حمید قلنبر
نام پدر: - | تاریخ تولد: 05/05/1339 |
محل تولد: ایران - تهران - ری | تاریخ شهادت: 02/06/1360 |
محل شهادت: کرمان | طول مدت حیات: 21 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا (س) |
زندگینامه
روز پنجم مردادماه سال 1339 بود، کوچه های قدیمی شهرری آن روز شاهد گام های پدر بود که به سرعت به سمت خانه می دوید. به در خانه که رسید ایستاد. کمی تأمل کرد و رو به قبله گفت:«السلام علیک یا حضرت عبدالعظیم حسنی» و آرام قدم به خانه گذاشت. کودک زیبایش حمید را در آغوش گرفت و خدا را شکر کرد حمید هنوز 9 سال بیشتر نداشت که پدر را از دست داد در سنین خردسالی به مکتب خانه رفت و قرائت قرآن را فرا گرفت. با حضور در مدرسه در سال سوم تحصیل به سرودن شعر روی آورد و در 13 سالگی شعرهای سیاسی-اجتماعی بسیاری سرود.
در سال های نوجوانی به تدریس قرآن و نهج البلاغه و... پرداخت. آن سال ها چه روزهای پرتلاشی برای حمید بود. در 15 سالگی به گروه توحیدی بدر پیوست. مسوولین دبیرستان بارها خانواده او را به علت نوشتن انشاهای سیاسی به مدرسه دعوت کردند و از آن ها خواستند مانع فعالیت های انقلابی حمید شوند. اما این یار فداکار خمینی (ره) بدون آن که ترسی به دل راه دهد، با حضور در شهرهای شیراز و اصفهان و ... مبارزاتش را ادامه داد.
با دستگیری چند تن از اعضای گروه، قلنبر کلاس هایی را برای رشد فکری اعضای دیگر گروه تشکیل داد. او آرام و قرار نداشت. سال 1357 بعد از اخذ مدرک دیپلم در دانشگاه تبریز در رشته علوم سیاسی پذیرفته شد. اما به علت حضور در عرصه های انقلابی و یاری امام (ره) ثبت نام نکرد.وبار دیگر درهمان رشته در دانشگاه تهران پذیرفته شد. پائیز سال 1357 برای تهیه اسلحه به بلوچستان رفت. حماسه 17 شهریور برگ زرینی از تلاش او و هزاران یار روح الله (ره) بود با ورود امام (ره)به عضویت کمیته استقبال درآمد و در روزهای 21 و 22 بهمن ماه به تصرف پادگان هایی همانند قصر فیروزه و ...روی آورد. پس از پیروزی انقلاب به تبریز رفت تا پایگاه های عوامل رژیم پهلوی را از بین ببرد. در بازگشت به تهران ضمن حفظ امنیت شهر به همراه افراد کمیته در دادستانی انقلاب نیز کارهای اطلاعاتی –امنیتی را پذیرفت. روز چهارم فروردین ماه سال 1358 حمید لباس دامادی بر تن کرد و با دوشیزه ای پارسا پیمان بست تا همسری همراه باشد. در مردادماه همان سال سفری به افغانستان داشت و بعد از دو ماه حضور در کشور افغانستان به سیستان و بلوچستان رفت و برای مدتی در زمینه های مختلف فرهنگی-اجتماعی فعالیت نمود.
تا این که لباس سبز سپاه پاسداران قامت رعنایش را در بر گرفت. او به عنوان مسئوول روابط عمومی سپاه، مسئوول اطلاعات و تحقیقات سپاه زاهدان، فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان، فرماندهی سپاه ایرانشهر (1358)، فرماندهی سپاه زابل (تابستان 1359)، مشاور سیاسی استاندار و مسئوول هماهنگی بین سپاه و استانداری خدمت نمود.
در فروردین ماه سال 1360 مسئوولیت اطلاعات و تحقیقات منطقه 6 کشور را (استان های سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان)را به او سپردند و او با درایت ضربه محکمی به منافقین و ضدانقلاب زد.
در آبان ماه سال 1359 بود که به همراه یکی از برادران سپاه در جاده نیک شهر، توسط اشرار به گروگان گرفته شد اما به لطف حق نجات یافت. این سرباز پرتلاش لشگر روح الله (ره) سرانجام در تاریخ دوم شهریورماه سال 1360 در تاریکی شب بعد از بازگشت به خانه در مقابل چشمان ناباور یکی از همرزمانش توسط منافقین مورد اصابت گلوله قرار گرفت. درست ساعت 10 شب دوشنبه بود که او در سن 21 سالگی درکرمان به شهادت رسید.
پیکرش را بعد از تشییع در کرمان و زاهدان و شهرری در بهشت زهرا (س) غسل دادند، و نزدیک غروب به خاک سپردند. با شهادت حمید در استان های سیستان و بلوچستان و کرمان 2 روز عزای عمومی اعلام شد.
در سال های نوجوانی به تدریس قرآن و نهج البلاغه و... پرداخت. آن سال ها چه روزهای پرتلاشی برای حمید بود. در 15 سالگی به گروه توحیدی بدر پیوست. مسوولین دبیرستان بارها خانواده او را به علت نوشتن انشاهای سیاسی به مدرسه دعوت کردند و از آن ها خواستند مانع فعالیت های انقلابی حمید شوند. اما این یار فداکار خمینی (ره) بدون آن که ترسی به دل راه دهد، با حضور در شهرهای شیراز و اصفهان و ... مبارزاتش را ادامه داد.
با دستگیری چند تن از اعضای گروه، قلنبر کلاس هایی را برای رشد فکری اعضای دیگر گروه تشکیل داد. او آرام و قرار نداشت. سال 1357 بعد از اخذ مدرک دیپلم در دانشگاه تبریز در رشته علوم سیاسی پذیرفته شد. اما به علت حضور در عرصه های انقلابی و یاری امام (ره) ثبت نام نکرد.وبار دیگر درهمان رشته در دانشگاه تهران پذیرفته شد. پائیز سال 1357 برای تهیه اسلحه به بلوچستان رفت. حماسه 17 شهریور برگ زرینی از تلاش او و هزاران یار روح الله (ره) بود با ورود امام (ره)به عضویت کمیته استقبال درآمد و در روزهای 21 و 22 بهمن ماه به تصرف پادگان هایی همانند قصر فیروزه و ...روی آورد. پس از پیروزی انقلاب به تبریز رفت تا پایگاه های عوامل رژیم پهلوی را از بین ببرد. در بازگشت به تهران ضمن حفظ امنیت شهر به همراه افراد کمیته در دادستانی انقلاب نیز کارهای اطلاعاتی –امنیتی را پذیرفت. روز چهارم فروردین ماه سال 1358 حمید لباس دامادی بر تن کرد و با دوشیزه ای پارسا پیمان بست تا همسری همراه باشد. در مردادماه همان سال سفری به افغانستان داشت و بعد از دو ماه حضور در کشور افغانستان به سیستان و بلوچستان رفت و برای مدتی در زمینه های مختلف فرهنگی-اجتماعی فعالیت نمود.
تا این که لباس سبز سپاه پاسداران قامت رعنایش را در بر گرفت. او به عنوان مسئوول روابط عمومی سپاه، مسئوول اطلاعات و تحقیقات سپاه زاهدان، فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان، فرماندهی سپاه ایرانشهر (1358)، فرماندهی سپاه زابل (تابستان 1359)، مشاور سیاسی استاندار و مسئوول هماهنگی بین سپاه و استانداری خدمت نمود.
در فروردین ماه سال 1360 مسئوولیت اطلاعات و تحقیقات منطقه 6 کشور را (استان های سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان)را به او سپردند و او با درایت ضربه محکمی به منافقین و ضدانقلاب زد.
در آبان ماه سال 1359 بود که به همراه یکی از برادران سپاه در جاده نیک شهر، توسط اشرار به گروگان گرفته شد اما به لطف حق نجات یافت. این سرباز پرتلاش لشگر روح الله (ره) سرانجام در تاریخ دوم شهریورماه سال 1360 در تاریکی شب بعد از بازگشت به خانه در مقابل چشمان ناباور یکی از همرزمانش توسط منافقین مورد اصابت گلوله قرار گرفت. درست ساعت 10 شب دوشنبه بود که او در سن 21 سالگی درکرمان به شهادت رسید.
پیکرش را بعد از تشییع در کرمان و زاهدان و شهرری در بهشت زهرا (س) غسل دادند، و نزدیک غروب به خاک سپردند. با شهادت حمید در استان های سیستان و بلوچستان و کرمان 2 روز عزای عمومی اعلام شد.