محمد صادقی نژادلطف آبادی
نام پدر: حسین | تاریخ تولد: 01/01/1342 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 27/06/1360 |
محل شهادت: مشهد | طول مدت حیات: 18 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای خواجه ربیع-خراسان |
زندگینامه
محمد صادقی نژاد در اولین روز از فروردین ماه سال ۱۳۴۲ در یک خانواده مذهبی در محله دریادل مشهد به دنیا آمد.
محمد تنها فرزند ذکور یک خانواده هشت نفری بود. در شش ماهگی از نعمت پدر محروم شد و سرپرستی خانواده به دست مادرش افتاد.
با توجه به وضع نامناسب مادی محمد دوران ابتدایی را در دبستان مذهبی جعفری به پایان رساند.
در سن ۱۴ سالگی به کارگاه مکانیکی رفت و تا لحظه شهادت در همین مغازه مشغول کار بود. اینک دیگر روزهای بهره برداری از نهال پرورش یافته مادر پیر فرا رسیده بود. هفت خواهرش ازدواج کرده بودند و مزد هفتگی او کفاف خود و مادرش را می کرد.
ایمانی قوی داشت و از نظر انقلابی از ابتدای انقلاب همیشه در تظاهرات شرکت می جست و از صمیم قلب به امامش عشق می ورزید و دستوراتش را به جان و دل می پذیرفت.
بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی اصرار می ورزید که به سربازی برود تا بتواند جانش را فدای اسلام و کشورش کند. اما متأسف بود که چرا سن او مقتضی نیست.
روزی که امام فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را دادند گویی به تمام آرزوهایش رسید. هر چه سریعتر فرمان امامش را لبیک گفت. دوره انتظامی بسیج را به پایان رساند و به عضویت لشکر ۲۰ میلیون نفری مسجد سید واقع در میلان گاز درآمد. روزها نان آور خانه و شب ها نگهبان همشهریانش بود. هر لحظه آرزوی پرواز داشت. پرواز به سوی محبوبش و رسیدن به مقصودش در روزهایی که به عنوان اولین سالگرد جنگ تحمیلی عکس ها و پوسترهای جنایات بعثیان به نمایش گذاشته شد، او نیز به عنوان یک خدمتگزار بسیجی در حال خدمت بود. مزدوران کافر و این عاملان ابرجنایتکار آمریکا از این که جنایات همفکرانشان به نمایش گذاشته شده، احساس خشم کردند و جوانی را که حاصل ۱8 سال زحمت مادرش بود را به ضرب گلوله در مشهد از پای درآوردند، در عصر جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۶۰ او را به شهادت رساندند. مزار پاکش در گلزار شهدای خواجه ربیع قرار دارد.
محمد تنها فرزند ذکور یک خانواده هشت نفری بود. در شش ماهگی از نعمت پدر محروم شد و سرپرستی خانواده به دست مادرش افتاد.
با توجه به وضع نامناسب مادی محمد دوران ابتدایی را در دبستان مذهبی جعفری به پایان رساند.
در سن ۱۴ سالگی به کارگاه مکانیکی رفت و تا لحظه شهادت در همین مغازه مشغول کار بود. اینک دیگر روزهای بهره برداری از نهال پرورش یافته مادر پیر فرا رسیده بود. هفت خواهرش ازدواج کرده بودند و مزد هفتگی او کفاف خود و مادرش را می کرد.
ایمانی قوی داشت و از نظر انقلابی از ابتدای انقلاب همیشه در تظاهرات شرکت می جست و از صمیم قلب به امامش عشق می ورزید و دستوراتش را به جان و دل می پذیرفت.
بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی اصرار می ورزید که به سربازی برود تا بتواند جانش را فدای اسلام و کشورش کند. اما متأسف بود که چرا سن او مقتضی نیست.
روزی که امام فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را دادند گویی به تمام آرزوهایش رسید. هر چه سریعتر فرمان امامش را لبیک گفت. دوره انتظامی بسیج را به پایان رساند و به عضویت لشکر ۲۰ میلیون نفری مسجد سید واقع در میلان گاز درآمد. روزها نان آور خانه و شب ها نگهبان همشهریانش بود. هر لحظه آرزوی پرواز داشت. پرواز به سوی محبوبش و رسیدن به مقصودش در روزهایی که به عنوان اولین سالگرد جنگ تحمیلی عکس ها و پوسترهای جنایات بعثیان به نمایش گذاشته شد، او نیز به عنوان یک خدمتگزار بسیجی در حال خدمت بود. مزدوران کافر و این عاملان ابرجنایتکار آمریکا از این که جنایات همفکرانشان به نمایش گذاشته شده، احساس خشم کردند و جوانی را که حاصل ۱8 سال زحمت مادرش بود را به ضرب گلوله در مشهد از پای درآوردند، در عصر جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۶۰ او را به شهادت رساندند. مزار پاکش در گلزار شهدای خواجه ربیع قرار دارد.