غلام رضا ریگزنان طوسی
نام پدر: محمد | تاریخ تولد: 15/09/1311 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 25/05/1361 |
محل شهادت: میدان توحیدابتدای خیابان شباهنگ-تهران | طول مدت حیات: 50 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف8-شماره23-تهران |
زندگینامه
غلامرضا ريگزنانطوسي در 15 آذر ماه سال 1311 در شهر مقدس مشهد در خانوادهاي باايمان چشم به جهان گشود. از کودکي براي کمک به تأمين مخارج خانواده کار ميکرد و در کنار اين فعاليتها در مجالس و مراسم مذهبي شرکت ميجست. به فراگيري قرآن و بهره جستن از آيات الهي علاقهاي فراوان داشت و از همينرو با جديت توانست قرئت کلام خدا را ياد گيرد و از اين منبع هستيبخش و راهنماي هميشگي بشريت جرعههايي گوارا بنوشد.
زندگي مبارزاتياش سالها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شد. در آن ايام اعلاميههاي حضرت امام را دريافت کرده و در ميان مردم تبليغ مينمود. پس از عزيمت به تهران بر فعاليتهايش افزود و در اين راه متحمل زحمات فراواني شد.
در سال پيروزي انقلاب در مسجد و در کنار تجمع امت بيدار دل اسلام مورد هجوم مزدوران شاه قرار گرفت و در حالي که عکس امام را در دست داشت به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفت، ليکن نه عکس را از دست داد و نه ارادهاش را و پس از آن که با بدني کوفته و ضرب ديده به منزل بازگشت، هنوز تمثال مبارک رهبر عظيمالشأن را در دست داشت و سرافراز بود که ننگ تسليم را نپذيرفته بود.
پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي علاوه بر ادامه فعاليتهاي گذشته و حضور هميشگي در صحنه، کوشيد تا در حد توانايي منشاء خدمات شايستهاي گردد. با شروع جنگ تحميلي مشتاقانه خواستار اعزام به جبهههاي نبرد حق عليه باطل گرديد و يک بار توانست براي حمل آذوقه به مناطق جنگي برود. به شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي همچون شهيد مظلوم بهشتي و شهيد رجايي و شهيد باهنر علاقهاي خاص داشت و در مراسم سوگواري اين عزيزان خويشتن را فراموش کرده بود. در مسجد محل فعاليتي شايسته داشت و گاه تا پاسي از نيمه شب در خانه خدا به ساير برادران ياري ميرساند و بيآن که احساس خستگي کند، روز ديگر را با ياد خدا آغاز ميکرد.
طوسي شيفته شهادت بود و شب قبل از شهادتش با مشاهده گزارش تلويزيوني مربوط به شهادت برخي از برادران پاسدار، در حالي که ميگريست ميگفت "نوبت ما پس کي فرا ميرسد" و آن گاه که شنيد منافقين عدهاي از مردم حزبالله را جهت ترور شناسايي کردهاند با خوشحالي زايدالوصف ميگفت "من جزء همينها خواهم بود." و چنين نيز شد. روز بيست و پنجم مرداد ماه 1361، حوالي ساعت يازده صبح، دو نفر از تروريستهاي منافق که از قبل مغازه او را شناسايي کرده بودند به منظور ترور وي وارد مغازه شدند و به بهانه خريد سيم او را به صحبت گرفتند و در فرصت مناسب نيت پليد خود را با شليک چندين گلوله عملي کردند. حاج رضا طوسي، در اثر اصابت چندين گلوله با پيکري سوراخ سوراخ در 50 سالگي در ميدان توحيد_ابتدای خیابان شباهنگ تهران دعوت حق را لبيک گفته به ملکوت اعلي شتافت و در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 8 شماره 23 آرميد.
زندگي مبارزاتياش سالها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شد. در آن ايام اعلاميههاي حضرت امام را دريافت کرده و در ميان مردم تبليغ مينمود. پس از عزيمت به تهران بر فعاليتهايش افزود و در اين راه متحمل زحمات فراواني شد.
در سال پيروزي انقلاب در مسجد و در کنار تجمع امت بيدار دل اسلام مورد هجوم مزدوران شاه قرار گرفت و در حالي که عکس امام را در دست داشت به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفت، ليکن نه عکس را از دست داد و نه ارادهاش را و پس از آن که با بدني کوفته و ضرب ديده به منزل بازگشت، هنوز تمثال مبارک رهبر عظيمالشأن را در دست داشت و سرافراز بود که ننگ تسليم را نپذيرفته بود.
پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي علاوه بر ادامه فعاليتهاي گذشته و حضور هميشگي در صحنه، کوشيد تا در حد توانايي منشاء خدمات شايستهاي گردد. با شروع جنگ تحميلي مشتاقانه خواستار اعزام به جبهههاي نبرد حق عليه باطل گرديد و يک بار توانست براي حمل آذوقه به مناطق جنگي برود. به شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي همچون شهيد مظلوم بهشتي و شهيد رجايي و شهيد باهنر علاقهاي خاص داشت و در مراسم سوگواري اين عزيزان خويشتن را فراموش کرده بود. در مسجد محل فعاليتي شايسته داشت و گاه تا پاسي از نيمه شب در خانه خدا به ساير برادران ياري ميرساند و بيآن که احساس خستگي کند، روز ديگر را با ياد خدا آغاز ميکرد.
طوسي شيفته شهادت بود و شب قبل از شهادتش با مشاهده گزارش تلويزيوني مربوط به شهادت برخي از برادران پاسدار، در حالي که ميگريست ميگفت "نوبت ما پس کي فرا ميرسد" و آن گاه که شنيد منافقين عدهاي از مردم حزبالله را جهت ترور شناسايي کردهاند با خوشحالي زايدالوصف ميگفت "من جزء همينها خواهم بود." و چنين نيز شد. روز بيست و پنجم مرداد ماه 1361، حوالي ساعت يازده صبح، دو نفر از تروريستهاي منافق که از قبل مغازه او را شناسايي کرده بودند به منظور ترور وي وارد مغازه شدند و به بهانه خريد سيم او را به صحبت گرفتند و در فرصت مناسب نيت پليد خود را با شليک چندين گلوله عملي کردند. حاج رضا طوسي، در اثر اصابت چندين گلوله با پيکري سوراخ سوراخ در 50 سالگي در ميدان توحيد_ابتدای خیابان شباهنگ تهران دعوت حق را لبيک گفته به ملکوت اعلي شتافت و در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 8 شماره 23 آرميد.