دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

ابوالفضل حاج رضایی حلوایی

نام پدر: حبیب تاریخ تولد: 28/06/1338
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 18/06/1360
محل شهادت: خیابان آذربایجان-بین خوش و رودکی-تهران طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف93-شماره37-تهران


زندگینامه
حاج‌رضايي‌حلوايي در روز 28 شهريور 1338 در يکي از محلات فقيرنشين تهران در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد. در هفت سالگي پا به دبستان گذاشت و ده ساله بود که با شرکت در جلسات قرآن با کلام‌الله پيوند گرفت و اين پيوند مقدس تا لحظه شهادت استوار و مستحکم باقي ماند. در سيزده سالگي مطالعه کتب سياسي _ مذهبي را آغاز کرد و با اعلاميه‌هاي حضرت امام و نوارهاي ايشان آشنا شد و نور حق در چشمانش درخشيدن گرفت و مسير زندگيش جلايي ديگر گرفت. 
تحصيلات دبيرستاني را در دبيرستان نقش‌جهان شروع کرد و در تمام طول تحصيل شاگردي کوشا و ممتاز بود. در سال سوم دبيرستان به سبب علاقه فراواني که به اسلام و کسب علوم و معارف اسلامي داشت ضمن مشورت با خانواده تصميم گرفت تا پس از اخذ ديپلم متوسطه به حوزه علميه قم وارد شود و لباس مقدس روحانيت را بر تن کند. 
در زندگي روزمره، انساني قانع و سخت‌کوش بود. براي استراحت از رختخواب استفاده نمي‌کرد و مي‌گفت بايد بدنم را براي سختي‌هاي آينده آماده کنم و از اسراف به شدت پرهيز مي‌نمود. 
هم زمان با اوج‌گيري انقلاب اسلامي در راهپيمايي‌ها حضوري فعال و سازنده داشت و به ويژه در مبارزاتي که از مسجد اميرالمؤمنين منشاء مي‌گرفت نقشي شايسته ايفا مي‌نمود. در تحصن پرشکوه روحانيون در دانشگاه تهران حضور داشت و در يوم‌الله 17 شهريور، در ميدان شهدا به نيت شهادت سينه‌اش را سپر گلوله‌هاي مزدوران گارد سلطنتي کرد. در شب‌هاي حکومت نظامي به اتفاق برادرش مواد منفجره تهيه کرده بود با عمال رژيم شاه مبارزه مسلحانه مي‌کرد و براي پيروزي انقلاب اسلامي مي‌کوشيد. 
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در کميته انقلاب اسلامي به خدمت مشغول شد و حراست از ثمره خون شهيدان را بر عهده گرفت و سپس به خدمت سربازي اعزام گرديد. هشت ماه قبل از اتمام خدمت سربازي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و به فعاليت‌هاي خود در اين لباس مقدس ادامه داد. در منزل اوقات خود را اکثراً به مطالعه کتب سياسي _ مذهبي مي‌گذراند و اطرافيان را نيز ارشاد مي‌نمود. با لبيک به پيام آيت‌الله‌العظمي منتظري مراسم ازدواجش را به سادگي برگزار کرد و روي کيک عروسي‌اش آيه شريفه "کلوا و اشربوا و لاتسرفوا" را نوشت. 
با شروع جنگ تحميلي در جهت دفاع از کيان اسلام به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل عزيمت نمود و پس از طي دوره آموزشي سلاح‌هاي سنگين، مدت يک ماه در جبهه آبادان با متجاوزين بعثي مبارزه نمود. علاقه‌اي وافر به حضرت امام و روحانيت داشت و در اکثر نمازهاي جمعه و دعاهاي کميل شرکت مي‌جست و در حالت نماز از خود بي‌خود مي‌شد و هميشه سفارش مي‌کرد که "اميدوارم نماز را به پا داريد، نه اين که فقط بخوانيد." 
عاشقان شهادت عاقبت معشوق را در آغوش خواهند کشيد و ابوالفضل نيز عاشقي شوريده بود. شب قبل از شهادت خواب ديد که شهيد خواهد شد و همان روز به برادرش گفت: "من امروز ديگر برنمي‌گردم." و اين گفته‌اي بود که تحقق پذيرفت. در 18 شهريور 1360، منافقين کوردل به منظور ايجاد رعب و وحشت و خارج کردن امت حزب‌الله از صحنه مبارزه با استکبار جهاني و عوامل داخليش دست به اغتشاش مسلحانه زدند و در اين توطئه شوم جمعي از مردم خداجو را به خاک و خون کشاندند. ابوالفضل حاج‌رضايي در زمره اين مردم بود. منافقين سينه ستبر او را آماج گلوله‌هاي آمريکايي خود ساختند تا مگر شعله حق را خاموش سازند و به اهداف پليدشان دست يابند. او در خيابان آذربايجان تهران بين خوش و رودکي به شهادت رسيد. 
پيکر شهيد 22 ساله را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 93 شماره 37 به خاک سپردند.

 



[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]