جواد سبحانی
نام پدر: ذبیح الله | تاریخ تولد: 07/05/1314 |
محل تولد: ایران - سمنان - دامغان - سبحان | تاریخ شهادت: 30/10/1360 |
محل شهادت: بیمارستان | طول مدت حیات: 46 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف100-شماره27-تهران |
زندگینامه
هفتم مرداد ماه سال 1314 در قريه سبحان از توابع دامغان ديده به جهان گشود. خداجو بود و از کودکي به مجالس مذهبي و مساجد قدم گذاشت و دوستان دوران کودکيش به ياد دارند که در سن ده سالگي و در سرماي زمستان به هنگام سحر با چوب به يک قوطي حلبي ميکوبيد تا اهالي محل را براي نماز صبح بيدار نمايد.
در اوان جواني پدرش را از دست داد و مسئوليت سنگين خانواده بر عهدهاش قرار گرفت. پس از فوت آيتالله بروجردي، مرجعيت حضرت امام خميني را قبول نمود و تا آخر عمر مقلد صادق ايشان باقي ماند. همزمان با نهضت خونين 15 خرداد قدم به ميدان مبارزه نهاد و بارها به محضر امام در قم شرفياب شد و پس از دستگيري و تبعيد ايشان چندين بار بازار تهران را به عنوان اعتراض به تعطيلي کشاند. در سالهاي سياه اختناق پس از 15 خرداد، کماکان به مبارزهاش ادامه داد و با محافل مبارزاتي مسلمانان ارتباطي نزديک برقرار نمود و به همين سبب نيز يکبار پس از ملاقات با عراقي در زندان و به جرم دعا کردن به جان امام در تکايا توسط ساواک دستگير و زنداني گرديد. عاشقانه در مجالس سخنراني آيتالله شهيد سعيدي شرکت ميجست تا در آنجا نام امام را بشنود.
همزمان با اوجگيري مجدد نهضت اسلامي مبارزات علني خود را از سر گرفت. در به حرکت درآوردن بازار سهم به سزايي داشت. اعلاميههاي حضرت امام را مخفيانه تکثير و جهت پخش در اختيار همرزمانش قرار ميداد. پس از فرمان امام مبني بر خروج سربازان از پادگانها، سربازان فراري را پناه ميداد و واجدين شرايط را به گروههاي مبارزه و مسلح مسلمان معرفي ميکرد. به دنبال پيروزي خون بر شمشير بر فعاليتهاي مذهبي سياسي و اجتماعياش افزود و منشاء خدمات فراواني گشت. او که کاسبي مؤمن و متعهد بود به منظور قطع دست محتکران به فعاليت در کميته امور صنفي امام پرداخت و به سمت دبيري اتحاديه فروشندگان مصنوعات نفتسوز و گازسوز و الکتريکي انتخاب گرديد. به همت او مسجد فاطمهزهرا(س) تأسيس شد و او ضمن عضويت در شوراي اين مسجد، در ادامه فعاليتهاي عامالمنفعهاش، رياست انجمن خانه و مدرسه، مدرسههاي کميل و مدرس را نيز بر عهده گرفت. پس از آغاز جنگ تحميلي، علاوه بر ارسال کمکهاي مردمي به جبهههاي جنگ، در اسکان مهاجرين جنگ تحميلي و دلجويي از آنها فعاليتهاي چشمگيري داشت و از بذل مال در اين راه دريغ نداشت. مؤمني وارسته و مسلماني متعهد و مسئول بود و زندگيش را وقف اسلام و رضاي خدا نموده بود.
سبحاني به سبب خدمات فراوانش به اسلام و دشمني با منافقين، اين مزدوران جنايتکار آمريکا را برانگيخته بود. منافقين در خدمت به استکبار جهاني يکبار با پرتاب بمب آتشزا مغازه جواد را به آتش کشاندند و يکبار نيز به قصد ترور او و خانوادهاش به منزل مسکوني آنها حمله کردند که به فضل الهي ناکام ماندند.
عاقبت در روز 22 دي ماه، روزي که فردايش قرار بود وي به همراه همکارانش به مناسبت ميلاد مسعود نبياکرم(ص) به خدمت امام شرفياب شود، دو نفر از تروريستهاي منافق به مغازه او هجوم برده و وي را بيرحمانه به گلوله ميبندند و سبحاني پس از عمري عبادت و خدمت به اسلام تسبيحگويان در خون پاک خويش درميغلطد.
پيکر مجروح او را به بيمارستان منتقل ميکنند و تحت مراقبتهاي ويژه پزشکي قرار ميگيرد، ليکن به سبب شدت جراحات معالجات مؤثر نميافتد و او 8 روز بعد در تاريخ سيام دي ماه 1360 در سن 46 سالگي به جوار حق ميشتابد.
پيکر پاک و مطهرش را در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپردند.
از وي 5 فرزند به يادگار مانده است.
در اوان جواني پدرش را از دست داد و مسئوليت سنگين خانواده بر عهدهاش قرار گرفت. پس از فوت آيتالله بروجردي، مرجعيت حضرت امام خميني را قبول نمود و تا آخر عمر مقلد صادق ايشان باقي ماند. همزمان با نهضت خونين 15 خرداد قدم به ميدان مبارزه نهاد و بارها به محضر امام در قم شرفياب شد و پس از دستگيري و تبعيد ايشان چندين بار بازار تهران را به عنوان اعتراض به تعطيلي کشاند. در سالهاي سياه اختناق پس از 15 خرداد، کماکان به مبارزهاش ادامه داد و با محافل مبارزاتي مسلمانان ارتباطي نزديک برقرار نمود و به همين سبب نيز يکبار پس از ملاقات با عراقي در زندان و به جرم دعا کردن به جان امام در تکايا توسط ساواک دستگير و زنداني گرديد. عاشقانه در مجالس سخنراني آيتالله شهيد سعيدي شرکت ميجست تا در آنجا نام امام را بشنود.
همزمان با اوجگيري مجدد نهضت اسلامي مبارزات علني خود را از سر گرفت. در به حرکت درآوردن بازار سهم به سزايي داشت. اعلاميههاي حضرت امام را مخفيانه تکثير و جهت پخش در اختيار همرزمانش قرار ميداد. پس از فرمان امام مبني بر خروج سربازان از پادگانها، سربازان فراري را پناه ميداد و واجدين شرايط را به گروههاي مبارزه و مسلح مسلمان معرفي ميکرد. به دنبال پيروزي خون بر شمشير بر فعاليتهاي مذهبي سياسي و اجتماعياش افزود و منشاء خدمات فراواني گشت. او که کاسبي مؤمن و متعهد بود به منظور قطع دست محتکران به فعاليت در کميته امور صنفي امام پرداخت و به سمت دبيري اتحاديه فروشندگان مصنوعات نفتسوز و گازسوز و الکتريکي انتخاب گرديد. به همت او مسجد فاطمهزهرا(س) تأسيس شد و او ضمن عضويت در شوراي اين مسجد، در ادامه فعاليتهاي عامالمنفعهاش، رياست انجمن خانه و مدرسه، مدرسههاي کميل و مدرس را نيز بر عهده گرفت. پس از آغاز جنگ تحميلي، علاوه بر ارسال کمکهاي مردمي به جبهههاي جنگ، در اسکان مهاجرين جنگ تحميلي و دلجويي از آنها فعاليتهاي چشمگيري داشت و از بذل مال در اين راه دريغ نداشت. مؤمني وارسته و مسلماني متعهد و مسئول بود و زندگيش را وقف اسلام و رضاي خدا نموده بود.
سبحاني به سبب خدمات فراوانش به اسلام و دشمني با منافقين، اين مزدوران جنايتکار آمريکا را برانگيخته بود. منافقين در خدمت به استکبار جهاني يکبار با پرتاب بمب آتشزا مغازه جواد را به آتش کشاندند و يکبار نيز به قصد ترور او و خانوادهاش به منزل مسکوني آنها حمله کردند که به فضل الهي ناکام ماندند.
عاقبت در روز 22 دي ماه، روزي که فردايش قرار بود وي به همراه همکارانش به مناسبت ميلاد مسعود نبياکرم(ص) به خدمت امام شرفياب شود، دو نفر از تروريستهاي منافق به مغازه او هجوم برده و وي را بيرحمانه به گلوله ميبندند و سبحاني پس از عمري عبادت و خدمت به اسلام تسبيحگويان در خون پاک خويش درميغلطد.
پيکر مجروح او را به بيمارستان منتقل ميکنند و تحت مراقبتهاي ويژه پزشکي قرار ميگيرد، ليکن به سبب شدت جراحات معالجات مؤثر نميافتد و او 8 روز بعد در تاريخ سيام دي ماه 1360 در سن 46 سالگي به جوار حق ميشتابد.
پيکر پاک و مطهرش را در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپردند.
از وي 5 فرزند به يادگار مانده است.