى ارتش وساواك در اين ساعات پرده برداشته و توضيح داده است كه چگونه شاه و ژنرالهايش ديوانه وار فرمان سركوب صادر مى كردند.
امام خمينى، پس از ۱۹ روز حبس در زندان قصر به زندانى در پادگان نظامى عشرت آباد منتقل شد.
با دستگيرى رهبر نهضت و كشتار وحشيانه مردم در روز ۱۵ خرداد ۴۲، قيام ظاهرا سركوب شد. امام خمينى در حبس از پاسخ گفتن به سئوالات بازجويان، با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه در ايران و قوه قضائيه آنرا غير قانونى وفاقد صلاحيت مى داند، اجتناب ورزيد. در شامگاه ۱۸ فروردين سال ۱۳۴۳ بدون اطلاع قبلى، امام خمينى آزاد و به قم منتقل مى شود. به محض اطلاع مردم، شادمانى سراسر شهر را فرا مى گيرد وجشنهاى باشكوهى در مدرسه فيضيه و شهر به مدت چند روز بر پا مى شود. اولين سالگرد قيام ۱۵خرداد در سال ۱۳۴۳ با صدور بيانيه مشترك امام خمينى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حوزه هاى علميه گرامى داشته شد و به عنوان روز عزاى عمومى معرفى شد.
امام خمينى در ۴ آبان ۱۳۴۳ بيانيه اى انقلابى صادر كرد و درآن نوشت : دنيا بداند كه هر گرفتارى اى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست، ملل اسلام از اجانب عموما و از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى كند. آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مى دهد كه اعراب مسلم را آواره كند. افشاگرى امام عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون، ايران را در آبان سال ۴۳ در آستانه قيامى دوباره قرار داد.
سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره كماندوهاى مسلح اعزامى از تهران، منزل امام خمينى در قم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت، همانند سال قبل مصادف با نيايش شبانه امام خمينى بود.حضرت امام بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بود، تحت الحفظ مامورين امنيتى و نظامى به آنكارا پرواز كرد. عصر آنروز ساواك خبر تبعيد امام را به اتهام اقدام عليه امنيت كشور ! در روزنامه ها منتشر ساخت.
علی رغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بين المللى و مراجع تقليد جلوه گر شد.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هم شكست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجبارىدر تركيه فرصتى مغتنم براى امام بود تا تدوين كتاب بزرگ تحرير الوسيله را آغاز كند.

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

روز ۱۳ مهرماه ۱۳۴۳ حضرت امام به همراه فرزندشان آيه الله حاج آقا مصطفى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشور عراق اعزام شدند. امام خمينى پس از ورود به بغداد براى زيارت مرقد ائمه اطهار(ع) به شهرهاى كاظمين، سامرا و كربلا شتافت ويك هفته بعد به محل اصلى اقامت خود يعنى نجف عزيمت كرد.
دوران اقامت ۱۳ ساله امام خمينى در نجف در شرايطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيم در حد ايران و تركيه وجود نداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخم زبانها نه از جبهه دشمن روياروی بلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خواهان مخفى شده در لباس دين آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام با همه صبر و بردبارى معروفش بارها از سختى شرايط مبارزه در اين سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از اين مصائب و دشواريها نتوانست او را از مسيرى كه آگاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خويش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجرت از عراق به پاريس ادامه داشت. حوزه درسى ايشان به عنوان يكى از برجسته ترين حوزه هاى درسى نجف از لحاظ كيفيت و كميت شاگردان شناخته شد.
امام خمينى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيك‌هايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزين حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام ۱۵ خرداد فرا مى خواند.
امام خمينى در تمام دوران پس از تبعيد، علی رغم دشواريهاى پديد آمده، هيچگاه دست از مبارزه نكشيد، وبا سخنرانيها و پيامهاى خويش اميد به پيروزى را در دلها زنده نگاه مى داشت.
امام خمينى در گفتگويى با نمانيده سازمان الفتح فلسطين در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ ديدگاههاى خويش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در همين مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجوه شرعى زكات به مجاهدان فلسطينى فتوا داد.
اوايل سال ۱۳۴۸ اختلافات بين رژيم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبى دو كشور شدت گرفت. رژيم عراق جمع زيادى از ايرانيان مقيم اين كشور را در بدترين شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنى امام خمينى با رژيم ايران در آن شرايط بهره گيرد.
چهار سال تدريس، تلاش و روشنگرى امام خمينى توانسته بود تا حدودى فضاى حوزه نجف را دگرگون سازد. اينك در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشور مخاطبين زيادى در عراق، لبنان و ديگر بلاد اسلامى بودند كه نهضت امام خمينى را الگوى خويش مى دانستند.

امام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (۱۳۵۶ - ۱۳۵۰)

نيمه دوم سال ۱۳۵۰ اختلافات رژيم بعثى عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسيارى از ايرانيان مقيم عراق انجاميد. امام خمينى طى تلگرافى به رئيس جمهور عراق شديدا اقدامات اين رژيم را محكوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيش آمده تصميم به خروج از عراق گرفت اما حكام بغداد با آگاهى از پيامدهاى هجرت امام در آن شرايط اجازه خروج ندادند سال ۱۳۵۴ در سالگرد قيام ۱۵ خرداد، مدرسه فيضيه قم بار ديگر شاهد قيام طلاب انقلابى بود. فريادهاى درود بر خمينى ومرگ بر سلسله پهلوى به مدت دو روز ادامه داشت پيش از اين سازمانهاى چريكى متلاشى شده وشخصيتهاى مذهبى و سياسى مبارز گرفتار زندانهاى رژيم بودند.
شاه در ادامه سياستهاى مذهب ستيز خود در اسفند ۱۳۵۴ وقيحانه تاريخ رسمى كشور را از مبدا هجرت پيامبر اسلام به مبدا سلطنت شاهان هخامنشى تغيير داد. امام خمينى در واكنشى سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بى پايه شاهنشاهى داد. تحريم استفاده از اين مبدا موهوم تاريخى همانند تحريم حزب رستاخيز از سوى مردم ايران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحى براى رژيم شاه شده و رژيم در سال ۱۳۵۷ ناگزير از عقب نشينى و لغو تاريخ شاهنشاهى شد.

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۶ و قیام مردم

امام خمينى كه به دقت تحولات جارى جهان و ايران را زير نظر داشت از فرصت به دست آمده نهايت بهره بردارى را كرد. او در مرداد ۱۳۵۶ طى پيامى اعلام كرد : اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جايى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند.
شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسم پر شكوهى كه در ايران برگزار شد نقطه آغازى بر خيزش دوباره حوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهبى ايران بود. امام خمينى در همان زمان به گونه اى شگفت اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميده بود. رژيم شاه با درج مقاله اى توهين آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به اين مقاله، به قيام ۱۹ دى ماه قم در سال ۵۶ منجر شد كه طى آن جمعى از طلاب انقلابى به خاك و خون كشيده شدند. شاه علی رغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند.
او بسيج نطامى و جهاد مسلحانه عمومى را به عنوان تنها راه باقيمانده در شرايط دست زدن آمريكا به كودتاى نظامى ارزيابى مى كرد.

هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس

در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميم به اخراج امام خمينى از عراق گرفته شد. روز دوم مهر ۱۳۵۷ منزل امام در نجف بوسيله قواى بعثى محاصره گرديدانعكاس اين خبر با خشم گسترده مسلمانان در ايران، عراق و ديگر كشورها مواجه شد.
روز ۱۲ مهر ،امام خمينى نجف را به قصد مرز كويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيم ايران از ورود امام به اين كشور جلوگيرى كرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و يا سوريه بود اما ايشان پس از مشورت با فرزندشان ( حجه الاسلام حاج سيد احمد خمينى ) تصميم به هجرت به پاريس گرفت. در روز ۱۴ مهر ايشان وارد پاريس شدند.
و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانيان در نوفل لوشاتو ( حومه پاريس ) مستقر شدند. مامورين كاخ اليزه نظر رئيس جمهور فرانسه را مبنى بر اجتناب از هرگونه فعاليت سياسى به امام ابلاغ كردند. ايشان نيز در واكنشى تند تصريح كرده بود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شود تا از اين فرودگاه به آن فرودگاه و از اين كشور به آن كشور برود باز دست از هدفهايش نخواهد كشيد.
امام خمينى در ديماه ۵۷ شوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پس از تشكيل شوراى سلطنت و اخذ راى اعتماد براى كابينه بختيار در روز ۲۶ ديماه از كشور فرار كرد. خبر در شهر تهران و سپس ايران پيچيد و مردم در خيابانها به جشن و پايكوبى پرداختند.

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از ۱۴ سال تبعید

اوايل بهمن ۵۷ خبر تصميم امام در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كس كه مى شنيد اشك شوق فرو مى ريخت. مردم ۱۴ سال انتظار كشيده بودند. اما در عين حال مردم و دوستان امام نگران جان ايشان بودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميم خويش را گرفته و طى پيامهايى به مردم ايران گفته بود مى خواهد در اين روزها سرنوشت ساز و خطير در كنار مردمش باشد. دولت بختيار با هماهنگى ژنرال هايزر فرودگاههاى كشور را به روى پروازهاى خارجى بست.
دولت بختيار پس از چند روز تاب مقاومت نياورد و ناگزير از پذيرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خمينى بامداد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از ۱۴ سال دورى از وطن وارد كشور شد. استقبال بى سابقه مردم ايران چنان عظيم و غير قابل انكار بود كه خبرگزاريهاى غربى نيز ناگزير از اعتراف شده و مستقبلين را ۴ تا ۶ ميليون نفر برآورد كردند.

رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران

امام خمينى هدفها و آرمانها و هر آنچه را كه مى بايست ابلاغ كند ، گفته بود و در عمل نيز تمام هستيش را براى تحقق همان هدفها بكار گرفته بود. اينك در آستانه نيمه خرداد سال ۱۳۶۸ خود را آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بود و قامتش جز در برابر او ، در مقابل هيچ قدرتى خم نشده ، و چشمانش جز براى او گريه نكرده بود. سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فراق و بيان عطش لحظه وصال محبوب بود. و اينك اين لحظه شكوهمند براى او ، و جانكاه و تحمل ناپذير براى پيروانش ، فرا مى رسيد. او خود در وصيتنامه اش نوشته است : با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوى جايگاه ابدى سفر مى كنم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيم مى خواهم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصور و تقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهى ها و قصور و تقصيرها بپذيرند و با قدرت و تصميم و اراده به پيش بروند.

شگفت آنكه امام خمينى در يكى از غزلياتش كه چند سال قبل از رحلت سروده است :

انتظار فرج از نيمه خرداد كشم             سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد

ساعت ۲۰ / ۲۲ بعداز ظهر روز شنبه سيزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۸ لحظه وصال بود. قلبى از كار ايستاد كه ميليونها قلب را به نور خدا و معنويت احيا كرده بود. به وسيله دوربين مخفى اى كه توسط دوستان امام در بيمارستان نصب شده بود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايى از حالات معنوى و آرامش امام در اين ايام از تلويزيون پخش شد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جز با بودن در آن فضا ممكن نيست. لبها دائما به ذكر خدا در حركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن ۸۷ سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چندين سرم به دستهاى مباركش وصل بود نافله شب مى خواند و قرآن تلاوت مى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكوتى داشت و مرتبا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر اكرم (ص) را زمزمه مى كرد و با چنين حالتى بود كه روحش به ملكوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امام منتشر شد ، گويى زلزله اى عظيم رخ داده است ، بغضها تركيد و سرتاسر ايران و همه كانونهايى كه در جهان با نام و پيام امام خمينى آشنا بودند يكپارچه گريستند و بر سر و سينه زدند. هيچ قلم و بيانى قادر نيست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها توصيف كند.
مردم ايران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتند اين چنين ضجه كنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بدين حجم و عظمت براى آن سراغ نداريم. آنان كسى را از دست داده بودند كه عزت پايمال شده شان را باز گردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى و غربى را از سرزمينشان كوتاه كرده بود ، اسلام را احيا كرده بود ، مسلمين را عزت بخشيده بود ، جمهورى اسلامى را بر پا كرده بود ، رو در روى همه قدرتهاى جهنمى و شيطانى دنيا ايستاده بود و ده سال در برابر صدها توطئه براندازى و طرح كودتا و آشوب و فتنه داخلى و خارجى مقاومت كرده بود و ۸ سال دفاعى را فرماندهى كرده بود كه در جبهه مقابلش دشمنى قرار داشت كه آشكارا از سوى هر دو قدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مى شد. مردم ،رهبر محبوب و مرجع دينى خود و منادى اسلام راستين را از دست داده بودند.
شايد كسانى كه قادر به درك و هضم اين مفاهيم نيستند ، اگر حالات مردم را در فيلمهاى مراسم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينى مشاهده كنند و خبر مرگ دهها تن كه در مقابل سنگينى اين حادثه تاب تحمل نياورده و قلبشان از كار ايستاده بود را بشنوند و پيكرهايى كه يكى پس از ديگرى از شدت تاثر بيهوش شده ، بر روى دستها در امواج جمعيت به سوى درمانگاهها روانه مى شدند را در فيلمها و عكسها ببينند، در تفسير اين واقعيتها درمانده شوند.
اما آنانكه عشق را مى شناسند و تجربه كرده اند، مشكلى نخواهند داشت. حقيقتا مردم ايران عاشق امام خمينى بودند و چه شعار زيبا و گويايى در سالگرد رحلتش انتخاب كرده بودند كه:
عشق به خمينى عشق به همه خوبيهاست.
روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ ، مجلس خبرگان رهبری تشكيل گرديد و پس از قرائت وصيتنامه امام خمينى توسط حضرت آيه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيم طول كشيد ، بحث و تبادل نظر براى تعيين جانشينى امام خمينى و رهبر انقلاب اسلامى آغاز شد و پس از چندين ساعت سرانجام حضرت آيه الله خامنه اى ( رئيس جمهور وقت ) كه خود از شاگردان امام خمينى سلام الله عليه و از چهره هاى درخشان انقلاب اسلامى و از ياوران قيام ۱۵ خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام درهمه فراز و نشيبها در جمع ديگر ياوران انقلاب جانبازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى اين رسالت خطير برگزيده شد. سالها بود كه غربيها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشور كه از شكست دادن امام مايوس شده بودند وعده زمان مرگ امام را مى دادند.
اما هوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خبرگان و حمايت فرزندان و پيروان امام همه اميدهاى ضد انقلاب را بر باد دادند و نه تنها رحلت امام پايان راه او نبود بلكه در واقع عصر امام خمينى در پهنه اى وسيعتر از گذشته آغاز شده بود. مگر انديشه و خوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شب پانزدهم خرداد ۶۸ ميلونها نفر از مردم تهران و سوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمده بودند ، در محل مصلاى بزرگ تهران اجتماع كردند تا براى آخرين بار با پيكر مطهر مردى كه با قيامش قامت خميده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستم استوار كرده و در دنيا نهضتى از خدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداع كنند.
هيچ اثرى از تشريفات بى روح مرسوم در مراسم رسمى نبود. همه چيز، بسيجى و مردمى وعاشقانه بود. پيكر پاك و سبز پوش امام بر بالاى بلندى و در حلقه ميليونها نفر از جمعيت ماتم زده چون نگينى مى درخشيد. هر كس به زبان خويش با امامش زمزمه مى كرد و اشك مى ريخت. سرتاسر اتوبان و راههاى منتهى به مصلى مملو از جميعت سياهپوش بود.
پرچمهاى عزا بر در و ديورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكز و ادارات و منازل به گوش مى رسيد. شب كه فرا رسيد هزاران شمع بياد مشعلى كه امام افروخته است ، در بيابان مصلى و تپه هاى اطراف آن روشن شد. خانواده هاى داغدار گرداگرد شمعها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نورانى دوخته شده بود.
فرياد يا حسين بسيجيان كه احساس يتيمى مى كردند و بر سر و سينه مى زدند فضا را عاشورايى كرده بود. باور اينكه ديگر صداى دلنشين امام خمينى را در حسينيه جماران نخواهند شنيد ، طاقتها را برده بود. مردم شب را در كنار پيكر امام به صبح رسانيدند. در نخستین ساعت بامداد شانزدهم خرداد ، ميلیونها تن به امامت آيه الله العظمى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گزاردند.
انبوهى جمعيت و شكوه حماسه حضور مردم در روز ورود امام خمينى به كشور در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و تكرار گسترده تر اين حماسه در مراسم تشييع پيكر امام ، از شگفتيهاى تاريخ است. خبرگزاريهاى رسمى جهانى جمعيت استقبال كننده را در سال ۱۳۵۷ تا ۶ ميليون نفر و جمعيت حاضر در مراسم تشييع را تا ۹ ميليون نفر تخمين زدند و اين در حالى بود كه طى دوران ۱۱ ساله حكومت امام خمينى به واسطه اتحاد كشورهای غربى و شرقى در دشمنى با انقلاب و تحميل جنگ ۸ ساله و صدها توطئه ديگر آنان ، مردم ايران سختيها و مشكلات فراوانى را تحمل كرده و عزيزان بى شمارى را در اين راه از دست داده بودند و طبعا مى بايست بتدریج خسته و دلسرد شده باشند اما هرگز اين چنين نشد. نسل پرورش يافته در مكتب الهى امام خمينى به اين فرموده امام ايمان كامل داشت كه :در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جان نثاريها ومحروميتها مناسب حجم بزرگى مقصود و ارزشمندى وعلو رتبه آن است پس از آنكه مراسم تدفين به علت شدت احساسات عزاداران امكان ادامه نيافت ، طى اطلاعيه هاى مكرر از راديو اعلام شد كه مردم به خانه هايشان بازگردند ، مراسم به بعد موكول شده و زمان آن بعدا اعلام شد. براى مسئولين ترديدى نبود كه هر چه زمان بگذرد صدها هزار تن از علاقه مندان ديگر امام كه از شهرهاى دور راهى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننده افزوده خواهد شد ، ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تدفين با همان احساسات و به دشوارى انجام شد كه گوشه هايى از اين مراسم بوسيله خبرنگاران به جهان مخابره شد و بدين سان رحلت امام خمينى نيز همچون حياتش منشأَ بيدارى و نهضتى دوباره شد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كه او حقيقت بود و حقيقت هميشه زنده است و فناناپذير.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گنجینه دانشمندان (جلد هشتم)

شیخ غدیرعلى ممیز از علماء و دانشمندان معاصر خدوم و مروج شهرستان (شهرضا) مى‏باشند تولد ایشان در ذى‏الحجه 1349 ق در شهرضا واقع شده و مقدمات را در آنجا در خدمت حجةالاسلام آقاى حاج میرزا نصراللَّه- زارعان و سطوح را از محضر انور آیت‏اللَّه حاج سید مهدى كمارى در مدرسه شیخ عبدالحسین تهران خوانده و هم در مشهد مقدس از محضر مرحومین آیتین حاج شیخ هاشم قزوینى و حاج آقا جلال مدرس تكمیل نموده و ادبیات را از جناب آقاى هاشمى و هیئت و تفسیر از استاد بزرگوار علامه میرجهانى بهره‏مند و منظومه سبزوارى را در نجف اشرف از مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج میرزا محمدعلى توحیدى تبریزى و سطوح عالیه را از مرحوم حاج شیخ صدرا بادكوبه‏اى رحمة اللَّه علیه و حجةالاسلام حاج سید ابوالقاسم كوكبى بهره‏مند شده و دروس خارج را از آیت‏اللَّه حاج میرزا باقر زنجانى و آیت‏اللَّه حكیم و آیت‏اللَّه العظمى خوئى و آیت‏اللَّه حاج سید عبدالاعلى سبزوارى استفاده نموده و با دریافت اجازات از نجف اشرف مراجعت به شهرضا و به خدمات دینى از اقامه جماعت و تبلیغ احكام و ترویج دین و تعظیم شعائر مذهبى پرداخته و تا حال تحریر و تالیف گنجینه موفق و شاغل این خدمات مى‏باشند. آثار خالده معظم له. 1- قسمتى تقریرات دروس مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ هاشم قزوینى و آیت‏اللَّه میرزا باقر زنجانى و آیت‏اللَّه العظمى خوئى. 2- تعمیرات حسینیه سادات شهرضا در سال 1346. 3- ساختمان حسینیه باغ ملى شهرضا در سال 47 -46. 4- تاسیس مسجد صدرى در خیابان ولیعهد غربى شهرضا 49 -48. 5- مسجد امام حسین (ع) در خیابان چهل مترى شهرضا 54 - 55. 6- فرستادن مبلغینى به اطراف شهرضا از سال 1346. 7- تاسیس كتابخانه عمومى. 8- تاسیس مدرسه علمیه مدینه العلم شهرضا که اکنون مملو از طلاب و روحانیون برای درس و مباحثه است . غدیرعلى ممیزى عالمى عامل و مروجى كامل است كه تحصیلات خود را در شهرضا و اصفهان و حوزه‏هاى علمى دیگر تمام نموده و به خدمات دینى از اقامه جماعت و تبلیغات اشتغال دارد. وى عالمى باصفا و دانشمندى متواضع و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق مى‏ باشد. ایشان در نیمه شب 7 آذر 1388 برابر با شام عرفه و شب عید سعید قربان دعوت حق رالبیک گفت و در جوار رحمت الهی آرمید . قبر ایشان بنا به وصیت خود در قبرستان عمومی شهرضا واقع شده است .

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : گنجینه دانشمندان (جلد پنجم)

سید ابراهیم بن السید اسماعیل بن سید عبدالغفور علوى سبزوارى معروف به شریعتمدار عالمى فقیه و مدرسى بزرگ و زعیمى جلیل‏القدر بوده است در سبزوار از آثار اوست مدرسه شریعتمدار كه مسكن طلاب و محصلین علوم دینیه مى‏باشد. وى از شاگردان علامه فقیه حاج شیخ محمدحسن صاحب (جواهر) بوده و در مشهدالرضا (ع) از میرزا حسن و ملا محمدتقى و ملا على داماد صاحب (قوانین) استفاده كرده آنگاه به اصفهان مسافرت و از محضر حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدابراهیم كلباسى بهره‏مند شده و پس از آن به نجف مهاجرت نموده و از ابحاث صاحب جواهر و صاحب (انوارالفقاهة) و علامه انصارى و ملازین العابدین گلپایگانى استفاده وافى نموده و بعد به سبزوار مراجعت و به رتق و فتق امور پرداخته و ریاست تامه و مرجعیت عامه در آن نواحى پیدا نموده و صاحب ثروت فراوان و نفوذ كلام و قدرت كم‏نظیرى گردیده و شهرتش به تمام ایران رسیده و با این ثروت و موقعیت از اولاد عقیم و محروم بوده است تا در سال 1314 و یا 15 وفات یافته و در مقبره‏اى كه در ضلع جنوبى مدرسه شریعتمدار واقع است مدفون شده و تاكنون قبرش مورد احترام اهالى مى‏باشد. وى عالمى مدبر و روشن‏ضمیر و عمرى طولانى را با كمال عزت و جلالت طى نموده است. آثار خیرى كه از آن مرحوم باقى مانده است از این قرار است. 1- مدرسه صلوات معروف به مدرسه شریعتمدار در سبزوار كه ظاهراً در سال 1305 قمى از مال شخصى خود ساخته است و مورد استفاده است و مدرس بزرگ و باشكوهى دارد. 2- موقوفاتى كه وقف بر طلاب مدرسه مزبوره و زوار ارض اقدس و اطعام در مجلس تعزیه حضرت سیدالشهداء (ع) نموده است. 3- حمامى در جنب مدرسه مزبوره واقع در بازار قدیم سبزوار كه فعلا مخروبه است. 4- كاروانسراى مشهور به سراى آقا. 5- آثار خیرى در كاشمر و خیرات دیگر. (وف 1316 -1314 ق)، فقیه، مدرس، مرجع و نیكوكار. معروف به شریعتمدار. در مشهد رضوى از محضر میرزاحسن و ملا محمدتقى و ملا على، داماد صاحب «قوانین»، استفاده كرد. سپس به اصفهان رفت و از محضر حاج شیخ محمد ابراهیم كلباسى بهره‏مند شد. آن‏گاه به نجف مهاجرت كرد و از مجالس بحث صاحب «جواهر» و صاحب «انوار الفقاهه» و علامه انصارى و ملا زین‏العابدین گلپایگانى استفاده كامل نمود. علوى پس از تكمیل علوم و دریافت اجازه‏ى اجتهاد از صاحب «جواهر» به سبزوار بازگشت و ریاست و مرجعیت مردم را بر عهده گرفت و صاحب ثروت و شهرت فراوان گردید. او در سبزوار درگذشت. و در مقبره‏اى كه در ضلع جنوبى مدرسه‏ى شریعتمدار واقع است دفن شد. از آثار وى: مدرسه صلوات، معروف به مدرسه‏ى شریعتمدار، در سبزوار كه گویا در 1305 ق از اموال شخصى خود هزینه كرده است؛ حمامى در جنب مدرسه شریعتمدار؛ كاروانسراى مشهور به سراى آقا؛ آثار خیرى در كاشمر.[1]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

حاج سید مهدى لاله‏زارى ابن العالم النبیل و آیت‏اللَّه الجلیل مرحوم حاج سید محمد صادق لاله‏زارى از علماء مبرز و معروف معاصر تهران مقیم در زاویه مقدسه شهر رى مى‏باشند معظم له در سال 1324 قمرى در تهران متولد شده و سطوح را خدمت مرحوم شیخ مهدى نورى و میرزا طاهر تنكابنى خوانده و در عصر آیت‏اللَّه العظمى مرحوم میرزا محمدتقى شیرازى مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از چندى مراجعت به ایران و در سال 1342 ق دوباره معاودت به نجف نموده و اصول را از مرحوم آیت‏اللَّه مشكینى تكمیل و مدت 12 سال از درس و محضر مرحوم آیت‏اللَّه العظمى اصفهانى و آیت‏اللَّه آقا ضیاءالدین عراقى و آیت‏اللَّه حاج شیخ كاظم شیرازى استفاده نموده و در سال 1360 ق مراجعت به ایران و در تهران رحل اقامت افكنده و بخدمات دینى و وظائف روحى پرداخته و در سال 1370 مشرف به نجف و دو سال توقف و در سال 1372 ق بوطن بازگشت نموده و مجاورت حضرت عبدالعظیم حسنى علیه‏السلام را در شهر رى بر سكونت در تهران ترجیح و اختیار نموده و بانجام وظایف دینى و روحى مشتغل گشته و از آن تاریخ تاكنون خدمات ارزنده و آثار خالده‏اى از خود گذارده است. نگارنده گوید: آیت‏اللَّه لاله‏زارى عالمى عامل و فاضلى كامل و فقیهى ناطق و در ایجاد و بناء مساجد و مدارس سمى بلیغ و همتى عالى و بلند دارد. بیانش بسیار جذاب و شیرین و منبرش بى‏اندازه مؤثر و نافذ است، اول عالم و روحانى متنفذ شهر رى میباشد بسیارى از مردم رى و تهران دست ارادت به وى داده و دلباخته بیانات سودمند و مفید ویند. آثار خالده و باقیات و صالحات وى در رى و تهران از این قرار است: 1- مدرسه آیت‏اللَّه لاله‏زارى در شهر رى كه با همت خود بنام مرحوم آیت‏اللَّه بروجردى بنا ولى مردم بنام ایشان مى‏خوانند. 2- حوزه علمیه شهر رى كه بهمت عالى وى اداره میشود. 3- مسجد خاتم‏النبیین در خیابان مظفرى شهر رى كه از مساجد بسیار زیباى رى و تهران است. 4- مسجد لاله‏زارى جنب مدرسه علمیه‏اش. 5- مسجد لاله‏زارى در خیابان لاله‏زار. 6- مسجد قائم. 7- مسجد بى‏بى در سر سه راه سپهسالار. 8- مسجد سلمان در خیابان شهباز. 9- مسجد حاج محمدحسن قبنرى. مسجد اباذر و مساجد دیگر در تهران و حومه آن. آثار علمى ایشان: 1- تقریرات اصول مشكینى. 2- تقریرات اصول آقا ضیاء. 3- تقریرات نائینى مباحث الفاظ. 4- تقریرات فقه آیت‏اللَّه اصفهانى. 5- رساله عملیه و تمام كتب مذكوره مخطوط میباشد. (تو 1324 ق)، عالم دینى، فقیه و نیكوكار. در تهران به دنیا آمد و سطوح را در خدمت شیخ مهدى نورى و میرزا طاهر تنكابنى فراگرفت. در عصر میرزا محمد تقى شیرازى به نجف رفت و پس از مدتى به ایران بازگشت. در 1342 ق براى بار دوم به نجف رفت و اصول را از محضر آیت‏اللَّه مشكینى فراگرفت و مدت دوازده سال نیز از درس و بحث آیت‏اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى و آیت‏اللَّه آقا ضیاءالدین عراقى و آیت‏اللَّه شیخ كاظم شیرازى استفاده نمود. در 1360 ق به تهران آمد و در شهر رى ساكن گردید و به انجام وظایف دینى پرداخت. از آثارش: مدرسه‏ى آیت‏اللَّه لاله زارى در شهر رى؛ حوزه‏ى علمیه و مسجد لاله زارى در شهر رى؛ مسجد خاتم النبیین (ص) در شهر رى؛ مسجد لاله زارى در خیابان لاله زار؛ مسجد بى‏بى در سپهسالار؛ مسجد سلمان در خیابان هفده شهریور؛ مسجد قائم، مسجد حاج محمد حسن قنبرى، مسجد اباذر و مساجد دیگر در تهران و حومه. از آثار علمى: «تقریرات» اصول آیت‏اللَّه مشكینى؛ «تقریرات» اصول آیت‏اللَّه آقا ضیاءالدین عراقى؛ «تقریرات» آیت‏اللَّه نایینى، مباحث الفاظ؛ «تقریرات» فقه آیت‏اللَّه اصفهانى؛ «رساله‏ى عملیه».[1]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : پایگاه راسخون به نقل از متولی موقوفه

فرزند میرزا ابوالحسن از اجله علماء و سادات بلده طیبه قم و از تلامذه و شاگردان و دامادهاى مرحوم میرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانین است و مرحوم میرزا نهایت وثوق را به او داشتند چنانكه بسیارى از حكومات شرعیه را به ایشان رجوع مى‏فرمود و عالمى ثروتمند و متمول بود كه بسیارى از ارامل و ایتام و بینوایان را تكفل مى‏فرمود و در آن موقع كه مردم قم نیازمند به آب بودند آب انبار بزرگى در قم جنب میدان كهنه بنا نمود و بعد از حیوة خود ثلث املاك خود را وقف بر مصارف خیر كرده و در سال 1249 وفات نمود و در بقعه جناب زكریا بن آدم مدفون گردید. مرحوم میرزا على‏اكبر فیض در تاریخ خود گوید: میرزا ابوطالب قمى‏الاصل است فضلى باهر و قدسى متكاثر داشت و داماد مرحوم میرزا ابوالقاسم بوده و ایشان پدر و مادر مرحوم آقاى حاج میرزا سید حسین متولى‏باشى (بقعه منوره فاطمیه معصومه علیهاالسلام) از همان صبیه مرحوم میرزا بود كتابى دارد به نام سؤال و جواب. (وف 1249 ق)، عالم امامى. اصل او از قم و از شاگردان و داماد میرزاى قمى، صاحب «قوانین»، بود. میرزاى قمى نسبت به ایشان اعتماد فراوان داشت و بسیارى از داوریهاى شرعى را به وى واگذار كرده بود. او عالمى ثروتمند بود و بسیارى از ایتام و بینوایان را تكفل مى‏نمود. در قم آب‏انبار بزرگى جنب میدان كهنه بنا نهاد و وصیت كرد كه ثلث املاك او را وقف مصارف خیر كنند. وى در بقعه‏ى زكریا بن آدم دفن شد. از آثارش: كتاب «سؤال و جواب».[1] ایشان مالک سه روستای اطراف قم بنام های زنبیل آباد ، فرج باد، و علی آباد بوده که ثلث هر یک یعنی دو دانگ از آنها را برای مصارف خیریه (روضه خانی سید الشهداء ، زوار فقیر کربلا و مشهد و فقرای ارحام واقف ) وقف نموده است . زنبیل آباد فعلا جزء شهر قم بنام بلوار شهید صدوقی حدود 500 قطعه منزل و مغازه گردیده است و حاجی آباد هم بنام شهر قنوات حدود 70 هکتار اراضی کشاورزی و مسکونی وقف می باشدعلی آباد جنب مبارک آباد نیز حدود 16 و نیم هکتار از اراضی کشاورزی آن از موقوفات میرزا ابوطالب می باشد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1321/ 1320 -1250 ق)، عالم دینى، فقیه، محدث، متكلم، مجتهد، مدرس و نیكوكار. اصل وى از ساوجبلاغ تهران است. در تهران به دنیا آمد. در 1262 ق براى تحصیل علوم به نجف رفت و پس از فراگیرى مقدمات در 1270 ق به تهران بازگشت و پس از مدتى براى ادامه‏ى تحصیل به نجف مراجعت نمود. وى از شاگردان پدرش، ملا مهدى، و پسر عمویش، شیخ حسن نجم‏آبادى، و شیخ راضى نجفى بود. در 1280 ق پس از درگذشت پدرش، به تهران آمد و عهده‏دار امور دینى گشت. او در فقه، اصول، حدیث، تفسیر و رجال متبحر بود و در زمان خود از مجتهدین بزرگ تهران و مرجع حل و فصل مشكلات مردم به شمار مى‏آمد. او بعد از ظهر هر روز جلو درگاه خانه خویش مى‏نشست و مردم را از هر گروه و آیین مى‏پذیرفت و با همه‏ى آنها در كمال آزادى پیرامون مسائل گوناگون بحث مى‏نمود. او عالمى آزادمنش و روشنفكر بود و خدمات بسیارى به جنبش آزادى ایران كرد و بسیارى از بزرگان مشروطه را از مریدان او به شمار آورده‏اند. فرزندانش، شیخ محمدتقى مجتهد نجم‏آبادى و حاج شیخ مهدى نجم‏آبادى، و علامه محمد قزوینى و علامه على‏اكبر دهخدا و ناظم‏الاسلام كرمانى و میرزا جهانگیر خان شیرازى (صور اسرافیل) و رفیع بامداد و میرزا سید محمد طباطبایى از شاگردان او بودند. در تهران درگذشت و در مدرسه‏ى خود به خاك سپرده شد. از آثارش: بناى مریضخانه‏ى وزیرى (میرزا عیسى وزیر) كه به نام خود وى نیز مشهور است، به انضمام یك باب حمام در كنار مریضخانه، در محله‏ى حسن‏آباد تهران، هدایت و تشویق میرزا عبدالكریم خان منتظم‏الدوله فیروزكوهى به بناى مدرسه‏ى خیریه دارالایتام حسن‏آباد، دایر كردن قنات در اشتهارد كرج و آباد كردن اراضى موات و احداث صحت‏آباد، در جهت پشتیبانى مالى بناى مریضخانه. از آثار علمى وى: «تحریر العقلاء»؛ رساله‏ى «رد فرقه‏ى بهاییه»؛ «جداول، طبقات وارث».[1] سال تولد: 1250 ق. فوت: 1320 ق. آثار: تحریرالعقلا رساله رد فرقه بهائیت (تهران، 1312 ق. سربى، رقعى، باهتمام شیخ مرتضى نجم‏آبادى) جداول، طبقات وارث (تهران، 1308 ق. سنگى، خط میرزا حسن تهرانى) هادى نجم‏آبادى تهرانى متولد سال 1250 ق. پسر حاج ملا مهدى و از علماى معروف تهران بود كه در روستاى نجم‏آباد در خانواده‏اى صنعتگر به دنیا آمد. در دوازده سالگى به همراه مادرش به نجف اشرف رفت و به تحصیل علوم فقهى و مذهبى پرداخت در سال 1280 ق. به تهران آمد و امامت و حكومت شرعیه موقوفات خانوادگى را به عهده گرفت. وى مطلقا مردى فسادناپذیر بود و هیچ‏گاه دینارى از كسى قبول نمى‏نمود وى مردى آزاداندیش بود و یكى از زمینه‏سازان فكرى جنبش مشروطه محسوب مى‏گردد، اكثر روشنفكران دوره ناصرى تربیت یافتگان دبستان این روحانى بودند. وى به تأسیس مدرسه، دارالایتام، بیمارستان، داروخانه و مسجد علاقه مفرطى داشت و از جمله ساخت مدرسه خیریه، مدرسه سادات، مدرسه رشدیه و بیمارستان وزیرى با حمایت و تشویق وى صورت پذیرفت. سرانجام وى در سال 1320 ق. جان به جان آفرین تسلیم نمود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ح 1268 -1222 ق)، خدمتگزار علم، فرهنگ و تمدن. ملقب به اتابك اعظم، امیرنظام و امیركبیر. وى در هزاوه، از قراى فراهان، به دنیا آمد. پدرش در دستگاه میرزا بزرگ فراهانى و فرزند او، میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم، سمت آشپز را داشت و بعدها به عنوان ناظر و ریش سفید خانه میرزا ابوالقاسم انتخاب شد. میرزا تقى از دوران كودكى در خانه‏ى قائم مقام بود و میرزا ابوالقاسم در تربیت و نشو و نماى وى سهم بسزایى داشت. در حدود 1243 ق امیر به خدمت دبیرى و پس از آن در خدمت استیفا (وصول مالیات و حقوق دیوانى) داخل شد و سپس در سلك منشیان رسمى قائم مقام درآمد. وى بعدها عهده‏دار معاونت امیرنظام، میرزا محمد خان زنگنه شد و ملقب به وزیر نظام گردید و بعد از مرگش جانشین او شد و به امیرنظام لقب یافت. اولین مسافرت برون مرزى میرزا تقى خان براى معذرت خواهى دولت ایران از قتل گریبایدوف بود. دومین سفر او در 1245 ق براى ملاقات با نیكلاى اول، امپراتور روسیه بود كه به همراه محمد خان زنگنه و چند تن دیگر به ایروان رفت. مهم‏ترین سفر خارجى میرزا تقى خان مسافرت به كشور عثمانى بود. وى، با عنوان سفیر ایران، براى برقرارى صلح با عثمانى، به همراه حاج میرزا آقاسى به ارزروم (ارزنة الروم) رفت. امیركبیر پس از موفقیت در تنظیم و عقد پیمان صلح به ایران بازگشت كه این مأموریت چهار ساله را مى‏توان از موفق‏ترین و مهم‏ترین مأموریتهاى خارج از كشور این بزرگمرد براى ایران دانست. پس از مرگ محمدشاه میرزا تقى خان براى به تخت نشاندن ناصرالدین‏شاه تلاش بسیارى كرد و به دلیل لیاقتهاى او، شاه وى را عهده‏دار مقام صدارت اعظمى كرد و ملقب به امیركبیر اتابك اعظم نمود. اوضاع ایران در زمان به صدارت رسیدن امیركبیر به هم ریخته و هرج مرج حاكم بود. خزانه‏ى دولت خالى شده بود و فرمانداران در شهرستانهاى تابعه خود حكومت خود مختار تشكیل داده بودند. همچنین ناامنى در جاده‏ها و در شهرها حكمفرما بود. اصلاحات امیركبیر ابتدا با عزل افراد بى‏كفایت و نصب اشخاص كاردان شروع شد. او سپس اوضاع مالى و امنیت جاده‏ها و راهها را سامان بخشید و پس از اصلاح دارایى و امور مالى كشور به اصلاح ارتش پرداخت. از مهم‏ترین اصلاحات اقتصادى امیركبیر: توسعه‏ى زراعت نیشكر مازندران و خوزستان، توسعه‏ى زراعت زعفران و برخى از ادویه‏هاى خارجى در خراسان، ایجاد كارخانه‏ى كاغذسازى در شمال شرقى تهران، تأسیس كارخانه‏هاى چلواربافى و چینى‏سازى در تهران و حریربافى در كاشان و بلورسازى در قم بود. همچنین امور معدن مس قراچه‏داغ و دیگر معادن نظم گرفت. او همچنین اصلاحاتى در دوایر قضایى انجام داد. امیركبیر براى آنكه از روابط صاحب نفوذان داخلى با بیگانگان مقیم تهران آگاه شود، اداره‏ى مخصوص و سریى در تهران به نام منهیان، كه كاركنان آن كاملا مستور و مخفى بودند، تأسیس كرد. امیركبیر در مسائل سیاسى نیز اصلاحاتى انجام داد، از جمله سر و سامان دادن به وضع سفارتخانه‏هاى ایران در خارج از كشور و تلاش در راه اندازى و انتشار روزنامه‏ى «وقایع اتفاقیه» بود. او همچنین به تمام مداخلات ناروا و نامشروع بیگانگان در ایران خاتمه داد. امیركبیر همچنین در مفاد قرارداد واگذارى قسمتى از سواحل دریاى خزر و نیز واگذارى بیمارستانى در گرگان به روسیه بازنگرى و تجدید نظر كرد. یكى دیگر از مهمترین كارهاى امیركبیر تأسیس دارالفنون بود كه مى‏توان این اقدام را از مهم‏ترین كارهاى وى در جهت پیشرفت علم و فرهنگ ایران دانست. پس از این همه فعالیت در راه آبادانى كشور، بر اثر ناسپاسى ناصرالدین شاه و اقدامات اطرافیانش و خارجیانى كه هریك به گونه‏اى از طرف او ضربه و زیان دیده بودند، ابتدا به دستور شاه عزل و سپس به كاشان فرستاده شد. پس از تبعید توهین‏آمیز امیر به كاشان بر اثر اصرار میرزا آقا خان نورى سرانجام شاه حكم قتل او را امضا نمود و امیركبیر به طرز فجیعى در حمام فین كاشان با زدن رگهاى دست و پا به شهادت رسید. پیكر امیركبیر ابتدا در كاشان و سپس به پایمردى همسرش، عزت‏الدوله، در كربلا به خاك سپرده شد.[1] (میرزا- خان) ملقب به امیر نظام كه بعدها مشهور به امیر كبیر گردید. وى از بزرگترین رجال سیاسى دوره قاجاریه است (مقت. 1268 ه.ق.) اصلا فراهانى است و پدرش مشهدى قربان طباخ ابوالقاسم قائم مقام بود. تقى نیز در خاندان قائم مقام تربیت یافت و در جوانى وارد دستگاه ولیعهد در تبریز گردید و جزو هیئت اعزامى به روسیه به ریاست خسرو میرزا به آن كشور رفت (1244). امیر نظام زنگنه بدو توجه كرد و وى را همراه ناصرالدین میرزا ولیعهد براى ملاقات با تزار روسیه به اوج كلیسا فرستاد. اندكى بعد وى به ریاست قشون آذربایجان منصوب گردید (1263) و پس از فوت امیر نظام زنگنه به پیشكارى آذربایجان منصوب گردید و سرپرستى ولیعهد بدو محول شد. پس از مرگ محمد شاه (در سال 1264) میرزا تقى‏خان ناصرالدین میرزا را به تهران حركت داد و وسایل استقرار سلطنت او را فراهم آورد و با مقام صدارت عظمى بر تق و فتق امور پرداخت و دستگاه دولت و دربار را دقیقا تحت نظارت قرار داده، مستمریهاى بیجا را قطع كرد، امور مالى كشور را متمركز ساخت، مالیاتهاى معقوه را وصل كرد، قشون را منظم نمود، با دول همسایه روابط سیاسى براساس دوستى متقابل دایر كرد و قیود سیاسى را درهم شكست، با تأسیس دارالفنون و استخدام معلمان اروپایى بنیاد فرهنگ نو را ریخت، اما مخالفان او از پاى ننشستند تا شاه را وادار به عزل و تبعید وى به كاشان و صدور حكم قتل او كردند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س پنجم م)، نیكوكار. ملقب به هزار بندگ نسبش به خانواده‏ى سپندیاد، یكى از هفت خاندان ممتاز اشكانى، مى‏رسد. در روستاى ابروان، از بلوك دشت بارن، از توابع اردشیر خوره پارس، به دنیا آمد. وى از وزیران متنفذ سه پادشاه ساسانى، یزدگرد اول (420 -399 م)، بهرام گور (438 -420 م) و یزدگرد سوم (457 -438 م)، بوده است. او از معاندان سرسخت مسیحیت بود. وى در نامه‏ى مفصلى كه به نجبا و روحانیون ارمنستان نوشت خود را وزرگ فرمازار ایران و غیر ایران نامید و مسیحیان را به ترك دین خود توصیه نمود. او در داخل كشور نیز به عنوان یك نیكوكار بزرگ ستوده مى‏شد. از آثار خیر او: ساختن پل تنگاب فیروزآباد، كه در كتیبه‏اى در آن خود را وزرگ فرمازار مى‏نامد؛ آتشگاه بزرگى به نام مهر نرسیان؛ چهار روستا با چهار آتشكده، در نزدیكى زادگاهش، براى خود و سه پسرش.[1] مهر نرسى از پشت سپندیار از اهل دیهى مسمى به آبروان از رستاق دشت بارین (دشت بر) از كوره اردشیر خره از ایالت فارس بود... این مرد در رستاق دشت بارین و رستاق جره ابنیه‏ى رفیعه بپا كرد و آتشكده‏اى در دیه آبروان ساخت كه چند قرن پس از انقراض ساسانیان هنوز بپا بود و بنام بانیش مهر نرسیان نامیده مى‏شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1277- مقتول 1326 ق)، واعظ و از بنیان گذاران مدارس جدید. در اصفهان به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتى به فراگرفتن علم حكمت الهى پرداخت و یك دوره‏ى كامل فلسفه را نزد آخوند ملا صالح فریدنى آموخت. وى در بیست و دو سالگى به مكه معظمه مشرف شد و هنگام بازگشت به هندوستان رفت. مدت دو سال در آنجا تحصیل نمود و مدرسه‏اى به سبك جدید و به نام خودش در بمبئى تأسیس كرد. او كتابى به نام «من الخلق الى الحق»، براى بیدارى مسلمانان نوشت كه فرقه‏ى اسماعیلیه را بر ضد خود برانگیخت و منجر به تبعیدش از هندوستان و بازگشت به ایران شد. ملك المتكلمین در بوشهر با سید جمال‏الدین اسدآبادى ملاقات كرد. سپس به اصفهان رفت و به موعظه پرداخت. وى بعد از مخالفتهایى به آذربایجان و از آنجا به تهران و سپس به بادكوبه رفت و با طالبوف دیدارى داشت و به كمك تجار، مدرسه ایرانیان بادكوبه را تأسیس كرد. بعد از مدتى از رفتن وى به اروپا ممانعت شد و او از عشق‏آباد به مشهد رفت. وى از مشروطه‏خواهان و ناطقى زبردست بود. سرانجام بعد از به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلى شاه او را، در باغ شاه، خفه كردند. از دیگر آثارش: «رؤیاى صادقه»، با مشاركت سید جمال‏الدین واعظ اسدآبادى و حاج فاتح‏الملك و اسداللَّه خان.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1308 -1250/ 1249 ق)، نیكوكار و شاعر. ملقب به قمر السلطنه. مادرش نوش‏آفرین خانم، دختر بدرخان زند و خود وى همسر میرزا حسین خان سپهسالار بود. قمر السلطنه زبان فرانسه و تركى استانبولى را به خوبى مى‏دانست و در شعر و ادب مهارت داشت. او دو بار به حج مشرف شد و موقوفات زیادى، براى مصارف خیریه، بر جاى گذاشت. از جمله نیمى از درآمد املاك خویش را وقف روشنایى بقاع متبركه و نیم دیگر را وقف هزینه تحصیلى طلاب نجف نمود. از آثار وى: «دیوان» شعر.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1252 / 1251- مقتول 1302 ش)، دانشمند و نیكوكار. در كرمانشاه به دنیا آمد. پدرش از علماى روحانى آن دیار بود و در رشته‏هاى گوناگون علوم قدیم مهارت داشت. كزازى از روشنفكران و پیشقدمان دوره‏ى انقلاب مشروطیت و چند دوره نماینده‏ى مردم كرمانشاه در مجلس شوراى ملى بود. او در اوایل جنگ بین‏الملل اول به خارج از ایران مهاجرت كرد و در برلین علاوه بر مبارزات آزادیخواهانه به تحصیل علوم جدید و فراگیرى زبان آلمانى پرداخت. پس از خاتمه جنگ به ایران بازگشت و، از طرف وزارت معارف، به سمت ریاست معارف و فوائد عامه كرمانشاه منصوب شد. وى مدتى كه آن سمت را به عهده داشت مدارس جدیدى را تأسیس نمود. سرانجام در كرمانشاه به قتل رسید و در همان شهر به خاك سپرده شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 1355 ش)، نیكوكار. وى سالها در كار نشر و پخش كتاب فعالیت مى‏كرد و در زمانى كه انجمن اخوت اولین كتابخانه‏ى عمومى را در شهر رشت بنیان گذاشت. طاعتى از یاران آن انجمن بود. همچنین در افتتاح كتابخانه‏ى كاوه با سید عبدالرحیم خلخالى همكارى داشت و مدتى نیز مدیریت آن كتابخانه به عهده‏ى طاعتى بود. وى بنیانگذار انتشارات طاعتى در شهر رشت مى‏باشد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1273 ش)، مؤسس دانشگاه تهران، استاد دانشگاه، مترجم و نویسنده. در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران به پایان رساند و در 1290 ش عازم فراسنه شد و در 1297 ش دوره‏ى دانشسراى و رساى را به اتمام رساند و از دانشگاه پاریس، دانشنامه‏ى لیسانس در رشته‏ى ریاضى گرفت. چندى نیز در دانشگاه كمبریج به مطالعه و تدریس پرداخت. در 1297 ش به ایران مراجعت كرد و تا 1309 ش مشاغل مختلفى را به عهده داشت، از جمله: بازرس مدراس متوسطه و عالى، ریاست فرهنگ گیلان، ریاست تعلمیات عالیه، معلمى دارالفنون و دارالمعلمین مركزى و مدرسه‏ى حقوق، و مدتى نیز مدیر داخلى روزنامه‏ى «مرد آزاد» بود. در 1309 ش به دعوت دانشگاه كلمبیا براى مطالعه‏ى فرهنگ آمریكا به نیویورك رفت و از آن دانشگاه موفق به اخذ درجه‏ى دكترا در فلسفه گردید و پس از بازگشت به ایران مأمور تأسیس دانشگاه تهران شد و تا 1319 ش ریاست و استادى دانشسراى عالى، دانشكده‏ى ادبیات و دانشكده‏ى علوم به عهده‏ى وى بود. او چندین بار به وزارت فرهنگ انتخاب شد. وى سرانجام در تهران درگذشت. از آثارش: «اصول تدریس حساب و حل مسائل فكرى»؛ «اصول تعلیم و تربیت»، ترجمه، «تاریخ فرهنگ اروپا از آغاز تا عصر حاضر»؛ «حقوق بین‏الملل»؛ «شرح حال و شخصیت و آثار فردوسى»؛ «صنایع ایران در گذشته و در آینده»، ترجمه؛ «یكسال در آمریكا».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1386 -1308 ق)، صوفى، شاعر و نیكوكار. در بیدخت گناباد به دنیا آمد و نزد استادان آنجا به تحصیل ادبیات فارسى پرداخت. بعد نزد پدر و جد خود كسب فضایل صورى و معنوى نمود و مدتى نیز در اصفهان تحصیل كرد. پس از تحصیلات صورى، نزد پدر علوم معنوى و روحى را فرا گرفت و به ریاضیات مشغول شد. در 1329 ق از جانب پدر به صالح علیشاه ملقب گردید و پس از فوت پدر جانشین وى و قطب سلسله‏ى نعمت‏اللهى شد و در بیدخت گناباد خراسان مقیم گردید. صالح علیشاه نوه‏ى حاج ملا سلطان محمد، معروف به سلطان علیشاه، بود. از آثار خیریه وى: احداث قنات صالحیه، و نیز آب انبار بزرگ و رختشوى خانه و غیره كه به همت و مساعى وى در بیدخت ساخته شده است. از آثار قلمى وى «پند صالح»؛ «نامه‏هاى صالح» مى‏باشند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1306 ق)، موسس چاپخانه و مدرسه در ایران. وى در سلماس متولد شد و پس از تحصیلات مقدماتى، به روسیه رفت و در بازگشت به ایران، چاپخانه‏اى سربى آورد و در تبریز به نام چاپخانه‏ى امید دایر كرد. سپس به استانبول رفت و پس از مدتى به ایران بازگشت و مدرسه‏اى به طرز نوین به نام مدرسه‏ى سعیدیه در سلماس بنا كرد. او در جنگى بین مشروطه طلبان و مستبدین، درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

(1304/1303 -1256 ش)، مدرس. از خدمتگزاران فرهنگ ایران و بنیان‏گذار دبیرستانهاى درةالمدارس و مخدرات. چند ماه قبل از فوت ایرج میرزا جلال‏الممالك درگذشت و ایرج در رثاء او گفته است: مرا ز مرگ تو قامت هلال و ارجمند برآر سر بنگر قامت هلالى را وى مقدمات علوم را نزد پدر و علوم جدید را نزد استادان وقت فراگرفت و در شعر و ادب فارسى و عربى تبحر یافت. وى در آن سالها كه از جمعیتهاى خیریه و پرورشگاهها خبرى نبود عده‏اى از یتیمان و كودكان بدون سرپرست را به خرج خود نگهدارى مى‏كرد. كمكهاى مادى و معنوى بسیار مى‏نمود و مجلس تلاوت قرآن در ماه رمضان برپا مى‏كرد. وى در تهران بر اثر سكته قلبى درگذشت و در خانه شخصى خود به خاك سپرده شد.[1] 1303 ش، نخستین بنیانگذار دبیرستان دخترانه ایران و از زنان نیكوكار. وى دختر سید على شمس‏المعالى و ربابه مرعشى بود. پدرش در زمان ناصرالدین شاه قاجار (1313 -1263 ق) از شخصیت‏هاى وجیه و محترم بود و چندین باب مدرسه پسرانه‏ى تأسیس نمود. درةالمعالى مقدمات علوم را نزد پدر و علوم جدید را نزد استادان وقت فراگرفت و در شعر و ادب فارسى و عربى دست یافت. در سال 1322 ق مدرسه مخدرات را در محله عربها تأسیس كرد كه بعداً به سبب افزایش تعداد شاگردان به پامنار منتقل گردید. ابتدا معلمان آن را از میان بستگان و خویشان- كه اغلب جزو زنان متجدد بودند. انتخاب كرد، از اینرو از سوى مردم تحت فشار قرار گرفت. در سال 1327 ق به عنوان اعتراض به قرارداد 1907 م- كه كشور را رسماً تحت نفوذ انگلستان و روسیه قرار داده بود- اجتماعى از زنان تهران را تشكیل داد و در مجلس شوراى ملى حضور یافتند و نمایندگان را در صورت امضاى قرارداد تهدید كردند و آنان را به تحریم كالاهاى خارجى تشویق نمودند. او اغلب با صدیقه دولت‏آبادى و سایر زنان همفكر خود به قهوه‏خانه‏هایى كه از قند خارجى استفاده مى‏كردند مى‏رفت و آنانرا از مصرف قند خارجى برحذر مى‏داشت و در اغلب مدارس استفاده از پارچه‏هاى یزدى و كرمانى را معمول مى‏داشت. وى در مدرسه مخدرات- كه بعد به دبیرستان شد و در سال 1306 ش فارغ‏التحصیل دیپلمه داد- از استادانى مانند مسیو احمد خان براى زبان فرانسه، مسیو على خان براى ریاضیات و فاضل اعمى براى فقه و عربى استفاده مى‏كرد. همیشه حقوق گزاف دبیران را از ثروت شخصى خود مى‏پرداخت و به دانش‏آموزان تحمیل نمى‏كرد. در سال 1302 ش مدرسه دیگرى به نام درةالمدارس- واقع در كوچه ناظم‏الدوله پشت مسجد سپهسالار- تأسیس نمود. در آن سالها كه از جمعیت‏هاى خیریه و پرورشگاه‏ها خبرى نبود وى عده‏اى از یتیمان و كودكان بدون سرپرست را به خرج خود نگهدارى مى‏كرد و خوراك، نظافت و بهداشت آنان را شخصاً رسیدگى مى‏نمود. در ایام ماه رمضان به بستگان و خویشان خود سركشى مى‏كرد و كمك‏هاى مادى و معنوى مى‏نمود و مجلس تلاوت قرآن و دعا برپا مى‏كرد. او از زنان متجدد بود و حجاب زنان را مانع پیشرفت آنها مى‏دانست. وى در تهران بر اثر سكته قلبى درگذشت و برحسب وصیت خودش در خانه شخصى خود در خیابان سقاباشى اول كوچه شمس‏المعالى به خاك سپرده شد.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن :

حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد سجّادى جزی در سوّم اسفندماهِ سال ۱۳۴۴ در خانواده‏اى مذهبى در اصفهان دیده به جهان گشود.

پدر بزرگوارش از معتمدین محل و کارگر کارخانه بافناز بود و مادرش، بانوى عفیفه‌‏اى که به امور منزل و تعلیم و تربیت فرزندان اهتمامى والا داشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

دکتر محمود احمدی‌نژاد سال ۱۳۳۵ در شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدر ایشان آهنگر بوده و هفت فرزند داشت، محمود احمدی‌نژاد فرزند چهارم خانواده است و از یک سالگی به همراه خانواده خود از آن شهرستان کوچ کرده و در تهران اقامت گزیدند، وی دوران تحصیلات خود را تا مقطع پایان متوسطه در مدارس تهران از جمله مدرسه سعدی و دانشمند پشت سرگذاشته و با کسب رتبه ۱۳۰ از کنکور سراسری قبول شده و در سال ۱۳۵۴ در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت دوره تحصیلات عالی را شروع کرد، در سال ۱۳۶۵ در مقطع کارشناسی ارشد همان دانشگاه پذیرفته شد و در سال ۶۸ نیز به عضویت در هیأت علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت درآمده و در سال ۱۳۷۶ نیز موفق به دریافت مدرک تحصیلی دکترای مهندسی و برنامه‌ریزی حمل و نقل ترافیک شد، ایشان ضمن تدریس در دانشگاه مذکور استاد راهنمایی دهها پایان نامه معتبر و علمی کارشناسی ارشد در زمینه‌های مختلف مهندسی بوده است. محمود احمدی‌نژاد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کسوت دانشجو با شرکت در مجالس مذهبی و سیاسی وارد فضای سیاسی جامعه شد و با مشارکت در تهیه و توزیع اعلامیه‌های روشنگر قدم در راه خیل مبارزان انقلاب گذاشت، وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از پایه‌گذاران انجمن اسلامی دانشجویان بود. دکتر احمدی‌نژاد از مرداد سال ۱۳۵۸ به عنوان نماینده دانشگاه علم و صنعت برای شرکت در جلسات به حضور حضرت امام (ره) مشرف می‌شد، که استمرار این جلسات در حضور مقام‌معظم‌رهبری زمینه شکل‌گیری شورای اولیه دفتر تحکیم وحدت را مهیا کرد. ایشان با شروع جنگ تحمیلی به منطقه غرب شتافت و تا سال ۱۳۶۴ در فعالیت‌های پشتیبانی منطقه تلاش کرد و در سال ۱۳۶۵ داوطلبانه به تیپ ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوسته و با طی دوره‌ای در قرارگاه رمضان در عملیات برون مرزی کرکوک شرکت نمود و بعد از آن نیز به عنوان مسئول مهندسی رزمی لشگر ۶ ویژه سپاه و مسئول ستاد جنگ استانهای غربی کشوربه خدمت پرداخت. دکتر احمدی‌نژاد در دهه شصت، چهارسال به عنوان معاون و فرماندار ماکو و خوی و همچنین ۲سال به عنوان مشاور استاندار کردستان خدمت به مردم استانهای آذربایجان و کردستان را نیز پشت سرگذاشته و از سال ۱۳۷۲ در شرایطی که به عنوان مشاور فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی فعالیت می‌کرد به عنوان اولین استاندار استان جدید التأسیس اردبیل منصوب شد. ایشان در کنار راه‌اندازی تشکیلات اداری استان سه سال پی در پی بعنوان استاندار نمونه کشور انتخاب شد، استانداری اردبیل در زمان مدیریت ایشان علیرغم محدود بودن فصل کار عمرانی به دلیل سردسیری منطقه، در سالهای ۷۴ و ۷۵ طبق رده‌بندی سازمان برنامه‌ و بودجه در زمینه فعالیت عمرانی به عنوان استانداری برتر شناخته شد. دکتر احمدی‌نژاد پس از بازسازی ۷۵۰۰ واحد مسکونی تخریب شده در جریان زلزله که در طول مدت کوتاه ۷ماه صورت گرفته بود، مورد تقدیر قرار گرفت. محمود احمدی‌نژاد در مهرماه سال۱۳۷۶ به دوره خدمت در استانداری اردبیل پایان داده و از آن پس تا کنون به عنوان عضو هیأت‌علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت مشغول تدریس و انجام فعالیت‌های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بوده است. وی در ۱۳ اردیبهشت ماه سال۱۳۸۲ طبق مصوبه دویست و چهل‌و هفتمین جلسه متناوب و دومین جلسه اعضاء دوره دوم شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار تهران انتخاب شد و دوره‌ دیگری از تجربه خدمتگزاری خود را در کلان شهر تهران آغاز نمود. ● سوابق و تجربیات ذیل را نیز می‌توان به متن زندگینامه وی اضافه کرد: ▪ روزنامه‌نگاری. ▪ مؤسس و عضو انجمن تونل . ▪ عضو انجمن مهندسین ایران. ▪ عضو انجمن مهندسین راه و ترافیک آسیا و اقیانوسیه . ▪ عضو اولین شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت . ▪ عضو اولین شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت . ▪ عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین . ▪ عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی. دكتر محمود احمدي نژاد در مرحله دوم نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري كه در روز سوم تيرماه برگزار شد، با كسب بيش از 17 ميليون راي به عنوان ششمين رييس جمهور ايران اسلامي برگزيده شد. رئوس برنامه‌هاي دولت نهم : 1. راهبردهاي كلان : ارزشها: ـ مهرورزي ـ عدالت‌گستري ـ خدمت به بندگان خدا ـ پيشرفت و تعالي مادي و معنوي كشور آرمان: زمينه‌سازي‌حكومت‌عدل‌از‌طريق‌احياي‌مجدد‌تمدن‌اسلامي هدف بنيادي: ـ توسعه عدالت محور ـ اقامة قسط توأم با مهرورزي ـ خدمت ـ تعالي ـ پيشرفت رسالت: ـ برقراري امنيت ـ تعالي جامعه ـ تعالي فرد راهبرد كلان ـ بسط عدالت ـ توسعه همه‌جانبه و‌درونزا مبتني‌بر اسلام ناب محمدي (ص) ـ بكارگيري علوم و فنون پيشرفته براي تحقق عدالت ـ ارتقاء سلامت ـ ارتقاء رفاه راهبرد فرهنگي: ـ اعتلاي فرهنگ عمومي ـ اعتلاي كرامت انساني ـ اعتلاي آزادي‌هاي مشروع ـ صداقت در گفتار ـ سلامت در عمل ـ امانت‌داري ـ وفاي به عهد ـ ايثار ـ پاسخگويي به مردم ـ توسعة ساير ارزش‌هاي اسلامي راهبرد اجتماعي ـ اعتلاء و ارتقاء عمومي سطح سلامت و توانمندي ـ دسترسي برابر به فرصت‌ها ـ ايجاد اشتغال ـ تأمين اجتماعي براي آحاد مردم راهبرد سياسي: ـ حفظ استقلال همه جانبه كشور ـ تعالي بين‌المللي بر مبناي عدالت ـ صلح و عزت براي همه ـ مبارزه با: ـ بي‌عدالتي ـ تبعيض ـ ناامني ـ تحقير ملت‌ها ـ جنگ‌افروزي راهبرد علمي و فن‌آوري: ـ توليد علم ـ بومي كردن علوم بر مبناي فرهنگي ملّي ـ استفاده از علوم و فنون و تحقيقات ساير كشورها راهبرد اقتصاد: ـ خوداتكايي در توليد ـ فعال نمودن ظرفيت‌هاي اقتصادي ـ توليد براي صادرات ـ توزيع عادلانه ثروت ـ ايجاد اشتغال ـ محروميت‌زدايي ـ رفع تبعيض ـ ارتقاء قدرت خريد مردم ـ رفاه اجتماعي راهبرد اداري: ـ سپردن كارها به مردم ـ ايفاء نقش نظارت عالي ـ رجحان بخش‌هاي تعاون و خصوصي‌ براي فعاليت‌هاي تصدي‌گري ـ روان‌سازي چرخش امور ـ مبارزه با فساد و تبعيض و رشوه‌خواري ـ توسعة اختيارات استاني راهبرد آموزشي: ـ شكوفايي استعدادهاي فطري در ساية تربيت ديني ـ تقويت روحية نشاط ـ تلاش در جهت طراحي نظام يكپارچه راهبرد حقوقي: ـ تقدم حقوق عمومي به حقوق خواص ـ حاكميت حقوق عادلانة اسلامي راهبرد دفاعي: ـ حفظ آمادگي‌هاي رزمي، همبستگي، علمي و فني براي مقابله با تهديدات ـ توسعة راهبرد دفاعي ـ توسعة فن‌آوري‌هاي لازم با نگاه به توليد داخلي ـ استفاده از تجهيزات پيشرفته ـ مشاركت نيروهاي مسلح در سازندگي كشور در زمان صلح راهبرد امنيتي: ـ جلب رضايت مردم با بسط عدالت و خدمت‌رساني ـ ايجاد اشتغال ـ تقويت پايه‌هاي علمي ـ اقتصادي ـ ارتقاء توان دفاعي كشور راهبرد بودجه‌اي: ـ كاهش مخارج جاري دولت ـ تخصيص درآمد نفت به سرمايه‌گذاري ـ رفع محروميت‌ها و تبعيض‌ها ـ اتمام طرح‌هاي نيمه‌تمام ـ جلوگيري از اسراف ـ ايجاد دولت كم‌هزينه و پرفايده امتیازات و بایسته‌های دولت نهم از دیدگاه مقام معظم رهبری : الف) رمز حمایت خاص مقام معظم رهبری از دولت نهم براساس آنچه رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند، ایشان نسبت به همه دولت‌ها رویکرد حمایت‌گونه داشته‌اند؛ اما همانگونه که معظم‌له در فروردین ۱۳۸۶ در حرم شریف رضوی فرمودند ایشان از دولت احمدی‌نژاد به طور خاص حمایت می‌کنند. رهبر معظم انقلاب در دیدار خود با اعضای هیات دولت بار دیگر حمایت خاص خود را از دولت نهم ابراز داشته و تصریح فرمودند: «قدردانی از دولت به علت برخورداری از خصوصیات ممتازی است که در منطق اسلامی، معیار واقعی تشخّص و شرافت محسوب می شود».تبیین بیانات مقام معظم رهبری علت این نوع حمایت را روشن می‌کند: ۱- مهم‌ترین علت اینکه دولت احمدی‌نژاد‌« هم در قول و شعار و هم در عمل، نشان می دهد که به اصول انقلاب و ارزش‌های انقلاب پایبند است» (۴/۶/۸۶) رهبر معظم انقلاب این نوع پایبندی دولت را پدیده‌ای معجزه‌آسا و بی‌نظیر برای انقلاب تعریف می‌کنند؛ چرا که دولت احمدی‌نژاد همان اصول و مبانی را برنامه عمل خود قرار داده که در اول انقلاب اعلام شده بود.(۴/۶/۸۶) اهمیت این مسأله از آنجاست که وقتی سران قوای سه‌گانه در قول و فعل پایبندی به اصول انقلاب را نشان دهند سبب زنده ماندن این اصول در سطح جامع می‌شود. معظم له در دیدار اخیر خود ، بار دیگر بر همین معیار تاکید نموده، فرمودند: « زنده کردن و بازسازی برخی خصوصیات جوهری انقلاب و منطق امام ـ و مقابله با کسانی که می خواستند این ارزشها و مفاهیم اساسی را منسوخ کنند از خصوصیات بسیار برجسته این دولت است.» (۲/۶/۸۷) ۲- دولت احمدی‌نژاد سعی دارد برنامه‌های خود را براساس مهم‌ترین اصل اسلامی یعنی عدالت تنظیم کند. فارغ از میزان موفقیت دولت در این راه، «نفس رویکرد دولت به عدالت بسیار با ارزش است.» مقام معظم رهبری ضمن بیان این مطلب خطاب به هیأت دولت می‌فرمایند.« وقتی عدالت رو آمد و به عنوان یک معیار و شاخص اصلی مورد توجه قرار گرفت، به طور قهری در برنامه‌ها هم خواهد آمد.»(۴/۶/۸۶) معظم له در دیدار اخیر نیز از رویکرد عدالت خواهی دولت تجلیل نموده فرمودند:« عدالتخواهی حقیقی و استکبار ستیزی از جمله شعارهای انقلابی دولت است و هر کس که پیشرفت کشور را با هدایت انقلاب متصور می داند، قدردان این ویژگی است.» (۲/۶/۸۷) ۳- تلاش و جدیت فراوان اعضای هیأت دولت و پرکاری آنها موضوع دیگری است که رهبر معظم انقلاب از آن حمایت زیادی دارند و در بیانات مختلف از آن به عنوان یک ویژگی با ارزش دولت نهم یاد نموده‌اند. معظم له در سخنرانی اخیر نیز کابینه نهم را دولت کار و اقدام خوانده، فرمودند:« انرژی، تحرک، نشاط کار و جدیت در خدمت به مردم، ویژگی بسیار با ارزش و مستمر دولت است که پس از سه سال همچنان برجسته است و سفرهای استانی یکی از نمودهای آن بشمار می رود.» (۲/۶/۸۷) ۴- مردمی بودن دولت نهم، ویژگی دیگر آن از منظر رهبر معظم انقلاب بوده، در این باره فرمودند:« شرافت شما در همسطح بودن با ملت ـ ساده زیستی و تماس و انس مستمر با مردم است و تجلی عملی این خصوصیات در رفتار رئیس جمهور و هیأت دولت باعث جلب اعتماد بیشتر مردم و ریشه کن شدن بلای اسراف و اشرافی گری می شود.» (۲/۶/۸۷) ب) نقاط قوت دولت نهم همانگونه که گذشت رهبر معظم انقلاب بیانات، رهنمودها و توصیه‌های زیادی را خطاب به دولتمردان کنونی داشته‌اند. ایشان طی سخنرانی‌های مختلفی به ذکر ویژگی‌های مثبتی از دولت نهم می‌پردازند که وجه عملی به خود گرفته و به عنوان شاخصه‌‌ی واقعی دولت قابل ذکر است. این موارد عبارتند از: ۱- رهبر معظم انقلاب بعد از گذشت یک سال از دوران خدمت دولت نهم در دیدار با اعضای هیأت دولت(۶/۶/۸۵) به ذکر شاخصه‌های اصول‌گرایی می‌پردازند که در ضمن آن برخی از این شاخصه‌ها را به عنوان شاخصه‌ی تحقق یافته در عملکرد دولتمردان کابینه نهم ذکر می‌کنند و می‌توان از آنها به عنوان نقاط مثبت دولت نهم یاد کرد: ۱/۱- ساده زیستی و مردم‌گرایی؛ ۲/۱- اجتناب از اسراف و ریخت و پاش؛ ۳/۱- تلاش بی‌وقفه برای خدمت رسانی؛ ۲- مقام معظم رهبری یک سال بعد در دیدار با اعضای هیأت دولت(۴/۶/۸۶) نیز نوعی رفتارشناسی از دولت نهم ارائه می‌دهند و موارد ذیل را به عنوان تلقی خود از رفتار دولت نهم طی دو سال اولیه آغاز کار دولت بیان می‌کنند: ۱/۲- «اولاً مسأله پایبندی به ارزش‌هاست که خیلی شاخص مهمی است. دولت، هم در قول و شعار و هم در عمل، نشان می‌دهد که به اصول انقلاب و ارزش‌های انقلاب پایبند است.» ۲/۲- « دوم همین پایبندی به عدالت است. ممکن است شماها نتوانسته باشید - یا تا آخر هم نتوانید- همه‌ی آنچه را که در مورد عدالت می‌باید انجام داد، انجام بدهید؛ لکن نفس رویکرد شما به عدالت، چیز بسیار باارزشی است و هرمقداری که می‌توانید بایستی حرکت کنید.» ۳/۲- «پایبندی به خدمت هم یکی از شاخصه‌های این دولت است که قابل ارج‌گذاری و ذکر است.» ۴/۲- «پرکاری این دولت هم انصافاً چیز برجسته‌ای است؛ حتی بعضی‌هایی که مخالف هم هستند، این را نمی‌توانند انکار کنند.» ۵/۲- « خصوصیت دیگر، شجاعت این دولت وقاطعیت اوست.» رهبر معظم انقلاب در ادامه این مطلب سهمیه‌بندی بنزین را نشانه‌ی شجاعت دولت می‌دانند. ۶/۲- روحیه تحول‌گرایی و نوآوری دیگر ویژگی مورد اشاره رهبرمعظم انقلاب است. ۷/۲- « یک خصوصیت دیگر این است که این دولت در برابر زیاده‌خواهی‌های استکبار، دچار انفعال نشد. این ایستادگی در مقابل زیاده‌خواهی استکبار و احساس عزتی که در این میدان می‌شود، به نظر من یکی از خصوصیات این دولت است.» ۸/۲- « رساندن خدمت به افراد محروم جامعه و عدالت این مسئله‌ی سفرهای استانی خیلی مهم است.» ۳- رهبر معظم انقلاب در بیانات دیگر تصمیم قاطع دولت نهم بر خدمت خستگی‌ناپذیر به مردم، به میدان آوردن همه توان خود و پررنگ کردن هدف‌های بلند انقلاب را از شاخصه‌های قابل مشاهده دولت احمدی‌نژاد ذکر می‌کنند.(۵/۱/۸۵) ۴- یکی دیگر از شاخصه‌های دولت احمدی‌نژاد امید دادن به مردم است که رهبر معظم انقلاب بیان می‌کنند.(۴/۶/۸۶) ۵- مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با اعضای هیأت دولت بار دیگر بر خصوصیات ممتاز دولت نهم تأکید کردند. ایشان در این دیدار(۲/۶/۸۷) مسائلی همچون کار و تلاش و جدیت در خدمت‌رسانی، انطباق شعارها و گفتمان دولت با شعارها و گفتمان امام(ره) و انقلاب اسلامی، عدالت خواهی، اعاده عزت ملی و استقلال حقیقی و مردمی بودن را از ویژگی‌های مثبت دولت نهم دانستند. ج) وظایف و بایسته‌های دولت نهم : روشن است که حمایت خاص مقام معظم رهبری از دولت احمدی‌نژاد به دنبال خود تکالیف و وظایف مهمی را برعهده احمدی‌نژاد و کابینه‌ی وی می‌گذارد. از همین رو رهبر معظم انقلاب هم در بیانات مختلفی این وظایف و بایسته‌ها را گوشزد نموده‌اند. به طور کلی می‌توان مهم‌ترین انتظارات معظم‌له از دولت نهم را به صورت ذیل ارائه نمود. ۱- استمداد دائمی از خدا: کمک خواستن از خداوند، انس با او و با قرآن، امید به خدا و توکل نمودن بر او از جمله توصیه‌های دائمی مقام معظم رهبری به دولتمردان نهم است که در قالب بایسته‌های این دولت مطرح می‌شود. دلیل این امر هم اینکه از نظر معظم‌له اولاً غفلت از خداوند سبب می‌شود تا خدمت‌های دولت با هوی و هوس آمیخته شود(۶/۶/۸۵) و ثانیاً خستگی روحی حاصل شود. و این خستگی روحی انسان را از رسیدن به اهداف باز می‌دارد. بنابر این برای رفع این خستگی باید از خداوند کمک خواست(۱۷/۷/۸۴) ثالثاً این تاکید بر خدامحوری از آن جهت است که دولت اصول‌گرای نهم گرفتار دام‌هایی که برخی از دولتمردان قبلی شده بودند نشود چرا که اصول‌گرایی آمیخته با ارزش‌های اسلامی است و لذا باید خدامحوری رکن اولیه آن باشد. ۲- پرهیز از غرور وخودشیفتگی: زمانیکه یک دولت، عزم، تحرک و شوق زیادی جهت خدمت‌رسانی به‌مردم داشته باشد ممکن است تمامی خدمات صورت گرفته را در نتیجه عملکردخود بداند؛ بنابر این مقام معظم رهبری یکی از وظایف دولت را پرهیز از غرور خود شیفتگی می‌دانند. ایشان در سخنرانی(۴/۶/۸۶) خطاب به هیأت دولت می‌فرمایید: «هرکاری که شما کردید به توفیق الهی بود، با قوتی بود که خدا به شما داده بود. با شوقی بود که خدا در دلتان گذاشته بود، با فرصتی بود که خدا برای خدمتگزاری به شما داده بود. بنابراین در چاله‌ی غرور نیفتید که بیرون آمدن از این چاله خیلی دشوار است» همین توصیه مؤکد را که در شکل یک وظیفه برای دولت نهم مطرح است در بیانات (۱۷/۷/۱۳۸۴) و (۶/۶/۸۵) به شکل بارزی مطرح شده است. ۳- همراه‌سازی عدالت با معنویت و عقلانیت: رویکرد دولت نهم به گسترش عدالت سبب برانگیخته شدن حمایت خاص مقام معظم رهبری از این دولت شده است؛ لکن معظم‌له در مورد چگونگی برقراری عدالت تکالیف مهمی را به دولتیان می‌فرمایند: «اگر بخواهیم عدالت به معنای حقیقی خودش در جامعه تحقق پیدا کند، با دو مفهوم دیگر بشدت در هم تنیده است؛ یکی مفهوم عقلانیت است؛ دیگر معنویت. اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی که شما دنبالش هستید نخواهد بود؛ اصلا عدالت نخواهد بود.»(۸/۶/۸۴) رهبر معظم انقلاب در ادامه می‌فرمایید: «عقلانیت به خاطر این است که اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت به کار گرفته نشود، انسان به گمراهی و اشتباه دچار می‌شود. خیال می‌کند چیزهایی عدالت است، در حالی که نیست» همچنین از نظر ایشان «عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوی عالم وجود و کائنات نباشد به ریا کاری و دروغ و انحراف و ظاهر سازی و تصنع تبدیل خواهد شد.» (۸/۶/۸۴) رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود با هیأت دولت نیز معنویت و عقلانیت را لازمه برقراری عدالت می‌دانند.(۲/۶/۸۷) ۴- همراه سازی پیشرفت و عدالت: دیگر وظیفه دولت در برقراری عدالت نظر به پیشرفت و توسعه است به این معنا که در برنامه‌های توسعه باید عدالت را در نظر گرفته و همسان با یکدیگر آنها را برقرار سازد. مقام معظم رهبری اولین بار این موضوع را در دیدار با نمایندگان مجلس هشتم مطرح فرموده و تصریح نمودند: «عنصرپیشرفت باید نگاه ما را به‌استعدادهای بیشمار پراکنده در میان‌ملت، معطوف سازد و ظرفیت‌های تولید و خلاقیت و درخشش توانائیهای گوناگون در همه‌ی زمینه‌ها را در نگاه ما برجسته کند و عنصر عدالت باید نابرخورداران از فرصت‌ها و توانائیهای‌کشور را، از این مواهب‌الهی‌و عمومی برخوردار سازد.»(۷و۲۱/۳/۸۷) معظم‌له بار دیگر در دیدار اخیر خود با اعضای هیأت دولت نیز بر لزوم این مساله تاکید نمودند: «اگر بخواهیم ایران عزیز ما الگوی دیگران شود بایدپیشرفت و عدالت را بموازات هم مورد توجه کامل قرار دهیم» (۲/۶/۱۳۸۷) ۵- استفاده از کارشناسان و نخبگان: دیگر وظیفه دولت از دیدگاه رهبری تعامل‌‌مثبت‌وسازنده باکارشناسان‌ونخبگان است.دولت‌باید درتمامی تصمیم‌‌گیریهای خود دیدگاه کارشناسان را لحاظ نماید چراکه مشورت بدون در نظرگرفتن دیدگاه آنان معنای سازنده و مثبت نخواهد داشت. رهبر معظم انقلاب خطاب به رئیس جمهور می‌فرمایند: «نکته‌ی بعدی تعامل با نخبگان همفکر و با اخلاص است. باید با اینها تعامل داشته‌باشید.ما الان در طول این سالهای متمادی، بالاخره افراد زیادی داشتــه‌ایم که در این چرخه‌ی مدیریتی‌کشــور ورزخورده‌اند این ورزخوردن نیروها و ورزیده شدن آنها خیلی چیز با ارزشی است. این ظرفیتی است و از این ظرفیت مدیریتی حتما استفاده کنید. اینها به تدریج جمع شده‌اند و نباید آسان از دست داد.» (۶/۶/۸۵) رهبر معظم انقلاب همچنین در مورد لزوم کارشناسی بودن طرح‌ها می‌فرمایند:«کارکارشناسی را حقیقتاً جدی بگیرید به‌خصوص در کارهای مبنایی ‌و بنیانی، مثل مساله‌ی برنامه‌ریزی و بودجه‌نویسی، یا مسأله‌ی شوراها و امثال اینها. اگر کارکارشناسی‌عمیق،دقیق، همه جانبه‌ی متبحرانه‌ای انجام گرفت، این‌کار ماندگار خواهد شد؛ والاّ اگر چنانچه گوشه‌ی کارشناسی‌اش سائیده بود، زحمات‌‌ شما به‌هـدر خواهـد رفت.» (۴/۶/۸۶) معظم‌له در سخنــان‌ اخـیر خود هم‌ می‌فرمایند: «باید از دیدگاههای اصلاحی نخبگان و ظرفیت همه نیروها استفاده کرد.« (۲/۶/۸۷) ۶- نظارت بر عملکرد زیرمجموعه و ارزیابی افراد: مقام معظم رهبری در بیانات خود خطاب به هیات دولت(۶/۶/۸۵) مساله نظارت بر عملکرد زیر مجموعه را جزء شاخصه‌های اصولگرایی می‌داننـدکه دولت نهم باید مد نظر داشتـه باشد. ایشــان در (۱۷/۷/۱۳۸۴) نیز با تاکیــد بیشتــر می‌فرماینــد: «الان هم به آقای دکتر احمدی‌نژاد و به شماها می‌گویم؛ دائم مأموران و منتخبان خودتان را زیر نظر داشته‌باشید؛ دائم نگاه‌کنید و از اینها غافل‌نشوید.»ایشان بایادآوری نامه امام‌علی(ع) به مالک اشتر معتقدند که اگر ثابت شود و گزارش‌های متواتر و مسلمی برسد که فردی خیانت کرده باید مجازات شود.(۱۷/۷/۸۴). در کنار این مساله رهبر معظم انقلاب دولت را مکلف می‌دانند که از افراد شایسته و توانمند تجلیل به عمل آورد و شایسته سالاری را مد نظر قرار دهد: « همین شایسته سالاری به معنای واقعی کلمه باید مورد توجه باشد» معظم‌له با یادآوری فراز دیگری از نامه امام علی(ع) به مالک اشتر در معنای سخن امام علی(ع) می‌فرمایند: «نه از روی دوستی و رفاقت کسی را انتخـاب‌ کن، که ملاک‌ها را در او رعایت نکنی، نه از روی استبـداد و خودکامگی؛ انسان بگوید می‌خواهم این فرد باشد؛ بدون این که ملاک و معیاری را رعایت کند یا با اهل فکر و نظر مشورت کند.»(۱۷/۷/۸۴) ۷- مقابله با فساد: در این موضوع هم رهبر معظم انقلاب تاکیدات فراوانی دارند به گونه‌ای که معظم‌له خود می‌فرمایند: «مبارزه با فساد، یکی دیگر از وظایف بسیار مهم است. من درباره مبارزه‌ی با فساد این قدر در صحبت‌های عمومی و خصـوصی حرف زده‌ام که فکـرمی‌کنـم تکراری است.»(۸/۶/۸۴) ایشـان در بیـان شاخصه‌های اصول‌گرایی که دولت باید آنها را مورد توجه قرار دهد، فساد ستیزی و سلامت‌اعتقادی و اخلاقی مسئولان‌کشور بخصوص مسئولان عالی‌رتبه در سطوح دولت و معاونین را مورد تاکید قرار می‌دهند.(۶/۶/۸۵) ۸- اعتزار به اسلام: رهبر معظم انقلاب در توضیح این مسأله می‌فرمایند: اعتزار به اسلام یعنی اینکه دولت باید با شجاعت و صراحت مواضع اسلام را بیان کند و در مجامع بین‌المللی باکی از این مساله نداشته باشد. (۶/۶/۸۵) ۹- تامین عزت ملی: این مقوله هم یکی دیگر از وظایف اساسی هر دولتی و از جمله دولت نهم است. رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: «یک ملت اگر احساس عزت کرد پیشرفت خواهد کرد و خواهد بالید؛ اما اگر توسری خورد، استعدادها در او خفه خواهد شد. آنچه مایه‌ی عزت یک ملت است. مثل تراث عظیم فکری و فرهنگی وعلمی در مقابل چشم آنها قرار می‌گیرد.»(۸/۶/۸۴) البته از دیدگاه رهبر معظم انقلاب دولت نهم در این زمینه تلاش تحسین برانگیزی داشته است و به‌نوعی به اعاده عزت ملی و استقلال حقیقی کشور پرداخته است(۲/۶/۸۷). ۱۰- مشخص‌نمودن اولویت‌های کاری: مقام‌معظم‌رهبری همواره در بیانات خود خطاب به ‌هیـأت دولت مساله کمبـود وقت و گذشت سـریع‌ زمان را متـذکر شده‌اند و از این‌رو بر اولویت بندی کارها تاکیـد زیادی دارند: «اولویت‌های کاری را مشخص کنیـد؛ معنـایش این نیست که به‌کارهای غیر اولی نپردازیـد؛ نه، چند نقطه‌ی برجسته را که می‌تواند در بخش‌های دیگر اثر بگذارد و حالت سرفصل و چهار راه به خود می‌گیرد، اینها را مشخص کنید چه در زمینه‌های اقتصادی، چه در زمینه‌های فرهنگی و چه در بقیه‌ی زمینه‌هایی که موجود است - و به طور مداوم روی آنها تکیه‌ کنیـد؛ اگر امـر دائر شـد بین آنها و غیر آنها، آنها را مقـدم بدارید.» (۶/۶/۸۵) ۱۱- سرعت همراه با دقت: پرهیز از شتابزدگی و پرهیز از افراط و تفریط دو مقوله اساسی دیگر است که دولت نهم باید مورد توجه قرار دهد. همانگونه که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: سرعت بدون دقت مساوی است با شتابزدگی و این شتابزدگی خود سبب عقب افتادن کارها می‌شود.(۶/۶/۸۵) این توصیه آمرانه را رهبری در مراسم تنفید حکم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد (۱۲/۵/۸۴) هم مورد تاکید قرار دادند و فرمودند: «آرمانها باجدیت تعقیب شود، اما هیچ‌گونه شتابزدگی به‌وجود نیاید» همچنین معظم‌له در دیدار با هیات دولت (۱۷/۷/۸۴) با بیان فرازی از نامه‌ امام علی(ع) به مالک اشتر بر پرهیز دولت از افراط و تفریط تاکید دارند. ۱۲- اهتمام به علم و پیشرفت علمی: از دیدگاه مقام‌معظم رهبری علم سبب بوجود آمدن قدرت و اقتدار ملی می‌شود. از نظر ایشان «عقب ماندگی علمی، حتما عقب‌ماندگی سیاسی،اقتصادی و فرهنگی را به‌دنبال خود دارد.»(۴/۶/۸۶) بنابراین معظم‌له در توصیه‌های مؤکدی یکی از وظایف اساسی دولت نهم را جدی گرفتن نهضت علمی می‌دانند. از نظر ایشان اهتمام به علم و پیشرفت علمی یکی دیگر از شاخصه‌های مهم اصولگرایی است و دولت نهم به عنوان یک دولت اصول‌گرا باید از طریق آن به کسب آرمانها بپردازد.(۶/۶/۸۵) ۱۳- اطلاع رسانی هنرمندانه: رهبر معظم انقلاب آگاهی دادن به‌ مردم در مورد میزان عملکرد دولت و تفهیم اقدامات دولت به آنان جهت امیدوار ساختن، جلب حمایت و روشنگری در مقابل انتقادات را به عنوان یک وظیفه مهم مکرراً به اعضای هیأت دولت فرموده‌اند. ایشان حتی در مورد نحوه صحیح اطلاع‌ رسانی می‌فرمایند: «البته کار اطلاع رسانی، کار ظریفی است؛ این طور نیست که یک نفر مقابل دوربین بنشیند و خطاب به مردم بگوید که ما این کار را کردیم، آن کار را کردیم؛ مردم هم وقتی شنیدند، کاملاً قبول کنند. اطلاع‌رسانی یک‌کار هنرمندانه است.خوراک و مایه‌ی اصلی‌اش را به رسانه‌ی‌ملی بدهید. رسانه‌ملی هم کارکند؛ به‌طور هنرمندانه اطلاع‌رسانی کنید تا مردم تاعمق جانشان قبول کنند.»(۴/۶/۸۶) معظم‌له در دیدار اخیر خود با اعضای هیات دولت بار دیگر بر مساله اطلاع رسانی هنرمندانه تاکید نمودند(۲/۶/۸۷) ۱۴- خدمت رسانی محسوس: منظور رهبر معظم انقلاب از این مساله یعنی این که خدمات دولت باید تأثیر و نمود واقعی در زندگی مردم داشته باشد. «واقعاً گاهی اوقات دولت‌ها سرمایه گذاری‌هایی کردند که خیلی هم کلان نبوده؛ اما اثرش را مردم در مقابل چشمشان دیدند. گاهی هم چند برابر آن سرمایه‌گذاری می‌کنیم یا از صندوق ذخیره‌ی ارز فلان مبلغ برداشت شد؛ اما هیچ اثری در زندگی مردم مشاهده نمی‌شود. سعی کنید خدمت رسانی شما مابازا داشته باشد.» (۸/۶/۸۴) ۱۵-پاسخگویی و مسئولیت‌پذیـری: این موضـوع را مقـام ‌معظم ‌رهبـری از شاخصه‌های اصول‌گرایی می‌دانند که دولت‌نهم باید مورد توجه قراردهد.(۶/۶/۸۵) در جایی دیگر معظم‌له خطاب به دولتیان می‌فرمایند: « نظام پاسخگویی را برای خودتان متحّتم بدانید. واقعا وزیر در حوزه‌ی کار خودش، مدیران وزارتی در حوزه کار خودشان، معاونان هر کدام در حوزه‌ی کار خودشان پاسخگو باشند. یعنی هم در برابر خطایی که انجام می‌گیرد، هم در برابر کار لازمی که باید انجام می‌گرفته و انجام نمی‌گیرد.»(۸/۶/۸۴) ۱۶- کار جمعی و متوازن: انتظار رهبرمعظم‌انقلاب در این‌زمینه این‌که تمامی بخش های دولت در جهت تکمیل یکدیگر حرکت نموده و با هم هماهنگ باشند. مثلاً اگر وزارت‌خارجه با یک‌کشور روابط مطلوبی ندارد نباید بخش های اقتصادی قرار دادهای کلان با کشور مذکور منعقد کنند.(۸/۶/۸۴) ۱۷- محق دانستن مردم: در این باره مقام معظم رهبری با استفاده از نامه امام علی(ع) به مالک اشتر معتقدند که نگاه عمومی دولت باید این باشد که همیشه در قضاوت‌های خود مردم را حاکم، طلبکار و محق بداند و خود را بدهکار. از نظر معظم‌له نه تنها رئیس دولت باید خود را در برابر مردم پاسخگو بداند؛ بلکه اگر در بین مردم قشرخاصی را مورد حمایت قرار می‌دهد،آنها را هم در قبال‌مردم پاسخگو دانسته و مردم را نسبت به آنها طلبکار.(۱۲/۵/۸۴) ۱۸- توجه به عامه‌مردم و عدم حمایت از گروهی خاص: در این زمینه نیز رهبر معظم انقلاب با توجه به نامه امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر معتقدند که نگاه دولت باید به توده مردم و عامه مردم باشد. نه اینکه گروه خاصی را مورد توجه قرار دهد؛ چرا که از نظر معظم‌له گروه‌های خاص هیچ کاره‌اند و در مواقع خطر هیچ‌کاری از آنها برنمی‌آید. ایشان در ذیل فرازی از نامه امام علی(ع) می‌فرمایند: «ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامه‌ی مردم است. چرا؟ چون اگر عامه‌ی مردم نارضایی داشته باشند رضایت و خشنودی گروههای خاص از تو بکلی پامال می‌شود.»(۱۷/۷/۸۴) بر همین اساس رهبر معظم انقلاب دیدگاه افرادی که دولت نهم را با عنوان پوپولیسم معرفی می‌کنند به شدت زیر سوال برده و می‌فرمایند: «پایه‌ی دین توده‌ی مردمند این جلمه را امیرالمؤمنین دارد می‌گوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسم علوی است.»(۱۷/۷/۸۴) ۱۹- استقبال از انتقاد هر چند غیر خیرخواهانه: از دیگر وظایف دولت از نظر رهبر معظم انقلاب توجه به انتقادات، عصبانی‌نشدن و پذیرش آنهاست. معظم‌له دارا بودن سعه صدر در مقابل مخالفین و تحمل نمودن آنها را جزء شاخصه‌های اصولگرایی می‌دانندکه دولت نهم باید مد نظر داشته باشد.(۶/۶/۸۵) ایشان در جایی دیگر خطاب به اعضای هیأت دولت می فرمایند: «از انتقاد هم اصلاً عصبانی نشوید. بعضی از انتقادکن‌های از دولت، هدفشان این است که شما را عصبانی کنند. بعد هم شما از انتقاد - ولو غیرخیرخواهانه باشد- استقبال کنید؛ چون گاهی در انتقادهای خصمانه هم حقایقی وجود دارد که انتقاد کننده از روی خیرخواهی نمی‌گوید اما انتقادش واقعی است.»(۴/۶/۸۶) معظم‌له در دیدار اخیر خود هم فرمودند که دولت باید انتقادات منصفانه و کارشناسانه را با گوش جان بشنود و با بررسی و توجه کافی و کامل، به این انتقادهای صحیح عمل کند.(۲/۶/۸۷) ۲۰- رعایت قانون: قانون‌گرایی یکی از شاخصه‌های اصول‌گرایی است که رهبر معظم انقلاب آن را در مورد دولت ضروری می‌دانند. درباره لزوم رعایت قانون مقام معظم رهبری تذکرات جدی را به دولت نهم داشته‌اند و در دیدار اخیر خود با آنان نیز می‌فرمایند: « وقتی قانونی با سازوکار قانون اساسی در مجلس و شورای نگهبان تصویب شد، باید تا مادامی که تغییر نکرده حتما به آن عمل شود.» (۲/۶/۸۷) ۲۱- حرکت در جهت سند چشم‌انداز: یکی از تاکیدات راهبردی و مکرر رهبر معظم انقلاب خطاب به اعضای دولت نهم تنظیم برنامه‌های خود بر اساس سند چشم‌انداز ۲۰ ساله است. چرا که سند مذکور حاصل کارشناسی‌ها و مطالعات عمیقی است که حتما باید مورد توجه قرار گیرد. معظم‌له در دیدار با هیأت دولت می‌فرمایند:«نکته‌ی بعدی توجه دائم به‌سند چشم‌انداز است. این سند چشم‌انداز، مسئله‌ی مهمی است نباید هم تصور شودکه این سند یا سیاستهای کلی را کسانی نشسته‌اند و دارند تنظیم می‌کنند؛ نه. درست است که اینها یک فرایندی دارد و از یک جاهایی شروع می‌شود؛ لیکن آن کسی که در این زمینه کار و فکر می‌کند و تصمیم می گیرد، خود رهبری است؛ این سیاست‌ها، سیاستهای رهبری است. اینها باید در برنامه‌ها رعایت شود و نباید تخلف شود.»(۶/۶/۸۵) بر اساس اهمیت سند چشم‌انداز رهبر معظم انقلاب در اغلب دیدارهای خود با هیات دولت تنظیم جهت‌گیری برنامه‌های دولت در راستای سند چشم‌انداز را گوشزد نموده‌اند. ایشان در دیدار(۴/۶/۸۶) از اینکه در گزارش رئیس جمهور مقدار کمی به سند چشم‌انداز پرداخته شده انتقاد می‌کنند و تذکر می‌دهند که باید در همه برنامه‌ریزیها و اجرای برنامه‌ها سند چشم‌انداز مورد ملاحظه قرار گیرد. این در حالی است که معظم‌له در دیدار(۹/۷/۸۵) نیز تاکید نموده بودند که برنامه‌های دولت باید در راستای سند چشم‌انداز ۲۰ ساله باشد. همچنین مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با هیأت‌دولت سند چشم‌انداز را «نقشه راه حقیقی پیشرفت» کشور دانستند و نظارت بر برنامه‌ها و جهت‌گیری‌های سازمانها و دستگاهها را برای تشخیص انطباق آنها با سند چشم‌انداز و رصد میزان تحقق اهداف این سند، کاملا ضروری دانستند.(۲/۶/۸۷) ۲۲- توجه به سیاست‌های کلی اصل۴۴ : از زمانی که رهبر معظم انقلاب سیاست‌های کلی اصل ۴۴ را به دولتمردان نهم اعلام نموده‌اند تاکیدات فراوانی بر لزوم توجه به این سیاست‌ها و اجرای صحیح آنها داشته‌اند. بر اساس دیدگاه مقام معظم رهبری، دولت موظف است سیاست‌های اصل ۴۴ را بر اساس شکوفایی اقتصادی همراه با عدالت به پیش ببرد. یعنی همان سخن مقام معظم رهبری در مورد لزوم همراه سازی پیشرفت وعدالت. هدف معظم‌له این است که نیروهای مردمی در اقتصادکشور دخیل شوند که هم مساله سرمایه‌گذاری بخش خصوصی صورت گیرد و هم برقراری عدالت و یکسان سازی فرصت‌ها و امکانات برای عامه مردم. بنابراین آنچه دولت نهم باید مورد توجه قرار دهد این مساله است. مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود نیز اجرای صحیح و کامل سیاستهای اصل ۴۴ را زمینه‌ساز تحولی همه جانبه برشمردند و پیگیری جدی این سیاست‌ها را خواستار شدند.(۲۶/۸۷) ۲۳- حل معضل گرانی: از دیگر تاکیدات راهبردی رهبر معظم انقلاب به دولت‌نهم، حل معضل گرانی و جلوگیری از تورم است. معظم‌له در دیدار(۴/۶/۸۶) ضمن اعلام اینکه مساله‌ی گرانی‌ها باید به صورت ریشه‌ای حل شود معتقدند: «منتها کارهای ضربتی هم باید انجام داد. بالاخره نمی‌توان نشست تا این کارهای بنیانی، یک روزی به نتیجه برسد؛ نه. واقعا یک فکری بکنید؛ کاری بکنید.» ایشان در همین دیدار نسبت به گفتن برخی از حرف‌های نسنجیده که سبب تورم می‌شود به صورت جدی اخطار می‌دهند که باید از این حرف ها جلوگیری نمود. در دیدار (۹/۷/۸۵) نیز رهبر معظم انقلاب از گرانی‌های لجام گسیخته انتقاد نمودند و تلاش دولت را جهت حل این مساله خواستار شدند. ۲۴- رفع‌مظلومیت از فرهنگ: انتظار مقام‌معظم‌رهبری از دولت اصول‌گرای نهم در باب توجه به فرهنگ بسیار جدی است. ایشان در دیدار با اعضای هیأت دولت در (۴/۶/۸۶) فرمودند: «واقعاً مسأله‌ی فرهنگ را دست کم نگیرید. خیلی از مشکلات جامعه‌ی ما با فرهنگ سازی حل می‌شود.» ایشان در همین دیدار به مساله فرهنگ‌عمومی اشاره نموده و می‌فرمایند:«از جمله کارهایی‌که مسئوولین فرهنگی دولت خیلی باید به آن بپردازند و واقعاً یک دقیقه را در آن فروگذار نکنند، این است که به فرهنگ عمومی جامعه وابزارها و وسائل فرهنگی، جهت ارزش بدهند. چون تلاش زیادی شده تا جریانهای فرهنگی و عاملهای فرهنگی- هنر و ادبیات و شعر و سینما و بقیه- در جهت غیرارزشی حرکت کنند و راه بیفتند.» رهبر معظم انقلاب طی بیانات دیگری هم بر مساله رفع مظلومیت از فرهنگ، مهندسی فرهنگی و سنجیدن تمامی طرح‌ها، برنامه‌ها، قوانین و… بر مبنای فرهنگ اسلامی تاکید نموده‌اند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ تاریخ گز و برخوار

شیروانى جزى خلف مرحمت و غفران‏پناه میرزا محمّدعلى بیگ ابن میرزا محمّد شفیع بیگ ابن على مدد بیگ شیروانى كه در شعبان المعظم 1271 هجرى قمرى نسبت به وقف سنگاب یكى از درهاى ورودى مسجد جامع سلجوقى گز و احتمالاً تعمیرات خرابیهایى كه در ضلع غربى مسجد واقع شده و نیز در بازار قدیمى و خراب شده مجاور آن، دو سنگاب خوشرنگ از سنگ یشم كه كتیبه هر دو یكسان و داراى تاریخ سالهاى 1270-1271 هجرى قمرى بوده و از لحاظ ابعاد سنگاب مسجد بزرگتر بوده و نیز آن مرحوم سازنده و واقف حمام بزرگ قدیمى محله محمودآباد گز كه با طرح و معمارى بسیار قدیمى و با ارزش بنا گردیده است و در محل ورودى حمام یاد شده نیز یك سنگاب به همان مشخصات نصب و تاریخ 1271 هجرى قمرى منقوش كه حكایت از طبع بلند و سخى و مردم‏دوست و خیّر آن مرحوم دارد. براى حمام و مسجد گز موقوفاتى را از املاك خویش برقرار نموده كه به نظر مى‏رسد مورد استفاده حمام مزبور باشد. یك سنگاب نیز از موقوفات مرحوم شیروانى در مدرسه صدر بازار اصفهان موجود مى‏باشد كه تا برقرارى بناى مدرسه خروج سنگاب از مدرسه توسط واقف یاد شده تحریم گردیده است. تاریخ وقف سنگاب مزبور نیز 1271 هجرى قمرى است. توضیح اینكه خاندان شیروانى نیز از منطقه شیروان قفقاز به گز مهاجرت كرده و مقیم گشته و به كسب و تجارت تحصیل علم و معرفت پرداخته‏اند و هم اكنون بسیارى از فرزندان و نوادگان و نبیرگان وى در گز و اصفهان در قید حیات و مشغول زندگى مى‏باشد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

مبدع روش آموزش ناشنوايان در ايران و پايه‌گذار آموزش و پرورش پيش از دبستان و از پيشگامان فرهنگ و ادبيات كودكان. او در 1264ش در ايروان، از ايالات قفقاز، به دنيا آمد. پدر و جد وي از اهالي تبريز بودند. پدرش قناد، معمار و مجسمه‌ساز بود و در نقل داستانهاي كهن و اشعار شاهنامه تبحر داشت. مادربزرگش، بنفشه، زني باكفايت، طبيب محل و شاعر بود. اين دو نقش مهمي در پرورش استعدادهاي هنري و خلاقيت جبار داشتند. تحصيلات جبار به شيوة سنتي و مكتبخانه‌اي بود. او در پانزده سالگي مجبور به ترك تحصيل شد و به حرفه‌هاي پدرش روي آورد. در 1284ش، به دليل درگيريهاي مذهبي، به زندان افتاد. در آنجا، هفته‌نامة ملانهيب و سپس ملاباشي را مي‌نوشت و مصور مي‌كرد و به كمك همزنجير و همبندش براي فروش به خارج از زندان مي‌فرستاد. زندان در افكار و معتقدات او تغييرات بنيادي پديد آورد و از آن پس، با عشق به آرمان صلح و انساندوستي، فعالانه وارد زندگي فرهنگي و اجتماعي شد. باغچه‌بان تعليم و تربيت زنان و كودكان را مهم مي‌شمرد و به رغم مخاطرات موجود، پنهاني به تدريس سرِخانة دختران مي‌پرداخت. از اولين آثار او براي كودكان داستانهاي منظوم « قيزيللي ياپراق» (برگ زراندود) و «بايرامچيليق» (مژده‌رساني عيد) است. اين آثار، با نام جبار عسكرزاده، متخلص به عاجز، در 1290ش در ايروان چاپ شد. وي، در همين اوان، با نوشتن مقالات و سرودن اشعار، همكاري خود را با روزنامة فكاهي ملانصرالدين آغار كرد و در 1291ش به نشر هفته‌نامة فكاهي لك‌لك در ايروان پرداخت. با آغاز جنگ بين‌الملل اول و كشمكشهاي خونين ميان مسلمانان و ارامنه، ناگزير به تركيه مهاجرت كرد. در آنجا، ابتدا تحويلدار و سپس فرماندار شهر ايگدير شد؛ ولي چندي بعد ناگزير به قفقاز بازگشت. وي در 1297ش، در شهر نوراشين، از توابع ايالت ايروان، مدرسه‌اي تأسيس كرد كه به علت آشفتگي اوضاع دير نپاييد. در 1298ش، بر اثر شدت گرفتن خونريزيها در قفقاز، با خانوادة خود به ايران آمد. باغچه‌بان خدمات فرهنگي خود را، به عنوان معلم كلاس اول، در مدرسة احمدية مرند آغاز كرد و ديري نگذشت كه نحوة كار وي و پيشرفت شاگردانش جلب توجه نمود. اولين اثر او در ايران نمايشنامة «خرخر» است كه براي شاگردانش نوشت و در مدرسه اجرا كرد. در ايران زمان، امتياز تأسيس يك دبستان دخترانه را گرفت؛ ولي، به سبب مخالفتهاي متعصبان، موفق به افتتاح آن نشد. در 1299ش، به جهت حسن شهرتش، بنا به دعوت رئيس فرهنگ آذربايجان، به تبريز رفت و در آنجا به كار خود ادامه داد. در اين زمان، با روش تازة خويش نوشتن كتاب اول را براي كودكان آغاز نهاد. باغچه‌بان براي تدريس مواد گوناگون درسي، وسايل سمعي و بصري ساخت و كتاب الفباي آسان را براي تدريس فارسي به ترك‌زبانان بزرگسال نوشت. وي، با همكاري همسر و همكارش، صفيه ميربابايي، به تدريس دختران در كلاسهاي مخصوص نيز موفق شد. وي، در اين زمان، «جمعيت حمايت معلمين» و «جمعيت تئاتر» را تأسيس كرد و نمايشنامه‌هاي انتقادي، از جمله حيات معلمين و اِركَك خالاقيزي(خاله‌قزيِ‌نَر)، را نوشت. باغچه‌بان در 1303ش، بنا به پيشنهاد رئيس فرهنگ آذربايجان، كودكستاني به نام «باغچة اطفال» در تبريز تأسيس كرد و نام خانوادگي خود را از عسكرزاده به باغچه‌بان تغيير داد. وي، براي كودكان، بازيها و كاردستيهاي جديد و تزئينات و صورتكهاي گوناگون ساخت و شعر، سرود و نمايشنامه نوشت، و به ياري همسرش، كه با موسيقي آشنا بود، در كودكستان نمايشهاي آهنگين اجرا كرد. در1305، با توجه به حالات يك كودك ناشنوا در «باغچة اطفال» به فكر تدريس به ناشنوايان افتاد و كار تدريس به كر و لالها را با سه پسر ناشنوا آغاز كرد. باغچه‌بان در آموزش ناشنوايان هيچگونه تجربه قبلي يا دسترسي به كتاب و مقالاتي در اين باره نداشت. او، در پرتو تجربة شخصي، به نقش مهم حس‌ باصره و لامسه در آموزش زبان به ناشنوايان پي برد. صداهاي زبان فارسي را به دو دستة حنجره‌اي(آوايي) و تنفسي(بي‌آوا) و هر يك از اين دو گروه را به ممتد و غير ممتد تقسيم كرد. وي «الفباي دستي گويا» را، كه در نوع خود در جهان بي‌نظير است، بر پايه ويژگي صداها و شكل حرفها ابداع كرد. در اين الفبا، بر خلاف بعضي الفباهاي دستي ديگر، از يك دست استفاده مي‌شود. اين نشانهاي دستي، ضمن اينكه كمك به لبخواني است، وسيله‌اي براي تعليم و اصلاح تلفظ نيز هست. باغچه‌بان، به‌رغم خدمات فرهنگيش، مجبور به ترك تبريز شد و در1306 به دعوت رئيس فرهنگ فارس به شيراز رفت. در همان سال، «كودكستان شيراز» را تأسيس كرد و به نوشتن شعر، چيستان و نمايشنامه‌هاي گوناگون پرداخت كه، از آن ميان، مجموعه شعر زندگي كودكان و نمايشنامة گرگ و چوپان را در1308و نمايشنامة پيروترب‌ و خانم‌خزوك را در 1311خود مصور و چاپ كرد و وسايل و بازيهاي گوناگوني براي پرورش حافظه، حواس و اندامهاي تكلم ساخت. برنامة كودكستانش شامل ورزش، گردش در كوه و صحرا، تمرين رختشويي، تعليم بنايي و خشت‌زني و مجسمه سازي و كار بافتني و آداب معاشرت و غيره بود. در همين زمان، كار تئاتر را نيز ادامه داد و با همكاري نصرالله شادروان، چندين نمايشنامة انتقادي به صحنه آورد. از اين رو مي‌توان گفت كه در دهة اول قرن چهاردهم در كشور ما از نظر آغاز آموزش و پرورش ابتدايي و آموزش كودكان استثنائي و ايجاد فرهنگ و ادبيات كودكان برجستگي چشمگيري داشته‌است. در پايان 1311، باغچه‌بان به تهران آمد. او قصد داشت مؤسسه‌اي براي پژوهشهاي روانشناسي و تربيتي تأسيس كند كه به دليل نداشتن پشتيباني مادي و معنوي از آن منصرف شد. در اين ايام، ناگزير مدت كوتاهي در يك كارخانة سيگارپيچي مشغول كار شد. در آذر 1312، باغچه‌بان، با چاپ اعلاني در روزنامة اطلاعات دربارة آموزش ناشنوايان، اولين كلاس ناشنوايان را، در مطب دوستش، با يك شاگرد، داير كرد. تعداد شاگردان به تدريج به پنج نفر افزايش يافت. در پايان سال تحصيلي، وزارت فرهنگ، با احساس رضايت از نتيجة آموزش ناشنوايان، ماهانه‌اي به مبلغ چهل تومان براي دبستان مقرر داشت و «دبستان كر و لالها» رسماً آغاز به كار كرد. در همان سال، باغچه‌بان تلفن گنگ يا سمعك استخواني را اختراع كرد و به ثبت رسانيد. اين سمعك وسيلة انتقال صوت از طريق دندان به مركز شنوايي است. در 1314، وزارت فرهنگ «دستور تعليم الفباي» او را منتشر كرد كه امروز نيز از روش پيشنهادي در آن («روش باغچه‌بان») در كلاسهاي دبستاني و بزرگسالان استفاده مي‌شود. در 1322، با كمك افراد خيّر، «جمعيت حمايت كودكان كر و لال كور» را در تهران تأسيس كرد كه در تير 1323 به ثبت رسيد و بعدها كلمة كور از عنوان آن حذف‌شد. در بهمن همين سال، ماهنامة زبان را منتشر كرد و در آن روش تازة خويش را در اختيار آموزگاران كلاس اول گذاشت. كتابهاي اول دبستان و كتاب سرباز را، با روش تازه، در همين سال منتشر كرد. در اسفند 1328، اساسنامه و برنامة كامل و دقيق تحصيلات پنجسالة ناشنوايان براي آموزش زبان و حرفه، روش شفاهي توأم با الفباي دستي گويا، به كوشش باغچه‌بان، تهيه و به تصويب رسيد. او، در1330، «كانون كر و لالها» را پايه‌گذاري كرد. در 1332، نخستين كلاس تربيت معلم ناشنوايان را، با همكاري دانشسراي مقدماتي، در آموزشگاه خود تأسيس كرد و بدين ترتيب، اولين گام در تربيت رسمي معلمان كودكان استثنائي برداشته‌شد. در 1343، كتاب حساب را براي كودكان ناشنوا و روش آموزش كر و لالها را براي آموزگاران نوشت. در كتاب اخير، ضمن توضيح صداهاي زبان فارسي و روش آموزش تلفظ و لبخواني، اصول‌ «زبان مصور» را به تفصيل شرح داده است. زبان مصور مجموعة علايم بصري است كه با استفاده از آن مي‌توان ساختار زبان را به ناشنوايان آموخت. در همين زمان، «گاهنامه»، وسيله‌اي بصري براي آموختن چگونگي بلند و كوتاه شدن روزها، را ساخت. آموزشگاه باغچه‌بان، در زمان حيات وي، از هر نظر گسترده و مجهز شد. با اجراي برنامة تربيت معلم ناشنوايان، مدارس و كلاسهاي ويژه و هنرستانها و كلاسهاي بزرگسالان(اكابر) و باشگاهها و مراكز پژوهشي و خدمات ويژه، از جمله دوره‌هاي تربيت رابط ناشنوايان در تهران و شهرستانها تأسيس شد و ناشنوايان به مراكز آموزش عالي راه‌يافتند. باغچه‌بان در اواخر عمر، «جمعيت سلام» يا «گراميداشت» را با نيت تشويق مردم به تجليل از نيكوكاران در زمان حياتشان، تأسيس كرد و جزوة «آدمي اصيل» را در اين باره منتشر ساخت. از كتابهاي شعر و نمايشنامه و داستانهاي كودكانة‌ باغچه‌بان به زبان فارسي نُه اثر به چاپ رسيده‌است. از جمله آثار چاپ نشدة او در اين حوزه نمايشنامة آهنگين مجادلة دو پري است. همچنين در روشهاي تدريس خواندن و نوشتن و آموزش ناشنوايان، سيزده اثر از وي منتشر شده‌است. آثار او به زبان تركي بالغ بر دوازده كتاب است كه از آن ميان، ترجمة رباعيات خيام، به نام رباعيات آذري خيام، ارزش خاصي دارد. رباعيات باغچه‌بان، كه در 1337 به چاپ رسيد، آيينة افكار و فلسفة زندگي اوست. باغچه‌بان در 4 آذر 1345 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : فرهنگ تاریخ گز و برخوار

بنت حاج میرزا على جزى برخوارى از بانوان معروف و خیّر گز برخوار در سال 1049 است كه در زمان سلطنت شاه صفى اوّل سنگاب تزئین شده شامل صلوات بر 14 معصوم و كتیبه تاریخدار به شرح زیر به آستانه حضرت امامزاده اسماعیل وقف نموده است: (وقف نمود بر آستانه حضرت امامزاده اسماعیل این حوض آب را حاجیه شاه منیر بنت حاج میرزاعلى جزى برخوارى سنه 1049) (اواخر سلطنت شاه صفى).

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن ششم میلادى، از زنان نیكوكار. وى دختر انوشیروان ساسانى (579 -531 م) بود و قناتى در یزد حفر كرد كه به نام خودش، قنات مهریز- یا مهریگرد- نامیده شد. این قنات بعدها متروك شد تا اینكه در زمان سلطان ابوسعید (736 -717 ق) به دستور بغداد خاتون و به مباشرت محمد مظفر قنات لایروبى شد و آب در آن جارى گردید. میمونه. قرن سوم هجرى، از زنان پرهیزگار شیعه، وى دختر موسى بن محمد بن رضا (ع)- معروف به موسى مبرقع- بود و به همراه پدر و خواهرانش زینب و ام‏محمد از كوفه به قم آمد و در نزدیك قبر حضرت معصومه (ع) دفن شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

1288 ق- 1317 ش، از نخستین بنیانگذاران مدارس دخترانه در تهران، وى دختر حاجى میرزا جعفر و همسر میرزا محمدباقر تاجر بود. این بانو در جریان جنبش مشروطه و پیشبرد اهداف آن، با جمعى از نان همفكر خود جمعیتى تشكیل داد و در تظاهرات علیه قرارداد 1907 م- كه ایران را رسما تحت نفوذ انگلستان و روسیه قرار مى‏داد- شركت كرد، همچنین در مخالفت با استفاده از كالاهاى خارجى به همراه دیگر زنان كوشش فراوان نمود. او علیرغم میل و رضایت همسرش مدرسه دخترانه «ترقى بنات» را تأسیس كرد. در این مدرسه دختران و پسران كوچك در كنار هم در كلاس درس مى‏نشستند و درس مى‏خواندند. چون آموزگار زن كم بود، مردان خوشنام دانشمند، از جمله آقا محمد مهران كه در آن زمان مشغول تحصیل در دارالفنون بود در این مدرسه تدریس مى‏كردند. وى در سن هفتاد سالگى درگذشت.[1] (1358 -1288 ق)، نیكوكار. در تهران به دنیا آمد. او از جمله زنانى است كه در جریان جنبش مشروطه با جمعى از زنان همفكر خود جمعیتى تشكیل داد و به مبارزه با مستبدین پرداخت. وى داراى تحصیلات عالى نبود ولى به فنون تربیت كاملا آگاهى داشت و از نخستین بنیان‏گذاران مدارس دخترانه در تهران به شمار مى‏رود. وى على رغم مخالفت همسرش، میرزا محمد باقر تاجر، مدرسه‏ى دخترانه‏ى ترقى بنات را تأسیس كرد.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

دهم محرم 593 ق، ملقب به عصمت‏الدین از زنان صاحب كمال و خیر. وى دختر نورالدین شاهنشاه بود و در جهت تعلیم و تربیت دینى زنان سعى فراوان داشت. از اینرو جلسات وعظ هفتگى ترتیب مى‏داد و عده‏اى از فضلاى متدین و پرهیزگار به ارشاد و راهنمایى‏هاى ضرورى دینى زنان مى‏پرداختند. از آثار خیریه وى بناى مدرسه عذراویه در دمشق بوده است كه اساتید بزرگ و نامدارى چون ابن‏عساكر، ابن ابى‏عصرون، ابن خلكان و غیره در آن تدریس مى‏كردند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

1257- مهر 1315 ش، از نخستین بنیانگذاران مدارس دخترانه در ایران. وى دختر میرزا حسن خان سرتیپ و همسر عبدالحسین میرپنج بود. او زیر نظر پدر و سپس همسرش، زبان و ادبیات فارسى، عربى و فرانسه را نزد معلمان وقت فراگرفت. در سال 1286 ش و در فضاى نسبتا آزاد پس از مشروطه «دبستان دخترانه ناموس» را در تهران دایر كرد. چون مردم، مدارس دخترانه را كانون تجددخواهى و بى‏حجابى در میان زنان و دختران مى‏دانستند با آن مخالفت مى‏كردند، از اینروى كه احتمال مخالفت از سوى مردم را مى‏داد سعى در برگزارى شعائر اسلامى نمود. هر سال در ایام سوگوارى چند روز مجلس روضه‏خوانى در سالن‏هاى مدرسه ترتیب مى‏داد و از اولیاى دانش‏آموزان جهت شركت در مجلس دعوت مى‏كرد، آیاتى از قرآن مجید و نیز كلمات قصار امیر مؤمنان على (ع) را در تشویق به فراگیرى دانش انتخاب مى‏نمود و بر دیوارهاى مدرسه نصب مى‏كرد و... بدین ترتیب بدون مزاحمت و مخالفت مردم به مدت سى سال به كار خود ادامه داد. وى از درآمد شهریه دانش‏آموزان ثروتمند به دانش‏آموزان بى‏بضاعت كمك مى‏كرد. این بانو بنیانگذار دومین دبیرستان دخترانه در ایران بود كه در سال 1307 ش دختران دیپلمه از آن فارغ‏التحصیل شدند. مدت ازدواجش كوتاه بود و فرزندى هم نداشت و در سن پنجاه و هشت سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن نهم هجرى، از زنان خیر. وى دختر جهانشاه تیمورى بود. به دستور او مسجد آبى در تبریز ساخته شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 1305 ق، از زنان خیر و نیكوكار. وى دختر فتح‏الله میرزا شعاع‏السلطنه، پسر فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) و شهربانو خانم، دختر محمد ابراهیم خان ظهیرالدوله و از طایفه قوانلو بود. شكوه‏السلطنه از زنان عقدى ناصرالدین شاه قاجار (1313 -1266 ق) و مادر مظفرالدین شاه قاجار (1324 -1313 ق) بود. به نوشته اعتمادالسلطنه وى در بذل خیرات و مبرات و دستگیرى مستمندان و فقرا اهتمام مى‏ورزید و در انجام فرایض و نوافل غفلت نداشت و از همین رو مورد توجه و تقرب ناصرالدین شاه بود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد ششم)

زن سلطان شاهرخ میرزا ابن امیرتیمور گوركانى. وى یكى از زنان نیكوكار نامدار بود و از آثار و ابنیه‏ى خیریه‏ى او مسجد جامع، مدرسه و خانقاه شهر هرات و مسجد جامع مشهد مى‏باشد كه در هر دو شهر بنام «مسجد گوهرشاد» معروف هستند. او در سال 861 ه.ق به دستور سلطان ابوسعید در هرات كشته شد و در جنب قبر فرزندش شاهزاده بایسنقر میرزا در مسجد گوهرشاد هرات مدفون گردید. قبر او اكنون باقى است. (مقتول 861 ق)، شاعر و نیكوكار. خواهر امیر قرایوسف (802 -790 ق) و همسر شاهرج میرزاى تیمورى (850 -807 ق) بود. گرچه در «ریاحین الشریعه» به اشتباه ، وى دختر شاهرخ بن تیمور ذكر شده است. وى به تاریخ و ادبیات علاقه داشت و مهرى هروى، شاعر نامدار قرن نهم قمرى، مصاحب و ندیمه‏ى او بود. او به فرمان سلطان ابوسعید تیمورى (873 -855 ق) در هرات كشته شد و قبرش در جوار قبر فرزندش بایسنقر میرزا در مسجد گوهر شاد آن شهر است. از آثار وى: مسجد جامع گوهرشاد هرات؛ مدرسه و خانقاه شهر هرات؛ مسجد جامع گوهرشاد مشهد، در جنب مرقد امام رضا (ع)؛ دو رواق «دارالحفاظ» و «دارالسیاده»، در حرم امام رضا (ع) و اطراف آن.[1] 9 رمضان 861 ق، از زنان ادب دوست، هنرپرور و خیر. وى خواهر امیر قره یوسف (802 -790 ق) و همسر شاهرخ میرزاى تیمورى (850 -807 ق) بود. او به تاریخ و ادبیات علاقمند بود و مهرى هروى شاعره نامدار قرن نهم، مصاحب و ندیمه او بود. گوهرشاد بیگم آثار و ابنیه زیادى از خود برجاى گذشت كه مى‏توان از مسجد جامع، مدرسه و خانقاه شهر هرات و مسجدى نیز در جنب مرقد امام رضا (ع) نام برد (821 ق) كه این دو مسجد به نام خود وى، به مسجد گوهرشاد، معروفند و از شاهكارهاى هنر معمارى و كاشیكارى قرن نهم هجرى به شمار مى‏رود. همچنین آثار ارزنده‏اى در حرم امام رضا (ع) و اطراف آن پدید آورد، از جمله دو رواق «دارالحفاظ» و «دارالسیاده» را بنا كرد. معمار این دو رواق و دو مسجد در هرات و مشهد، قوام‏الدین شیرازى بود. در سال 850 ق كه شاهرخ میرزا به قصد سركوبى سلطان محمد بایسنقر به اصفهان لشكركشى كرد، جمعى از سادات، بزرگان و علماى آن شهر را به اتهام همكارى با سلطان محمد دستگیر و تبعید نمود. به تحریك گوهرشاد خاتون، شاه علاءالدین محمد كه از سادات و بزرگان و نقباى اصفهان بود به دار آویخته شد. در زمان سلطنت ابوسعید تیمورى (873 -855)، گوهرشاد بیگم به اشاره وى در هرات كشته شد و در جنب قبر فرزندش بایسنقر میرزا در مسجد گوهرشاد آن شهر دفن گردید و قبر هم‏اكنون موجود است. نام او را گوهرشاد آغا نیز نوشته‏اند.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گنجینه دانشمندان (جلد ششم)

آيت الله شيخ محمد باقر زند كرماني آقا شيخ محمد باقر زندكرماني، عالم فاضل جليل، فقيه واعظ فرزند مرحوم حاج آقا رضا، به سال 1313هـ.ق در كرمان به دنيا آمد. نسب او به خاندان زنديه (صادق خان برادر كريم خان زند) مي‌رسد. معظم له اولين گامهاي تحصيلي را در مكتب خانه‌هاي قديمي كرمان برداشت و پس از چندي به محضر درس استاد بهمنيار روي آورد،تحصيل در نزد استاد بهمنيار موقعيت بسيار مساعدي جهت شكوفايي استعدادهايش را به همراه داشت. آيت الله شيخ محمد باقر زند كرماني شش كلاس ابتدايي را در مدرسه سعادت گذراند و سپس به مدرسه شهاب وارد شد. وي ازمرحوم آقا جواد كرماني برادر استاد بهمنيار نيز به عنوان استادي مبرزيادمي‌كند و تبصره و شرايع و درس فقه را نزد ايشان فرا گرفت همچنين استحضار و تكميل ادبيات عربي و مقامات حريري را هم نزد مرحوم حاج سيد محمد باقر زنوزي فراگرفت. پس ازگذراندن اين دروس، معظم‌له، در مدرسه انگليسيها ثبت نام نمود تا از اين طريق علاوه بر فراگيري زبان انگليسي، علوم و فنون جديدي كه در آنجا تدريس مي‌شد را نيز فرا گيرد. در آنجا به علوم شيمي، فيزيك، طب ، جغرافيا نيز تا حدي آشنا شد و در اين دوران با مسيحيان و پيروان اديان ديگر در اين مدرسه مباحثات مذهبي برپا مي‌كرد[1]. آيت الله زندكرماني پس از آن جهت تكميل علوم حوزه‌اي به ا صفهان مهاجرت نمود و در اصفهان از محضر بزرگاني چون آيت‌الله العظمي آخوند فشاركي، آيت‌الله سيد علي نجف آبادي و آيت‌الله حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادي استفاده نمود. ارادت وي به مرحوم آيت‌الله فشاركي به حدي بود كه جزء خواص ايشان قرارگرفت. آيت‌الله زندكرماني سفري نيز به عتبات عاليات داشت اما ضعف بنيه و گرماي آن منطقه باعث شد تا به دستور ايت‌الله سيد ابوالحسن اصفهاني به قم مهاجرت نمايد. با عزيمت به شهرمقدس قم، به محضر درس مرجع عاليقدر جهان شيخ آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري شتافت و حدود هفت سال ازمحضر درس ايشان استفاده نمود همچنين در اين مدت مرحوم زند كرماني هم درس مرحوم حضرت امام‌خميني‌(ره) بوده است.[2] آيت‌الله زند كرماني در سفر ديگري كه به عتبـات عاليات داشت مدتي ازمحضر پــر فيض عــالم فــرزانه آيت الله‌شيخ‌حسين آلكاشف الغطا به بهره‌گيري علمي و اخلاقي پرداخت و ازجانب ايشان تائيدي مبني بر حصول به مراتب والاي اجتهاد دريافت نمود. مراتب علمي و ايماني آيت‌الله زند همچنين از جانب علماي بزرگ ديگري چون : آيت‌سيدجمال‌الدين گلپايگاني، آيت‌الله قاضي، آيت‌الله آقاي شيخ آغا بزرگ تهراني، آقا سيد ابوالحسن شيرازي، تاييد و‌آن بزرگان اجتهاد وي راتأييد نمودند.[3] ايشان همچنين سفرهايي به تهران، و مشهد مقدس نمود و سرانجام مجالست با عالم رباني آيت‌الله آخوند شيخ محمد حسين فشاركي را ترجيح داده ودر اصفهان رحل اقامت هميشگي افكند. و به وعظ و ارشاد در مجالس خصوصي و اقامه جماعت در مسجد جامع و تدريس در مدرسه ذوالفقار مشغول شد.پس از چند سال در يكي از اتاق‌هاي شمالي مدرسه صدر بازار، «شرايع» يا «شرح لمعه» را تدريس مي‌نمود. ايشان نسبت به علماي عاملين فوق‌العاده ارادت داشتند از جمله مرحوم حاج آقا صدر كوپايي از حكماي درجه اول اصفهان و با اينكه هيچ اسم و عنواني نداشت آقاي كرماني نسبت به ايشان خيلي ارادت داشتند. ايشان در طب هم يد طولايي داشت معظم له حداكثر احترام وكوچكي را درمقابل مرحوم حاج ميرسيد علي‌نجف‌آبادي انجام مي‌داد درس را بسيار دقيق و تحقيقي مي‌گفت. ابتدا متن درس رامي‌خواند و بعداً آنرا معني مي‌نمود اگر اين متن شرح و يا شارحي داشت قول آن رانقل مي‌نمود ايشان در دانش فيزيك و شيمي در سطح بالايي بود لذا در كنگره اتم شناسي از طرف مرحوم دكتر محمود حسابي دعوت شدند و سخنراني نمودند حتي درايام ملي شدن نفت ايران جلسه‌اي در دانشگاه تهران با شركت شخصيتهاي سياسي متخصص در رشته نفت كه از كشورهاي مختلف به ايران آمدند تشكيل شد و از ايشان دعوت كردند و كه در آن جلسه به زبان انگليسي صحبت كردند و همه مبهوت وحيران مي‌شوند شايد ازجمله عواملي كه باعث برخوردها و احياناً وارد كردن تهمت به اين مرد بزرگ بود حسادت به ايشان يا غبطة برخي از افراد بود كه مي‌ديدند آقاي زند كرماني جامعه را به خوبي مي‌شناسد و حال مردم را بسيار خوب درك مي‌كند. از جمله كساني كه درحوزه علميه اصفهان قبل از نهضت پانزده خرداد و پس از آن به حضرت امام(ره) بسيار علاقه‌مند بود مرحوم آيت‌الله زند كرماني بود و نظرشان در مورد حضرت امام (ره) اين بود كه آيت‌الله خميني مردي مستعد و انساني وارسته و به تمام معنا است شما مي‌دانيد من چندان به ديدن اشخاص نمي‌روم اما زيارت ايشان را باتمام وجود لازم مي‌دانم .ايشان از اولين افرادي بودند كه درمسائلي كه براي حضرت امام پيش آمد اعلاميه داد ودر سال 1342 ش كه امام خميني را دستگير كرده بودند بيانه‌اي داده واز امام دفاع كرده است.[4] از خدمات ايشان يكي سعي وكوشش در افتتاح مجدد درب مسجد جامع بود كه در دوره پهلوي به روي نمازگزاران بسته شده بود همچنين تاسيس مركز خيريه و بيمارستان امام حسن عسكري در اصفهان مي‌باشد. برخي ازآثار وتاليفات ايشان عبارت‌اند از: الفيوضات الامعه‌ في حال الكتب الاربعه، نبده في كتاب قرب الاسناد، رفع النزاع عن البين في الصلح المقصود منه الفرار عن الدين ، رساله اماره الولايه، كه به نام نشانه‌هاي ولايت چاپ شده است،[5] رساله در فقه احكام البهار، رساله در رجال، رساله درموضوع نفت كه توسط آقاي موسي نجفي به ضميمه كتاب تعامل دين و سياست تجديد چاپ شده است . [6] از جمله ويژگيهاي مهم مرحوم زند كرماني در امر تدريس تفسير قرآن بوده كه اشخاص زيادي از جمله مرحوم آيه‌الله سيد اسماعيل هاشمي وبرادر ايشان شيخ‌احمد رباني، سيد ابوللفضل صفوي ريزي، شيخ نعمت‌الله، شيخ نصر‌الله صالحي و ابراهيم جواهري و افراد ديگر ازتفسير قرآن ايشان استفاده مي‌كردند، ايشان درميان تفاسير شيعه «مجمع البيان» را تدريس مي‌كردند و تسلط كاملي برآن داشتند ومتن عربي آن رامثل يك كتاب فارسي راحت و سليس مي‌خواندند و معني مي‌كردند وي فرمودند: « درميان تفاسير شيعه « مجمع‌البيان» مورد قبول شيعه و سني است و در عين حال جامع است»[7] سرانجام اين عالم غيور در جمادي الثاني 1389 هـ . ق مطابق 19 شهريور سال 1348 ش در اثر بيماري در خارج از كشور فوت نمودو پيكر پاكش را با تشييع كم سابقه به تخت فولاد حمل ونزديك تكيه زرگرها در تكيه مخصوص به خاك سپردند. 1- نيك پور، محمد: نام آوران علم و اجتهاد كرمان از قاجاريه تا پهلوي، نشر سازمان اسناد و كتابخانه ملي، 1383 ش.ص391 تا394 2- زاهد نجفي، محمد: فطرت بيدار زمان،جلد اول، نشر بشير،1382ش، ص44 تا 45 3- نيك پور ، محمد، نام آوران علم و اجتهاد كرمان، ص395 4-زاهد نجفي، محمد: فطرت بيدار زمان، جلد اول، ص 84-129 5-نصرالهي، غلامرضا: مشاهيرتكيه زند كرماني، ص 3 6- مهدوي، سيد مصلح‌الدين: سيري درتاريخ تخت فولاد، نشر انجمن كتاب‌هاي اصفهان ، 1370 ،ص 177 7- زاهد نجفي ، محمد : فطرت بيدار زمان، جلد اول ، ص 84 و 99 و جواهري ، ابراهيم: علوم و عقايد، چاپخانه گيتي مقدمه

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

سید على اكبر بن السید الجلیل السید رضى برقعى از علماء فضلاء و نویسندگان ادباء معاصر تهران است. وى در شب یازدهم ماه مبارك رمضان سال یكهزار و سیصد و هفده قمرى ه در شهرستان دینى و دارالعلم والایمان قم دیده بجهان گشوده و در مكتب قدیم الفباء را آموخته سپس به تركیب كلمات فارسى كه تركیبى از زبان فارسى و عربى بود چنانكه هم هست پرداخته و از آن پس به فراگرفتن علوم ادبیه و فقه و اصول و منطق و كلام و فلسفه و هیئت همت گماشته و از علوم جدید كه در ایران تازه پا مى‏نهاد طرفى بسته است. اساتید معظم له در رشته‏هاى مختلف غیر از اساتید علوم ادبى بدین نامها مى‏باشند. 1- عالم جلیل و فقیه نبیه آیت‏اللَّه حاج میرزا محمد معروف به ارباب كه علاوه بر معلومات عقلى و نقلى محضرى دوست داشتنى و بیانى دلنشین داشت. 2- عالم اصولى خبیر آقاى شیخ ابوالقاسم معروف بصغیر 3- عالم بسیار مدقق و متفكر آقاى آقا شیخ ابوالقاسم كبیر 4- فاضل فكور كه هم ادیب بود و هم فقیه آقاى شیخ حسن فاضل 5- فقیه متبحر و اصولى محقق آیت‏اللَّه حاج شیخ عبدالكریم حایرى یزدى (موسس حوزه علمیه قم) كه 15 سال در حلقات درس ایشان شركت نموده و استفاده كرده است. 6- آیةاللَّه حاج میرزا حسین نائینى كه حقیقتا احاطه عجیبى به چندین علم داشت. 7- آیت‏اللَّه العظمى آقا سید ابوالحسن اصفهانى (البته از این دو بزرگوار فقط در موقع توقفشان در قم كه بعنوان تبعید بسر مى‏بردند استفاده نموده است) 8- در منطق و فلسفه و هیئت استاد یگانه و حكیم فرزانه آقا میرزا على‏اكبر حكمى یزدى. مشایخ اجازات ایشان چهار نفرند. 1- مرحوم آیت‏اللَّه حاج میرزا محمد ارباب كه در سال 1337 قمرى مرقوم داشته‏اند. 2- مرحوم ثقةالاسلام محدث جلیل حاج شیخ عباس قمى در سال 1342 قمرى نوشته‏اند. 3- مرحوم آیةاللَّه آقا میرزا محمد تهرانى سامرائى در سال 1352 قمرى نوشته‏اند. 4- مرحوم علامه تهرانى آقا شیخ محسن معروف به آقا بزرگ تهرانى صاحب الذریعه كه در تاریخ مزبور مرقوم داشته‏اند. آثار و تألیفات ارزنده‏ى ایشان كه بطبع رسیده است باین شرح است: 1- راهنماى دانشوران در ضبط و تقیید نامها و نسبتها در سه مجلد. 2- كاخ دلاویز در تاریخ شریف رضى. 3- كانون احساسات در رستاخیز شگفت‏انگیز امام حسین علیه‏السلام. 4- مهر تابان در سیرت مولاى متقیان امیر مؤمنان علیه‏السلام 5- جلوه حق 6- تذكره مبتكران در بنیان گذاران علوم و فنون. 7- بامداد روشن در اسرار صلح امام حسن. 8- راهنماى دینداران پیرامون چندین بحث جالب دینى. 9- درج گهر در متن سخنان كوتاه پیغمبر و ترجمه فارسى آن. 10- راهنماى قم در تاریخ قم و تاریخ اماكن مقدسه. 11- چرا از مرگ بترسم، پیرامون واقعیت مرگ و اثبات روح 12- ترجمه كتاب الشیعه و فنون الاسلام تألیف علامه سید حسن صدر. بنام شیعه یا بنیان‏گذاران فنون و علوم اسلام. 13- مقالات بسیار در موضوع‏هاى مختلف. و اما آنچه را كه تاكنون بطبع نرسیده است بسیار و از آنها كتب زیر است: 1- هدایا العقول فى الحكم المأثوره عن العتره و الرسول. این كتاب را بفارسى ترجمه نموده بنام گنجینه‏ى حكمت. 2- كتاب الروض المنى در دو مجلد فى الحكمه و الادب. 3- كتاب السراج الوهاج فى اسرار المعراج بعربى. 4- رساله الناهیه عن الفحشاء در اسرار نماز بعربى 5- رهبر دانشوران در شناخته شدگان بكنیه و لقب و ترجمه خطبه حضرت فاطمه علیهاالسلام و شرح آن و نام این كتاب جزو تالیفاتشان در پشت جلد كتاب كاخ دلاویز مذكور است. (1366 -1278 ش)، فقیه، نویسنده و شاعر، متخلص به كاشف. در شهر قم متولد شد. وى نسبتش به موسى مبرقع، فرزند امام محمد تقى (ع)، مى‏رسد. آموزش مقدماتى را در مكتب فراگرفت و از آن پس به تحصیل علوم عربى، دینى و ادبى پرداخت. از بزرگترین استادان وى در رشته‏هاى مختلف، مى‏توان از حاج میرزا حسین نایینى و آقا سید ابوالحسن اصفهانى و حاج شیخ عبدالكریم حایرى یزدى نام برد. برقعى نزد آقا میرزا على اكبر حكمى یزدى منطق، فلسفه و هیئت را فراگرفت. آیت الله ارباب و محدث قمى و شیخ آقا بزرگ تهرانى از مشایخ اجازه‏ى وى بودند. برقعى مشاور آیت الله حایرى در برخى از مسائل حوزه‏ى علمیه‏ى قم بود. او در سال 1313 ش یك دبستان و در سال 1315 ش یك دبیرستان در قم بنا كرد. وى به منظور شركت در كنگره‏ى جهانى صلح به پاریس و وین دعوت شد و در آنجا سخنرانى كرد كه پس از بازگشت به ایران، به شیراز و بعد به یزد تبعید شد. از اشعار وى تنها دو هزار بیت باقى مانده است. از آثار او مى‏توان از «راهنماى دانشوران» در سه مجلد؛ «جلوه‏ى حق» و «مهر تابان»، در سیرت امیرالمؤمنین (ع)؛ «كاخ دلاویز»، در تاریخ شریف رضى؛ «تذكره‏ى مبتكران»؛ «درج گهر»، در سخنان سید بشر؛ «كانون احساسات»، پیرامون جنبش امام حسین (ع)؛ «بامداد روشن»، در اسرار صلح امام حسن (ع)؛ «چرا از مرگ بترسم»، پیرامون واقعیت مرگ؛ «هدایا العقول»؛ «تبصره‏ى معلمان»، در نحو؛ «السراج الوهاج»؛ «روض المنى فى المختار من قصار الكلمات امیرالمؤمنین (ع)»؛ «سیاست‏نامه حضرت على (ع)»؛ «راهنماى قم»؛ «دیوان» شعر نام برد.[1] فقیه، محقق، شاعر. تولد: 1278(1317 ق.)، قم. وفات: 13 مرداد 1366. آیت‏الله سید على‏اكبر برقعى قمى متخلص به «كاشف»، فرزند سید رضى، پس از تحصیلات علوم عقلى و نقلى نزد استادان، شروع به تدریس نمود. حوزه‏ى درسى به وجود آورد و به دانش‏پژوهى و دانش‏پرورى پرداخت. در بیست سالگى از مراجع زمان اجازه اجتهاد كسب كرد. اساتید او در ادب شیخ جعفر غفرانى و شیخ ابوالقاسم نحوى و در منقول آقایان محمد ارباب و حسن فاضل و شیخ ابوالقاسم ملا محمد كریم و در خارج از سطح آیات عظام حائرى یزدى و حسن نایینى و سید ابوالحسن اصفهانى و در مقدمات معقول محمد ارباب و در تحصیلات عالیه معقول شیخ على‏اكبر حكمى یزدى بودند. در سال 1313 یك دبستان و سال 1315 یك دبیرستان تأسیس كرد و هر دو را به نام سنایى موسوم ساخت. پس از ورود آیت‏الله العظمى حائرى یزدى به قم و تأسیس حوزه‏ى علمیه‏ى، آیت‏الله برقعى یكى از مشاروان او بود و درباره مشكلات روحانیت و وضع تحصیلى طلاب با او تبادل نظر مى‏كرد. آیت‏الله برقعى در زمان جنگ جهانى دوم یاور مردم بود و به تشكیل انجمن خیریه همت گماشت و از متمكنین تهران و قم كمك گرفت و در منطقه‏اى كه سكونت داشت نانوایى ایجاد كرد. بدین طریق به بینوایان كمك و مساعدت مى‏نمود. در سال 1329 كه در ایران جمعیت هواداران صلح به ریاست ملك‏الشعراى بهار تشكیل شد، از آیت‏الله برقعى خواستند كه به جمعیت صلح در ایران كمك كند و او نیز اولین سخنرانى خود را در مسجد امام خمینى (ره) (شاه سابق) تهران تحت عنون «صلح و نیروى نگهبان آن» ایراد كرد. شعار «به عدل سوگند، صلح پیروز است» به واسطه ایشان رایج شد. به همین منظور به كنگره‏ى جهانى صلح دعوت شد كه یك بار در پاریس و بار دیگر در وین تشكیل شد و به عنوان یك پیشواى روحانى مسلمان سخنرانى كرد. پس از مراجعت از سفر اروپا از قم به شیراز و بعد به یزد تبید شد و این تبعید مدت چهارده سال به طول كشید. آیت‏الله برقعى به شعر و شاعرى علاقمند بود و شعر هم مى‏گفت. قسمتى از اشعار وى از بین رفته است و فقط حدود دو هزار بیت آن گردآورى شده است. فهرست آثار ایشان به شرح زیر است: راهنماى دانشوران (سه جلد؛ 1329 -1328)؛ راهنماى قم (در تاریخ قم و آثار تاریخى آن؛ با مقدمه رسید یاسمى، 1317)؛ راهنماى دینداران (1324)؛ كانون احساسات (در واقعه كربلا)؛ كاخ دلاویز (یا تاریخ شریف رضى؛ 138)؛ مهر تابان (در سیرت على (ع)؛ 1317)؛ جلوه حق (در سیرت على بن ابى‏طالب؛ 1319)؛ بامداد روشن (در اسرار واگذارى خلافت حضرت امام حسن (ع) به معاویه؛ 1320)؛ ترجمه شیعه یا پدیدآورندگان فنون اسلام (اثر سید حسن صدر؛ 1319)؛ تذكره مبتكران، درج گهر (در سخنان حضرت سید البشر؛ 1366 ق.)؛ چرا از مرگ بترسم (اثر ابن مسكویه، ترجمه لماذا اخاف الموت، قم، چاپ دوم، 1327)، راه نو در جهان‏شناسى؛ دررالكلم در كلمات قصار على (ع)؛ سیاست‏نامه حضرت على (ع).

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 1234/ 1233 ق)، نیكوكار و بانى مدرسه و مسجد مروى. ملقب به فخرالدوله و معروف به خان مروى. از بزرگان طایفه قاجار بود. پدرش در زمان نادرشاه حكومت مرو داشت و او بعد از كشته شدن پدر، به دست بیگ جان ازبك، به حكومت مرو رسید. اما بعد از مدتى خان ازبك دوباره به مرو هجوم آورد و آنجا را تسخیر كرد و وى را اسیر نموده به بخارا برد. ولى بعد از مدتى او موفق به فرار شد و از طریق افغانستان به ایران آمد و مورد لطف فتحعلى‏شاه قرار گرفت و به وى پیشنهاد وزارت شد، اما قبول نكرد و تنها به ندیمى خاص فتحعلى‏شاه اكتفا نمود. در مدت اقامتش در دربار متمول گشت ولى ثروت خویش را در راه خدمت به مردم خرج كرد. از خدمات عام المنفعه وى ساختن مدرسه، مسجد، باغ و بازارچه‏ى مروى در تهران بود. او تمام املاك خود را نیز وقف امور جارى مسجد و مدرسه خویش نمود. سرانجام در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گنجینه دانشمندان (جلد چهارم)

(ح 1344 -1251 ش)، عالم امامى و نیكوكار. در فیروزآباد از روستاهاى رى در خانواده‏اى فلاحت پیشه به دنیا آمد. مقدمات علوم را در تهران فراگرفت و در فقه و اصول از محضر سید على‏اكبر تفریشى و سید ریحان‏الله كشفى بروجردى و دیگران استفاده برد. سپس به عراق مهاجرت نمود. در نجف از محضر آیت‏الله میرزاحسین خلیلى تهرانى و آخوند خراسانى و در كربلا از آیت‏الله سید اسماعیل صدر بهره‏ها برد. آن‏گاه به ایران بازگشت و در زادگاهش به انجام وظائف دینى مشغول شد. از دوران كودكى در اندیشه خدمت به خلق خدا بود و حتى‏المقدور از آنان دستگیرى مى‏كرد. در اوایل مشروطیت چهار دوره نماینده‏ى مجلس شوراى ملى بود. حضورش در مجلس تنها براى دفاع از حقوق ملت بود چنان كه یك ریال از حقوق ماهیانه آنجا را تصرف نكرد و حقوق جمع شده‏ى چندین ساله را با اجازه‏ى مراجع تقلید به بناى بیمارستانى در شهر رى اختصاص داد. وى تا اواخر عمر از رسیدگى به وضع بیماران كوتاهى نمى‏كرد و حتى تا نیمه‏هاى شب به قسمتهاى مختلف بیمارستان سركشى و از بیماران دردمند بیدار عیادت مى‏كرد. وى در مقبره‏اى كه در كنار بیمارستان براى خود بنا كرده بود به خاك سپرده شد. از آثار خیرش: بیمارستان هزار تخت‏خوابى، زایشگاه و درمانگاه فیروزآبادى؛ پرورشگاه و دارالایتام؛ مسجد جامع فیروزآبادى؛ مقبره‏ى فیروزآبادى؛ مدرسه‏ى رضائیه؛ مسجدى در فیروزآباد.[1] از علماى روحانى معاصر (ف. تهران امرداد 1344 ه.ش). وى از مردان خیر عصر بود و بیمارستان فیروزآبادى در شهر رى به همت وى تأسیس شده. مرحوم حاج سید رضا بن السید الجلیل السید هاشم بن السید عبدالكریم الحسینى فیروزآبادى عالمى جلیل و دانشمندى خدوم از مشاهیر علماء متقى و خدمتگزار معاصر ما بود كه شب و روز خود را مصروف خدمات اجتماعى بالخصوص طبقات بیچاره‏گان و بینوایان قرار داده و شهرت اخلاق كریمانه‏اش بشرق و غرب عالم رفته. ولادتش در سال 1288 قمرى و یا بنابر نقل صاحب (الذریعه) (در قسم دوم از جزء اول) نقباء البشر (779) در سال 1290 قمرى در قریه فیروزآباد شهر رى واقع شده و در سال 1385 قمرى در سن نود و هشت سالگى در شهر رى از دنیا رفته و در مقبر مخصوص خود جنب مسجد جامع فیروزآبادى و بیمارستانش كه از آثار اوست مدفون و اكنون از مزارات عموم مردم رى و تهران میباشد. وى در خانواده متوسط الحال و نجیب و اصیل فلاحت پیشه‏اى پرورش یافته و از دوران كودكى بفكر خدمت بخلق خدا و بیچاره‏گان بود و حتى المقدور از آنها دستگیرى مى‏كرد. مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را در تهران و رى در خدمت مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید على‏اكبر تفریشى مدفون در رى و آیت‏اللَّه آقا سید ریحان‏اللَّه كشفى بروجردى و غیره خوانده آنگاه مهاجرت به عراق نموده و از محضر آیت‏اللَّه حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى و آخوند خراسانى در نجف و آیت‏اللَّه حاج سید اسمعیل صدر در كربلا استفاده نموده سپس مراجعت به ایران و در زادگاه خود (فیروزآباد) به انجام وظائف دینى از اقامه جماعت و تعلیم احكام نموده و در اوائل مشروطیت چهار دوره از مردم رى و تهران انتخاب براى مجلس شوراء ملى گردیده و ایشان جهت دفاع از حقوق ملت و خدمت به مردم به مجلس مزبور رفته ولى یك ریال از حقوق آنجا را تصرف ننموده تا چندین سال كه حقوقش در صندوق جمع شد باجازه از مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ محمدتقى بافقى یزدى و بعضى دیگر از مراجع اقدام ببناء بیمارستان در شهر رى نمود و خود تا اواخر عمرش از رسیدگى كردن بوضع بیماران كوتاهى نمى‏كرد و نیمه شب به قسمتهاى مختلف بیمارستان رفته و از بیماران عیادت نموده و از آنها تفقد مى‏فرمود. آثار بسیارى از این عالم بزرگوار مانده كه قسمتى از آنها را مى‏نگارم: 1- بیمارستان فیروزآبادى كه اكنون بیش از هزار تخت و سه ساختمان سه طبقه بزرگ دارد. 2- زایشگاه كه نیز مجهز به همه گونه وسائل براى آسایش و زایش بانوانست. 3- درمانگاه فیروزآبادى. 4- پرورشگاه و دار الایتام براى اطفال بى پدر و بینوا. 5- مسجد جامع فیروزآبادى كه اكنون فرزند ارجمندش حجةالاسلام حاج سید محمد فیروزآبادى در آن اقامه جماعت مى‏كنند. 6- مقبره فیروزآبادى جنب مسجد و بیمارستانش. 7- مسجدى در قریه فیروزآبادى. 8- مدرسه رضائیه در خیابان سیروس جنب حسینیه و مسجد تكیه رضاقلى خان. فرزند سیدهاشم فیروزآبادى است. در 1250 در قریه فیروزآباد متولد شد. از سن ده سالگى به تحصیلات قدیمه نزد علماى عصر در تهران پرداخت و مدتى نیز در نجف اشرف علوم معقول و منقول را فراگرفت و پس از مراجعت به ایران، به تكالیف شرعى پرداخت و حوزه‏ى درس دائر نمود. در دوره‏ى سوم كه انتخابات مجلس مصادف با جنگ بین‏المللى اول بود، از طرف مردم شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گردید. در ادوار ششم و هفتم نیز وكیل مردم شهر رى در مجلس شوراى ملى بود. آخرین بار در دوره‏ى چهاردهم وكیل شد. در مجلس به خاطر سن او كه از هفتاد تجاوز نموده بود، سر و صدا شد ولى سرانجام اعتبارنامه‏ى او به تصویب رسید. وى در مجلس از وكلاى پر سروصدا شد و با تمام لوایح دولت مخالفت مى‏نمود. فیروزآبادى مردى خیر و نیكنام بود و در تمام مدت نمایندگى دینارى از مجلس حقوق نگرفت و آن را اختصاص به تاسیس بیمارستانى در شهر رى داد. ابتدا باغ حرمت‏الدوله را در شهر رى با كمك مردم خیر خریدارى كرد و یك بیمارستان صدتختخوابى در آنجا احداث نمود، مجددا یك بیمارستان سیصد تختخوابى در جنب آن بنا كرد و سرانجام بیمارستان را به هزار تختخوابى تبدیل نمود. همچنین یك دانشگاه بزرگ و مدرن و مسجد معظمى جنب بیمارستان ساخت و یك پرورشگاه و دارالایتام نیز پى‏ریزى كرد. وفات او در سال 1344 در سن 94 سالگى اتفاق افتاد. روزى كه دار فانى را وداع گفت، از مال دنیا چیزى جز دوازده فرزندش باقى نگذاشت. این مرد خیر غالبا هزینه‏ى شخصى خود را صرف بیمارستان مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 1310 ق)، نیكوكار. معروف به وزیر. وى پس از مرگ پدر نایب‏الحكومه تهران شد و سپس به سمت ریاست املاك خالصه و وزارت و پیشكارى كامران‏میرزا نایب‏السلطنه منصوب گردید و از این تاریخ بود كه معروف به وزیر شد. در قحطى كه در 1288 ق سراسر ایران را فراگرفت، به علت گرانى نان، معزول شد و پس از درگذشت محمدابراهیم‏خان وزیر نظام براى بار دوم وزیر تهران گردید. وى به مرض وبا درگذشت و حاج شیخ هادى نجم‏آبادى را وصى خود قرار داد. بناى مسجد آقا شیخ هادى در تهران و نیز بیمارستان وزیر در خیابان شیخ‏هادى از محل ثلث دارائى میرزاعیسى ساخته شده است و خود وزیر در زاویه شمال غربى مسجد مدفون مى‏باشد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

(ز 543 ق)، موسس. از زنان عابد، زاهد و مدبر و همسر اتابك بزابه، حاكم فارس بود. او به كمك همسرش به امر كشوردارى مى‏پرداخت و مدرسه‏اى بسیار عالى در شیراز بنا كرد كه آن را مدرسه زاهده مى‏گفتند و املاك زیادى براى آن وقف نمود و تولیت آن را به علماى حنفى مذهب دارد، ولى پس از چندى از حنفیان به شافعیان منتقل كرد و امام ناصرالدین سیرافى را كه امامت و خطابت مسجد جامع عتیق از گذشته به اجداد او تفویض شده بود، به تولیت آن مدرسه گماشت.[1] ز 543 ق، از زنان عابد، زاهد و مدبر. وى همسر اتابك بزابه (542 -532 ق) حاكم فارس بود. او به كمك همسرش به امر كشوردارى مى‏پرداخت و مدرسه‏اى بسیار عالى در شیراز بنا كرد كه آن را مدرسه زاهده مى‏گفتند و املاك زیادى براى آن وقف نمود و تولیت آن را به علماى حنفى مذهب داد ولى پس از چندى از حنفیان به شافعیان منتقل كرد و امام ناصرالدین سیرافى را كه امامت و خطابت مسجد جامع عتیق از گذشته به اجداد او تفویض شده بود به تولیت آن مدرسه گماشت. در سال 542 ق در جنگى كه بین بزابه و سلطان مسعود بن محمد بن ملكشاه سلجوقى در میان همدان و اصفهان درگرفت بزابه كشته شد و در اصفهان دفن گردید. زاهده خاتون دستور داد تا استخوان‏هاى همسرش را به شیراز بیاورند و در مدرسه زاهده دفن كرد و قبه‏اى عالى براى آن ساخت و خود نیز پس از مرگ در همانجا دفن شد. به نوشته شدالازار مرقد این زوج براى مردم شیراز متیمن و متبرك بوده است.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1355 -1276 ق)، مجتهد، مرجع و بنیانگذار حوزه علمیه قم. حایرى در قریه‏ى مهرجرد/ میجرد میبد، از توابع اردكانى یزد متولد شد. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتى در زادگاه خود، نزد مجدالعلماء اردكانى و آقا سید یحیى مجتهد یزدى به عراق رفت و از محضر سید محمد طباطبایى فشاركى و آیت‏اللَّه شیرازى درس آموخت و در نجف از محضر ملامحمد كاظم خراسانى و آیت‏اللَّه یزدى بهره برد و به درجه‏ى اجتهاد نایل آمد، سپس به ایران بازگشت و در اراك حوزه‏ى علیمه دایره كرد و به تدریس مشغول شد. سپس به علت عدم تمایل در درگیریهاى سیاسى زمان مشروطیت، چند سالى به نجف و كربلا رفت و به تدریس پرداخت. در سال 1331 ق به دعوت حاج سید اسماعیل اراكى به اراك رفت و به تدریس علوم دینى، فقه و اصول پرداخت. حایرى بعد از پنج سال به قصد زیارت به مشهد رفت و در راه بازگشت در قم توقف كوتاهى كرد و علماى شهر با ایشان ملاقات كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى آن شهر در آنجا اقامت كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى آن شهر در آنجا اقامت كرد و حوزه‏ى علمیه قم را بنیان گذارد. امام خمینى، آیت‏اللَّه گلپایگانى، آیت‏اللَّه مرعشى نجفى، آیت‏اللَّه اراكى و آیت‏اللَّه شریعتمدارى از شاگردان وى بودند. او در قم درگذشت و در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد. از جمله‏ى تاسیسات و آثار خیریه‏ى او: «بیمارستان قم»؛ «قبرستان تازه و غسالخانه‏ى شهر قم» و «احداث كتابخانه مدرسه‏ى فیضیه» و «تاسیس قلعه‏ى مبارك آباد و سد رودخانه‏ى قم». آثار علمى او عبارتند از: «تقریرات»؛ « درر الفوائد فى الاصول» یا «درر الاصول»؛ «كتاب الرضا (ع)»؛ «كتاب الصلوه»؛ «كتاب المواریث»؛ «كتاب النكاح»؛ «حاشیه‏ى انیس التجار»؛ «حاشیه‏ى عروه الوثقى»؛ «ذخیره‏ى المعاد»؛ «مناسك حج»؛ «وسیله النجاه»؛ «منتخب الرسائل»، شامل فتاوى فقهى ایشان.[1] آیةاللَّه حاج شیخ عبدالكریم بن محمد جعفر مهرجردى یزدى، مرجع تقلید شیعیان (و. مهرجرد یزد 1376 ه.ق.- ف. قم 1355 ه.ق./ 1315 ه.ش.) وى در عتبات نزد حاج میرزا محمدحسن شیرازى، میرزا محمد تقى شیرازى، شیخ فضل‏اللَّه نورى، آخوند ملا كاظم خراسانى و سید كاظم یزدى تلمذ كرد و از محضر سید محمد فشاركى استفاده نمود. پس از بازگشت به ایران حوزه علمیه قم را تشكیل داد. از آثار اوست: 1- تقریرات، و آن تحریر تقریرات سید محمد فشاركى است، 2- درر الفوائد فى الاصول، 3- كتاب الرضاء 4- كتاب الصلوة، 5- كتاب المواریث، 6- كتاب النكاح. مرحوم حاج شیخ عبدالكریم بن محمد جعفر در سال 1276 قمرى در قریه مهرجرد از مضافات میبد كه از توابع اردكان یزد است متولد شده و تحصیلات مقدمات خود را در اردكان یزد خدمت مجدالعلماء اردكانى و دیگران نموده و بعد از آن به یزد آمده و در مدرسه خان سكونت و در نزد مرحوم حاج میرزا سید حسین وامق و آقا سید یحیى مجتهد یزدى تحصیل سطوح نموده آنگاه در اوان شباب و جوانى مهاجرت به عراق و سر من راى كه به زعامت و ریاست على‏الاطلاق مرحوم آیت‏اللَّه میرزا محمدحسن شیرازى اداره مى‏شد وارد شده و رحل اقامت افكنده و در نزد جماعتى كه از آنها بود استاد مرحوم آقا سید محمد طباطبائى فشاركى اصفهانى تلمذ نموده و هم از محضر آیت‏اللَّه مجدد استفاده و بعد از فوت آن دو بزرگوار به نجف اشرف آمده و از مرحومین علمین خراسانى صاحب كفایه و یزدى صاحب عروة استفاده كافى كرده تا به مقام رفیع اجتهاد ارتقاء یافته سپس به كربلاء معلى توطن نموده و به تدریس و تربیت عده‏اى از فضلاء پرداخت تا آنگاه كه به دعوت مرحوم حاج سید اسماعیل عراقى فرزند مرحوم آیت‏اللَّه حاج آقا محسن عراقى در سال 1332 قمرى به اراك آمده و حوزه درس تشكیل و جماعتى از فضلاء بلاد و شهرستان اراك به محضرش شتافته و از دروس فقه و اصولش استفاده مى‏كردند و بیش از هشت سال این حوزه به گرمى دائر و گذشته از آن مرحوم رجال بزرگى چون مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ محمد سلطان العلماء و آیت‏اللَّه آقا نورالدین عراقى و آیت‏اللَّه حاج میرزا محمد علیخان و آیت‏اللَّه حاج آقا مصطفى فرید محسنى و دیگران تدریس مى‏نمودند. آیت‏اللَّه حایرى پس از پنج سال توقف در اراك به قصد زیارت حضرت ثامن الحجج علیه الصلوة والسلام به جانب مشهد عزیمت و در ایاب و ذهاب چند روزى در قم توقف نموده و علماء قم به زیارتشان نائل شده و از محضرشان بهره‏مند گردیده و دانستند چه شخصیت ارزنده‏اى در نزدیكى آنها وجود دارد. آیت‏اللَّه حایرى مراجعت به اراك نمودند و تا سال 1340 توقف و تدریس و رسیدگى به امور مسلمین نمودند تا سال مزبور كه براى زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام و گذرانیدن ایام نوروز به سوى قم حركت كردند. آمدن آیت‏اللَّه به قم موقعى كه خبر حركت مرحوم حایرى به قم رسید مردم به تشویق و تحریك مرحوم بافقى و علماء دیگر، اكثر علماء قم و طبقات دیگر به استقبال آن مرحوم رفته و تا امامزاده شاه جمال كه در 4 كیلومترى قم در مسیر راه اراك واقع است استقبال نموده و پس از رسیدن آن مرحوم خیر مقدم گفته و در همان یك ساعتى كه براى استراحت در آنجا توقف فرمودند اولین زمزمه اقامت ایشان را در قم نموده و از آنجا با تجلیل فراوان حركت و در منزل مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ مهدى پائین‏شهرى نزول نمودند و چنانچه سابقاً هم اشاره كردم ماده تاریخ ورود ایشان به قم نام شریف آن جناب (الشیخ عبدالكریم الحایرى الیزدى) 1340 مى‏باشد به این كیفیت: الف (1) ل (30) ش (300) ى (10) خ (600) ع (70) ب (2) و (4) ل (30) ك (20) ر (200) ى (10) م (40) الحایرى (260) الف (1) ل (30) ى (10) ز (7) د (4) ى (10) جمع این اعداد حروف هزار و سیصد و چهل، قال علیه‏السلام (الاسماء تنزل من السماء) حركت از اراك روز بیست و دوم ماه رجب المبارك و ورودشان به قم روز بیست و چهارم ماه مزبور بوده است و در آن هنگام كه بسیارى از مردم ایران از تهران و اصفهان و كاشان و اراك و نقاط دیگر براى تحویل حمل به قم آمده بودند و جمعى از علماء و خطباء نامى هم به همین عنوان مشرف بودند به زیارت و دست‏بوسى ایشان آمده و ضمناً تقاضاى اقامت در قم را از معظم له نمودند كه این شهر مذهبى را مركز و محل توقف خود قرار داده و تشكیل حوزه دهند و مخصوص چندین نفر از خطباء و وعاظ نامى تهران مانند مرحوم مبرور حاج شیخ محمد سلطان الواعظین تهرانى كه سمت ریاست گویندگان تهران را داشت به زیارت آمده بودند چون اصرار مردم را دیدند به توقف آن مرحوم در منبرهائى كه در صحن مطهر و حرم منور مى‏رفتند بیشتر مردم را تشویق نموده و تحریك به نگه داشتن آن مرحوم در قم نموده و در آن ایام در اغلب محافل و مجالس قم سخن از آیت‏اللَّه حایرى و اقامت در قم بود و از تمام علماء و خطباء جدى‏تر بر این موضوع مرحوم حاج شیخ محمدتقى بافقى بود كه از نجف سوابق درخشان آن مرحوم را داشت و با آن دیدگان ملكوتى حق‏بین و آتیه‏بین خود مى‏دید كه اگر آن مرحوم در قم اقامت كند یكى از علائم فرج آل محمد علیهم‏السلام كه ظهور علم و تشكیل حوزه علمیه است در قم بارز و واقع خواهد شد پس بیش از دیگران اصرار بر این امر داشت. در خاطر دارم كه مرحوم بافقى براى این نگارنده و جمعى دیگر مى‏فرمود كه مرحوم آیت‏اللَّه حایرى با اینكه در سفر مشهدشان وضع مدارس مهجور ویران قم را از فیضیه و دارالشفا دیده كه چگونه دانشگاه روحانى و محل تدریس و افاضات مرحوم محدث بزرگوار ملا محسن فیض و ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجى و صدرالمتالهین شیرازى و دیگران به مركز گدایان و فقراء و دیوانه‏گان و بیماران تبدیل شده و ابراز تاسف نموده و مى‏گفتند كه چه مى‏شد اگر این مدارس هم از غربت بیرون مى‏آمد، ولى به نظر مباركشان مشكل و گران مى‏آمد كه ممكن باشد حوزه را از اراك به قم منتقل نمایند. فرمودند وقتى به ایشان اصرار كردم براى توقف موانعى ذكر كردند جواب آنها را دادم و آخر ایشان را به این كلمه قانع نموده و منصرف از مراجعت به اراك كردم. گفتم شما این اخبارى را كه از حضرات معصومین علیهم‏السلام راجع به آخرالزمان كه «قم مركز علم و دانش خواهد شد (و منها تفیض العلم الى سائر البلدان) و اینكه در آن زمان علم در نجف چون مارى به زمین فرورفته و از قم بیرون خواهد آمد» دیده‏اید فرمودند: آرى گفتم آیا قبول دارید و یا شبهه مى‏كنید فرمودند: قبول دارم. گفتم نمى‏خواهید كه تأسیس این اساس به دست شما گردد و براى همیشه این سكه به نام شما زده شود و باقیات الصالحات شما باشد فرمودند چرا گفتم تصمیم به توقف بگذارید و به اراك پیام دهید هركس مایل باشد به قم بیاید. و گذشته از مرحوم بافقى عده دیگرى از بزرگان قم چون مرحوم آیت‏اللَّه حاج میرزا محمد ارباب و آیت‏اللَّه حاج شیخ محمدرضاى ساوه‏اى و مرحوم حاج سید حسن متولى‏باشى آستانه مباركه فاطمیه و حاج میرزا محمود روحانى و دیگران از افراد مؤثر و علاقه‏اى كه عموم مردم قم و زوار آن سال ابراز داشتند مرحوم حایرى را به حال تردید درآورده و فرمودند استخاره خواهیم كرد كه آیا صلاح است در قم مانده و به فضلاء و محصلین حوزه اراك كه انتظار بازگشت را دارند بنویسیم به قم بیایند. پس با اینكه كمتر به قرآن مجید تفأل زده و استخاره مى‏نمودند صبحگاهى كه به حرم مطهر مشرف شدند با قرآن شریف استخاره كردند آیه 29 سوره مباركه یوسف علیه‏السلام آمد (إذهبوا بقمیصى هذا و القوه على وجه أبى یأت بصیرا و أتونى باهلكم أجمعین) و اول جمله‏اى كه در اول صفحه قرآن بود ذیل آیه و أتونى باهلكم اجمعین بود پس با عزمى راسخ و قلبى مطمئن بنا را بر توقف گذارده و به منزل مرحوم حاج سید على مصطفوى تاجر قمى كه علماء و طبقات تجار و اصناف دیگر مجتمع و انتظار نتیجه و تصمیم نهائى آنجناب را داشتند آمده و اظهار مطلب فرمودند، مردم بى‏اندازه مسرور شده و یكى از بزرگان دانشمند گفت: و ترتجیه من الرحمن سائلة حتى استجیب لما ترجوه داعیها مرحوم حاج میرزا عبدالحسین صاحب الدارى بروجردى كه مقسم مرحوم حایرى بود در اراك براى نگارنده گفت كه: چون پیام ایشان به اراك رسید اول كسى كه به اتفاق آقاى حاج میرزا هدایت‏اللَّه وحید گلپایگانى به ایشان پیوست بنده بودم كه بعد از دو ماه كه شهریه محصلین حوزه اراك را پرداختم به قم آمده و خدمتشان رسیدم فرمودند: ما ماندنى شدیم اگر شما هم بخواهید بمانید خدا كریم است بروید خانواده خود را بیاورید. پس آقاى حاج میرزا هدایت‏اللَّه به اراك رفته و رفقا و أصحاب آیت‏اللَّه را از قضیه اطلاع داده و خانواده خود و مرا به قم آورد و كم كم رفقاى اراك به قم آمده و رفته رفته حوزه علمیه قم تأسیس گردید و پیش‏بینى‏ها و پیش‏گوئیهاى حضرات أئمه معصومین علیهم‏السلام مصداق یافت. خدمات و آثار مرحوم آیت‏اللَّه حایرى پس از توقف در قم با همت والا و سجایاى حسنه و اخلاق فاضله خود، فضلاء اراك و تهران و شهرستانهاى دیگر را دور خود جمع نموده و كم كم حوزه علمیه رو به افزایش گذاشت تا بیش از هزار نفر طلبه و محصل جدى جمع شده و از محضر آیت‏اللَّه و مدرسین دیگر استفاده مى‏نمودند و اما آثار آن مرحوم به شرح زیر است: 1- حوزه رسمى علمیه قم كه تا آمدن وجود ذیجود حضرت ولى عصر عجل‏اللَّه فرجه الشریف باقى خواهد بود. 2- بیمارستان سهامى و فاطمى كه از ثلث مرحوم حاج سید محمد فاطمى براى طلاب تأسیس شد. 3- سد رودخانه قم پس از آمدن سیل و خرابى بسیار از منازل كوچه حرم و غیره. 4- بناء قلعه مبارك‏آباد كه امروز به نام كوچه رهبر معروف است براى افرادى كه منازلشان در سیل ویران شد. 5- تعمیر مدارس فیضیه و دارالشفا كه رو به ویرانى گذارده بود چنانچه در جلد اول اشاره كردیم. 6- كتاب دررالفوائد در علم اصول فقه كه غالباً در درس اصولشان عنوان مى‏فرمودند. 7- كتاب صلوة كه مطبوع و مورد نظر فقهاء مى‏باشد. 8- كتابخانه مدرسه فیضیه كه تفصیل آن در جلد اول گذشت. 9- غسالخانه در جنب رودخانه قم. 10- قبرستان آیت‏اللَّه حایرى معروف به قبرستان حاج شیخ و قبرستان نو. 11- معظم تلامذه و اصحاب برجسته آیت‏اللَّه حایرى. بزرگترین آثار و ثمرات حوزه علمیه و مكتب و مؤسسه مرحوم آیت‏اللَّه حایرى رجال علمى قم و ایرانست زیرا هر كدام داراى مقام فضل و دانش و كمال و تقوا و غالباً حائز اجتهاد مطلق و یا مجتهد متجزى و نویسنده نامى و گویندگان سامى مى‏باشند و تمام آنان از درس و بحث آن فقید معظم حیازت آن مقام شامخ را نموده‏اند: مرحوم حایرى رحمه‏اللَّه از نوابغ و فحول علمى چنانیست كه از حوزه او مجسمه‏هاى فضیلت و استوانه‏هاى شرافت و مجتهدین جامع الشرایط و علماء عالیقدر و مدرسین كرام و اساتید عظام بیرون آمده است. و حوزه او مانند حوزه وحید بهبهانى و شیخنا الانصارى و میرزاى شیرازى و شیخنا الاستاد الخراسانى و استاد المعاصرین آقا ضیاءالدین عراقى قدس‏اللَّه اسرارهم رادمردان بزرگ و دانشمندان ستركى برخاسته‏اند. این نگارنده در اینجا فهرست اسامى معظم آنها را با محل سكونتشان نگاشته و ترجمه احوال و مآثر و آثارشان را در این جلد و جلد دوم مى‏نگارم انشاءاللَّه تعالى، و مخفى نباشد كه بسیارى از آنان دار فانى را وداع و جماعتى هم در قید حیات و از زعماء و مراجع بزرگ معاصر مى‏باشند. شماره، اسم و شهرت، محل اقامت 1- مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید میرزا آقاى ترابى، دامغان 2- آیت‏اللَّه حاج سید ابراهیم علوى خوئى، تهران 3- آقا شیخ ابراهیم ریاضى، نجف‏آباد 4- آیت‏اللَّه حاج سید ابوالحسن رفیعى قزوینى، تهران 5- حاج سید ابوالحسن اسلامبولچى، تهران 6- مرحوم حاج سید ابوالحسن روحانى قمى، نجف 7- حاج میرزا ابوالفضل خراسانى، تهران 8- آیت‏اللَّه حاج میرزا ابوالفضل زاهدى، قم 9- حاج سید ابوالقاسم فقیه ارسنجانى، شیراز 10- مرحوم شیخ ابوالقاسم اصفهانى، قم 11- آیت‏اللَّه حاج شیخ اسماعیل جاپلقى، تهران 12- مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ اسماعیل بهارى، تهران 13- آیت‏اللَّه حاج سید احمد خونسارى، تهران 14- آیت‏اللَّه حاج سید احمد زنجانى، قم 15- مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید احمد لواسانى، تهران 16- آیت‏اللَّه حاج آقا بزرگ، كنگاور 17- مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید جعفر شاهرودى، تهران 18- مرحوم آیت‏اللَّه حاج آقا حسن فرید محسنى، قم 19- مرحوم آیت‏اللَّه حاج آقا میرزا حسن یزدى، نجف 20- آیت‏اللَّه حاج میرزا حسن معینى، شهر رى 21- آیت‏اللَّه حاج سید حسن اصفهانى، تهران 22- مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید حیدر طاهرى، خرم‏آباد 23- مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید ابوتراب طاهرى، خرم‏آباد 24- آیت‏اللَّه حاج میرزا خلیل كمره‏اى، تهران 25- آیت‏اللَّه حاج شیخ راضى تبریزى، تهران 26- آیت‏اللَّه حاج آقا رضا زنجانى، تهران 27- آیت‏اللَّه حاج آقا رضا مدنى كاشانى، تهران 28- آیت‏اللَّه العظمى آقاى حاج روح‏اللَّه خمینى، نجف 29- مرحوم آیت‏اللَّه حاج روح‏اللَّه كمالوند، خرم‏آباد 30- آیت‏اللَّه حاج روح‏اللَّه خاتمى، اردگان 31- آیت‏اللَّه حاج ریحان‏اللَّه گلپایگانى، تهران 32- آیت‏اللَّه حاج سید سجاد علوى، گرگان 33- آیت‏اللَّه العظمى آقاى سید شهاب‏الدین نجفى مرعشى، قم 34- مرحوم حاج میرزا شهاب همدانى، ملایر 35- مرحوم حاج سید شمس‏الدین ابهرى، تهران 36- مرحوم آیت‏اللَّه صدرالدین صدر، قم 37- مرحوم آقا ضیاءالدین خونسارى، قم 38- مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ عباسعلى شاهرودى، قم 39- مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ عباس تهرانى، قم 40- آیت‏اللَّه آقا شیخ عباس حایرى، تهران 41- آیت‏اللَّه آقا شیخ عباس انصارى همدانى، تهران 42- آیت‏اللَّه حاج میرزا عبداللَّه تهرانى، تهران 43- آیت‏اللَّه حاج میرزا عبداللَّه مجتهدى، تبریز 44- آیت‏اللَّه حاج میرزا عبداللَّه سرابى، تبریز 45- مرحوم حاج میرزا عبدالحسین صاحب الدارى، قم 46- مرحوم حاج میرزا عبدالعلى تهرانى، تهران 47- آیت‏اللَّه حاج میرزا سید على یثربى، كاشان 48- آیت‏اللَّه آقاى آخوند ملاعلى همدانى، همدان 49- آیت‏اللَّه حاج على محمد مزلقانى، همدان 50- مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ على اصغر صالحى، كرمان 51- مرحوم آیت‏اللَّه حاج میرزا على مهرابى، كرمان 52- مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید على‏اكبر برقعى، تهران 53- آیت‏اللَّه آقاى فضلعلى، قزوین 54- مرحوم آیت‏اللَّه فاضل لنكرانى، قم 55- آیت‏اللَّه حاج میرزا فخرالدین جزایرى، تهران 56- آیت‏اللَّه حاج سید كاظم شریعتمدارى، قم 57- آیت‏اللَّه آقا سید كاظم گلپایگانى، نجف 58- آیت‏اللَّه حاج آقا مجتبى عراقى، قم 59- مرحوم آیت‏اللَّه آقا سید محمد حجت، قم 60- مرحوم آیت‏اللَّه آقا سید محمد داماد یزدى، قم 61- مرحوم آیت‏اللَّه میرزا محمد همدانى، همدان 62- آقا شیخ محمد غروى، سنقر 63- آقا آیت‏اللَّه سید محمد صدرالعلماء، قم 64- آیت‏اللَّه حاج میرزا محمد ثقفى، تهران 65- آیت‏اللَّه میرزا محمد ثابتى، همدان 66- آیت‏اللَّه حاج میرزا محمدباقر مهاجرانى، همدان 67- میرزا محمدتقى اشراقى، قم 68- آیت‏اللَّه حاج سید محمدتقى خونسارى، قم 69- آیت‏اللَّه حاج سید محمد جلالى، مشهد 70- آیت‏اللَّه حاج سید محمد حسن یزدى، قم 71- حاج شیخ محمد حسن فرید گلپایگانى، تهران 72- آیت‏اللَّه، حاج شیخ محمدحسین شریعتمدار، ساوه 73- آیت‏اللَّه العظمى حاج سید محمدرضا گلپایگانى، قم 74- آیت‏اللَّه العظمى حاج شیخ محمدرضا طبسى، قم 75- آیت‏اللَّه العظمى حاج شیخ محمدعلى عراقى، قم 76- آیت‏اللَّه العظمى حاج سید محمود روحانى، قم 77- آیت‏اللَّه العظمى حاج میرزا مصطفى صادق، قم 78- آیت‏اللَّه العظمى حاج سید مصطفى خونسارى، قم 79- مرحوم حاج سید محى‏الدین طالقانى، تهران 80- حاج سید محمدرضاى طالقانى، قم 81- حاج میرزا مهدى بروجردى، قم 82- آیت‏اللَّه حاج سید مهدى كشفى، تهران 83- آیت‏اللَّه حاج سید مهدى انكجى، تهران 84- آیت‏اللَّه آقا شیخ مهدى كوچه حرمى، قم 85- آیت‏اللَّه حاج سید هادى روحانى، رودسر 86- آیت‏اللَّه میرزا هاشم آملى، قم 87- حاج میرزا هدایت‏اللَّه وحید، تهران 88- حاج سید یحیى یزدى، نجف 89- حاج سید یحیى بفروئى، بفروى یزد 90- آقا سید یحى اسلمبولچى، تهران و صدها نفر دیگر كه ذكرشان موجب اطنابست و انشاءاللَّه ترجمه هر یك در این كتاب و جلد دوم خواهد آمد. رحلت مرحوم آیت‏اللَّه حایرى مرحوم آیت‏اللَّه حایرى از اوائل ورودش به قم تا آخر عمرش كه حدود پانزده سال بوده است مواجه با حوادث سهمگین و ناملایمات فراوانى بوده است كه در جلد اول آثارالحجه نگاشته‏ام ولى در اینجا براى بعضى از محذورات از شرح آن معذورم و این نوائب ضربات بسیارى در روح و قلب آن بزرگوار وارد نموده كه در اواخر او را از پا درآورده و بسیار ضعیف نموده بود تا جائى كه گاهى تمناى مرگ نموده و مى‏فرمود دیگر مردن سرقفلى دارد (فیاموت زرنى ان الحیاة ذمیمة) اى مرگ بیا كه زندگى مرا كشت و در اواخر عمرش بسیار خلوت و اعراض و انزوا را دوست مى‏داشت و غالباً در غیر وقت درس و تحصیل طلاب در سالاریه مرحوم متولى بزرگ پدر جناب آقاى مصباح التولیه متولى معزول كه به ایشان نهایت ارادت و اخلاص را داشت به سر مى‏برد و روز به روز بر ضعف و كسالتش افزوده مى‏شد زیرا دیگر براى مرد غیور و متدین با دین آن حملات و تهاجم به قرآن مقدس و نوامیس مسلمین و حوزه روحانیت جاى تحمل و صبر و طاقت نبود و به گفته یكى از مراجع و اساتید بزرگ حوزه آن مرحوم به مرض دق از دنیا رفت خلاصه ضعف بالاى ضعف و غصه بر غصه ایشان اضافه مى‏شد تا در شب هفدهم ذى‏القعده هزار و سیصد و پنجاه و پنج قمرى از دنیاى فانى فارغ و از ناملایمات آن راحت گردید (در سن هشتاد و سه سالگى). مرحوم آیت‏اللَّه آقاى حاج سید صدرالدین صدر رضوان‏اللَّه‏علیه قصیده‏اى در مرثیه و تاریخ فوتش سروده‏اند كه در میان قصائد و مراثى بسیارى كه در ضایعه فوت ایشان گفته شده بیشتر مرضى خدا و مورد توجه آن مرحوم واقع گردیده است. عبدالكریم آیت‏اللَّه قضى وانحل من سلك العلوم عقده اجدب ربع العلم بعد خصبیه و هد اركان المعالى فقده كان لاهل العلم خیر والد و بعده امست یتامى ولده كوكب سعد سدالعلم به دهرا و غاب الیوم عنه سعده فى شهر ذى القعدة غاله الردى بسهمه یالیت شلت یده فى حرم الائمة الاطهار فى شهر الحرام كیف حل صیده دعاه مولاه فقل مورخا لدى الكریم حل ضیفا عبده فرمود پس از انشاد این قصیده در عالم رؤیا دیدم در باغى هستم كه فوق‏العاده از حیث اشجار و اثمار و ازهار و انهار جاریه و خیابانها زیبا و بى‏نظیر بود و من در خیابانها قد مى‏زدم شخصى از مقابل به من رسیده و گفت میل دارید آقاى حاج شیخ را ملاقات نمائید گفتم كدام حاج شیخ گفت حاج شیخ عبدالكریم حایرى گفتم كمال میل را دارم. آن شخص جلو افتاد و گفت بفرمائید سه چهار خیابانى طى كردیم رسیدیم به فضائى كه وسط باغ بود و به حوضى برخوردیم كه اطراف آن گل‏كارى بود و در سمت راست آن فضا عمارتى بود كه سه چهار پله از زمین باغ بالا بود و درهاى چندى به طرف باغ داشت نگاه كردم دیدم در آخر اطاق گوشه دست راست حاج شیخ را دیدم تكیه به در داده و به باغ نگاه مى‏كند من سلام كردم و با عجله بالا رفتم و وارد اطاق شدم ثانیاً سلام كردم جواب دادند و بعد از پذیرائى من احوال‏پرسى كردم فرمودند حالم خوبست و احوال آقایان و حوزه را پرسیدند گفتم الحمدللَّه خوبست خوشحال شدند و در این حال پیشخدمت وارد شد و براى ایشان چائى آورد فرمودند براى آقا هم بیاور، رفت و یك استكان چائى براى من آورد و در تمام این جریانات من تصور مى‏كردم حاج شیخ زنده است و به باغ آمده‏اند گفتم تنها تشریف آورده‏اید میل مبارك باشد من هم خدمت شما باشم فرمودند خیر شما كار دارید و با شما كار دارند و باید بروید و بعد هر دو دست را بلند كرده فرمودند من تنها نیستم خیر تنها نیستم در آن وقت متوجه شدم كه فوت كرده‏اند باز احوال‏پرسى كردم و ایشان هم احوال‏پرسى نمودند و بعد توجهى به باغ انداختم و ایشان همچون فهمیدند كه من به منظره باغ مجذوب شده و از نزاهت و طراوت آن استعجاب مى‏كنم. كمى بلند شده و هر دو دست را بلند و به طرف من اشاره كردند فرمودند (لدى الكریم حل ضیفاً عبده). منظره‏اى از تشییع جنازه‏ى مرحوم آیت‏اللَّه حایرى و یكى دیگر از قصائد و ماده تاریخ‏هاى خالص كه با صدق نیت گفته شد در فوت آن مرحوم ابیات زیر است عجب از سیرت بى‏ارزش دنیاى دنى صلح ناكرده ز اول دل دانا با او زهد و دنیاطلبى ساز نیایند به هم نشده یك قدمى سازش دنیا با او بى‏مكارم نرسد فایده علم بكس گرچه علم و هنرش بوده چو دریا با او گشت از حوزه علمیه روان سوى جنان آنكه شد ماحصل دانش و تقوا با او نشنیدیم در این ملك چو او مردى راد همه اسباب شرف بوده مهیا با او خود اگر داشت كسى دیده بینا مى‏دید رسم و آئین تدین كه هویدا با او همه كس را نرسد رتبه همپائى وى «فیض روح‏القدسى بود به پیدا با او» گفتم این چامه كه داور بكشد روز پسین خط بطلان بخط جرم خطاها با او اثر عمیق فوت مرحوم حایرى قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: اذامات العالم ثلم فى الاسلام ثلمة لا یسدها شیى‏ء وقتى عالمى از دنیا رود رخنه‏اى در دیوار اسلام واقع شود كه چیزى آن را مسدود نكند. و قال صلى اللَّه علیه و آله و سلم: اذا مات العالم بكت علیه السموات والارضون اربعین صباحا وقتى عالمى از دنیا رود آسمانها و زمین‏ها بر او چهل صبح گریه مى‏كند در كتب اخبار و احادیث و تفسیرهاى فریقین وارد شده است كه مرگ عالم ربانى و مرجع با تقوى تأثر عمیقى در جامعه و جهان هستى دارد به طورى كه آسمانها و زمین‏ها و هوام و حشرات و وحوش و طیور و درندگان براى فقدان او متأثر شده و گریه مى‏كنند. اى بسا كس مرد و كس آگه نشد از عیانش مبدئى و مختمى لیك اندر مرگ مردان بزرگ عالمى گرید براى آدمى عالمى گردد قرین درد و رنج گر بمیرد برگزیده عالمى آیتى چون حایرى رفت از جهان یك جهان گردد غریق ماتمى رحلت و فوت مرحوم آیت‏اللَّه حایرى در چنان بحران و كوران عصر تاریكى كه تمام دست‏ها و قواى مرموز استعمارگران و دشمنان دین و استقلال كشور بر علیه قرآن و اسلام فعالیت مى‏كرد و روزى نبود كه بدعت تازه و منكرى بر مردم ضعیف‏الایمان تحمیل نشود بزرگترین ضایعه بود زیرا كه تمام علماء و دانشمندان بزرگ و فعال و متعصب و متنفذ را یا تبعید و یا زندانى و یا خانه‏نشین و یا از بین برده بودند و تنها مرد میدان مجاهده بود كه با مبارزات منفى و مثبت خود دشمنان و بیگانه‏پرستان را عقب رانده و از تهاجم و حمله اساسى آنها جلوگیرى مى‏كرد. آیت‏اللَّه حایرى با آن متانت و بردبارى و تقیه و محافظه‏كارى كه مشروحاً بیان شد دشمن را كه همواره مى‏گفت همه را از میان بردم اگر این یكى را هم مى‏بردم از اسلام و دین آسوده شده و از حدود و قیود آئین و مذهب آزاد و راحت مى‏شدم به زانو درآورده و مجذوب خود گردانیده بود. در صبح هفدهم ذى‏القعده 1355 قمرى كه این خبر در قم و وسیله تلگراف و تلفون در تهران و سایر بلاد منتشر شد عموم مردم متأثر شده و جهان در نظر ملت متدین و شیعیان متعصب تاریك شده و انتظار بلیات و مصائب دیگر را احساس نمودند كه این نگارنده آن را در جلد اول آثار الحجة مشروحاً نگاشتم طالبین به آنجا مراجعه كنند. تشییع جنازه در آن موقع موقوف و كلیه تظاهرات و مظاهر دینى و شعائر مذهبى تعطیل بود لكن مردم قم عموماً زن و مردم عالم و جاهل و طبقات مختلف مردم دولتى و غیره چنان آشفته و پریشان بودند و به سر و صورت مى‏زدند و فریاد مى‏كشیدند كه گویا صاعقه‏اى از آسمان آمده و تمامى را سوزانیده است در آن خفقان عجیب و شرایط سخت تشییعى از جنازه آن مرحوم شد كه كم‏نظیر بوده و مرحوم آیت‏اللَّه حاج میرزا فخرالدین شیخ‏الاسلام قم بر ایشان نماز خوانده و در جوار حضرت معصومه سلام‏اللَّه‏علیها در مسجد بالا سر همانجائى كه خود نماز مى‏خواندند و درس مى‏گفتند مدفون شده و اشعار مرحوم آیت‏اللَّه صدر را كه ذكر شد بر روى سنگ قبرش منقوش نمودند (لدى الكریم حل ضیفا عبده). رجال علم و تقوائى كه در اطراف قبرش مدفون مى‏باشند یكى از مزارات و قبورى كه بعد از حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام در قم زیارت مى‏شود قبر مرحوم آیت‏اللَّه حایرى است و كمتر كسى مشرف به قم براى زیارت مى‏شود كه قبر آن مرحوم را زیارت نكند در شبانه روز هزارها نفر به زیارت قبر او مى‏روند، در اطراف قبرش شخصیتهاى برجسته علمى و مردان با فضیلت و تقوا بسیارى مدفون مى‏باشند كه غیر از دو قبر مرحومین آیتین خونسارى و صدر قبور دیگران اثر و مظهرى ندارد و ما فهرست آنها را در اینجا مى‏نگاریم و ترجمه و آثارشان را در جاى خود آورده و خواهیم آورد: 1- آیت‏اللَّه آقا سید محمد بن آیت‏اللَّه آقا سید عبداللَّه برقعى متوفى 20 ربیع‏الثانى 1350 قمرى ترجمه‏اش قبلا گذشت. 2- آیت‏اللَّه آقا شیخ محمد بن آیت‏اللَّه شیخ زین‏العابدین مازندرانى متوفى. 23 ج 1350 /2. 3- آیت‏اللَّه آقا شیخ ابوالقاسم كبیر متوفى اواسط ماه جمادى‏الثانى 1353 قمرى 4- آیت‏اللَّه حاج سید احمد عراقى بن آیت‏اللَّه حاج آقا محسن عراقى متوفى 10 ذى‏الحجه 1356 قمرى. 5- آیت‏اللَّه حاج سید حسین كوچه حرمى متوفى 15 ذى‏القعده 1357 قمرى. 6- آیت‏اللَّه حاج شیخ محمدعلى حایرى قمى متوفى دوشنبه 22 ربیع‏الثانى 1358 قمرى. 7- آیت‏اللَّه حاج شیخ محمدتقى بهبهانى متوفى دوم ربیع‏الثانى 1360 قمرى. 8- آیت‏اللَّه حاج شیخ مهدى پائین‏شهرى متوفى جمعه نوزدهم شعبان 1360 قمرى. 9- آیت‏اللَّه حاج سید حسین شوشترى متوفى 18 محرم 1362 قمرى. 10- آیت‏اللَّه حاج سید فخرالدین سبط میرزاى قمى متوفى سوم شعبان 1362 قمرى. 11- آیت‏اللَّه حاج شیخ عیسى لواسانى متوفى دوم صفر 1364 قمرى. 12- آیت‏اللَّه حاج سید محمدباقر قزوینى متوفى 28 صفر 1364 قمرى. 13- آیت‏اللَّه سید محمدصادق بهبهانى متوفى ذى‏القعده 1364 قمرى. 14- آیت‏اللَّه حاج شیخ محمدتقى بافقى متوفى 12 جمادى‏الاولى 1365 قمرى. 15- آیت‏اللَّه حاج سید محمدتقى خونسارى متوفى 7 ذى‏الحجه 1371 قمرى. 16- آیت‏اللَّه حاج سید صدرالدین صدر متوفى 19 ربیع‏الثانى 1373. 17- آیت‏اللَّه حاج شیخ عبدالنبى عراقى. 18- آیت‏اللَّه حاج میرزا مهدى بروجردى. 19- آیت‏اللَّه حاج آقا روح‏اللَّه كمالوند 20- آیت‏اللَّه حاج سید احمد لواسانى 21- آیت‏اللَّه حاج شیخ عباس تهرانى 22- آیت‏اللَّه حاج شیخ محمد حسن طالقانى 23- آیت‏اللَّه حاج میرزا رضى تبریزى 24- آیت‏اللَّه حاج سید مهدى كشفى بروجردى 25- مرحوم حجةالاسلام میرزا محمدتقى اشراقى فرزند مرحوم آیت‏اللَّه حاج میرزا محمد ارباب متوفى 25 ماه رمضان 1368 قمرى 26- مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا عبداللَّه متوفى 1357 قمرى 27- آیت‏اللَّه حاج میرزا سید حسن برقعى رحمه‏اللَّه 28- آیت‏اللَّه حاج شیخ عبدالجواد صافى گلپایگانى 29- آیت‏اللَّه حاج میرزا محمود اصولى تبریزى و ده‏ها نفر دیگر كه نزدیكى قبر آن مرحوم مدفونند و گذشته از علماء مردان صالح و نیكوكارى چون مرحومین اخوان سلامت حاج شیخ على‏اصغر و حاج شیخ على‏اكبر سلامت رضوان‏اللَّه علیهم اجمعین. كرامت حضرت امام حسین علیه‏السلام نسبت به مرحوم حایرى از خصایص و امتیازات مرحوم آیت‏اللَّه حایرى قدس‏اللَّه‏سره كثرت توسلش بود به خداندان جلیل عصمت و طهارت بالاخص بمولینا الكونین نورالثقلین امام المشرقین حضرت ابى‏عبداللَّه الحسین علیه الصلوة والسلام حتى در مجلس درس فقه‏اش مرثیه‏خوانى چون مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب‏الزمانى تبریزى را كه از اوتاد زمان بود تعیین كرده بود كه هر روز قبل از درسش ذكر مصیبتى كند و بعد از آن خودش به منبر رفته و تدریس مى‏نمود در ایام عاشوراء روضه‏خوانى داشت و روز عاشوراء خود در جلوى هیئت اهل علم پا برهنه و گل به پیشانى و صورت مالیده حركت مى‏كرد وقتى بعضى از نزدیكانش از علت این توسل و تمسكش به سفینةالنجاة امت حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام پرسید جواب مى‏فرمایند من هرچه دارم از آن حضرت دارم و بعد قصه كرامت حضرتش را درباره خودش شرح مى‏دهد كه این نگارنده در سفرم به اراك از دو نفر مرد موثق و عادل شنیدم كه عیناً آن را در ج 2 كتاب آثارالحجه ص 208 نگاشته و اینجا هم كه جاى آنست مى‏نگارم. آقاى حاج دفترى مباشر كارهاى آیت‏اللَّه حاج مصطفى محسنى كه مرد موثق و متدینى است با تأیید مرحوم مبرور آقاى آیت‏اللَّه حاج آقا حسن فرید محسنى كه مرحوم آیت‏اللَّه حایرى در منزل مرحوم آیت‏اللَّه حاج آقا مصطفى در اراك هنگامى كه سرپرستى حوزه عراق را داشتند پس از نقل خواب آن مرحوم كه در آثارالحجه نوشته‏ام فرمودند هنگامى كه من در كربلا بودم شبى در عالم خواب دیدم كه شخصى به من گفت شیخ عبدالكریم كارهایت را بكن كه تا سه روز دیگر خواهى مرد. من از خواب بیدار شدم متحیر بودم گفتم البته خوابست تعبیر ندارد اتفاقاش شب سه‏شنبه بود روز سه‏شنبه و چهارشنبه را مشغول به درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنجشنبه تعطیلى دروس با بعضى از رفقا به ناحیه باغ مرحوم سید جواد رفتیم در آنجا قدرى گردش و مذاكره علمى نموده تا ظهر نهار را صرف و ساعتى خوابیدیم در آن موقع لرز شدیدى به من عارض شد رفقا آنچه عبا و روانداز بود بر من انداختند باز مى‏لرزیدم پس از ساعتى تب بسیار سوزانى كردم و كم كم حس كردم كه حالم بسیار خراب است به رفقا گفتم مرا زودتر به منزلم برسانید. رفقا وسیله‏اى فراهم كرده و مرا به شهر آورده و به منزلم رسانیدند در آنجا بى‏حال و حس افتادم كم كم حواس ظاهره‏ام از كار افتاد یك مرتبه به یاد خواب سه شب قبل افتادم علائم مرگ را در خود مشاهده كردم و ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شده و از راست و چپ من نشستند و به هم نگاه كردند و گفتند اجل او رسیده مشغول قبض روح او شویم. من در آن حال مرگ را معاینه كردم از راه قلب توجهى به ساحت مقدس حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه الصلوة والسلام نموده عرض كردم مولاى من از مرگ هراس و ترس ندارم ولكن از این مى‏ترسم كه دستم خالیست كارى نكرده و زادى تهیه ننموده‏ام شما را به حق مادرتان حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام شفاعت كنید كه خدا مرگ مرا تأخیر اندازد تا فكرى به حال خود نمایم. و تا از راه دل این توسل را نمودم دیدم شخصى وارد شد و نزد آن دو آمده و گفت حضرت سیدالشهداء فرمودند شیخ عبدالكریم به ما توسل نمود و ما هم نزد خدا شفاعت كردیم كه عمر او را دراز و اجل او را تأخیر اندازد و خداوند تعالى اجابت فرمود شما روح او را قبض نكنید. پس آن دو به هم نگاه كرده و رو به آن شخص نموده و گفتند سمعاً و طاعه و از جا حركت كردند و سه نفرى صعود نمودند. پس در آن هنگام احساس كردم كه حالم بهتر شده صداى گریه و زارى و ناله خانواده خود را شنیدم كه به سر و صورت خود مى‏زدند آهسته دست خود را حركت دادم و چشم خود را گشودم دیدم چشم مرا بسته و رویم چیزى كشیده‏اند، خواستم پایم را جمع كنم ملتفت شدم كه شصت مرا هم بسته‏اند. پس دستم را بلند كردم براى برداشتن چیزى كه رویم بود شنیدم مى‏گویند ساكت شوید گریه نكنید كه حركت دارد و آرام شدند و روى مرا برداشتند و چشمم را گشودند و پایم را فوراً باز كردند با دست اشاره به دهانم كردم كه آبم دهید. پس آب به دهانم ریختند و كم كم از جا برخاسته و نشستم و تا پانزده روز ضعف مفرط و كسالت داشتم، از آن حالت الحمدللَّه به كلى رفع نقاهتم شده و بهبودى یافتم و این از بركت مولایم حضرت حسین علیه‏السلام بود. آرى به خدا قسم. مرا بغیر حسین ملجأ و پناهى نیست در این عقیده یقینم كه اشتباهى نیست ره نجات حسین است و دوستى حسین به سوى حق به جز از این طریق راهى نیست اگر تو حكم غلامى من كنى امضا به هیچ محكمه خوفم ز دادگاهى نیست بیت آیت‏اللَّه حایرى بیت و خانواده آن مرحوم بیت علم و تقوا و فضیلت است داراى دو پسر و سه دختر بوده‏اند پسران جناب آیت‏اللَّه آقاى حاج آقا مرتضى حایرى و جناب حجةالاسلام آقاى حاج آقا مهدى حایرى كه ترجمه هر یك خواهد آمد و اما دختران 1- همسر مرحوم حجةالاسلام حاج شیخ محمد توسركانى 2- همسر مرحوم حاج شیخ احمد همدانى 3- همسر مرحوم آیت‏اللَّه حاج سید محمد محقق داماد یزدى بودند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(پس از 938 ق)، فاضل، عابد و نیكوكار. وى دختر طهماسب قلى بیگ از بزرگان دولت صفوى بود. آقا سلطان علوم و فنون اسلامى و ادبیات را از علماى اصفهان فراگرفت. در اصفهان آثار ارزشمندى از وى به جا مانده است، از جمله: تعمیر و بناى قسمتى از مسجد جامع اصفهان؛ تعمیر و تزیین قسمت دیگرى كه صاحب بن عباد بنا نهاده بود. به نوشته‏ى «تذكرة القبور» آقا سلطان در اصفهان درگذشت و در بقعه‏ى على بن سهل دفن شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 1086 ق، از زنان خیر و دانش‏دوست. وى دختر شاه عباس اول صفوى (1038 -996 ق) بود و مدرسه‏اى در اصفهان بنا كرد كه به نام مدرسه‏ى شاهزاده شهرت یافت. ابوالمظفر محمد جعفر حسینى كتاب التحفة النوابیه و الهدایة الاخرویه را به اسم او تألیف كرد كه مشتمل است بر نه باب، شش باب ترجمه فارسى كتاب مفتاح‏الفلاح شیخ بهایى در اعمال روز و شب است، باب هفتم درباره مختصرى از اعمال ماههاى رجب، شعبان و رمضان است، باب هشتم درباره اعمال سایر روزهاى متبرك سال است و بالاخره باب نهم در آداب دعا و اوقات آن و آداب سفر است. نسخه‏اى از این كتاب به خط محمد حسین اصفهانى در كتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى (سپهسالار) موجود بوده كه تاریخ كتابت آن سال 1086 ق است.[1] (ز 1086 ق)، نیكوكار. از زنان خیّر و دانش دوست بود. مدرسه‏اى در اصفهان بنا كرد كه به نام مدرسه‏ى شاهزاده شهرت یافت. ابوالمظفر محمدجعفر حسینى كتاب «التحفه النوابیه و الهدایه الاخرویه» را به اسم او تالیف كرد. نسخه‏اى از این كتاب به خط محمدحسین اصفهانى در كتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى موجود مى‏باشد كه تاریخ كتابت آن سال 1086 ق است.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 1313 ق، از زنان خیر و نیكوكار. وى دختر مشیرالملك میرزا ابوالحسن شیرازى (1301 ق)، وزیر فارس بود. به نوشته فرصت‏الدوله شیرازى- كه معاصر او بوده- «سلطان حاجیه با اینكه زن است به خصلت و خوى مردان است؛ نه بلكه مردى است به كسوت زنان.» او همانند پدرش در ساختن بناهاى عمومى و عام‏المنفعه اهتمام مى‏ورزید.[1] (ز 1313 ق)، خیر. وى دختر مشیرالملك، میرزا ابوالحسن شیراز وزیر فارس بود. و به مانند پدر در ساختن بناهاى عمومى و عام‏المنفعه تلاش مى‏كرد.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن ششم هجرى، از زنان نیكوكار و بخشنده. وى دختر نجم‏الدین ایوب و خواهر صلاح‏الدین ایوبى (589 -567 ق)، ربیعه خاتون ست‏الشام و زمرد خاتون بود. این بانو خانقاهى در حلب بنا كرد كه اثرى از آن امروز نیست ولى درب شمالى مخصوص زنان، امروز به بوابه (دربانى) خان قاضى از محله باب قنسرین شناخته مى‏شود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

دمشق 616 ق، از زنان باتدبیر و نیكوكار. وى دختر نجم‏الدین ایوب و خواهر صلاح‏الدین ایوبى (589 -567 ق)، ربیعه خاتون، ست‏العراق و زمرد خاتون بود. خانه‏اش محل دیدار دوستان و علاقمندانش بود. او مدرسه و قبرستانى در عونیه واقع در ضلع شمالى دمشق بنا كرد و موقوفاتى براى آنها در نظر گرفت. سى و اندى از پادشاهان ایوبى- به جز فرزندانشان- از محارمش بودند. مولف تاریخ مشاهیر كرد، وى را همان زمرد خاتون ایوبى همسر ناصرالدین اسدالدین شیركوه، 564 ق، حاكم حمص مى‏داند. او در مدرسه الشامیه دمشق دفن شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن پنجم و ششم هجرى ملقب به عصمت‏الدین از زنان خیر. وى همسر ارسلانشاه بن كرمانشاه به قاورد (537 -495 ق)، از سلاطین سلجوقى كرمان بود. او مدرسه‏اى به نام مدرسه درب ماهان در كرمان ساخت و اوقافى براى آن و سایر آثار خیریه خود تعیین نمود كه آنها را اوقاف عصمتى مى‏گفتند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن هفتم هجرى، از زنان نیكوكار. وى دختر ملك عادل و برادرزاده صلاح‏الدین ایوبى، (589 -567 ق) بود كه در شایستگى و نیكوكارى شهرت زیادى داشته است. در سال 656 ق، مدرسه عادلیه‏ى صغرى را در دمشق بنا كرد و براى آن موقوفاتى قرار داد، از جمله دو دهكده در اطراف حلب و یك حمام در دمشق؛ به علاوه مخارج طلاب و مدرسین آنجا را تا زنده بود شخصاً مى‏پرداخت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

از زنان خیر و نیكوكار. وى از شاهزادگان صفوى بود و مسجدى در محله احمدآباد اصفهان بنا كرد كه به نام خود وى نامیده شد. تاریخ تولد و وفات او معلوم نیست. مجموعه اشعار نعتیه‏اى به نام كلمات عاشق غیبى از بانویى به نام زهرا خانم موجود است كه در ستایش امامان معصوم (ع) مى‏باشد و تاریخ كتابت 28 ذیقعده 1350 ق را دارد.[1] (؟)، نیكوكار. وى از شاهزادگان صفوى بود و مسجدى در محله احمدآباد اصفهان بنا كرد كه به نام خود وى نامیده شد. مجموعه اشعار نعتیه‏اى به نام «كلمات عاشق غیبى» از بانویى به نام زهرا خانم موجود است كه در ستایش امامان معصوم (ع) است و تاریخ كتابت 1350 ق را دارد. احتمال میرود از او باشد.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن ششم هجرى، از زنان نیكوكار و بخشنده. وى دختر نجم‏الدین ایوب و خواهر صلاح‏الدین ایوبى (589 -567 ق)، ربیعه خاتون، ست‏العراق و ست‏الشام بود. در صدقات جاریه و ساختن زیارتگاه‏ها، رباطها، و مدارس و غیره از همنوعان خود برتر بود. مسجد بزرگ زمرد خاتون در تپه ثعالب منسوب به اوست كه موقوفاتى براى آن مقرر كرد و امام جماعت و موذنى منظور كرد. مدرسه ظاهر دمشق را نیز بر روى رودخانه بردى بنا نهاد. مولف تاریخ مشاهیر كرد، وى را همان ست‏الشام ایوبى، همسر ناصرالدین اسدالدین شیركوه، (564 ق)، حاكم حمص مى‏داند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

1002 ق، از زنان نیكوكار. وى خواهر موسى سلطان موصلو و همسر شاه طهماسب اول صفوى (984 -930 ق) و مادر اسماعیل میرزا بود. وى نزد شاه عباس اول صفوى (1038 -996 ق)، نوه‏ى خود، اعتبار و احترام زیادى داشت. او به سفر حج رفت. رباط خشكرود در نزدیكى قزوین از آثار اوست.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

قرن دهم و یازدهم هجرى، از زنان مدیر و شاعر، وى همسر امیر سلیمان بیگ، حاكم سوران (999 ق) زنى باتدبیر و باشهامت بود و براى آبادانى منطقه سوران و آسایش مردم آنجا به خصوص حریر (مركز سوران) به همراه همسرش سعى و تلاش فراوان كرد. همسرش در اداره امور حكومت با او مشورت مى‏كرد. مردم نیز براى او احترام خاصى قایل بودند. شعراى كرد براى دریافت صله و انعام از اطراف و اكناف به دربارش روى آورده و با قصاید و سروده‏هاى خود از او و خدمات ارزنده‏اش ستایش مى‏كردند. خانزاده زنى خیر و بخشنده بود. در حریر و سایر نقاط سوران راه‏ها، كاروانسراها، مساجد و مدارس متعددى ساخت. او مردم را به فراگرفتن سواد و درس خواندن تشویق مى‏كرد و وسایل تحصیل را براى آنها فراهم مى‏آورد. برخى او را از خواهر سلیمان بیگ دانسته‏اند.[1] (س دهم و یازدهم ق)، شاعر، بانوى نیكوكار. وى همسر امیر سلیمان بیگ، حاكم سوران (999 ق)، و زنى با تدبیر و با شهامت بود. او براى آبادانى منطقه سوران و آسایش مردم آنجا بخصوص حریر مركز سوران به همراه همسرش سعى و تلاش فراوان كرد. مردم براى او احترام خاصى قایل بودند و شعراى كرد از اطراف براى دریافت صله و انعام به دربارش روى مى‏آوردند. با قصاید و سروده‏هایشان از خدمات ارزنده‏اش ستایش مى‏كردند. خانزاد خاتون زنى خیر و بخشنده بود و در حریر و سایر نقاط رویان، راهها، كاروانسراها، مساجد و مدارس متعددى ساخت. وى مردم را به فراگرفتن علم تشویق مى‏كرد. برخى او را خواهر سلیمان بیگ دانسته‏اند.[2]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

787 ق، مكنى به ام‏یحیى از زنان خیر و نیكوكار. وى مادر نصرةالدین یحیى (795 -789 ق)، از امراى مظفرى یزد و بانى مدرسه خاتونیه بود كه داخل شهر یزد قرار داشته است. مسجدى نیز در سال 787 در آستانه مقابل قبه عالى مدرسه ساخته شد كه بیشتر فرزندان آل مظفر در این قبه دفن شدند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

قرن یازدهم هجرى، از زنان خیر. وى دختر شاه عباس اول صفوى (1038 -996 ق) بود و كاروانسراى بزرگى در اصفهان بنا كرد كه به نام خود وى شهرت یافت. او طبع شعر داشت و حشمتى خوانسارى شاعر و خوشنویس، استاد او بود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1363 -1267 ق)، نویسنده، روزنامه‏نگار و موسس اولین مدرسه به طرز اروپایى وتعلیم الفبا به شكل نوین در ایران. در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدایى و علوم دینى را در این شهر آموخت و به منظور فراگیرى اصول تعلیم و تربیت و آشنایى با شیوه‏ى تعلیمات جدید به بیروت و استانبول و ایروان رفت و براى ایرانیان مقیم ایروان مدرسه‏اى تاسیس كرد. ناصرالدین‏شاه در بازگشت از سفر دوم خود از فرنگ به ایران، ضمن بازدید از این مدرسه، اظهار تمایل كرد كه رشدیه آن را به تبریز منتقل كند و او در سال 1305 ق نخستین مدرسه‏ى ابتدایى عمومى را در محله‏ى خیابان تبریز دایر كرد كه پس از یك سال تعطیل شد. رشدیه به مشهد رفت، سپس به تبریز بازگشت و چندین بار به تاسیس مدرسه اقدام كرد كه هربار به عللى به تعطیل مى‏انجامید. زمانى كه امین‏الدوله به صدارت رسید، از رشدیه خواست كه براى تاسیس مدرسه به تهران بیاید. او در سال 1315 ق اولین مدرسه‏اش را در تهران در باغ كربلایى عباسعلى دایر كرد، اما این بار هم مدرسه تعطیل شد و رشدیه جبرا به حج رفت. پس از بازگشت از حج، در قم بست نشست. در نهضت مشروطه به تهران آمد و مجله‏ى مصورى به نام «مكتب» مشروطه به تهران آمد و مجله‏ى مصورى به نام «مكتب» منتشر كرد. وى به علت نوشتن مقاله‏ها و شبنامه‏هایى علیه دولت عین‏الدوله در این مجله به مدت دو سال به كلات تبعید شد. از كلات به تهران آمد و در قم ساكن شد و در كلاس درس آیت‏اللَّه شیخ عبدالكریم حایرى به فراگیرى علوم دینى پرداخت، ضمنا مدرسه‏ى رشدیه را براى اطفال فقیر و یتیم و كلاسى ویژه نابینایان دایر كرد. وى در قم وفات یافت و در قبرستان نو (حاج شیخ عبدالكریم) دفن شد. از او آثار فراوانى به جاى مانده است كه از آن جمله‏اند: «اصول عقاید یا اتحاد بشر»؛ «كفایه التعلیم»؛ «نهایه التعلیم»؛ «المشتقات»؛ «تبصره الصبیان»؛ «صد درس»؛ «تربیه البنات»؛ «تادیب البنات»؛ «بدایه التعلیم» و «هدایه التعلیم».[1] (حاجى) میرزا حسن تبریزى از پیشقدمان نهضت فرهنگى ایران در نیمه اول قر. 14 ه. (و. تبریز 1267 ه.ق.- ف. 1363 ه.ق./ 1323 ه.ش./ 1944 م.). وى از نخستین مؤسسان مدارس جدید در تبریز و تهران و مردى دانشمند و اصلاح‏طلب و مبارز و بلندهمت بود و او را پدر فرهنگ جدید ایران نامیده‏اند. در آغاز جوانى براى فراگرفتن روش تعلیم و تربیت به بیروت سفر كرد و پس از 3 سال به ایران بازگشت و در تبریز به تأسیس دبستان اقدام كرد ولى با مخالفت گروهى روبرو شد و دبستان وى منحل گردید. در زمان مظفرالدین شاه به تهران آمد و در سال 1315 ه.ق. مدرسه رشدیه را تأسیس كرد. تألیفات متعدد دارد از جمله: بدایعةالتعلیم، كفایة التعلیم، نهایة التعلیم و صد درس. روزنامه «طهران» را در پایتخت انتشار داد (شماره اول آن در 7 ربیع‏الاول 1326 ه.ق. منتشر شده) رشدیه از سال 1305 ه.ش. در قم مقیم گردید.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1319 -1253 ش)، نویسنده و شاعر. وى در كرمان متولد شد. در طفولیت از داشتن پدر محروم گردید. تحصیلات مقدماتى را تحت توجه مادر خود در دبستان كرمان به پایان برد و در نه سالگى به تهران آمد و به ادامه‏ى تحصیل پرداخت. سپس به بمبئى رفت و تحت حمایت و سرپرستى دینشاه به تحصیل مشغول شد. پس از پایان تحصیلات، از طرف انجمن اكابر صاحبان پارسى، به آموزگارى در كرمان منصوب شد. در این مدت به اصلاحات فرهنگى اقدام كرد. پس از مدتى از طریق مشهد و عشق‏آباد به روسیه رفت و بیش از یكسال در ادسا ماند، سپس به تهران آمد و جزو مدیران اداره‏ى ارباب جمشید بهمن درآمد. در دوره‏ى دوّم، از طرف همكیشان خود به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و جمعا یازده دوره نماینده‏ى زردتشتیان در مجلس بود. در سال 1310 ش، تنى چند از رجال دانشمند، به منظور تجلیل از بزرگان علم و ادب ایران و حفظ آثار باستانى و ابنیه‏ى تاریخى، انجمنى به نام «انجمن آثار ملى» تأسیس كردند كه وى نیز با آنان همكارى داشت. نخستین اقدام انجمن مذكور، ساختن آرامگاه فردوسى در طوس بود. وى مردى امین و صدیق و میهن دوست بود. به زبان انگلیسى تسلط داشت. در تهران به طرز مشكوك و اسرارآمیزى كشته شد. او طبع شعر داشت و داراى تألیفاتى است از جمله: «آئین پارسیان»، ترجمه از انگلیسى؛ «آئینه‏ى آئین مزدیسنى»؛ «فروغ مزدیسنى». ارباب كيخسرو شاهرخ 7 تيرماه 1254 در كرمان زاده شد.وي معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... بود.ارباب‌ كيخسرو شاهرخ، نماينده‌ زرتشتيان‌ در دوره‌ دوم‌ مجلس شوراي ملي،‌ مبتكر ط‌رح‌ كتابخانه مجلس بود. وي‌ دو سال‌ پس‌ از پيروزي مشروطيت‌، اين‌ ط‌رح‌ را به‌ مجلس‌ ارائه‌ كرد و دايره‌ كتابخانه‌ در نظام‌نامه ‌داخلي‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌، ‌مورد توجه‌ قرار گرفت‌.نانبرده سرانجام پس از شصت و شش سال زندگي نيك ، آفتاب عمرش در نيمه شب يازدهم تيرماه 1319 غروب كرد و نامش را در تاريخ ايران جاودان ساخت . گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فارسي گرايش : نويسنده تحصيلات رسمي و حرفه اي : . تحصيلات ابتدايي را در كرمان گذراند و سپس به هند رفت. سال 1284 به تهران آمد هم دوره اي ها و همکاران : اسناد موجود و اطلاعات‌ به‌ دست‌ آمده‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ ارباب‌ كيخسرو شاهرخ‌ با همكاري‌ جمعي‌ از نمايندگان‌ پيشگام‌ مجلس‌ مانند دكتر رضا افشار، شيخ‌ ابراهيم‌زنجاني‌ و سيد نصرالله تقوي‌ در فراهم‌ آوردن‌ مقدمات‌ تأسيس‌ كتابخانه‌ مجلس‌ از اين ط‌رح ‌پيشنهاد و تا استقرار و پا گرفتن‌ آن‌، كوشش‌هاي‌ فراواني‌ كردند. وقايع ميانسالي : اين مرد نيك انديش از همان بدو كودكي با تمامي مشكلاتي كه برايش پيش مي آمد از كمك به همنوع دريغ نمي نمود و در دوران زندگي اش منشاء خدمات ارزنده اي به جامعه زرتشتي و كشورش ايران شد زمان و علت فوت : ارباب كيخسرو شاهرخ در يازدهم تير سال 1319 دار فاني را وداع گفت. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ارباب كيخسرو شاهرخ سال 1288 از طرف همكيشان خود به نمايندگي مجلس برگزيده شد. همان سال نيز به رياست انجمن زرتشتيان تهران منصوب شد. وي در سال 1289 كتاب «فروغ مزديسني» را به رشته تحرير درآورد. او 31 سال نماينده‌ زرتشتيان در مجلس شوراي ملي بود. ارباب‌ كيخسرو شاهرخ، نماينده‌ زرتشتيان‌ در دوره‌ دوم‌ مجلس شوراي ملي،‌ مبتكر ط‌رح‌ كتابخانه مجلس بود. وي‌ دو سال‌ پس‌ از پيروزي مشروطيت‌، اين‌ ط‌رح‌ را به‌ مجلس‌ ارائه‌ كرد و دايره‌ كتابخانه‌ در نظام‌نامه ‌داخلي‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌، ‌مورد توجه‌ قرار گرفت‌. خلاصه اي از فعاليت هاي ايشان به قرار زير است: معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... نگارش و چاپ كتابهاي آينه آيين مزديسني و فروغ مزديسني 31 سال نماينده ايرانيان زرتشتي در مجلس شوراي ملي از سال 1288 تا 1319 خورشيدي تغيير مراسم تدفين از دخمه به خاكسپاري و خريد و احياي آرامگاه قصر فيروزه تهران و پيگيري اين مراسم در ساير شهرها پافشاري در تصويب به رسميت شمردن احوال شخصيه اقليتهاي مذهبي و پيگيري و تدوين مفاد آن دريافت حكم توليت موقوفات زرتشتي به نام انجمن هاي زرتشتيان هر شهرستان . مسئول ساخت راه آهن ايران مديرعامل شركت سهامي تلفن به سال 1295 خورشيدي مسئول خريد گندم و غلات در زمان قحطي سال 1297 خورشيدي مسئول شناسايي و بازسازي آرامگاه فردوسي و سرپرستي جشن هزاره آن شاعر نامور به سال 1313 خورشيدي تاسيس كتابخانه مجلس و رئيس اداره مباشرت و سرپرست چاپخانه مجلس مسئوليت و سرپرستي جشن تاج گذاري احمد شاه قاجار نظارت بر جشن تاج گذاري رضا شاه پهلوي مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ارباب‌ كيخسرو در انجام‌ مراحل‌ مقدماتي‌ تاسيس‌، گردآوري‌ كتاب‌ و تعيين‌ مكاني ‌براي‌ نگهداري‌ كتاب‌ها و ايجاد كتابخانه‌ موقت‌، سهم‌ به‌سزايي‌ داشته‌ است‌.كه از وي به عوان بنيانگذار كتابخانه مجلس ياد مي شود. وي علاوه بر اين، بنيانگذار انجمن آثار ملي است. اين انجمن بعد از انقلاب به انجمن آثار و مفاخر فرهنگي تغيير نام داد. همچنين مسؤليت ساخت بناي فعلي آرامگاه فردوسي در طوس نيز بر عهده ارباب كيخسرو بوده است. ساخت بناي آرامگاه فردوسي در كميسيوني پيگيري مي‌شده كه محمدعلي فروغي نخست وزير، ارباب كيخسرو، هرتسفلد آلماني و گدار فرانسوي اعضاي آن بوده‌اند. -------------------------------------------------------------------------------- آثار : 1 فروغ مزديسني ويژگي اثر : تاليف

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

زندگینامه خود نوشت: بسمه تعالی شأنه پدرم مرحوم كربلائی عباس، فرزند مرحوم كربلائی فرج الله، و دارای دو برادر از خود بزرگتر، به نامهای «حاج آقا» و «محمد آقا» بود، آنان یك خواهر نیز داشتند به نام «فاطمه» پدرم با صبیه مرحوم «محمد كاظم حمزه» كه از اهالی تجریش بود ازدواج نمود، و در نتیجه، آفریدگار بزرگ اولین فرزند ذكور و آخرین فرزند آنان را مرا قرار داد، ‌پیدایشم طبق شناسنامه در روز بیستم مهر ماه از سال هزار و سیصد و چهارده شمسی بود. مرحوم عموی بزرگم كه حاج آقا نام داشت مرا به «حبیب الله» نامید، كه امید است در عمل نیز حبیب الله باشم. من از كودكی نسبت به امور دینی علاقمند بودم و از دیدار علما و سادات، حتی مدیحه سرایان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله لذت می بردم. و همراه پدرم در مجالس قرآن و روضه خوانی حضور می یافتم، تا جایی كه اشعار مذهبی به من می آموخت و در برخی مجالس می خواندم و مورد تشویق قرارم می دادند. خواندن و نوشتن را تا حدودی نزد پدر و دیگر معلمان مكتبی فراگرفتم و چون به دبستان رفتم از خیلی همدرسانم جلو بودم، امام جماعت و قاری سر صف در دوره دبستان منحصر به بنده بود. كوتاه سخن اینكه: چون دوره دبستانی شش كلاس به پایان رسید، در ایام عیدی خدمت حضرت آیة الزّهد و التقوی مرحوم آقا سید جعفر دربندی شرفیاب شده و پدرم از وی خواست كه چون فرزندم علاقه به تحصیل علوم اسلامی دارد، شما راهنمایی فرمایید. معظم له ما را به سوی حضرت حجة الاسلام والمسلمین مرحوم حاج شیخ علی اكبر برهان، در خیابان لرزاده تهران فرستاد و آن بزرگوار هم اول دستور پوشیدن لباس روحانی را داد و چون پدرم عرض كرد كه پسرم سوادی ندارد تا لباس روحانی بپوشد آن مرحوم فرمود: مگر سرباز هنگام ورودش به سرباز خانه از راه و رسم سربازی چیزی می داند؟ لباس روحانی خود سنگری برای حفاظت از بسیاری انحرافات می باشد خدا رحمتش كند، كه چه نیكو فرموده بود، ‌و اگر نه چنین می كردیم همان روزهای اول سنگر را رها می نمودم، سرانجام لباسی تهیه شد و مرحوم برهان مرا به مدرسه برهانیه كه جنب حرم با صفای حضرت عبدالعظیم علیه السلام بود فرستاد و در آن مدرسه مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ رضا بود. مردی كه از اساتید برجسته آن خطه بود با دعای خیر عمامه به سر بنده گذارد و پس از چند ماه به قم مشرف شدم و در مدرسه «ناصریه» روبروی مسجد جامع قم حجره یی نصیبم شد و ادبیات را از محضر استاد حاج شیخ عبدالحسین وكیلی كه در مدرسه حجره یی داشت و از علمای با صفای قم بود فرا گرفتم و همچنین از حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ رحمت الله فشاركی و دیگر حضرات چون حاج شیخ رضا آدینه وند و آیة الحق استاد اعتمادی بهره مند گردید و سطوح را از محضر آیاتی چون آیة الله جعفر سبحانی و آیة الله حسین نوری و نیز از آیة الله مكارم شیرازی و مرحوم آیة الله سلطانی فرا گرفتم و چندین سال هم در درس خارج حضرت آیة الله العظمی آقای حاج سید محمد رضا گلپایگانی حضور می یافتم. در ذیل تحصیل، به سخنرانی هم توجهی خاص داشتم و نیز قلم هم به دست گرفته جزواتی جهت راهنمایی عموم مردم به ویژه جوانان به رشته تحریر درآوردم كه بحمد الله مورد توجه قرار گرفت. نوشتارم از قبیل: شعله های فساد، بحثی درباره علوم قرآن (ترجمه)، شیعه و مهدویت، چهره هایی كه در جستجوی قائم پیروز شدند. اشكالات جالب و پاسخهای جالبتر (ترجمه)، حقیقتی همرنگ افسانه، از پیروزی انقلاب كه به تهران آمدم، جزوهای نمی از یم، فائزون یا هنر شیعه بودن، نامحرمی در حرم، سنت سلام را فراموش نكنیم، در اختیار جامعه قرار دادم و فعلاً كتاب: ضیاء العینین من فرائد السمطین زیر چاپ است و هزار و یك حدیث هم در حال پاك نویس می باشد. در مسافرتهای تبلیغی در شهر رامسر بنای مسجد باشكوه «مسجد حضرت صاحب الزمان در محله نارنج بن و مسجد ارشاد، در ابریشم محله و در دربند شمیران مسجد مسلمیه را احداث نموده و فعلا در مسجد حضرت صاحب الامر، واقع در خیابان (شهید زمانی، نخجوان سابق انجام وظیفه می نمایم و از خداوند متعال توفیق خدمت هر چه بیشتر را دارم، اما: (خدا كند كه نباشد «مغازه» مسجد من وگرنه دین و دیانت به «غاز» بفروشم) حبیب الله مرزوقی شمیرانی 1384/5/30

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی