دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

موسی سلیمانی

نام پدر: مرادعلی تاریخ تولد: - / - /1346
محل تولد: ایران - ایلام - ایوان - سرتنگ تاریخ شهادت: 26/03/1367
محل شهادت: مهران طول مدت حیات: 21 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
موسی سلیمانی در سال 1346 در خانواده ای مؤمن و مذهبی در روستای سرتنگ از توابع بخش ایوان دیده به جهان گشود. بعد از دوران ابتدایی وارد مدرسه شد و خود را برای یاد گرفتن علم و دانش آماده کرد. او از همان ابتدای زندگی فردی مظلوم و با ایمان و مؤمن بود و با قرآن انسی عجیب گرفته بود. موسی یکی از قاریان خوب قرآن در مدارس بود. بعد از دوران ابتدایی وارد دوره ی راهنمایی شد و در مدرسه شهید رستمی بخش زرنه تحصیلاتش را ادامه داد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. شهید سلیمانی بعد از اتمام تحصیلاتش برای گذراندن خدمت مقدس سربازی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید و پس از گذراندن یک دوره آموزش کوتاه مدت راهی جبهه شد که حدود 20 ماه در جبهه ها دلاورانه جنگید. او در چندین عملیات شرکت نمود تا این که سرانجام در تاریخ 26/3/1367 در جبهه مهران توسط منافقین در سن 21 سالگی به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

علی اکبر سلیمی جهرمی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1317
محل تولد: ایران - فارس - جهرم تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 43 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
علی اکبر در سال 1317 در شهر جهرم متولد شد، در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم در زادگاهش تحصیل نمود. آن گاه به دانشسرای مقدماتی لار راه یافت. چندی بعد پس از اتمام این دوره تدریس در مدارس را آغاز کرد. علی اکبر به علت علاقه به رشته ی پزشکی در دانشگاه شیراز ثبت نام کرد اما در مصاحبه به علت فعالیت سیاسی پذیرفته نشد. سپس به تهران مهاجرت کرد و در رشته ی زبان انگلیسی در دانشگاه تهران تحصیلاتش را ادامه داد. سلیمی در جریان مبارزات امام(ره) در تظاهرات و اعتصابات معلمان به رهبری شهید دکتر خان علی شرکت نمود. به همین دلیل به دزفول تبعید شد. او در هفته سه بار به تهران می آمد تا در کلاس های درسی اش حاضر شود. در فروردین ماه سال 1352 به مدت سه ماه به زندان افتاد و در همین زمان دوست و همرزمش حسن ابراری را از دست داد. او مبارزاتش را با گروه رجایی، دستغیب و دکتر اسدی لاری ادامه داد. سال 1357 دخترخاله اش در پاریس شهید شد، او برای گرفتن پیکرش به آن جا رفت و ضمن آن توفیق دیدار امام(ره) را پیدا کرد. وی از مؤسسین انجمن اسلامی معلمان بود و در مراسم استقبال از امام در هنگام بازگشت به ایران شرکت فعال داشت، بعد از پیروزی انقلاب مسئولیت های مهمی را پذیرفت و در تاریخ 2/12/1359 به عنوان مشاور وزیر به فعالیت پرداخت. چندی بعد در تاریخ 1360/1/25 طی حکمی از سوی محمدعلی رجایی رئیس جمهور وقت به عنوان دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور به کار پرداخت. سرانجام بعد از 23 سال خدمت در آموزش و پرورش در تاریخ 7/4/1360 در سن 43 سالگی در واقعه ی بمب گذاری در ساختمان حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

بیژن سلمانی آرمیده

نام پدر: عباس تاریخ تولد: - / - /1333
محل تولد: ایران - گیلان - رشت تاریخ شهادت: 26/11/1360
محل شهادت: تهران_ کمیته انقلاب اسلامی طول مدت حیات: 27 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
بیژن در سال 1333 در شهرستان رشت دیده به جهان هستی گشود. کودکی او در سایه ی زحمات بی دریغ خانواده بزرگ شد و به مدرسه رفت. آموختن علم را با شوقی وصف ناشدنی تا پایان دوره ی دبیرستان ادامه داد و در رشته ی کشاورزی دانشگاه آمریکا به تحصیل پرداخت. آرمیده دارای استعداد فراوانی در فراگیری علم بود و به هنگام جوانی در کنار آموختن دروس مدرسه، مطالعات دینی و مذهبی را نیز پی گرفت. 
بیژن که او را جواد صدا می زدند، فعالیت های ضد شاهی خود را به اتفاق سایر هم کیشان خود در مسجد نبی واقع در محله ی صفاری رشت پایه ریزی کردند. جواد علاقه ی زیادی به شهید مطهری و دیگر علما داشت و الگوهای رفتاری و عقیدتی خود را بر مبنای عقاید آن بزرگان پی ریزی نمودند. 
سرانجام نیز در بیست و ششم بهمن ماه سال 1360 در سنّ 27 سالگی در تهران به دست منافقیت کوردل به شهادت رسید. 

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سعید سلطانی

نام پدر: علی اصغر تاریخ تولد: 20/07/1335
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 14/07/1360
محل شهادت: بیمارستان 17شهریور-تهران طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف100-شماره8-تهران


زندگینامه
سعيد سلطاني در بيستم مهر ماه 1335 در تهران ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات ابتدايي وارد دبيرستان شد و به علت بيماري پدر و نيازهاي خانواده مجبور گرديد علاوه بر تحصيل به کار نيز بپردازد تا معاش خانواده تأمين شود و به همين دليل در آهنگري به کار مشغول گرديد. پس از مدتي در سازمان آب به کار موقت مشغول و شب‌ها به تحصيل ادامه مي‌داد تا آن که مشکلات زندگي مانع از ادامه تحصيلش گرديد. به مسجد و هيئت‌هاي عزاداري ارادتي خاص داشت و با درآمد مختصرش صندوق قرض‌الحسنه‌اي در هيئت دائر کرده بود و مخارج ايام عزاداري سيدالشهدا و کمک به خانواده‌هاي بي‌بضاعت را تأمين مي‌کرد. در سال 1356 به خدمت سربازي فرا خوانده شد و از آن جايي که علاقه‌اي مفرط به اسلام و تعهدي خلل‌ناپذير به اهداف انقلاب اسلامي داشت از هر فرصتي براي شرکت در تظاهرات و راهپيمايي‌هاي امت مسلمان شرکت مي‌کرد. به دنبال صدور فرمان امام مبني بر ترک پادگان‌ها، از پادگان محل خدمت گريخت و با لباس مبدل به خانه بازگشت و از آن لحظه تمام وقت نيروي خود را صرف پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي نمود. پس از پيروزي انقلاب بنا به دستور رهبر عزيز انقلاب مجدداً خود را به پادگان معرفي کرد و با گرفتن برگه پايان خدمت به فعاليت‌هاي گسترده سياسي _ مذهبي رو آورد و روزها به داير کردن کلاس‌هاي عقيدتي _ سياسي مي‌پرداخت و شب‌ها را به پاسداري گذراند. با شروع دسائس گروهک‌ها در کردستان داوطلب عزيمت به آن منطقه شد و حتي تا فرودگاه نيز رفت که به سبب کفايت نيرو موفق نگرديد. 
سعيد پس از گذشت مدتي در آزمون ورودي راه‌آهن جهت شغل لوکوموتيوراني قبول شد و دوره آموزشي را آغاز کرد و براي اعزام به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل نيز ثبت‌نام نمود. مؤمني وارسته و مخلص بود و به حضور در نماز جمعه و دعاي کميل عشق مي‌ورزيد و قبل از شهادت با خانواده‌اي متدين وصلت کرد و قصد داشت زندگي زناشويي را آغاز کند که ندايي ديگر او را فراخواند. 
سلطاني صبح روز 5 مهر 1360 پس از نماز عازم سازمان آب در بلوار کشاورز گرديد تا سابقه کار خود را بگيرد. با شروع بلواي تروريست‌هاي منافق و بلند شدن صداي تيراندازي سعيد با عجله خود را به محل درگيري رساند تا آن‌چه از دستش برمي‌آيد انجام دهد. در ميان جمعيت متوجه پيرزني گرديد که در تيررس تروريست‌ها قرار داشت و مي‌رفت تا به دست اين کوردلان به شهادت برسد. سعيد دست از جان شست و به کمک آن پيرزن شتافت که در راه هدف گلوله‌هاي مزدوران آمريکا قرار گرفت. گلوله سينه‌اش را شکافت و موجب قطع نخاعش شد. امت حزب‌الله و اورژانس پيکر مجروح او را به بيمارستان 17 شهريور رساندند و پزشکان براي نجات جان او که از کمر به پايين فلج شده بود مي‌کوشيدند، اما معالجات مؤثر واقع نشد و او پس از 9 روز در چهاردهم مهر 1360 در 25 سالگي جهان فاني را به سوي جهان باقي ترک گفت. پيکرش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 100 شماره 8 به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حسین سعادتی(حجت الاسلام)

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1335
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
حسین سعادتی در سال 1335 در یک خانواده روحانی در ابوسعدی نیشابور از توابع استان خراسان چشم به جهان گشود. او از همان آغاز جویای حقیقت بود و به علوم دینی علاقه خاصی داشت. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی وارد حوزه علمیه نیشابور شد تا روحش را از چشمه معارف اسلامی سیراب نماید. پس از دو سال تحصیل در آن جا در سال 1350 برای ادامه تحصیل عازم مشهد شد و سه سال بعد رهسپار قم گشت. سعادتی در طول سال های اقامت خویش در مشهد و قم علاوه بر تحصیل علوم دینی به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و یک بار توسط مأموران دستگیر و مدتی زندانی شد. وی در مهرماه سال 1356 در تهران با دوشیزه ای مؤمن ازدواج کرد، که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های جابر و یاسر می باشند. او با حضور در کمیته استقبال از امام(ره) خدمات ارزنده ای را ارائه داد. پس از پیروزی انقلاب از سال 1358 در دفتر مرکزی حزب مشغول شد و به عنوان مسئول در بخش شهرستان ها خدمات شایسته ای را در زمینه آموزشی ارائه داد و با برگزاری کلاس های آموزشی برای طلبه های جوان آن ها را برای تبلیغ دین در شهرها و روستاها آماده نمود. حجة الاسلام سعادتی در دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 1359 به همراه هیاتی عازم کشورهای مالزی و فیلیپین شد تا در آن جا به تبلیغ اسلام و معرفی انقلاب بپردازد. او که چیزی جز خدمت به اسلام برایش مطرح نبود سرانجام در شامگاه هفتم تیرماه سال 1360 در سن 25سالگی هنگامی که به علت علاقه شدیدی که به دکتر بهشتی داشت در اولین ردیف سالن اجتماعات و روبه روی دکتر بهشتی نشسته بود خصم کینه توز لذت لقاء را برایش به ارمغان آورد و او همراه دیگر تک سواران عاشق به دیدار معبود شتافت.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد سقایی

نام پدر: ملخ تاریخ تولد: 15/09/1342
محل تولد: ایران تاریخ شهادت: 20/02/1360
محل شهادت: - طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
محمد در نیمه ی آذرماه سال 1342 در آغوش پر مهر مادر جای گرفت. او اولین فرزند خانواده بود و پدر با شوق به تربیت اسلامی او همت گماشت. هنوز کودکی خردسال بود که به مسجد سجادیه مدنی راه یافت. انقلاب اسلامی که به اوج خود رسید محمد به همراه دوستانش (شهیدان) یوسف دقت، باران دژواخ، حسین دامن باغ، صمد شمشیری و احمد مجرد، به مبارزه علیه شاه برخاست. علاقه وافری به آموختن قرائت قرآن داشت.
تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی ادامه داد او بعد از پیروزی انقلاب فنون نظامی را به خواهران و برادران مسلمان در مساجد آموزش می داد. چندی بعد به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در واحد نیروی ضربت مبارزه با مواد مخدر مشغول به کار شد. پاکسازی شهر از لوث وجود ضدانقلاب از دیگر اقدامات او بود. سقایی 6 ماه در دادگاه انقلاب بندرعباس خدمت کرد و سرانجام در روز بیستم اردیبهشت ماه سال 1360 در سن 18 سالگی ردای سرخ شهادت را بر تن نمود و همراه شهید صمد شمشیری در هنگام بازگشت از مأموریت توسط منافقین به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد سلطان خوزان

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1335
محل تولد: ایران - آذربایجان غربی - مهاباد - گول موزینگ تاریخ شهادت: 01/11/1359
محل شهادت: روستای گول موزینگ طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: گلزار شهدای گول موزینگ


زندگینامه
محمد در یکی از روزهای سال 1335 در جمع پر مهر خانواده ای متدین و مذهبی پا به عرصه هستی نهاد.پدر با شوق فراوان فرزند را در آغوش گرفت و از خداوند متعال خواست او را در تربیت فرزندش یاری رساند. ایمان، اعتقاد به خداوند و توسل به ائمه اطهار (ع) از همان کودکی با جانش آمیخت و او را فردی متعهد به فرامین دین مبین اسلام ساخت.
محمدسلطان بعد از اتمام دوره دبستان مشغول به کار شد و سال ها بعد در صدا و سیما مرکز مهاباد استخدام شد. تا این که غائله کردستان او را به مبارزه با ضد انقلاب فرا خواند. خوزان در هنگام حفاظت از مرکز صدا و سیما در شب اول بهمن ماه سال 1359 توسط گروهک منافق مورد هدف قرار گرفت و در سن 24 سالگی از خاک به افلاک پر کشید. از او یک فرزند به یادگار ماند.پیکر پاکش را در روستای گول موزینگ به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

رحمت الله سلطان آهی

نام پدر: رسول تاریخ تولد: 05/05/1337
محل تولد: - تاریخ شهادت: 09/06/1360
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای آبعلی-تهران


زندگینامه
رحمت الله سلطان آهی در پنجم مرداد ماه 1337 به دنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و پاسدار بود. رحمت الله متأهل، دارای سه فرزند، و در تهران سکونت داشت. وی سرانجام در نهم شهریور ماه 1360 در تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد واقع شد و در سن 23 سالگی به شهادت رسید.
مزار پاکش در گلزار شهدای روستای آبعلی قرار دارد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد سررشته ایزدموسی

نام پدر: ایوب تاریخ تولد: 14/09/1342
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 08/12/1360
محل شهادت: خیابان قزوین-تهران طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف106-شماره48-تهران


زندگینامه
محمد سررشته‌ايزدموسي در روز چهاردهم آذر ماه سال 1342، سال قيام خونبار امت مسلمان به رهبري امام خميني، در خانواده‌اي مذهبي در تهران چشم به جهان گشود. از کودکي در دامان پرمهر مادر طيبه و مؤمنه با تعاليم مذهبي آشنا شد و عشق به قرآن و اسلام در دلش ريشه گرفت. در کودکي به همراه مادرش به مسجد مي‌رفت و نماز به پا مي‌داشت و هر چه بزرگ‌تر مي‌شد بر تعهد و ايمانش افزوده مي‌گشت. تحصيلات ابتدايي را به پايان رسانده بود که با دستگيري برادر بزرگ‌ترش به دست عمال رژيم منحوس پهلوي به صحنه مبارزه عليه اين رژيم وابسته قدم گذاشت و در دوران تحصيلات راهنمايي مبارزه‌اي فعال را آغاز نمود و شبانه عکس‌هاي خاندان منحوس پهلوي را در خيابان‌ها پاره مي‌کرد و در هر اجتماعي نداي حق‌طلبي و عدالت‌خواهي را سر مي‌داد. 
هم‌زمان با اوج‌گيري نهضت اسلامي فعالانه در آن شرکت جست و به پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام مبادرت ورزيد. در دبيرستان شاگردي کوشا و نمونه بود و با اخلاقي ستوده، قلبي مملو از عشق و ايمان سرمشق همکلاسي‌‌ها و مورد احترام معلمان و اولياء مدرسه بود. به منظور شرکت در راهپيمايي‌هاي امت مسلمان کلاس‌هاي درس را تعطيل مي‌کرد و پيشاپيش ساير دانش‌آموزان به صفوف تظاهرات مي‌پيوست و با شعارهايي کوبنده پيام انقلاب را به گوش همگان مي‌رساند. 
پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر فعاليت‌هايش افزود و اکثر اوقاتش را در مساجد، حسينيه‌ها و هيئت‌ها و جلسات قرآن مي‌گذراند و از اين مجالس روحاني روح حق‌جو و تشنه‌اش را سيراب مي‌کرد. در مدرسه با پشتکاري خستگي‌ناپذير در زمينه‌هاي فرهنگي و تبليغ تعاليم عاليه اسلام مي‌کوشيد و با تهيه نشريات و اعلاميه‌هاي گوناگون و متعدد محيط تحصيلي خود را دگرگون مي‌ساخت. به هنگام آغاز جنگ تحميلي اشتياقي شديد براي شرکت در اين دفاع مقدس داشت ليکن به سبب کمي سن نتوانست به آرزوي بزرگش برسد و در نتيجه در پشت جبهه با تلاشي وقفه‌ناپذير مي کوشيد تا عدم حضورش را در خط مقدم جبهه جبران نمايد. از اعضاء پرشور و پرکار بسيج مسجد صاحب‌الزمان(عج) بود و حضور در اين نهاد الهي را افتخاري بزرگ مي‌دانست و آماده بود تا در اين راه از جان بگذرد. 
فعاليت‌هاي چشم‌گير سررشته ايزدموسي با ايمان و تلاش خلل‌ناپذير اين فرزند راستين اسلام، کينه مزدوران استکبار جهاني و به خصوص منافقين کوردل را برانگيخته بود و اين جانيان بارها به عبث کوشيدند تا با توسل به تهديد و ارعاب، وي را از پيمودن راه مقدسش بازدارند، ليکن او چون کوهي استوار، ثابت‌قدم باقي ماند. عاقبت در شامگاه هشتم اسفند ماه 1360، سررشته‌ايزدموسي در حالي که مسجد را به قصد منزل در خیابان قزوین تهران ترک کرده بود، به اعتبار لباس بسيجي که بر تن داشت مورد شناسايي تروريست‌ها قرار مي‌گيرد. تروريست‌ها نخست او را بازپرسي بدني کرده و پس از دست‌يابي به کارت عضويتش در بسيج، وي را در 18 سالگي بي‌رحمانه هدف گلوله قرار مي‌دهند و با استفاده از تاريکي شب مي‌گريزند. 
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جواد سرحدی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1317
محل تولد: ایران - کرمانشاه - سنقر تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 43 سال
مزار شهید: بهشت زهرا (س) گلزار شهدای هفتاد ودو تن


زندگینامه
شهر کوچک سنقر از توابع استان کرمانشاه در سال 1317 میزبان قدوم کودکی به نام جواد گشت، او سال ها به لطف پروردگار در کنار خانواده پرورش یافت و پس از اتمام تحصیلات خود روانه ی بازار گشت تا شغلی را برای خود انتخاب کند، وی در بازار به همراه دوستانش سعی در منسجم کردن نیروهای مذهبی داشت. جواد مدتی بعد به علت تهدید های سازمان امنیت رهسپار کشور آمریکا شد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی اقتصاد از دانشگاه هوستون گشت. مبارزه با استکبار را حتی در خارج از ایران ادامه داد. به طوری که چندین مرتبه از طرف مأموران [فاشیست] آمریکا تهدید به مرگ شد، و اموال و دارایی اش را دولت ضبط نمود. سرحدی تحصیلات دینی خود را با شرکت در کنفراس های مذهبی و مطالعه ی کتاب های عربی و... به صورت گسترده ادامه داد، و زبان عربی را به طور کامل آموخت. پس از پیروزی انقلاب مسئول بخش دانشجویی کنسولگری ایران در هوستون و پس از آن امین دولت جمهوری اسلامی ایران در کنسولگری شد. سپس به ایران بازگشت و به مدت یک سال در کمیته ی انقلابی و نهادهای انقلابی مشغول انجام وظیفه شد، و خدمات ارزنده ای از جمله : دستگیری طاغوتیان و ددمنشان رژیم گذشته و جمع آوری اموال مصادره شده از طرف حکومت پهلوی را انجام داد. پس از انتصاب محمدعلی رجائی به سمت ریاست جمهوری سرحدی از طرف ایشان به عنوان مدیرعامل سازمان تعاون شهر و روستا انتخاب گشت، و خالصانه در این سمت فعالیت نمود. سرانجام مبارز فداکار و دلاور دولت عشق در هفتم تیرماه سال 1360 در فاجعه ی بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین کوردل در سن 43 سالگی به شهادت رسید. مزار پاکش در بهشت زهرای تهران، قطعه ی هفتاد و دو تن قرار دارد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:28 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 60 ] [ 61 ] [ 62 ] [ 63 ] [ 64 ] [ 65 ] [ 66 ] [ 67 ] [ 68 ] [ 69 ] [ > ]