سیدمصطفی صالحیان
نام پدر: سیدمحمد | تاریخ تولد: 01/07/1309 |
محل تولد: ایران - اصفهان - خوانسار | تاریخ شهادت: 08/06/1360 |
محل شهادت: خیابان دکترشریعتی-سه راه زندان-تهران | طول مدت حیات: 51 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف91-شماره36-تهران |
زندگینامه
سيدمصطفي صالحيان در 1 مهر ماه سال 1309 در شهرستان خوانسار به دنيا آمد. چهار ساله بود که پدرش را از دست داد. پس از مدتي به همراه خانوادهاش به تهران آمد و در مغازه آهنگري به کارگري مشغول شد. پانزده سال کارگري کرد و در عين حال از تحصيل نيز غافل نماند و کوشيد تا راه خود را آگاهانه انتخاب نمايد.
ارادهاي قوي و ايماني راسخ و خللناپذير داشت و وجودش از عشق به اسلام و آرزوي رهايي مسلمين ميسوخت. در قيام خونبار 15 خرداد 1342 حضوري فعال داشت و از همان دوران به فعاليتهاي سياسي _مذهبي مستمر پرداخت و از مقلدين صديق حضرت امام امت بود و پيامهاي ايشان را در همه حال به مردم ميرساند و بيآنکه خوفي به دل راه دهد از حق و عدالت دفاع ميکرد. با اوجگيري مجدد نهضت اسلامي بر فعاليتها و مبارزاتش افزود و با کولهباري گرانقدر از سالها تجربه در مبارزه براي تحقق اهداف اسلامي راهنماي دوستان و يارانش بود و در راهپيماييها و مجالس سخنراني فعالانه شرکت داشت.
پس از پيروزي انقلاب در همه صحنهها به خصوص مسجد حاضر بود و در امور داخلي مسجد محل همکاري فراوان مينمود و پشتوانه محکم اسلام بود. او که مسلماني آگاه و سرد و گرم چشيده بود به خوبي از ماهيت پليد دشمنان اسلام و به خصوص منافقين اطلاع داشت و همچون پدري دلسوز ميکوشيد تا فريبخوردگاني را که به دام شيطاني نفاق گرفتار شده بودند را نصيحت کند و از همين منجلاب رهايشان سازد.
منافقين با توجه به عمق اعتقاد و ايمان شهيد، وي را شناسايي کرده بودند و حتي قبل از ترور وي يک بار ماشينش را به آتش کشيدند تا مگر اين دلباخته شهادت را خانهنشين کنند. اما او استوار ماند و به استقبال شهادت رفت. در روز هشتم شهريور 1360 که منافقين با خيال خام ضربه زدن به اين نظام الهي به خيابان ريخته بودند او را در مقابل درب مسجد در خیابان دکتر شریعتی و هنگام خروج از آن هدف گلولههاي آمريکايي خود قرار دادند و جنايتي ديگر آفريدند و از صحنه گريختند و او در برابر همان مکاني که شاهد عبادتهاي بيريايش به درگاه ايزد منان بود، در 51 سالگي جهان خاکي را براي وصال يار ترک کرد و رخت مصفاي شهادت را بر تن نمود.
پيکر پاکش را در قطعه 24 رديف 91 شماره 36 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.
ارادهاي قوي و ايماني راسخ و خللناپذير داشت و وجودش از عشق به اسلام و آرزوي رهايي مسلمين ميسوخت. در قيام خونبار 15 خرداد 1342 حضوري فعال داشت و از همان دوران به فعاليتهاي سياسي _مذهبي مستمر پرداخت و از مقلدين صديق حضرت امام امت بود و پيامهاي ايشان را در همه حال به مردم ميرساند و بيآنکه خوفي به دل راه دهد از حق و عدالت دفاع ميکرد. با اوجگيري مجدد نهضت اسلامي بر فعاليتها و مبارزاتش افزود و با کولهباري گرانقدر از سالها تجربه در مبارزه براي تحقق اهداف اسلامي راهنماي دوستان و يارانش بود و در راهپيماييها و مجالس سخنراني فعالانه شرکت داشت.
پس از پيروزي انقلاب در همه صحنهها به خصوص مسجد حاضر بود و در امور داخلي مسجد محل همکاري فراوان مينمود و پشتوانه محکم اسلام بود. او که مسلماني آگاه و سرد و گرم چشيده بود به خوبي از ماهيت پليد دشمنان اسلام و به خصوص منافقين اطلاع داشت و همچون پدري دلسوز ميکوشيد تا فريبخوردگاني را که به دام شيطاني نفاق گرفتار شده بودند را نصيحت کند و از همين منجلاب رهايشان سازد.
منافقين با توجه به عمق اعتقاد و ايمان شهيد، وي را شناسايي کرده بودند و حتي قبل از ترور وي يک بار ماشينش را به آتش کشيدند تا مگر اين دلباخته شهادت را خانهنشين کنند. اما او استوار ماند و به استقبال شهادت رفت. در روز هشتم شهريور 1360 که منافقين با خيال خام ضربه زدن به اين نظام الهي به خيابان ريخته بودند او را در مقابل درب مسجد در خیابان دکتر شریعتی و هنگام خروج از آن هدف گلولههاي آمريکايي خود قرار دادند و جنايتي ديگر آفريدند و از صحنه گريختند و او در برابر همان مکاني که شاهد عبادتهاي بيريايش به درگاه ايزد منان بود، در 51 سالگي جهان خاکي را براي وصال يار ترک کرد و رخت مصفاي شهادت را بر تن نمود.
پيکر پاکش را در قطعه 24 رديف 91 شماره 36 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.