صدیقه احمدزاده
نام پدر: باباخان | تاریخ تولد: - / - /1304 |
محل تولد: ایران - مازندران - بابل - سیاه کلا محله شرقی | تاریخ شهادت: 25/05/1366 |
محل شهادت: مکه | طول مدت حیات: 62 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای سیاه کلا محله شرقی_ بابل |
زندگینامه
"صدیقه احمدزاده" در سال 1304 در روستای سیاه کلا محله شرقی از توابع شهرستان بابل دیده به جهان گشود. وی در یک خانواده ی کشاورز که پایبند به عقاید مذهبی بودند، رشد کرد. سنین بالندگی را با محبت خانواده درآمیخت و عواطف درونش با ازدواج با همسرش محمد حسن زاده شکفت. محمد مردی کارگر و فقیر بود و از درآمد کمی بهره داشت؛ اما "صدیقه" که در مکتب اسلام پرورانده شده بود، پیشنهاد محمد را برای ازدواج پذیرفت. زندگی مشترک صدیقه و محمد در اوج سادگی و صفا و صمیمیت در سال 1323 آغاز شد که حاصل آن 7 فرزند است.
محمد در عین حالی که به کارهای سخت می پرداخت، متولی امور مسجد هم بود و صدیقه در کارهای کشاورزی و امور مسجد با عشق و علاقه به همسرش کمک می کرد. صدیقه زنی خوش قلب بود و همه خلق حسنه ی او را می ستودند. او با صبوری همه ی مشکلات را تحمل می کرد ولی در عین حال سختی ها خدشه ای به عقاید مذهبی و واجبات او وارد نمی کرد. حجاب و خوش زبانی از صفات بارز او بود. در تظاهرات انقلاب تا واپسین روزها نقش فعالی داشت و عمیقاً معتقد به رهبری و ولایت بود و استدلال او بر این اعتقادش از آن جهت همگان را به تعجب وا می داشت که او سوادی نداشت. در زمان دفاع مقدس هم یاریگر رزمندگان در جبهه ها بود.
رفتار او با فرزندان بسیار خوب بود و سعی می کرد که آن ها را افرادی معتقد و انقلابی بار بیاورد. آرزوی دیرینه ی این دو همسر، دیدار و زیارت خانه ی خدا بود. فرزند کوچکشان در این خصوص می گوید: پدر و مادرم از زمانی که برای حج ثبت نام کرده بودند، بی صبرانه منتظر رفتن بودند.
سال 1366 فرا رسید؛ پس از سال ها انتظار نام این زوج در لیست سفر درآمد و آن ها از خوشحالی سر از پا نمی شناختند. روز وداع به صورت زیبا و دلنشینی از همه خداحافظی کرد و برای رفتن بی تاب شده بود. روز گرم برائت از مشرکین سال 1366 بود؛ جمعه ی آن سال حال و هوای دیگری داشت و گویا فضا،بوی خون می داد. همه در حال انجام فریضه ی برائت از مشرکین بودند که ناگهان حمله ی صعودی ها آغاز شد. همه ی حجاج سراسیمه به این طرف و آن طرف می گریختند. همسرش صدیقه را گم کرد؛ س از تظاهرات همه ی خانم ها به محل استقرار کاروان بازگشتند ولی صدیقه برنگشت. همسرش نگران شد همه جا را به دنبال او گشت اما خبری از او نبود. در همین هنگام رییس کاروان اعلام کرد او به شهادت رسیده است. پیکر صدیقه با لباس خونین احرام ،که از شدت ضربات جانفرسای عمال سعودی به شهادت رسیده بود، سبکبال بر دست های مردم تشییع شد و در تاریخ بیست و پنجم مردادماه 1366 در حالی که 62 سال داشت، در مزار شهدای سیاه کلا محله شرقی از توابع بابل به خاک سپرده شد.
محمد در عین حالی که به کارهای سخت می پرداخت، متولی امور مسجد هم بود و صدیقه در کارهای کشاورزی و امور مسجد با عشق و علاقه به همسرش کمک می کرد. صدیقه زنی خوش قلب بود و همه خلق حسنه ی او را می ستودند. او با صبوری همه ی مشکلات را تحمل می کرد ولی در عین حال سختی ها خدشه ای به عقاید مذهبی و واجبات او وارد نمی کرد. حجاب و خوش زبانی از صفات بارز او بود. در تظاهرات انقلاب تا واپسین روزها نقش فعالی داشت و عمیقاً معتقد به رهبری و ولایت بود و استدلال او بر این اعتقادش از آن جهت همگان را به تعجب وا می داشت که او سوادی نداشت. در زمان دفاع مقدس هم یاریگر رزمندگان در جبهه ها بود.
رفتار او با فرزندان بسیار خوب بود و سعی می کرد که آن ها را افرادی معتقد و انقلابی بار بیاورد. آرزوی دیرینه ی این دو همسر، دیدار و زیارت خانه ی خدا بود. فرزند کوچکشان در این خصوص می گوید: پدر و مادرم از زمانی که برای حج ثبت نام کرده بودند، بی صبرانه منتظر رفتن بودند.
سال 1366 فرا رسید؛ پس از سال ها انتظار نام این زوج در لیست سفر درآمد و آن ها از خوشحالی سر از پا نمی شناختند. روز وداع به صورت زیبا و دلنشینی از همه خداحافظی کرد و برای رفتن بی تاب شده بود. روز گرم برائت از مشرکین سال 1366 بود؛ جمعه ی آن سال حال و هوای دیگری داشت و گویا فضا،بوی خون می داد. همه در حال انجام فریضه ی برائت از مشرکین بودند که ناگهان حمله ی صعودی ها آغاز شد. همه ی حجاج سراسیمه به این طرف و آن طرف می گریختند. همسرش صدیقه را گم کرد؛ س از تظاهرات همه ی خانم ها به محل استقرار کاروان بازگشتند ولی صدیقه برنگشت. همسرش نگران شد همه جا را به دنبال او گشت اما خبری از او نبود. در همین هنگام رییس کاروان اعلام کرد او به شهادت رسیده است. پیکر صدیقه با لباس خونین احرام ،که از شدت ضربات جانفرسای عمال سعودی به شهادت رسیده بود، سبکبال بر دست های مردم تشییع شد و در تاریخ بیست و پنجم مردادماه 1366 در حالی که 62 سال داشت، در مزار شهدای سیاه کلا محله شرقی از توابع بابل به خاک سپرده شد.