امام قلی جعفرزاده سامانی
نام پدر: یونس علی | تاریخ تولد: 28/11/1324 |
محل تولد: ایران - چهارمحال و بختیاری - سامان | تاریخ شهادت: 01/10/1360 |
محل شهادت: مشهد | طول مدت حیات: 36 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای سامان-شهرکرد |
زندگینامه
28 بهمن ماه سال ۱۳۲۴ در شهر سامان زادگاه عمان ودهقان سامانی از شعرای به نام ایران؛ یکی از شهرهای استان چهارمحال وبختیاری، در یک خانواده مستضعف به دنیا آمد. تنها فرزند این خانواده بود، او را نذر امام رضا(ع) کردند و مدت هفت سال لباس سفید به او پوشاندند و کفنپوش امام رضایش ساختند. به اندازه موهای سرش سکه به حرم امام حسین(ع) ریختند. پدرومادرمتدین او از همان اول پیوندش را با ائمه طاهرین(ع) مستحکم ساختند. به لحاظ همین امر بود که لحظهای از یاد آنان غافل نمیشد و همه کارهایش درجهت وخواست ائمه اطهار(ع)بود. تحصیلات ابتدایی خود رادر سامان به پایان رسانید و بعد ازبه دلیل فراهم نبودن شرایط ادامه تحصیل درسامان تحصیلات متوسطه خویش را در دبیرستان ادب اصفهان تمام کرد. در سن ۱۷ سالگی پدرش را از دست داد و با مادر پیرش زندگی میکرد. در سال ۱۳۴۱ وارد صحنه سیاست شد و مشغول کارهای زیرزمینی که بوسیله روحانیت مبارز رهبری می شد، گردید و به پخش اعلامیه و نوارهای امام و رساله امام پرداخت.
سال ۱۳۴۵ به خدمت سربازی اعزام گردید و در دوران سربازی خود سپاهی دانش ممتاز بود. دوستان هم دوره اش میگویند، در سال ۱۳۴۶ عکس امام(ره) را به آنها نشان می دهد و می گوید: روزی این زعیم عالیقدر حکومت اسلامی را پیاده خواهد کرد. در سال ۱۳۴۷ واردکارخانه ذوب آهن اصفهان گردید و بعد از دیدن دوره یکساله فنی مشغول بکار شد.
شهریور سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر و دو پسر است. در سال ۱۳۴۹ برای دیدن دوره یک ساله ازطرف کارخانه ذوب آهن اصفهان عازم شوروی شد ولی به علت برخورداری از استعداد و نبوغ زیاد، این دوره را در مدت هفت ماه و نیم تمام کرد و به کشور بازگشت. در این مدت که در شوروی اقامت داشت تمام موازین شرعی را اجرا میکرد و قرارگرفتن در محیط فاسد و غیراسلامی کوچکترین خللی در ایمان واراده او ایجاد نکرد. بعد از بازگشت از شوروی فعالیتهای خویش را دوباره از سرگرفت وبا مبارزان منطقه چهارمحال واصفهان مانند برادران؛ صلواتی، پرورش، آیتالله طاهری، حجهالاسلام میرزائی امام جمعه زرین شهر و شهدایی چون ترکی، فولادی و... ارتباط تنگاتنگ داشت. در آن خفقان رژیم دیکتاتوری پهلوی، به ایجاد نمایشگاهای کتاب در فولادشهر، شهرکرد، سامان همت گماشت و همچنین در سایر شهرستانها نمایشگاههای کتاب بسیاری تشکیل داد. اودراین نمایشگاهها به روشنگری افکار تودههای مردم می پرداختند و به کارهای تشکیلاتی اهمیت بسیار میداد .
به همین جهت همراه با سایر برادران مکتبی و مبارز نسبت به تشکیل جلساتی چند در فولادشهر همت گماشت. شهری که به دلیل رواج فرهنگ فاسد طاغوتی از معنویت در آن اثری نبود .اوبارها هزاران اعلامیه حضرت امام(ره) را مخفیانه و با چابکی، زیرکی و بدون ترس از عوامل ساواک به داخل کارخانه ذوب آهن اصفهان میبرد و پخش میکرد. در چهلمین روز شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، در حالی که در مسجد سید اصفهان سخنرانی میکرد، دستگیر شد. در زمان پیروزی انقلاب زحمات زیادی کشید و بارها خطر راازسر گذراند اما به شهادت نرسید. ا و تمام مال و جان خویش را فدای مکتب اسلامی ساخته بود. لحظهای از یاد خانوادههای زندانی، تبعیدی و خانوادههای بیسرپرست و مستضعف غافل نمیشد و با انجمن مددکاران و صندوق قرضالحسنه اصفهان همکاری داشت. وقتی که نماز میخواند با تمام وجودش به یاد خدا بود و با تمامی وجودش دعای کمیل میخواند و اشک میریخت. به معنای واقعی کلمه مقلد امام(ره) و معتقد به ولایت فقیه بود. به امام (ره)عشق میورزید و او را الگوی خویش قرار داده بود.
در زمان پیروزی انقلاب به همراه دیگر برادران مبارز کارخانه ذوبآهن را به اعتصاب کشاندند. وی دارای بینش سیاسی قوی بود و هیچگاه در مسائلی که در مملکت بوجود میآمد اشتباه نمیکرد. دراول انقلاب که حجم زیادی ازحملات ناجوانمردانه ی منافقین وملی گراهای دروغین متوجه آیت الله مظلوم دکتربهشتی وسایرشخصیتهای انقلابی بود؛ ایشان به آنها عشق میورزید و میگفت: روزی شهید بهشتی و حقانیت حزب جمهوری بر مردم ثابت میگردد. توصیه میکرد که از روحانیت مبارز دفاع کنید. به مال دنیا دل نبندید که شما را گرفتار میکند. همیشه شهادت را از خدا آرزو میکرد و در قبال خون شهدا احساس تعهد میکرد. مرتب قیامت را یادآوری میکرد و به آقای رجایی، رفسنجانی، خامنهای و همراهان علاقه بخصوصی داشت و میگفت: که اینها بازوان امام هستند، بعد از پیروزی انقلاب به سمت مدیریت انتظامات شهر صنعتی فولاد شهر انتخاب گردید و در این پست خدمات شایانی کرد. مدت هشت ماه در این پست خدمت نمود و بعد به جهاد سازندگی شهرکرد آمد و در مدت ده ماه در این شغل خدمت کرد و بعد به علت حساسیت منطقه به انتظامات بازگشت . بعد وارد سپاه پاسداران شدودر قسمت اطلاعات مشغول خدمت گردید. بعد از آن مسئول اداره حراست کارخانه ذوبآهن اصفهان شد و مدتی هم در این قسمت خدمت کرد .او در بیست و نهم مهرماه ۱۳۶۰ به سمت فرماندار شهرکرد انتخاب شد. در تاریخ یکم دیماه وقتی که به اتفاق همراهانش از بازدید جبههها برمیگشت تصمیم میگیرند به حرم امام رضا(ع) بروند و زیارت کنند.
پس از زیارت معشوق و کمی استراحت در شهر مشهد موقع خروج از اقامتگاه خود مورد شناسائی قرار میگیرند و به دست منافقین جنایتکار در تاریخ 1 دی ماه سال 1360 در سن 36 سالگی به درجه شهادت نائل می شود تا به آرزوی خود برسد.
پیکر پاکش را در گلزار شهدای شهر سامان به خاک سپردند.
سال ۱۳۴۵ به خدمت سربازی اعزام گردید و در دوران سربازی خود سپاهی دانش ممتاز بود. دوستان هم دوره اش میگویند، در سال ۱۳۴۶ عکس امام(ره) را به آنها نشان می دهد و می گوید: روزی این زعیم عالیقدر حکومت اسلامی را پیاده خواهد کرد. در سال ۱۳۴۷ واردکارخانه ذوب آهن اصفهان گردید و بعد از دیدن دوره یکساله فنی مشغول بکار شد.
شهریور سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر و دو پسر است. در سال ۱۳۴۹ برای دیدن دوره یک ساله ازطرف کارخانه ذوب آهن اصفهان عازم شوروی شد ولی به علت برخورداری از استعداد و نبوغ زیاد، این دوره را در مدت هفت ماه و نیم تمام کرد و به کشور بازگشت. در این مدت که در شوروی اقامت داشت تمام موازین شرعی را اجرا میکرد و قرارگرفتن در محیط فاسد و غیراسلامی کوچکترین خللی در ایمان واراده او ایجاد نکرد. بعد از بازگشت از شوروی فعالیتهای خویش را دوباره از سرگرفت وبا مبارزان منطقه چهارمحال واصفهان مانند برادران؛ صلواتی، پرورش، آیتالله طاهری، حجهالاسلام میرزائی امام جمعه زرین شهر و شهدایی چون ترکی، فولادی و... ارتباط تنگاتنگ داشت. در آن خفقان رژیم دیکتاتوری پهلوی، به ایجاد نمایشگاهای کتاب در فولادشهر، شهرکرد، سامان همت گماشت و همچنین در سایر شهرستانها نمایشگاههای کتاب بسیاری تشکیل داد. اودراین نمایشگاهها به روشنگری افکار تودههای مردم می پرداختند و به کارهای تشکیلاتی اهمیت بسیار میداد .
به همین جهت همراه با سایر برادران مکتبی و مبارز نسبت به تشکیل جلساتی چند در فولادشهر همت گماشت. شهری که به دلیل رواج فرهنگ فاسد طاغوتی از معنویت در آن اثری نبود .اوبارها هزاران اعلامیه حضرت امام(ره) را مخفیانه و با چابکی، زیرکی و بدون ترس از عوامل ساواک به داخل کارخانه ذوب آهن اصفهان میبرد و پخش میکرد. در چهلمین روز شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، در حالی که در مسجد سید اصفهان سخنرانی میکرد، دستگیر شد. در زمان پیروزی انقلاب زحمات زیادی کشید و بارها خطر راازسر گذراند اما به شهادت نرسید. ا و تمام مال و جان خویش را فدای مکتب اسلامی ساخته بود. لحظهای از یاد خانوادههای زندانی، تبعیدی و خانوادههای بیسرپرست و مستضعف غافل نمیشد و با انجمن مددکاران و صندوق قرضالحسنه اصفهان همکاری داشت. وقتی که نماز میخواند با تمام وجودش به یاد خدا بود و با تمامی وجودش دعای کمیل میخواند و اشک میریخت. به معنای واقعی کلمه مقلد امام(ره) و معتقد به ولایت فقیه بود. به امام (ره)عشق میورزید و او را الگوی خویش قرار داده بود.
در زمان پیروزی انقلاب به همراه دیگر برادران مبارز کارخانه ذوبآهن را به اعتصاب کشاندند. وی دارای بینش سیاسی قوی بود و هیچگاه در مسائلی که در مملکت بوجود میآمد اشتباه نمیکرد. دراول انقلاب که حجم زیادی ازحملات ناجوانمردانه ی منافقین وملی گراهای دروغین متوجه آیت الله مظلوم دکتربهشتی وسایرشخصیتهای انقلابی بود؛ ایشان به آنها عشق میورزید و میگفت: روزی شهید بهشتی و حقانیت حزب جمهوری بر مردم ثابت میگردد. توصیه میکرد که از روحانیت مبارز دفاع کنید. به مال دنیا دل نبندید که شما را گرفتار میکند. همیشه شهادت را از خدا آرزو میکرد و در قبال خون شهدا احساس تعهد میکرد. مرتب قیامت را یادآوری میکرد و به آقای رجایی، رفسنجانی، خامنهای و همراهان علاقه بخصوصی داشت و میگفت: که اینها بازوان امام هستند، بعد از پیروزی انقلاب به سمت مدیریت انتظامات شهر صنعتی فولاد شهر انتخاب گردید و در این پست خدمات شایانی کرد. مدت هشت ماه در این پست خدمت نمود و بعد به جهاد سازندگی شهرکرد آمد و در مدت ده ماه در این شغل خدمت کرد و بعد به علت حساسیت منطقه به انتظامات بازگشت . بعد وارد سپاه پاسداران شدودر قسمت اطلاعات مشغول خدمت گردید. بعد از آن مسئول اداره حراست کارخانه ذوبآهن اصفهان شد و مدتی هم در این قسمت خدمت کرد .او در بیست و نهم مهرماه ۱۳۶۰ به سمت فرماندار شهرکرد انتخاب شد. در تاریخ یکم دیماه وقتی که به اتفاق همراهانش از بازدید جبههها برمیگشت تصمیم میگیرند به حرم امام رضا(ع) بروند و زیارت کنند.
پس از زیارت معشوق و کمی استراحت در شهر مشهد موقع خروج از اقامتگاه خود مورد شناسائی قرار میگیرند و به دست منافقین جنایتکار در تاریخ 1 دی ماه سال 1360 در سن 36 سالگی به درجه شهادت نائل می شود تا به آرزوی خود برسد.
پیکر پاکش را در گلزار شهدای شهر سامان به خاک سپردند.