دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

یکی از موسسین حزب موتلفه اسلامی گفت: :فداییان اسلام با ترورهایی که در جامعه کرده بودند منشا خیر بزرگی در جامعه شده بود. بعد از 15 خرداد روحیه‌هایی در میان مردم به وجود آمده بود که در جریان تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام که توسط منصور انجام شد.
 

امام درباره ترورهای حزب‌ موتله چه گفتند؟/ ماجرای تشکیل تعاونی‌های محله‌ای در دوران دفاع مقدس


یکی از موسسین حزب موتلفه اسلامی گفت: :فداییان اسلام با ترورهایی که در جامعه کرده بودند منشا خیر بزرگی در جامعه شده بود. بعد از 15 خرداد روحیه‌هایی در میان مردم به وجود آمده بود که در جریان تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام که توسط منصور انجام شد.
امام درباره ترورهای حزب‌ موتله چه گفتند؟/ ماجرای تشکیل تعاونی‌های محله‌ای در دوران دفاع مقدس

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس - فاطمه همتی آذر: هاشم امانی فرزند حاج احمد امانی همدانی و از موسسین حزب موتلفه اسلامی است که به‌همراه برادرش در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی ایستادگی کرده‌اند. حاج هاشم امانی یکی از اشخاصی است که به عنوان یک بازاری مذهبی در مبارزات سیاسی و مسلحانه علیه رژیم پهلوی فعالیت داشته به همین بهانه به گفتگوی تفصیلی با او نشسته‌ایم که در ادامه این مصاحبه را می‌خوانید:

دفاع پرس: از پدر مرحومتان بفرمایید و اینکه از روز اول تهران بودید یا از همدان به تهران آمدید؟

امانی: من متولد 1303 هستم و الان 91 سال دارم و از ابتدا در تهران زندگی کرده‌ام ولی پدرم در اوایل جنگ بین‌المللی دوم از همدان به تهران نقل مکان کردند.

دفاع پرس: درگیری‌های پدرتان با رضا شاه به خاطر چه بود که در نهایت ایشان را خلع لباس کردند؟

امانی: درگیری خاصی نداشتند، البته در همدان یه مقداری جنس (گندم) به دولت فروخته بودند و این گندم را از شهرهای مختلف آورده بودند و بعد از اینکه رفع قحطی شده بود و قیمت‌ها تنزل کرده بود دولت تحویل نمی‌گیرد. به خاطر همین پدرم هم برای شکایت به تغییر قیمت به تهران می‌آیند و همین جا مسقر می‌شوند. کار پدرم تجارت بوده بر همین اساس در سرای جمهوری مشغول کار می‌شوند و جنس (گندم) به صورت امانت به مردم می‌فروختند و اینکه فامیل ما امانی است به خاطر اینکه پدرم جنس را به صورت امانت می‌فروختند.

دفاع پرس: پدرتان با وجود اینکه تاجر بودند روحانی هم بودند؟

امانی: بله. ایشان علاوه بر تجارت به تحصیل هم می‌پرداختند. دلیل مهاجرت پدرم به تهران به خاطر حکومت رضا شاه به ایران و قانون کشف حجاب و از سوی دیگر برداشتن عمامه از سر روحانیون بود. در آن زمان هرکسی نمی‌توانست معمم باشد و برای روحانیت باید مجوز می‌گرفت که این مجوز را به هر کسی نمی‌دادند، چرا که مامورین و پاسبان‌های رضاشاه هر روحانی را که می‌دیدند معمم است عمامه از سر او بر می‌داشتند لذا پدر من هم لباس از تن در آورد و کت و شلوار پوشید، ولی با این حال در مدرسه "سید رئیس الله" که تا اواخر عمر "آیت‌الله خوانساری" به جز امام جماعت در آن مدرسه علمیه تدریس فقه و اصول می‌کردند به تحصیل علم طلبگی پرداختند.

دفاع پرس: رژیم پهلوی به خاطر معمم بودن پدرتان ایشان را زندانی هم کرده بودند؟ پدرتان تا چه سالی در قید حیات بودند؟

امانی: ایشان تا سال 1340 در کنار ما بود. درباره لباس هم نه، ایشان خودشان تغییر لباس داده بودند. در آن زمان شرایط سخت پهلوی اقامه عزا و روضه خوانی را برای مردم با مشکل مواجه می‌کرد. یکی از مزاحمت‌هایی که واقعا برای مردم غیر‌قابل پذیرش بود کشف حجاب بود، رژیم ستمشاهی به تمام کلانتری‌ها اعلام می‌کرد برای اشخاصی که در محلات و اطرافیان خود کمی هم سرشناس هستند جلساتی به مناسبت "جشن چادر برداری" برگزار کنند تا مردان و زنان بدون حجاب در آن مراسم شرکت کنند و تکلیف می‌کرد که همه باید در این مراسم حضور داشته باشند و از این راه بود که عفت عمومی کم کم در جامعه کمرنگ می‌شد.

دفاع پرس: مرحوم پدرتان در ورود شما و برادرتان به نهضت امام خمینی چه نقشی داشتند؟

امانی: ایشان کاری به کار ما نداشتند. از ابتدای رفتن رضا شاه یعنی 1324 و جانشینی محمدرضا حرکت‌های اسلامی در جهت فعالیت‌هایی اجتماعی که قبلا ممکن نبود آغاز شد و نواب صفوی در ابتدا "جمعیت فداییان اسلام" را تشکیل داد. خانواده ما هم که در خیابان خیام و اوج فعالیت‌ها منزل تهیه کرده بود با مبارزان ضد رژیم ستمشاهی از جمله شهید عراقی و نواب صفوی آشنا شدیم و به جلسات هفتگی آنها پیوستیم.

جلسات هفتگی شهید نواب صفوی بعدها توسعه پیدا کرد و به جلسات گسترده افراد سرشناس رسید و شب‌های شنبه هم جلسه‌ای عمومی داشتیم که در منزل این شهید بزرگوار (شهید نواب) برگزار می‌شد که سید عبدالحسن واحدی در آن جلسات سخنرانی می‌کرد. جمعیت زیادی هم در آن شرکت می‎‌کردند که فضا و موج  خاصی هم در شهر ایجاد کرده بود.

جلسات هفتگی شهید نواب به قدری مخاطب پیدا کرده بود که از هر نقطه‌ای از شهر برای حضور در مراسم حاضر می‌شدند و همه یک صدا برای عظمت اسلام شعار می‌دادند و گروه گروه وارد مراسم می‌شدند. جمعیت این جلسه به قدری بالا رفته بود که مسجد هم توان جاگیری مردم را نداشت و مدعوین مجبور بودند خیابان‌ها را به این سخنرانی اختصاص دهند.

در آن‌زمان جمعیت و فعالیت‌های مذهبی بسیاری در جامعه بود و یکی از آن چهره‌های تاثیرگذار "آیت الله کاشانی" بود. در زمان جنگ جهانی دوم، متفقین ایشان را به خاطر اینکه با آلمانی‌ها همکاری و علیه انگلیسی‌ها در کشور کار می‌‌کردند، وی را تبعید کرده بودند و وقتی که متفقین از ایران خارج شدند ایشان به پامنار آمد و یک منزل خریدند و فعالیت‌های خود را از سر گرفتند.

پس از حضور مجدد در تهران نماز عید فطر و قربان که مرسوم نبود خوانده شود را ایشان می‌خواندند و از همان پامنار به سمت میدان شوش راهپیمایی می‌کردند  و در راه شعار می‌دادند؛ در آن زمان همین حرکات یک جو اسلامی ایجاد کرده بود.

دفاع پرس: رابطه "آیت الله کاشانی" با شهید نواب به چه شکلی بود؟ از نظر ایدولوژی فکری و مبارزاتی با هم تفاوت و اختلاف نظر داشتند؟

امانی: این دو بزرگوار تا مدت طولانی همکاری داشتند و این همکاری تا قتل "رزم آرا" ادامه داشت. قتل رزم‌آرا منشا خیر بزرگی در کشور بود و نمی‌توان اسم ترور روی آن گذاشت. وقتی در مجلس لایحه ملی شدن صنعت نفت پیش رو بود، رزم‌آرا صد درصد مخالف بود و گفت: ما که عرضه ساختن لولهنگ را نداریم چطور می‌توانیم صنعت نفت را اداره کنیم و این صنعت باید در دست انگلیس‌ها باشد. بعد از اینکه رزم آرا 16 اسفند در مجلس این صحبت را کرد، توسط خلیل طهماسبی کشته شد و در 29 اسفند نیز صنعت نفت ملی شد.

پس از کشته شدن "رزم آرا" توسط "طهماسبی" او را به کاخ دادگستری بردند و موقتا بازداشت کردند و بعد از مدتی کوتاه، در مجلس او (طهماسبی) را به عنوان قهرمان ملی معرفی کردند.

اختلاف مرحوم نواب و کاشانی از جایی بود که "مرحوم نواب" می‌گفت ما در صدد برپایی حکومت اسلامی هستیم و می‌خواهیم حکومت اسلامی ایجاد کنیم. ولی نظر "نواب" بر این بود که نخست وزیرانی که به دست رژیم ستمشاهی انتخاب می‌شوند در شان جامعه اسلامی نیستند و این افراد کسانی نیستند که بتوانند حکومت دینی در ایران را اداره کنند. اساس اختلاف "نواب" و "کاشانی" هم از اینجا بود. "مرحوم نواب"هم بر همین مبنا به "آیت‌الله کاشانی" گفت من چون در امورم باید صراحت داشته باشم، تا حالا از شما حمایت می‌کردم ولی از این به بعد من را به عنوان حامی خودتان نشناسید.

دفاع پرس: بعد از اینکه مصدق با "آیت الله کاشانی" اختلاف پیدا کردند باز نواب به ایشان نزدیک نشدند؟

امانی: نه، در همان بحبوحه بود که مرحوم نواب را به عنوان محکومیت قبلی و فعالیتی که در بابل داشت و اجرایی نشده بود گرفتند و به زندان قصر بردند. پس از آن 28 مرداد حکومت مصدق سقوط کرد و اجازه هیچ فعالیتی به هیچ گروه و جریانی داده نشد و "آیت الله کاشانی" هم خانه نشین شد. "مرحوم نواب" هم بعد از طی دوران محکومیت از زندان آزاد شد.

دفاع پرس: پایه های ایجاد حزب موتلفه از چه سالی شکل گرفت؟ فکر ایجاد این حزب با چه کسانی بود؟

امانی: به طور کلی جمعیت‌های مختلفی در آن زمان به طور پراکنده فعالیت می‌کردند. بعد از سال 40 که "آیت الله بروجردی"  فوت کردند و بحث مرجعیت مطرح شد، در آن زمان امام خمینی بحث حکومتی را مطرح کردند و ما با عسگراولادی جلساتی داشتیم که به غیر مسائل عقیدتی، به مسائل حکومتی هم می‌پرداختیم. کسی که رابط ما در این جلسات بود عسگراولادی بود و مرتب با امام خمینی در تماس بود.

روزی امام به عسگراولادی گفته بودند بهتر است شما که گروه، گروه فعالیت می‌کنید در کنار هم برای یک هدف مشترک تلاش کنید و نهایتا این گروه‌ها در ابتدای سال 40 تجمیع شده و جمعیت موتلفه اسلامی را شکل دادند. تا سال 42 جمعیت موتلفه اسلامی به همین روند ادامه می‌داد تا اینکه درگیری خونین پانزده خرداد شکل گرفت.

دفاع پرس: تشکیل حزب موتلفه بر جریاناتی همچون 15 خرداد تا چه حد تاثیرگذار بود؟

امانی: 15 خرداد تنها مربوط به گروه خاصی نبود، همه مردم از تمام شهرها قیام کردند و خواهان آزادی امام و باز شدن جریان سیاسی بودند. روز پس از دستگیری امام، "مهدی عراقی" سوار بر یک جیپ رو باز شده بود به مردم می‌گفت بیایید امام را بازداشت کردند، شعار می‌دادند و به سمت میدان ارک "اداره رادیو سابق" حرکت می‌کردند. ‌آن‌جا کشتار زیادی توسط نظام اتفاق افتاد و همین خون‌های بی‌گناه باعث شد تا این راه بی‌ثمر نباشد.

دفاع پرس: رابطه شما با جبهه ملی و بعد از آن با نهضت آزادی چگونه بود؟

امانی: با جبهه ملی رابطه خاصی نداشتیم.

دفاع پرس: درگیری و تنشی هم نداشتید؟

امانی: نه. با این گروه درگیری و تنش خاصی نداشتیم. البته جبهه ملی یک جناحی داشت به نام نهضت آزادی که بیشتر جنبه اسلامی داشتند، رابطین این فرقه از آن گروه با ما در ارتباط بودند.

دفاع پرس: شما با "آیت الله طالقانی" ارتباط داشتید؟

امانی: من با ایشان در ارتباط نبودم فقط در سال 54 زمانی که مرا از زندان قصر به اوین آوردند، ایشان به همراه شیبانی و علمای دیگری چون ربانی، انواری و... صبح‌ها در یکی از اتاق‌های بزرگ زندان، جلسه و بحث‌های فقهی  برگزار می‌کردند و من هم گاهی حضور پیدا می‌کردم.

دفاع پرس: اگر بخواهید مقایسه‌ای بین جامعه قبل و بعد از 15 خرداد 42 داشته باشید، آن‌را چگونه می‌بینید؟

امانی: قبل از 15 خرداد و بعد از آن فضای جامعه متفاوت شده بود، بعد از 15 خرداد در جریان تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام، مردم خواهان حرکتی عملی در جهت رها سازی از بند زور و استکبار بودند و آحاد مردم تصمیم داشتند کاری کنند تا در برابر دولت حرکت تاثیر گذار انجام دهند. لذا گروه ما (موتلفه اسلامی)  تصمیم گرفت فعالیتهای عملی و ترور را با اجازه از حکم مرجعیت پیگیری کند بر همین اساس حکم این عمل را به مشهد فرستادیم و از "آیت الله میلانی" دستور گرفتیم.

دفاع پرس: از امام خمینی(ره) هم نظری گرفته بودید؟

امانی: عسگراولادی را به محضر امام فرستاده بودیم، گفته بودند: یک نفر رفته بود کنار پیغمبر و راجع به قتل کسی که اهانت به اسلام کرده بود، حکم قتلش را بگیرد پیغمبر فرموده بودند که تو خوب بود بعد از اینکه او را به قتل می‌رساندی از من سوال می‌کردی و تقریبا این مطلبی که ایشان فرموده بودند نشان از صراحت وی در حکم داشته است.

دفاع پرس: اقدامی که شما انجام دادید (ترور) برگرفته از اندیشه‌هایی که در جلسات فدائیان اسلام داشتید، نبود؟

امانی: اندیشه‌های فدائیان اسلام در انگیزه‌های ما بی‌تاثیر نبود. آن‌ها چندین قتل داشتند که منشا خیر بزرگی در جامعه شده بود. قتل "هژیر"  که در انتخابات جبهه ملی وزیر دربار بود و توسط "سید حسن امامی" به قتل رسید، باعث شد کل انتخابات جبهه ملی که با تقلب هژیر به نفع دربار رقم خورده بود باطل شود. بعد از ابطال انتخابات هژیر به وجدانش قسم یاد می‌کند که هیچ تقلبی صورت نگرفته است. مصدق در پاسخ به وی گفت: هژیر آیا تو وجدان داری که به وجدانت قسم می‌خوری؟ انتخابات مجدد و قتل هژیر باعث شد در انتخابات جدید نمایندگان جبهه ملی روی کار بیایند.

یکی دیگر از قتل‌های ثمربخش، "کسروی"بود که به پیامبر بسیار توهین می‌کرد. مرحوم نواب یکبار به وی شلیک کرده ولی به او اصابت نکرده بود و بعدا در دادگستری در محاکمه‌های الکی چند مضمون به قتل حضور داشتند که بعدا با 300 هزار تومان به عنوان ضمانت آنها را آزاد کردند و مدت زیادی در زندان نماندند.

بعد از 15 خرداد روحیه‌ای ایجاد شده بود که باید کار عملیاتی صورت گیرد و چند نفر از سران دولتی به قتل برسند که اولین نفر "حسنعلی منصور" بود. مرگ او در جامعه ایجاد روحیه کرد و یاس را از بین برد.

دفاع پرس: مجموعه عملکرد شما با فشار حکومت تحت تاثیر قرار نگرفت؟ بعد از قتل منصور مجموعه فعالیت‌های شما محدودتر نشد؟

امانی: تعدادی از ما زندانی شدیم و من از سال 1343 تا 1356 تقریبا 13 سال زندانی بودم. در ابتدا در بند زندانیان عادی بودم و نه بند سیاسی؛ برای این‌که قتل را یک اتفاق عادی جلوه دهند. آنجا فضای بدی داشت و پس از یک دوره اعتصاب غذا به زندان شماره 3 انتقال پیدا کردم. آنجا زندان سیاسی بود. بیشتر حضور مارکسیست‌ها و کومونیست‌ها در آن زندان مشهود بود، ولی با این حال از زندان عادی فضای بهتری داشت. دادگاه اول، رئیس دادگاه که 4 نفر را محکوم به اعدام کرد و در دادگاه دوم من و عراقی را نیز محکوم به اعدام کرد.

دفاع پرس: چرا شما بعدا جز اعدام شدگان قرار نگرفتید؟

امانی: بعدا رئیس کل زندان‌ها، گفت شما مورد تخفیف ملوکانه قرار گرفته اید و از اعدام به حبس ابد محکوم شدید. بعد از اینکه 4 نفر را برای اعدام بردند همان صبح ما دو نفر را به زندان قصر منتقل کردند و یکسال آنجا بودیم.

دفاع پرس: در طرح ترور منصور نقش شما چی بود؟

امانی: من نقش خاصی نداشتم. غالب شب‌ها جلساتی داشتیم و درباره نحوه تهیه اسلحه و چگونگی استفاده از برنامه‌ریزی می‌‌کردیم. 9 اسلحه تهیه کرده بودیم و با چند نفر به تپه‌های مسگر‌آباد می‌رفتیم و هدف‌گیری و تیراندازی را تمرین می‌کردیم.

دفاع پرس: در عملیات ترور و تهیه اسلحه شما نقش داشتید؟

امانی: نه. در تهیه اسلحه و عملیات ترور هیچ نقشی نداشتم.

دفاع پرس: دلیل اینکه تخفیف خوردید به خاطر عدم همکاری در عملیات و تهیه اسلحه بوده است؟

امانی: خیلی از علما فشار آورده بودند و آن‌ها نیز به خاطر اینکه از یک خانواده دو نفر (من و برادرم) اعدام می‌شوند، نخواستند مرا هم به خاطر یک پرونده اعدام کنند.

دفاع پرس: در زندان با گروه های چپ و توده هم ارتباط داشتید؟

امانی: در زندان شماره 3 مسلمان حضور نداشت. جمعی از مارکسیست‌ها در آن بودند و وقتی که اذان می‌دادند توهین می‌کردند ولی وقتی  حزب "ملل" به آنجا آمدند که آقای بجنوردی یکی از آنها بود، کم کم موقعیت ما بهتر شد. روز عید فطر نماز عید را اقامه کردیم و راحت‌تر توانستیم آن دوران را ادامه دهیم. بعد از آن به زندان قصر منتفل شدم که وضعیت بهتری نسبت به زندان‌های دیگر داشت.

دفاع پرس: چرا شما را به زندان ساواک بردند؟

امانی: علتش را نمی‌دانم. کمیته که بردند اتاق‌های انفرادی بود و 1 متر در 1.5 متر بود. برای ناهار سوراخی زیر در بود که ظرف را داخل می‌فرستاد و هیچ وسیله گرمایشی هم وجود نداشت. نزدیک 3 ماه در زندان ساواک بودم و بعد از آن به زندان اوین منتقل شدم و بعد یک سال در 19 آذر به مناسبت روز حقوق بشر آزادم کردند.

دفاع پرس: سال 56 که آزاد شدید وارد جریانات انقلابی نشدید؟

امانی: نه. من یه مقداری عقب ماندگی‌های کاری و مسائل خانوادگی داشتم که همین مسئله مانع حضورم از ادامه فعالیتم شد. پس از آزادی به خرید و فروش حبوبات به صورت امانت پرداختم. گاهی برای کمک به رای‌گیری پای صندوق می‌رفتم ولی هیچگاه شغل و یا سمت دولتی را برعهده نگرفتم چرا که من وظیفه و مسئولیت خود را ایفا کرده بودم.

دفاع مقدس: در 8 سال دفاع مقدس، با توجه به اینکه شما در بازار مشغول به کار بودید. پشتیبانی هم می‌کردید؟

امانی: در زمان جنگ، عده‌ای خواهان کمک به مردمی بودند که در شهرها زندگی می‌کرند ولی توان خرید اقلام مصرفی خود را نداشتند. لذا ما این کمک ها را جمع‌آوری می‌کردیم و از آن‌جایی اجناس بسیار گران شده بود با تخفیف در قیمت‌ها، آنها را در محلاتی که احتیاج داشتند به عنوان تعاونی توزیع می‌کردیم. کمک‌هایی هم در قالب کمک از جانب بازار برای رزمندگان در جبهه ارسال می‌کردیم.

دفاع پرس: با مرحوم عسگراولادی در رابطه با بحث پشتیبانی فقرا و یتیمان در کمیته ارتباط داشتید؟

امانی: مرحوم عسگراولادی قبلا برنج می‌فروختند و بعدا که وظیفه مبارزاتی ایشان آغاز شد، کارشان را به طور کلی رها کرده کردند. چرا که سمت وزارت بازرگانی فرصت زیادی از ایشان می‌گرفت و به کارهای بازار نمی‌رسیدند. به خاطر همین فردی را برای رسیدگی امور بازار به کار گرفتند. من مستقیما در کارهای دولتی هیچگاه مشغول به کار نشدم با اینکه پیشنهاد کمیته امور صنفی هم در مقطعی به من شد ولی برادرم را برای این سمت مناسبتر دیدم و خودم از قبول این سمت سر باز زدم. من هم در بازار بودم و اموری که برادرم (سعید) عهده‌دار بود را به دوش گرفتم؛ چرا که وی باید به کارهای کمیته امور صنفی رسیدگی می‌کرد و وقتی برای رسیدگی به بازار نداشت.

انتهای پیام/



[ شنبه 20 تیر 1394  ] [ 12:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]