دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

دیدار با خانواده شهید سیدعلی دهقان بنادکی

جانشین اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس استان البرز به همراه تعدادی از همکاران خود به عیادت مادر شهید «سیدعلی دهقان بنادکی» رفت.
کد خبر: ۲۳۸۷۲۸
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۷ - 09May 2017
 
انسان زندانی این جهان استبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از البرز، سرهنگ حسین رفیعی  جانشین اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان البرز به همراه تعدادی از همکاران خود به عیادت مادر شهید والامقام «سیدعلی دهقان بنادکی» رفت.

شهید سیدعلی دهقان بنادکی در سال 1343 چشم به جهان گشود و در سن 14 سالگی با شروع درگیری‌های کردستان به نیروهای شهید چمران پیوست.

در طول چهار سالی که در جبهه بود چندین بار مجروح شد ولی هر بار قبل از بهبودی کامل مجددا به منطقه بر می‌گشت تا این‌که در تاریخ 30 بهمن 1362 در منطقه عملیاتی «طلائیه» به آروزی دیرینه‌اش رسید.

پیکر مطهر این شهید والامقام پس از تشییعی با شکوه در گلزار شهدای چهارصد دستگاه کرج در کنار سایر دوستان و همرزمانش به خاک سپرده شد.

شهید سیدعلی دهقان بنادکی در بخشی از وصیتنامه خود می‌نویسد:

کسی را که امام امت (ولایت فقیه) او را طرد می‌کند شما نیز او را طرد کنید و اگر کسی را تایید می‌کند شما نیز تاییدش کنید، حتی اگر از او نفرت داشته باشید، به امید سراسری شدن حکومت حضرت مهدی (عج).

اگر می‌خواهید من از شما راضی باشم، فقط مخصوص من دعا نکنید، در جای خلوت پیش خدا گریه کنید، برای تمامی سربازان حق دعا کنید تا خداوند تبارک و تعالی از شما راضی باشد.

انسان مانند یک زندانی در این جهان است، چون اگر در یک اتاق باشیم دید ما محدود است و دیگر از بیرون خبری نداریم. همین که انسان به این نقطه (شهادت) رسید، دیگر از همه چیز آزاد می‌شود و می‌تواند در همه حال و در هر جا و مکان حاضر شود.

در صدد استحکام بخشیدن به دینتان باشید و در مجالس عبادی، سیاسی و مساجد حاضر شوید. امید است که در نماز جمعه، این نماز دشمن‌شکن، چون برای وحدت است، فعالانه شرکت نمایید.

بارالها، جمیع مسلمانان و حقیر ذلیل را همراه آنان برای رسیدن به خودت و رضایت در این راه یاری بفرما. بارالها جمیع مسلمانان و حقیر ذلیل را در راه ولایت فقیه که همان ولایت امامان و انبیاء است ثابت قدم بگردان.

بارالها، پدران و مادران ما را از ما خشنود بگردان.

بارالها، لحظه‌ای ما را به خودمان واگذار نکن و تا نیامرزیدی از دنیا مبر.

آمین یا رب العالمین – 28 آبان 1361 – سید علی دهقان

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جوانی از تبار شهیدان کربلا

شهید علی‌اکبر گاوخانه همچون دیگر جوانان وارسته وطن در هشت سال جنگ تحمیلی، با اقتدا به مولای جوان خود حضرت علی اکبر (ع) به سوی جبهه‌های حق علیه باطل شتافت.

کد خبر: ۲۳۸۷۴۰

تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۱ - 09May 2017

شهید علی اکبر گاوخانه: خوشحالم که لبیک گوی ندای علی اکبر امام حسین(ع) شدم

به گزارش دفاع پرس از استان مرکزی، آیات و روایات بسیاری جوانی را مهم‌ترین دوران حیات دانسته‌اند و حضرت رسول اکرم (ص) نیز می‌فرمایند: خداوند بر وجود جوان عبادت‌پيشه بر ملائكه می‌نازد و مباهات می‌كند. پيامبر خدا (ص) همچنین می‌فرمايند: خداوند جوانی را كه جوانيش را در بندگی خدا بگذراند دوست می‌دارد.

در هشت سال جنگ تحمیلی عده زیادی از مردم با شروع جنگ و تجاوز دشمن به خاک میهن اسلامی‌مان به سوی جبهه‌ها شتافتند تا از آب و خاک و ناموس خود دفاع کنند و در این میان تعداد زیادی از رزمندگان از خیل جوانان وارسته‌ای بودند که با اقتدا به مولای جوان خود حضرت علی اکبر (ع) به سوی جبهه‌های حق علیه باطل رفتند و با توسل به مادرشان حضرت فاطمه زهرا (س) دست و پای دشمن را از تجاوز به سرزمین اسلامی ایران کوتاه کردند.

عده‌ای از این جوانان پاک و خدایی همچون مولایشان علی‌اکبر نام داشتند و علاوه بر همنامی‌شان با فرزند رشید حسین ابن علی (ع) سعی کردند که مسیرشان نیز علی‌اکبری باشد که شهید «علی‌اکبر گاوخانه‌» نمونه‌ای از این سبکبالان عاشق است.

شهید علی‌اکبر گاوخانه‌ نخستین روز از بهار سال 1340 در محله گاوخانه شهرستان اراک چشم به جهان گشود و با شروع جنگ تحمیلی همانند دیگر عاشقان کوی شهادت راهی جبهه شد تا از ناموس و خاک خود دفاع کند و سرانجام در عملیات طریق‌القدس در منطقه رقابیه در آخرین روز از سال 60 به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید و راهی بهشت ابدی شد.

قبل از شهادتش خواب دیدم در قصر بلورین است

یکی از همرزمان شهید علی‌اکبر گاوخانه در خاطراتش نقل می‌کند: قبل از اینکه اکبر به جبهه برود خواب دیدم که اکبر در یک قصر بلوری کنار یک پنجره نشسته است و به اطراف خود نگاه می‌کند، رو به اکبر کردم و گفتم: اکبر جان این بار تو شهید می‌شوی و او نیز در جوابم گفت : خودم می‌دانم.

آخرین بار برای آوردن آب رفته بود

شهید گاوخانه در تاریخ 60/12/10 با یک گروه 100 نفری عازم جبهه‌های خون رنگ خوزستان می‌شود و در جبهه مسئولیت گروه شناسایی را به عهده می‌گیرد و هر شب برای شناسایی تا نزدیک خاکریز عراقی‌ها رفته و باز می‌گشت.

هر شب با دست پر با یک سری معلومات به سمت سنگر خود باز می‌گشت تا اینکه در روز 60/12/29 عراقی‌ها یک حمله به طرف خاک ایران می‌کنند که رزمندگان مقاومت می‌کنند و حدود 800 نفر از مزدوران را به هلاکت می‌رسانند و 300 نفر را به اسارت در می‌آورند.

و در اینجا نیز شهید گاوخانه از فعالیت باز نمی‌نشیند و از یک کانال به همراه یکی از همرزمانش، عراقی‌ها را دور می‌زند و به کمین مزدوران می‌نشینند و دهها تن از مزدوران بعثی را به درک واصل می‌کنند و زمانی که عراقی‌ها فرار می‌کنند به گفته همرزمان وی، شهید برای آب آوردن می‌رود که یک خمپاره در نزدیکی او به زمین نشسته و اکبر را به آرزوهای چندساله خود می‌رساند و اکبر به دیدار معشوق خود می‌شتابد.

فرازی از وصیتنامه شهید گاوخانه:

سپاس بیکران خداوند متعال را که توفیق یافتم قدم در این راه بگذارم و به شهادت برسم. حمد و ثنا خداوندی را که بر مستضعفین جهان منت گذاشت و چنین نعمتی را (امام خمینی) بر ما ارزانی داشت. حمد وسپاس بیکران خدا را که برسر ما منت نهاد تا بعد از سال‌های در بند بودن نفس و تابع هوای خویشتن بودن توفیق بیابیم در راهش قدم بگذاریم و بندهای اسارت و خودخواهی و هواپرستی را پاره کنیم و به سوی او حرکت کنیم.

آری خدا را شکر می‌کنم که پس از سال‌ها به دل داشتن آرزوی در رکاب حسین بن علی (ع) جنگیدن و به شهادت رسیدن، اکنون او را از زبان ابرمردی از تبار حسین (ع) می‌شنوم و ندایش را لبیک می‌گویم، بسیار خوشحالم از اینکه در راه گسترش اسلام عزیز و جهانی نمودن این مکتب آزادی و سعادت قدمی برداشته‌ام ،امید آن دارم که مورد قبول خدا باشد.

سخنی با امت حزب‌الله دارم؛ ای امت حزب‌الله، ای امتی که با یک ندایی که از جماران بلند می‌شود قلبهایتان طپش تازه می‌گیرد و تاکنون با توکل بر خدا و توجه حضرت ولیعصر (عج) و رهنمودهای پیامبرگونه امام عزیز، انقلاب را تا اینجا رسانده‌اید و تاکنون ثابت کرده‌اید که پیرو خط امام و روحانیت و در خط امام هستید، وحدت خود را حفظ کنید و در بین نمازهایتان امام را دعا کنید و از خدا بخواهید عمر این رهبر عزیز را طولانی و در سایه لطف خود از بلا و خطرات مصون و محفوظش بدارد.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

من از علی‌اکبر امام حسین (ع) عزیزتر نیستم

شهید عباس اسدی در فرازی از وصیتنامه خود می‌نویسد: مادرم! بعد از شهادت برایم زیاد گریه نکن؛ زیرا من از علی‌اکبر امام حسین (علیه‌السلام) عزیزتر نیستم.

کد خبر: ۲۳۸۷۵۴

تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۲ - 09May 2017

شهید عباس اسدی: من از علی اکبر امام حسین(علیه السلام) عزیز تر نیستمبه گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید عباس اسدی دوم تیر 1343  در روستای خانوک از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد، تا دوم متوسطه درس خواند و سپس به عنوان بسیجی‌ در جبهه حضور یافت. وی سرانجام در دهم‌‌ اردیبهشت 1361 در حمیدیه بر اثر اصابت ترکش به‌ فیض عظیم شهادت نایل شد. 


اگر دلت پاک باشد صدای  حسین زمان را می شنوی...


خواهر شهید در خاطراتی از برادرش می‌گوید: بعد از تولد او پدرم فلج شد و تمام کارهای زندگی روی دوش مادرم  بود. وقتی بزرگتر شد در کنار تحصیل علم و دانش در کارگاه موزائیک‌سازی هم کار می‌کرد. یک روز به دست‌هایش دقت کردم متوجه زخم‌های دست‌هایش شدم اما او از من قول گرفت که به مادرم چیزی نگویم تا مانع کار او نشود.

 

یک روز که مشغول گچ‌کاری بود از بلندگو اعلام کردند که جبهه‌ها نیاز به نیرو دارد، کار را رها کرد و برای ثبت‌نام رفت. هر چه اصرار کردم که نرود در جوابم گفت: «اگر گوش فرا دهی صدای حسین زمان را می‌شنوی که نیاز به یاری دارد و من باید به یاری‌اش بشتابم...»

 

فرازی از وصیتنامه شهید:


ای مادرم بعد از شهادت برایم زیاد گریه نکن، زیرا من از علی‌اکبر امام حسین (علیه السلام) عزیزتر نیستم چون مادر علی‌اکبر (ع) می‌گوید مگر جوان من عزیزتر از جوان شما بود که تا این حد برایش گریه می‌کنید؟ پس بگذارید حتی مراسم‌های عزاداری برای من هم بیشترین شباهت را به شهدای کربلا داشته باشد.

 

انتهای پیام/ 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جای شهدا را پرکنید و اسلحه رزم آنان را به دست بگیرید

نوزدهم اردیبهشت ماه سال 1345 روزی بود که خورشید زندگی شهید علیرضا اتابکی در شهرستان «میلاجرد» طلوع کرد.

کد خبر: ۲۳۸۷۷۰

تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۳ - 09May 2017

جای شهداء را پرکنید و اسلحه رزم آنان را به دست گیریدبه گزارش دفاع پرس از استان مرکزی، امروز نوزدهم اردیبهشت‌ماه است که همزمان با این تاریخ، شش نفر از شهدای سبک‌بال و پرستوهای عاشق استان مرکزی به نام‌های شهیدان «غلامرضا خلج»، «بهمن رحیمی چنگزینی»، «محمد اسماعیل رفیعی»، «جلال فهیمی» و «علیرضا اتابکی» متولد شدند.

نوزدهم اردیبهشت ماه سال 1345 روزی بود که خورشید زندگی شهید علیرضا اتابکی در شهرستان «میلاجرد» طلوع کرد. جنگ تحمیلی فرصتی بود که علیرضا در میدان نبرد حضور یافته و در مقابل دشمنان ایستادگی کند که سرانجام در جریان همین مبارزات در روزهای آخر اسفندماه یعنی بیست و چهارمین روز از سال 1363 در عملیات «بدر» به مقام شهادت نائل شد و به سوی ابدیت پرکشید.

فرازی از وصیتنامه شهید اتابکی:

بسمه تعالی

الحمدلله رب العالمین و الصلوات علی رسول الله و ان علیاً ولی الله و ائمه المعصومین حجج الله

سلام و درود بر رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرین و اعتقاد کامل به رسالت وی و امامت ائمه طاهرین و رهبریت حضرت امام روحی فداء. ما چگونه قادر به شکر وسپاس خداوند هستیم و چگونه با چه توشه و توان لطف و امتنان خداوند را پاسخ گوئیم. نعمت حاکمیت الهی و جمهوری اسلامی را [چگونه شکر کنیم]، ای جوانان عزیز مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان در غفلت به سر نبرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد.

ای پدران و مادران، مبادا از رفتن فرزندان به جبهه‌ها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب را که تحمل 72 شهید نمود را بدهید همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جنگ بفرستید و حتی جسد او را تحویل نگیرید که مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده‌ام هرگز تحویل نمی‌گیرم.

من پیرو خط رهبرم – خط بت شکن خمینی کبیر، که از تبار ائمه معصومین است. من خود را سرباز و جانباز او می‌دانم و همه هستی خود را از او می دانم که راه او نبوت، امامت و ولایت است. راه او راه حسین (ع) و راه مهدی (عج) است.

خدایا به من لیاقت لقای محبوب خود را مرحمت فرما. ای امت شهید پرور و ای امت قهرمان، شما را به خون پاک شهیدان قم که از انقلاب و دستاوردهای آن تا پای جان پاسداری کنید، ما آنچه در توان داشتیم برای حفظ آبروی اسلام داریم اینک که ما در این جهان نیستیم بر شماست که راه ما را ادامه دهید و پیوسته دعا کنید و از خدای قادر بخواهید که دین، آئین، کشور و میهن‌مان ازگزند دشمنان مصون بماند.

پدر این مصیبت‌ها و سختی‌ها زود گذر و تمام شدنی است، ولی به پاداش این جان فشانی‌ها و فداکاری‌ها به نعمت ابدی و به پایان خداوندی خواهی رسید، هیچ‌گاه زبان به شکایت نگشای و حلال کن.

مادرم، حقت را بر من حلال کن. به خدا رضایت خداوند در رضایت توست و خیلی مقامت بالا است، می خواهم هنگام نماز من را هم دعا کنی. دعا بر پیروزی رزمندگان  اسلام، دعا به جان امام امت و...

برادران امکان دارد که دیگر شما را نبینم ولی تقاضا دارم که جای خالی شهدا را پر کنید، اسلحه رزم آنان را به دست بگیرید. خواهران گرامی شما را به خدا می‌سپارم و تقاضا دارم که حجاب اسلام را حفظ کرده و دعا استغفار را از یاد نبرید که بهترین درمان‌ها برای تسکین دردها است و پیرو رهبر باشید.

در آخر شما را سفارش به کلام مولا علی (ع) که فرمود «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم»، هر کس خود را مسلح به سلاح تقوی نمود، هیچ قدرتی توان مقاومت با او نیست.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دلنوشته یک شهید مدافع حرم خطاب به اسلحه‌اش

شهید «جواد الله کرم» در دلنوشته‌ای اسلحه خویش را مخاطب خود قرار می‌دهد و او را آموزگار خود می‌داند.

کد خبر: ۲۳۸۷۹۱

تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۵ - 09May 2017

دلنوشته یک شهید مدافع حرم خطاب به اسلحه‌اش

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید جواد الله کرم از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، که به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام شد.

شهید الله کرم 19 اردیبهشت ماه سال 95 در خان‌طومان سوریه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.

در دست‌نوشته ای که از شهید باقی مانده است، وی سلاحی که با آن دشمن را نشانه می‌گرفت، اینطور توصیف می‌کند: «سلام بر سلاحی که با یاری حق وسیله‌ای شدی برای تیر انداختن بر هدف. سلام بر لوله ای که گرمای باروت را تحمل کرد. سلام بر ماشه که سنگینی و سبکی تعادل جسم را در چکاندن تو درک نمودم.

آنگاه که آموختم که چگونه گلنگدن را بکشم به این فکر افتادم که روزی آمده ام و روزی باید بروم پس باید بدانم کجا هستم.

آنگاه که گونه ام را روی قنداق سفت می کردم آموختم که در مسیر هستی چگونه مستقیم قرار بگیرم تا هدف را تار یا بیضی نبینم بلکه واضح ببینم.

آنگاه که دست چپم را زیر گیره سلاح با زاویه 30 درجه گرفتم حدود و درجه تعادل انسانیت را آموختم.

سلام بر روزنه، جایی که حد واسط بین چشم و مگسک است و مسیر مستقیم را هدایت می کند. آری در این میان نقش واسطه را بازی می کند. آن گاه که رنگ های مختلف فیلتر روزنه را تنظیم کردم آموختم که فیلتر بی رنگ رخسار محبوب را انتخاب کنم. سلام بر مگسک محل ساطع شدن اشعه درون از مردمک سلاح.

سلام بر سیبل هایی که تحمل تیرخوردن را می نماید، آری تحمل واقعیت را باید نمود، خوشا به حال شما، کاش من نیز می توانستم مثل شما حقایق را آن طور که هست نشان دهم و خیلی فداکارانه حقایق را روشن کنم.

سلام بر دایره مرکز (شماره 10) که نشان از پاکی و آرامی روح دارد، آری در آن نشان از صداقت و امید وجود دارد. سلام بر تیراندازی که دریچه قلبش را روزنه دید ساخته و با شریان های قلبش همراه با تنفس روح بخش از تمام اعماق وجودش ماشه را رها می‌کند.

آری جریان، حیات را از شریان به بافت هدف می‌رساند. اما در این میان آیینه وجود مربی است که به این محیط گرما و صمیمیت می بخشد.»

انتهای پیام/ 141 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یزد میزبان برگزاری یادواره شهید «محمد مختاری»

مراسم گرامی‌داشت شهید «محمد مختاری» سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه در یزد برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۳۸۷۷۵

تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۷ - 09May 2017

یزد میزبان برگزاری یادواره شهید « محمد مختاری»

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، مراسم بزرگداشت شهید «محمد مختاری» شامگاه سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه به مدت سه شب بعد از نماز مغرب و عشا در حسینیه دارالشفاء حضرت ابوالفضل (ع)  واقع در خیابان انقلاب، امیرآباد، کوچه مسجد امام جعفر صادق (ع) برگزار می‌شود.

 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

برگزاری آیین گرامی‌داشت شهید «صادق کوچک‌زاده» در یزد

مراسم بزرگداشت شهید «صادق کوچک‌زاده» سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه در یزد برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۳۸۷۸۰

تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۰ - 09May 2017

برگزاری آیین گرامی‌داشت شهید «صادق کوچک زاده»به گزارش خبرنگار  دفاع پرس از یزد، مراسم گرامی‌داشت شهید «صادق کوچک‌زاده» سه‌شنبه 199 اردیبهشت‌ماه به مدت سه شب بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد امیرالمومنین (ع)، خیابان انقلاب، کوچه دیوار بلند برگزار می‌شود.


این مراسم نورانی با حضور خانواده‌های معزز شهدا، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی  و مدیحه‌سرایی ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار خواهد شد.

 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

خراسان شمالی تاکنون میزبان 56 شهید گمنام دوران دفاع مقدس بوده است

سرهنگ پاسدار احیامحمد امیری گفت: خراسان شمالی تا کنون میزبان 56 شهید گمنام دوران دفاع مقدس بوده است و مزار این شهدای گمنام به عنوان زیارتگاه‌های مردم می‌درخشند.
کد خبر: ۲۳۸۷۷۸
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۴ - 09May 2017
 
خراسان شمالی تا کنون میزبان 56 شهید گمنام دوران دفاع مقدس بوده است

به گزارش دفاع پرس از خراسان شمالی، سرهنگ پاسدار «احیا محمد امیری» در ششمین سالگرد شهید گمنام دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی که صبح امروز سه شنبه 19 فروردین 96 در محل مسجد این دانشگاه برگزار شد، اظهار داشت: خراسان شمالی تاکنون میزبان 56 شهید گمنام دوران دفاع مقدس بوده است و مزار این شهدا به عنوان زیارتگاه مردم می‌درخشند.

وی با بیان اینکه در 25 نقطه استان یادمان شهدای گمنام ایجاد شده است، افزود: به لطف و برکت سفر مقام معظم رهبری، مبلغ مناسبی تخصیص یافت و یادمان‌های خوبی جهت شهدای گمنام ساخته شد. فقط در چند نقطه به دلیل خاکسپاری که جدیداً صورت گرفته یادمان وجود ندارد که اعتبار آن در نظر گرفته شده و عملیات اجرایی ساخت آن به زودی آغاز خواهد شد.

امیری با بیان اینکه شهدا با زحمت شبانه‌روزی عزیزان گروه تفحص و با وجود شرایط بد محیطی نظیر مواد شیمایی، مواد منفجره و ناامنی محیط، تفحص می‌شوند، اظهار داشت: پس از تفحص پیکر شهدای گمنام، آزمایش‌های مختلف از جمله DNA بر روی پیکر شهدا انجام و با بانک DNA موجود در کمیته جستجوی مفقودین مقایسه می‌شود و به این صورت بعضی از شهدای عزیز شناسایی و به خانواده‌ها تحویل می‌شوند.

 

وی در ادامه با اشاره به استقبال بی نظیر مردم از شهدای گمنام گفت: در انتخاب محل خاکسپاری شهدای گمنام هم خیلی دقت می شود، متقاضی زیادی برای خاکسپاری شهدای گمنام در مناطق مختلف هست و همه روزه درخواست های زیادی داریم که نمی توانیم پاسخگوی همه آن‌ها باشیم، اولویت اول مراکز شهرستان‌ها و شهر های بزرگ هستند، بعد از آن مراکز بخش‌ها، دانشگاه‌ها در اولویت های بعدی میزبانی از شهدای گمنام هستند.

مدیر کل حفظ آثار دفاع مقدس خراسان شمالی در پایان خاطرنشان کرد: در بحث مکان‌یابی، محل خاکسپاری شهدای گمنام نیز بنا به ابلاغیه ستاد کل نیروهای مسلح، شهید گمنام باید در نقاط شاخص شهر‌ها که در مجاورت مصلی، زیارتگاه‌ها و مزار سایر شهدای عزیز نباشد.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

تجلیل از خانواده شهیدان حسینی در کرج

شهید «عباس حسینی» در عملیات والفجر 8 (فاو) به آرزوی دیرینه خود رسید و به دوستان شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای «چهارصد دستگاه» کرج در کنار پیکر مطهر برادرش «حسن حسینی» در خاک آرامیده است.
کد خبر: ۲۳۸۷۹۷
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۷ - 09May 2017
 
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از البرز، سرهنگ «حسین رفیعی» جانشین اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان البرز به همراه مدیریت  امور بانوان و تعدادی از همکاران به دیدار خانواده شهیدان «عباس حسینی» و «حسن حسینی» رفت و از مقام شامخ این شهیدان والامقام تجلیل کرد.

شهید «عباس حسینی» در عملیات والفجر 8 (فاو) به آرزوی دیرینه خود رسید و به دوستان شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای «چهارصد دستگاه» کرج در کنار پیکر مطهر برادرش «حسن حسینی» در خاک آرامیده است.

تجلیل از خانواده شهیدان حسینی در کرج 
 

 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهیدی که دوست داشت نام دخترش «سکینه» باشد

همسر شهید سید محمود دیلم کتولی می‌گوید: شهید در عالم خواب به یکی از دوستانش گفت من خیلی دوست داشتم اسم دخترم سکینه باشد؛ چون سکینه دختر امام حسین (ع) است. بعد از شنیدن ماجرای این خواب چهار ماه بعد از تولد دخترم همه او را با نام سکینه صدا زدند.

کد خبر: ۲۳۸۷۹۲

تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۲ - 09May 2017

شهیدی که پس از شهادت نام دخترش را انتخاب کردبه گزارش دفاع پرس از استان گلستان، شهید «سید محمود دیلم کتولی» یکی از شهدای استان گلستان است، که در زیر زندگی‌نامه پربارش را مرور می‌کنیم.

 

سید محمود دیلم کتولی دوم فروردین ماه سال 1347 در خانواده‌ای مومن و معتقد از اهالی روستای محمد‌آباد کتول چشم به جهان گشود. دوران کودکی ایشان همانند بقیه بچه‌های روستا در کانون گرم خانواده سپری گردید. بعد از رسیدن به سن هفت سالگی در مدرسه ابتدایی روستا مشغول به تحصیل گردید.

سیدمحمود دیلم کتولی در تمام دوران تحصیل نیمی از روز در مدرسه حضور داشت و نیم دیگر را در کنار خانواده به کار و تلاش مشغول بود. ایشان در سال 1361 ازدواج نمود و چندی بعد در کارخانه خاوردشت استخدام شد.

همسرگرامی شهید خاطرات خود از آن روزگار را این‌گونه شرح می‌دهد و می‌گوید: اوایل ازدواج ما بود و سید محمود تازه در کارخانه خاوردشت علی‌آباد مشغول به کار شده بود. در یکی از روزها وقتی از محل کار به خانه برگشت دیدم رفته عکاسی و یکی از عکس‌های خودش را بزرگ کرده. من وقتی این عکس را دیدم خیلی تعجب کردم و درباره ماجرای بزرگ کردن عکس از ایشان پرسیدم. سید محمود با مهربانی من را مورد خطاب قرارداد و گفت: خانم قراراست من به همین زودی راهی جبهه بشوم بنابراین احتمال داره در این راه به شهادت برسم. برای همین رفتم عکس خودم را بزرگ کردم تا اگر شهید شدم لااقل شما یک عکس بزرگ از من داشته باشید.

یادم هست شهید خیلی برای رفتن به جبهه بی‌تابی می‌کرد و خیلی دوست داشت زودتر خودش را به منطقه عملیاتی برساند. برای همین آنقدر برای رفتن اصرار کرد تا اینکه حدود هشت ماه زودتر از وقت قانونی روانه خدمت سربازی شد.

ما در آن زمان یک پسر یک‌ساله ماهه داشتیم و دخترمان هنوز به دنیا نیامده بود به خاطر همین، دور شدن از ما برای شهید خیلی سخت بود. سیدمحمود دوره آموزشی را در لشکر 30 پیاده گرگان با موفقیت به پایان رساند و پس از پایان این دوره از طریق ارتش به منطقه عملیاتی فاو اعزام شد. سید محمود بعد از اعزام فقط دوبار به مرخصی آمد و در آخرین مرخصی چند روز پیش ما ماند و بعد از آن از همه خانواده و دوستان و فامیل خداحافظی کرد و رفت و ما بعد از آن مرخصی دوم دیگر سید محمود را ندیدیم.

سید محمود رفت اما آن چیزی که من هیچ وقت آن را فراموش نمی‌کنم این است که صورت سید محمود در آخرین خداحافظی خیلی نورانی شده بود. شهید موقع رفتن انگار می‌دانست دیگه بر نمی‌گردد چون بعد از خداحافظی چند بار رفت و برگشت و خوب به همه جا نگاه کرد.

شهید سید محمود دیلم کتولی بعد از خداحافظی و رسیدن به محل خدمت، 16 فروردین سال 65 در منطقه عملیاتی فاو به شدت مجروح شد. سید محمود پس از انتقال به بیمارستان و پیش از اینکه در همان بیمارستان به شهادت برسد ماجرای مجروحیت خودش را اینگونه شرح داده است: آن روز یعنی 16 فروردین ما عملیات محوله را با موفقیت به پایان رسانده بودیم. بعد از پایان عملیات و در زمان استراحت عده‌ای از بچه‌های رزمنده رفته بودند داخل سنگرها و بعضی‌ها هم بیرون سنگرها نشسته بودند و استراحت می‌کردند.

من هم چون هوا خیلی گرم بود از سنگر بیرون آمدم و در کنار یک بشکه سفید آب نشستم. اما در همین موقع ناگهان جایی که ما حضور داشتیم مورد حمله قرار گرفت و بعد از آن من متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و بیهوش شدم. آن روز گویا سید محمود هم مانند تعداد زیادی از بچه‌های رزمنده مورد اصابت ترکش قرار می‌گیرد و به شدت زخمی می‌شود.

در این حمله یک پای سید محمود از زانو قطع شد و پای دیگر هم چهار انگشتش را از دست داد. سید محمود بعد از آن حمله به سرعت به بیمارستان منتقل شد اما گویا برای نجات او زمان از دست رفته بود، بنابراین پاهای ایشان دچار عفونت شد و در نهایت در بامداد دوم اردیبهشت‌ماه سال 1365 سید محمود نیز به خیل شهدای این سرزمین پیوست و آسمانی شد.

همسر فداکار شهید، دوران پس از شهادت شهید را با بیان یک خواب شرح می‌دهد و می‌گوید: موقعی که سید محمود به شهادت رسید من دخترم را باردار بودم. چند ماه بعد دخترم به دنیا آمد و ما اسم محبوبه را برای او انتخاب کردیم. اما چند روز پس از این نامگذاری یکی از اقوام مورد اعتماد و احترام ما تشریف آوردند و گفتند: سید محمود را در عالم خواب ملاقات کرده است. شهید در عالم خواب به من گفت من خیلی دوست داشتم اسم دخترم سکینه باشد چون سکینه دختر امام حسین (ع) است. بعد از شنیدن ماجرای این خواب ما اسم داخل شناسنامه را تغییر ندادیم اما از چهار ماه بعد از تولدش همه او را با نام سکینه صدا زدند.

 

 

انتهای پیام/ 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  ] [ 5:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 10 ] [ 11 ] [ 12 ] [ 13 ] [ 14 ] [ 15 ] [ 16 ] [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ] [ > ]