سامرمرعی
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - / - |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: - / - / - |
| محل شهادت: - | طول مدت حیات: 9 سال |
| مزار شهید: - | |
زندگینامه
این داستان شهادت کسی است که بیش از نه بهار از عمرش نگذشته و با زبان روزه و در شب شهادت مولای موحدین، علی (ع) به دیدار معبود شتافته است. سامر مرعی با وجود کمی سن و سال همیشه از شهادت و دیدار معبود سخن می گفت و با بستن سربندی که روی آن «لااله الا الله» نوشته شده بود، آروزی شهادت می کرد. او همشه به برادر کوچکترش می گفت: «اگر من روزی شهید شوم، مرا در کنار دوست و برادر شهیدم «علی ابوشریفه» که قبل از او با تیر دژخیمان صهیونیست شربت شهادت را نوشیده بود به خاک بسپارید.
در اولین ساعات روز چهارشنبه مصادف با شب قدر، اردوگاه طولکرم شاهد شهادت یکی از جوانان خویش به نام عصام انیس می شود، با به شهادت رسیدن او، انقلابی سراسر اردوگاه را فرا می گیرد و جوانان اردوگاه با وجود اعلام حالت فوق العاده و منع رفت و آمد با فریاد الله اکبر و سنگ به مزدوران صهیونیستی حمله می برند، سامر نیز بر بالای خانه خویش می رود و با فریاد الله اکبر و پرتاب سنگ به جوانان اردوگاه کمک می کند. یکی از سربازان صهیونیستی با گلوله ای چشم او را هدف قرار می دهد و او نقش زمین می شود. هنگامی که جوانان روستا این صحنه را می بینند، به سرعت او را به بیمارستان طولکرم می رسانند، اما به علت وخامت حالش، به بیمارستان مقاصد خیریه در قدس منتقل و در بین راه به دلیل شدت جراحات وارده به فیض شهادت نائل می شود، تا در شب قدر در کنار مولای خویش قرار گیرد. پس از ثبت شهادت سامر جوانان اردوگاه پیکر مطهر او را در حالی که با پرچم میهن پیچیده و سربند سبز مورد علاقه اش به سرش بسته شده بود با وجود اعلام حالت فوق العاده و منع رفت و آمد او را تشییع و بنا به وصیتش او را در کنار دوست و برادرش «علی ابو شریفه» به خاک می سپارند.
در اولین ساعات روز چهارشنبه مصادف با شب قدر، اردوگاه طولکرم شاهد شهادت یکی از جوانان خویش به نام عصام انیس می شود، با به شهادت رسیدن او، انقلابی سراسر اردوگاه را فرا می گیرد و جوانان اردوگاه با وجود اعلام حالت فوق العاده و منع رفت و آمد با فریاد الله اکبر و سنگ به مزدوران صهیونیستی حمله می برند، سامر نیز بر بالای خانه خویش می رود و با فریاد الله اکبر و پرتاب سنگ به جوانان اردوگاه کمک می کند. یکی از سربازان صهیونیستی با گلوله ای چشم او را هدف قرار می دهد و او نقش زمین می شود. هنگامی که جوانان روستا این صحنه را می بینند، به سرعت او را به بیمارستان طولکرم می رسانند، اما به علت وخامت حالش، به بیمارستان مقاصد خیریه در قدس منتقل و در بین راه به دلیل شدت جراحات وارده به فیض شهادت نائل می شود، تا در شب قدر در کنار مولای خویش قرار گیرد. پس از ثبت شهادت سامر جوانان اردوگاه پیکر مطهر او را در حالی که با پرچم میهن پیچیده و سربند سبز مورد علاقه اش به سرش بسته شده بود با وجود اعلام حالت فوق العاده و منع رفت و آمد او را تشییع و بنا به وصیتش او را در کنار دوست و برادرش «علی ابو شریفه» به خاک می سپارند.