عصمت جمیل محمود
نام پدر: - | تاریخ تولد: 04/07/1344 |
محل تولد: روستای سالم | تاریخ شهادت: 17/08/1367 |
محل شهادت: روستای دیرالحطب | طول مدت حیات: 23 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
عصمت جمیل محمود، در روستای سالم از توابع استان نابلس در (25/9/1965) 4/7/1344 دیده به جهان گشود. پدرش مؤذن روستا بود. بدین ترتیب او از همان ابتدای کودکی با مسجد و قرآن، انس و الفت داشت.
تحصیلات ابتدایی خویش را در مدرسه ی روستا گذراند، اما شرایط به گونه ای نبود که بتواند تحصیلات خود را تکمیل کند. این موضوع او را از تربیت و تزکیه ی نفس باز نداشت. روی به قرآن و سیرت نبوی آورد تا از این طریق بیش از پیش خود را تزکیه نماید. او از جمله خواهران روستا بود که از همان ابتدا بر حفظ حجاب خویش تأکید بسیار داشت و دیگر زنان روستا را نیز به این امر، تشویق می کرد. بدین ترتیب او هم مربی و هم مرشد بود و همیشه در درگیری های اهالی روستا با مزدوران صهیونیستی، پا به پای جوانان دیگر مشارکت می کرد.
در روز (7/11/1988م) 17/8/1367 عصمت پس از خواندن نماز صبح و تلاوت قرآن به همراه خانواده اش به طرف زمین کشاورزی خویش رفت. در بین راه به دیدار خاله اش رفت پس از خداحافظی با خاله اش ملاحظه کرد که ارتش رژیم صهیونیستی، روستای دیرالحطب، را که در مجاورت روستای ایشان قرار داشت، محاصره کرده است و بال گردهای رژیم صهیونیستی با ارسال تجهیزات و نیروی کمکی به یاری این مزدوران شتافته اند تا روستا را سریع تر به تصرف درآورند. این موضوع باعث شد تا عصمت از رفتن به طرف زمین کشاورزی منصرف شده به همراه دختران و پسران روستا با فریاد الله اکبر و سنگ به دفاع از روستا بپردازد. در حین درگیری تیری به قلبش اصابت کرد و او در سن 23 سالگی به شهادت که آرزوی دیرینه اش بود رساند.
تحصیلات ابتدایی خویش را در مدرسه ی روستا گذراند، اما شرایط به گونه ای نبود که بتواند تحصیلات خود را تکمیل کند. این موضوع او را از تربیت و تزکیه ی نفس باز نداشت. روی به قرآن و سیرت نبوی آورد تا از این طریق بیش از پیش خود را تزکیه نماید. او از جمله خواهران روستا بود که از همان ابتدا بر حفظ حجاب خویش تأکید بسیار داشت و دیگر زنان روستا را نیز به این امر، تشویق می کرد. بدین ترتیب او هم مربی و هم مرشد بود و همیشه در درگیری های اهالی روستا با مزدوران صهیونیستی، پا به پای جوانان دیگر مشارکت می کرد.
در روز (7/11/1988م) 17/8/1367 عصمت پس از خواندن نماز صبح و تلاوت قرآن به همراه خانواده اش به طرف زمین کشاورزی خویش رفت. در بین راه به دیدار خاله اش رفت پس از خداحافظی با خاله اش ملاحظه کرد که ارتش رژیم صهیونیستی، روستای دیرالحطب، را که در مجاورت روستای ایشان قرار داشت، محاصره کرده است و بال گردهای رژیم صهیونیستی با ارسال تجهیزات و نیروی کمکی به یاری این مزدوران شتافته اند تا روستا را سریع تر به تصرف درآورند. این موضوع باعث شد تا عصمت از رفتن به طرف زمین کشاورزی منصرف شده به همراه دختران و پسران روستا با فریاد الله اکبر و سنگ به دفاع از روستا بپردازد. در حین درگیری تیری به قلبش اصابت کرد و او در سن 23 سالگی به شهادت که آرزوی دیرینه اش بود رساند.