محمد سررشته ایزدموسی
نام پدر: ایوب | تاریخ تولد: 14/09/1342 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 08/12/1360 |
محل شهادت: خیابان قزوین-تهران | طول مدت حیات: 18 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف106-شماره48-تهران |
زندگینامه
محمد سررشتهايزدموسي در روز چهاردهم آذر ماه سال 1342، سال قيام خونبار امت مسلمان به رهبري امام خميني، در خانوادهاي مذهبي در تهران چشم به جهان گشود. از کودکي در دامان پرمهر مادر طيبه و مؤمنه با تعاليم مذهبي آشنا شد و عشق به قرآن و اسلام در دلش ريشه گرفت. در کودکي به همراه مادرش به مسجد ميرفت و نماز به پا ميداشت و هر چه بزرگتر ميشد بر تعهد و ايمانش افزوده ميگشت. تحصيلات ابتدايي را به پايان رسانده بود که با دستگيري برادر بزرگترش به دست عمال رژيم منحوس پهلوي به صحنه مبارزه عليه اين رژيم وابسته قدم گذاشت و در دوران تحصيلات راهنمايي مبارزهاي فعال را آغاز نمود و شبانه عکسهاي خاندان منحوس پهلوي را در خيابانها پاره ميکرد و در هر اجتماعي نداي حقطلبي و عدالتخواهي را سر ميداد.
همزمان با اوجگيري نهضت اسلامي فعالانه در آن شرکت جست و به پخش اعلاميههاي حضرت امام مبادرت ورزيد. در دبيرستان شاگردي کوشا و نمونه بود و با اخلاقي ستوده، قلبي مملو از عشق و ايمان سرمشق همکلاسيها و مورد احترام معلمان و اولياء مدرسه بود. به منظور شرکت در راهپيماييهاي امت مسلمان کلاسهاي درس را تعطيل ميکرد و پيشاپيش ساير دانشآموزان به صفوف تظاهرات ميپيوست و با شعارهايي کوبنده پيام انقلاب را به گوش همگان ميرساند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر فعاليتهايش افزود و اکثر اوقاتش را در مساجد، حسينيهها و هيئتها و جلسات قرآن ميگذراند و از اين مجالس روحاني روح حقجو و تشنهاش را سيراب ميکرد. در مدرسه با پشتکاري خستگيناپذير در زمينههاي فرهنگي و تبليغ تعاليم عاليه اسلام ميکوشيد و با تهيه نشريات و اعلاميههاي گوناگون و متعدد محيط تحصيلي خود را دگرگون ميساخت. به هنگام آغاز جنگ تحميلي اشتياقي شديد براي شرکت در اين دفاع مقدس داشت ليکن به سبب کمي سن نتوانست به آرزوي بزرگش برسد و در نتيجه در پشت جبهه با تلاشي وقفهناپذير مي کوشيد تا عدم حضورش را در خط مقدم جبهه جبران نمايد. از اعضاء پرشور و پرکار بسيج مسجد صاحبالزمان(عج) بود و حضور در اين نهاد الهي را افتخاري بزرگ ميدانست و آماده بود تا در اين راه از جان بگذرد.
فعاليتهاي چشمگير سررشته ايزدموسي با ايمان و تلاش خللناپذير اين فرزند راستين اسلام، کينه مزدوران استکبار جهاني و به خصوص منافقين کوردل را برانگيخته بود و اين جانيان بارها به عبث کوشيدند تا با توسل به تهديد و ارعاب، وي را از پيمودن راه مقدسش بازدارند، ليکن او چون کوهي استوار، ثابتقدم باقي ماند. عاقبت در شامگاه هشتم اسفند ماه 1360، سررشتهايزدموسي در حالي که مسجد را به قصد منزل در خیابان قزوین تهران ترک کرده بود، به اعتبار لباس بسيجي که بر تن داشت مورد شناسايي تروريستها قرار ميگيرد. تروريستها نخست او را بازپرسي بدني کرده و پس از دستيابي به کارت عضويتش در بسيج، وي را در 18 سالگي بيرحمانه هدف گلوله قرار ميدهند و با استفاده از تاريکي شب ميگريزند.
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.
همزمان با اوجگيري نهضت اسلامي فعالانه در آن شرکت جست و به پخش اعلاميههاي حضرت امام مبادرت ورزيد. در دبيرستان شاگردي کوشا و نمونه بود و با اخلاقي ستوده، قلبي مملو از عشق و ايمان سرمشق همکلاسيها و مورد احترام معلمان و اولياء مدرسه بود. به منظور شرکت در راهپيماييهاي امت مسلمان کلاسهاي درس را تعطيل ميکرد و پيشاپيش ساير دانشآموزان به صفوف تظاهرات ميپيوست و با شعارهايي کوبنده پيام انقلاب را به گوش همگان ميرساند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر فعاليتهايش افزود و اکثر اوقاتش را در مساجد، حسينيهها و هيئتها و جلسات قرآن ميگذراند و از اين مجالس روحاني روح حقجو و تشنهاش را سيراب ميکرد. در مدرسه با پشتکاري خستگيناپذير در زمينههاي فرهنگي و تبليغ تعاليم عاليه اسلام ميکوشيد و با تهيه نشريات و اعلاميههاي گوناگون و متعدد محيط تحصيلي خود را دگرگون ميساخت. به هنگام آغاز جنگ تحميلي اشتياقي شديد براي شرکت در اين دفاع مقدس داشت ليکن به سبب کمي سن نتوانست به آرزوي بزرگش برسد و در نتيجه در پشت جبهه با تلاشي وقفهناپذير مي کوشيد تا عدم حضورش را در خط مقدم جبهه جبران نمايد. از اعضاء پرشور و پرکار بسيج مسجد صاحبالزمان(عج) بود و حضور در اين نهاد الهي را افتخاري بزرگ ميدانست و آماده بود تا در اين راه از جان بگذرد.
فعاليتهاي چشمگير سررشته ايزدموسي با ايمان و تلاش خللناپذير اين فرزند راستين اسلام، کينه مزدوران استکبار جهاني و به خصوص منافقين کوردل را برانگيخته بود و اين جانيان بارها به عبث کوشيدند تا با توسل به تهديد و ارعاب، وي را از پيمودن راه مقدسش بازدارند، ليکن او چون کوهي استوار، ثابتقدم باقي ماند. عاقبت در شامگاه هشتم اسفند ماه 1360، سررشتهايزدموسي در حالي که مسجد را به قصد منزل در خیابان قزوین تهران ترک کرده بود، به اعتبار لباس بسيجي که بر تن داشت مورد شناسايي تروريستها قرار ميگيرد. تروريستها نخست او را بازپرسي بدني کرده و پس از دستيابي به کارت عضويتش در بسيج، وي را در 18 سالگي بيرحمانه هدف گلوله قرار ميدهند و با استفاده از تاريکي شب ميگريزند.
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.