دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

به بهانه آغاز سفر راهیان نور غرب کشور همراه کاروانی از خانواده شهدا و جمعی از رزمندگان جبهه‌های غرب، راهی دشت ذهاب شدیم تا خود را به ارتفاعات بازی‌دراز و کربلاهای غریب غرب کشور برسانیم...
 
به بهانه آغاز سفر راهیان نور غرب کشور همراه کاروانی از خانواده شهدا و جمعی از رزمندگان جبهه‌های غرب، راهی دشت ذهاب شدیم تا خود را به ارتفاعات بازی‌دراز و کربلاهای غریب غرب کشور برسانیم...
آثار شهدا را حفظ کنیم نه حذف

به گزارش دفاع پس، به بهانه آغاز سفر راهیان نور غرب کشور همراه کاروانی از خانواده شهدا و جمعی از رزمندگان جبهه‌های غرب، راهی دشت ذهاب شدیم تا خود را به ارتفاعات بازی‌دراز و کربلاهای غریب غرب کشور برسانیم؛ دیاری که سال‌هاست در اوج حماسه‌آفرینی مجاهدانش همچنان در گمنامی و غربت مانده است. همراه می‌شویم با رزمندگانی از گردان مردان بی‌نام و نشان اما حماسه‌ساز که گویی مجاهدت‌هایشان در میان بلندی‌ها و ارتفاعات کوهستان‌های غرب کشور، جا مانده و ما می‌رفتیم تا با ثبت گوشه‌هایی از این حماسه‌سرایی، روایتگر اندکی از مظلومیت‌های غرب غریب به نسل جوان باشیم. کاروان ما به نام شهیدان شریفی‌نیا مزین می‌شود تا همراه همرزمانشان به دیدار مشهد این شهدا برویم. سفری با همرزمان شهدا، به میزبانی شهیدان......

پاوه، نقطه اتصال زمین وآسمان

بلندی‌های پاوه را که زیر گام‌هایمان طی می‌کنیم، به نقطه اتصال زمین و آسمان، یادمان شهدای پاوه می‌رسیم. آری اینجا دیگر !بغض‌های ترک خورده آرام و بی‌صدا یک به یک باریدن از سر می‌گیرند و زمزمه همرزمان و جاماندگان از قافله شهدا نجواکنان به گوش می‌رسد. چه چیزی از این زیباتر که میزبان این مهمانی غریبانه و آمین‌گوی دعایمان شهدایی چون احمد ‌انصاری، ناصر صادقی، علی رمضانپور و.... باشند.

آقای معاذی میزبان کاروانیان نور پاوه، به میان جمع راهیان‌نور شهدا می‌آید و با آن لهجه شیرین کردی‌اش روایتگر غرور بلندی‌های پاوه می‌شود؛ مردی که حماسه‌های ارتفاعات پاوه برایش فراموش نشدنی است. او اینچنین روایت می‌کند: «نام پاوه ناخودآگاه همه را به یاد حماسه 26 مرداد 58 می‌اندازد که ثمره ایستادگی مثال‌زدنی دلاور‌مردان و شیر‌زنان دیار اورامانات در کنار تلاش شجاعانه شهید چمران و همرزمانش به بار می‌نشیند و مجاهدت‌هایشان اجازه نمی‌دهد پاوه به دست ضد انقلاب سقوط کند.»

پاوه است و یادمان 9 شهیدش که در جنگ شش روزه حماسه آفریدند و اربا اربا شدند اما اجازه ندادند، وجبی از خاک کشور به دست ایادی کفر و استکبار به تاراج برود. یادمان شهدای پاوه برای این روزهای ما روایتگر شورانگیز شهادت‌ها، شهامت‌ها و فداکاری‌هایی است که در سینه خود از آن روزها به یاد گار نگه داشته تا برای نسل‌های بعد به ارمغان ببرد.»

چه زیبا مأمنی یافته‌اند شهدای پاوه، آنها که به امر ولایت در اینجا آرمیده‌اند و همین ماندن و بودنشان، نشانه راهی است برای گمشدگانی که مسیر زندگی را به اشتباه رفته‌اند. در نهایت پاوه را با آن قلعه‌های سر به فلک کشیده که قبله‌گاه دل‌های دردمند و دیده‌های گریان و دعاهای پرسوز است، تنها می‌گذاریم و به سمت یادمان مرصاد حرکت می‌کنیم.

مرصاد: کمینگاه نفاق

نام مرصاد که به گوشمان می‌رسد، ناخودآگاه به یاد حماقت منافقانی می‌افتیم که به دنبال فروغی جاویدان راهی مرزهای غرب کشور می‌شوند و به نیت تصرف 48 ساعته تهران، با قبول تلفات سنگین فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند و تا ابد ننگ شکست بر تارک تاریخ منافقانه‌شان نقش می‌بندد.

شهدای عملیات مرصاد از همان مقربینی هستند که در راه بسته شدن در باغ شهادت خود را به کاروانیان آسمانی می‌رسانند و به عشق دیدار معبود، شهادت را با جان و دلشان می‌پذیرند. آمار شهدا را که مرور می‌کنم از دانش‌آموز، معلم، کارگر، نجار، ارتشی، بسیجی، سپاهی، جهادگر، سرباز، بازاری، روحانی، کشاورز و... در آن می‌بینم. پس طراحان فروغ جاویدان، چه خیال واهی در سر داشتند و چه گمان غلط که مردم از جنگ خسته، به کاروان ملحد و منافقشان خواهند پیوست؟!

یادمان عملیات مرصاد همه‌اش غرور است و دلتنگی، غرور برای حماسه‌آفرینی مردان بیدار بصیر و دلتنگی برای اینکه سفره شهادت در جنگ رودررو با دشمنان نظام در حال برچیدن بود. اشک‌های رزمندگان دیروز میان تنگه و کوه‌ها و یادمان مرصاد، همه‌اش برای دلتنگی از رفقای شهید بود و.....

بازی دراز: خانقاه عاشقان

در مسیر رسیدن به بازی‌دراز با خانم ولی‌خانی همراه می‌شوم، مادری که خود را متولد هزاروسیصد و انقلاب (1357 ) می‌داند که همراه دختر 12 ساله‌اش به بازی‌دراز آمده است.

از چرایی حضورش در ارتفاعات بازی‌دراز می‌پرسم و او اینگونه آغاز می‌کند: قل سیروا فی‌الارض فانظروا کیف کان عاقبه‌الذین من قبل....

بهترین مکان برای آموختن درس زندگی پیشینیان، در این برهه از زمان آمدن به این مکان‌هاست تا آموزه‌ای باشد برای مقابله با جنگ نرم و ذکر یاد و خاطره شهدایی که در آن دوران مجاهدت‌ها نمودند. ما پیرو ولایتیم ولایتی که فرمودند: این حرکت‌های راهیان نور باید تداوم پیدا کند.»

از خانم ولی‌خانی از فتح بازی‌دراز می‌پرسم و او با همان شوروشوق در پاسخم می‌گوید: فتح بازی‌دراز توسط رزمنده‌ها، یعنی فتح غیرت، فتح عشق و اینکه ما هر ساله حاضریم این مسافت طولانی و این ارتفاعات را طی کنیم. این برای من و خانواده‌ام تجدید پیمانی با آرمان‌های شهداست.

او اما انتقاداتی هم داشت، می‌گوید: می‌خواهم از همین جا از مسئولان حفظ آثار شهدا انتقادی داشته باشم، آن هم به عنوان مادری که خیلی تمایل دارد فرزندانش با این طریق منیر آشنا شوند و در آن گام بردارند. متأسفانه امسال با کمال تعجب دیدم مسیر بازی‌دراز تا ارتفاعات آسفالت شده است و همه بسیار راحت در حال طی مسیر هستند. نمی‌دانم چرا اما به نظر من زائرانی که اینجا هستند اگر عشق نداشتند برای صعود به بازی‌دراز نمی‌آمدند. فتح بازی‌دراز، فتح عاشقانه‌هاست.

البته این تغییرات فقط مربوط به بازی‌دراز نیست. متأسفانه تمام مناطق جنوب هم درگیر این پیامد شده‌اند. من نگرانم که برای نسل‌های بعدی چیزی به عنوان راهیان نور و جبهه‌های غرب و جنوب باقی نماند، نگرانم از آثار شهدا چیزی نماند.

این در حالی است که مقام معظم رهبری به کرات درباره حفظ آثار شهدا تأکید داشتند. اما هیچ مسئولی پاسخگوی این مشکلات و مباحث نیست. به بهانه رفاه حال زائران در حال از بین بردن آثار و باقی‌مانده‌های آثار شهدا هستند. من خودم شهدا را با آثارشان شناختم، آنهایی که با کمترین امکانات، بهترین را برای کشور و اسلام رقم زدند.

این مادر بسیجی در ادامه می‌گوید: یکی از راه‌های شناخت نسل جنگ به نسل امروز نشان دادن زیبایی‌های جنگ است، جنگی که فقط کشتن و کشته شدن نبود، جنگ خود‌سازی داشت، عبادت داشت، شوخی و خنده داشت. این را به جرئت می‌توان گفت که رزمنده‌ها اینجا زندگی می‌کردند و در کنار زندگی برای دفاع از مرزها‌ی کشور و اسلام مبارزه می‌کردند.

او از تنها خواسته‌اش می‌گوید: تنها خواسته‌ام این است که مسئولان آثار شهدا را حفظ کنند نه حذف، راه دیگر شناخت شهدا شنیدن روایات و زندگی‌شان از زبان بهترین راویان آنها یعنی خانواده است؛ دیدار‌هایی که به زندگی‌مان برکت خواهد داد.

رزمنده بستنی‌فروش

در میان جمعیت حاضر چشمم به پیرمردی ‌خورد که برای زائران بازی‌دراز بستنی سنتی آماده می‌کرد. پیرمردی که سال‌ها پیش از همان روستای پایین ارتفاعات بازی‌دراز خودش را به جمع رزمندگان می‌رساند و برای باز پس‌گیری ارتفاعات مجاهدت‌ها می‌کرد. او از همرزمان شهیدش هم برایمان می‌گوید، از روزهای جنگ و روزهای حماسه‌آفرینی بچه‌ها....

اما امروز از دیدن این همه زائر و بازدیدکننده شوق و ذوق دارد و می‌گوید: خوشحالم که اینجا محل زیارت و یادمان شهدا و رزمندگان است. او می‌گفت: من از اینکه روزهایی در این فضا برای دین و کشور اسلامی‌ام جنگیدم به خود می‌بالم و امروز که نوجوان، کودک، ‌پیر، زن و مرد را می‌بینم به یاد دوستان شهیدم می‌افتم که نیک می‌دانستند خونشان، پررهرو خواهد بود.

اینجا بازی‌دراز است، زائرانی که برای اربعین شهدای آن پیاده‌روی می‌کنند، زائرانی که با دستگیری شهدا خود را به این بلندی‌ها رسانده‌اند...

 

منبع: روزنامه جوان



[ یک شنبه 27 اردیبهشت 1394  ] [ 1:07 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]