دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

عمادالدین کریمی(حجت الاسلام)

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1311
محل تولد: ایران - مازندران - نوشهر - کشکک تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 49 سال
مزار شهید: قم _ قبرستان شیخان


زندگینامه
عمادالدین در سال 1311 در روستای کشکک در حوالی نوشهر در جمع خانواده ای متدین وروحانی متولد شد. پدرش مردی باتقوا و معمم به لباس روحانیت بود اما از مال دنیا بهره ای نداشت. عمادالدین قرائت کلام الله مجید را نزد پدر فرا گرفت. سپس به منظور آموختن علم به نوشهر مهاجرت کرد. تحصیلاتش را در شهر تهران ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید. سپس در مشهد علوم دینی را فرا گرفت. درشهر قم نیز از محضر آیت الله بروجردی کسب فیض نمود. در همین سال ها به قیام علیه شاه برخاست و با سخنرانی در زادگاهش درروستای علمده مردم را نسبت به عملکرد رژیم آگاه ساخت. ساواک چند مرتبه به او اخطار داد تا اینک ه او را احضار نمود و با اصرار از او خواست تعهد دهد و سرانجام بعد از 2 روز بازجویی آزاد گشت. کریمی دست از یاری امام برنداشت و بارها در مجالس ثنای شاه مورد آزار قرار گرفت تا آن جا که شبانه منطقه محل سکونت خود را ترک گفت تا بار دیگر توسط ساواک دستگیر نگردد. بعد از شکوفائی نهال نوپای انقلاب به عنوان نماینده مردم نوشهر به مجلس شورای اسلامی راه یافت و یک سال صادقانه به کشور خدمت نمود. سرانجام این روحانی معزز و مکرم ایران اسلامی در تاریخ 7/4/1360 در سن 49 سالگی در جریان بمب گذاری ساختمان حزب جمهوری اسلامی به خون سرخ خویش کفن شد. پیکرش را در شهرستان قم، قبرستان شیخان به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جواد کریمی طاهری

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1341
محل تولد: ایران - اصفهان - کاشان - طاهرآباد تاریخ شهادت: 22/11/1365
محل شهادت: جاده ایرانشهر - چابهار طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
جواد در سال 1341 در روستای طاهرآباد کاشان پا به عرصه هستی نهاد. پدر با شوق فراوان او را در آغوش گرفت و از خداوند منان سلامتی و هدایت او را خواستار شد. سال 1347 راهی دبستان رهنمون شد و در دوره ی راهنمایی پدر را در تامین معاش خانواده یاری رساند. سال 1355 در دوره ی دبیرستان، امام(ره) را در مبارزه علیه طاغوت یاری رساند. سال 1359 بعد از اخذ مدرک دیپلم همت خود را مصروف خدمت به مردم و انقلاب کرد. سال 1360 بعد از هجرت به شهر ایرانشهر لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود. جواد ابتدا در روابط عمومی سپاه در بخش انتشارات مشغول خدمت شد. سپس مسئولیت کتابفروشی سپاه را پذیرفت. چندی بعد مسئولیت پرسنلی سپاه ایرانشهر را به او سپردند. وی درهمین سال به کاشان رفت و بعد از ازدواج به ایرانشهر بازگشت. در سال 1363 عاشقانه به دفاع از حریم ایران برخاست و در عملیات بدر حماسه آفرید. کریمی در طول سال های دفاع مقدس مسئولیت های بیشماری هم چون قائم مقام سپاه ایرانشهر و قائم مقام سپاه چابهار (1365) را بر عهده گرفت. او سرانجام در تاریخ 22/11/1365 در حالی که قصد داشت ایرانشهر و چابهار را از آشوب ضدانقلاب برهاند در جاده ایرانشهر – چابهار توسط ضدانقلاب در سن 24 سالگی به شهادت رسید و بال در بال ملائک به آسمان پر گشود.
از او یک دختر به یادگار ماند.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمدرضا کریمی علی آبادی

نام پدر: محمدعلی تاریخ تولد: - / - / -
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد تاریخ شهادت: 22/11/1365
محل شهادت: خیابان اندرزگو-مشهد طول مدت حیات: -
مزار شهید: گلزارشهدای خواجه ربیع-خراسان


زندگینامه
محمدرضا کریمی در خانواده ای روحانی و مذهبی در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدر و پدربزرگ ایشان از علمای اهل نظر بودند که پدر بزرگوارشان به نام شیخ محمدعلی مشهور به شیخ مقدس بودند. 
وی پس از آموزش مقدماتی در سال ۱۳۲۷ در مدرسه باقریه مشهد ثبت نام و مشغول آموزش دروس حوزه گردید و در آن زمان پیش اساتیدی چون ادیب نیشابوری و میرزا احمد و سایر استادان به یادگیری علوم دینی پرداختند که پس ازاتمام دروس خارج بنا به نیاز به دستور پدرشان به شهرستان قوچان و روستای علی آباد رفتند که در آنجا به تبلیغ دین مبین اسلام مشغول گردید و پس از یک سال کریمی به مشهد بازگشت. 
محمدرضا در مشهد خانه موقری را اجاره و شغل بنّایی را پیشه خود ساخت و در کنار آن در مجالس دینی و مذهبی روضه خوانی می کردند. 
ایشان در زندگی بیشتر اوقات خود را صرف مطالعه می نمودند و در کارهای خیر همیشه و در همه جا پیش قدم بودند. 
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در مراسم و راهپیمایی ها حضور مستمری داشتند. 
سرانجام در راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه 1365 در خیابان شهید اندرزگو خیابان خسروی توسط انفجارنارنجکی که به وسیله دو نفر از منافقین کوردل به میان جمعیت پرتاب شد به فوز عظیم شهادت رسید. پیکر پاک و مطهرش را در گلزار شهدای خواجه ربیع به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمدصادق کریمی

نام پدر: عبدالکریم تاریخ تولد: 06/06/1319
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد تاریخ شهادت: 27/07/1360
محل شهادت: چهارراه دکترا طول مدت حیات: 41 سال
مزار شهید: گلزارشهدای خواجه ربیع-خراسان


زندگینامه
محمدصادق کریمی در ششم شهریور ماه سال 1319 در یکی از روستاهای مشهد در خانواده مذهبی چشم به دنیا گشود. دوران کودکی را با مشقت و کار فراوان سپری کرد ولی هیچگاه در مسائل اسلامی خود کوتاهی نکرد، به طوری که در سن ۷ سالگی قرآن کریم را به خوبی آموخت و با اوج گرفتن انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، عاشقانه در تمام تظاهرات وراهپیمایی ها شرکت جست. بعد از پیروزی انقلاب او از اولین کسانی بود که ضرورت شرکت در بسیج را دریافته بود. به همین جهت، در بسیج شرکت فعالانه ای داشت و شب و روز خود را وقف این کار کرده بود و در اجرای همین عقیده بود که یک شب را در گشت سپاه و شب دیگر را در گشت کمیته به سر می برد و در این راه صادقانه فعالیت می کرد.
هر روز که از انقلاب می گذشت عشق وی به اسلام و انقلاب و ایثار در راه آن در وجودش شعله ورتر می شد و همیشه به دوستانش می گفت که امام خمینی فردی است که اسلام را زنده کرده است و پیرو رهبر انقلاب باشید تا به سعادت برسید. آنقدر در راه ثبات این انقلاب کوشا بود که منافقین نتوانستند وجود او را تحمل کنند لذا چون خفاشان به کمین نشستند و در تاریخ 27 مهرماه 1360 او و سه تن دیگر از همرزمانش را در چهار راه دکترا در سن 41 سالگی به شهادت رساندند.
پیکر پاکش را در گلزار شهدای خواجه ربیع به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد کریمی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1334
محل تولد: ایران - یزد - - سرچشمه زارچ تاریخ شهادت: 11/11/1359
محل شهادت: اردستان طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
سال 1334 بود که خانه ای کوچک از روستای سرچشمه زارچ، میزبان قدوم محمد گردید؛ پدر با وجودی که نامش را محمد گذارده بود او را احمد صدا می زد و او به این نام میان اهالی شناخته شد. گرچه پدر کشاورز بود و از مال دنیا بی بهره اما به تربیت اسلامی فرزند همت گماشت و احمد در سایه این تعلیمات بزرگ شد. کودکی او علاوه بر روستای زادگاهش در روستای نیادک سادات نیز سپری گردید. کم کم قرائت قرآن را فرا گرفت و بعد به مدرسه رفت. دوره ی 6 ساله ی ابتدایی را 5 ساله به پایان رساند. سپس به شهر یزد مهاجرت کرد و در مدرسه ی تعلیمات اسلامی مروج به آموختن پرداخت؛ هوش سرشار و تلاش وافرش، مدیر مدرسه را بر آن داشت تا کلام الله مجید و چند کتاب اسلامی به او هدیه کند. وی تابستان ها پدر را در کار کشاورزی یاری رساند تا این که به دانشگاه تهران راه یافت و در رشته ی مهندسی تأسیسات در دانشگاه تهران به کسب علم پرداخت. آن روزها از هر گوشه و کنار این سرزمین نام امام شنیده می شد، آرمان های امام امت برای تشکیل حکومت اسلامی هزاران جوان همانند او را به مصاف باطل فرا خواند. 
کریمی به علت علاقه به دستگیری مستمندان، یک سال کارآموزی را در شهر ایرانشهر سپری کرد تا از نزدیک با مشکلات مردم آشنا گردد. سرانجام این مدافع اسلام در سن 25 سالگی توسط منافقین در شهر تهران ربوده شد و در تاریخ 11/11/1359 در شهرستان اردستان به شهادت رسید. 
راهش پررهرو باد

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جلیل کریمی

نام پدر: عبدالله تاریخ تولد: 15/10/1343
محل تولد: - تاریخ شهادت: 03/06/1361
محل شهادت: نارمک-سه راه گلستان طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف70-شماره9-تهران


زندگینامه
جليل کريمي در ماه مبارک رمضان در 15 دي ماه سال 1343 در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد و از همان کودکي تحت نظارت پدر به فراگيري تعليمات ديني پرداخت، تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در يکي از مدارس تهران گذرانيد. در محيط مدرسه دانش‌آموزي با انضباط بود و به نظم اهميت فراوان مي‌داد و با آن که سن کمي داشت ولي تکاليف شرعي را با دقت به جا مي‌آورد. نمازهايش را در مسجد و به جماعت برگزار مي‌کرد و همه ساله در مراسم سوگواري سرور آزادگان امام حسين(ع) در ماه‌هاي محرم و صفر و هم‌چنين ماه مبارک رمضان شرکت مي‌جست. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي همراه با دوستانش اعلاميه‌هاي حضرت امام را پخش مي‌نمود و در راهپيمايي‌ها و تظاهرات نقشي فعال داشت و با پيروزي انقلاب به نداي امام امت مبني بر تشکيل ارتش بيست ميليوني لبيک گفت و در بسيج مستضعفين ثبت‌نام نمود و پس از طي مراحل آموزشي در مسجد امام رضا(ع) به پاسداري از اسلام و اهداف مقدس انقلاب پرداخت. 
روزهاي جمعه به اتفاق همرزمان بسيجي‌اش در نماز دشمن‌شکن جمعه شرکت مي‌کرد و شب‌هاي جمعه در دعاي کميل راز و نيازي عاشقانه با خدا داشت. در سال 1360 داوطلبانه عازم جبهه‌هاي نبرد لشگريان نور عليه خفاشان ظلمت گرديد و در عمليات حماسه‌آفرين فتح‌المبين و فتح خرمشهر شرکت نمود و در اين عرصه با لياقت و شجاعت در راه اسلام جنگيد. 
پس از تمام مأموريت در جبهه به تهران بازگشت و جزء نيروي ذخيره کميته انقلاب اسلامي به فعاليت‌هاي خود ادامه داد. در اين دوران او در مبارزه با فحشاء و منکرات و هم‌چنين تفاله‌هاي استکبار جهاني فعالانه شرکت داشت و بسياري از عوامل فساد را دستگير و به مقامات صالحه تسليم نمود. 
در روز سوم شهريور 1361، جليل کريمي به همراه برادر همرزمش رشيد حاجي‌آغميوني به منظور اجراي مأموريتي از سه راه گلستان مي‌گذشتند که به اعتبار لباس بسيجي که بر تن داشتند توجه دو نفر از تروريست‌هاي منافق را جلب کردند. اين جنايتکاران که در آن روز جهت کشتار امت حزب‌الله از بيغوله‌هاي تيمي‌شان خارج شده بودند به اين برادران نزديک شده و آنان را هدف گلوله قرار دادند و در حالي که خشم و نفرت ناظرين بدرقه راه سياهشان بود با تهديد و ارعاب از صحنه گريختند. در اين جنايت پاسدار فداکار اسلام و رزمنده جبهه‌هاي جنوب، جليل کريمي در کنار يار و همرزم هميشگي‌اش، رشيد حاجي‌آغميوني، در 18 سالگي بر اثر اصابت گلوله به پا، چشم و سينه‌اش به شرف شهادت نائل آمد و پيمان ايستادگي در برابر دشمنان اسلام را با خون خود امضاء کرد. پيکر او را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 70 شماره 9 به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ابوالحسن کریمی

نام پدر: - تاریخ تولد: 09/05/1327
محل تولد: ایران - گیلان - لاهیجان تاریخ شهادت: 13/01/1365
محل شهادت: روبروی بازار لاهیجان طول مدت حیات: 38 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
در روز نهم مردادماه سال 1327 در شهر زیبای لاهیجان ابوالحسن پابه عرصه هستی نهاد. احکام الهی و فرائض دینی را نزد پدر آموخت و در دامن پر مهر مادر عشق به اهل بیت (ع) را را گرفت. همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت.
کریمی پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 1346 به دانشگاه تهران رفت. او نخست در رشته ریاضی و سپس در رشته اقتصاد تحصیلاتش را ادامه داد و برای مدتی در محضر آیت الله بهشتی، اقتصاد اسلامی و در محضر آیت الله طالقانی، تفسیر قرآن را فرا گرفت. آن گاه برای تکمیل اطلاعات دینی به مدرسه حقانی رفت. کریمی به علت حضور در تظاهرات ها و سخنرانی بر علیه رژیم سه مرتبه دستگیر و زندانی شد.
در زندان با آیت الله ریانی شیرازی و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی آشنا گشت. او برای اولین بار اذان صبح را در زندان با صدائی رسا قرائت نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت فرمانداری شهرستان لاهیجان و دادستانی استان را بر عهده گرفت و با قدم های استوار و عزمی راسخ بدون گرفتن حقوق و محافظ خالصانه به مردم خدمت کرد. او درجریان فتنه مسلحانه کمونیست ها به همراه شهید علی انصاری (استاندار گیلان) عوامل اخلال گر را بازداشت کرد و راه اندازی یک راهپیمائی از مقابل بیمارستان لاهیجان کودتای منافقین را خنثی ساخت.
او هم چنین تلاش بسیاری در جهت مبارزه با خوانین و ارائه زمین های کشاورزی به دهقانان انجام داد. اما برای چهارمین مرتبه درسال 1362به علت توطئه منافقین به زندان افتاد. و سرانجام در سیزدهم فروردین ماه سال 1365 یکی دیگر از سرداران سرافراز اسلام در مقابل بازار روز شهرستان لاهیجان در سن 38 سالگی به دست منافقین کوردل به شهادت رسید. اصابت گلوله های پی در پی به گلو و بازو و سر ابوالحسن او را به سجده انداخت تا با فریاد الله اکبر به دیدار محبوب خویش بشتابد.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

فریبرز کرمی

نام پدر: حشمت الله تاریخ تولد: 12/02/1339
محل تولد: ایران - کرمانشاه - باختران تاریخ شهادت: 03/05/1360
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 21 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف87-شماره7-تهران


زندگینامه
روح الله در 12 اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۹ در شهرستان باختران(کرمانشاه) به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و هنرستان را تا سال آخر در همانجا پشت سر گذاشت. آنگه برای گذراندن آخرین سال تحصیلی به تهران آمد و در سال ۱۳۵۶ موفق به اخذ مدرک دیپلم فنی شد. عزیمت او به آمریکا برای ادامه تحصیل با دوران شکل گیری نهضت اسلامی در میهن هم زمان شد و او که مدتی کوتاه در مسجد قبای تهران زمزمه های این حرکت انقلابی را به گوش جان شنیده بود، در ایالات جنونی آمریکا با کسب آگاهی های بیشتر در صفوف دانشجویان عضو انجمن اسلامی شروع به فعالیت نمود و در اکثر راهپیمایی هایی که به پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران در ایالات مختلف آمریکا بر پا می شد، مشتاقانه حضور یافت.
یک بار وی به همراه چند تن دیگر از همسنگرانش در جریان مقابله با تظاهرات ساواکی های فراری، در واشنگتن شرکت داشتند که توسط پلیس سرکوبگر آمریکا دستگیر و در اسارت دست به اعتصاب غذا زدند و پس از یازده روز مقاومت، پلیس آنجا مجبور شد همگی آنان را آزاد نماید. 
کرمی با شروع جنگ تحمیلی تاب ماندن در کشور بیگانه را نیاورد و بی صبرانه به میهن اسلامی خود بازگشت و پس از طی یک دوره آموزش نظامی در کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۴(شهید مفتح) مشغول خدمت و پاسداری از حریم مقدس اسلام و مسلمین شد. وی پس از چندی در کنار سایر فعالیت های خود به همکاری با نشریه کیهان انگلیسی پرداخت و مسئولیت فرهنگی کمیته منطقه ۴ را هم به عهده گرفت. او برای تبلیغ و ترویج فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی که شیفته آن شده بود، اولین گام ها را برداشت و در جهت ارتقاء آگاهی های مذهبی خود برآمد و با شرکت در نماز جمعه و جماعت و خواندن دعا و نیایش روح خود را جلا بخشید و پیوند خود را با امت حزب الله مستحکم نمود. 
روح الله همکاری نزدیکی با جبهه آزادی بخش مستضعفین جهان داشت و در این اعتقاد خود راسخ بود که صدور فرهنگ و ارزش های انقلاب اسلامی موجب تحکیم و تثبیت آن خواهد شد و در این راه بی وقفه تلاش می نمود و عشق و علاقه به امام امت و مهر و محبت نسبت به محرومین و مستضعفین را توشه این راه قرار داده بود. 
با توجه به تأکیدات اسلامی درباره تشکیل خانواده، فریبرز پس از مدتی فکر و مشورت تصمیم به ازدواج گرفت و این افتخار نصیب او و همسرش گردید که خطبه عقدشان توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) خوانده شود و بعد از آن قرار بود که زندگی مشترک خود را در روز عید فطر همان سال شروع کنند که... 
بعدازظهر جمعه سوم مرداد ماه سال 1360 هم زمان با آخرین روزهای ماه مبارک رمضان، کرمی پس از برگزاری نماز جماعت و اجرای مراسم دعا و نیایش در محل کمیته شهید مفتح به همراه ۴ تن دیگر جهت حفاظت از صندوق های حوزه های رأی گیری به گشت اعزام می شود که در حین انجام وظیفه اسلامی و انقلابی خود، در حوالی خیابان شهید دستجردی مورد سوء قصد ناجوانمردانه سه تن از منافقین کوردل قرار می گیرند. 
تروریست های مزدور که جهت انجام نیت پلید خود ملبس به لباس پاسداری و سوار بر یک اتومبل پیکان سبز رنگ مسروقه بودند، پس از نزدیک شدن به اتومبیل واحد گشت، ناجوانمردانه تمامی آنان را به انواع مسلسل به رگبار می بندند و از منطقه می گیریزند. روح الله در سن 21 سالگی به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا(س)- قطعه 24-ردیف 87- شماره 7 آرام گرفت. 

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جعفر کرابی

نام پدر: محمدرضا تاریخ تولد: 07/07/1340
محل تولد: ایران - خراسان - سبزوار - کراب تاریخ شهادت: 06/07/1360
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 20 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای کراب-سبزوار


زندگینامه
در 7 مهر ماه سال ۱۳۴۰ در روستای کراب از شهرستان سبزوار در خانه کشاورزی مومن که از سال های پیش در خفقان آریا مهری دارای رساله ی امام خمینی(ره) و از مقلدین او بودند متولد شد. نشانه هایی از مقاومت و پایداری در حرکات و اعمال جعفر مشاهده می شد، زیرا در همان اوایل کودکی در هوای نسبتاً سرد و در میان حیرت دوستان، خود را در آب غوطه ور می ساخت و درس مقاومت را به هم کیشان و بزرگان می آموخت.
دوران ابتدایی را در زادگاهش کرّاب گذراند و سپس برای ادامه ی تحصیل راهی سبزوار گردید، در خانه ی کوچک اجاره ای به همراه دیگر برادر خود، شهید محمدعلی که او نیز محصل بود به گذران زندگی مشغول شدند. به گفته ی بسیاری از دوستان و آشنایان و همکلاسی ها، او از هوش فوق العاده ای برخوردار بود، زیرا همه ی دوستان متفق القول می گفتند ما هیچ گاه ندیدیم که جعفر بیرون از کلاس درس بخواند یا نمره کمی بگیرد و این ها نشان دهنده ی هوش سرشار او بود که همان درس سر کلاس برایش کافی بوده است. 
او ضمن تحصیل، تعطیلات نوروزی و تابستان را به همراه برادران در امر کشاورزی به یاری پدر می پرداخت و هم چون یک دهقان در مزارع فعالیت می نمود. دوره ی راهنمایی را در مدرسه ی شهید مشکانی با موفقیت گذراند و وارد دبیرستان شبانه اسرار شد. از این زمان بود که در رفتار و کردارش حال و هوای دیگری مشاهده می شد که کمتر کسی علت آن را می فهمید. به طوری که بعد از یک سال تحصیل در دبیرستان، مدتی ترک تحصیل نمود و این عمل او باعث مخالفت خانواده شد و با تحت فشار قرار دادن، پذیرفت که به درسش در یکی از دبیرستان های تهران ادامه دهد. 
در به جا آوردن نماز به خصوص نماز جمعه کوشش لازم را به عمل می آورد و همچنین یکی از افراد پَرو پا قرص برای تشکیل جلسات، هیئت قرائت قرآن و دعای ندبه بود که توسط کرابی های ساکن ده و مقیم مشهد برگزار می شد. 
فعالیت های او در رابطه با انقلاب از سال 1356 شروع شد، ظاهری آرام اما فعال داشت. هم زمان با دوران انقلاب به کار آهنگری پرداخت و ضمن آن از جلسات در مساجد، تکایا و سخنرانان افراد انقلابی غافل نبود. در توزیع نوار و اعلامیه های امام و نوار دیگر سخنرانان مذهبی نقش فعال داشت با شروع اعتصابات در سال 1357 به زادگاهش کراب بازگشت. در بسیج کردن اهالی ده و روستاهای اطراف کوششی چشم گیر داشت. در تمامی راه پیمایی های سبزوار شرکت می نمود. به خصوص روزهایی که احساس خطر می شد و احتمال هجوم عوامل رژیم به صف راه پیمایان می شد به اتفاق عده ای از دوستان غسل شهادت می نمودند. وقتی در خانواده که کوچکترین پسر بود، گفته می شد که ما بزرگترها برای تظاهرات به شهر می رویم نیازی نیست تو بیایی در جواب می گفت:« هر کس وظیفه ای دارد که باید خود انجام بدهد.» 
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام کبیر دوباره مدارس باز و کارها از سر گرفته شد. جعفر نیز آموختن علم را ادامه داد. در این زمان بود که مقام پرستان و مزد بگیران اجنبی فعالیت خود را شروع نمودند و خلقی های ضد خلق بساط خود را در کنار خیابان پهن نمودند. بحث های خیابانی رونق گرفت و نیروهای انقلابی وظیفه خود می دیدند، کوردلان را رسوا نمایند و از آن جمله شهید جعفر. بارها اتفاق می افتاد کلاس خود را رها نموده و تا نیمه های شب در کنار مدارس، مساجد و خیابان ها به سختی از امام و انقلاب دفاع نموده و خلقی ها را در حد توان رسوا نموده و راه انحرافی شان را به مردم معرفی می کرد و هنگام داغی بازار و بحث های خیابانی چه بسیار شب ها که از خور و خوراک فراموش می کرد، به جدال و بحث با منافقین می پرداخت. 
با فراهم شدن تشکیلات انجمن اسلامی دانش آموزان با این نهاد همکاری بسیار می نمود و در انتخابات در معرفی کاندیداهای صالح و انقلابی خط امام از جان مایه می گذاشت و در مقابل جیره خواران مزدور سرسختانه مبارزه می نمود به طوری که به تنهایی در مقابل نفوذ منافقین دبیرستان اسرار که پایگاه و قرارگاه اصلی شان بود، می ایستاد و تمامی فعالیت های روزانه آنان را در شب که همزمان با تحصیلش بود خنثی می کرد. 
تابستان 1359 مجدداً به تهران رفته برای خدمت در سپاه پاسداران، تا یکی از نهادهای انقلابی به ادامه فعالیت بپردازد. با شروع جنگ ایران و عراق در همان ابتدا به اتفاق عده ای از داوطلبان مردمی به سرپرستی حجت الاسلام هادی غفاری راهی اهواز شده از آنجا طی نامه ای خواستار کسب رضایت پدر و مادر شد. 
بعد از این ماموریت به تهران برگشته با معرفی نامه هایی که از سپاه پاسداران و انجمن اسلامی دانش آموزان دریافت نموده بود در سپاه تهران پذیرفته شد و آن گاه تلاش خود را برای معرفی نمودن برادر بزرگترش شهید محمدعلی در سپاه تهران نمود و پس از مدتی برادر خود را نیز هم لباس خود یافت و با پوشیدن لباس و آرم سپاه بر تن خود و برادر، دیگر در پوست خود نمی گنجید.
بعد از دوره ی آموزشی به بخش تبلیغات سپاه منطقه جنوب تهران ، راه آهن معرفی می شود و سپس در ناحیه ی رباط کریم تهران به ادامه ی فعالیت می پردازد و همزمان با معرفی کاندیدایی حجت الاسلام خامنه ای برای ریاست جمهوری و شکسته شدن حصر آبادان در سن ۲۰ سالگی همچون علی اکبر حسین در تاریخ 6 مهر ماه سال 1360 نشانه و هدف منافقین قرار می گیرد و بدین گونه به حسین و حسینیان لبیک گویان ملحق می شود و ادامه راه را به برادر همرزم خود محمد علی کرابی واگذار می نماید که او نیز بعد از شش ماه تحمل دوری در عملیات فتح المبین رقابیه ندای هل من ناصر حسین زمان را لبیک گفته و به لقاءالله می پیوندد. 
آرامستان روستای کراب جایگاه زیارت جسم پاک این شهید بزرگوار است. 

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

زهرا کردی

نام پدر: محمدرضا تاریخ تولد: - / - /1330
محل تولد: ایران - سمنان - دامغان - حیدرآباد تاریخ شهادت: 25/02/1361
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 31 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
زهرا در سال 1330 در روستای حیدرآباد دامغان متولد شد. کودکی را در روستای زادگاهش سپری کرد و در نزد خانواده با فرامین دین اسلام آشنا شد.
سال ها گذشت و زهرا در 20 سالگی سنت نبی اکرم (ص) را ارج نهاد و با مردی پارسا ازدواج کرد. ظلم و جور رژیم پهلوی باعث شد او نیز همراه خیل کثیر تظاهرکنندگان به خیابان ها رفته و فریاد مرگ بر شاه سر دهد. سرانجام این بانوی شجاع در 31 سالگی در تاریخ 25/2/1361 زمانی که منافقین حجت الاسلام حسینی و کافی ائمه جماعت خیابان آذربایجان تهران را ترور نمودند اعتراض کرد و فریاد زینب گونه اش با رگبار منافقین خاموش شد.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394  ] [ 12:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 10 ] [ 11 ] [ 12 ] [ 13 ] [ 14 ] [ 15 ] [ 16 ] [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ] [ > ]