اکبر ابراهیمی اشلقی
نام پدر: اصغر | تاریخ تولد: 01/01/1326 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 08/06/1361 |
محل شهادت: خیابان شوش-تهران | طول مدت حیات: 35 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف75-شماره6مکرر-تهران |
زندگینامه
اکبر ابراهيمياشلقي در یکم فروردین ماه سال 1326 در خانوادهاي متدين و مستضعف در تهران چشم به جهان گشود. او اولين فرزند خانواده بود و تحصيلات ابتدايياش را در دبستان قيام آغاز نمود. اکبر از کودکي با محروميت و فقر آشنا بود به همين سبب نيز مجبور بود در حين تحصيل براي تأمين معاش خود و خانواده کار نيز بکند و لذا نتوانست بيش از 6 کلاس درس بخواند و مجبور به ترک تحصيل گرديد. پس از ترک تحصيل در يک مغازه دوچرخهسازي در خيابان ارج (خيابان شهيد اکبر ابراهيمي) به شاگردي پرداخت و آخر عمر در همان مغازه به کار مشغول بود.
ايمانش به اسلام عميق و عواطف انسانياش زبانزد همه دوستان و آشنايانش بود و عليرغم تنگدستي مالي ميکوشيد تا به محتاجان کمک کند به طوري که از مخارج زندگي خود کاسته و مخفيانه در اختيار خانوادههاي محروم قرار ميداد. او که با گوشت و پوست خود مظالم رژيم ستمشاهي را لمس کرده بود و با دلبستگي شديدي که به آرمانهاي اسلامي داشت، در هر فرصتي نفرت خود را از رژيم طاغوت بروز ميداد و آرزوي پيروزي اسلام را داشت. از نوجواني يکي از اعضاي فعال و متعهد هيئتهاي عزاداري اهل بيت عصمت و طهارت بود و در اين مجالس عرفاني و روحاني روح پرفتوحش پالايش مييافت و ايمانش مستحکمتر ميگرديد. به هنگام اوجگيري انقلاب اسلامي در کليه راهپيماييها و تظاهرات حضوري شايسته داشت. روزها مغازهاش را تعطيل ميکرد و به صفوف راهپيمايان ميپيوست و آماده بود تا در راه پيروزي از نهضت مقدس جان خود را فدا نمايد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي خالصانه به خدمت نهادهاي انقلابي درآمد و بدون کوچکترين چشمداشتي به حراست از ثمرات خون شهدان پرداخت و با وجود آن که از لحاظ مالي متمکن نبود حاضر نگرديد کوچکترين حقوقي دريافت کند. صحنه پرشکوه نماز جمعه، اين ميعادگاه عارفان و عاشقان الله و اين تجليگاه وحدت و يکپارچگي امت اسلام همواره شاهد حضور او بود و اين حضور تا لحظه شهادت بدون کوچکترين وقفهاي ادامه يافت.
به روحانيت متعهد ارادتي خاص داشت و همين ارادت تا زمان شهادت، شهادتي که آرزوي ديرينهاش بود با وي همراه بود و به ايمان و صلابتش جلايي ديگر ميبخشيد.
سرانجام در روز هشتم شهريور سال 1361 ابراهيمي که به دليل مزين ساختن مغازهاش به تصاوير متعددي از امام(ره) و روحانيت بارها از سوي منافقين تهديد شده بود به دست آنان در 35 سالگي به شهادت رسيد که بر اثر اصابت گلوله به سر در مغازهاش در خيابان شوش تهران به شهادت رسيد. در مزار شماره 6 مکرر در رديف 75 قطعه 26 بهشت زهرا(س) آرميد تا ميعادگاه همسر و خانوادهي داغدارش باشد.
ايمانش به اسلام عميق و عواطف انسانياش زبانزد همه دوستان و آشنايانش بود و عليرغم تنگدستي مالي ميکوشيد تا به محتاجان کمک کند به طوري که از مخارج زندگي خود کاسته و مخفيانه در اختيار خانوادههاي محروم قرار ميداد. او که با گوشت و پوست خود مظالم رژيم ستمشاهي را لمس کرده بود و با دلبستگي شديدي که به آرمانهاي اسلامي داشت، در هر فرصتي نفرت خود را از رژيم طاغوت بروز ميداد و آرزوي پيروزي اسلام را داشت. از نوجواني يکي از اعضاي فعال و متعهد هيئتهاي عزاداري اهل بيت عصمت و طهارت بود و در اين مجالس عرفاني و روحاني روح پرفتوحش پالايش مييافت و ايمانش مستحکمتر ميگرديد. به هنگام اوجگيري انقلاب اسلامي در کليه راهپيماييها و تظاهرات حضوري شايسته داشت. روزها مغازهاش را تعطيل ميکرد و به صفوف راهپيمايان ميپيوست و آماده بود تا در راه پيروزي از نهضت مقدس جان خود را فدا نمايد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي خالصانه به خدمت نهادهاي انقلابي درآمد و بدون کوچکترين چشمداشتي به حراست از ثمرات خون شهدان پرداخت و با وجود آن که از لحاظ مالي متمکن نبود حاضر نگرديد کوچکترين حقوقي دريافت کند. صحنه پرشکوه نماز جمعه، اين ميعادگاه عارفان و عاشقان الله و اين تجليگاه وحدت و يکپارچگي امت اسلام همواره شاهد حضور او بود و اين حضور تا لحظه شهادت بدون کوچکترين وقفهاي ادامه يافت.
به روحانيت متعهد ارادتي خاص داشت و همين ارادت تا زمان شهادت، شهادتي که آرزوي ديرينهاش بود با وي همراه بود و به ايمان و صلابتش جلايي ديگر ميبخشيد.
سرانجام در روز هشتم شهريور سال 1361 ابراهيمي که به دليل مزين ساختن مغازهاش به تصاوير متعددي از امام(ره) و روحانيت بارها از سوي منافقين تهديد شده بود به دست آنان در 35 سالگي به شهادت رسيد که بر اثر اصابت گلوله به سر در مغازهاش در خيابان شوش تهران به شهادت رسيد. در مزار شماره 6 مکرر در رديف 75 قطعه 26 بهشت زهرا(س) آرميد تا ميعادگاه همسر و خانوادهي داغدارش باشد.