روزشمار دفاع مقدس (1 فروردین)
1 فروردین 1396 خورشیدی برابر با 22 جمادی الثانی 1438 هجری و 21 مارس 2017 میلادی
کد خبر: ۲۳۱۸۵۳
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۷ - 21March 2017
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (1 فروردین)
• تنظیم ماههای هجری براساس تاریخ خورشیدی در ایران (1314 ه.ش)
• تاسیس مدرسه علمیه حقانی (1339 ه.ش)
• عملیات قوچ سلطان (1358 ه.ش)
• شهادت شهید هادی شاهحسینی (1361 ه.ش)
• شهادت شهید علیرضا کریمی (1365 ه.ش)
• شهادت خلبان شهید حسین خلعتبری (1364 ه.ش)
• محکومیت کاربرد سلاحهای شیمیایی توسط عراق در شورای امنیت سازمان ملل (1365 ه.ش)
• رحلت همسر گرامی امام خمینی (ره) (1388 ه.ش)
ادامه مطلب
[ سه شنبه 1 فروردین 1396 ] [ 7:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
تصویری زیبا از عید دیدنی مادر شهید جواهری از پسر شهیدش انتشار یافت. کد خبر: ۲۳۲۸۲۸ تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۴ - 21March 2017
[ سه شنبه 1 فروردین 1396 ] [ 7:46 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
هنگامی که رگبارهای دشمن بر سر رزمندگان می ريخت و دلهره ايجاد می کرد او را متبسم می ديدی که می گفت اين ها تلاش مذبوحانه است و ما پيروزيم و با سخنان خود مايه دلگرمی براي رزمندگان بود. کد خبر: ۲۳۱۷۳۹ تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۰ - 21March 2017 به گزارش دفاع پرس از شیراز، شهيد محمود عاليشوندی در سال 13355 در خانواده ای مذهبی در فراشبند فارس ديده به جهان گشود. دبستان را تا کلاس ششم ابتدائی در مدرسه شوريده فراشبند پشت سر گذاشت و از شاگردان برجسته مدرسه بود، ضمن اين که در دروس خود جديت داشت و از اخلاق و رفتار شايسته ای برخوردار بود. دوره دبيرستان را تا کلاس نهم در فراشبند طي کرد. در اين زمان او يک جوان نيرومند شده بود که از لحاظ بدني بسيار ورزيده و ورزشکار بود که با تهذيب نفس شخصیتی عالمانه پيدا کرده بود و با داشتن نيروي فوق العاده جسمي بسيار متواضع بود و اين يکي از صفات بسيار برجسته او به حساب می آمد. وی دوم دبيرستان تا اخذ ديپلم را در شهرستان کازرون و فيروزآباد گذرانيد و در رشته طبيعي ( علوم تجربي ) ديپلم گرفت که همين دوران مصادف بود با پيروزي انقلاب اسلامي، که الحق او پشتيبان انقلاب در اين منطقه بود. محمود از اولین کسانی بود که دسته های راهپيمائي را در فراشبند به راه انداخت و خود مردانه در جلو صف تظاهر کنندگان در مقابل مزدوران رژيم سينه سپر مي کرد و تظاهرات را سر و سامان مي داد. با برادران روحاني که جهت ارشاد به اين منطقه آمده بودند همکاري می کرد تا اين که انقلاب اسلامي پيروز شد و او که سراسر وجودش را وقف اسلام کرده بود با اشتياق به دنبال خدمت به انقلاب بود. در سال 1358 از طرف مردم براي جهاد سازندگي انتخاب شد و جزء اولين مؤسسين جهاد سازندگي فراشبند بود. وی از کميته فرهنگي جهاد شروع کرد و تمام اوقات خود را صرف تبليغ نمود. او مردانه ايستاد و دفاع از حق نمود. بعد از کميته ي فرهنگي جهاد به مرکز هماهنگي شوراهاي اسلامي منتقل شد و بيشتر با روستائيان محروم در تماس بود. در روستاها اقدام به تشکيل شوراهاي اسلامي نمود و تمام روستاهاي فراشبند هنوز خاطره هاي اين جوانمرد را به ياد دارند که چگونه با قامتي رشيد و چهره اي روحاني مي ايستاد و با لحني ملايم و لطيف با روستائيان صحبت مي کرد و به آن ها نويد پيروزي مي داد. هنگامي که رگبارهاي دشمن بر سر رزمندگان مي ريخت و دلهره ايجاد مي کرد او را متبسم مي ديدي که مي گفت اين ها تلاش مذبوحانه است و ما پيروزيم و با سخنان خود مايه ي دلگرمي براي رزمندگان بود. هفته ي اول جنگ از طريق جهاد به اهواز اعزام شد در همان روزها که دشمن تا نزديکي هاي اهواز پيش آمده بود. بلي جنگي که شروع شد او ديگر مي بايست تمام کوشش خود را معطوف جبهه کند . در آن روزها که آبادان در محاصره بود ، با همرزمان شهيدش حيدر کشاورز و محمود احمدي از راه دريا خود را به آبادان رساندند و در ايجاد اولين جاده ي خشکي زحمت ها کشيدند و اجرش را از خدا خواست . حدوداً پانزده بار به جبهه رفت و در عمليات هاي متعدد شرکت نمود که در بيشتر عمليات ها فرماندهي را به عهده داشت در حمله ي طريق القدس - فتح المبين - بيت المقدس - محرم - والفجر يک و چندين حمله ي ديگر شرکت داشت او کوه هاي سر به فلک کشيده ي غرب را دوست مي داشت و همچنين دشت هاي تفديده ي جنوب را به ياد خدا و براي خدا زير پا نهاد و مي گفت اين ننگ است براي آن ها که توانائي حضور در جبهه ها را دارند با اين وضع که کشور در خطر است در خانه بمانند بايد رفت و اين سلاله ي پاک رسول خدا را ياري کرد اين ها را که مي گفت چون خود بدان عمل مي کرد . صدق و راستي از گفتارش پيدا بود و در شنونده اثر مي گذاشت و سرانجام محمود عزيز در غروب سوم اسفند ماه 1362 در حالي که با دوستان شب قبل حنا بسته بودند و شادي حضور در عمليات خيبر وجودشان را پر کرده بود و او با قامتي بلند و استوار همراه با شهيد حيدر کشاورز ديگر رزمندگان را در مورد چگونگي مقابله با دشمن راهنمائي مي کردند او با يازده نفر از همسنگرانش که در آن ميان برادرش فضل الله و پسر عمويش تيمور و غلامرضا عاليشوندي و برادرزاده اش ياسين بودند . در غروبي سرخ عاشقانه و خندان لب پر گشودند و به معبود رسيدند او سر و دست و پا را در راه معبود همچون حمزه سيدالشهداء سينه اش دريده گشت و به آرزويش رسيد. انتهای پیام/
[ سه شنبه 1 فروردین 1396 ] [ 7:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
امام حسین(ع) از من خواست به جبهه برگردم وقتی خبر شهادتش را به او دادیم، لبخند ملیحی بر لبش نشست و با آرامش کامل گفت «همین الان آقا و مولایم حضرت امام حسین (ع) اینجا بود، از من خواست به جبهه برگردم که به من نیاز دارند». بعد از گفتن این جمله، التماس میکرد که به جبهه برگردد. کد خبر: ۲۳۰۵۱۵ تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۰ - 21March 2017 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، سال 1362، از طرف اداره آموزش و پرورش شهرستان نکا به صورت داوطلبانه به منطقه کردستان اعزام و در شهرستان سقز مستقر و مشغول به خدمت شدم. از میان انبوهی از شیرینترین خاطرات آن سالها یکی هر لحظه برایم زنده و تکرار میشود و مرا به روزهای دوست داشتنی جبهه میبرد. هرگاه که عملیاتی در منطقه شروع میشد، ما را برای رسیدگی به مجروحان، به بیمارستانها میبردند. بعد از عملیات والفجر4 مجروحان زیادی را به بیمارستانها انتقال داده بودند. در بین مجروحان، رزمندهای را بر اثر جراحت زیاد از حنجره تا شکم، ساعت شش صبح به اتاق عمل انتقال داده بودند. بعد از عمل جراحی، در اتاق مراقبتهای ویژه از او مراقبت میکردیم. ساعت چهار و نیم بعد از ظهر شد، هیچ علائم حیاتی از این مجروح نداشتیم. از نظر پزشکان، این رزمنده به شهادت رسیده بود. مقدمات انتقال به سردخانه را فراهم کردیم. وقتی برانکارد آماده شد، متوجه بوی خوشی شدیم که در فضای بیمارستان پیچید. بوی خوش و دلانگیزی که در تمام عمر شبیه آن را استشمام نکرده بودم. دوستان و همکاران من هم آن را احساس کردند. همگی از یکدیگر میپرسیدند این چه بویی است؟ از کجا آمده است...؟ در حالی که هیچ کس جوابی برای آن نداشت. مشغول بازکردن دست و پای آن رزمنده بودیم. همین که دست و پایش باز شد، دیدم از جای خودش پرید و در حالت نیمخیز با صدای بلند فریاد میزند: «آزادم کنید... بگذارید بروم...». همه با شگفتی خاصی به او نگاه کردند و متعجب بودند. «این همان رزمنده است که شهید شده بود؟! چه اتفاقی افتاد؟!» آن رزمنده مدام فریاد میزد: «آزادم کنید.» وقتی خبر شهادتش را به او دادیم، لبخند ملیحی بر لبش نشست و با آرامش کامل گفت: «همین الان آقا و مولایم حضرت امام حسین(ع) اینجا بود، از من خواست به جبهه برگردم که به من نیاز دارند». بعد از گفتن این جمله، التماس میکرد که به جبهه برگردد. اشک شوق در چشمان حلقه زد و موی بر بدن سیخ شد. به حال خود حسرت خوردیم و میخوریم. بر گرفته از کتاب «سبک بالان قله ایثار» به قلم «حدیثه صالحی» انتهای پیام/
[ سه شنبه 1 فروردین 1396 ] [ 7:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
در حالیکه صدای گریه بچه، همچنان به گوشم میرسید ، ضمن تلاش و کلنجار رفتن با قفل، ناخودآگاه ذکر یا فاطمه الزهرا (س) را به زبان آوردم. کد خبر: ۲۳۲۷۷۸ تاریخ انتشار: ۳۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸ - 20March 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، آتشنشانان با «عزمی راسخ» و « شجاعتی مثالزدنی» همیشه گوش به زنگ و آماده جانفشانی هستند، آنها در هر برهه از تاریخ دِین خود را ادا کردهاند، از دوران جانفشانی در هشت سال دفاع مقدس تا اکنون که غیرتمندانه برای تداوم زندگیها، همچنان به دل آتش میزنند و میسوزند و «در راه خدا متاع جان را بیچند و چون عرضه میکنند». بازخوانی خاطراتی از خودگذشتگیها و جانفشانیهای این غیور مردان خاموش خالی از لطف نیست. روایتی از لحظات سخت مأموریت و عملیاتهای نفسگیر را از زبان آتشنشانان میخوانید: در پی تماس با 125، از طریق ستاد فرماندهی سازمان آتشنشانی متوجه شدیم، دختر بچه سه سالهای حدود سه ساعت در طبقه پنجم برجی محبوس شده است، به اتفاق فرمانده ایستگاه 49 آتشنشانی واقع در خیابان ملاصدرا به محل حادثه رفتیم، با توجه به نوع در ورودی آپارتمان و نوع قفل عملاً هیچ راهی برای ورود به آپارتمان وجود نداشت. بنابر دستور فرمانده عملیات درخواست دستگاه برش و نردبان شد، در مدتی که منتظر بودیم وسائل درخواستی به ما برسد، با توجه به گریه شدید بچه و بیتابی مادر و پدر، من با کلیدی که همراهم بود به سراغ در رفتم، در حالیکه صدای گریه بچه، همچنان به گوشم میرسید ، ضمن تلاش و کلنجار رفتن با قفل، ناخودآگاه ذکر یا فاطمه الزهرا (س) را به زبان آوردم، ناگهان قفل باز شد و همه مات و مبهوت به در نگاه میکردند، خودم هم از این اتفاق شوکه شده بودم. بعد از ورود به منزل و آرامش دادن به دختر بچه ، مجدداً در را بستیم ، این بار هر چه امتحان کردیم قفل باز نشد، این اتفاق نشان داد که ائمه و معصومین (س) به کار ما نظر دارند و ما را یاری میکنند. منبع : تسنیم
[ دوشنبه 30 اسفند 1395 ] [ 2:16 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
30 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 21 جمادی الثانی 1438 هجری و 20 مارس 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۸۴۰۹ تاریخ انتشار: ۳۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۰ - 20March 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (30 اسفند) • سالروز شهادت عالم مجاهد آیت الله «میرزا عبدالکریم امام جمعه تبریزی» (12966 ش) • عملیات امام مهدی (عج) در منطقه قصر شیرین توسط سربازان دلیر ارتش (13666 ه.ش) • رحلت فقیه جلیل آیت الله «حسین امامی کاشانی» عالم بزرگ کاشان (13800 ه.ش) • عید نوروز و آغاز سال هجری شمسی
[ دوشنبه 30 اسفند 1395 ] [ 2:15 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
همسر شهید پژگاله گفت:درعملیات های مختلف حضور داشت و زمانی که شهید شد تازه فهمیدم که فرمانده بوده است ازجبهه برایم هیچ مطلبی نمی گفت. کد خبر: ۲۳۰۵۴۶ تاریخ انتشار: ۳۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۰ - 20March 2017 طاهره دهقانی همسر شهید محمد پژگاله در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس در خورزستان، با اشاره به خصوصیات همسر شهیدش اظهار داشت: موازین شرعی و مسائل اخلاقی را رعایت می کرد. نسبت به رعایت حجاب و مسایل اخلاقی خیلی حساس بود و زمانی که می دید افرادی این موارد را رعایت نمی کنند بسیار ناراحت می شد. اگر فردی غیبت می کرد سریع به آن فرد تذکر می داد و از این کار وی را برحذر می داشت. بسیار خوش رفتار بود به همه احترام می گذاشت و اخلاق و رفتار انسانی اش زبانزد عام و خاص بود. وی افزود: دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. دوره دبیرستان را در رشته بازرگانی درس خواند و در سال 1359 دیپلم گرفت. در دوران انقلاب در فعالیت های قبل از انقلاب حضوری فعال داشت و بعداز پیروزی انقلاب اسلامی عضو سپاه شد. بعد از گذراندن دوره آموزشی کوتاه مدت عضو بسیج شد و در دوران جنگ دورهای تکمیلی سلاح های نظامی را آموخت. بعد از گذراندن این دوره پاسدار رسمی سپاه انتخاب شد. دهقان بیان کرد: همسرم در دوران جنگ خیلی کم و محدود به مرخصی می آمد ولی به نیروهایش به راحتی مرخصی می داد. یادم می آید 45 روز که جبهه بود 15 روز مرخصی داشت ولی بیشتر مواقع سه ماه که جبهه بود بعد به مرخصی می آمد و کمتراز 15روز می ماند و می رفت. همسر شهید پژگاله یادآورشد: من زمانی که محمد شهید شده بود فهمیدم فرمانده بوده است و هیچ حرفی در مورد جبهه و کارهای جنگ در خانه نمی زد. تقریبا 2 سال و 8 ماه زندگی مشترک با محمد داشتیم ولی شاید یکسال هم در خانه نبود. همیشه جبهه بود ولی به همین مدت که کنارش زندگی کردم خدا را شکر می کنم. وی ادامه داد: محمد همیشه به من می گفت دعا کن شهید شوم، من هم می گفتم دعا می کنم همه سربازان اسلام سالم و صحیح بروند و برگردند ولی محمد از من پیش خدا مقربتر بود و دعایش مستجاب شد و به هدفش رسید و ان شاءالله آن دنیا شفاعتم کند. در این دنیا به این نکته رسیدم که واقعا شهدا زنده اند و عنایت ویژه ای نسبت به خانوادهایشان دارند«ولاتحسبن الذین قتلوابل احیاءعندربهم یزرقون » واقعیت عینی است که با تمام وجودم درک کرده ام. شهدا زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند، جسم آنها وجود ندارد والا بیش از گذشته به خانوادهایشان نظر دارند. همسر شهید یادآور شد: فرمانده ای که احوال نیروهایش را می پرسید زودتر از آنها سلام و احوال پرسی می کرد و نیروهایش را شرمنده می کرد. انسانی خود ساخته و ارزشی که اهل مطالعه بود و از رفتار و عملش می توان به این نکته رسید که مباحث اعتقادی و ارزشی برایش مهم و ارزشمند است. همسر شهید ادامه داد: سرکشی به خانواده شهدا و رسیدگی به یتیمان همیشه در دستور کار داشت و به امام خمینی (ره) علاقهمند بود و می گفت هر چه داریم از ایشان داریم. همیشه با وضوبود. بسیار به مسائل اخلاقی و ارزشی بها می داد و آرزویش ساخت مسجد بود. وی در مورد حضور همسرش در جنگ یادآور شد: در مرداد سال 65 با جمعی از بچههای سپاه مأموریت یافت برای خرید اسلحه به چین برود. فرماندهان نظامی چین که هوش و ذکاوت محمد و همکارانش را دیدند، پرسیدند شما با اینکه جوانید تجربه زیادی دارید چند سال در جبهه هستید؟ محمد گفت: 6 سال. پرسیده بودند این همه سال در جنگ بودید، دیوانه نشدید؟ محمد جواب داده بود ما مسلمان هستیم، قدرت ایمان و اعتقاد به معاد است که این صبر را به ما داده است. همسر شهید خاطر نشان کرد: از آغاز جنگ در همه عملیات های دوران دفاع مقدس در جبهه حضوری فعال داشت. از بنیانگذران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آبادان بود و در عملیات کربلای5 با تمام توان جنگید. در مدت یک سال و نیم در غرب،کردستان و ارومیه مسئولیت قرارگاه حمزه سید الشهداء(ع) واحد طرح و عملیات را برعهده داشت و در زمان شهادت در ستاد مرکزی قرار گاه خاتم الانبیاء(ص) فعالیت می کرد. چند مرتبه نیز در جبهه زخمی شده بود. محمد 14 اسفند سال 65 در عملیات کربلای پنج در شرق دجله به شهادت و هدفش رسید. شهید محمد پژگاله در بخشی از وصیت نامه اش آورده است: «ما نسل خدایی هستیم،رنج ها و ناراحتی های این نسل زیاد است ولی در عوض نسل های آینده نتیجه این زحمات را می بینند و اگر ما الان سهل انگاری کنیم، نسل های آینده مارا لعنت می کنند». آیا ثمره خون شهدا و ایثار و فداکاریشان را امروز در جامعه نمی بینیم،آرامش و امنیت و اقتدار جامعه امروز نتیجه همین رنج ها و ناراحتی هایی بود که شهدایی همچون سردار پژگاله ها تحمل کردندتادر حال حاضر بتوانیم مستقل و آزاد و بدون دغدغه ها و مشکلات دوران جنگ زندگی کنیم. انتهای پیام/191
[ دوشنبه 30 اسفند 1395 ] [ 2:15 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
29 اسفند 1395 خورشیدی برابر با 20 جمادی الثانی 1438 هجری و 19 مارس 2017 میلادی کد خبر: ۲۲۸۴۰۷ تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۰ - 19March 2017 رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (29 اسفند) • تصویب ملی شدن صنعت نفت ایران (1329 ه.ش) • افتتاح رسمی «سازمان تلویزیون ملی ایران» (1345 ه.ش) • شهادت شهید علی اصغر جعفریان اول فخرآباد (1360 ه.ش) • انهدام مقرهای ضدانقلاب در منطقه باشماق مریوان توسط هوانیروز ارتش (1360 ه.ش) • شهادت شهید محسن الشریف (1362 ه.ش) • شهادت سردار شهید میرهاشم مالجو (1371 ه.ش) • رحلت فقیه عارف و مجتهد برجسته آیت الله «احمد حجتی» (1376 ه.ش) رویدادهای مهم این روز در تقویم قمری (20 جمادی الثانی) • ولادت حضرت فاطمه (س) و روز زن • تولد حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران
[ یک شنبه 29 اسفند 1395 ] [ 6:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
از رودخانه شور هیزم جمع می کردی به کوله ات می بستی و با پای برهنه در کوچه ها می چرخیدی و می فروختی که قوتی برای ما تهیه کنی. کد خبر: ۲۳۲۱۱۹ تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۰ - 19March 2017 به گزارش دفاع پرس از کرمان، به پاس قدردانی از مقام مادر، نامه شهید محمد مشایخی به مادرش را مرور می کنیم. مادر مهربان، فدای شیرت و فدای دست های شکافته ات. مادر فراموشم نمی شود که چقدر گرسنگی خوردی و ستم کشیدی و بیاد خدا بودی و از رودخانه شور هیزم جمع می کردی (با اینکه حامله بودی)، هیزم ها را به کوله ات می بستی و به تم گاوان می آوردی و از ده به شهر می بردی، با پای برهنه در کوچه ها می چرخیدی و می فروختی که قوتی برای ما تهیه کنی. مادر، محمد به قربان آن پاهای برهنه ات که زمین داغ آنها را می سوخت تا از عذاب آخرت در امان باشیم، مادر محبت هایت را تا دم مرگ بیاد دارم و از خدا می خواهم که تو را در دنیا عزت و در آخرت نعمت فراوان عطا فرماید. کتاب «بالاتر از آسمان» به خاطرات سردار شهید محمد مشایخی می پردازد. شهید محمد مشایخی (رودباری)در سال 1333درجیرفت (روستای تم گاوان) به دنیا آمد و در دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. انتهای پیام/
[ یک شنبه 29 اسفند 1395 ] [ 6:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از ایلام، سرهنگ پاسدار محمد رضا شرفبیانی در یادداشتی به جلوه های خاص حضور زنان در دفاع مقدس پرداخته است. وی در یادداشت خود آورده: زنان در طول 8 سال دفاع مقدس نقش تاثير گذاری در حمايتهای مختلف عرصه های جنگ داشتند و مردان سلحشور ايرانی به مدد پشتيبانی زنان، توانستند بزرگترين قلههای نبرد حق عليه باطل را فتح كنند. از مشارکت سیاسی اجتماعی زنان معاصر ایران و حضور آنان در عرصههای مختلف علمي، فرهنگی، هنری، پژوهشي، ورزشي زیاد سخن گفته میشود اما کمتر، مصداق روشني از اين همه همراهي ارائه ميشود. حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه دفاع مقدس نیز از این قاعده مستثني نیست، زنانی که در حادثه گریبایدوف، جنبش تنباکو، نهضت مشروطه، کشف حجاب، قیام۳۰ تیر۱۳۳۱ و... مشارکت داشتهاند، زنان مسلمانی بودهاند که گوش به فرمان مراجع تقلید و به منظور انجام تکلیف شرعی و الهی پا به میدان مبارزه گذاشتند. علت حضور زنان را ميتوان در خودباوري آنها جستجو کرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زنان هنوز نیاسوده و خستگی یک مبارزه طولانی علیه رژیم پهلوی را از تن بیرون نکرده بودند که بار دیگر بر خود تکلیف دیدند برای دفاع از انقلاب، به ایفای نقشهای تازهتر و مو ثرتری در عرصه جامعه بپردازند. صحنههای رزم زنان، تا پایان دفاع مقدس ادامه یافت و تاثیر عمیقی بر روحیه رزمندگان داشت. به علاوه، زنان نقشهای اطلاعات رزمی فراوانی را انجام دادند. از این رو، دفاع مقدس، نمونههای بی شمار و در عین حال، کم نظیری از پشتیبانیهای معنوی زنان ایرانی را به ثبت رسانده است. در جایی دیگر به مجروحان و جانبازان جنگ بپردازند. آنها بدون هیچ چشمداشتی تنها به نیت کسب رضایت الهی و اطاعت از مقام ولایت، به جبههها رفتند و چه بسا خود مجروح و جانباز شدند و گاه به خیل شهدای انقلاب پیوستند. اگر زنان داوطلب به مدد و مساعدت جبهه و جنگ نمیآمدند، آمار شهدای جنگ فزونی مییافت و اگر مجروحان به موقع مداوا نمیشدند، درمان بعدی آنها، هزینه سنگینی را بر بیتالمال تحمیل میکرد. خانوادهها و رزمندهها با مشاهده توجه به امداد و درمان مجروحان جنگی، اشتیاق بیشتری برای ادامه حضور داوطلبانه در جبهه احساس مینمودند. هماینک نیز بیان نمونهها و جلوههای زیبای ایثارگری زنان پرستار، بهیار و امدادگر، موجی از عشق و شوق برای خدمت به مردم پدید میآورد. جنگ تحمیلی، پس از انقلاب اسلامی، عرصه کارزار دیگری برای زنان آفرید. آنها از نخستین روزهای جنگ، همپای رزمندگان به ستیز با دشمن پرداختند. گاه تن به تن جنگیدند و گاه با پرداختن به امور جنگی، حضور مستقیم خود را در دفاع مقدس، حفظ کردند. به تدریج و با طولانی شدن آن، جنگ به دیگر نقشهای خدماتی زنان، نیاز پیدا کرد. از این رو، زنان به پشتیبانی از جبهه در پشت جبهه روی آوردند. به شهرها و خطوط جنگی رفتند تا به امداد و درمان جنگجویان بپردازند. در جبهه و پشت آن، به طرق مختلف و اعجاب انگیز در تقویت روحیه رزمندهها کوشیدند. البته همه خدمات جنگی را در آنچه بر شمردیم، نمی توان خلاصه کرد، بلکه باید کار زنانی را که برای رزمندگان شعر، داستان، حماسه نوشتند. موسیقی، فیلم و تئاتر ساختند. عکس، خبر و گزارش تهیه کردند. شهید، جانباز و اسیر شدند را نیز به حساب آورد،اینها تنها بخشی از خدمات آنان به جنگ است. آنچه زنان را واداشت که در بدترین شرایط با اقل امکانات در جنگی نابرابر به یاری جنگجویان یا مدافعان کشور بپردازند، ایمان به جزای خیر در نزد خداوند و اعتقاد به درستی راه امام بود. در غیر این صورت، بعید بود پس از آنکه با ایثار جان، مال و اولاد خود، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند، بار دیگر برای پاسداشت آن مجبور باشند آنچه از مال و جان و اولاد برایشان باقی مانده، فدای حفظ انقلاب نمایند. بی شک از مهمترین علل پیروزی جنگ، حضور خالصانه همین زنان در عرصه دفاع بود، حتی فراتر از این می توان گفت که؛ «ملتی که بانوانش در صف مقدم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست، آسیب نخواهد دید.» سخن قرآن و انقلاب اسلامی برآمده از آن در زمینه حضور سیاسی، اجتماعی و دفاعی زنان این است که؛ حضور سیاسی، اجتماعی و دفاعی بی اشکال است مشروط به اینکه پوشش اسلامی حفظ شود، حقوق همسران رعایت گردد. با گذشت دفاع مقدس، بخش زیادی از زنان ایرانی، همچنان با رعایت ارزشها و حدود اسلامی در صحنه حاضرند، ولی دور شدن از سالهای دفاع مقدس، فاصله نسل جدید ازفضای دوران انقلا ب و جنگ تحمیلی، تهاجم یا شبیخون فرهنگی و... اندکی حضور پرشور و با پوشش اسلامی زنان را تحت الشعاع قرار داده، البته یک راه برای جبران و رفع معایب و نواقصی که بروز کرده، حضور فعالتر توده زنان مسلمان در صحنه است، ولی برای انقلاب اسلامی، صرف حضور زنان کافی نیست، بلکه حضور زن بدون پوشش اسلامی دیگر به پاسداری از انقلاب اسلامی نمی انجامد. در عمل و بیش از گذشته نیز باید نشان داد که حجاب ، مانعی برای حضور سیاسی، اجتماعی و دفاعی نیست، به علاوه، باید از مزایایی که حجاب در پاسداشت ارکان خانواده، تربیت اجتماعی و... دارد، بیشتر سخن گفت. ضرورت حضور سیاسی، اجتماعی و دفاعی زنان مسلمان، زمانی مهم جلوه می کند که بقای انقلاب اسلامی به جز حمایت مردان و زنان این مرز و بوم میسر نیست، به ویژه اینکه زنان چون در پیروزی انقلاب اسلامی نقش پررنگ و در دفاع مقدس نقش اساسی داشته اند، در حفظ ارزشهای اسلام و انقلاب هم باید همان نقش را همچنان حفظ کنند. انتهای پیام/
عکس/ عید دیدنی مادر شهید از پسر شهیدش
ادامه مطلب
رگبارهای دشمن و لبخند پیروزمندانه شهید
ادامه مطلب
ادامه مطلب
وقتی ذکر یا زهرا (س) حلال یک مشکل شد
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (30 اسفند)
ادامه مطلب
رزم مردانه در قامت یک فرمانده
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (29 اسفند)
ادامه مطلب
نامه سردار شهید محمد مشایخی به مادرش
ادامه مطلب
مروری بر نقش آفرینی زنان در هشت سال دفاع مقدس
ادامه مطلب