دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، صدای خش دار جانبازان شیمیایی هنوز در کوچه های شهر شنیده می شود. سرفه های ممتد و بی انتها که تا لحظه ی مرگ و شهادت همراه جانبازان است. صدایی که مدام در خانه جانبازان می پیچد و فرزندان و همسر جانباز به سمفونی سرفه ها عادت کرده اند و با موومان های این سمفونی خود نیز بخشی از زندگی پر از اشک و سرفه شده اند.

 

مستند "33 سال سکوت" سواستفاده سیاسی از جانبازان است/ سکوت یعنی جانبازانی که سال‌هاست درد می‌کشند و پرونده‌ای ندارند


" مستند "سی و سه سکوت" سو استفاده سیاسی از جانبازان شیمیایی است و سکوت یعنی جانبازانی که درد می‌کشند اما هیچگاه به دنبال تشکیل پرونده در بنیاد شهید نرفتند."
مستند

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، صدای خش دار جانبازان شیمیایی هنوز در کوچه های شهر شنیده می شود. سرفه های ممتد و بی انتها که تا لحظه ی مرگ و شهادت همراه جانبازان است. صدایی که مدام در خانه جانبازان می پیچد و فرزندان و همسر جانباز به سمفونی سرفه ها عادت کرده اند و با موومان های این سمفونی خود نیز بخشی از زندگی پر از اشک و سرفه شده اند.

در روز ملی مبارزه با سلاح های شیمیایی به مناسبت سالروز فاجعه بمباران شیمیایی روستای سردشت توسط رژیم بعث با 2 جانباز شیمیایی و مسئول در موزه صلح تهران به گفت و گو نشستیم. آن ها نیز حرف ها و دردهای خود را بی پرده بیان کردند که بخش های قابل انتشار آن را در گفت وگویی که در ادامه می آید می خوانید.

علیرضا یزدان پناه که اکنون 44 سال دارد. چند روز پس از عملیات کربلای 8 در تاریخ 21 فروردین 66 در راه بازگشت از منطقه عملیاتی در سن 16 سالگی شیمیایی شد. او از اهالی کاشمر خراسان است که پس از گذراندن دوره های آموزشی، در 5 فروردین 66 برای نخستین بار به جبهه اعزام شد و در اولین اعزام جانباز شیمیایی شد.

حسن حسنی سعدی نیز از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله بود که در سال64 و از شش ماه قبل از آغاز عملیات والفجر8 در دهانه رود اروند جهت کار شناسایی مستقر بوده است. خودش در این رابطه می گوید: بعد که عملیات شروع شد، تا سه روز هیچ خبری نبود. داشتیم کم کم آماده می شدیم به اهواز برگردیم و نیروهای تازه نفس به جای ما بیایند. صبح روز سوم، اول وقت مه صبحگاهی همه جا را گرفته بود که اولین حمله شیمیایی شروع شد. ما نزدیک مقر فرماندهی بودیم و همانجا سه راکت شیمیایی زدند. من روی ساختمان فرماندهی بودم و به دلیل اصابت راکت، خاک و خل زیادی رویم پاشیده شد. کمی گیج شده بودم. پنج دقیقه ای توی همین حالت بودم و می شنیدم که یکی داد می زد: شیمیایی، شیمیایی زدند! آمدم کنار نهر علی شیر که دست و صورتم را بشویم اما دیدم سوزش پوست نمی گذارد. بعدا متوجه شدیم که آنها از گاز خردل استفاده کرده بودند.

در ادامه گفت وگوی خبرنگاران دفاع پرس با این 2 جانباز شیمیایی را می خوانید.


دفاع پرس: آقای یزدان پناه چطور مورد حمله شیمیایی قرار گرفتید؟

یزدان پناه: چند روز بعد از عملیات کربلای 8 برای استراحت به خرمشهر آمدیم که در آنجا بر اثر بمباران هوایی دشمن شیمیایی شدیم. 3 بمب به مقر ما اصابت کرد که مواد شیمیایی آن در هوا پخش و ما ناخواسته استنشاق کردیم. در همان لحظه تاثیر زیادی بر پوست ما گذاشت و دچار ریزش آب از بینی و چشم شدیم. از فردای آن روز نیز بینایی ام را به طور موقت از دست دادم و تنگی نفس پیدا کردموقتی مرا به تهران آوردند به مدت 2 هفته در کما بودم و سه ماه نیز در بیمارستان لقمان تهران بستری بودم.


جانباز شیمیایی علیرضا یزدان پناه

دفاع پرس: آیا پیش از اعزام دوره های آموزشی جهت مقابله در برابر بمباران های شیمیایی گذرانده بودید؟

یزدان پناه: ما آموزش های سطحی دیده بودیم. کلاس های آموزشی نیز همچون کلاس های درسی که تخته سیاه داشت سخت و خسته کننده بود. البته ما نیز تصور نمی کردیم که یک گاز بتواند این گونه بر بدن انسان اثر بگذارد. اما این اتفاق در اولین اعزام برای من رخ داد و هنوز از آسیب های آن رنج می برم.

دفاع پرس: تجهیزات جهت مقابله به همراه نداشتید؟

یزدان پناه: وقتی به خرمشهر آمدیم. تجهیزاتمان را به نیروهای یگان بعدی که می خواستند به خط بروند دادیم و خودمان چیزی نداشتیم.

دفاع پرس: عامل شیمیایی چه بود؟

یزدان پناه: خردل گوگرد بود. طبق اسنادی که در دست داریم عراق از ابتدای جنگ تحمیلی علیه ما از بمب های شیمیایی استفاده کرده بود و از سال 62 تا 67 به کرات و با تناژ بالا در کلیه مناطق جنگی و غیر جنگی به کار بردند؛ خواه ایرانی باشند و خواه عراقی که نمونه آن بمباران شیمیایی مردم حلبچه عراق است.
گاز شیمیایی بر دو نوع است؛ اعصاب و خردل.

گاز خردل گازی ناتوان کننده است که 5 درصد کشندگی دارد. کسانی که در معرض مستقیم این گاز قرار بگیرند دچار عوارض اولیه می‌شوند و همان موقع پس از انفجار بمب تاثیر خودش را می‌گذارد. و هرچه زمان بگذرد عوارض آن بیشتر می‌شود. روز بعد نیز دچار نابینایی موقت می‌شود و ریه به طور کامل عفونت می‌کند.

عوارض ثانویه نیز شامل کسانی می‌شود که از منطقه‌ا‌ی که شیمیایی زده باشند، رد شده باشد و یا مجروحی را به عقب منتقل کرده باشند. این فرد در سال‌های نخست متوجه شیمیایی شدن خود نمی‌شود و سال‌ها بعد علایم خود را نشان خواهد داد.

دفاع پرس: خودتان دچار چه نوع عوارضی شدید؟

یزدان پناه: من دچار عوارض اولیه شدم. به طور مستقیم و به مدت 2 ساعت در منطقه‌ی آلوده بودیم که همان زمان بمباران شده بود. ما حدود بیست چهار نفر از جمله شهید حسین محمدیان، سیدعباس رضوی که همشهری بنده است که با یک ریه زندگی می‌کند. از آن جمع خیلی‌ها یکی یکی پر کشیدند و رفتند اما نمی‌دانم چرا من هنوز مانده‌ام.

دفاع پرس: برای دوره‌های درمانی به کشورهای خارج اعزام شدید؟

یزدان پناه: من تمام کارهای درمانیم در ایران انجام شد و روزهای بسیاری را در بیمارستان‌های طالقانی، لقمان، لبافی نژاد، بقیه الله اعظم و ساسان گذراندم می‌گذرانیم. وضعیت ما طوری است که هیچ گاه خوب نمی‌شویم و هیچ مرکز علمی در دنیا نیز وجود ندارد که یک مجروح شیمیایی را به طور کامل درمان کند. دارو و درمان‌هایی هم که می‌خوریم و انجام می‌دهیم برای این است که روند پیشرفت عوارض این بیماری کند شود و تا روزی که زنده‌ایم این دردها را به عنوان یادگار به همراه داریم.

دفاع پرس: این بیماری بر فرزندانتان و همسرتان تاثیر گذاشته است؟

یزدان پناه: من 3 فرزند دارم. یک دختر 23 ساله که چند روز پیش عروس شد، یک دختر 14 ساله و یک پسر 6 ساله. دختر بزرگم ورزشکار است و گاهی وقت‌ها می‌گوید پدر من در ورزش کردن خیلی نفس کم می‌آورم و گاهی احساس خفگی می‌کنم. شاید عوارش شیمیایی بودن من در بدن دخترم باشد. پسر آقای حسنی سعدی نیز مشکل تنفسی حادی دارد که بارها او را به نزد پزشک برده‌اند و داروهایی که من و آقای حسنی می‌خوریم پسر او نیز جهت مداوا مصرف می‌کند.

همچنین پزشک‌ها از اینکه فرزند یک جانباز شیمیایی با فرزندی از یک جانباز شیمیایی دیگر ازدواج کند، منع کرده‌اند چون احتمال دارد فرزند آن‌ها دچار بیماری‌های شدید تنفسی شود.

دفاع پرس: شما جهت حضور در کنفرانس‌های جهانی صلح به کشورهای دیگر هم سفر کردید؟

یزدان پناه: 2 سال پیش در تاریخ 6 آگوست به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازوکی به همراه مرتضی سرهنگی، هدایت الله بهبودی، پرویز پرستویی، علی دهباشی و جمعی از جانبازان به انجا سفر کردیم. ما هم به عنوان قربانی و بازمانده از جنگ شیمیایی حضور یافتیم. حدود 9 روز در ژاپن بودیم و در مراسم‌هایشان شرکت کردیم.

همچنین 25 اسفند دو سال پیش در سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه به همراه جمعی از جانبازان شیمیایی به حلبچه عراق رفتیم.

دفاع پرس: در آن سفری که به ژاپن داشتید، توانستید ایران را به عنوان قربانی سلاح‌های شیمیایی در جهان معرفی کنید؟

یزدان پناه: ما با یک گروه مردمی و جهانی صلح طلب به نام mosکه رئیس آن خانم سویا هستند، این سفر را انجام دادیم. ما با موزه صلح هیروشیما در ارتباطیم و ما را می‌شناسند اما آنجا اجازه نیافتیم که خود را به عنوان قربانی به خوبی معرفی کنیم. البته فیلم‌هایی را آنجا توزیع کردیم که با همکاری حبیب احمدزاده و با موضوع مشکلاتی که عراق در جنگ علیه ما ایجاد کرده بود تولید شده بود. البته پس از آن توزیع دیگر مانع کار ما شدند.

سال گذشته نیز که عده‌ای دیگر از دوستان شیمیایی و پرویز پرستویی و حبیب احمدزاده رفته بودند چند تا از کارگردان‌های دیگر نیز رفتند و تعدادی فیلم به همراه خود بردند و به نمایش گذاشتند.

آن وقتی که تعدادی از جانبازان جهت مداوا به اتریش اعزام شده بودند، مستندی نیز با عنوان «خاطراتی برای تمام فصول» به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی ساخته شد که از صدا و سیما نیز پخش شد. به نظرم این فیلم در بعد جهانی نیز اثرگذار بوده است.

دفاع پرس: مستند «سی و سال سکوت» که به تازگی منتشر شده است، را دیده‌اید؟

حسنی سعدی: من دیده‌ام. بحث جانباز نیست و این یک فیلم سیاسی است. در همین جامعه‌ی خودمان ده‌ها جانباز شیمیایی هستند که کسی خبری از آن‌ها ندارد. این فیلم سکوت نبود. من خودم اکنون دو سه میلیون فاکتور داروهایم را دارم و کسی پاسخگو نیست. در مورد آن فیلم سوال نکنید.


جانباز شیمیایی حسین حسنی سعدی

یزدان پناه: من بخش‌هایی را دیدم. فیلم وقتی به آنجایی می‌رسد که منطقه نظامی لتیان را نشان می‌دهد، آزرده خاطر می‌شوم چون می‌خواهند ما را مسخره کنند.

حسنی سعدی: البته او در آن سکانس به دنبال اهداف سیاسی است. اصلا بی خیال.

دفاع پرس: آلمان در جنگ به عراق بمب شیمیایی داد و از آن سو نیز جانبازهای شیمیایی ما را نیز مداوا کرد.

حسنی سعدی: جانبازان تنها به آلمان اعزام نشدند به کشورهای دیگر هم اعزام شدند، این کار نیز برای پوشش رسانه‌ای و انحراف افکار عمومی از آن جنایتشان بود.

چند هزار نفر بسیجی از روستاها و سر زمین‌هایشان بلند شدند و به جبهه رفتند و اکنون کارمند هیچ اداره‌ی نیستند. چرا کسی برای این‌ها فیلم نمی‌سازد حالا یک نفر رفته آنجا پناهنده شده و برایش فیلم ساخته‌اند. بعد اسم فیلم را می‌گذارند سی و سال سکوت. برخی از جانبازهای ما دست کم پنج سال در جبهه بودند و پرونده‌ی جانبازی ندارند، اصلا نرفتند تشکیل بدهند. سکوت این است. چرا کسی از این‌ها فیلم‌ نمی‌سازد. دیگر در مورد این فیلم حرف نزنید.

بعد همین رسانه‌ها جوری نشان می‌دهند که خانواده‌های شهدا و جانبازان ثروت دارند و هیچ چیزی کم ندارند و تازه اسم ما را زیاده خواه هم گذاشتند.

ادامه دارد...



[ چهارشنبه 10 تیر 1394  ] [ 1:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]