محمدرضا کاکایی
نام پدر: قرب علی | تاریخ تولد: 27/08/1339 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 18/06/1360 |
محل شهادت: خیابان ولی عصر(عج)-خیابان جویبار-تهران | طول مدت حیات: 21 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف193-شماره32-تهران |
زندگینامه
محمدرضا کاکايي در بيست و هفتم آبان 1339 در خانوادهاي مذهبي در شهر تهران به دنيا آمد. کودکي کمحرف و ساکت بود و دوران دبستان را با هوش و استعداد سرشار و کسب رتبه شاگرد اولي به پايان رساند و پا به دبيرستان گذاشت. از همان زمان خالصانه شروع به فراگيري قرآن در مسجد امام باقر(ع) نمود و در محضر شهيد عباسعلي ناطق نوري به آموختن پرداخت و يکي از بهترين شاگردان ايشان گرديد.
در سال 1356 و در اوج مبارزات امت مسلمان ايران به اتفاق همرزمانش وارد مبارزه سياسي _ مذهبي شد. او در تکثير و پخش اعلاميهها و نوارهاي امام که از نجف به تهران و به دست برادران ميرسيد و پخش نوارهاي مذهبي در سطح غرب تهران سهم به سزايي داشت. از يومالله 22 بهمن و تسخير مراکز رژيم طاغوت به پاسداري در محل پرداخت و پس از تشکيل کميته انقلاب اسلامي به عضويت اين نهاد درآمد و در دستگيري عمال متواري ساواک و ديگر ضدانقلابيون فعاليت چشمگيري نمود. به دنبال تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به آن پيوست و در قسمت اطلاعات و کارگري به کار پرداخت و در اين دوره نقش فعالي در خنثي کردن دسائس گروهکهاي ضدانقلابي در کارخانجات را داشت. تعهد او به انقلاب اسلامي و انزجارش از گروهکهاي منافق و کافر به قدري بود که حتي در اوقات فرغت نيز از مبارزه با آنها بازنميايستاد و در برابر دکههاي آنان به افشاگري ميپرداخت و گرچه بارها مورد ضرب و جرح قرار گرفت اما ثابتقدم باقي ماند.
با شروع جنگ تحميلي او نيز همچون ديگر سربازان جان بر کف سپاه اسلام به سوي نبرد با کفار و متجاوزين بعثي شتافت و در جبهه جنوب مبارزهاش را ادامه داد و 5 تانک مزدوران بعثي را منهدم کرد. سپس در اوج دسائس ضدانقلاب داخلي به تهران بازگشت تا در سنگري ديگر به آرمانهاي مقدسش خدمت کند.
کاکايي به سبب مبارزات گستردهاش عليه ضدانقلاب توسط منافقين، اين مزدوران آمريکا شناسايي شده و چند بار مورد حمله آنان قرار گرفته بود. يک روز در خيابان شهرآرا به سويش نارنجک پرتاب کردند و عابري را نيز به شهادت رساندند و شبي ديگر با اتومبيل به وي حملهور شدند تا مگر اين پاسدار راستين اسلام از صحنه خارج شود.
سرانجام عصر روز 18 شهريور 1360 زماي که مشغول رساندن کارت عروسي برادرش به منازل اقوام بود در خيابان جويبار در اطراف خيابان وليعصر، توسط چند تن از تروريستها که ملبس به لباس سپاه بودند متوقف شد. منافقين از وي کارت شناسايياش را خواستند و به محض آن که متوجه شدند که وي پاسداري جان بر کف است، او را به رگبار بستند. او در 21 سالگي به عرش بال گشود پيکر پاکش را در قطعه 24 رديف 193 مزار شماره 32 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.
در سال 1356 و در اوج مبارزات امت مسلمان ايران به اتفاق همرزمانش وارد مبارزه سياسي _ مذهبي شد. او در تکثير و پخش اعلاميهها و نوارهاي امام که از نجف به تهران و به دست برادران ميرسيد و پخش نوارهاي مذهبي در سطح غرب تهران سهم به سزايي داشت. از يومالله 22 بهمن و تسخير مراکز رژيم طاغوت به پاسداري در محل پرداخت و پس از تشکيل کميته انقلاب اسلامي به عضويت اين نهاد درآمد و در دستگيري عمال متواري ساواک و ديگر ضدانقلابيون فعاليت چشمگيري نمود. به دنبال تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به آن پيوست و در قسمت اطلاعات و کارگري به کار پرداخت و در اين دوره نقش فعالي در خنثي کردن دسائس گروهکهاي ضدانقلابي در کارخانجات را داشت. تعهد او به انقلاب اسلامي و انزجارش از گروهکهاي منافق و کافر به قدري بود که حتي در اوقات فرغت نيز از مبارزه با آنها بازنميايستاد و در برابر دکههاي آنان به افشاگري ميپرداخت و گرچه بارها مورد ضرب و جرح قرار گرفت اما ثابتقدم باقي ماند.
با شروع جنگ تحميلي او نيز همچون ديگر سربازان جان بر کف سپاه اسلام به سوي نبرد با کفار و متجاوزين بعثي شتافت و در جبهه جنوب مبارزهاش را ادامه داد و 5 تانک مزدوران بعثي را منهدم کرد. سپس در اوج دسائس ضدانقلاب داخلي به تهران بازگشت تا در سنگري ديگر به آرمانهاي مقدسش خدمت کند.
کاکايي به سبب مبارزات گستردهاش عليه ضدانقلاب توسط منافقين، اين مزدوران آمريکا شناسايي شده و چند بار مورد حمله آنان قرار گرفته بود. يک روز در خيابان شهرآرا به سويش نارنجک پرتاب کردند و عابري را نيز به شهادت رساندند و شبي ديگر با اتومبيل به وي حملهور شدند تا مگر اين پاسدار راستين اسلام از صحنه خارج شود.
سرانجام عصر روز 18 شهريور 1360 زماي که مشغول رساندن کارت عروسي برادرش به منازل اقوام بود در خيابان جويبار در اطراف خيابان وليعصر، توسط چند تن از تروريستها که ملبس به لباس سپاه بودند متوقف شد. منافقين از وي کارت شناسايياش را خواستند و به محض آن که متوجه شدند که وي پاسداري جان بر کف است، او را به رگبار بستند. او در 21 سالگي به عرش بال گشود پيکر پاکش را در قطعه 24 رديف 193 مزار شماره 32 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.