دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

روزشمار دفاع مقدس (18 فروردین)

18 فروردین 1396 خورشیدی برابر با 9 رجب 1438 هجری و 7 آوریل 2017 میلادی

کد خبر: ۲۳۴۰۱۴

تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۶ - 07April 2017

روزشمار دفاع مقدس (18 فروردین)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (18 فروردین)

• آزادی «امام خمینی (ره)» پس از 10 ماه بازداشت و تحت نظر بودن (1343 ه.ش)

• شهادت شهید سید ابوالحسن آل رسول شمس آبادی به دست گروه منافق مهدی هاشمی در اصفهان (1355 ه.ش)

• شهادت سردار شهید ولی الله چراغی مسجدی، جانشین لشکر 5 نصر (1364 ه.ش)

• ورود دبیركل سازمان ملل به ایران به منظور بررسی وضعیت جنگ (1364 ه.ش)

• بمباران شدید شیمیایی مواضع ایران توسط دشمن بعثی (1366 ه.ش)

• اجرای عملیات کربلای 8 در منطقه‌ شرق بصره (1366 ه.ش)

• شهادت شهید درویش احمد کیا دلیری (1367 ه.ش)

• رحلت عالم بزرگوار و عارف آیت الله «سید عبدالکریم کشمیری» (1378 ه.ش)

• شهادت شهيد مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی (1395 ه.ش)

• روز سلامت (روز جهانی بهداشت)، هفته بهداشت مدارس


ادامه مطلب

[ جمعه 18 فروردین 1396  ] [ 7:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عکس/ شهید باقری در دوران خبرنگاری

تصویری جالب و کمتر دیده شده از شهید حسن باقری در دوران خبرنگاری انتشار یافت.

کد خبر: ۲۳۴۲۶۰

تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۰ - 07April 2017

عکس/ شهید باقری در دوران خبرنگاری


ادامه مطلب

[ جمعه 18 فروردین 1396  ] [ 7:08 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج)

ساعاتی قبل از عملیات خبرنگار از یوسف پرسید: غواص یعنی چه؟ و او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج).
کد خبر: ۲۳۴۱۸۴
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۰ - 07April 2017
 
غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج)به گزارش دفاع پرس از زنجان: شهید «یوسف قربانی» از جمله نیروهای شجاع و کارآمد «اطلاعات و عملیات» گردان همیشه خط شکن «حضرت ولیعصر (عج)» استان زنجان بود که در عملیات های آبی و خاکی، «والفجر هشت» (بهمن ماه 1364، منطقه اروند رود، فاو) و «کربلای پنج »(دی ماه 1365، منطقه عمومی شلمچه) حضور داشت.

یوسف روحیه ی عجیبی داشت که فقط مخصوص خودش بود. او آتش خصم و عصیان تمامی رنج دیدگان و ستم کشیدگان و مغضوب مرفهین بی درد بود. به شدت با تملق و چاپلوسی مخالف بود.

هر موقع دردها و رنج های یوسف به او فشار می آوردند قلم به دست می‌گرفت و بر روی کاغذ می نوشت. چون کسی را نداشت، نوشته‌های خود را ریز ریز می کرد و دور می‌انداخت تا هیچ کس از دردهایش آگاهی نیابند.

 متن زیر گفت و گوی یکی از خبرنگاران با این شهید، در ساعاتی بعد از عملیات است.

 ـ یوسف، غواص یعنی چی؟

 - غواص، غواص یعنی مرغابی امام زمان(عج(

 - یوسف در آخر مصاحبه ات یه چیزی بگو

 - چی بگم، من آنقدر سواد ندارم... اما می گم:

- در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

- روبه صفتان زشت خو را نکشند

- گر عاشق صادقی زمردن مهراس

- مردار بود هر آنکه او را نکشند

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ جمعه 18 فروردین 1396  ] [ 7:06 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عراق، شبانی گرگ

سفر (دوشنبه) دو مقام ارشد سیاسی و نظامی آمریکا به عراق، گمانه‌زنی‌هایی را در فضای منطقه پدید آورده است.

کد خبر: ۲۳۴۱۳۸

تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۵ - 06April 2017

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «سعدالله زارعی»  در یادداشتی نوشت: سفر (دوشنبه) دو مقام ارشد سیاسی و نظامی آمریکا به عراق، گمانه‌زنی‌هایی را در فضای منطقه پدید آورده است. «جارد کوشنر» مشاور ارشد سیاسی و محرم اسرار «ترامپ» و ژنرال «جوزف دانفورد» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در سفر دو روزه خود شرایط امنیتی عراق را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند و بر اساس آنچه گفته شده است در زمینه مسائل نظامی امنیتی و تداوم حضور نظامی آمریکا در عراق با مقامات عرب و کرد عراق به توافقاتی دست یافته‌اند. 

در این بین تحلیل‌های متناقضی ارائه شده است به گونه‌ای که این سفر طیفی از جمعبندی‌هایی از «خیلی مهم بود» تا «هیچ اهمیتی نداشت» را در‌بر می‌گیرد. به گمان این قلم، سفر دو مقام عالیرتبه آمریکا که در هفته‌های پایانی سیطره داعش بر آخرین بقایای جغرافیایی خود صورت گرفته است و این موضوع لزوماً با بحث تداوم و اندازه و هدفگذاری حضور نظامی آمریکا در عراق مرتبط می‌باشد، دارای اهمیت خاصی است.

حدود شش ماه پس از آنکه داعش بر بخش وسیعی از غرب، مرکز و شرق عراق سیطره پیدا کرد، دولت اوباما از ضرورت تشکیل «ائتلاف ضد تروریزم» سخن گفت و در این چارچوب، آرام آرام به اعزام نظامیان خود دست زد و هم اینک بین 5 تا 7 هزار نیروی نظامی را به همراه تجهیزات و ادوات در پنج نقطه عراق مستقر کرده است که شامل پایگاه هوایی «القیاره» در جنوب موصل، پایگاه «عین‌الاسد»در غرب استان الانبار، پایگاه «البلد» در الانبار و اطراف فرودگاه‌های مسافری امام علی در استان جنوبی ناصریه و اربیل می‌باشد. «آمریکا» در حد فاصل خرداد تا شهریور سال 1393 که باد موافق به پرچم داعش می‌وزید، این گروه را عدالت‌طلب معرفی می‌کرد که برای برداشتن تبعیض از طایفه اهل سنت عراق به میدان آمده است اما از اواسط شهریور ماه این سال که جبهه مقاومت تحت فرماندهی سردار سلیمانی ضربات مهلکی به داعش وارد آورد و پرچم پیروزی و پیشروی از دست داعش افتاد، دولت اوباما از ضرورت مبارزه با داعش سخن گفت و به ائتلافی هم دست زد که البته در صحنه عینی بروز و ظهوری نداشت. آمریکا انفعال میدانی و در عین حال تبلیغات ضد تروریسم را بیش از یک سال ادامه داد و پس از آنکه مقدمات آزادسازی مرکز استان الانبار و شهر فلوجه فراهم شد با فریب دادن مقامات عراقی در عملیات نظامی معطوف به آزادسازی الانبار شرکت کرد. اما عملکرد آن به گونه‌ای بود که اعتراض توأمان دولت و رهبران سنی عراق را برانگیخت چرا که عملیات هوایی ارتش آمریکا بیش از آنکه به داعش ضربه بزند سبب تلفات شدید مردم عراق و تبدیل شهرهای آزاد شده به زمین سوخته شده بود. از این رو حضور آمریکا در عملیات آزادسازی مرکز استان نینوا در ذیل مدیریت ارتش عراق قرار گرفت و محدود شد و... این سؤال کلیدی را در میان طیف‌های مختلف عراقی پدید آورد:
«آیا پس از آزادسازی عراق نیروهای نظامی آمریکا بمانند یا بروند؟» واشنگتن پیش از این گمان می‌کرد دولت عراق و اهل سنت در این کشور، حضور نظامی آمریکا را «وزنه تعادل» به حساب آورده و یکی برای کنترل رفتار نظامی ترکیه و دیگری برای کنترل رفتار نظامی ایران از آن استقبال خواهند کرد اما هر چه به زمان پایان عملیات نهایی آزادسازی موصل نزدیک شدیم دولت عراق و اهل سنت این کشور نسبت به نیات و پیامد حضور نظامی آمریکا بد گمان‌تر شدند، این در حالی است که همزمان با بروز اختلافات میان اربیل و بغداد در مسئله استان حساس «کرکوک» و عدم موضعگیری آمریکا، کردها نیز حضور نظامی آمریکا را لزوماً به نفع خود ارزیابی نمی‌کنند.


از آن طرف پس از آنکه با بروز بحران امنیتی، در عراق، ایران به یک طرف راهبردی امنیتی در عراق تبدیل شد و همه قرائن بر میل طرف عراقی به استمرار نقش‌آفرینی امنیتی ایران در عراق حکایت می‌کرد، آمریکایی‌ها به شدت نگران شدند و دولت باراک اوباما در سال آخر خود تلاش گسترده‌ای برای بازسازی نقش نظامی آمریکا در عراق نمود. بازتعریف پایگاه نظامی «البلد»  که آمریکایی‌ها در فاصله سالهای 1383 تا 1386  در غرب عراق و به منظور مدیریت حضور درازمدت نظامی به وجود آورده بودند، در یک سال پایانی دولت اوباما در دستور کار قرار گرفت. آمریکایی‌ها به اسم مبارزه با داعش و در واقع برای پیدا کردن یک جای پا در میان مردم و نظام عراق، هزاران عراقی را در این پایگاه آموزش نظامی دادند و همزمان با این مسئله به گسترش پایگاه‌های نظامی عین‌الاسد و القیاره دست زدند تا جایی که گفته می‌شود طول باند پایگاه نظامی عین‌الاسد هم اینک به بیش از 5000 متر رسیده و می‌تواند به آسانی پذیرای انواعی از هواپیماهای تهاجمی و باری آمریکا باشد.


هم‌اکنون تردیدی باقی نمانده است که آمریکایی‌ها با اذعان به اینکه نفوذ نظامی- امنیتی راهبردی ایران در عراق و تمایل عراقی‌ها به مستحکم و دائمی کردن این رابطه برای غرب و سیاست‌های آن بسیار خطرناک است، دست به کار شده‌اند تا با «مشوق‌های ویژه»، عراق را به نقطه پیش از ماجراهای امنیتی برگردانند و روی نفوذ ایران در عراق خط بکشند. براین اساس سفر فرستاده ویژه ترامپ - جارد کوشنر- که گفته می‌شود سر رشته بسیاری از تصمیمات مهم دولت ترامپ را در دست دارد، به همراه رئیس ستاد مشترک ارتش معنای خاص خود را دارد و با بعضی از فعل و انفعالات دیگر نیز مرتبط می‌باشد.


چند هفته پیش - دهه اول اسفند 95 - وزیر خارجه عربستان در سفری به عراق اعلام کرد کشورش دیون عراق به عربستان را می‌بخشد و آمادگی دارد تا مبالغ هنگفتی را صرف بازسازی عراق نماید این در حالی بود که تا چندماه پیش از این رژیم سعودی حتی از پذیرش دولت عراق به عنوان دولتی مشروع خودداری می‌کرد و آن را دست نشانده ایران قلمداد می‌نمود. یک رویداد دیگر سفر حیدرالعبادی نخست‌وزیر عراق به آمریکا در هفته اول فروردین‌ماه جاری بود. عبادی در این سفر ضمن آنکه با گفت‌وگو درباره میزان و نحوه حضور نظامی آمریکا در عراق موافقت کرد به مقامات آمریکا یادآور شد که شرایط اقتصادی در عراق شکننده است. و این می‌تواند هر ابتکار صلح‌آمیز برای بهبود شرایط عراق را از بین ببرد البته عبارات عبادی پس از بازگشت از سفر از سرخوردگی او و ناکامی در جلب کمک اقتصادی از آمریکا خبر می‌داد او در عین اینکه در مذاکرات و حتی مصاحبه رسمی از موافقت عراق با حضور نظامی محدود آمریکا پس از پایان سیطره داعش بر استان نینوا خبر داده بود، در مصاحبه با شبکه المیادین گفت هیچ توافقی میان او و مقامات آمریکایی در زمینه همکاری‌های نظامی صورت نگرفته است.


فاصله کوتاه سفر عبادی به آمریکا و سفر هیئت‌ ویژه آمریکایی به عراق حتما برای پر کردن یک «خلاء استراتژیک» صورت گرفته است. آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که بدون مشوق اقتصادی مهم قادر به حفظ پایگاه‌های نظامی خود در عراق نیستند و از سوی دیگر آنان به خوبی می‌دانند که سیاست «حضور نظامی موثر» در عراق اگر با دیدگاه‌های امنیتی ایران درباره عراق تضاد داشته باشد، عملی نخواهد شد از این رو کوشنر و دانفورد در این سفر ماموریت داشته‌اند تا شرایط عراق را به طور عینی ارزیابی کرده و اطمینان‌هایی را به دولت عراق بدهند طبعا در این میانه، عربستان یک لولای مناسب برای گسترش روابط نظامی آمریکا و عراق به حساب می‌آید و از این رو می‌توان حدس زد که واشنگتن و ریاض در حال شکل‌دهی به دیدارهای محرمانه دو یا سه جانبه‌ای حول محور عراق خواهند بود. در این بین به طور تاکتیکی کاهش تنش تبلیغاتی بین عربستان و ایران از یک سو و نیز آمریکا و ایران از سوی دیگر شرط لازم انعقاد نطفه استقرار بلندمدت نظامی آمریکا در عراق به حساب می‌آید شاید از همین منظر بتوان اقدامات اخیر عربستان در چارچوب برگزاری مراسم حج با حضور ایران و پذیرش برخی از شرایط ایران را ارزیابی کرد. البته چه با این ارتباط موضوعی موافق باشیم و چه مخالف باشیم، پایین کشیدن دامنه اختلافات عربستان با ایران به طور موقت یک ضرورت برای عادی‌سازی استمرار حضور نظامی آمریکا در عراق به حساب می‌آید.


اما آمریکایی‌ها به میزانی که در جفت و جور کردن قواعد سیاسی تبحر و اعتماد به نفس دارند از ظرفیت ایران برای خنثی کردن سیاست‌ها و اقدامات خود بیمناک می‌باشند. بر این اساس همین دو روز پیش یک مقام نظامی ارشد آمریکا گفت هم‌اینک ایران بیش از صد هزار نیروی نظامی وفادار به خود را در عراق ایجاد کرده است و این در واقع اعتراف به این است که در برابر هر برگ آمریکا، ایران برگ‌های قدرتمندتری را در اختیار دارد. اما در اینجا یک سؤال اساسی وجود دارد حضور نظامی آمریکا در عراق تا چه حدودی و تحت چه شرایطی از سوی ایران تحمل می‌شود. آمریکایی‌ها خیلی مایلند از سیاست چند لایه امنیتی ایران سر دربیاورند و وضع خود را متناسب با آن تنظیم نمایند.

منبع: کیهان


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 17 فروردین 1396  ] [ 11:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (17 فروردین)

17 فروردین 1396 خورشیدی برابر با 8 رجب 1438 هجری و 6 آوریل 2017 میلادی

کد خبر: ۲۳۴۰۱۱

تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۳ - 06April 2017

روزشمار دفاع مقدس (17 فروردین)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (17 فروردین)

• رحلت فقیه برجسته، آیت اللَّه «مهدی خالصی» (1304 ه.ش)

• دستگیری سه تن از اعضای مسلح سازمان چریک‌های فدایی خلق به دست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جاده اینچه برون. (1358 ه.ش)

• شهادت شهید شکرالله نجفی (1361 ه.ش)

رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری (8 رجب)

• درگذشت فقیه بزرگ عالم تشیع «مقداد بن عبداللَّه حلّی» (826 ه.ق)

رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی (6 آوریل)

• پایان گلوله باران شهر غزه توسط صهیونیستها (1956 م)

• یورش وحشیانه رژیم بعث عراق به اماکن مقدسه نجف و کربلا (1991 م)


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 17 فروردین 1396  ] [ 11:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

همرزمانش بعد از شهادتش فهمیدند که دانشجو بود/جبهه را به کانادا ترجیح داد

خواهر شهید محمد همایون پور گفت: شهید محمد همایون پور دانشجوی رشته شیمی بود. وی که میزان تحصیلاتش را در حد خواندن و نوشتن اعلام کرده بود تا زمان شهادت همرزمانش نمی‌دانستند که دانشجوی سال آخر است.

کد خبر: ۲۳۴۲۰۲

تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۳ - 06April 2017

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهدای دفاع مقدس تداوم دهندگان راه نهضت حسینی در دوران انقلاب اسلامی بودند. جوانان و دانشجویان بی ادعا و بدون نام و نشانی که در جبهه ها حاضر شدند و به شهادت رسیدند. شهید محمد همایون پور دانشجوی رشته شیمی یکی از این جوانان بود که وقتی در جمع رزمنده ها صحبت تحصیلات می‌شد میگفت به اندازه خواندن و نوشتن سواد دارم در صورتی که دانشجوی سال آخر و بورسیه کانادا برای ادامه تحصیل شده بود. در این راستا خبرنگار دفاع پرس با زهرا همایون پور خواهر شهید محمد همایون پور رزمنده دفاع مقدس به گفت‌وگو نشسته است.  ماحصل این گفت و گو را در ادامه می خوانیم.

دفاع پرس:خواهر شهید همایون پور در مورد خصوصیات اخلاقی محمد برایمان بگویید؟

محمد متولد سال 1344 درمحله ستارخان است در دبیرستان تزکیه درس خواند.خصوصیات اخلاقی برجسته ای داشت فوق العاده با ایمان، مودب، منظم و باخدا بود. محمد بردبار و صبور و اهل تهذیب نفس و پرهیزگاری بود نه تنها خودش گناه نمی کرد، بلکه سعی می کرد دیگران را نیز در این مسیر کمک کند، انسانی اهل خودسازی و تهجد بود. مثلا اگر کسی در حال غیبت کردن بود، محمد به وی نزدیک می شد طوری که کسی نفهمد دست روی گوشش می گذاشت می گفت:داری گوشت برادر مرده ات رامی خوری غیبت نکن و جمع را ترک می‌کرد.

دفاع پرس:چه زمانی محمد به جبهه رفت ؟

 تابستان 1363 در حالی که دوم دبیرستان بود به عنوان رزمنده بسیجی به جبهه غرب اعزام شد و در عملیات‌های مختلف همانند «فتح مهران،پنجوین،کربلای چهار» حضور داشت. سال چهارم دبیرستان درس های کنکورش را درجبهه خواند. یکی از دوستانش به ما گفت: چهارشب نخوابید تا سحر درس می‌خواند روزه هم می‌گرفت. هنگامی که صدایم کرد نوری را در صورتش دیدم محمد درس خواندن را یک وظیفه همراه با جبهه رفتن می‌دانست و خودش این گونه عمل می‌کرد.

دفاع پرس: از خاطرات دانشگاه محمد برایمان تعریف کنید؟

محمد دانشگاه امیرکبیر رشته مهندسی شیمی پلیمر قبول شد. روزی در سر کلاس درس استادش که خانمی بوده است پای تخته مطالبی را می نویسد، محمدبرای این که نگاهش به استاد نیافتد مطالب را نمی‌بیند و جزوه دوستش را می گیرد و می نویسد. سال آخر دانشگاه  زمینه تحصیل در کانادا برایش فراهم و بورسیه شد اما نرفت. به دوستش گفته بود: من چگونه با وضعیت خانم های کانادایی بروم آنجا درس بخوانم و غصه بخورم.

محمد سال65 در عملیات فتح مهران خدمه تانک شد، در همان زمان از ناحیه پا زخمی و مدتی پایش درگچ بود و با عصا به دانشگاه می‌رفت. خودش می‌گفت:با عصا قدم هایم بلندتر شده زودتر به دانشگاه می‌رسم همه مردم نگاهم می‌کنند می‌خندند. بعد از امتحانات پایان دوره مادرم به وی گفت: شما تازه گچ پایت را باز کردی، ابتدا به مشهد برای زیارت امام رضا (ع) برو و کمی استراحت کن تا وضعیت جسمانی ات بهتر شود بعد به جبهه برو محمدگفته بود: رزمنده ها در جبهه خسته و نیاز به مرخصی دارند من باید به جبهه بروم تا آنها بتوانند برای استراحت و مرخصی به خانه هایشان بروند.

آخرین باری که به جبهه رفت به دلیل تحصیلات دانشگاهی و این که مدت زمان زیادی در جبهه بود مسئول دسته شد. رزمنده ها دور هم نشسته و صحبت تحصیلات پیش آمده، برادرم گفته بود: این قدر سواد دارم که بتوانم بخوانم و بنویسم. دوستانش بعداز شهادتش فهمیدند وی تحصیلات دانشگاهی داشته،اما به خاطر تواضعش نگفته که دانشجوی سال آخر هستم.

یادم می‌آید، کفشی پاره داشت و این قدر کفشش کهنه و خراب بود که وقتی باران می آمد داخلش آب می‌رفت .کفش جدید که خرید خاکی اش کرد من 10 سالم بود از وی پرسیدم چرا این کار را می‌کنی؟ گفت: خیلی ها نمی‌توانند کفش نو بخرند. احترام خاصی به پدر و مادرم می‌گذاشت. یک مرتبه که پدرم جوشکاری می کرد به محمد دو قطعه فلز داده بود نگه دارد دستش سوخته بود پدرم وقتی فهمید گفت:چرا چیزی نگفتی؟گفته بود نمی خواستم کار نیمه تمام بماند خیلی مسئولیت پذیر و در انجام کارها جدی بود.

خاله ام رابطه صمیمی و خوبی با شهید داشت. وقتی محمد شهید شد خیلی گریه و بی قراری می‌کرد، از شدت گریه زیاد چشمانش عین کاسه خون شده بود شبی خواب شهید را می‌بیند که به او توصیه کرده و گفته: «نمی خواهد این همه گریه و زاری ناله کنی تلاش کن نمازت را اول وقت بخوانی».

دفاع پرس: از نحوه شهادت محمد بگویید؟

نهم مهر سال 1366براثر اصابت ترکش گلوله خمپاره 60 درمنطقه شلمچه هنگام گرفتن وضو برای اقامه نماز ظهر به شهادت رسید.

روزی که محمد به شهادت رسید، همرزمانش بیان کرده بودند در آخرین سجده نماز صبح حدود نیم ساعت سر به سجده گذاشته و برنمی داشت. ما (رزمنده ها) فکر کردیم خوابش برده، اما کمی که دقت کردیم متوجه شدیم با خدای خودش خلوت کرده و مشغول راز و نیاز است.

ظاهرا هنگام وضو گرفتن خمپاره ای در نزدیکی اش منفجر و تمام بدن پراز ترکش می‌شود. همرزمش گفته بود: رفتم بالای سرش دیدم دارد چیزی زیرلب می گوید گوشم را کنار صورتش بردم اما نفهمیدم چه می‌گفت و چند لحظه بعد به فیض شهادت رسید در حالی که لبخندی برلب داشت.

رضایت مادران شهدا سکوی پرواز و سعادت فرزندانشان به شمار می رود ،مادر و پدرم با ایمان و اعتقاد فرزندانشان را در زمان جنگ به خدا می سپردند و بعد از شهادت شان هم این گونه عمل و صحبت می کردند،مادرم همیشه می گوید «فرزندانم امانت خدا بودند و زمان شهادت خداوند امانتش را پس گرفته است.»

پدر و مادرم همیشه صبر کردند و با آرامش، دوری و فراغ فرزندانشان را تحمل کردند این قدر مادرم صبور بود،که بیشتر افراد فکر می‌کردند مادرم از غصه دق کند، چون اصلا بی تابی و گریه زاری نمی‌کرد، بلکه به تاسی از خاندان اهل بیت (ع) راضی به امر الهی بود و به عنوان اسطوره صبر، آرامش و اخلاق در محله ستارخان همه او را می شناسند.

محمد همایون پور توانسته بود تعهد و تخصص را باهم داشته باشد او جنگ و دانشگاه را با هم پیگیری می‌کرد و این قدر توانست اوج بگیرد که به جای بورسیه کانادا بورسیه بهشت شود و تنها شش ماه بعد از شهادت محمد برادرش علی در هفتم فروردین 1367 در منطقه شاخ شمیران عراق به شهادت رسید.

بیوگرافی شهید

نام:محمد

نام خانوادگی :همایون پور

نام پدر:عباس

تاریخ تولد:1344

محل شهادت :شلمچه

تاریخ شهادت:9 مهر 1366

محل تحصیل: دانشگاه صنعتی امیرکبیر

مقطع تحصیلی: لیسانس

رشته تحصیلی: برق

انتهای پیام/191


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 17 فروردین 1396  ] [ 10:58 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روایت «عبور از کویر» یک شهید

کتاب «عبور از کویر» به زندگی سردار شهید «علی محمدی پور» از فرماندهان کرمانی دفاع مقدس می‌پردازد.

کد خبر: ۲۳۴۲۱۴

تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۲ - 06April 2017

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «عبور از کویر» نام کتابی است که به همت کنگره بزرگداشت سرداران و هشت هزار شهید استان های کرمان و سیستان و بلوچستان به چاپ رسیده است. کتابی به نویسندگی «محمدرضا بایرامی» که به زندگی سردار شهید حاج «علی محمدی پور» در 190 صفحه به همراه عکس هایی از این شهید در پایان کتاب می پردازد.

نویسنده در این اثر روایتی خطی از زندگی سردار محمدی پور را به رشته تحریر درآورده است از آنجا که وارد خانه ی پدری شده و ماجرای تولد او را که به همراه نذری عجیب از سوی پدر و مادر بود بیان می کند، پس از گذر از دوران نوجوانی وارد دوران تحصیل شده و سپس به دوران ورود وی به مقطع راهنمایی و دبیرستان و حضور در عرصه فعالیت سیاسی بر ضد رژیم شاهنشاهی می پردازد.

راوی داستان در صفحه 40 کتاب به اولین رویارویی شهید با رساله امام خمینی(ره) که آن روزها در تبعید به سر می برد اشاره کرده و نوشته است: «علی کتاب ها را پیچید توی پارچه ای که مهدی داده بود و به سرعت راه افتاد. انگار در خواب راه می رفت. کم خوابی یکی دو شب گذشته از پا انداخته بودش. شب قبل مجبور شده بود بعد از اینکه همه خوابیدند، فانوس را بردارد و برود توی اتاق دیگر. رساله را لا به لای رخت خواب ها قایم کرده بود. با عجله بیرونش آورده بود و شروع کرده بود به خواندن. تا صبح باید کتاب را برمی گرداند. نمی توانست آن را با خود به یزد ببرد. از طرفی هم دلش نمی آمد ناخوانده رهایش کند. پس چاره ای نبود جز آن که باز هم از خوابش بزند و زده بود. گاهی مجبور می شد راه برود. طول اتاق را طی می کرد. می رفت و می آمد و می خواند.»

در بخشی از کتاب آمده است: «همانطور که جلو می رفت، خاطرات گذشته از ذهنش می گذشت و خواه ناخواه زندگی اش را مرور می کرد. این بازنگری برای چه بود؟ برای یادآوری به خود یا برای اطمینان از درستی راهی که رفته بود؟ به یاد کودکی اش افتاد. به یاد شب های درس خواندن و روزهای کار، به یاد کودکی اش افتاد. به یاد شب های درس خواندن و روزهای کار، به یاد یزد، رفسنجان، به یاد محمد، به یاد کتاب هایی گه خوانده بود، به یاد سال های بعد از انقلاب و آن شور و شوق بی پایان و شیرینی که جنگ کردستان نگذاشته بود آن طور که باید و شاید، از آن بهره مند شوند. و بعد هم که جنگ ایران و عراق شروع شده بود. مادر اما چه اصراری داشت به ازدواج کردن او! آیا نمی دانست مرد جنگی، پیش از هر چیزی باید به وظیفه اصلی اش برسد؟»

در قسمت دیگری کتاب نویسنده به ازدواج شهید پرداخته و نوشته است: «روزهای بعد نوبت خرید رسید. خودش عازم جبهه بود. نمی توانست برای خرید برود. برای همین برادرش محمود را وکیل خود کرد. مراسم عروسی را ساده گرفتند. از خودشان خانه ای نداشتند. بنابراین مجبور بودند بروند خانه پدری، هرچند آن جا ماندن یازده روز بیشتر طول نکشید و بعد رفتند سرچشمه. همان جایی که علی کار پیدا کرده بود و فقط توانست ده روز بماند. جواد آمده بود دنبالش. باید می رفتند. طاهره چه گریه ای می کرد! فکر می کرد همسرش همان روزی که پایش به جبهه برسد، شهید خواهد شد. انگار قبل از آن ندیده بود رفتن و بازآمدنش را. قضیه را خیلی ساده گرفته بود. با این حال نمی شد او را با چشم گریان، پشت سر خود برجای گذاشت.»

شیوایی و روانی کتاب در کنار پرداخت درست نویسنده به وقایع زندگی باعث شده است که خواننده تا پایان کتاب با روایت های داستان همراه باشد و به دور از نتیجه گیری نویسنده خود برای شخصیت داستان شهادت را متصور شود.

نویسنده در آنجا که به زندگی مشترک شهید اشاره دارد و به خوبی چهره واقعی ایشان را به تصویر کشیده است که چگونه خود را در وادی عرفان عملی وارد شده و در نهایت شهادت را به جان می خرد. چنانچه در قسمتی آمده است: «پیراهن را گرفت. سلیقه طاهره بود. حتما برای خریدنش مدتی پس انداز کرده بود و فروشگاه های زیادی را زیر پا گذاشت. از پیراهن خوشش نیامد. چطور می توانست به طاهره بگوید که لباس های ساده می پوشم؟ چطور می توانست بگوید من فقط روی زمین سخت می خوابم، بدون تشک و بالشت نرم.

_دستت درد نکند. پیراهن قشنگی خریده ای. ولی آن را بده به یکی دیگه.

_ چرا؟

_ من عادت ندارم لباس های اینجوری بپوشم.

_ مگه چه عیبی دارد؟

_ عیبی ندارد فقط به نظر می رسد کمی گران قیمت باشد. من به لباس های ارزان قیمت عادت کرده ام.

علاقه مندان به تهیه این کتاب می توانند از دفاتر نشر معارف واقع در تهران و قم و یا باغ موزه دفاع مقدس استان کرمان تهیه نمایند.

انتهای پیام/ 141


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 17 فروردین 1396  ] [ 10:58 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (15 فروردین)

15 فروردین 1396 خورشیدی برابر با 6 رجب 1438 هجری و 4 آوریل 2017 میلادی

کد خبر: ۲۳۳۷۳۷

تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۰ - 04April 2017

روزشمار دفاع مقدس (15 فروردین)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (15 فروردین)

• ولادت سردار حاج احمد متوسلیان (1332 ه.ش)

• عملیات در محور کرخه_دزفول (1360 ه.ش)

• شهادت شهید نادر شیری ‌پور (1361 ه.ش)

• تاسیس تیپ 10 سیدالشهدا (ع) توسط سردار وزوایی (1361 ه.ش)

• شهادت رشید خراسانی و سردار محمود رادمرد مسئول دفتر قضائی تیپ ویژه شهدا (1363 ه.ش)

• شهادت شهید محمدحسین طوسی قائم‌مقام فرمانده لشکر 25 کربلا (1366 ه.ش)


ادامه مطلب

[ سه شنبه 15 فروردین 1396  ] [ 3:06 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

خدا هرگز گم نمی‌شود

رمز تحقق «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست»، در همین آرامش است. آری! آرام باید بود که برای خداباوران، خدا هرگز گم نمی‌شود!

کد خبر: ۲۳۳۸۴۰

تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۹ - 04April 2017

خدا هرگز گم نمی‌شودبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حسین قدیانی در یادداشتی نوشت:

 

«وقتی مهتاب گم شد» سوسوی ستاره‌هایی است که هرگز نمی‌میرند! و لالایی لاله‌هایی است که هرگز پژمرده نمی‌شوند! و حکایت مجنون‌هایی است که هرگز عاقل نمی‌شوند! و داستان دستانی است که هرگز بسته نمی‌شوند! و قصه رزمندگانی است که هرگز خسته نمی‌شوند! و خس‌خس سینه‌هایی است که هرگز خالی از درد نمی‌شوند! و ماجرای بیسیم‌هایی است که هرگز جدای از عمار، عمار، عمار نمی‌شوند! یاسر! به‌گوشم... و مدهوش از این همه لفظ خوش و معنای خوش!

 

سلام و درود خدا بر پروانه‌های عاشقی که جزیره را تا ابد، مجنون پرواز خود کردند! و هرگز لیلایی جز «شهادت» اختیار نکردند! بچه‌های غرب! بچه‌های جنوب! بچه‌های مرز! بچه‌های جنون! بچه‌های بدر! بچه‌های مرد! 16 ساله‌های بلندتر از بازی‌دراز! خداشناسان شب‌های شناسایی! رهاشدگان از قید «من»! همان عزیزان که قبل از «مین»، ابتدا پا روی «من» می‌گذاشتند!

آری! «ابتدا سیم‌خاردار نفس»! سلام و درود خدا بر «شهید علی چیت‌سازیان» که همیشه می‌گفت: «کسی می‌تواند از سیم‌خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم‌خاردار نفس گیر نکرده باشد». سلام و درود خدا بر «شهید بهرام عطاییان» که روی مین رفت و پایش قطع شد اما به تعبیر زیبای کتاب، هرگز «پایش از جبهه قطع نشد؛ ماند تا کربلای 5 و شلمچه»! سلام و درود خدا بر «شهید محمدعلی محمدی» که زیر نور مهتاب شب شناسایی، معبری به سوی آسمان گشود! سلام و درود خدا بر «سردار شهید حاج‌حسین همدانی» که در «شب عاشورای انصارالحسین» بیعت را از بچه‌های تحت امرش برداشت تا هیچ‌کس برای ماندن اجباری نداشته باشد!

و سلام و درود خدا بر رزمندگانی که تا آخرین قطره خون در صحنه نبرد ماندند! ماندند تا بمانیم! تا بدانیم که امید به خدا، همواره می‌تواند راهی به رهایی بگشاید! القصه! «وقتی مهتاب گم شد» را ایام عید خواندم تا در موسم دید و بازدید، در هر صفحه‌ای از این کتاب، دیدار ستاره‌ای رفته باشم! ستاره‌ای چون «شهید محمد عرب» که اصلش عراقی بود «اما ما نمی‌توانستیم پیکر او را وسط بیابان رها کنیم. اصلا فراموش نمی‌کردیم که او چطور مردانه، شهید هانی تکلو را کیلومترها از میدان مین به عقب آورده بود و حالا دست‌های شل‌شده و سر افتاده‌اش با هر گام برداشتن ما، بالا و پایین می‌شد و گاهی از روی فانسقه و برانکارد ابتکاری ما، به روی خاک می‌افتاد و دلم را آتش می‌زد. تمام غربت و مظلومیت یک آدم بی‌کس، در سیمای متلاشی‌شده او پیدا بود. او از عراق آمده بود و اینجا کسی را نداشت.

حتی اگر او را تا همدان می‌بردیم، چه کسی برای تشییع او می‌آمد و برای او گریه می‌کرد؟!» شهید محمد عرب، یکی از آن 90 نفری بود که راوی خوش‌لفظ و خوش‌معنای کتاب، با آنها «عقد برادری» بسته بود و البته، یکی از آن 75 نفری که از جمع این 90 برادر دینی، جرعه شهادت نوشیدند! آنی خود را بگذارید جای راوی! 75 برادر شهید! 75 برادر شهید، به‌علاوه شهیدان امیر و جعفر خوش‌لفظ که برادر خونی راوی بودند! گفت: «آه، جبهه؛ کو برادرهای من؟!» طرفه حکایت اینجاست که مهم‌ترین قید این «عقد اخوت»، «شفاعت» بود؛ هر که از این جمع، به شهادت رسید، متعهد است دیگر برادران خود را شفاعت کند!

هان ‌ای رزمنده همدانی! خوشا به حالت با این همه برادر شهید، با این همه شفیع! ما، هم حسرت آنگونه رفتن برادرانت را می‌خوریم، هم حسرت اینگونه ماندن خودت را! 75 برادر شهید متعهد به شفاعت در حق آدمی، بیشتر به یک رؤیا می‌ماند! از قضا، گمانم آنچه «وقتی مهتاب...» را اینچنین خوب و خواندنی کرده، نظر لطف و عنایت همه این برادران و همه این شهیدان و همه این شفیعان به سطر سطر کتاب است. جز این، به شرط شما برای نویسنده محترم، جناب آقای حمید حسام باید اشاره کرد که به تعبیر حضرت آقا، «خود از خیل همین دلدادگان و تجربه‌دیدگان است»! کدام شرط؟! این شرط که «اگر برای خدا نیست، این کتاب را ننویس!» الحمدلله بابت چنین نگاهی! و چنین دیدگاهی!

این، همان «دیدگاه مشرف به میدان مین» است که صبح علی‌الطلوع، از آن بالا رفتی و با مدد از دوربین، پیکر بی‌جان شهیدان محمدعلی محمدی و محمد قربانی را مشاهده کردی! با این دید و این نگاه و این دیدگاه، علی‌الابد می‌توان شهدا را دید! و علی‌الابد می‌توان راه را پیدا کرد! و علی‌الابد می‌توان آرام بود! «آرام» از جنس همان آرامش شهدا، حتی در اوج ناآرامی! و بی‌قراری! و نبرد! «وقتی مهتاب گم شد» کتاب فاخری است که مختصرش می‌شود: «الا بذکرالله تطمئن القلوب»! و این، همان خدایی است که در نبرد تن و تانک، مدال پیروزی را بر گردن شما و برادران شهید شما انداخت! آری! این، همان خدای گردان‌های مسلم و عمار است در عملیات «الی بیت‌المقدس»؛ آنجا که ما، به‌ازای هر تانک دشمن، فقط یک شهید یا فقط یک مجروح دادیم! و اینگونه بود که «خمینی» فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! «خدای خرمشهر» خدای فتوحات بعدی هم هست! و هنوز هم هست!

فرقی نمی‌کند «قاسم سلیمانی» در «کربلای 5» بجنگد یا خود کربلا! فرقی نمی‌کند «سردار همدانی» در جبهه جنوب به شهادت برسد یا در جبهه شام! «انصارالحسین» مادام که انصار حسین علیه‌السلام باشند و مادام که متحد و ید واحده باشند و مادام که پا روی «من» بگذارند، خداوند منان حمایت خود را از عاشوراییان ادامه خواهد داد! خدا، کدخدا نیست که خلف وعده کند! هیهات! خداباوران، کمین نخواهند خورد! و زمین نخواهند خورد! با وجود چنین خدایی که موسی را از دریا و شما را از دل دریایی از تانک به سلامت عبور داد، باید هم خامنه‌ای، به راوی نازنین مهتاب و بلکه به همه ما توصیه کنند: «آرام باشید»! از قضا، رمز تحقق «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست»، در همین آرامش است! آری! آرام باید بود که برای خداباوران، خدا هرگز گم نمی‌شود!

 

منبع: وطن امروز 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 15 فروردین 1396  ] [ 3:06 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شقایق ها عاشقی را معنا کردند، ما چه کردیم؟

ما چقدر به خواسته شهیدان که با خون خود با خدا معامله کردند و به سرور و سالار شهیدان ملحق شدند جامه عمل پوشاندیم؟ آیا واقعا اینان ذخایر نظام نیستند؟

کد خبر: ۲۳۳۸۶۲

تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۴ - 04April 2017

به گزارش دفاع پرس از یزد، آرمان دریایی مسئول بسیج  دانشجویی دانشگاه علم و هنر یزد در یادداشتی به جایگاه والای شهدا پرداخت.

وی در یادداشت خود آورده است: 

«اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعه امن کرائمی»

خدایا! کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری. (حضرت علی(ع))

آیا ما مردمان ایران و مسئولین کشور یاد شهدا را ازنده نگه داشته ایم؟

شهدایی که به ما درس ولایت پذیری را آموختند و نشان دادند هرکجا که شهدا و رزمندگان ما پیرو واقعی ولی فقیه، رهبر و نائب امام زمان(عج) بودند توانستند بر دشمن فائق بیایند. اما اکنون ما واقعا پیرو واقعی ولی فقیه، رهبر و نائب امام زمان(عج) هستیم یاخیر؟

چقدر از فرمان های رهبر فرزانه انقلاب را جامه عمل پوشاندیم؟ در یکی از عملیات های زمان دفاع مقدس همه دنیا و فرماندهان جنگ معتقد بودند که انجام این عملیات امکان پذیر نیست و قطعا با شکست روبرو خواهد شد. ولی زمانی که حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: بروید و این عملیات را انجام دهید، یکی از فرماندهان ارشد جنگ که نزد امام بودند به امام(ره) گفتند: اماما اکثر فرماندهان دفاع مقدس معتقد هستند که امکان انجام دادن این عملیات وجود ندارد و درصد پیروزی ما در این عملیات تقریباصفر هست. اما امام با قاطعیت تاکید کردند که بروید و این عملیات را انجام بدهید.

زمانی که این فرمانده ارشد جنگ به سنگر عملیاتی رسید دیگر فرماندهان به ایشان گفتند: نظرامام چه بود؟ آیا باید به دل دشمن بزنیم یا که خیر؟ همین جمله فرماندهان آن زمان جنگ که با وجود ترس از شکست و دادن تلفات زیاد به امر رهبر زمانه خود اعتماد کامل داشتند نشان دهنده ولایت پذیری  آنان است و زمانی که پیام امامشان را شنیدند دیگر نگفتند بروید و به امام بگویید که این کار از نظر نظامی غیرممکن است.

آن ها برای تحقق فرمان نائب امام زمان(عج) از آسایش و راحتی خود و حتی از جانشان گذشتند تا مبادا فرمان امامشان روی زمین بماند. اینان فرماندهان و سربازان بی ادعایی بودند که بی ادعا آمدند و بی ادعا رفتند؛ بدون آنکه به سبب رشادت هایشان از ما چیزهای دنیایی و مادی طلب کنند؟

آنها را خود خدا برای خودش خریده بود. به همین سبب حوائج مادی نداشتند و تنها چیزی که از ما و مسئولین کشور می خواستند و می خواهند این است که پیرو واقعی ولایت فقیه باشیم و هیچگاه رهبرمان را تنها نگذاریم...

ما چقدر به خواسته این عزیزان که با خون خود با خدا معامله کردند و به سرور و سالار شهیدان ملحق شدند جامه عمل پوشاندیم؟ آیا واقعا اینان ذخایر نظام نیستند که به نقطه انقطاع رسیدند و از تمام تعلقات دنیوی خود گذشته اند تا معنی واقعی ولایت پذیری را به ما نشان دهند. کدامین فرمانده سیاسی و اقتصادی کشور به مانند فرماندهان دفاع مقدس پیرو ولایت فقیه و رهبر زمانه خود بودند؟

نتیجه عملکرد این فرماندهان سیاسی و اقتصادی کشور آیا چیزی جز وابستگی به بیگانگان بوده که برخلاف آیه قران که می‌فرماید: ولاتتع الکافرین والمنافقین...می باشد. آیا از زمامدار حکومت اسلامی رواست که حداقلی ترین انتظارات مردم یعنی عمل به قرآن و پیروی از رهبر جامعه اسلامی عاجز بماند؟

در پایان هم ما ملت شهید پرور جمهوری اسلامی ایران که برای حفظ آن خون های پاک زیادی ریخته شده به دشمنان هشدار می دهیم که در زمان جنگ این مردم بصیر ما بودند که با وجود کارشکنی های بنی صدر و ضعف در اداره کشور با حضور به موقع خود مشت محکمی بر دهان پرازغضب دشمن قسم خورده ی ایران اسلامی زدند و نشان دادند تا زمانی که جوانان انقلابی و شیر بچه های حیدر کرار گوش به فرمان رهبر خود هستند دشمن حتی به فکر حمله ی به ما نخواهد بود.

امید است مشابه فرماندهان دفاع مقدس که از جانشان برای امر رهبرشان گذشتند فرماندهان سیاسی و اقتصادی کشور هم به امر رهبرشان خرمشهرهای سیاسی و اقتصادی کشور را آزاد کنند.

آری فرماندهان زمان هشت سال دفاع مقدس از جانشان که عزیزترین چیزشان در زندگی بود گذشتند، تا فرمان ولی‌شان روی زمین نماند.

والعاقبه للمتقین

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 15 فروردین 1396  ] [ 3:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 30 ] [ 31 ] [ 32 ] [ 33 ] [ 34 ] [ 35 ] [ 36 ] [ 37 ] [ 38 ] [ 39 ] [ > ]