دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

برای شهادت آمدم
رفته بودم بیمارستان به مجروحین سر بزنم. بینشان پسرک نوجوانی بود که هنوز صورتش مو نداشت. 
دستش قطع شده بود. جلو رفتم. دستی به سرش کشیدم و با حالت دلسوزانه‌ای گفتم: خوب میشی ناراحت نباش. خیلی ناراحت شد. گفت:"شما چی فکر کردید؟ من برای شهادت آمده بودم." از خودم خجالت کشیدم. رفتم به بقیه سرکشی کنم، وقتی بر‌گشتم پسرک را دیدم جلو رفتم و دستی به سرش کشیدم، شهید شده بود.


نگارنده : fatehan1 در 1392/5/13 11:19:38


[ یک شنبه 21 تیر 1394  ] [ 5:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]