دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

نفوذ کلام علی، او را سردار هور کرد/ هیچ کس شاهد شهادت هاشمی نیست


شهبازی فرمانده تیپ 85 موسی‌بن جعفر گفت: هیچ کس ندیده شهید هاشمی عملیات استشهادی انجام دهد یا به اسارت برده شود، واقعیت این است هیچ فردی از لحظه شهادتش مطلع نیست و نباید درباره نوع شهادتش گمانه زنی کرد.
نفوذ کلام علی، او را سردار هور کرد/ هیچ کس شاهد شهادت هاشمی نیست

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس ـ فاطمه همتی آذر: بهنام شهبازی فرمانده تیپ ۸۵ موسی بن جعفر(ع) و مسئول پروژه‌های دفاع مقدس دانشگاه امام حسین(ع)، تا نیم ساعت پیش از شهادت و مفقود شدن پیکر مطهر شهید "علی هاشمی" در کنار وی حضور داشته است. او  در گفت‌وگو با دفاع پرس، از زندگی و مجاهدت‌های شهید هاشمی و همچنین برخی گمانه‌زنی‌ها درباره نحوه شهادت وی گفته است.

شهبازی درباره دوست و هم‌رزم شهیدش علی هاشمی اظهار داشت: شهید علی هاشمی متولد اهواز است و در یک منطقه محروم به نام حصیرآباد به دنیا آمد. او دوران ابتدایی خود را همچون دیگر هم‌محلی‌هایش یکزندگی معمولی داشت، ولی به لحاظ هوشی از هم‌سن‌های خود بزرگ‌تر بود. این استعداد به نحوی بود که خانواده هاشمی باوجود قلت وسع مالی، می‌خواستند علی را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بفرستند.

فرمانده تیپ ۸۵ موسی بن جعفر(ع) اظهار داشت: شهید هاشمی چون در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود در جریان انقلاب، با جریان انقلاب همراه شده و در تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم طاغوت شرکت می‌‌کرد. او همچنین جزو اولین کسانی است که به عضویت سپاه اهواز در آمد و بعد تشکیل سپاه اهواز به‌عنوان مسئول تبلیغات سپاه حمیدیه مأمور شد.

وی بیان کرد: در آن زمان سپاه اهواز حالت کانونی داشت و از شهرهای دیگر، نیرو به این شهر اعزام می‌کردند تا به منطقه اعزام شوند. لذا برای راه‌اندازی سپاه حمیدیه، شهید هاشمی به این شهر اعزام شد و به فرماندهی سپاه حمیدیه منصوب شد.


 -، -، سردار محمد باقری، شهید علی هاشمی، سردار غلامرضا محرابی، -، -، -

مسئول پروژه‌های دفاع مقدس دانشگاه امام حسین(ع) ادامه داد: این شهید بزرگوار زمانی که فرماندهی سپاه حمیدیه را بر عهده داشت تصمیم گرفت به تحصیل در علوم اسلامی بپردازد. لذا حمیدیه را به مقصد اهواز ترک کرد. بلافاصله پس از بازگشت او به اهواز، جنگ آغاز شد و وی به محور حمیدیه برگشت. حمیدیه یکی از محورهای اصلی تهاجم دشمن به ایران بود. شهید هاشمی دوباره فرماندهی سپاه حمیدیه را به عهده گرفت و گروه‌های زیادی را از محله حصیرآباد اهواز را با خود همراه کرد و گروه خوبی را در شهر حمیدیه تشکیل داد.

وی اظهار داشت: شهید هاشمی بعد از مدتی "تیپ ۳۷ نور" را تشکیل داد. این تیپ، یکی از اولین تیپ‌های سپاه در نیروی دریایی در دوران دفاع مقدس محسوب می‌شود. تیپ نور چندین عملیات در محور کرخه ـ طرار انجام داد. عملیات ۱۶ دی، عملیات "الی بیت‌القدس"، عملیات "شهید چمران" و عملیات‌های "رمضان" از جمله عملیات‌هایی است که تیپ نور با فرماندهی علی هاشمی در آن حضور داشت. از آن زمان شهید هاشمی یکی از فرمانده تیپ‌های اصلی سپاه محسوب می‌شد.

شهبازی ادامه داد: بعد از عملیات "الی بیت‌المقدس" عراق عقب‌نشینی کرد و "تیپ ۳۷ نور" منحل شد. به همین دلیل علی هاشمی با تعداد زیادی از بچه‌های حمیدیه به سوسنگرد منتقل شدند و او خود فرماندهی سپاه سوسنگرد را به عهده گرفت.

وی بیان کرد: شهید هاشمی همزمان با آماده‌سازی جبهه "هورالهویزه"، گردانی را را متشکیل از بچه‌های پل سوسنگرد و بقایای "تیپ ۳۷ نور" ایجاد کرد و به عملیات "والفجر مقدماتی" اعزام کرد. ضمن اینکه قبل از عملیات "والفجر مقدماتی"، فرمانده کل سپاه خواسته بود یک تک حمایتی انجام شود و شهید هاشمی مسئولیت شناسایی این عملیات را یز به عهده گرفته بود.

فرمانده تیپ ۸۵ موسی‌بن جعفر(ع) تصریح کرد: پس از عملیات "والفجر مقدماتی" فرماندهی سپاه تصمیمگرفت از علی هاشمی در هور استفاده کند. لذا این شهید بزرگوار مأمور به شناسایی هور می‌شود. علی هاشمی با نیروهایی که در اختیار داشت وارد شناسایی هور شدند و قرارگاهی به نام نصرت ایجاد کردند. این قرارگاه تحت پوشش سپاه سوسنگرد مأمور به شناسایی هور می‌شود.

شهبازی ادامه داد: با فرماندهی شهید هاشمی در قرارگاه "نصرت" کار شناسایی و آماده‌سازی عملیات بدر آغاز شد. بعد از این عملیات وی برای پدافند جزایر خیبر با همکاری لشکر ۹۲ زرهی ارتش، قرارگاه مشترکی تشکیل داد که "قرارگاه خاتم ۴نام‌گذاری شد. در سال ۶۶ نیز فرماندهی "سپاه ششم امام صادق(ع)" را عهده‌دار شد و لشکر ولی‌عصر(عج) و چندین تیپ و یگان استان خوزستان زیر وی قرار گرفتند.

وی بیان کرد: روز چهارم تیرماه سال ۱۳۶۷، متجاوزان بعثی، حمله‌ای گسترده و همه‌جانبه را برای بازپس‌گیری منطقه هور آغاز کردند. شهید هاشمی در آن زمان، در "قرارگاه خاتم ۴"، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. در ساعت‌های آخر که عراقی‌ها همه در حال بازگشت هستند در منطقه هلی‌برنکردند و در این جریان شهید هاشمی حین عقب‌نشینی و یا در همان زمان طی حمله عراق به شهادت رسید. در حال حاضر هیچ‌کس اطلاع دقیق و موثقی از لحظه شهادت وی ندارد.

شهبازی که خود جزو کسانی که تا نیم ساعت آخر شهادت با شهید هاشمی بوده است، با رد برخیگمانه‌زنی‌ها درباره عملیات استشهادی یا اسارت علی هاشمی تاکید کرد: هیچ‌کس ندیده شهید هاشمی عملیات استشهادی انجام دهد یا به اسارت برده شود. همه برای ارتقای مقام این شهید بزرگوار در پی انتصاب عنوانی به این عزیز هستند ولی واقعیت این است هیچ فردی از لحظه شهادتش مطلع نیست و نباید درباره نوع شهادتش گمانه‌زنی کرد.

فرمانده تیپ ۸۵ موسی بن جعفر(ع) در پایان تأکید کرد: علی هاشمی یک فرد کاملاً عادی بود و در یک منطقه عادی بزرگ‌شده بود؛ ولی نفوذ کلام وی به‌طوری بوده که توانسته بود ۲۰۰ نفر از یاران صمیمی خود را همواره  همراه خود داشته باشد و این افراد از ابتدای شکل‌گیری سپاه حمیدیه تا سوسنگرد با او همراه بودند. همچنین این بزرگوار در سطح خود، تبحر زیادی در جذب نیرو داشت. وی همچنین با تشکیل گردان شناسایی ۳۱۳ قائم (عج)، پایه‌گذار یک سیستم اطلاعاتی شد که نه‌تنها در طول دفاع مقدس بسیار برجسته بود، بلکه الگویی برای سیستم اطلاعاتی کشور به‌شمار می‌رفت.

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 1:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

نامه دلتنگی فرزند شهید اصغری خواه به پدرش


همرزم شهید اصغری‌خواه می‌گوید: «برای اولین بار بود که پسرش برایش نامه نوشته بود. با افتخار نامه را خواند و به ماها که مجرد بودیم، گفت: «شماها چه می‌دونید متأهل بودن یعنی چی؟ ببینید پسرم برام چی نوشته؟!» او چندین بار نامه را خواند و گریه کرد.»
نامه دلتنگی فرزند شهید اصغری خواه به پدرش

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید "محمد اصغری‌خواه" فرمانده گردان کمیل لشکر قدس گیلان بود که در نهم فروردین ماه ۱۳۶۷ در عملیات والفجر ده به شهادت رسید.

همسرش در خاطراتی که از این شهید بیان می‌کند، آورده است: در صحبت‌های مقدماتی قبل از ازدواج، قول پنج سال زندگی را بیشتر به من نداده بود. اواخر که به شش سال رسیده بود، به رُخ می‌کشید و می‌گفت: «خلف وعده کردم (کول دار بون آغوز پیداودی) یعنی زیر درختی بی‌ثمر، گردو پیدا کردی!»

ثمره این ازدواج دو فرزند به نام‌های "سجاد" و "سوده" بود. حضور پدر در صحنه‌های نبرد باعث شده بود که کودکان دلشان برای بابا بیشتر تنگ بشود و برایش نامه بنویسند. این خطوط سطرهایی از نامه "آقا سجاد" به پدرش است که خود آن را نوشته است.

" به نام خدا

خدمت پدر بزرگوارم سلام

امیدوارم که حالتان خوب باشد. بابا جان من و سوده دلمان برایت تنگ شده است. زودتر دشمنان را بکش و پیش ما بیا و ما را بیرون ببر؛ زیرا از وقتی که شما به جبهه رفتید مامان ما را هیچ جا نبرده. من همیشه به مدرسه و سوده به کودکستان می‌رود. ما همیشه سفارش شما را به یاد می‌آوریم. بابا جان من به شما قول می‌دهم که پسر خوبی و مانند شما دلیر باشم و نمرات خوب بگیرم.

خدا نگهدار شما، پسرت سجاد"

یکی از هم‌رزمان شهید اصغری‌خواه می‌گوید: «برای اولین بار بود که پسرش برایش نامه نوشته بود. با افتخار نامه را می‌خواند و به ماها که مجرد بودیم، می‌گفت: «شماها چه می‌دونید متأهل بودن یعنی چی؟ ببینید پسرم برام چی نوشته؟!» او چندین بار نامه را خواند و گریه کرد.»

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 1:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دلنوشته‌ای برای شهدای غواص


عجب دلی دارد این آسمان، پس این همه سر و صدایی که داشت در همه این سال‌ها، این همه بارش‌های تند و سیل آسا همه از فشار این سر نگفته بود.
دلنوشته‌ای برای شهدای غواص

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مصطفی صادقی روزنامه‌نگار،سردبیر خبرگزاری آریا و دبیر تحریریه هفته‌نامه مثلث دلنوشته‌ای را به شرح زیر نوشته اند.

 

«سبحان من یمیت و یحیی

گفت‌وگوی من با آسمان درباره 175 «مرد»

یک هفته است زل که می‌زنم به آسمان، دلم می‌گیرد. فهمیده‌ام آسمان، سر بزرگی داشته؛ یک راز و این همه سال خاموشی. این آسمان آن‌قدر حرف نزد تا زمین خودش دهان باز کرد و همه مگوها را گفت.

گفت ماجرای یک شب لعنتی را.

زل که می‌زنم به آسمان، دلم می‌گیرد. فهمیده‌ام و از وقتی فهمیده‌ام بلوایی عجیب در دلم برپا شده؛ چه شورشی.

هزار بار با خودم شمرده‌ام؛ یک جفت، دو جفت، سه جفت، اما هنوز که هنوز است این شماره به آخر نرسیده است. به نزدیکی‌های نیمه شمارش که می‌رسم یاد خیلی چیزها می‌افتم؛ غرق می‌شوم و هر بار می‌گویم این بار هم نشد تعداد دستانی را که از پشت برای زنده به گور شدن جفت شده، بسته شده بودند تا آخر بشمارم؛ تا 175.

 

عجب دلی دارد این آسمان، پس این همه سر و صدایی که داشت در همه این سال‌ها، این همه بارش‌های تند و سیل آسا همه از فشار این سر نگفته بود.

 

سبحان من یمیت و یحیی؛ اما آخر چرا با ما؟

سکانس به سکانس که نه، پلان به پلان مرور کرده‌ام ماجرای آن شب لعنتی را؛ با همه سناریوهایی که می‌توان نوشت از زاویه قسی‌ترین‌ها!

زل که می‌زنم به آسمان، یعنی همان‌جا که «لا‌اله الا هو الذی اخذالعهد فی الست» هست سراغ یکی از قسی‌ها را می‌خواهم.

فقط برای کامل‌کردن یک داستان سر به مهر. نه برای تلافی، نه قصاص! آن شب در آن چال عمیق چه رخ داده است؟ این را فقط خدا می‌داند و آسمان و آن عفلقی‌ها!

من فقط دلم برای آن شب شور می‌زند؛ همین!

نه برای آن مردها، نه برای آن دست‌های بسته با چشمان کاملا باز؛ دلم برای آن شب شور می‌زند!

من فقط یک سناریو می‌خواهم، نزدیک به حقیقت، درست مثل فاجعه، مثل آن شب.

چرا کسی چیزی نمی‌گوید، چرا کسی چیزی نمی‌داند؟! چرا فقط زمین امانتش را پس داده است؛ آن هم فقط برای چند روز!

«قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِی صُدُورِکمْ أَوْ تُبْدُوهُ یعْلَمْهُ اللّهُ وَیعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ»1

«آسمان»، «آسمان»، «آسمان» تو چرا سکوت کرده‌ای؟ لابد برای من این آیه شریفه را می‌خوانی؛ «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّک أَوْحی‏ لَها»2 و مرا حواله می‌دهی به زمین، به همان که تا اینجای آن راز سر به مهر را گفته است. سبحان الله! نگو، باز زبان به دهان

بگیر!

 

اصلا، آسمان! من زل می‌زنم به تو، تو گوش کن به حرف‌های من، به داستان من، سناریوی خط‌به‌خط آغشته با خیال من!

آسمان! من فکر می‌کنم، آنجا تو بوده‌ای و خدا و 175 مرد و یک دو جین قسی!

زل که می‌زنم به آسمان؛ عکس‌ها یکی‌یکی قاب می‌شوند در خاطر خیال من. چند دو جین مرد، سبیل به سبیل کنار هم ایستاده‌اند. انگار نه انگار صف کشیده‌اند برای مرگ؛ تو گویی به «وصل نیکان» آمده‌اند!

 

با چشمان کاملا باز، باز شدن دهان زمین را می‌بینند، اسماعیل شده‌اند برای ابراهیم زمانه! رخ به رخ عفلقی‌ها به خط شده‌اند برای رفتن به مسلخ «یاران شتاب کنید که زمین نه جای ماندن که گذرگاه است، گذر از نفس به سوی رضوان حق، هیچ شنیده‌ای که کسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفکند!؟»3

راهی چال که می‌شوند، به زمین که می‌افتند، حالا زمان بستن چشمانشان فرا می‌رسد؛ نه با دستمال نه با چشم‌بند با تلی از خاک.

زمین دهان خود را می‌بندد، فرزندان زمانه را می‌بلعد.

آخ! آسمان، حالا یادت آمد. به یاد آوردی چه سکوتی همه‌جا را فرا گرفته بود، دم سپیده دم؟!

بخوان «قل اعوذ برب الفلق»؛ بگو پناه می‏برم به پروردگار سپیده دم!

تمام شد. همین! یک داستان چند خطی ساده.

آسمان! حالا سبک شده‌ام. تو به من نگفتی آن شب چه شد اما خط به خط آن سنایور را سکانس به سکانس که نه پلان به پلان برای خودم نوشته‌ام. اصلا چه نیازی به تو؛ هم خدا هست، هم نشانه‌هایش! «وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیر»

حالا با خیال راحت می‌توانم شماره را آغاز کنم؛ یک جفت دست بسته، دو جفت دست بسته و...

انگشت اشاره را روی قلب‌هایمان بگذاریم و برای آن 175 مرد با هم بخوانیم. فاتحه بخوانیم.

***

ای وای! آسمان چند روز است باز سر و صدا می‌کند، دلش پر شده، باران می‌بارد؛ رازهای دیگری دارد؟

در این برهوت گمشدگی، زل که می‌زنم به آسمان دلم شور می‌زند؛ اینها سربازان آخر نبوده‌اند؟!

(1) «بگو: اگر آنچه را در سینه‏های شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را می‏داند، و (نیز) از آنچه در آسمان‌ها و زمین است، آگاه می‏باشد»

(2) هنگامی‌که زمین با زلزله مخصوص خود لرزانده شود، و زمین بارهایش را بیرون افکند، و آدمی ‌گوید، آن را چه شده است، در آن روز زمین خبرهایش را باز گوید. مسلما از آن روست که پروردگارت به آن الهام کرده است.

(3) شهید مرتضی آوینی

 

منبع: ایسنا

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 1:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

 
شهید «مجتبی بابایی‌زاده» هدیه‌ای ساده به امام زمان (عج) تقدیم کرده بود.
عکس/ هدیه ساده یک شهید به امام زمان(عج)

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، منصور بابایی‌زاده در وبلاگ شخصی خود تصویری از نقاشی برادر شهید خود را آورده و در توضیح آن نوشته است:‌ نقاشی شهید بابایی که آن را تقدیم به امام زمان (عج) کرده... سعادتمند هستند شهدا زیرا که با مهدی فاطمه خواهند آمد.

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 1:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

چرا شهید پلارک بعد از هر نمازش می خوابید؟


چرا شهید پلارک بعد از هر نمازش می خوابید؟
چرا شهید پلارک بعد از هر نمازش می خوابید؟

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 خرداد 1394  ] [ 3:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (17 خرداد 1394)


17 خرداد 1394 هجری شمسی برابر با 19 شعبان 1436 هجری قمری و 7 ژوئن 2015میلادی
روزشمار دفاع مقدس (17 خرداد 1394)

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (17 خرداد 1394)

 تحریم هرگونه ارتباط با رژیم صهیونیستی از جانب "امام خمینی(ره)" (۱۳۴۶ ش)

• حمله مزدوران پهلوی به مدرسه فیضیه و کشتار طلاب و فضلای قم (۱۳۵۴ ش)

• صدور پیام امام خمینی(ره) به دنبال تهاجم رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان (۱۳۶۱ ش)

• شهادت حجت الاسلام "عباس شیرازی" قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی (۱۳۶۴ ش)

 عملیات ایذایی ظفر یک در منطقه عملیاتی جزیره مینو توسط ارتش (۱۳۶۴ ش)

• شهادت شهید حبیب الله توکلی (۱۳۶۱ش)

• ملاقات حاج احمد متوسلیان همراه با فرماندهی وقت کل سپاه با آیت الله خامنه‌ای در محل ریاست جمهوری (۱۳۶۱ه.ش)

• اجرای عملیات چریکی در منطقه شانه دری عراق از طریق مریوان توسط پیشمرگان مسلمان کرد (۱۳۶۱ه.ش)

• شهادت سردار محمدحسن نیاطبری (۱۳۶۲ه.ش)

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 خرداد 1394  ] [ 3:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عکسی از مقام معظم رهبری با 3000عکس شهید


عکسی از مقام معظم رهبری که با 3000عکس شهید طراحی شده است.
عکسی از مقام معظم رهبری با 3000عکس شهید

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 خرداد 1394  ] [ 2:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شوق رسیدن به آسمان


مرتضی اسماعیل‌دوست: کتاب «خط تماس» بر محوریت 2 روز پایانی عمر گرانقدر شهید پر افتخار احمد کاظمی می‌گذرد اما نویسنده با توسل به روش‌های رفت و برگشت زمانی و روایتی غیرخطی از طریق ذهن شخصیت‌های فرعی سعی داشته خوانندگان را به فصل‌هایی تماشایی از نقش برجسته آن شهید بزرگوار در دوران دفاع‌مقدس دعوت کند.
شوق رسیدن به آسمان

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، محمدرضا بایرامی که سابقه‌ای طولانی در رمان‌نویسی دارد، در «خط تماس» ضمن پایبندی به اتفاقات واقعی رخ داده در سانحه سقوط هواپیمای سردار کاظمی و یاران جاودانه این سفر، قوه تخیل خود را در روایتی شناور به کار برده و از همان ابتدای کتاب در جمله‌ای تکلیف مخاطب را روشن می‌کند: «این نوشته برداشتی است از یک زندگی؛ نه تاریخ است و نه عین زندگی.

اسامی برخی افراد هم بنا به دلایلی، عوض شده است». از این طریق فضای ذهنی هم به کمک حقیقت ماجرا آمده و در پیچیدگی خیالی معلق در عمق روایت حرکت می‌کند تا ضمن اشاره به خرده‌روایت‌هایی همراستا با زندگی مجاهدانه شهید کاظمی به دورانی از حماسه‌آفرینی هم اشاره شود. محمدرضا بایرامی در اولین صفحه از «خط تماس»، قدرت واژگان خود را نشان می‌دهد، وقتی با قلمی روان و اشاراتی هنرمندانه از روز انتظار برای پرواز می‌نویسد: «خورشید آمده بود بالا سر کوهستان.

آفتاب عمود می‌تابید و برف کهنه دامنه‌ها برق می‌زد. پوره‌های سفید و تمیز که در پناه صخره‌ها انبوه‌تر به نظر می‌رسیدند، مثل کاکلی، روی پیشانی سنگ‌ها جلو آمده بودند و کم‌کم سست می‌شدند. آب کمی از زیرشان شره می‌کرد و کمی می‌درخشید و دوباره در برف فرو می‌رفت.» و اینچنین بود که در گذرگاهی که رو به آسمانی تیره و ابری بود و بارانی سیاه چون اشک‌هایی غم‌زده از هجرت دوستان روان می‌شد، سردار و دلاوران عشق منتظر پرواز به دشت شهادت بودند.

بهانه سفر، رسیدگی به ناآرامی‌های شمال‌غرب بود و نقص فنی هواپیما، بحران قصه. نویسنده در این داستان مستندگرایانه کمتر نامی از شهید کاظمی آورده و نام سردار را برای شخصیت‌بخشی برمی‌گزیند. همچنین از طریق کاراکترهایی فرعی همچون محمود، منصور و برزگر که در رکاب سردار بوده‌اند، می‌توان از مناظری چندگانه به شخصیت درونی شهید احمد کاظمی نزدیک شد، همو که در پادگان حموریه سوریه دوره جنگ‌های نامنظم دیده و در جنوب لبنان جنگیده بود و در دشت‌های حماسه از غرب تا جنوب ایران یادگارهایی جاودانه از ایثار و شهامت ساخته بود.

نویسنده که تجربه چنین روایتی را در کتاب «سه روایت از یک مرد» (براساس زندگی شهید علم الهدی) گذرانده بود، در جدیدترین اثرش سعی داشته مرزهای جسورانه‌ای از تلفیق خاطره و واقعه را به هم پیوند زده و اینچنین است که در لایه‌هایی ظریف از روزی نامساعد برای پرواز به سمت وقایع والفجر 4 و ارتفاع «لری» می‌رسیم و از تشویش‌های همراهان شهید کاظمی درباره این سفر به ماجرای ایجاد لشکر 8 نجف اشرف می‌رسیم. اگر چه نویسنده سعی داشته تجربیاتی جدید در روایت‌پردازی داشته باشد اما زنجیره رخدادها در مواردی دچار پراکندگی می‌شود.
همچنین با وجود اینکه در فصل‌های ابتدایی و انتهایی و بخشی از فصول میانی به حادثه سقوط هواپیمای فالکن پرداخته می‌شود اما زمینه‌های تعلیق و چالش‌برانگیزی رخداد برای مخاطب چنان بوده که انتظار پرداختی عمیق‌تر از سوی نویسنده احساس می‌شود. بایرامی در رمان زندگینامه‌ای «خط تماس» به دنبال پرتوافکنی به خصوصیات ارزنده شهید کاظمی همانند خوش‌خلقی و عدالت و رافت است و روایت دانای کل فرصت چشم‌اندازی به زوایای متمایز درونی و رفتاری آن شهید بزرگوار داده و با توجه به اینکه در پرواز 232 به ارومیه همگی سرنشینان به شهادت رسیده و شاهدی زنده برای روایتی مستند باقی نمانده، شرایط برای خلق فضایی ذهنی برای نویسنده باقی است که در صفحات انتهایی کتاب از طریق خط تماس از پرواز آشیانه به برج فرودگاه به آن اشاره‌ای می‌شود.

نویسنده از ابتدای داستان نیز با خلق پیش‌زمینه‌ای از شرایط نامساعد جوی مقدمه‌ای برای بحران آینده فراهم کرده و در ادامه به دنبال همپوشانی رشادت‌های دیروز سردار به امروز وصالی نیکو است. از طرفی به دلیل شوق شهادت در نگره شهید کاظمی ما در داستان روایت شده به جای کشمکش درونی شخصیت با کشمکش بیرونی (محیطی) مواجه می‌شویم؛ جایی که اطرافیانی چون برزگر با خواب‌هایی هراس‌انگیز و دنباله‌دار به دنبال منصرف‌سازی سردار از پرواز هستند. نویسنده در لحن درونی اثر گاه به طنزی مقطعی دست می‌زند، به طور نمونه می‌توان به خاطره سفر حج برای 3 سردار دوران (کاظمی، سلیمانی و قالیباف) از نگاه محمود اشاره کرد، جایی که تا آخرین لحظات مجوز خروج صادر نشده سپس در وقت‌هایی اضافه برای پرواز، به دلیل عدم وجود لباس شخصی برای شهید کاظمی، لباس‌های سرداری با تن‌پوش محمود تعویض شده و همین مساله موجی از شوخی و خنده یاران را به دنبال ‌دارد. محمدرضا بایرامی در نگارش رمان «خط تماس» به دنبال خط روایتی پازل‌گونه از اتفاقات دوران دفاع‌مقدس تا پروازی به نهایتِ عروج بوده و به دنبال واکاوی ابعاد درونی شهید احمد کاظمی و یارانی بلندپرواز همچون نبی‌الله شاه‌مرادی، صفدر رشادی، غلامرضا یزدانی، سعید مهتدی، حمید آذین‌پور و مرتضی بصیری است، فرماندهان و افسران عالیرتبه وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران و خلبانان زبده نیروی هوایی که در عملیاتی دوباره از شور عشق به همان جایی رفتند که لیاقتش را داشتند.

کتاب «خط تماس» با استفاده از فضای پرداختی ادبی سعی داشته به این حادثه نگاهی شوق‌آفرین و روایتی عاشقانه داشته باشد تا گوشه‌ای کوچک از تبلور پرواز این شهدای عرفه در تاریخ ادبیات پایداری به یادگار بماند.

 

منبع: وطن امروز

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 خرداد 1394  ] [ 2:58 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اولین تصاویر شهید غواصِ تازه تفحص شده


دفاع پرس اولین تصاویر پیکر مطهر شهید غواص خط شکن تازه تفحص شده که در عملیات کربلای 4 به اسارت دشمن بعثی در آمد و به شهادت رسیدند، منتشر کرد.
اولین تصاویر شهید غواصِ تازه تفحص شده

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در حاشیه نشست خبری سردار "سیدمحمد باقرزاده" فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح که صبح امروز در معراج شهدای تهران برگزار شد، پیکر مطهر یکی از شهدای غواص و خط شکن تازه تفحص شده نیز در محل نشست خبری در معرض دید خبرنگاران قرار گرفت.

در ادامه تصاویر اختصاصی دفاع پرس از این پیکر مطهر شهید آمده است.

به گزارش دفاع پرس، 28 اردیبهشت پیکرهای مطهر 270 شهید دوران دفاع مقدس از مرز شلمچه وارد کشور شد که از این تعداد 175 شهید غواص خط شکن در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده بودند.

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 خرداد 1394  ] [ 2:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مرور دستنوشته‌ها و آثار به جا مانده از شهدا که اغلب دوران جوانی‌شان را سپری می‌کردند، نشان از معرفت و ایمان سربازان امام خمینی (ره)‌ داشت.
 

ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 خرداد 1394  ] [ 2:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 160 ] [ 161 ] [ 162 ] [ 163 ] [ 164 ] [ 165 ] [ 166 ] [ 167 ] [ 168 ] [ 169 ] [ > ]