روزشمار دفاع مقدس (24 آبان)
24 آبان 1396 هجری شمسی برابر با 26 صفر 1439 هجری قمری و 15 نوامبر 2017 میلادی
کد خبر: ۲۶۵۷۹۷
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۱ - 15November 2017
رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (24 آبان)
• شهادت شهید محمدامین اسدی (1359 ه.ش)
• آغاز عملیات نامنظم فتح 3 در منطقه دهوک توسط سپاه پاسداران (1365 ه.ش)
• شهادت شهید مدافع حرم جلیل خادمی (1394 ه.ش)
• شهادت شهید مدافع حرم بهزاد سیفی (1394 ه.ش)
• روز بزرگداشت آیت الله علامه سید محمد حسین طباطبایی
• روز کتاب و کتابخوانی
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
کد خبر: ۲۶۶۲۹۰ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۰ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، تاریخ انقلاب اسلامی به ویژه دهه 60 همواره دچار تحریف و جعل شده و میشود. شناخت لایههای پنهان انقلاب و شخصیتهای برجسته آن میتواند تا حد زیادی پاسخ به شبههها و رفع تحریفها را ممکن کند. یکی از شخصیتهایی که همواره برای ایجاد تفرقه و شبهه توسط دشمنان مورد استفاده قرار گرفته شخصیت مرحوم «آیتالله منتظری» است. این شخصیت فارغ از هر اظهار نظری بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی است و باید ویژگیهای شخصیتی او عاری از هرگونه غرضورزی شناخته شده و آرا و نظراتش مورد بازنگری قرار گیرد. «خاطرات منتظری و نقد آن» نوشته «اسدالله بادمچیان» از جمله آثاری است که با نگاهی نقادانه زندگی و زمانه منتظری را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. این کتاب در 10 فصل به تفصیل از تولد، دوران کودکی، نوجوانی، تحصیلات حوزوی تا فعالیتهای مبارزاتی در جریان انقلاب، پیروزی انقلاب، انتصاب به قائم مقامی رهبری و عزل وی از این منصب را شرح داده است. نویسنده اصل خاطره آیتالله منتظری را عینا نقل کرده و سپس به نقد آن خاطره بر اساس اسناد و منابع موجود کرده است. از این نظر کتاب مورد اشاره در نوع خود قابل تامل است. نویسنده در مقدمه کتاب خود آورده است: «حداکثر سعی بر این بوده که نقد و انتقاد محترمانه باشد حتی در مواردی که از احساسات هر فرد ارادتمند به امام و روحانیت جریحه دار شده باز دقت شده است که قلم تابع احساسات نشود و بیان به صورت منطقی و متین باشد. کوشش بر این بوده که نقدها کوتاه و فشرده و ناظر به مطالب اصولی و کلان باشد، تا به اختصار موضوع را نشان دهد لذا از شیوه تبلیغاتی و القاء دیدگاه نقد کننده پرهیز شده تا قضاوت هر خواننده بر اساس برداشت خودش باشد.» مطالعه این کتاب در شرایط فعلی که معاند نظام به هر حربهای برای ضربه زدن به آن متوسل میشوند ضروری است. برخی از مخالفان جمهوری اسلامی ایران فقط به منظور دشمنی با مردم و انقلاب مساله منتظری را مطرح میکنند تا به اصطلاح آبی را گل آلود کرده و ماهی خود را بگیرند در حالی که نه منتظری را میشناسند و نه ولایت فقیه برای آنها اهمیت دارد چه رسد به اینکه قائم مقامی رهبری برای آنها مهم باشد. قسمتی از متن کتاب: «شایعه فرار شاه س: ظاهرا بعد از این قضایا حضرتعالی با اصرار مانع رفتن مرحوم امام به حرم مطهر شدهاید و به این وسیله توطئهای را خنثی نمودید؟ ج: جریانی که به آن اشاره کردید از این قرار است: سر شب من در خانه نشسته بودم که کسی آمد و گفت: شایع است که شاه فرار کرده! من بلافاصله به سرعت از منزل به مقصد منزل آیتالله خمینی حرکت کردم، در راه نیز شایعه شنیده میشد، به منزل ایشان که رسیدم دیدم جمعی از جمله آقای امینی، حاج سیدمحمدحسین لالهزاری و سرهنگ اشراقی ـ در حالی که لباس شخصی به تن داشت ـ نشستهاند و همان شایعه مطرح بود و گفته میشد که از شهربانی قم سئوال شده آنها هم اظهار بیاطلاعی کردهاند. ایام هم ایام زیارتی بود و قم شلوغ بود، در این اثنا بعضی مصر بودند که آیتالله خمینی به حرم مشرف شوند و غرض در حقیقت شعار و تظاهرات بود ولی به نظر مساله مشکوک و مورد شبهه بود و احتمال توطئه میدادیم. من و آقای امینی با تشرف ایشان به حرم مخالفت کردیم و گفتیم در این شرایط و شلوغی صحن حرم تشرف شما صلاح نیست. ایشان اول قبول نمیکردند ولی بالاخره با اصرار ما منصرف شدند، آقای امینی میگفت من به قدری ناراحت بودم که تصمیم داشتم اگر ایشان منصرف نشوند قبای ایشان را بگیرم و بکشم ولو موجب پرت شدن ایشان باشد. نقد خاطره داستانی که آقای منتظری در رابطه با شایعه فرار شاه پس از حوادث فیضیه میگوید بسیار جالب است. اما با لحنی که وی بیان نموده است بسیار تلخ میباشد. ... وقتی موضوع در خاطرات باز میشود، معلوم میشود که همه مساله یک شایعه بوده که شاه فرار کرده است! و قضیه در ذهن سئوال کننده تبدیل به توطئه شده و البته تمام این توطئه توسط آقای منتظری خنثی شده است. شایعهای که در قم منتشر میشود، یک نفر به آقای منتظری اطلاع میدهد. وی بدون تحقیق و بدون توجه به اینکه شاه که بدون دلیل و فشار فرار نمیکند. به سرعت به منزل امام میآید. تصور میکند که امام این شایعه را باور کرده است. بعد فکر میکند که امام را میخواهند وادار کنند به حرم بیاید، و امام چرا به حرم میرود؟ ظاهرا چند نفر اصرار داشتند که امام به حرم بروند تا در میان مردم باشند و آقای منتظری لابد آنها را توطئهگر نمیداند زیرا درباره آنها چیزی نمیگوید. بعد امام منصرف میشوند و توطئه از بین میرود!! جالب است آقای منتظری طوری سخن میگوید که گویا امام با آن بینش عظیم و سیاست شناسی کم نظیر، متوجه توطئه نبودهاند و فقط به اصرار آقای منتظری و همراهش از این توطئه نجات یافتهاند. آیا کسی اگر امام را کمی بشناسد میتواند باور کند که او بر اساس یک شایعه سست، تصمیم بگیرد و اسیر توطئه شود و آقای منتظری او را نجات دهد؟» «خاطرات منتظری و نقد آن» در 780 صفحه مصور به قلم «اسدالله بادامچیان» تالیف و توسط نشر «اندیشه ناب» در 3000 نسخه منتشر شده است. انتهای پیام/ 161
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
یادواره سرلشکر شهید «احمد اسکندری» و 18 شهید روستای «چنار» از توابع شهرستان خمین، روز جمعه 26 آبانماه برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۶۴۲۹ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۷ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اراک، یادواره سرلشکر شهید «احمد اسکندری» و 188 شهید گلگون کفن روستای «چنار»، روز جمعه 26 آذرماهماه مصادف با سالروز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) بعد از اقامه نماز ظهر و عصر با حضور خانوادههای معظم شهدا در مسجد جامع این روستا برگزار میشود. این مراسم با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین میرزایی همراه خواهد بود. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
یک گروه فانوس درست شده بود. دو تا ماشین بود و یک مسئول داشت. آقایان «خلیل حسن بیگی»، «بلال کردی» و «عباس خوری» و «محمد ابراهیمی ورکیانی» به ترتیب مسئول آن بودند... . کد خبر: ۲۶۶۰۷۸ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۴۵ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، کتاب «عبور از رمل» خاطرات «ابوالفضل حسن بیگی» به قلم «محمدمهدی عبدالله زاده» به رشته تحریر در آمده و توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس منتشر شده است. ابوالفضل حسن بیگی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) جهادسازندگی در این کتاب به جهت حضور مستمر در خط مقدم و شرکت در جلسات فرماندهان جنگ، خاطراتی شنیدنی از نقش مهندسی رزمی در دفاع مقدس بیان نموده است. خاطرات زیر برگرفته از این مجموعه می باشد که با هم مرور می کنیم. آتش دشمن یک روز محسن رفیقدوست خودش تصمیم گرفت بیاید و بازدید کند. بچه های نگهبانی نگذاشتند داخل بیاید. آنجا تعداد زیادی تویوتا لندکروز جمع شده بود. دیده بان های عراقی هم می دیدند. آتش سنگین توپخانه و بمباران شروع شد. چند تا از کمپرسیهای ما بمباران شد. آنها برگشتند و رفتند. دو سه ساعت کار تعطیل شد. گفتند کمپرسی ها ترسیدند. رفتم پشت کمپرسی نشستم و حرکت کردم. حاج محمد اسماعیلی [شهید] گفت: «نامردها! فلانی خودش آمده نشسته پشت فرمان. دارد می رود». یکی آمد ماشین را از من گرفت. رفتم روی رکاب یکی دیگر ایستادم تا همه ببینند. ماشینها راه افتادند. ماشینها که راه افتادند، رفتم قرارگاه و گفتم: «آقای رضایی کجاست؟» گفتند: «رفته تهران گزارش بدهد». فردای آن روز رفتم جلوی در. تا او را دیدم، گفتم: «آقا محسن اینطوری جاده تعطیل میشود! » گفت: «می خواهم بروم وضو بگیرم». گفتم: «میخواهم بروم. کار دارم». جلوی در ایستاد. گفتم: «رفیق دوست آمد تا بازدید کند. چهار پنج تا لندکروز بودند. عراقی ها هم آنجا را کوبیدند و بمباران کردند. تعدادی شهید دادیم. چند ماشین ما تکه پاره شد. اگر اطمینان نداری ما را بردار! گفت: «فردا ساعت 11 به قرارگاه بیایید». فردا محمدتقی رضوی هم که فرمانده قرارگاه ما بود، آمد. آقای ستار وفایی باز شروع به گزارش دادن کرد. گفتم: «آقای ستار ما الان یک کیلومتر جاده ساختیم. رفتیم تو نی ها. دیگر کمپرسی ها دیده نمی شوند که عراقی ها بخواهند بزنند. قبلش هر چی خاک می ریختیم فرار می کرد، می رفت. نیها ریشه ای شده و خاکها کمتر در میروند». جاهایی که نی نبود جاده سازی سخت تر بود. در قرارگاه دعوا شد. گفتم: «آقای رضایی الا و بلا من ول می کنم، میروم. امکان ندارد وایسم. یا من یا سپاه!» آقا محسن رضایی محکم تصمیم گرفت. گفت: «آقای ستار وفایی! شما می روید جاده شط علی. جهاد بماند». گفتم: «ما امکانات می خواهیم. آقای زنگنه باید بیاید». آن موقع وزیر جهاد بود. زنگ زدند و آقای زنگنه آمد. تصمیم گرفتند که پانصد تا مایلر از سراسر استانها به ما مأمور کنند. ما سه هزار تا خودرو می خواستیم. حدود دو هزار تا کمپرسی مردمی بودند که میرفتند از معادن رامهرمز شن و ماسه می آوردند. پانصد دستگاه هم داخل جاده بودند. حدود بیست تا بولدوزر دست محمد قربانی بود که حدود 10 دستگاه آنها شب و روز فقط خاک دپو می کردند. کار، عشق و علاقه و شور گرفت. پیشروی جاده از روزی 100 متر به 500 متر هم رسید. کمپرسی های مردمی در عملیات خیبر 2 هزار و 500 کمپرسی به کار گرفتیم؛ 2 هزار دستگاه آن کمپرسی مردمی بودند. حدود یک هزار و 800 دستگاه آن را ستاد مرکزی از طریق استانها فرستاد. حدود 200 دستگاه هم از خود استان خوزستان آمدند. به اینها پول می دادند تا شن را از رامهرمز حمل کنند. هر باری که می آوردند، تناژی پول می دادند. حدود 500 مایلر هم مربوط به جهاد سازندگی بود و از قرارگاه حمزه، کربلا و نجف آمدند. به راننده کمپرسی هم نیاز داشتیم. کمپرسی که از یک شهرستان می آمد و مثلاً دو ماه کار داشتیم، یک ماه بود و میرفت و دیگر برنمی گشت. کمپرسیاش را حق نداشت ببرد. اگر رانندهاش مجروح یا شهید می شد یا مشکلی برایش پیش می آمد، کمپرسی اش را میگذاشت و می رفت. به همین دلیل رانندههای لودر و بولدوزر هم رانندگی کمپرسی یاد گرفته بودند. با طرح صیاد شیرازی، برای واحدهایی که در منطقه بودند، تعداد زیادی دستگاه مهندسی انتقال یافت. تمام لشکرهایی که در منطقه بودند، کارهای عمومی خودشان، مثل سنگرسازی را، خودشان انجام می دادند. فقط بعضی اوقات که فشار دشمن زیاد می شد و نیاز به کمک بود، بچه های شاهرود را به آنها مأمور می کردیم، ولی برای ما اصل، جاده بود. بچهها از نقطه صفر مرزی در داخل جزیره، خاک برمی داشتند و می ریختند. تقریباً جزیره هم تثبیت شد. عراقی ها هم ناامید شدند. فهمیدند که نمی توانند جزایر را پس بگیرند. ساخت جاده را سرعت دادیم. بعضی از روزها مثلاً 500 متر از آن طرف و 100 تا 150 متر از طرف جزیره کار میکردیم. از این طرف، سه شیفت کار می شد. از طرف جزیره، دو شیفت کار میشد، چون نیرویمان کمتر بود. عقبه آن طرف هم سخت تر بود. نمی توانستیم کمپرسی بیشتری داخل جزیره ببریم، چون حجم آتش عراقی ها سنگین بود. ستون پنجم داشتند و وقتی فهمیدند، حجم آتششان روی این جاده زیاد کردند. آتش نمرود بیشتر مواقع، از هر پنج فروند هواپیما که می آمد سه فروند فقط جاده را بمباران میکرد. شانسی که داشتیم این بود که در بعضی جاها، دو طرف جاده، آب بود؛ بمب میآمد و می افتاد داخل آب و گل و لای می آورد و بیرون میریخت. موج و صدایش هم گرفته می شد. 3 تا 4 متر ارتفاع آب و حدود دو متر هم باتلاق بود. گل ها را به سر و کله نیروها میپاشید. گلولۀ توپ هم میآمد. یک بار با مرحوم غلامرضا بوغیری در فاصله 200 متری جایی که خاک خالی میکردند، نشسته بودیم. عمد داشتیم که بیاییم به جاده تا راننده ها ما را ببینند و بگویند که خودشان اینجا هستند. به غلامرضا بوغیری گفتم: «تو برو جلو ماشینها تا وقتی سر و ته میکنند داخل آب نیفتند». همین که روی زمین خط می کشیدم و آقای بوغیری را توجیه میکردم، صدایی شنیدیم. وقتی چشمم را باز کردم دیدیم که لامصب یک هواپیما این قدر پایین آمده که فکر کردم به ما می خورد. با تیربارش روی جاده گرفت. مثل کسی که می خواهد جاده را بکند و یک کابل کار بگذارد، همین کار را کرد. جلوی دست من، به فاصله 20 سانتی متری، در محل رگبارش یک کانال کوچک درست شد. خاکها روی سر و صورت ما ریخت. گفتم: «خدایا باز این چه نوع سلاحیه!» عراقیها هر روز یک سلاح جدید امتحان می کردند! هلیکوپترها هم همین طور، می آمدند و می زدند و می رفتند. نگران بودیم که شبها قایق های دشمن بیایند و کمپرسی ها را بزنند. برای ماشینهایمان چند جا پایگاه زدیم. برای هر 20 تا 30 ماشین کمپرسی، یک پارکینگ درست می کردیم. اینها مستقر میشدند، ولی نگهبانان فقط سلاح سبک داشتند. هلیکوپتر می آمد نزدیک ما و کمپرسیها را با موشک می زد. خیلی کم می خورد، چون این طرفش نی بود و دیده نمی شد. هلیکوپتر نمیتوانست خیلی بالا بیاید، چون بچه ها می زدنش. باید کارش را از سطح پایین انجام میداد. البته گاهی هم میخورد. وقتی می خورد، روحیه ها را خراب میکرد. رفتیم قرارگاه و صحبت کردیم. آیت الله شاهرودی (رئیس قوه قضائیه) آن موقع مسئولین لشکر بدر و معاون آقای حکیم هم آنجا نشسته بود. به ایشان گفتند: «تعدادی نیرو بیارید آنجا». گفتم: «چه نیرویی بیاورند؟» به سراغ صیاد رفتم. گفت: «چرا نارحتی؟» داستان را گفتم. گفتم: «این بدری ها به درد ما نمی خورند. سلاح سبک دارند. فکر دیگری بکنید». گفت: «پاشو بریم!» با هم رفتیم تا به جاده هور رسیدیم. تا چشمش به کانتینر من افتاد، گفت: «این کانتینر چیه؟» گفتم: «بچه های راننده باید ببینند که من اینجایم. گاهی پیش ما یک شربت آبلیمو می خورند». گفت: «خود همین کمپرسی که میایستد خطرناک است!» گفتم: «این خطرش خیلی کمتر از اینه که بترسند و تو خط نروند». همان وقت حاج محمد حاج اسماعیلی ایستاد. راننده کمپرسی بود. خیلی شجاع بود. گفت: «ما به حرف امام آمدیم. هدفمان را شناختیم». وقتی صیاد آمد، فهمید که دشمن چه آتشی دارد. پیاده رفت و یک دور زد و گفت: «این نقطه را که نمی زند؟» گفتم: «نه. به این نقطه، تک و توک گلوله می آید». به معاونش که سرهنگ و فرمانده توپخانه ارتش بود گفت که توپخانه فلان و فلان این مسیر را می زند. باید خاموشش کنید. گفت: «اینجا یک آتشبار توپخانه می آوریم». آنجا ایستاد. صبر کرد تا چند گلوله آمد. به آتشبارهای توپخانه دستور آتش داد. وقتی آتش ریختند، دود غلیظ و عجیبی بلند شد. تا دو روز بعد، ما یک گلوله هم ندیدیم. یک نفر را آنجا گذاشت تا آتش توپخانه ها را هدایت کند. دو تا توپ ضد هوایی اورلی کن هم آوردند تا هلی کوپتر عراق نزدیک نشود. صیاد اعجوبه ای بود. آدم عجیب و غریبی بود. روز دوم هلی کوپتر دشمن آمد. نزدیک اورلی کن شد، اورلی کن رویش آتش کرد. سریع، پایین روی آب رفت؛ طوری که وقتی ملخش کار می کرد آب به این طرف و آن طرف می پاشید. فرار کرد. اورلی کن نمی توانست پایین را بزند؛ جلویش خاکریز زده بودیم تا دیده نشود. میگ ها و سوخوها بیشتر بمباران می کردند. سرعت ساخت جاده در یک روز، به 700 متر رسید. همه شاد بودند و دعا می کردند که باران نیاید. خدا هم لطف کرد و باران نشد، چون زمین گل می شد. در عملیات طریقالقدس دعا می کردیم که باران بیاید تا بتوانیم روی رملها برویم؛ به عکس، اینجا دعای کمیل و زیارت عاشورا می خواندیم تا باران نیاید. نذر می کردند. رزمنده ها به خانه هاشان زنگ می زدند که آش رشته بدید تا باران نیاید! یکی دو بار باران کار ما را یک روز تعطیل کرد. دو روز به پایان، کار سرعت گرفت. بچه های تبلیغات و مهندسی محاسبه کردند و گفتند روز تولد امام حسین (ع) کار تمام می شود. به مسئول تبلیغات گفتم: «زود می روید آن تابلوی جلوی جاده را می کَنید! دیگر اینجا، جاده خیبر نیست! جاده سیدالشهداست. تابلو را عوض کنید!» روز آخر دیدم که تابلوی قبلی سر جایش است! هر کاری کردیم کنده نشد. با تویوتا لندکروز بکسلش کردند ولی کنده نشد. کمپرسی آمد. گفتم روی این تابلو برو. رویش نوشته بود بزرگراه خیبر. گفتم: «بنویس بزرگ راه سیدالشهدا!» خدای کعبه شاهد است که ضربان قلبم خیلی تند شده بود. از اهواز، سوسنگرد و حمیدیه هر کس می آمد، با خود یکی دو گوسفند قربانی میآورد. گفتم: «50، 60 تا گوسفند؟!» یکی گفت: «نه آقا 200، 300 تا گوسفند اینجاست». صبح روز تولد آقا امام حسین (ع) هوا ابری شد. هوای خوزستان در عین حال که ابر می شد، مه هم می شد. از یک طرف میگفتیم:« خدایا به حق زهرا (س) باران نیاید که امروز جاده تمام شود!» از یک طرف هم میگفتیم: «خدایا این مه از بین نرود!» یک گریدر در مسیر گذاشتیم؛ مرتب تیغ می زد. چون مه زمین را خیس می کرد، کمی شن ریخته بودیم. به راننده گریدر گفتم: «گرده ماهی اش کن! اگر باران آمد، وا نیستد.» راننده گریدر حسین ترک بود. می گفت: «حاجی این قدر شیب باشد، کمپرسی ها سر میخورند، ویژ می روند می افتند تو آب!» خدا، دشمن را کور کرد! نه یک هلی کوپتر آمد! و نه یک گلوله! همه رزمندگان هم، به هم خبر می دادند. آن طرف، الی ماشاءالله از همه تیپها و لشکرها آمده بودند. بالاخره دو سر جاده به هم رسید. من واقعاً حالم بد شده بود. یعنی از خوشحالی داشتم سکته می کردم. آنچنان بغض گلویم را گرفته بود که نمیتوانستم آب دهانم را قورت بدهم! به بچه ها گفتم زود بروید به آقا محسن گزارش بدید که ما جاده را وصل کردیم. گفتند: «از هر تیپ و لشکری 10 تا آدم اینجاست که دائم خبر می برند». نگهبانی را برداشتیم. علی مقبلی، از تبلیغات آمد و گفت: «تابلوی بزرگراه سیدالشهدا را کاشتیم». گفتند کمپرسی ها را بگو بیرون بروند و جاده را تعطیل کنند. گفتم: «تعطیل کنم! اینها همه مرخصی می روند. یکیشان هم نمیماند. کمپرسی را برمی دارند و درمی روند. شن ریزی مانده. بگذارید شن ریزی بکنیم». عرض 13 متر، پر از کمپرسی و ماشین های جور واجور شده بود. اگر ابر و مه نبود، معلوم نبود، هواپیماها با ما چه می کردند. ذوق و شوق و شادی بود. روی جاده، زیارت عاشورا و نماز شکر خوانده می شد. قیامتی شده بود. یک سری عرب محلی هم آمدند. گفتم: «عربها کجا بودند؟» گفتند: «مردم حمیدیه و روستاهای سوسنگرد هم چشمشان به اینجا بوده!» به یکی از آنها گفتم: «شما اینجا چه کار دارید؟» گفت: «ما شب و روز رادیو عراق گوش می کنیم. تلویزیون عراق نگاه می کنیم. صدام گفته اگر این جاده تمام شود، فرمانده را اعدام می کنم». خستگی از تنم در رفته بود. ظهر، رادیو سراسری ایران اعلام کرد. بعد از ظهر احمد کاظمی تماس گرفت که ما یک سری امکانات داخل جزیره داریم و می خواهیم جا به جا کنیم. یک ساعت به ما کمپرسی بدهید. بعد از ظهر در جلوی سنگرم نشسته بودم. از داخل جزیره، عین کاروان، لودر، بولدوزر، تانک، نفربر، خودرو و کمپرسی بیرون می آمد. روزهای بعد برنامه ریزی کردیم تا ترافیک جاده کم شد. سه کیلومتر باقی مانده را هم شن ریزی کردیم. گروه فانوس دشمن حتی شب هم با هلی کوپتر دور می زد. دید داشت. برای آنکه راننده ها دید داشته باشند و داخل هور نیفتند، مجبور شدیم کنار جاده، فانوس بگذاریم. دو طرف جاده نی بود. 400، 500 متری که نی سبز نشده بود، یک طرف شیشه ی فانوسها را گل میمالیدند یا کنارش یک کپه خاک می ریختند تا دیده نشود. جاده فانوسِ معروف، اینجاست. شب و روز کار میکردیم. در طریق القدس و فتح المبین، شبها کار نمی کردیم. دشمن ما را می دید؛ ولی اینجا در طول شبانه روز، هیچ وقت کار تعطیل نمی شد. یک گروه فانوس درست شده بود. دو تا ماشین بود و یک مسئول داشت. آقایان «خلیل حسن بیگی»، «بلال کردی» و «عباس خوری» و «محمد ابراهیمی ورکیانی» به ترتیب مسئول آن بودند. روزها فانوسها را تمیز می کردند؛ چون بعضاً دود می زد. نفتش می کردند. نزدیک غروب همه را روشن میکردند و آنجا می آوردند. چند نفر هم مأمور بودند تا اگر خاموش شد، آنها را روشن کنند. وقتی کمپرسی می رفت، گاهی بادِ کمپرسی فانوس را خاموش می کرد. حیفم می آید جاده فانوس بگویم. به دلیل اینکه جاده سیدالشهدا و جاده خیبر بود. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
یادواره 76 شهید دهستان «اسفیورد» و «شوراب» بخش مرکزی ساری پنجشنبه دوم آذرماه در حسینیه روستای «تلوباغ» برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۶۳۱۱ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۱:۳۹ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، یادواره 76 شهید دهستان «اسفیورد» و «شوراب» بخش مرکزی ساری، ساعت 14 روز پنجشنبه دوم آذرماه در حسینیه روستای «تلوباغ» برگزار میشود. این مراسم با سخنرانی سردار دهقان مشاور فرمانده کل قوا و مداحی کربلایی «علی کلهر» همراه خواهد بود. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بسیج به عنوان یک نیروی پاک و خالص کار خود را 10 ماه بعد پیروزی از انقلاب اسلامی آغاز کرد و در مدت کوتاهی به رشد و شکوفایی وصفناپذیری رسید. به طوری که از آذر ماه سال 61 تا 62 هشتصد هزار نفر تحت پوشش آموزشهای عمومی بسیج در زمینههای عقیدتی، سیاسی و نظامی قرار گرفتند. کد خبر: ۲۶۶۱۵۹ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۲:۲۰ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، امام خمینی (ره) در پنجم آذر 58 حدود 10 ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طی سخنانی تشکیل بسیج سفارش و تاکید کردند. پس از تصویب مجلس شورای اسلامی بسیج در دی ماه 59 فعالیتهایش را به صورت جدی آغاز کرد و در مدت کوتاهی به رشد و شکوفایی وصفناپذیری رسید. به طوری که از آذر ماه سال 61 تا 62، 800 هزار نفر تحت پوشش آموزشهای عمومی بسیج در زمینههای عقیدتی، سیاسی و نظامی قرار گرفتند. این آمار تا آذر ماه سال 63 به 2 میلیون 672 هزار و 21 نفر رسید که از این تعداد 2 میلیون و 246 هزار و 232 نفر آموزش اعزام به جبهه و سه هزار و 678 تربیت مربی و بالاخره هزار و 150 نفر نیز آموزشهای لازم دریایی را دیدند. در همین سال 811 ناحیه مقاومت و بیش از 10 هزار پایگاه مقاومت تشکیل شده بود. در مورد بسیج عشایری نیز تا آذر ماه سال 1363 بیش از 70 پایگاه مشغول به کار بودند. آمار بسیجیهای آموزشدیده تا آبان ماه سال جاری (1367) به بیش از 24 هزار و 389 ناحیه و پایگاه بالغ بر 410 هزار نفر از کارمندان فنون نظامی را آموزش دیدند و همچنین از سال 66 تا 67 بیش از یک میلیون و 250 هزار و 645 نفر از دانشآموزان در مدارس خود آموزشهای نظامی دیدند. در ادامه حضور بسیجیان دوران دفاع مقدس جهت اعزام به مناطق عملیاتی را در قالب عکس مشاهده کنید. انتهای پیام/ 131
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید حسینی در وصیتنامه خود آورده است: خدایا! به جوانان متعهد و آگاه و مبارز ما توفیق دِه که اسلام و مسلمین را از غربت نجات دهند و سایه شوم ضد انقلاب و عوامل آمریکا را از سر مردم مستضعف محروم کردستان کم کنند. کد خبر: ۲۶۶۳۶۴ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۱ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «سید رضا حسینی» 17 خرداد 1339 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و مسئولیت بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده سپاه پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین 1362 در سقز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
پیکر مطهر شهید مدافع حرم «محمد نوربخشی» پنجشنبه 25 آبان ماه در دلیجان تشییع میشود. کد خبر: ۲۶۶۴۳۰ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۲ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اراک، پیکر مطهر شهید مدافع حرم «محمد نوربخشی» روز پنجشنبه 25 آبان ماه در دلیجان تشییع و در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده خواهد شد. این مراسم از ساعت 9:30 از چهارراه شهید عسگریان به سمت مسیر گلزار شهدا آغاز میشود. همچنین چهارشنبه 24 آبان ماه مراسم وداع با این شهید والامقام بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد جواد الائمه منعقد خواهد شد. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
پیکر شهید تازه تفحص شده، غلامحسین ترکدهنو پس از گذشت 32 سال از شهادتش شناسایی شد. کد خبر: ۲۶۶۳۶۱ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۷ - 15November 2017 به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، طبق اعلام کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح هویت یکی دیگر از شهدای تازه تفحص شده شناسایی شد. بهرام دوست پرست، نماینده کمیته جست و جوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در استان همدان اظهار داشت: پیکر شهید مفقودالاثر غلامحسین ترک دهنو پس از 32 سال شناسایی شد. پیکر مطهر این شهید که چندی پیش در جریان تفحص پیکرهای مطهر شهدا توسط کمیته جست و جوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به وطن بازگشت از طریق انجام آزمایشات دی ان ای شناسایی شد. انتهای پیام/ 112
[ چهارشنبه 24 آبان 1396 ] [ 7:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در بیانیهای «سالروز حماسه آزادسازی سوسنگرد» را فرصتی برای بازخوانی عبرتهای دفاع مقدس برای شرایط خطیر و حساس کنونی انقلاب و میهن اسلامی دانست. کد خبر: ۲۶۶۴۵۹ تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۵ - 15November 2017 به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس با صدور بیانیهای سالروز حماسه آزادسازی شهر سوسنگرد را گرامی داشت. در ابتدای این بیانیه آمده است: «یادآوری و تبیین نقاط عطف تاریخی هشت سال دفاع مقدس به مثابه یک تلاش تأثیرگذار و آگاهی بخش نسبت به میزان آمادگی و هوشیاری جامعه در قبال طرحها و توطئههای پنهان و آشکار جبهه دشمن علیه میهن اسلامی امری ضروری و صیانت بخش به شمار میرود.» این بیانیه می افزاید: «26 آبانماه سالروز حماسه بزرگ آزادسازی سوسنگرد قهرمان در دومین ماه از آغاز جنگ تحمیلی همه جانبه و جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران، از جمله نقاط عطف و الهام بخش دفاع مقدس است که نقش ارزنده و پیامبرگونه حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) با صدور فرمان تاریخی «سوسنگرد تا فردا باید آزاد گردد» مقاومت و اراده راسخ رزمندگان عزیز و افتخارآفرین اسلام و هوشمندی و بصیرت مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای عزیز (مدظله العالی) در برابر ارتش تا بن دندان مسلح و برخوردار از حمایت قدرتهای بزرگ استکباری بوده و درس ولایت پذیری، پایداری و ایستادگی در برابر دشمن را به آحاد نسلهای ایران اسلامی یادآور میشود.» در این بیانیه با اشاره به پیامدها و تأثیرات پیروزی عملیات آزادسازی سوسنگرد در 26 آبانماه 1359در ادامه دفاع مقدس هشت ساله ملت ایران تصریح شده است: «این حماسه بزرگ و ماندگار نشان داد اگر ملتی با ایمان، باور و اعتقاد راستین و با هوشمندی و هوشیاری در برابر دشمنان خود به مصالح و منافع ملی بیاندیشد بی تردید با یاری الهی خواهد توانست بر چالشها و موانع فائق آید و روند پیشرفت و عبور از سدها و سختیها را تضمین نماید.» در ادامه این بیانیه یادآوری و تبیین نقش راهبردی و تعیین کننده مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای عزیز (مدظله العالی) در حماسه آزادسازی سوسنگرد را از نکات آموزنده به ویژه برای نسل امروز انقلاب و ایران اسلامی قلمداد و خاطرنشان کرده است: «در شرایطی که حضور بنی صدر و جریان نفوذ در ساختار تصمیم سازیها و تصمیمگیریهای آن دوره از تاریخ انقلاب و نظام اسلامی خسارتهای بی شماری متوجه منافع و امنیت ملی کشور به ویژه در عرصهی رویارویی با جنگ تحمیلی استکبار جهانی شده بود، حضور میدانی و نقش ارزنده و محوری مقام معظم رهبری - که در آن مقطع نمایندگی حضرت امام (رحمة الله علیه) در شورایعالی دفاع را عهده دار بودند - همراه با شجاعت و شهامت شهید دکتر مصطفی چمران موجبات خلق حماسه شگفتآور "آزادی سوسنگرد" در شرایط بسیار سخت و غیرقابل باور را فراهم آورد.» این بیانیه در پایان با گرامیداشت حماسه آزادسازی سوسنگرد و تعظیم به مقام شامخ شهیدان این رخداد بزرگ، حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) و دیگر شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، عرصههای امنیت کشور و نیز مدافعین حرم تأکید کرده است: «بی تردید بازخوانی و تشریح وقایع و رخدادهای درس آموز دفاع مقدس و نقش های تأثیرگذار و ارزنده مقام معظم رهبری در آن دوران و به ویژه در عملیات آزادسازی سوسنگرد در 26 آبانماه 1359 که برغم تلاش های به عمل آمده در هالهای از مظلومیت و مهجوریت قرار دارند میتواند برای آحاد ملت ایران به ویژه رزمندگان مدافع انقلاب و تمامیت ارضی کشور بسیار عبرت آور و بسترهای ارتقای قدرت بازدارندگی و آمادگی های همه جانبه دفاعی را تقویت کرده و ملت ایران را در عرصه تقابل با جبهه خبیث و مکار دشمنان انقلاب و نظام اسلامی مصمم تر از گذشته یاری بخشد.» انتهای پیام/ 112
«خاطرات منتظری و نقد آن»
ادامه مطلب
یادواره شهید «احمد اسکندری» و 18 شهید روستای «چنار» برگزار میشود
ادامه مطلب
ماموریت «گروه فانوس» در جاده سیدالشهدا
ادامه مطلب
برگزاری یادواره 76 شهید دهستان «اسفیورد» و «شوراب» بخش مرکزی ساری
ادامه مطلب
نقش برجسته بسیجیان دوران دفاع مقدس+ تصاویر
ادامه مطلب
وصیتنامه شهید سید رضا حسینی/ خدایا مردم محروم کردستان را از شر آمریکا محفوظ بگردان
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسمه تعالی
اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک. آمین
بعد از حمد و ثنای حضرت باری تعالی و شکرگزاری از این همه نعمت بیکران که به نسل انقلاب در این عهد و زمان مانند وجود انقلاب، رهبر الهی، حکومت اسلامی، جنگ و جهاد، صبر و استقامت و قدرت الهی در بازوان جندالله.
و اما بعد: خدایا عاجز از حمد و شکرگزاری از نعمتهای تو هستیم، چرا که تو خود خوب میدانی که یک لحظه زندگی در این عهد و زمان چقدر ارزش دارد، وقتی انسان به یاد لالههای خونین جوارش میافتد، زندگی حلاوت و طراوت خاصی به خود میگیرد و زندگی در جوار چنین خونهای پاک معنا و بوی عطر به خود میگیرد.
خدایا! تو خود خوب میدانی که همیشه احساس شرم از این بنده گناهکار روسیاهت دور نشده و همیشه خود را زیر بار این مسئولیت سنگین که حمل کولهبار خونین شهدا میباشد آماده ساخته و شانه خالی نکرده و سعی نموده که رسالت را به انجام رسانم. «اللهم وفقنا»
«اللهم اعلم ما فی صدرنا» که چگونه آخرین نور ولایت و چراغ تابناک هدایت را فریاد زدیم و از تو خواستم که خمینی را تا ظهورش نگهداری و ظهورش را تسریع فرمایی. زمانش فرا رسیده، مخلصان درگاهت به خون تپیدند. او را به داد مسلمین جهان بفرست که عرصه بر مسلمین تنگ شده و دائم او را فریاد خواهند زد تا فرا رسد.
خدایا! بعد از هدایت، قلب ما را ملغزان و ما را از لغزش و گناه مصوندار تا فیض عظمای شهادت نصیبمان گردد. به موقع رفتن تا بلکه خون سرخمان سیاهیهای قلبمان را بشوید و پاک گرداند.
خدایا! به جوانان متعهد و آگاه و مبارز ما توفیق ده که در جهاد و پیکار «فاذا فرغت فانصب» به این خطه آیند و اسلام و مسلمین را از غربت نجات دهند و سایه شوم ضد انقلاب و عوامل آمریکا را از سر مردم مستضعف محروم کردستان کم کنند.
خدایا! از تو ملتمسانه میخواهم که در این مدت کاری از من بر نیامد بلکه تو لطف نمایی و خونم اثری برای اسلام داشته باشد و خدایا تو گواهی که همیشه خود را مدیون انقلاب اسلامی میدانم.
در پایان آرزوی سعادت برای همهی اهل خانوادهام میکنم و امیدوارم با رفتن من بر حرکتشان در مسیر اسلام افزوده شود و خدا را از صحنه زندگیشان فراموش نکنند.
چون همسر مومنهام که ایمان و تقوایش برایم ثابت شده، قبلا غسالی نموده اگر جسم پر گناهم احتیاج به غسالی داشت او غسالیام نماید تا بلکه در بهشت برین ملاقات نمایم.
والسلام
الحقیر سید رضا حسینی
تاریخ تجدید 61/7/27 ساعت 3 بامداد
کردستان - سقز»
انتهای پیام/ 111
ادامه مطلب
تشییع پیکر شهید مدافع حرم «نوربخشی» در دلیجان
ادامه مطلب
شناسایی هویت پیکر شهید غلامحسین ترکدهنو پس از 32 سال
وی افزود: این شهید معزز از شهدای مفقودالجسد لشکر 32 انصارالحسین (ع) استان همدان است که در سوم اسفندماه 1364 به عنوان بسیجی در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو حضور یافته و ردای سرخ شهادت را بر تن کرد.
نماینده کمیته جست و جوی مفقودین در استان همدان گفت: خبر بازگشت و شناسایی پیکر مطهر این شهید عصر دیروز سه شنبه 23 آبان ماه 96 با حضور امام جمعه فرماندار ملایر و جمعی از مسئولان و فرمانده سپاه این شهر به خانواده وی اطلاع داده شد. مراسم تشییع و خاکسپاری شهید غلامحسین ترک دهنو از سوی ستاد تجلیل ازشهدای شهرستان ملایر اعلام میشود.
ادامه مطلب
سالروز آزادسازی سوسنگرد فرصتی برای بازخوانی عبرتهای دفاع مقدس است
ادامه مطلب