دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

خبرنگار شهید محسن کرموند در جبهه به عنوان نیروی تبلیغی و اطلاع‌رسانی فعالیت داشت و در 18 دی‌ماه سال 65 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل شد.

 
خبرنگار شهید محسن کرموند در جبهه به عنوان نیروی تبلیغی و اطلاع‌رسانی فعالیت داشت و در 18 دی‌ماه سال 65 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل شد.





به پاس ارج نهادن به گوشه‌ای از رشادت‌های شهدای استان بر آن شدیم تا به زندگی پر برکت شهدای خبرنگار بپردازیم.

خبرنگار شهید محسن کرموند در فروردین‌ماه سال 1332 در خانواده‌ای مذهبی و زحمتکش در قریه جلگه خلج از توابع شهرستان پلدختر واقع در استان لرستان متولد شد.

وی دومین فرزند خانواده بود، برادر بزرگ‌تر او شهید غلامرضا در تک دشمن بعثی در سال 67 به شهادت رسید و پیکر پاکش بعد از دو سال رجعت، به خاک سپرده شد.

مرحوم پدر شهید همواره برای کسب درآمد حلال تلاش فراوان داشت و محیط بسیار صمیمی برای خانواده خود فراهم آورده بود، او نیز اهل جبهه بود و بارها به صورت بسیجی به عنوان سنگرساز بی‌سنگر به جبهه اعزام شد و در سال 64 به رحمت ایزدی پیوست.

محسن در 6 سالگی به همراه خانواده به استان کرمان مهاجرت کرد؛ پدر وی به عنوان راننده در شرکت زغال‌سنگ زرند استخدام شد و خانواده‌اش نیز در روستای خانوک ساکن شدند.

محسن در دوران تحصیلات راهنمایی در جلسات مبلغان و روحانیان اعزامی از قم شرکت می‌کرد و با مطالعه و ارتباط با علما، دوستانش او را به عنوان شخصیت ظلم‌ستیز و کسی که تعصب زیادی نسبت به دین، حجاب و اخلاق اسلامی داشت، می‌شناختند.

حضور فعال در صحنه‌های پرشور انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب و پاسداری از آن از جمله فرازهای زندگی محسن و برادرش بود، او در سال 61 به خدمت نظام وظیفه در سپاه رفت و پس از آن راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

همزمان در رشته بهداشت کاری دهان و دندان پذیرفته شد و در جبهه نیز به عنوان نیروی تبلیغی و اطلاع‌رسانی نسبت به توزیع روزنامه و جمع‌آوری اخبار اقدام می‌کرد، محسن در 18 دی‌ماه سال 65 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل شد.

*خاطراتی پیرامون شهید محسن کرموند

مادر شهید تعریف می‌کند: پدرش در علمیات بیت‌المقدس مجروح شده بود و به دنبال این مجروحیت و بر اثر بیماری رنج می‌برد، محسن بیش از 40 شبانه‌روز در کنار پدر مانند پروانه‌ای که دور شمع می‌گردد از او پرستاری کرد و در کنار او بی‌خوابی کشید، اما پدر بر اثر این مجروحیت جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ تلاش‌های محسن در کنار پدر مجروح خود زبانزد اقوام شده بود.

مادر شهید می‌گوید: محسن بعد از اتمام سربازی در کتابخانه و مجموعه فرهنگی هنری اداره ارشاد اسلامی اسلام‌آباد که هم‌اکنون به نام شهید محسن کرموند است به فعالیت پرداخت و طی سال‌های 63 و 64 جوانان بسیاری را جذب فعالیت‌های فرهنگی، هنری و اسلامی کرد، این فعالیت‌ها مقدمه دعوت او به همکاری با اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.

همرزم شهید نیز می‌گوید: محسن به همراه سه برادرش در جبهه بود، عملیات فاو در حال انجام بود، یک روز محسن را دیدم که در حال شستن پتو است، پرسیدم چرا تو پتوها را می‌شویی؟ گفت: اوقات بیکاری را این‌گونه پر می‌کنم.

پتوها کثیف بودند و من در ساعت بیکاری آنها را شستم، پتوها شاید از دید ما غیرقابل استفاده بودند، اما او با شستن، خشک کردن و تا زدن آنها را به پتوهای قابل استفاده تبدیل کرد.

همرزم شهید ادامه می‌دهد: شهید کرموند نسبت به حیف و میل شدن بیت‌المال بسیار حساس بود، این خصلت او در جبهه و اداره به خوبی مشهود بود، در جبهه هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد کسی جز خودش سهمیه غذایش را بگیرد، او به اندازه‌ای که مورد نیازش بود غذا می‌گرفت تا مبادا غذایی دور ریخته شود.

برادر شهید درباره وی می‌گوید: محسن وصیت کرده بود که بعد از شهادت، او را در کنار قبر مرحوم پدرم به خاک بسپاریم و نوشته بود، می‌خواهم نفس گرم پدر را بعد از شهادت نیز حس کنم، لذا او را در زادگاهش در روستای خلج و کنار پدر به خاک سپردیم، من هنگام غسل دادن و خاکسپاری پیکر مطهرش به حال او غبطه می‌خوردم و از او خواستم که دعا کند من نیز توفیق شهادت نصیبم شود.

*فرازی از وصیتنامه شهید

ما در مقطعی از زمان واقع شده‌ایم که خودکامگان و از خدا بی‌خبران کافر، یورش‌های همه‌جانبه خود را علیه اسلام و مسلمین وارد می‌کنند، در طول تاریخ همیشه، اسلام به ویژه تشیع مظلوم واقع شده‌اند.

در حقیقت سختی و مشکلات در پوست و گوشت ما شیعیان عجین شده و با نابسامانی‌ها خو گرفته‌ایم، چه زیباست کشته شدن در راه خدا که در واقع زنده شدن است.

از علی برادرم می‌خواهم همان‌ طوری که عشق به جنگ در راه خدا دارد، درس خود را فراموش نکند.

فارس


نگارنده : fatehan1 در 1393/5/22 10:22:17


[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 12:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]