سیدمرتضی حسنی
نام پدر: سیدیوسف | تاریخ تولد: 30/08/1338 |
محل تولد: ایران - مازندران - لاريجان - نوا | تاریخ شهادت: 16/06/1360 |
محل شهادت: خیابان امام خمینی-آمل | طول مدت حیات: 22 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای روستای نوا-مازندران |
زندگینامه
سیدمرتضی حسنی در تاریخ سیام آبان ماه سال 1338 در روستای نوا (لاریجان) در خانوادهی مذهبی از پدری بسیار زحمتکش و مؤمن و مادری باتقوا چشم به جهان گشود. او آخرین فرزند خانواده بود و به همین دلیل، اعضای خانواده، به خصوص پدر و مادر، علاقهی خاصی نسبت به او داشتند. دوران کودکی را با همان سادهزیستی و صفای روستایی و بازیهای کودکانه به پایان رساند و در سن هفت سالگی پا به دبستان گذاشت. تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ادامه داد و سپس برای یافتن کار مناسب، به شهر آمل عزیمت کرد، دو سه سالی را در مغازه برنجفروشی کار کرد و سپس عازم تهران گردید. حدود دو سه سال در تهران در یک تراشکاری مشغول به کار شد و دوباره به آمل بازگشت. در سال 1356 به خدمت سربازی رفت. در این ایام بود که انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری بزرگی از نوادگان عترت، آرام آرام شکل میگرفت. او نیز کم و بیش در جریان اطلاعیّههای امام(ره) قرار میگرفت و به همراه دیگر سربازان وفادار به امام و انقلاب، پادگان را رها نمود و بعد از پیروزی انقلاب به سربازی بازگشت و به عنوان یک سرباز اسلام در پادگان دزفول و سایت های موشکی، دوران مقدس سربازی را به پایان برد.
پس از پایان خدمت، به آمل بازگشت و با کمک خانواده و دریافت مقداری وام، مغازه ای در خیابان امام خمینی(هراز) تهیّه کرد و در آنجا مشغول به کار شد.
در شانزدهم شهریور ماه 1360 در حالی که منافقین کوردل از او تقاضای وسیلهای کرده بودند با عدم رضایت سیدمرتضی روبرو شدند. منافقين با اسلحه کلت، از پشت سر، دو تیر، یکی را به سر و دیگری را در قلب او شلیک کردنى و گریختند.
صدای شیون همسایه ها و عابرین، برادر بزرگش را که روبروی مغازهاش مشغول به کار بود به طرف او کشاند و زمانی به بالین او رسیدند که آن بزرگوار آخرین نفس هایش را در خون پاکش میکشید. سراسیمه او را به بیمارستان بردند امّا دیگر دیر شده بود و در سن 22 سالگی در آمل به شهادت رسید. مزار پاک و مطهرش در روستای نوا واقع می باشد.
پس از پایان خدمت، به آمل بازگشت و با کمک خانواده و دریافت مقداری وام، مغازه ای در خیابان امام خمینی(هراز) تهیّه کرد و در آنجا مشغول به کار شد.
در شانزدهم شهریور ماه 1360 در حالی که منافقین کوردل از او تقاضای وسیلهای کرده بودند با عدم رضایت سیدمرتضی روبرو شدند. منافقين با اسلحه کلت، از پشت سر، دو تیر، یکی را به سر و دیگری را در قلب او شلیک کردنى و گریختند.
صدای شیون همسایه ها و عابرین، برادر بزرگش را که روبروی مغازهاش مشغول به کار بود به طرف او کشاند و زمانی به بالین او رسیدند که آن بزرگوار آخرین نفس هایش را در خون پاکش میکشید. سراسیمه او را به بیمارستان بردند امّا دیگر دیر شده بود و در سن 22 سالگی در آمل به شهادت رسید. مزار پاک و مطهرش در روستای نوا واقع می باشد.