دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

رضا جدیدی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1333
محل تولد: - تاریخ شهادت: 11/03/1361
محل شهادت: خیابان شکوفه، سلسبیل طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
رضا در سال 1333 در خانواده ای متدین چشم به جهان هستی گشود. دوران کودکی را در سایه خانواده گذراند. تا این که در دوره جوانی هیات عزاداری سالار کربلا سید الشهدا (ع) را تاسیس کرد و سه سال بعد در سال 1350 آن را ثبت نمود. حضور در مجالس ذکر اهل بیت (ع) او را با معارف اسلامی آشنا ساخت و در سال 1356 به خیل یاران امام (ره) پیوست. در همین سال ها با دوشیزه ای پارسا ازدواج کرد. در زمان ورود امام (ره) آیت الله مهدوی کنی، گروهی را به نام باند سبزهای حضرت امام خمینی (ره) در جهت امنیت مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا (س) تاسیس کرد و رضا همراه آنان به حفاظت از امام (ره) پرداخت. 
در روز دوازدهم فروردین ماه_ روز جمهوری اسلامی _ جزء مامورهای انتخابات شد و بعد از این انتخابات به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد. 
جدیدی در کمیته انقلاب در قسمت موتوری آن مشغول خدمت شد و به علت سختی کار بارها کتفش آسیب دید. به همین علت دوستان او را به نام «رضا یه کتفی» می شناختند. رضا یکبار دستش را عمل کرد و بعد از آن در اوقات فراغت به حرم پاک علی بن موسی الرضا (ع) می رفت و به عنوان خدام کار می کرد. او سه ماه در منطقه اهواز جزء لشکر محمد رسول الله (ص) کارهای پشتیبانی و تعمیر وسایل نقلیه را انجام می داد دوباره به تهران باز می گشت و در کمیته، خدمتش را ادامه می داد. 
رضا جزء محافظین حاج آقا عرفانی نماینده مجلس و رئیس کمیته منطقه بود. یکبار در سال 1358 از طرف منافقین تهدید به مرگ شد و سرانجام در راه اعتلای نام اسلام در تاریخ 11/3/1361 در سن 28 سالگی از ناحیه کمر و سینه در خیابان شکوفه منطقه ی سلسبیل تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ابوالقاسم جابرزاده

نام پدر: علی اصغر تاریخ تولد: 02/01/1321
محل تولد: ایران - سمنان - دامغان - حسین آباد تاریخ شهادت: 15/06/1361
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 40 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای حسین آباد-سمنان


زندگینامه
ابوالقاسم جابرزاده در دومین روز از بهار سال ۱۳۲۱ در روستای حسین آباد دامغان دیده به جهان گشود. چهار ساله بود که پدرش را از دست داد. پس از فوت پدرش به همراه مادر و دو برادرش به تهران آمدند. برادرش پیشه مسگری داشت پس از اندکی با برادرش به مسگری پرداخت و اندکی بعد به کفاشی روی آورد. فقر مالی مانع از آن شد که به مدرسه برود. پس از سربازی تشکیل خانواده داد.
از آنجا که خود نیز مزه یتیمی را چشیده بود به دستگیری از ایتام توجهی خاص می نمود و چندین خانواده محتاج را در یزد و تهران تحت تکلف خود داشت.
با آغاز اعتراضات مردم و طلیعه انقلاب، شرکت گسترده ای در راهپیمایی ها و تظاهرات ها داشت و به خاطر این فعالیت ها در محل زادگاهش مورد ضرب و شتم ایادی ساواک قرار گرفت و در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن در تسخیر مراکز نظامی و انتظامی رژیم پهلوی شجاعانه شرکت داشت. 
سرانجام در روز پانزدهم شهریور ۱۳۶۱ دوتن از تروریست های منافق وارد محل کار جابرزاده در تهران می شوند و او را در حالی که سرگرم کار بود در سن 40 سالگی مورد آماج گلوله های خود قرار می دهند.
مزار پاک و مطهرش در روستای حسین آباد سمنان قرار دارد.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حسین جاویداسدزاده

نام پدر: علی اکبر تاریخ تولد: 04/04/1313
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد تاریخ شهادت: 27/06/1360
محل شهادت: خیابان گاز-مشهد طول مدت حیات: 47 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-قطعه3-شماره12-خراسان


زندگینامه
حسین جاویداسدزاده در چهارمین روز از تیر ماه سال ۱۳۱۳ در شهر مشهد به دنیا آمد. هنوز مدتی از عمرش نگذشته بود که پدرش را از دست داد و در دامان پرمهر مادر پرورش یافت، مادری که هم و غمش بزرگ کردن و تربیت حسین بود.
او به خاطر مشکلات مالی مجبور بود که روزها کار کند و شب ها درس بخواند. در همین سال ها حسین ازدواج کرد و در طول سال ها خداوند ۶ فرزند به او داد. 
بعد از ازدواج در شرکت اتوبوسرانی استخدام و به عنوان کمک راننده مشغول به کار شد.
بعد از ۱۳ سال خدمت در اتوبوسرانی به خاطر مریضی و با تأیید پزشک بازنشست شد که هم زمان با شروع انقلاب بود، لذا فرصت مناسبی پیدا کرد تا در تظاهرات و راهپیمایی ها حضور فعال داشته باشد. 
با شروع جنگ تحمیلی، به خاطر آسیبی که از ناحیه پا دیده بود، برای مدتی از حضور در جبهه محروم شد، لذا بیشتر وقتش را در مسجد و پایگاه بسیج می گذراند. 
در شهریور ماه ۱۳۶۰ به مناسبت دومین سال آغاز جنگ مراسمی برگزار شد و یک نمایشگاه در خیابان گاز مشهد دایر گردید، ایشان نیز در این نمایشگاه حضور فعالی داشت. 
تا این که در یکی از روزهای هفته دفاع مقدس که نمایشگاه دایر بود ساعت ۶ بعد ازظهر بیست و هفتم شهریور ماه سال 1360 در سن 47 سالگی به دست منافقین کوردل به همراه دو نفر از کارکنان حاضر در نمایشگاه و یک دختربچه ۶ ساله که زوّار امام رضا(ع) بود به درجه رفیع شهادت نائل گردید. 
مزار پاکش در بهشت رضا(ع) واقع می باشد.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

احمد جاوید

نام پدر: یدالله تاریخ تولد: 20/06/1341
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 13/06/1361
محل شهادت: خیابان صفا_ تهران طول مدت حیات: 20 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)


زندگینامه
احمد جاوید فرزند یدالله در بیستم شهریورماه سال 1341 در تهران و در خانواده ای متدیّن دیده به جهان گشود. از همان اوان کودکی روح وی با معنویت عجین گردید؛ به طوری که در دوره ی تحصیل به رغم واکنش منفی کادر آموزشی مدرسه، به بی حجابی معلمین زن اعتراض کرد. او ضمن تحصیل درس، به مطالعه ی کتب دینی و نهج البلاغه پرداخت و دوستانش را نیز به این امر تشویق نمود. 
جاوید تحصیلات خود را تا مقطع دوم دبیرستان ادامه داد و پس از آن مقارن تحول سیاسی ملت ایران، با شرکت در تظاهرات و هم چنین تکثیر و توزیع اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) خدمات ارزنده ای را در به ثمر رساندن انقلاب شکوهمند اسلامی ارائه نمود. وی بعد از انقلاب نیز ضمن فعالیت در مسجد امام حسین (ع) و تأسیس کتابخانه ی مسجد با عضویت در کمیته ی انقلاب اسلامی، در جهت افشاگری ماهیت گروهک های معاند با اسلام گامی در راستای پیشبرد آرمان های نظام اسلامی برداشت. 
جاوید با علاقه ی وافر به علوم و معارف اسلامی، سال 1356 به حوزه ی علمیه ی قم راه یافت و سال 1360 نیز ازدواج نمود. وی که مستعد زمینه های معنوی بود، با قلبی آکنده از عشق به معبود، احکام و فرامین الهی را در لحظه لحظه ی زندگی خویش اجرا کرد. جاوید عمری کوتاه ولی پرفیض داشت. وی در صدد نگارش یک جلد کتاب در باب فقه اسلامی بود که به لحاظ شهادتش ناتمام ماند. او که بعد از ازدواج ساکن شهر خون و قیام قم شده بود، پس از عمری مجاهدت و تلاش در جهت اعتلای کلمه ی الله سرانجام در حالی که جهت دیدار خانواده به تهران آمده بود، در حدود 11 صبح تاریخ 13/6/1361 در خیابان صفای تهران، مورد هجوم ناجوانمردانه ی منافقین کوردل قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله در سنّ 20 سالگی هم چون علمدار نینوا چشم و جان خود را تقدیم اسلام کرد و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) آرام گرفت. 
تنها فرزند احمد 6 ماه پس از شهادت پدر به دنیا آمد. 

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

رسول ثانوی گروسی

نام پدر: محمدشریف تاریخ تولد: 19/04/1320
محل تولد: - تاریخ شهادت: 22/04/1365
محل شهادت: چهارراه شهیدمدرس-مشهد طول مدت حیات: 45 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-قطعه43-شماره15-خراسان


زندگینامه
ساعت ۳ بعد از ظهر، در گرمای تیر ماه، خانواده ناباورانه از دست دادن پدری خوب را به چشم خود دید.
زهره دختر رسول که آن موقع بیش از ۱۴ سال نداشت با صدای زنگ درب حیاط به پشت درب منزل رفته و با صدای ناآشنایی که سراغ پدر را می گیرد مواجه می شود، پدر که از مغازه بزازی به خانه آمده و در حال استراحت بود برای کاری که لابد احساس می کرده است مربوط به دوستان و یا همکارانش باشد راهی راه بی بازگشت می شود. 
خانم اسماعیل زاده، همسر حاج رسول متوجه غیر عادی بودن آنچه می گذرد شده و در پی همسر روان می شود، تنها صدایی را می شنود که می پرسد شما آقای ثانوی هستید. 
و دقایقی بعد صدای سه تیر پیاپی، اهل خانه را هشیار می سازد و البته طولی نمی کشد که پیکر غرق در خون پدرشان را می بینند. 
سه گلوله به پیشانی، صورت و گردن ثانوی اصابت کرده بود و ثانوی در تاریخ بیست و دوم تیر ماه سال 1365 در سن 45 سالگی در چهارراه شهید مدرس-مشهد توسط منافقین کوردل به شهادت می رسد.
مزار پاک و مطهرش در بهشت رضا(ع) واقع می باشد. 
بر روی سنگ مزارش نوشتند حاج رسول ثانوی گروسی ولادت: 19 تیر 1320، شهادت: 1365

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

غلام رضا ثمرقندی

نام پدر: عباس تاریخ تولد: 25/11/1308
محل تولد: - تاریخ شهادت: 08/02/1361
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 53 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)


زندگینامه
ما شش نفر بودیم؛ دو دختر و چهار پسر. مادرم با پدرم غلام رضا ثمرقندی، دختر عمو و پسر عمو بودند و در سنین کم با هم ازدواج کردند. پدربزرگم از علمای نجف بود و نزد پدرش درس خوانده بود. پدرم هم مثل پدربزرگم به منبر می رفت؛ پیشنماز مسجد بود و روضه می خواند. صدای خوش او همیشه در گوشم ماندگار است. 
روزی که جنازه اش را آوردند، از یک ساعت نمی گذشت که منبر رفته بود و من پایین منبر ایستاده بودم و به حرف ها و صدایش گوش می دادم. بارها شنیده بودم که پدرم در بین منافقین دشمنان زیادی دارد. یک بار که علتش را از مادرم پرسیدم، گفت که پدرم در زمان انقلاب کمک می کرده تا خانه های تیمی منافقین شناسایی شود و دستگیر شوند. پدرم از دشمنانش واهمه و ترسی نداشت و هر گاه مادرم ابراز نگرانی می کرد، با شوخی و خنده حرف را عوض و سر او را گرم می کرد. 
حالا درک می کنم که او واقعاً سری نترس و دلی شجاع داشت. روز حادثه، پدرم که پیشنماز مسجد هم بود، بعد از نماز به منبر رفت. مدت ها بود که می خواست به جبهه برود و حالا وقتش رسیده بود. وقت را غنیمت شمرد تا رفتنش به جبهه را به اهل مسجد خبر دهد و خداحافظی کند و حلالیت بطلبد. یادم هست که چه قدر شاد بود؛ منافقین در تاریکی به کمینش بودند. پدرم راهی خانه شد، در حالی که چند نفر همراهی اش می کردند، به سوی او و همراهانش شلیک می کنند. 
یکی از پاسدارانی که همراه پدرم بود، شهید می شود. مرد و زنی رهگذر هم هدف گلوله های تروریست ها قرار می گیرند و به شهادت می رسند. در میان این صحنه ی فجیع، که خون و درد و شلیک گلوله ها کوچه را پر کرده بود، گلوله ای به سر و گلوله ی دیگری به قلب پدرم اصابت می کند. نمی دانم که آیا در آن دم دردی حس کرده بود یا نه، نمی دانم که آیا در آن هنگام چهره ی پلید کسانی را که به سویش شلیک کرده بودند، دیده است یا نه. اما می دانم که مرگ در روز هشتم اردیبهشت سال 1361 پایان زندگی برای پدرم نبوده است، بلکه شروع زندگانی معنوی دیگری بوده است که با شهادت او آغاز شده است. 
روی سنگ مزارش در بهشت زهرا (س) نوشتند: « غلام رضا ثمرقندی متولّد 25/11/1308 در سنّ 53 سالگی به شهادت رسید.» 

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ناصر ثانوی دباغیان

نام پدر: حسين تاریخ تولد: - / - /1351
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور تاریخ شهادت: 07/06/1361
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 10 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-تهران


زندگینامه
ناصر در سال 1351 به دنيا آمد و در شهر نيشابور بزرگ شد. 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تا پايان دوره‌ي ابتدايي درس خواند. ناصر در کنار مردم پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي را به نظاره نشست و با آن که سن کمي داشت دل در گرو انقلاب و پير جماران سپرد.
سرانجام نيز در تاريخ 7 شهریور 1361 در سن 10 سالگي توسط منافقين کوردل در تهران به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یعقوب تیلانی داغلی

نام پدر: قربان علی تاریخ تولد: 16/10/1339
محل تولد: ایران - گلستان - آزادشهر - تیلان تاریخ شهادت: 05/09/1361
محل شهادت: گرگان طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای تیلان-گلستان


زندگینامه
تیلانی در شانزدهمین روز از دی ماه سال 1339 و در روستای تیلان از توابع شهرستان آزادشهر و در خانواده ای مومن و متدین به دنیا آمد و در همین شهرستان دوران کودکی و نوجوانی خود را سپری نمود. 
تحصیلاتش را تا دوره متوسطه در رشته ادبیات و علوم انسانی در مدرسه ایثارگران سپاه ادامه داد. 
سپس به مدت هشت ماه بعنوان محافظ آیت الله نورمفیدی امام جمعه شهر گرگان فعالیت داشت. 
در تاریخ ۵ آذرماه سال ۱۳۶۱ در جریان درگیری با تروریست های منافقین در یک خانه تیمی در شهر گرگان و بر اثر اصابت گلوله مستقیم به قلب پاک و سلیمش در سن 22 سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای تیلان آرام گرفت. 

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سعید توفیقی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1327
محل تولد: ایران - کردستان - سنندج - اشکفتان تاریخ شهادت: 07/07/1369
محل شهادت: - طول مدت حیات: 42 سال
مزار شهید: گلزار شهدای شهر سنندج(بهشت محمدی)


زندگینامه
سعید توفیقی در سال 1327 در روستای اشکفتان از توابع بخش نزان سنندج متولد شد.آغازین روزهای حیاتش مصادف با ظلم و جور رژیم ستمشاهی بود و او در خفقان حاکم بر جامعه رشد نمود. دوران دبستان را که به پایان رساند به ناچار به علت فوت پدر به کار مشغول شد. سالهای زیبای نوجوانی او با کار و تلاش سپری گشت و او در شورای روحانیت شعبه شهرستان سنندج به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و تا پایان دوره ی سطح معادل با دیپلم تحصیل نمود.
شوق او به دفاع از کشور و فعالیتهای نظامی باعث شد همراه ارتشیان غیور ایران آماده رزم گردد اما ظلم دستگاه پهلوی او را بر آن داشت به کشور عراق پناهنده شود لکن دولت عراق از پذیرفتن او خودداری کرد و او را تحویل مقامات دولت ایران داد. سعید 4 سال در زندان به سر برد و با پیروزی انقلاب و پیدایش گروهکهای ضدانقلاب در سنندج به حمایت از دستاوردهای این نهضت عظیم مردمی پرداخت.
بعد از تاسیس سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شاخه سنندج، مسئولیت اطلاعات این سازمان را پذیرفت. سال 1361 مسئولیت بسیج بازار شهرستان سنندج را برعهده گرفت در سال 1363 به مبارزه مسلحانه با نیروهای ضدانقلاب این شهر روی آورد.
در سال 1366 به سمت فرماندهی گردان ضربت حضرت رسول (ص) منصوب شد. در سال 1368 با توجه به وفور تجارب کاری و ارتباط معنوی با مردم از طرف سپاه پاسداران رسیدگی به شکایات مردم در فرمانداری شهر سنندج به او واگذار گردید.
سرانجام در هفتمین روز از مهرماه سال 1369 هنگامیکه از فرمانداری برمی گشت در مقابل منزل خود توسط نیروهای ضدانقلاب در سن 42 سالگی به شهادت رسید. از او دو فرزند به یادگار ماند.
مزار مطهر شهید در گلزار شهدای شهرستان سنندج (بهشت محمدی) قرار دارد.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شعبان علی ترابی

نام پدر: علی اوسط تاریخ تولد: 07/05/1338
محل تولد: ایران - مرکزی - ساوه - بالقلو تاریخ شهادت: 26/05/1361
محل شهادت: خیابان دامپزشکی تهران طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای بالقلو-مرکزی


زندگینامه
شعبان‌علي ترابي در 7 مرداد ماه سال 1338 در روستاي بالقلو از توابع ساوه در خانواده‌اي مستضعف به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي‌اش را در زادگاهش با تحمل مصائب فراوان گذراند. دوره‌ي راهنمايي را به مدرسه‌اي در پنج کيلومتري روستاي خود رفت و عليرغم مشکلاتي که رفت و آمدش ايجاب مي‌کرد توانست تحصيلات خود را به خوبي ادامه دهد و براي طي کردن آخرين سال‌هاي دبيرستان به تهران عزيمت نمايد. 
هم‌زمان با اوج‌گيري مجدد انقلاب اسلامي هم‌چون ديگر جوانان مسلمان و حزب‌اللهي در صفوف فشرده امت حضور داشت و در راهپيمايي‌ها و تظاهرات فرياد‌ رساي آزادي و برقراري حاکميت الله را سر مي‌داد و در روزهاي حماسه‌ساز پيروزي خون بر شمشير از خود رشادت فراواني نشان داد. 
پس از پيروزي انقلاب و اخذ ديپلم متوسطه به خدمت سربازي اعزام گرديد و در پايگاه يکم شکاري منطقه مهرآباد به انجام اين وظيفه مشغول شد و گرچه از زمان جنگ تحميلي بارها درخواست عزيمت به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل را کرده بود، ليکن هر بار به دليلي از اين فيض عظيم محروم ماند. 
پس از پايان خدمت سربازي به کارآموزي در رشته برق صنعتي پرداخت و در اندک مدتي توانست تخصص درجه دو و سه اين رشته را کسب نمايد. با توجه به تخصص فوق مي‌توانست در کارگاه‌هاي مناسب به کار مشغول شود ليکن به سبب عشق و علاقه‌اي که به انقلاب اسلامي داشت مي‌خواست در نهادي به کار پردازد که بيشترين فايده را به اسلام برساند. به همين منظور کوشيد در پليس قضايي استخدام شود و سپس درخواست پيوستن به نيروي دريايي را نمود. او از اولين کساني بود که پس از تأسيس حزب جمهوري اسلامي به عضويت آن درآمد و در اين حزب خدايي به فعاليت پرداخت و هم‌چنين از خدمتگذاران صادق اسلام در مسجد علي‌اکبر(ع) بود و خالصانه در راه تعالي مکتب رهايي‌بخش اسلام مي‌کوشيد. 
او که در مغازه خشک‌شويي برادرش در خيابان دامپزشکي تهران مشغول به کار بود در بيست و ششم مرداد 1361 با 23 سال سن در جريان حمله‌ي تروريستي منافقين کوردل بر اثر اصابت گلوله به سر به شهادت رسيد. پیکر پاکش را در گلزار شهدای رستای بالقلو شهر ساوه به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 5:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 50 ] [ 51 ] [ 52 ] [ 53 ] [ 54 ] [ 55 ] [ 56 ] [ 57 ] [ 58 ] [ 59 ] [ > ]