دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

تپه‌ای که با ندای الله اکبر آزاد شد

جای‌جای کردستان محل نمایش دلدادگی عاشقان امام روح الله می‌باشد که برای پاسداری از آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی فداکاری‌های بزرگی را در تاریخ پرافتخار ایران اسلامی ثبت و ضبط کرده‌اند. یک از این مکان‌های یادمانی دفاع مقدس استان کردستان که شاهد فداکاری وعروج مظلومانه پیشمرگان مسلمان کرد میباشد تپه الله اکبر(پارک جنگلی توس نوذر سنندج) می‌باشد.

کد خبر: ۲۲۸۵۳۱

تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰ - 24March 2017

 به گزارش دفاع پرس ازسنندج، بعد از اتمام جنگ تحمیلی تعدادی از  گروه های مردمی به صورت خودجوش به مناطق عملیاتی اعزام شدند تا بتوانند ضمن بازسازی و رسیدگی به مناطق، بازدیدی هم از خاطرات مربوط به رشادت های رزمندگان داشته باشند.

در سال 78 مقام معظم رهبری با سفر به مناطق عملیاتی شلمچه در میان زائران قرار گرفتند و با تاکید خود بر استفاده و بهره مندی از ظرفیت های این سفر معنوی گسترش آن را امری ضروری به منظور ترویج فرهنگ دفاع مقدس و همینطور حفظ و حراست از آرمان ها و دستاوردهای شهداء دانستند.

در تاریخ ۱۳۷۸/۱۲/۱۲ دستورالعملی مبنی بر تشکیل ستاد هماهنگی راهیان نور با مسئولیت و ریاست بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس از سوی ستاد کل نیروهای مسلح ابلاغ گردید که در این دستور العمل به ۲۱ محل جهت بازدید کاروان‌های راهیان نور اشاره شده است.

در سال ۱۳۸۴ و با ابلاغ فرمانده کل قوا، ستاد مرکزی راهیان نور در قالب اساسنامه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس مأموریت خود را از سر گرفت. به همین منظور ستاد مرکزی راهیان نور با هدف ساماندهی به وضعیت راهیان نور در سال ۱۳۸۳ ذیل ساختار بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس تعریف و در سال ۱۳۸۴ ستاد مرکزی راهیان نور تأسیس شد.

در حال حاضر نیز ایام تعطلات عید یکی از بهترین فرصت هایی است که می توان در مناطق عملیاتی حضور یافت و از نزدیک با رشادت های رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی آشنا شد.

هم اکنون در سه نقطه غرب، جنوب غربی و شمال غرب مناطق عملیاتی وجود دارد که هر کدام در قالب یادمان شهید همه ساله مورد بازدید تعداد زیادی از گردشگران قرار می گیرد

گردشگری جنگ را می توان آیینه ای برای انعکاس تاریخ پرافتخار جنگ و دفاع مقدس دانست که امروزه علاوه بر گردشگران داخلی توجه بسیاری از گردشگران خارجی را نیز جلب کرده است و همه ساله در ایام مختلف سال تعداد زیادی از آنها در قالب اردوهای مختلف از کشورهای گوناگون به ایران سفر می کنند و این مناطق را مورد بازدید خود قرار می دهند.

بر همین اساس به منظور آشنایی بیشتر مردم و گردشگران با یادمان های دفاع مقدس در این شماره به سراغ یادمان تپه الله اکبر رفتیم.

اوج حماسه در تصرف تپه

 

با پاکسازی بیمارستان توحید، تصمیم بر این می شود که تپه مشرف به بیمارستان توحید ـ پارک جنگلی توس نوذر ـ پاکسازی شود.

تعداد زیادی از نیروهای سپاهی، ارتشی و اعضای سازمان پیشمرگان مسلمان در بیمارستان توحید سازماندهی می شوند و فرماندهی عملیات را ابو شریف، مام رحیم (احمدی) و شهید داریوش چاپاری عهده دار می شوند.

تصمیم گرفته می شود که نیروها شب هنگام به طرف تپه حمله ور شود؛ تعداد 600 نفر نیرو سازماندهی و آماده حمله به تپه می شوند. خشاب ها آماده، قمقمه ها پر از آب و کوله ها بسته می شود. همه چیز برای یک حمله جانانه و فتح تپه مهیاست.

علی رغم اینکه همه می دانند در جنگ های پارتیزانی ارتفاع حتی دو متر هم بسیار مهم است و کسی که در ارتفاع کمین کرده، پیروز خواهد بود، ولی با تاریک شدن هوا، نیروهای سپاه اسلام دل را به دریا می زنند و از سه محور به تپه یورش می برند.

در هر محور تعداد سه و یا چهار نفر به عنوان فرمانده معین شده اند، که در صورت شهادت نفر اول، دومی فرماندهی را بر عده بگیرد، و در صورت شهادت دومی، سومی فرماندهی را عهده دار شود و الی آخر.

عملیات شروع می شود ولی به دلیل تسلط گروهک ها که در نوک قله کمین کرده اند، آمار شهدا بالا می رود و فرماندهان با دیدن این وضع با بی سیم خبر عقب نشینی را اعلام می کنند. نیروها به بیمارستان توحید بر می گردند، شهدا و زخمی ها به فرودگاه سنندج منتقل می شوند. فردای آن روز باز هم تعداد 600 نفر نیرو سازماندهی می شود و بازهم عملیات با شکست مواجه می شود.

شب سوم باز هم تعداد 600 نفر نیرو سازماندهی می شود. این بار فرزندان امام روح الله هم قسم می شوند که یا تپه را از دست گروهک ها می گیرند و یا اینکه همگی شهید می شوند.

بچه ها همدیگر را در آغوش می گیرند و از همدیگر حلالیت می خواهند. همه آماده شهادت هستند، کسی خیال برگشتن ندارد؛ مگر بعد از فتح تپه!

فرمان حمله صادر می شود، باز هم مثل شب های قبل تعداد زیادی از نیروها درو می شوند ولی احدی قصد عقب نشینی ندارد. بعد از چند ساعت درگیری و نزدیک اذان صبح، تپه به تصرف نیروهای سپاه اسلام در می آید.

گروهک کومله، تانکی را که روی تپه مستقر کرده بود و با آن آتش بر سر بچه ها می ریخت، را با خود برده بود. جنگ روی تپه، جنگ تن به تن بود. ولی مزدوران اجنبی زمانی که عزم راسخ سپاهیان اسلام را می بینند، به طرف شهر فرار می کنند و با کمک سپر انسانی پا به فرار می گذارند.
 

نیروهای سپاه اسلام با فتح تپه توس نوذر، شادمان می شوند و با همان لباس های خونی که به تن دارند، شعار الله اکبر سر می دهند. از آن روز به بعد آن تپه در کردستان به نام تپه الله اکبر مشهور شد.

 


ادامه مطلب

[ جمعه 4 فروردین 1396  ] [ 8:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (4 فروردین)

4 فروردین 1395 خورشیدی برابر با 13 جمادی الثانی 1437 هجری و 23 مارس 2016 میلادی

کد خبر: ۲۳۱۸۶۴

تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۴ - 24March 2017

روزشمار دفاع مقدس (4 فروردین)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (4 فروردین)

• رحلت فقیه پرهیزگار و عالم جلیل آیت الله «سید علی برقعی رضوی قمی» (1353 ه.ش)

• شهادت شهید محمد واسعی (1360 ه.ش)

• آزاد سازی قله سوق الجیشی تته در محور مرزی مریوان- پنجوین توسط رزمندگان جبهه غرب (1360 ه.ش)

• درگذشت استاد «امیرحسین یزدگردی» ادیب و محقق (1365 ه.ش)

• عملیات بیت‌‌المقدس 4 (1367 ه.ش)

• شهادت عالم ربانی آیت الله «علی اصغر احمدی شاهرودی» (1371 ه.ش)

• عید نوروز


ادامه مطلب

[ جمعه 4 فروردین 1396  ] [ 8:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

هفت تپه ذخیره ای است که باید آشکار بشود

فرمانده سپاه کربلای مازندران گفت: لازم است ابتدا آنچه که در برای هفت تپه اتفاق افتاده را تبیین کنیم مشخص کنیم این جایگاه چه جایگاهی هست و به نظر می رسد هفت تپه ذخیره ای است که باید آشکار بشود و باعث مراجعه مردم از نقاط مختلف کشور بشود.
کد خبر: ۲۳۲۸۹۷
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۴ - 24March 2017
 

به گزارش دفاع پرس از مازندران، سردار محمدحسین بابایی فرمانده سپاه کربلای مازندران با اشاره به اینکه اردوهای راهیان نور معبر وصل نسل ها با ارزشهای دفاع مقدس است اظهار داشت: اگر چنین برنامه فاخری نبود صرفا انتقال این ارزش ها با برپایی نمایشگاه ها و سخنرانی ها در شهرهای مختلف اثرگذار نبود و در حقیقت دلها با این سفر زمینی از محل زندگی مادی  به سمت مناطق دفاع مقدس منتقل و این بار معنوی بر روح همه زائرین می نشیند و راهیان نور معبری می شود به سوی نور .

فرمانده سپاه کربلای مازندران با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری در مورد راهیان نور که فناوری استفاده از ثروت عظیم دفاع مقدس است، ابراز داشت: این سخن معظم له نشان می دهد که مسیری که  تا به امروز طی کردیم خوب بوده است و باید بیشتر از این روی این حرکت عظیم فرهنگی  سرمایه گذاری کنیم.

این مسئول با اشاره به جمله ای دیگر از رهبر انقلاب که فرموده بودند جنگ ما گنج تمام نشدنی است عنوان داشت: این گفته امام خامنه ای موید این امر است که این گنج  لزوم به استخراج دارد که ما حالا حالا ها کار داریم و هرکس بتواند وظایف خود را به خوبی انجام بدهد و نگاهش معنوی باشد نه تفریحی که غالبا هم مردم ما چنین نگاه معنوی دارند و با این نگاه به خوبی می توان از این گنج استخراج کرد که این نگاه وارد این سرزمین می شوند که یک توشه ای از شهدا بگیرند که همه توشه ی یک ساله خود را با سفربه این سرزمین دریافت می کنند.

سردار بابایی با عنوان این نکته که همه ساله شاهد این موضوع هستیم که مردم نسبت به امکانات و کشش مناطق زیارتی از این اردوها استقبال می کنند یادآور شد: با وجود وضعیت اقتصادی اقشار مردم و بالا رفتن هزینه های سفر راهیان نور باز هم شاهد حضور مردم هستیم ودر حال برنامه ریزی هستیم که غالب مخارج  سفر توسط خود زائرین پرداخت شود.

وی با بیان اینکه  با توجه به افزاهش هزینه ها  باز هم شاهد استقبال مردم هستیم  اشاره داشت: این به آن معنی است که کسانی که اهمیت موضوع را درک کردند تلاش شان این است که این اتفاق بیفتد و کم کم این سرزمین نزول ملائک توسط کاروان های به طور کامل و  به اصطلاح خودگردان و بدون حمایت دیگران توسط مردم اداره شود.

سردار بابایی در ادامه با تاکید بر لزوم معرفی و تبیین یادمان هفت تپه بیان داشت: یادمان هفت تپه هنوز به خوبی تبیین نشده است که اگر این اتفاق بیفتد به نظر می رسد سال های آینده یکی از نقاط اصلی یادمانی نه برای استان مازندران بلکه حداقل برای نیمی از استان های کشور شود.

فرمانده سپاه کربلا با اشاره به اهمیت هفت تپه در دوران جنگ بیان داشت: هفت تپه در بعضی از عملیات ها مقر پشتیبانی اصلی بوده که روزی 25 هزار نفر پشتیبانی می شدند و بخش عظیمی از جبهه را در بحث تغذیه رزمندگان پشتیبانی می کرد.

وی ادامه داد: بمباران های منطقه هفت تپه نشان دهنده این موضوع است که منطقه نقطه اثرگذاری بوده است که از استان های زیادی در این مقر شهید دادیم  لذا لازم است ابتدا  آنچه که در برای هفت تپه اتفاق افتاده را تبیین کنیم مشخص کنیم این جایگاه چه جایگاهی هست و به نظر می رسد هفت تپه ذخیره ای است که باید آشکار بشود و باعث مراجعه مردم از نقاط مختلف کشور بشود.

سرداربابایی با اشاره به برنامه ریزی برای تبیین و راه اندازی  یادمان اشاره کرد: مناطقی  مثل آشپزخانه که تعداد زیادی در آن مکان شهید شدند، گردان تخریب و بخش آماد و محل شهادت شهید شیرسوار و دیگر شهدا را در ابتدا طراحی خوبی انجام  و سپس روی زمین یادمانی ایجاد خواهیم کرد  و کارهای اداری و مجوز ها گام های آخرش را سپری می کند.

 این مسئول با اشاره به مجوز های لازم برای ساخت یادمان بیان داشت: اگر نبود معطلی های اداری که قاعدتا باید رعایت می شد مجوزهایی بابت در اختیار قرار گرفتن زمین طول کشید و بعدا اعلام کنیم کسانی که دارای تمکن مالی هستند در بحث برپایی یادمان  هفت تپه کمک کنند که با همکاری و مشارکت مردم و مسئولین طوری هفت تپه را آماده کنیم که وقتی کاروان ها می آیند بخشی از این حقایق  آشکار شود .

سردار بابایی در پایان با اشاره به لزوم تصمیم گیری های نهایی در مورد ساخت یادمان هفت تپه گفت: اجرای این برنامه ها  به صورت تعجیلی امکان نخواهد داشت و تصمیم بر این است که بعد از اینکه مشخص شد چه مقدار زمین از آن نقاط وسیع در اختیار ما قرار می گیرد تصمیم بگیریم که آیا صرفا منطقه یادمانی ایجاد کنیم و یا همراه با محل استراحت زائرین که در صورت اجرای اعتباری بالای یک میلیارد لازم دارد.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ جمعه 4 فروردین 1396  ] [ 8:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

«فتح المبین» کلید پیروزی در نوروز

منطقه عملیاتی فتح المبین از مناطق مهمی بود که توسط رژیم بعث تصرف شده بود؛ اهمیت این منطقه به دلیل این است که این منطقه مشرف به شهر شوش است و به راحتی این شهر را تیر باران می کردند.

کد خبر: ۲۳۲۸۲۵

تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۹ - 24March 2017

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، منطقه عملیاتی فتح المبین از مناطق مهمی بود که توسط رژیم بعث تصرف شد.

اهمیت این منطقه به دلیل این است که این منطقه مشرف به شهر شوش است و به راحتی این شهر را تیر باران می کردند ولی این منطقه در ساعت ۳۰دقیقه بامداد روز دوشنبه دوم فروردین ۱۳۶۱، با رمز «یازهرا (س) » توسط رزمندگانی چون شهید صیاد شیرازی، شهید محسن مزرایی و محسن رضایی و.... آزاد شد.

زمین عملیات فتح المبین، یک زمین هلالی شکل است. به این معنا که نوع پیشروی ارتش عراق در غرب کرخه، به گونه ای صورت گرفت که سرزمین اشغال شده، شکل هلالی به خود گرفته بود. بر اساس طرحی که به تصویب قرارگاه مشترک کربلا رسید، برای آزادسازی این منطقه وسیع، چهار قرارگاه در نظر گرفته شد:

قرارگاه قدس که در شمال منطقه وارد عمل می شد

قرارگاه نصر که در شمال شرق آغاز عملیات می کرد

قرارگاه فجر که عملیات در شرق منطقه را عهده دار بود

قرارگاه فتح که از جنوب به سمت شمال پیشروی می کرد

عملیات فتح المبین در ساعت ۳۰دقیقه بامداد روز دوشنبه دوم فروردین ۱۳۶۱، با رمز «یازهرا (س)»آغاز شد. در این عملیات بیش از۲۴۰۰کیلومتر مربع از سرزمین های غرب دزفول آزاد شد. در عملیات فتح المبین که طی چهار مرحله در شامگاه هشتم فروردین به موفقیت صد در صد رسید، پانزده هزار نفر از نیروهای های متجاوز عراقی به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.

یادمان شهدای فتح المبین در هشت کیلومتری شمال غربی شوش و در غرب رودخانه کرخه ساخته شده است.

انتخاب این زاویه از شهر شوش برای ساخت یادمان شهدای فتح المبین هم علت خاصی دارد زیرا یکی از عملیات های بزرگ در دوران دفاع مقدس، به جبهه شوش باز می گردد.

در ۱۹دی ۱۳۸۱،مردم شهر شوش، هشت شهید گمنام را تشییع کردند و در این یادمان به خاک سپردند. در کنار ان هم برخی شیارهای عملیاتی، به صورت بازسازی شده، قرار دارند که یاد آور نبرد حماسی رزمندگان در این منطقه است. یکی از اتفاق های به یاد ماندنی در این محل، حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در محل این یادمان است که به اسفند ۱۳۸۹بر می گردد.

وقتی به این خاطره از شهید صیاد می‌نگریم به جمله (ما نیروی دین داشتیم و آنان ابزار جنگی) اعتقاد راسخ پیدا می کنیم:

به جای این که ما عملیات را شروع کنیم، چند روز قبل از آغاز عملیات، دشمن شروع کرد. فشار عجیبی به نیروهای ما آورد.

معلوم بود که دارد حساب شده کار می کند و می خواهد ما را به موضع انفعالی بکشاند و ابتکار عمل را از ما بگیرد. بدبختانه، با طرحی که مصوبه همه ما بود، از چهار محوری که میخواستیم حمله کنیم، فقط دو محور باقی ماند. این دو محور هم به هیچ ترتیب با محاسبات و بر آورد های عملیاتی و معیار ها تخصصی نمی خورد.

آخرین برسی مشترک من و فرمانده سپاه، این بود که باید این مطلب را به حضرت امام منتقل کنیم که وضع ما نگران کننده است. ببینیم نظرشان چیست و در این شرایط چه باید کرد؟ چاره ای نداشتیم و گرفتار شده بودیم. چون هر دو نمی توانستیم برویم،با توافق هم، قرار شد آقای محسن رضایی بروند و برگردند. زمان هم تنگ بود. یک دفعه یکی از خلبانان گفت: «من خلبان اف پنچ هستم. ما مجاز نیستیم در کابین کمک خلبان یک نفر دیگر را سوار کنیم، باید حتما خلبان باشد. ولی من آمادگی دارم، هر کدام از شما که خواستید، سوار شوید. من شما را در مدت بیست دقیقه به تهران برسانم و برگردانم »

این پیشنهاد جالبی بود. هواپیمای اف پنج آموزشی آماده بود که دو نفر میتوانند با آن پرواز کنند. آقای رضایی رفت و در مدت دو تا سه ساعت کارمان انجام شد. جنع شدیم و پرسیدیم: «نتیجه چه شد؟ »

گفت: «رفتم خدمت حضرت امام و به ایشان گفتم وضعمان خیلی خراب است و واقعا مانده ایم که چه کار کنیم. مهمات کم داریم، دشمن به ما حمله کرده، نیروهایمان کم است، اصلا منطقه یک منطقه عجیب و غریب است.خواهش میکنیم که حد اقل استخاره کنید که حمله کنیم یا نه.» حضرت امام فرموده بودند: (من استخاره نمیکنم ولی خودتان بروید به طلب خیر قرآن را باز کنید و نگران نباشید. مشکلتان حل می شود. بروید اقدام کنید(

طبق دستور ایشان، قرآن را به طلب خیر باز کردیم. سوره فتح آمد. وقتی که موقع عملیات شد، آیات را خواندند و ما قوت قلب گرفتیم پس از آن فکر تخصصی را هم در خودمان کور کردیم. چاره ای نداشتیم. اگر میخواستیم به آن اکتفا کنیم،همه جواب ها منفی بود.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ جمعه 4 فروردین 1396  ] [ 8:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

رگبار گلوله در فجر کربلای پنج

به مادرش گفتند که پسرت محمد تقی در بیمارستان است بیا برویم ملاقات و با آرامش به آنها گفت: نه محمد تقی شهید شده است.
کد خبر: ۲۱۶۳۹۷
تاریخ انتشار: ۰۲ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۰ - 22March 2017
 

به گزارش دفاع پرس از همدان، محمدتقی اخوان در آبان ماه سال 1344 در همدان متولد شد و در دوران کودکی برجسته ‌تر از  سایر کودکان بود و استعدادهای عجیبی در وجودش نهفته بود.

 

دوران کودکی او با حکومت ستم‌شاهی همزمان بود در اجتماعات مذهبی شرکت می کرد. با مادرش به روضه و مسجد می ‌رفت. از شاگردان آخوند ملاعلی معصومی (روحانی مبارز معروف همدان) بود و مکبر مسجد آن روحانی بلند پایه نیز شد.

 

بعد از فوت آخوند ملاعلی معصومی دیگر حاضر به مکبری نشد. دوران دبستان را در مدرسه ابتدایی فردوسی سپری کرد و در سن دوازده سالگی پدرش را از دست داد. 

این نوجوان پر تلاش پس از فوت پدر، در کنار تحصیل در بازار مشغول به دست فروشی شد و زندگی را با قناعت تمام سپری کرد و ایام گرم تابستان را نیز با زبان روزه به کارگری می‌ گذراند.

 

محمد تقی به خاطر نمرات درخشانش وارد دبیرستان ابن سینا شد او با هوش سیاسی بالایی که داشت و به خاطر شایستگی برای شورای موسسان اتحادیه انجمن اسلامی همدان انتخاب شد و در این جایگاه در راه انقلاب فعالیت کرد در همان دوران دبیرستان بود که برادرش غلامرضا در سوسنگرد به شهادت رسید و با شهادت برادر عزم محمدتقی و خانواده ‌اش در ادامه راه انقلاب مستحکم‌تر شد.

 

در نماز بسیار خاشع بود به طوری که یکی از فرماندهانش می گفت «نماز شهید اخوان مرا به یاد نماز شهید دستغیب می انداخت» یکی از روزها وقتی برادرش از تهران می ‌آید او را در حال نماز خواندن می ‌بیند و مقداری آب سرد از یقه ‌اش می ‌ریزد. شهید اخوان بدون هیچ عکس ‌العملی نماز را ادامه می دهد و پس از اتمام نماز هیچ سخنی در این باره نمی‌ گوید.

محمدتقی بعد از گرفتن دیپلم و ورود به دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی شیمی ادامه تحصیل داد و در طی تحصیل بارها به جبهه اعزام شد، تا اینکه در سال سوم دانشگاه در عملیات کربلای پنج بر اثر برخورد ترکش و رگبار گلوله در سحرگاه دهم اسفندماه سال 1365 به فیض شهادت نائل آمد و به دوستان شهیدش پیوست.

 

محمدتقی اخوان پس از شهادت به خواب برادرش آمد و با نشان دادن برگه سفیدی گفت: «برادر اگر می ‌توانی نام مرا برای اعزام به جبهه بنویس و می توانی پرونده‌ ام را در باختران بیابی» البته برادرش تعجب می‌ کند که چرا باختران پس از تحقیقات، مشخص می ‌شود که محمد تقی یک بار هم بدون اطلاع خانواده ‌اش به جبهه اعزام شده است.

 

مادر شهید می‌ گفت: چند روز قبل از شهادت محمدتقی در خواب دیدم که انگشتر عقیقی که در انگشت داشتم از دستم افتاد. هرچه به دنبالش گشتم پیدا نکردم تا از خواب پریدم قبلا هم در خواب دیده بودم که تسبیحم پاره شده و دانه‌هایش افتاده که پس از چند روز خبر شهادت برادر بزرگتر محمد تقی را برایم آوردند. مدتی بعد گفتند که پسرت محمد تقی در بیمارستان است بیا برویم ملاقات و من با آرامش به آنها گفتم: نه محمد تقی شهید شده است.

 
 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 2 فروردین 1396  ] [ 7:16 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (2 فروردین)

2 فروردین 1396 خورشیدی برابر با 23 جمادی الثانی 1438 هجری و 22 مارس 2017 میلادی

کد خبر: ۲۳۱۸۵۵

تاریخ انتشار: ۰۲ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۰ - 22March 2017

روزشمار دفاع مقدس (2 فروردین)

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (2 فروردین)

• ضرب و شتم آیت الله «محمدتقی بافقی» در قم به فرمان رضاخان (1306 ه.ش)

• هجوم ماموران ستم شاهی پهلوی به مدرسه فیضیه در قم (1342 ه.ش)

• آغاز مذاكرات گروه سیاسی هیأت اعزامی از تهران به سرپرستی وزیر كشور با گروه‌های سیاسی درگیر در سنندج (1358 ه.ش)

• آغاز عملیات بزرگ فتح المبین، در منطقه دزفول (1361 ه.ش)

• شهادت شهید احمد بذر افشان ابرقویی (1361 ه.ش)

• عید نوروز

• روز جهانی شعر

• روز جهانی آب


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 2 فروردین 1396  ] [ 7:15 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

فرزندم می‌گفت:‌ «بابا! نمی‌دانید آقا مهدی زین الدین چه کسی بود؟»

«بابا! نمی‌دانید که آقا مهدی زین الدین چه کسی بود. ای کاش صد تا از ماها شهید می‌شدیم اما آقا مهدی زنده می‌ماند.»

کد خبر: ۲۳۱۶۹۳

تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۱:۲۳ - 21March 2017

می‌گفت: کاش صد نفر به جای شهید زین الدین شهید می‌شدگروه حماسه و جهاد دفاع پرس، در آستانه سی‌و‌یکمین سالگرد شهادت دانش آموز شهید «احمد هاشمی» به سراغ حاج «عزت‌الله هاشمی» رفتیم تا جویای احوالش و شنونده خاطرات در گلو مانده‌اش باشیم. گفتنی است حاج عزت از سال 73 زادگاهش خمین را ترک کرده و این روزها در شهرک زیبادشت بالا زندگی می‌کند. در ادامه ماحصل گفت‌وگو را می‌خوانید:

 

هروقت بزرگ‌تر شدی بیا

همین که شنید امام اعلام کرده «جوان‌ها باید جبهه را پر کنند» مثل خیلی از دانش‌آموزان دیگر، قید مدرسه را زد و بی‌خیال درس و مشق شد و به سراغ اعزام به جبهه رفت. وقت جبهه رفتنش نبود. سن و سالی که نداشت، 13 ساله؛ دانش‌‎آموز دوم راهنمایی بود، اما دوست نداشت حرف امام زمین بماند. شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و با هر کلکی بود برگه اعزام گرفت و به جبهه رفت. ابتدا به کردستان اعزام شد، بعد از جزیره مجنون سر درآورد. در عملیات خیبر کمک آرپی‌جی زن بود. برای بار چهارم به منطقه عملیاتی جنوب رفت و در عملیات والفجر 8 شرکت کرد. در حین عملیات (22بهمن 64) در نزدیکی‌های کارخانه نمک، تیر خورد و از پای افتاد. پیکر مطهرش به مدت سه ماه در منطقه ماند و عاقبت پس از بازپس‌گیری فاو به میهن بازگشت.

احمد نخستین فرزندم بود. 20 مهر سال 1349 در روستای خراوند به دنیا آمد. از همان دوره بچگی زرنگ و باهوش بود. شش سالش که تمام شد در مدرسه 14 خرداد (میدان مدرس) ثبت نامش کردم. درسش خوب بود. دوره ابتدایی را در مدرسه 14 خرداد خواند. به درس و مدرسه دل می‌داد. دوره راهنمایی را هم در مدرسه شهید مصطفی خمینی ثبت نام کرد. کلاس دوم راهنمایی بود که از مدرسه آمد خانه و گفت: «امام خمینی(ره) اعلام کرده جوان‌ها باید به جبهه بروند. اگر اجازه بدهید من هم می‌خواهم به جبهه بروم.» گفتم: «احمد جان؛ الان برای شما درس خواندن از همه چیز واجب‌تر است. فعلا درست را بخوان.» اما قبول نکرد و گفت: «امام گفته باید جوان‌ها بروند جبهه را پر کنند». احمد خیلی اصرار کرد اما اجازه ندادم.

روایت نحوه دریافت برگه اعزام 

سن و سالی که نداشت. به زور 13 سالش می‌شد. اما مگر دست بردار بود. خودش را به آب و آتش می‌زد که برگ اعزام بگیرد. بسیج خمین، اعزامش را قبول نکرده بودند. پنهانی برای اعزام به گلپایگان، اراک و اصفهان رفت. گفته بودند که 13 ساله‌ها را اعزام نمی‌کنیم. دست از پا درازتر به خانه بازگشت. بدون اینکه ما بدانیم شناسنامه‌اش را خیلی ناشیانه دستکاری کرده بود. سن‌اش را از 13 به 15 سال رسانده بود. سپس با کپی همان شناسنامه به بسیج خمین رفته و در نهایت برگ اعزام به جبهه را گرفت.

مسافر غرب

با برگه اعزام آمد خانه و گفت: «بابا این برگه را امضا کنید و اجازه بدهید به جبهه بروم.» دلم سوخت، برگه‌اش را امضا کردم. خیلی خوشحال شد و گفت: «بابا اجازه بدهید دستتان را ببوسم.» خیلی خوشحال بود. مادرش ساک احمد را آماده کرد و بالاخره راهی شد. با دوستانش رفتند اراک و از آنجا به سنندج اعزام شدند. سه ماه در سنندج بود. دوره آموزشی که تمام شد، به خمین برگشت. بعد از چند روز دوباره ساکش را بست. گفتم: «احمد یکم هم به فکر درس باش.» اما باز قبول نکرد. بی‌خبر از ما ساکش را گذاشته بود پشت بام تا یواشکی به جبهه برود. همسایه‌مان ساک احمد را روی پشت بام دیده بود. آمد به ما خبر داد. منتظر بودیم که احمد به خانه برگردد؛ اما بدون ساک رفته بود. ساک را برداشتم و به اراک رفتم. وقتی دیدمش گفتم: «پسرجان چرا خبر ندادی؟ چرا ساکت را جا گذاشتی؟» ساک را به دستش دادم و صورتش را بوسیدم و گفتم: «برو خدا به همراهت.» احمد خیلی خوشحال شد. خداحافظی کرد و به دوکوهه رفت.

کاش صد نفر به جای شهید زین الدین شهید می‌شد

از بس ریزه میزه بود، اجازه نداده بودند در عملیات بدر شرکت کند. به زور 14 سالش می‌شد. احمد هم از فرصت استفاده کرده و قاطی اصفهانی‌ها شده و بالاخره به خط مقدم رفته بود. در منطقه عملیاتی به خاطر خستگی زیاد، خوابش برده و جا مانده بود. طوری که دوستان احمد موقع برگشت، فکر کرده بودند احمد اسیر شده است. بعد از این جریان بود که برای تشییع جنازه شهید «مهدی زین الدین» به قم و بعد از مراسم هم خمین آمد. به خاطر شهادت زین الدین خیلی ناراحت بود. در خانه نوحه می‌خواند، گریه می‌کرد و می‌گفت: «بابا! نمی‌دانید که آقا مهدی زین الدین چه کسی بود. ای کاش صد تا از ماها شهید می‌شدیم اما آقا مهدی زنده می‌ماند.» این‌ها را می‌گفت و گریه می‌کرد. چند روزی پیش ما بود که دوباره به جبهه برگشت.

حرف‌های ناتمام

بعد از عملیات خیبر، از منطقه عملیاتی جزیره مجنون به خمین برگشت. مادرش گفت: «احمدجان این همه که به جبهه رفتی و برگشتی، اگر رفته بودی سربازی، الان دو سالت تمام شده بود. جبهه دیگر بس است به مدرسه برگرد.» احمد ناراحت شد و گفت: «نه، مامان! تا جنگ تمام نشود من در جبهه هستم مگر اینکه شهید شوم.» مادرش هم گفت: «توکل به خدا. برو خدا پشت و پناهت.» احمد دوباره خداحافظی کرد و برای بار چهارم رفت منطقه جنوب. بعد از چند روز از جبهه زنگ زده و به مادرش گفته بود: «وقت عملیات است. داریم برای عملیات آماده می‌شویم. به بابا و بچه‌ها سلام برسان و بگو که حلالم کنند. مامان! از طرف من از همه خداحافظی...» سکه‌هایش تمام شده و حرف احمد نا تمام مانده بود.

شناسایی پیکر شهید با انگشت پایش 

قبل از شروع عملیات والفجر 8 با چند نفر برای ساخت سنگر رفته بودند. احمد نزدیکی‌های فاو (حوالی کارخانه نمک) تیر خورده و جنازه‌اش به دست دشمن افتاده بود. جنازه‌اش سه ماه در آنجا مانده بود. نزدیکی‌های عید 64 خبر دادند احمد شهید شده اما جنازه‌اش در خاک عراق مانده است. به اندیمشک رفتم. من را به جزیره مجنون بردند. از دور جای جنازه احمد را نشانم دادند. به قدری گلوله باران بود که نمی‌شد جلوتر رفت. چاره‌ای جز انتظار نداشتیم. سوختیم و ساختیم. سه ماه بعد وقتی فاو را گرفتند، جنازه احمد را هم به عقب آوردند. پیکرش را از روی انگشت وسطی پایش شناختم. ما خانوادگی انگشت وسطی‌مان یک برآمدگی دارد. بالاخره بعد از آن همه چشم انتظاری احمد هم آمد. احمد و دو شهید دیگر را در گلزار شهدای خمین خاکسپاری کردیم.

فرازهایی از وصیت نامه شهید: هیچ توقعی نداشته باشید

شما را به تقوای الهی و پشتیبانی از انقلاب اسلامی توصیه می‌کنم. امام را مبادا تنها بگذارید. امیدوارم که شما امت حزب الله همیشه از امام پشتیبانی کرده باشید. هرگز سختی‌ها، ناراحتی‌ها و کمبودها ایمانتان را تضعیف نکند. پدر و مادرها شماها از کشته شدن جوان‌های خود گریه و ناله نکنید. برادران و خواهران؛ بی‌تفاوتی به این جمهوری اسلامی خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین و خون شهیدان است. کلیه برادران و خواهران که هرگونه ناراحتی از من دیده‌اید مرا ببخشید مخصوصا پدر و مادرم که نافرمانی از من دیده‌اند. چون آن‌ها حق بزرگی که بر گردن من دارند. در آخر از پدر و مادرم می‌خواهم که به عنوان یک خانواده شهید هیچ توقعی از جمهوری اسلامی نداشته باشید.

انتهای پیام/ 171


ادامه مطلب

[ سه شنبه 1 فروردین 1396  ] [ 7:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عکس دیده نشده از مادر شهید محمد مشایخی

شهید محمد مشایخی (رودباری)در سال 1333درجیرفت (روستای تم گاوان) به دنیا آمد و در دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.

کد خبر: ۲۳۲۸۰۴

تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۳:۳۰ - 21March 2017


ادامه مطلب

[ سه شنبه 1 فروردین 1396  ] [ 7:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

کنار چشم خدا

«کنار چشم خدا» نام کتابی است که به اهتمام اداره کل حفظ آثار ونشر ارزشهای دفاع مقدس گیلان و با کوشش فرامرز محمدی پور توسط نشر صریر به بازار ارائه شده است.
کد خبر: ۲۱۶۷۲۱
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰ - 21March 2017
 

به گزارش دفاع پرس از رشت، کتاب «کنار چشم خدا» به اهتمام  اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گیلان و به کوشش فرامرز محمدی پور توسط نشر صریر با با شمارگان 3000 نسخه با موضوع مجموعه شعر شاعران  دفاع مقدس گیلان به چاپ رسیده است.

این کتاب 160 صفحه ای مشتمل بر 73 قطعه شعر و قالب های کلاسیک و نو در چهار فصل، ذیل عناوین «حضور شرقی»، «یک آسمان ستاره»، «غریبانه»، «جشن باران» بخشی از تراوشات فکری و عاطفی شاعران جوان و پیشکسوت گیلانی را در قالب شعر دفاع مقدس پیش روی مخاطبین قرار می دهد.

نام شاعران مرحومی چون دکتر غلامرضا رحمدل، سید محمد عباسیه کهن، شیون فومنی، محمد شمس معطر و نیز شاعرانی چون استاد بهمن صالحی، غلامرضا مرادی، عبدالرضا رضایی‌نیا، مرتضی نوربخش، کریم رجب زاده، سیمین فرزاد، بتول رحیمی، سارا رهنما، مرتضی مصلح، آرش فرزام صفت، ماریا گیلزاد کهن و... در «کنار چشم خدا» همراه با اشعاری خواندنی، علاقمندان عرصه فرهنگ، ایثار و شهادت را به مهمانی سال‌های حماسه و مقاومت دعوت می کند.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 1 فروردین 1396  ] [ 7:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سه راهی استقامت

سپاه و مردم برای مقابله با تهاجم عراق، 6 گردان زبده و کار آزموده سپاه به همراه گردان‌هایی تشکیل شده از نیروهای مردمی و عشایر شهر ایلام، تحت فرماندهی لشکر امیرالمومنین (ع) سپاه پاسداران و تلاش جان بر کفان هوانیروز، در منطقه سه راه جندالله راه را بر دشمن سد کردند و پس از درگیری سخت بین دو طرف، ارتش عراق با قبول تلفات فراوان، شکست را پذیرفت و عقب نشینی کرد.

کد خبر: ۲۳۱۰۵۰

تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰ - 21March 2017

 

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ایلام، بعد از اتمام جنگ تحمیلی تعدادی از گروه های مردمی به صورت خودجوش به مناطق عملیاتی اعزام شدند تا بتوانند ضمن بازسازی و رسیدگی به مناطق، بازدیدی هم از خاطرات مربوط به رشادت های رزمندگان داشته باشند.

در سال 78 مقام معظم رهبری با سفر به مناطق عملیاتی شلمچه در میان زائران قرار گرفتند و با تاکید خود بر استفاده و بهره مندی از ظرفیت های این سفر معنوی گسترش آن را امری ضروری به منظور ترویج فرهنگ دفاع مقدس و همینطور حفظ و حراست از آرمان ها و دستاوردهای شهداء دانستند.

در تاریخ ۱۳۷۸/۱۲/۱۲ دستورالعملی مبنی بر تشکیل ستاد هماهنگی راهیان نور با مسئولیت و ریاست بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس از سوی ستاد کل نیروهای مسلح ابلاغ گردید که در این دستور العمل به ۲۱ محل جهت بازدید کاروان‌های راهیان نور اشاره شده است.

در سال ۱۳۸۴ و با ابلاغ فرمانده کل قوا، ستاد مرکزی راهیان نور در قالب اساسنامه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس مأموریت خود را از سر گرفت. به همین منظور ستاد مرکزی راهیان نور با هدف ساماندهی به وضعیت راهیان نور در سال ۱۳۸۳ ذیل ساختار بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس تعریف و در سال ۱۳۸۴ ستاد مرکزی راهیان نور تأسیس شد.

در حال حاضر نیز ایام تعطلات عید یکی از بهترین فرصت هایی است که می توان در مناطق عملیاتی حضور یافت و از نزدیک با رشادت های رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی آشنا شد.

هم اکنون در سه نقطه غرب، جنوب غربی و شمال غرب مناطق عملیاتی وجود دارد که هر کدام در قالب یادمان شهید همه ساله مورد بازدید تعداد زیادی از گردشگران قرار می گیرد

گردشگری جنگ را می توان آیینه ای برای انعکاس تاریخ پرافتخار جنگ و دفاع مقدس دانست که امروزه علاوه بر گردشگران داخلی توجه بسیاری از گردشگران خارجی را نیز جلب کرده است و همه ساله در ایام مختلف سال تعداد زیادی از آنها در قالب اردوهای مختلف از کشورهای گوناگون به ایران سفر می کنند و این مناطق را مورد بازدید خود قرار می دهند.

بر همین اساس به منظور آشنایی بیشتر مردم و گردشگران با یادمان های دفاع مقدس در این شماره به سراغ یادمان سه راه جندالله رفتیم.

سه راهی به نام «جندالله» 

 

حدود یک سال و‌نیم از پیروزی انقلاب اسلامی کشورمان گذشته بود که ارتش صدام به خاک میهن حمله کرد و آغازگر جنگ ناجوانمردانه‌ای شد که هشت سال به طول انجامید و در این دوران، خسارات سنگین انسانی و مادی فراوانی به دو کشور وارد شد. با شروع جنگ که پیام‌آور روزهای تلخ و سراسر رنج و درد است، آنچه که از دل رزم غیرتمندانه رزمندگان اسلام سر برآورده است و باعث افتخار ملت ما شده پایداری و مقاومت مردم ایران در برابر تجاوز دشمن است. آوازه‌ی این دفاع جانانه، نشان سربلندی است که تا ابد در تاریخ ملت عاشورایی ما خواهد درخشید.

 

یکی از مهم‌ترین عوامل ثبت و یادآوری حماسه‌ها و رشادت‌های رزمندگان و البته از زیباترین حرکات ارزشی که می‌شد بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی به آن پرداخت ساخت یادمان‌های دفاع مقدسی بود که به یاری و همت یادگاران دوران طلایی دفاع مقدس این امر به خوبی انجام شد. مرزهای ایران اسلامی و مناطق حساس عملیاتی رزم‌ها، دلاوری‌ها، فداکاری‌های روزهای جنگ رزمندگان را کم به خود ندیده‌اند و این مکان‌های مقدس و متبرک به قدوم فرزندان خمینی(ره) امروز از دلنشین‌ترین، نورانی‌ترین و پر استقبال‌ترین عبادتگاه‌های عاشقانی است که هر ساله به خصوص در ایام نوروز رهسپار دیار عشق و جنون می‌شوند.

یادمان سه راه جندالله 

استان ایلام از جمله مناطق مهم و عملیاتی بود که به دلیل دارا بودن 420 کیلومتر مرز مشترک با کشور عراق در روزهای جنگ مورد هجمه سنگین رژیم بعث قرار گرفت و از این حیث یادمان هایی همچون قرارگاه لشکر امیرالمومنین (ع)، دشت عباس، چنگوله، سه راهی جندالله، دهلران، مهران و ... همچون مدال افتخار بر سینه خود دارد و تا تاریخ زنده است بر این افتخار خواهد بالید.

یادمان سه راه جندالله 

سه راهی جندالله از جمله یادمان‌های دوران جنگ است که گواه بر رزمیدن غیورمردان کشورمان است که در 30 کیلومتری جنوب غربی شهر ایلام واقع شده و محل اتصال جاده‌های سرنی، صالح‌آباد و مهران است. وقتی که جیره‌خواران استعمار، رژیم بعثی به ایران حمله کرد، تا سه راهی جندالله پیش آمد. همزمان با خطر قریب الوقوع سقوط ایلام و انتشار پیام دعوت امام خمینی از سپاه و مردم برای مقابله با تهاجم عراق، 6 گردان زبده و کار آزموده سپاه به همراه گردان‌هایی تشکیل شده از نیروهای مردمی و عشایر شهر ایلام، تحت فرماندهی لشکر امیرالمومنین (ع) سپاه پاسداران و تلاش جان بر کفان هوانیروز، در این منطقه راه را بر دشمن سد کردند و پس از درگیری سخت بین دو طرف، ارتش عراق با قبول تلفات فراوان، شکست را پذیرفت و عقب نشینی کرد.

در این نقطه در غرب جاده یادمانی به نام یادمان مقاومت مردمی ایلام بنا شده است که یادآور جانفشانی‌ها و دفاع جانانه مردم ایلام است، در داخل این یادمان تعدادی تانک و ادوات جنگی نیز جهت نمایش قرار دارد.

یادمان سه راه جندالله

 

گزارش از علیرضا آخوندی 

 

انتهای پیام/ 151


ادامه مطلب

[ سه شنبه 1 فروردین 1396  ] [ 7:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 30 ] [ 31 ] [ 32 ] [ 33 ] [ 34 ] [ 35 ] [ 36 ] [ 37 ] [ 38 ] [ 39 ] [ > ]