تقی ضروری
نام پدر: قربان | تاریخ تولد: 01/01/1341 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 14/08/1360 |
محل شهادت: چهارراه راهنمایی-مشهد | طول مدت حیات: 19 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای خواجه ربیع-خراسان |
زندگینامه
تقی ضروری در اولین روز از بهار سال 1341 در خانواده ای مذهبی در مشهد چشم به جهان گشود و در ۵ سالگی کارگر خیاطی شد و سپس جهت تحصیل وارد دوره ابتدایی شده و اوقات بیکاریش را به خیاطی می پرداخت و از سنین کودکی علاقه و اعتقاد وافری به جلسات مذهبی ائمه اطهار(ع) نشان می داد. با توجه به سن کمی که داشت در کلاس دوم راهنمایی به مناسبت عاشورای حسینی در سر صف سخنرانی می کند که تمامی دبیران از شدت تأثر اشک می ریزند. زندگی پرهیجانش روز به روز پرماجراتر می شد، تا عاقبت به حدی رسید که علناً علیه رژیم سخنرانی هایی در مدرسه، در کلاس و در جلسات مذهبی ایراد می کرد و در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان وقتی از طریق ساواک منزل برادرش تحت بررسی قرار می گیرد نامبرده مدت کوتاهی بازداشت می شود. او در کلیه تظاهرات های ضدرژیم به صورت های مختلف اعم از پخش اعلامیه و درگیری و غیره شرکت داشته و عاقبت در درگیری داخل صحن مطهر حضرت رضا(ع) در حالی که اعلامیه امام(ره) و آیت الله شهید صدوقی و دیگر مراجع را پخش می کرد مضروب و مصدوم شده و توسط کلانتری ۴ مشهد بازداشت و به ساواک معرفی و پس از چند روز خبرش از بند یک زندان شهربانی به خانواده اش می رسد و در یک ملاقات چند لحظه ای به خانواده اش می گوید خوشحال باشید پیروزی نزدیک است، زیرا شاه رفتنی است.
در زندان شهربانی هم با اعتصاب غذا و غیره عامل اغتشاش شناخته شده که او را به سلول انفرادی منتقل می کنند. پس از سی و چند روز در زندان در ملاقاتی که با برادرش در محدوده بیدادگاه لشکر به صورت غیر مستقیم صورت پذیرفت از حضور در بیدادگاه منصرف و متواری گردید و از شب همان روز کما فی السابق فعالیت چشمگیری در براندازی رژیم منحط و مرتجع پهلوی و استقرار حکومت اسلامی را مجدداً شروع کرد تا این که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور امام امت(ره) آن قلب تپنده امت حزب الله از طریق کمیته های محلی وارد کمیته مرکزی و سپس عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید.
یک بار منافقین ایشان را در سه راه راهنمایی مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند تا آنجا که به بیمارستان منتقل گردید، جالب این که پس از مرخص شدن از بیمارستان به بازداشتگاهی می رود که ضارب وی در آنجا بود، و می گوید من به خاطر خدا از تو می گذرم و تو هم توبه کن شاید خدا از تو بگذرد و ضارب از بازداشتگاه آزاد می شود.
تقی بارها در بیشتر جبهه های جنوب و غرب حضور یافت و چندین مرتبه بر اثر اصابت تیر و ترکش دچار مجروحیت شد و هر بار پس از بهبودی به جبهه بازمی گشت و عاجزانه از همرزمانش می خواست که برای من دعا کنید تا شهید شوم.
سرانجام در شب تاسوعای حسینی در چهاردهم آبان ماه سال ۱۳۶۰ که یک روز قبل از جبهه بازگشته بود به همراه دو همرزم دیگرش به نام های ناصر احمدی و صفرعلی عیدی در چهارراه راهنمایی مشهد توسط منافقین ملحد و کوردل در سن 19 سالگی به شهادت رسید.
مزار پاکش در گلزار شهدای خواجه ربیع واقع می باشد.
در زندان شهربانی هم با اعتصاب غذا و غیره عامل اغتشاش شناخته شده که او را به سلول انفرادی منتقل می کنند. پس از سی و چند روز در زندان در ملاقاتی که با برادرش در محدوده بیدادگاه لشکر به صورت غیر مستقیم صورت پذیرفت از حضور در بیدادگاه منصرف و متواری گردید و از شب همان روز کما فی السابق فعالیت چشمگیری در براندازی رژیم منحط و مرتجع پهلوی و استقرار حکومت اسلامی را مجدداً شروع کرد تا این که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور امام امت(ره) آن قلب تپنده امت حزب الله از طریق کمیته های محلی وارد کمیته مرکزی و سپس عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید.
یک بار منافقین ایشان را در سه راه راهنمایی مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند تا آنجا که به بیمارستان منتقل گردید، جالب این که پس از مرخص شدن از بیمارستان به بازداشتگاهی می رود که ضارب وی در آنجا بود، و می گوید من به خاطر خدا از تو می گذرم و تو هم توبه کن شاید خدا از تو بگذرد و ضارب از بازداشتگاه آزاد می شود.
تقی بارها در بیشتر جبهه های جنوب و غرب حضور یافت و چندین مرتبه بر اثر اصابت تیر و ترکش دچار مجروحیت شد و هر بار پس از بهبودی به جبهه بازمی گشت و عاجزانه از همرزمانش می خواست که برای من دعا کنید تا شهید شوم.
سرانجام در شب تاسوعای حسینی در چهاردهم آبان ماه سال ۱۳۶۰ که یک روز قبل از جبهه بازگشته بود به همراه دو همرزم دیگرش به نام های ناصر احمدی و صفرعلی عیدی در چهارراه راهنمایی مشهد توسط منافقین ملحد و کوردل در سن 19 سالگی به شهادت رسید.
مزار پاکش در گلزار شهدای خواجه ربیع واقع می باشد.