دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

ترور احمدها انتقام از نظام اسلامی بود


شعاع نور نهضت امام خمینی (ره) آنقدر زیاد بود که جویندگان حقیقت و عدالت پیرو راه او شدند و در این میان جوانانی برخاستند تا درخت نوپای انقلاب اسلامی را با خون پاکشان آبیاری کنند.
ترور احمدها انتقام از نظام اسلامی بود

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مواج ندای خمینی کبیر حتی به روستاهای دور افتاده ایران رسیده بود. چنانکه در سال 1360 شهید احمد بنی اردلان از روستای اشتران تویسرکان استان همدان به خیل جوانان انقلابی در تهران پیوست و سرانجام به دست منافقان کوردل ترور شد. از زمان شهادت احمد بنی اردلان 34 سال می‌گذرد اما شهدا زنده و جاوید تاریخند و هرگز از یاد نمی‌روند. آنچه در پی می‌آید همکلامی ما با لاله اردلان خواهر شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.
 
برای شروع کمی از زندگی شهید اردلان بگویید.

برادر شهیدم سال 1340 در روستای اشتران تویسرکان استان همدان در خانواده‌ای متدین متولد شد. او عضو افتخاری بسیج بود که خانه‌های تیمی منافقان را شناسایی می‌کرد. برای شناسایی به مسجد باب‌الحوائج که در میدان رهبر تهران است رفته بود. بعد از شناسایی و دستگیری منافقان در مناطق شمال تهران روزی که از مأموریت بر می‌گشتند تا به پایگاه استقرار مراجعه کنند منافقان از قبل در پایگاه مستقر می‌شوند و چند نفر از بسیجیان را ترور می‌کنند. دو تن شهید می‌شوند و یک نفر زخمی می‌شود، منافقان با ترور برادرم و دوستانش می‌خواستند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند. برادرم در عنفوان جوانی در حالی که 20سال از عمرش سپری شده بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش را در روستای اشتران تویسرکان دفن کردند.

از خصوصیات بارز اخلاقی برادر شهیدتان بگویید.

برادرم اخلاقش تک بود. از کلاس پنجم ابتدایی یکسره در مسجد بود و اذان می‌گفت. از ابتدا علاقه شدیدی به انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) داشت. مدتی در جهاد سازندگی بود، روزها می‌رفت گچکاری و شب‌ها در بسیج فعالیت می‌کرد. همیشه در تظاهرات حضور داشت و می‌گفت جانم فدای امام خمینی (ره). احمد فردی خوش‌اخلاق و باعاطفه بود و نسبت به برادر و خواهرانش احترام خاصی قائل بود. نمازش را اول وقت می‌خواند و به بیت‌المال خیلی حساس بود. ماه محرم و رمضان در مسجد مؤذنی می‌کرد. دو ماه محرم و صفر لباس مشکی می‌پوشید. او در خانواده‌ای متدین و مذهبی پرورش یافته بود و پدرم خیلی به رزق حلال اهمیت می‌داد. اهل خمس و زکات بود و همین باعث تربیت فرزندی شد که در ماه صفر به شهادت رسید. احمد همیشه از شهادتش خبر می‌داد و می‌گفت که چند تا تیر به قلبم می‌خورد و شهید می‌شوم. همینطور هم شد، ‌منافقان 14 گلوله به او شلیک کردند و در مسجد میدان رهبر به شهادت رسید.

چه شد که منافقان اقدام به ترور برادرتان کردند؟

احمد در سال1357همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل علاقه‌ای که به امام و انقلاب داشت، به تهران آمد و قصد داشت هرکاری که از دستش برمی‌آید برای اعتلای انقلاب انجام دهد، بنابراین برای مبارزه با منافقان که چوب لای چرخ انقلاب می‌گذاشتند به پا خاست و آنها هم نقشه ترورش را کشیدند. برادرم در کنار شغلش که بنایی بود، ‌در بسیج فعالیت می‌کرد و عاقبت منافقان او را با 14 گلوله به شهادت رساندند.

چگونه از شهادت برادر‌تان باخبر شدید؟

برادر شوهرم که او نیز عضو کمیته بود خبر داد که برادرم احمد توسط منافقان ترور شده است. ابتدا او را به بیمارستان نجمیه تهران می‌برند. همسرم چون موقع زایمانم بود به من نگفته بود احمد شهید شده، تنها گفته بود مجروح شده است، اما من خواب دایی‌ام را دیدم که می‌گفت دیدی بچه‌ام از دست رفت! برادرم 12 شب به شهادت رسید و من هرگز نتوانستم جنازه‌اش را ببینم.

خانواده چگونه با شهادت شهید احمد کنار آمدند؟

پدرم از هجران یوسفش سال 84 به رحمت خدا رفت و مادرم هنوز با عکس‌های شهیدش نجوا می‌کند. من همیشه به یاد برادر شهیدم هستم و برایش نماز می‌خوانم. یک هفته قبل از شهادتش خواب دیده بودم از آمبولانس آمد بیرون. گفتم احمد جان گریه نکن. گفت تو گریه نکن، تو غصه نخور و بی‌تابی نکن، این بی‌تابی تو باعث می‌شود بدنم درد بگیرد.

‌و سخن پایانی...

ترور احمدها انتقام منافقان و استکبار جهانی از نظام اسلامی بود، اما جوانان انقلابی مثل احمد از چیزی نمی‌ترسیدند. برادرم سه روز قبل از شهادت توسط منافقان به شدت تهدید شده بود، اما او نترسید و بر سر اعتقاداتش ماند تا اینکه چند روز بعد به شهادت رسید. صبح روز شهادت آمد با من خداحافظی کرد و گفت دیگر شما را نمی‌بینم. به او الهام شده بود که به شهادت می‌رسد و همینطور هم شد.

 

منبع: جوان

 



[ سه شنبه 19 خرداد 1394  ] [ 1:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]