حسین حسینیان
نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1342 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 17/01/1361 |
محل شهادت: خیابان جمهوری اسلامی | طول مدت حیات: 19 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
در سال 1342 در خانواده ای مستضعف و متدیّن چشم به جهان گشود. از کودکی با عشق و علاقه ای که به سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) داشت، چون دیگر مومنین در تمام مراسم عزاداری خدمت می کرد و برای فرا گرفتن علوم اسلامی عاشقانه قدم برمی داشت. تحصیلات ابتدایی را علی رغم محدودیت های ناشی از فقر مادی با موفقیت پشت سر گذاشت و شاگردی کوشا و بااستعداد بود. نهضت توفنده ی امت مسلمان او را نیز هم چون سایر جوانان و نوجوانان متعهد به سوی خود کشید و فعالانه به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی رو آورد.
در اردیبهشت 1357 هنگام پخش اعلامیه های امام توسط ساواک دستگیر و زندانی شد اما توانست با مهارت خاصی عمال رژیم شاه را فریب داده و از زندان خارج شود و به مبارزه ی خود با شدتی بیشتر ادامه دهد. او که راهش را یافته بود، بدون ترس و بیم، اکثر شب ها را تا صبح به مقابله با گارد مزدور سلطنتی می گذراند و برای پیروزی انقلاب جانفشانی می کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت خود را در ابعاد گسترده تری ادامه داد و از جمله نخستین کسانی بود که بسیج مستضعفین مسجد شریفیه را شکل داد و به منظور حراست از دستاوردهای خون شهیدان شب ها در مناطق مختلف پاسداری می داد. به آموزش های عقیدتی اهمیتی فراوان می داد و در تشکیل کلاس های عقیدتی در مسجد اصرار داشت و خود نیز هیچ گاه از حضور در آن ها غفلت نمی ورزید.
آرزو داشت که به خدمت در یکی از نهادهای انقلاب بپردازد و لذا به عضویت کمیته ی مرکزی انقلاب اسلامی درآمد و در این نهاد با تمام وجود به فعالیت پرداخت. اخلاق و رفتاری اسلامی و نیکو و برگزیده از قرآن و سنت داشت و لبخند هرگز از لبانش دور نمی شد و با پدر و مادر همواره با احترام رفتار می کرد. حسینیان شهادت را سعادتی بزرگ می دانست در آرزوی رسیدن به آن روزشماری می کرد و هر بار که از منزل خارج می شد، از پدرش حلالیت می طلبید و مخصوصاً آخرین روزی که برای همیشه از خانه خارج شد تا در ملکوت اعلی جای گیرد، بارها حلالیت طلبیده بود. در این روز یعنی هفدهم فروردین 1361 حسینیان که در آن زمان جزو پاسداران محافظ حجت الاسلام باقری کنی سرپرست کمیته های انقلاب اسلامی تهران بود، در حمله ی ددمنشانه ای که تروریست های منافق به قصد ترور برادر باقری کنی به اتومبیل حامل ایشان در خیابان جمهوری اسلامی حمله می نمایند و او در سنّ 19 سالگی در راه انجام وظیفه بر اثر اصابت گلوله به جمجمه به آرزوی دیرینه اش دست می یابد و به کاروان پرشکوه شهیدان می پیوندد.
در اردیبهشت 1357 هنگام پخش اعلامیه های امام توسط ساواک دستگیر و زندانی شد اما توانست با مهارت خاصی عمال رژیم شاه را فریب داده و از زندان خارج شود و به مبارزه ی خود با شدتی بیشتر ادامه دهد. او که راهش را یافته بود، بدون ترس و بیم، اکثر شب ها را تا صبح به مقابله با گارد مزدور سلطنتی می گذراند و برای پیروزی انقلاب جانفشانی می کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت خود را در ابعاد گسترده تری ادامه داد و از جمله نخستین کسانی بود که بسیج مستضعفین مسجد شریفیه را شکل داد و به منظور حراست از دستاوردهای خون شهیدان شب ها در مناطق مختلف پاسداری می داد. به آموزش های عقیدتی اهمیتی فراوان می داد و در تشکیل کلاس های عقیدتی در مسجد اصرار داشت و خود نیز هیچ گاه از حضور در آن ها غفلت نمی ورزید.
آرزو داشت که به خدمت در یکی از نهادهای انقلاب بپردازد و لذا به عضویت کمیته ی مرکزی انقلاب اسلامی درآمد و در این نهاد با تمام وجود به فعالیت پرداخت. اخلاق و رفتاری اسلامی و نیکو و برگزیده از قرآن و سنت داشت و لبخند هرگز از لبانش دور نمی شد و با پدر و مادر همواره با احترام رفتار می کرد. حسینیان شهادت را سعادتی بزرگ می دانست در آرزوی رسیدن به آن روزشماری می کرد و هر بار که از منزل خارج می شد، از پدرش حلالیت می طلبید و مخصوصاً آخرین روزی که برای همیشه از خانه خارج شد تا در ملکوت اعلی جای گیرد، بارها حلالیت طلبیده بود. در این روز یعنی هفدهم فروردین 1361 حسینیان که در آن زمان جزو پاسداران محافظ حجت الاسلام باقری کنی سرپرست کمیته های انقلاب اسلامی تهران بود، در حمله ی ددمنشانه ای که تروریست های منافق به قصد ترور برادر باقری کنی به اتومبیل حامل ایشان در خیابان جمهوری اسلامی حمله می نمایند و او در سنّ 19 سالگی در راه انجام وظیفه بر اثر اصابت گلوله به جمجمه به آرزوی دیرینه اش دست می یابد و به کاروان پرشکوه شهیدان می پیوندد.