دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

فرمانده گروهان هلی‌کوپتر در پادگان هوانیروز تهران گفت: اگر نیروی قابل توجهی در منطقه داشتیم و در وضعیت غافلگیری از جانب دشمن به سر نمی‎‌بردیم، قطعا جلوی آنها را جلوی مرز می‌بستیم. بنابراین نیروی قابل توجهی در منطقه نداشتیم چرا که نیروها برابر طرح تاکتیکی ما در کل منطقه پراکنده بودند.
 

نفوذ منافقین به پادگان اسلام‌آباد عامل سقوط این شهر/ صدام هم از پیروزی و هم از شکست منافقین خوشحال می‌شد


فرمانده گروهان هلی‌کوپتر در پادگان هوانیروز تهران گفت: اگر نیروی قابل توجهی در منطقه داشتیم و در وضعیت غافلگیری از جانب دشمن به سر نمی‎‌بردیم، قطعا جلوی آنها را جلوی مرز می‌بستیم. بنابراین نیروی قابل توجهی در منطقه نداشتیم چرا که نیروها برابر طرح تاکتیکی ما در کل منطقه پراکنده بودند.
نفوذ منافقین به پادگان اسلام‌آباد عامل سقوط این شهر/ صدام هم از پیروزی و هم از شکست منافقین خوشحال می‌شد

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس - فاطمه همتی: هنوز زمان زیادی از امضای قطعنامه 598 ایران و عراق نگذشته بود که دولت بعث عراق که خود را در برابر جمهوری اسلامی ایران نوپا خود را شکست خورده می‌دید و اهداف بلند مدتش در منطقه را غیر قابل دسترس می یافت تصمیم گرفت این بار با نیروی نفاق و تزور داخلی به جنگ مردم ایران برود و با پیشنهاد یک خود فروش داخلی به نام مسعود رجوی که او نیز تمام امیال خود را در جمهوری اسلامی فنا شده می‌دید تصمیم به عملیاتی رو در رو گرفت تا همچون همیشه دنیا شاید سیاهی به ذغال خواهد ماند. مصاحبه ذیل درباره حضور منافقین در غرب کشور با جانشین فرمانده گردان تک کرمانشاه است که به اینگونه می‌خوانید:

امیر سرتیپ دوم بازنشسته خلبان ابراهیم محمدزاده فرمانده گروهان هلی‌کوپتر در پادگان هوانیروز تهران در زمان عملیات مرصاد، در گفتگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس در ارتباط با عملیات غافلگیرانه مرصاد که توسط منافقین پس از امضای قطعنامه 598 اتفاق افتاد، می‌گوید.

وضعیت نیروهای ایران در زمان حمله منافقین چگونه بود؟

در تاریخ 31/4/67 منافقین که بنابر آمار، 5 هزار نیرو بودند با پشتیبانی عراق تا سرپل ذهاب وارد ایران شدند. نیروهای عراقی با هواپیما، توپخانه‌های شدید و نیروی وسیع پیشی می‌گیرد، خط را می‌شکند و از آنجایی که بعد از امضای قطعنامه بود و جنگ ایران و عراق در مناطق غرب کشور صورت نمی‌گرفت، ایران نیروی زیادی در آنجا نداشت. همین عامل باعث شد منافقین خط را بشکنند و سر پل ذهاب را رد کنند و گردنه پاتاق که مشرف به کرند و اسلام آباد را پشت سر بگذرانند و به راحتی وارد مرز ایران شوند. چون خط باز می‌شود عراقی ها خیلی راحت آنها (منافقین) را تا گردنه پاتاق مشایعت می‌کنند و پس از آن خودشان برمی‌گردند.

روز اول مرداد منافقین به اسلام آباد می‌رسند و اصل عملیات از روزسوم مرداد آغاز شد که منافقین شهر "کرند" را به کلی اشغال کردند و در همان تاریخ اسلام آباد را هم به تسخیر خود در می‌آوردند و در غروب همان روز به طرف کرمانشاه حرکت می‌کنند تا این شهر را اشغال کنند.

البته در پادگان اسلام آباد نیروهایی از ارتش حضور داشتند که مقابل منافقین مقاومت کنند ولی چون تعداد کمی داشتند توان مقابله با لشکر مسلح منافقین را نداشتند. پادگان اسلام آباد یک پادگان باقی مانده از قبل بود چرا که تمام نیروهای آن در اطراف مهران، ایلام و سومار بودند. این پادگان(اسلام آباد)، پادگان نسبتا بزرگی بود که تعدادی سرباز و درجه دار در آن حضور داشتند که در میان آنها هم تعدادی از عوامل گروهک ها درونش نفوذ کرده بودند و همین باعث می‌شود پادگان سقوط کند و به واسطه آن شهر اسلام آباد هم سقوط می‌کند.

یعنی مقاومت مردمی هم وجود نداشت؟

منافقین در تلاش بودند تا خود را به کرمانشاه برسانند، ولی مردم به خاطر بمباران کرمانشاه در راه خروج از این شهر بودند. لذا راه منافقین با ترافیک مسدود می شود و از سویی دو سمت جاده که سمت راست طرف پرتگاه بوده و سمت چپ هم ارتفاعات بلندی بود راه خروجی برایشان به سمت شانه خاکی جاده باقی نمی گذارد. این گروهک (منافقین) در جاده گیر میافتند که در تاریخ چهارم مرداد هوانیروز متوجه حضور آنها در غرب کشور می‌شود. البته هوانیروز هم از 31 تیرماه که منافقین به سمت ایران حرکت می‌کنند متوجه حضور این بیگانگان می‌شوند ولی فکر می‌کنند عراقی ها قصد حمله به ایران را دارند ولی بعد متوجه حضور منافقین در کشورمان شدند و در تاریخ 4 مرداد هم هلکوپترهای هوانیروز، بچه های سپاه و ارتش جلوی نفوذ این نیروهای مخرب را در غرب کشور می‌گیرند.

یعنی حضور مردم باعث توقف پیشروی منافقین شد؟

هم ترافیک سنگین، هم وجود ماشین‌های شخصی و هم یگان‌های ارتش که جلوی آنها را در چهارزبر سد می‌کنند راهی می‌شود تا این نیروهای نفاق نتوانند حرکتی برای پیشروی داشته باشند و اصل ماجرا که آنها قلع و قمع می‌شوند در 5 مرداد اتفاق می‌افتد و شاهکار عملیات که آنها نابود می‌شوند در این تاریخ اتفاق افتاده است.

در آن زمان هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ بود و رضایی و شمخانی هم مسئولیت عمده عملیات را برعهده داشتند. صیاد شیرازی هم به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش، با این در هماهنگی با سپاه برنامه‌ریزی دقیق می‌کنند.

چرا نقش هوانیروز در این عملیات این‌قدر پررنگ است؟

اولین یگانی که دم دست آفرماندهان بود و از اعتماد به نفس خوبی نسبت به سایر یگان‌ها ـ در آن شرایط پس از پذیرش قطعنامه که جنگ به تازگی تمام شده بود ـ برخوردار بود، هوانیروزبود.

سپاه پاسداران از پلدختر نیرو می‌آوردند و یگان‌های سپاه همدان را وارد می‌کنند و مجموعا تا نیروهای سپاه جمع آوری شوند این خلا را هوانیروز پوشش می‌دهد. صیاد شیرازی در پادگان هوانیروز صبح 5 مرداد هماهنگی می‌کند و هلکوپترها از تنگه چهارزبر (مرصاد) 20 کیلومتری کرمانشاه مسیر را تا اسلام اباد بمباران کردند.

نیروهای منافقین که در جاده گیر افتاده بودند و از سویی به پرتگاه و سوی دیگر به ارتفاعات مسدود شده بودند نمی‌توانستند از مسیر خارج شوند به همین خاطر آرایش و تاکتیک نظامی را نداشتند و قلع و قمع می‌شدند. پشت سر آنها هم نیروی هوایی وارد عمل می‌شود و آنها را از تنگه چهارزبر تا اسلام آباد و بعد از آن کرند همه را از پا در می آورند.

هوانیروز هم با هلی‌برن نیرو که از بچه های سپاه پاسداران بودند در تنگ حسن‌آباد هلی‌برن می‌کند و تعداد بسیار زیادی را با 9 فروند هلیکوپتری که از اصفهان آورده بودند در گردنه پاتاق در حواشی منطقه کرند عقبه منافقین در آن منطقه گرفته می‌شود. بنابراین منافقین دیگر نه راه عقب نشینی داشتند نه توان پیشروی. این میان همگی کشته می‌شوند و تعدادی از آ‌ن‌ها هم به روستاهای اطراف متواری می‌شوند و در روز ششم این منافقین کاملا قلع و قمع می‌شوند و ختم عملیات اعلام می‌شود.

چه گردان‌هایی در عملیات مرصاد نقش موثری داشتند؟

لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و تپ نبی اکرم(ص) بودند و سپاهی که از همدان به رزمندها پیوستند و یگان‌های ارتش به ویژه از پل‌دختر و خرم آباد آمده بودند و لشکر زرهی کرمانشاه که سریعا وارد عمل شد.

عملکرد هوانیروز در عملیات مرصاد  را چگونه می‌بینید؟

اگر نیروی قابل توجهی در منطقه داشتیم و در وضعیت غافلگیری از جانب دشمن به سر نمی‎‌بردیم، قطعا جلوی آنها را جلوی مرز می‌بستیم. بنابراین نیروی قابل توجهی در منطقه نداشتیم چرا که نیروها برابر طرح تاکتیکی ما در کل منطقه پراکنده بودند و خود عراق هم در جنوب کشور قصد حمله داشت و پشت دروازه خرمشهر رسیده بودند و عمده توجه به خرمشهر بود و اگر عمده نیروهای خود را به آن منطقه سوق نمی‌دادیم قطعا بخش عمده ای از خوزستان را تسخیر می‌کردند و وضعیت همچون روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی می‌شد.

این بود که بیشتر توجه به خوزستان بود و حالا که خلا نیرو برای جبهه پشتیبانی کشور ایجاد شده بود و نیروهای قابل اعتماد که در دسترس باشند و از انها برای پدافند در برابر منافقین استفاده کنند نداشتیم. چرا که اگر بودند در نطفه جواب حمله غافلگیرانه منافقین را می‌دادند. تنها یگانی که آماده و حاضر به کار بود هوانیروز که در پادگان کرمانشاه بود. هوانیروز هم جلوی منافقین را در منطقه بین اسلام آباد تا پل چارزبر را سد کرد و فرصتی به آنها نداد.

صیاد شیرازی به خلبانان هوانیروز گفته بود تا خلبانان عمده از راه می‌رسند نباید فرصتی به منافقین داد که از گردنه به طرف دشت سرازیر شوند چرا که اگر از دشت سرازیر شوند و به طرف کرمانشاه بیایند قطعا سقوط خواهد کرد و ما به سختی جمع خواهیم کرد و ما باید در همین گردنه جلوی آنها را بگیریم. همین بود که هوانیروز در 4 مرداد نقش کلیدی را عملیات مرصاد ایفا کرد و اجازه نداد آنها از آن تنگه عبور کنند. این در حالی است که منافقین چندین بار خیز برداشتند که به شهرها  حمله ور شوند و از نفربر‌ها استفاده کردند و نیروی قابل توجهی چون 5 هزار نفر همراه داشتند و این هوانیروز بود که جلوی این جهش از سمت منافقین را گرفت.

نقشه حضور منافقین با حمایت عراق از کجا نشات می‌گرفت؟

عراق در هشت سال دفاع مقدس به هیچکدام از خواسته‌های خود در ایران نرسید، ولی ما به خواسته‌های خود رسیدیم؛ چرا که عراق با این حیله به ایران حمله کرد که بخشی از خوزستان و غرب کشور را تسخیر کند و حکومت ایران را یا سرکوب و یا تضعیف کند که به هیچکدام از آنها دست نیافت.

وقتی که به آتش بس رسیدیم نیروهای خودی در نقطه صفر مرزی بودند؛ بنابراین نه خاکی از ما در دست عراق بود و نه خاکی از ا در دست عراق بود. این بود که خود را شکست خورده می‌دید و در فکر دست یافتن به هدف خود از راهی دیگر برآمد.

مسعود رجوی که فردی شیطان صفت است به سردمداران عراق پیشنهاد طرح حمله به ایران را داد و صدام هم قبول کرد و گفت اگر اینها (منافقین) پیروز شدند، پیروزی را از خودمان می‎دانیم و باز هم وارد مرز ایران می‌شویم و اگر هم پیروز نشدند که همگی نابود می‌شوند و از شر آنها رهایی می یابیم.

بنابراین با سپاه سوم عراق در منطقه غرب نشستند و صدام دستور بیشترین همکاری با منافقین را داد و ستادی در شرق عراق برای پشتیبانی از حمله منافقین به ایران تشکیل شد. به همین دلیل قبل از اینکه منافقین نقشه خود را عملی کنند در تاریخ 3 مرداد کرمانشاه، ایلام و همدان را بمباران کردند.

انتهای پیام/



[ دوشنبه 5 مرداد 1394  ] [ 3:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]